صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

ذبح دموکراسی!/ عاشورا، نقطه عطف

۱۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۱:۴۵
کد خبر: ۵۴۶۱۳۲
ذبح دموکراسی!، عاشورا،نقطه عطف، این، ارزانی نیست، ذبح جمهوریت در کاخ باکینگهام، خطر ارتجاع در جنبش دانشجویی، مقاومت فعال شاخص گفتمانی گام دوم انقلاب، نفوذ را فراموش نکنید، پناه بردن به توهمات، لنگرگاه بودجه و بورس و اعتماد عمومی گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، ذبح دموکراسی!، عاشورا، نقطه عطف، این، ارزانی نیست، ذبح جمهوریت در کاخ باکینگهام، خطر ارتجاع در جنبش دانشجویی، مقاومت فعال شاخص گفتمانی گام دوم انقلاب، نفوذ را فراموش نکنید، پناه بردن به توهمات، لنگرگاه بودجه و بورس و اعتماد عمومی گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید:

 

 

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر «ذبح دموکراسی!» درج کرده که به این شرح است:
یکی از مؤلفه‌ها و ویژگی‌های به اصطلاح درخشان غرب در عصر مدرنیسم، «دموکراسی» و «جمهوریت» در قالب لیبرالیسم به شمار می‌آید. آنچه، اما این روز‌ها در انگلیس در حال رخ دادن است، با این ارزش غربی کاملاً در تعارض بوده و نمایی بدون روتوش از دیکتاتوری این قدرت اروپایی را پیش چشمان جهانیان قرار داده است. ماجرا از این قرار است که «بوریس جانسون»، نخست وزیر جاه طلب و جنجالی انگلیس چهارشنبه هفته گذشته از ملکه «الیزابت دوم» درخواست کرد که برای به سرانجام رساندن برگزیت آن هم از نوع «سخت» یا بدون توافق با اتحادیه اروپا و به منظور فرار از مصوبات قانون‌گذاران انگلیسی، پارلمان را تا ۱۴ اکتبر (۲۲ مهر) به مدت حدود پنج هفته تعطیل کند. این درخواست با موافقت ملکه رو به رو شده و اکنون جانسون پس از پایان مهلت مقرر برای حصول توافق با اتحادیه اروپا (برگزیت نرم)، در جاده‌ای یک‌طرفه به سمت موعد خروج نهایی انگلیس از اتحادیه اروپا (۳۱ اکتبر ۲۰۱۹ برابر با ۹ آبان ۹۸) می‌تازد. در این جا دو موضوع «دخالت ملکه در شئونات سیاسی کشور» و «آینده انگلیس و بوریس جانسون» مطرح می‌شود.
۱. بسیاری دخالت ملکه برای تعلیق فعالیت‌های پارلمان انگلیس را مغایر با دموکراسی و مردم‌سالاری رایج در غرب و اتفاقی بدیع در نوع خود که طی قرون گذشته سابقه نداشته، تفسیر می‌کنند. طبق قوانین این کشور، نظام سلطنت مشروطه انگلیس با محوریت تفویض اختیارات ملکه به مردم تعریف شده و انتقال قدرت از رأس حکومت به مردم، یکی از افتخارات آن محسوب می‌شود. با چراغ سبزی که ملکه الیزابت به تعطیلی رکن اصلی دموکراسی یعنی پارلمان نشان داده، در واقع، سیر تصمیم‌گیری به ملکه بازگشته و رأی و قدرت مردم به هیچ انگاشته شده است، چراکه نظام پارلمانی، اصل و اساس قدرت در این کشور به شمار می‌آید. نمایندگان پارلمان احساس می‌کنند که گاوبندی ملکه و جانسون، آن‌ها را به حاشیه رانده چراکه نخست وزیر «ترامپ مسلک» انگلیس با رأی بخش مهمی از آن‌ها (حزب محافظه کار) به خیابان داونینگ استریت رفته و حالا با این اقدام، رکب خورده‌اند. برخی نمایندگان و بعضی از سازمان‌های غیر دولتی از این اقدام آن‌چنان خشمگین شده‌اند که حتی ملکه را به «قتل»، پیچیده شدن طومار تاج و تختش و تشدید ناآرامی‌ها تهدید کرده‌اند. به عنوان نمونه، «آنجلا رینر»، یکی از نمایندگان حزب کارگر در پیامی توئیتری نوشته است: «این نمونه بارز تعدی آشکار به حقوق اساسی است؛ چارلز اول، مرتباً به این اقدام دست می‌زد که باعث هرج و مرج و آشوب شد.» سازمان مردم نهاد «بهترین‌ها برای انگلیس» (Best for Britain) که همواره با برگزیت مخالف بوده، به ملکه به خاطر حمایت از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا هشدار داده و اعدام پادشاهان این کشور را به وی یادآور کرده است! گفتنی است که تعطیل کردن اجباری پارلمان توسط «چارلز اول»، پادشاه این کشور در اوایل قرن شانزدهم میلادی، به اعتراضات گسترده، سقوط سلطنت، اعدام پادشاه و تشکیل حکومت دیکتاتوری «پیوریتن‌ها» منتهی شد. فرایند تعطیلی پارلمان و بررسی سیر تاریخی آن نشان می‌دهد که تعطیلی و بازگشایی رسمی پارلمان با سخنرانی پادشاه انگلیس، در واقع، تاکتیکی است تا دستگاه سلطنتی به واسطه تأخیر ایجاد شده در تصویب و اجرای قوانین، قادر به دخالت و اعمال نظر در امور کشور باشد. از سوی دیگر، انگلیسی‌ها پیش از این متقاعد شده بودند که نقش مادرانه ملکه، محور وحدت، همگرایی و وفاق ملی است و سلطنت وی، نوعی غرور ملی را تقویت کرده و به دلیل احترام به دموکراسی، نقش تشریفاتی و تزئینی او به دخالت در شئونات سیاسی منجر نمی‌شود، اما تصمیم اخیر الیزابت که طی ۴۰۰ سال گذشته بی سابقه است، خلاف این انگاره را به ذهن تک تک مردم این کشور متبادر کرد. ده‌ها هزار انگلیسی خشمگین، روز گذشته در بیش از ۳۰ شهر این کشور به خیابان‌ها ریخته و دست نوشته‌هایی را حمل کردند که روی آن‌ها نوشته بود: «خیابان‌ها را قرق می‌کنیم تا دموکراسی اجرا شود» و «در برابر بسته شدن پارلمان مقاومت می‌کنیم». در واقع، ملکه انگلیس با پذیرش درخواست جانسون که قانوناً نمی‌توانست آن را نپذیرد، از یک سو، دموکراسی این کشور را ذبح کرد و از سوی دیگر، باعث تنش شدید، اختلاف و آشوب سراسری در این کشور شد و نقش خود را عملاً تضعیف کرد.
۲. آینده جانسون نیز با این تصمیمات فاجعه‌بار، کاملاً تیره و مبهم به نظر می‌رسد. نخست وزیر انگلیس به پشت‌گرمی آمریکا و پیمان‌های تجاری دوجانبه‌ای که ترامپ وعده انعقاد آن‌ها را به لندن داده است، به شرط و شروط اتحادیه اروپا برای برگزیت وقعی ننهاده و افزون بر این، همچنان بر بن بست فعلی با نمایندگان پارلمان بی توجه است. او چند ماه پیش از انتخابات درون حزبی و نخست وزیر شدنش، وعده کرده بود که حتی به قیمت تعطیل کردن پارلمان، انگلیس را از اتحادیه روپا خارج می‌کند و از همان موقع، برای جمهوریت کشورش خواب‌ها دیده بود. جانسون، سرمست از همراهی ملکه و آمریکا در تاختن به شرط و شروط برگزیتی بروکسل و تعطیل کردن مهمترین نهاد قانونگذاری این کشور، گویا به سرنوشت سیاسی خود پس از پایان تعلیق پارلمان توجهی ندارد. «جرمی کوربین»، رهبر حزب کارگر و از مخالفان سرسخت برگزیت در حال تدارک کمپینی گسترده به منظور ساقط کردن دولت جدید حزب محافظه کار است و منتقدان گفته‌اند که بابت تصمیم غیرقانونی او، به دادگاه شکایت کرده‌اند. به این ترتیب، شرایط آینده با توجه به اعتراضات گسترده اخیر در سطح عمومی و نمایندگان، به سمت و سویی پیش می‌رود که جانسون پس از «دیوید کامرون» و «ترزا می»، به سومین قربانی برگزیت تبدیل شود. نکته حائز اهمیت در این میان برای دولت جانسون از این قرار است که برخی نمایندگان هم حزبی وی در پارلمان نیز برای همکاری با مخالفان برای دادن رأی عدم اعتماد به نخست وزیر جدید، اعلام آمادگی کرده‌اند. علاوه بر این، خروج سخت انگلیس از اتحادیه اروپا منجر به بروز بحران‌های اقتصادی شدید در این کشور خواهد شد و به ابعاد فقر در این کشور دامن خواهد زد. نکته پایانی اینکه در عالم سیاست، همه چیز ممکن و محتمل است و شاید جانسون در معیت ملکه بتواند از سیل مخالفت‌ها و اعتراضات گسترده بگذرد و با حمایت آمریکا، برگزیت را به مرحله اجرا در آورد، اما مهم آن است که هیئت حاکمه انگلیس با لکه ننگی که این روز‌ها بر جای گذشته‌اند، دیگر نمی‌توانند با ادعای نقض دموکراسی و حقوق مردم، به کشور‌های مختلف هجمه سیاسی و نظامی کنند و خود را یکی از امپراتوران مردم‌سالاری در جهان معرفی نمایند.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان «عاشورا، نقطه عطف» درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
حضرت ابی عبدالله الحسین علیه‌السلام روز ۲۱ ذی‌حجه‌الحرام از سال ۶۰ هجری در منزل «ثعلبیه» منزلگاهی بین مکه و کوفه- خطاب به مردی که او را به سازش با بنی‌امیه دعوت کرد، در مقام احتجاج فرمود: «به خدا سوگند اگر تو را در مدینه ملاقات می‌کردم اثر جبرئیل را در خانه ما و نزول او برای وحی به جدم را به تو نشان می‌دادم.‌ای برادر! عموم مردم دانش را از ما برگرفتند.» امروز اول محرم‌الحرام است، امام در منزلگاه «قصربنی مقاتل» است. گروه‌هایی از ساکنان عراق و حجاز و... در این منزلگاه حضور دارند، امام افرادی را برای دعوت و در واقع هدایت و سعادت آنان به سویشان گسیل می‌کند، اما تقریبا هیچ کدام پاسخ روشنی نداده و عموما از نامعلوم بودن سرانجام قیام علیه بنی‌امیه سخن گفته و آن را عذر عدم همراهی خویش قرار دادند و در این میان یک نفر از همه خوشنام‌تر بود «عبیدالله ابن حر جعفی». امام او را به همراهی فراخواند، اما او هم مثل بقیه عذر‌هایی آورد و دست آخر برای آنکه نشان دهد دلش با امام حسین (ع) است گفت: این «اسب راهوار» م را بگیر که در میدان رزم سرترین اسب‌هاست! اما امام نپذیرفت و مشفقانه خطاب به او فرمود: پس اگر ما را یاری نمی‌کنی خدای را بپرهیز از اینکه جزو کسانی باشی که با ما می‌جنگد. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند او را به رو در آتش می‌افکند.» امام و یارانش از روز هشتم ذی‌الحجه سال ۶۰ که مکه را به سمت کوفه ترک کردند منازلی را پیموده و تا اول محرم پرده‌هایی کنار رفته‌اند، ولی آهنگ کاروان امام تغییر نکرده است. فردای این روز یعنی نهم ذی حجه، فرزدق- شاعر بلندمرتبه که از مسیر کوفه به کاروان امام می‌رسد براساس دیده‌ها و شنیده‌ها و شناختی که از کوفیان دارد به امام خبر می‌دهد که سیوف کوفیان در اختیار ابن زیاد است بنابراین فاصله زمانی که امام با اشاره به نامه جناب مسلم بن عقیل مبنی بر آمادگی کوفیان برای بیعت با امام، مکه را به سمت کوفه ترک کرد تا ملاقات فرزدق و امام فقط یک روز گذشته است و با این وجود، امام به مکه بازنمی‌گردد و یا به سمت مدینه رو نمی‌کند و مسیر خود را به سمت کوفه ادامه می‌دهد و حالا همه یاران ایشان هم می‌دانند که احتمال پیروزی‌شان بر بنی‌امیه هم وجود ندارد چه رسد به امکان آن! از اینجا و حتی پیش از آن، دعوت امام دعوت برای غلبه و از میان برداشتن ظلم و انحراف بنی‌امیه نیست، دعوت به انجام تکلیف و مقابله با ستم و انحراف بنی‌امیه است. امام حتی در مکه و در زمانی که جناب مسلم بن عقیل، نامه پرحرارتی مبنی بر استقامت کوفیان در مصاف با بنی‌امیه می‌فرستد و ظواهر امر، رنگ و بوی پیروزی دارد، از جانبازی و شهادت سخن گفته و فرموده است: «ما اهل بیت به رضای خدا راضی و خشنودیم. هر کس می‌خواهد در راه ما جانبازی کند و خون خویش را در راه لقای پروردگار نثار نماید، آماده حرکت با ما باشد.» پس از این نیز امام از مرگ سخن گفته است. ایشان ۱۵ ذی‌حجه و در منزل «حاجر» و در روزی که «قیس بن مسهر صیداوی» را برای خبر دادن از حرکت امام به سوی کوفیان گسیل می‌کند و خطاب به آنان می‌فرماید: «در کار خود محکم باشید که به زودی به شما می‌پیوندم» به کاروانیان خود در این منزل (حاجر) فرموده‌اند: «فانی لااری الموت الا السعاده و لاالحیاه مع الظالمین الا بر ما» پس باز صحبت از مرگ است. امام در منزل ثعلبیه (۲۲ ذی‌حجه) و منزل زَباله (۲۳ ذی‌حجه) و منزل بطن العقبه (۲۵ ذی‌حجه) نیز از مرگ خود و یارانش سخن گفته است. با این وصف کاملا پیداست که امام برای پیروزی ظاهری بر بنی‌امیه در جنگ نظامی راهی کوفه نشده و او به پیروزی بزرگتری که نثار جان را برای آن روا می‌داند، می‌اندیشد پیروزی در انجام تکلیف سختی که بر اوست این پیروزی از جنس پیروزی ابراهیم خلیل علیه‌السلام در جریان ذبح اسماعیل علیه‌السلام است که در پی آن رنگی در تاریخ پاشیده شد تا «داستان واقعی بشریت» بر هر داستان دیگر غلبه کند. امام، اما همان حج را که ریشه در داستان ابراهیم و اسماعیل علیهما‌السلام دارد را به «عمره» تبدیل کرد تا ادامه داستان ابراهیم را با بردن اسماعیل‌های خود به قربانگاه به گونه‌ای دیگر رقم بزند. این ماموریت امام حسین بود تا خط واقعی بشریت که از خط انبیاء الهی صلوات‌الله علیهم نشأت می‌گرفت را برای همیشه روشن و بی‌ابهام نگه دارد و از این رو امام حسین به یارانش و به تاریخ فرمود این تکلیفی برعهده اوست.» وقتی امام حسین علیه‌السلام در احتجاج با مرد کوفی به آثار باقی مانده از رفتار جبرئیل امین و نزول قرآن در خانه خود اشاره می‌کند در واقع می‌خواهد عمق تفاوت را نشان دهد و بگوید حق آنگونه که بعضی پنداشته‌اند در ابهام قرار ندارد و هر کس با اندکی تامل می‌تواند آن را دریابد بنابراین آنچه پس از ۵۰ سال بر خاندان پیامبر در کربلا گذشته، برخاسته از جهل افراد به شأن پیامبر و خاندان جلیل او نبوده است و از این رو امام حسین علیه‌السلام مامور می‌شود واقعیتی که به جنگ حقیقت آمده را برملا کند. امام در روز سوم محرم از راسخ نبودن دین و ارزش‌های آن در بین مردم زمانه‌اش سخن گفته است. او آنان را «عبید الدنیا» و دین آنان را «لقلقه زبان‌شان» خوانده است به گونه‌ای که در روز حادثه، دینداران بسی اندک می‌باشند. امام حسین علیه‌السلام در روز نهم محرم خطاب به مردمی که با برپا کردن سروصدا، مانع رسیدن کلام امام به خود و مردم می‌شوند راز این دین‌گریزی و دنیاگرایی را فاش کرده و می‌فرماید «وای بر شما من شما را به یک راه راست دعوت می‌کنم و شما از آن سر باز می‌زنید چرا که شکم‌های شما از مال حرام پر شده و دل‌های شما را شقاوت گرفته است... در واقع واقعه کربلا از جنبه ظاهری پیروزی دنیاپرستی بر دین‌پرستی بود. بالاخره سکه‌های سرخ ابن‌زیاد توانست کوفیانی که با دل خود با امام حسین بیعت کرده بودند را به رزمگاه پسر هند و پسر مرجانه بفرستد. آنگونه که- بنا به نقل‌های معتبر- در روز شنبه چهارم محرم ۶۱ هجری، شمربن ذی‌الجوشن با ۴۰۰۰ کوفی، حصین بن نمیر با ۴ هزار کوفی، مضایر بن رهیه با سه هزار کوفی و یزید‌بن رکاب و نصربن‌حرسه نیز هر کدام با دو هزار کوفی به جنگ امام در کربلا آمدند و همین کوفه بود که چند هفته پیش از آن ۱۲۰۰ نامه ملتمسانه به امام در مکه فرستاده بودند. واقعه کربلا نشان داد مدیریت اقتصادی جامعه اهمیت ویژه‌ای دارد و مناسبات غیرشرعی در بازار مسلمین کار را به فاجعه‌ای همه‌جانبه- سیاسی، اعتقادی، امنیتی و. - می‌کشاند و دین و دنیای مردم را تباه می‌کند، در اینجا یک نکته جالب وجود دارد. آنان‌که از نعمات ناشی از فتوحات ایران و روم «به‌طور ویژه» برخوردار شدند، همه جامعه نبودند و حتما در کنار مغیره ابن شعبه‌ها و سعد بن ابی وقاص‌ها، هزاران مردم بیچاره‌ای بودند که دستشان به هیچ چیز نمی‌رسید و فاصله زیادی با برخورداران داشتند، اما در روز حادثه این‌ها هم نیامدند چرا؟ آیا این‌ها هم گرفتار پیامد‌های ناشی از لقمه‌های حرام بودند؟ مسلما خیر، اما این‌ها چرا نیامدند؟ واقعیت این است که این گروه نیاز به فرماندهانی پاکدست داشتند و کسانی باید جلوداری آنان را برعهده می‌گرفتند. در دوران بیست ساله معاویه ابن‌ابی‌سفیان نامداران عرب یا مانند سعدبن ابی وقاص با دینار سرخ خریده شدند و یا مانند حجرابن عدی به قربانگاه رفتند. آنان که مانده بودند در فضای رعب‌انگیز آن روز عملا متوقف مانده و به این وضع عادت کرده بودند. براساس یک روایت در روز دوشنبه ششم محرم، حبیب ابن مظاهر علیه الرحمه با اجازه امام حسین علیه‌السلام به طایفه بنی‌اسد وارد شد و پس از یک نطق شورانگیز، ۹۰ نفر از آنان را به سمت اردوگاه امام حسین علیه‌السلام به حرکت درآورد، اما آنان به محض مواجه شدن با گروهی از لشکریان ابن‌سعد پراکنده شده و هیچ‌کدامشان به اردوگاه امام نرسیدند وقتی حبیب ماجرا را برای امام شرح داد ایشان فرمودند انالله و اناالیه راجعون. امام حسین علیه‌السلام مامور بود تا این اختناق اموی را بشکند تا حکایت اسلام و مسلمانی آن‌گونه که معاویه و اطرافیان او می‌خواستند نوشته نشود. امام حسین در ماجرای کربلا و عاشورا به ظاهر نتوانست بر یزید و کوفیان طماع غلبه کند، اما توانست خط سرخ‌رنگی در تاریخ بکشد و امت را به آن رهنمون شود. آنچه امام حسین علیه‌السلام به آن مامور بود با آنچه ائمه پس از او به آن مامور بودند از نظر نوع دستور تفاوت می‌کرد هر چند ماهیت همه دستور‌ها یکی بود و البته بعضی این را درک نکردند و منشا پیدایی نحله‌هایی در شیعه و سنی شدند. ائمه پس از امام حسین علیه السلام، همه مامور به استقامت و مقاومت بودند که تا آخر استقامت ورزیدند و همه آن بزرگواران، یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند تا اینکه حکایت امام غائب ارواحنا له الفداه پیش آمد ماموریت آنان زنده نگه‌داشتن کار بس بزرگی بود که ابی‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام با عظمت تمام طی کرده بودند و لذا روضه امام حسین و گریستن مومنین بر او از سوی ائمه ترویج شد و در واقع به بخشی از دین تبدیل شد به گونه‌ای که بنا به فتوای فقها، تنها گریستن بر امام حسین است که باعث باطل شدن نماز نمی‌شود. پرچم امام حسین علیه‌السلام در دست‌های ائمه علیهم‌السلام چرخید و مقاومت در برابر شرک و انحراف و نفاق ترویج شد تا اگر زمانی شیعیان واقعی قدرتی به‌هم زدند بتوانند کار امام حسین علیه‌السلام را تکرار کرده و با تاسی به آن حضرت راه پیروزی امت را بگشایند و این حکایت باقی ماند و باقی خواهد ماند.

• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان «این، ارزانی نیست» درج کرده که به این شرح است:
سال‌های سال است که دولت و بخش خصوصی از یک تکنیک قدیمی برای گران کردن کالا‌ها و خدمات مختلف استفاده می‌کنند. این تکنیک این‌گونه است که اگر به هر دلیل قراری شود کالا یا خدماتی گران شود، ابتدا به‌طور خزنده موجودی آن کالا در بازار کاهش یافته یا مثلاً درگاه اینترنتی که آن خدمات را ارایه می‌دهد با مشکل دسترسی مواجه می‌شود. روشن است که چند روز بعد در میان مردم حرف و سخنی مبنی بر کمبود فلان کالا یا ارایه نشدن فلان خدمات درمی‌گیرد و آرام آرام مراجعه برای خرید آن کالا افزایش یافته و سؤالاتی مطرح می‌شود. سپس بخش خصوصی تولیدکننده آن کالا، دولت و اصناف اخبار متعدد، اما ضد و نقیضی درباره علت کمبود آن کالا ارایه می‌دهند و متأسفانه در این بخش برخی رسانه‌ها هم خواسته یا ناخواسته با این جریانات همراه شده و به ایجاد یک «جو» کمک می‌کنند. عاملان این جو همزمان با ایجاد فضای خاکستری درباره موجودی و قیمت آن کالا، ورودی کالا به بازار را هم کاهش می‌دهند و لذا عطش خریددر مردم ایجاد شده و با کاهش موجودی سونامی افزایش قیمت شدید آن آغاز می‌شود. به‌دنبال این سونامی، دستگاه‌های نظارتی شروع به اطلاعیه‌پراکنی کرده و معمولاً بخش خصوصی شامل تولیدکنندگان و عرضه‌کنندگان و اصناف به همراه دلالان به عنوان مرغ عزا و عروسی را به عنوان مقصر معرفی و تهدید به برخورد می‌کنند. این فرآیند از یک هفته تا یک ماه به گونه‌ای کش داده می‌شود که بازار و به‌عبارتی، «گوش مردم» به قیمت جدید یک کالا یا خدمات عادت کرده و مردم به هر حال بپذیرند که باید آن کالا یا خدمات را به قیمت جدید بخرند یا آن را از سبد مصرفی‌شان کنار بگذارند. در نهایت هم پس از این عادت کردن، به یکباره دستگاه‌ها وارد کار شده و مثلاً کالایی که ۲۰۰ درصد افزایش قیمت یافته را ۱۰ یا ۲۰ درصد ارزان کرده و آن را با بوق و کرنا، «ارزانی» می‌نامند. حال آنکه این، ارزانی نیست بلکه در ادبیات اقتصادی نامش «کاهش قیمت» است و معلوم است که کاهش قیمت تا زمانی که نرخ یک کالا را به حالت سابق بازنگردانیده، ارزانی نام نمی‌گیرد. نگاهی به روند قیمتی بسیاری کالا‌ها از ارز و سکه و طلا گرفته تا برنج، روغن، شکر، باطری، روغن موتور، لاستیک خودرو، رایانه، کیف و کفش و لوازم‌التحریر نشان از طی این فرآیند دارد و متأسفانه این روش ترفندی ناجوانمردانه برای گرانی کالا‌ها یا به عبارت صریح‌تر، گول زدن مصرف‌کننده شد، و نه تنها باعث کاهش کیفیت زندگی می‌شود بلکه احساس بی‌اعتمادی، عدم صداقت و توهین به درک و تحلیل را هم در افراد جامعه ایجاد می‌کند. ایرانیان مردمانی باهوش، سریع‌الانتقال و نکته‌سنج هستند و حتماً این فرآیند را فهمیده و سری به نشان تأسف تکان می‌دهند، اما احساس بدی که از این محل به آنان دست می‌دهد بسیار خسارت‌بارتر از رنج محدودشدن قدرت خریدشان است. مردم به‌خصوص از دولت انتظار دارند به رویه ناشفاف رشد دادن قیمت‌ها پایان دهد. مثلاً اگر نیاز به گران کردن بهای کنجاله یا سبوس گندم دارد، رشد قیمت‌ها را به گردن بخش خصوصی نیندازد یا برای فرار از پاسخگویی آب را گل‌آلود نکرده و به قول معروف واقعیت و پاسخگویی را نپیچاند. مردم که در این شرایط دشوار اقتصادی بار تحریم‌ها را بر دوش می‌کشند، از تبعیض‌هایی که در کیفیت زندگی خود با برخی مدیران و آقازاده‌های طلبکار خارج‌نشین می‌بینند، سخت گلایه دارند و اخبار فساد مالی و اختلاس‌های میلیاردی آنان را آزرده‌خاطر کرده، واقعاً حقشان نیست که با این‌گونه ترفند‌های قیمتی سرشان کلاه برود؛ یعنی به‌عبارت صریح‌تر نمی‌خواهند مصداق ضرب‌المثل سرش را می‌برند و آینه به دستش می‌دهند، قرار گیرند. آنان که هر روز با یک افزایش قیمت جدید مواجه شده و می‌بینند با وجود کاهش قیمت ارز، قیمت‌ها باز هم رو به افزایش است، توقع صداقت در عملکرد دولت را دارند. دولت اگر می‌خواهد بهای کالا‌ها یا خدمات در اختیارش را افزایش دهد، صادقانه با مردم حرف بزند، دلایل را بگوید و به‌طور شفاف اقدام کند. نه اینکه بهای کالایی افزایش یابد و چندماه بعد بخش خصوصی به ستوه آمده از انتقاد‌ها لب به سخن بگشاید و بگوید سررشته کار از همان آغاز در دست دولت بوده است. مردم گرانی صادقانه را شاید با هر سختی که شده تحمل کنند، اما تحمل بازی خوردن با لفظ زیبای «ارزانی» را ندارند و نمی‌توانند بپذیرند گوشتی که کیلویی ۵۰ هزار تومان بوده را به ۱۲۰ هزار تومان افزایش بدهند و بعد ۱۰ هزار تومان کاهش قیمت را ارزانی نامیده و به خود مدال شایستگی بدهند. خلاصه اینکه در شرایط حساس و خطیر کنونی که کشور به وحدت و همدلی نیاز دارد، راه پیروزی، تأمین منافع مردم و در رأس آن، اجرای طرح‌های ارزانی واقعی از طریق قطع دست‌های به ظاهر خودی پشت پرده است که قیمت‌ها را بی هیچ حساب و کتابی بالا می‌برند و با آسودن در بخش خاکستری، از هرگونه پاسخگویی و حسابرسی مصون‌اند.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با تیتر «ذبح جمهوریت در کاخ باکینگهام» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
تعطیلی یا به عبارت بهتر، تعلیق فعالیت پارلمان انگلیس با اعلام بوریس جانسون نخست وزیر این کشور و تأیید نهایی ملکه، نقطه آشکارساز ذبح جمهوریت در لندن محسوب می‌شود. این موضوع، شکاف میان «جمهوریخواهان» و «سلطنت طلبان» انگلیس را بار دیگر پررنگ کرده است. اعتراض نسبت به عملکرد خاندان سلطنتی، مدتهاست خود را در صحنه اجتماعی این کشور نشان داده است؛ از دخالت ملکه و خاندان سلطنتی در روند برگزاری همه پرسی استقلال اسکاتلند تا صرف هزینه‌های هنگفت در کاخ باکینگهام. همگان به یاد دارند که در سال ۲۰۱۷ میلادی،۱۰۰ هزار نفر از مردم انگلیس با امضای طوماری خشم خود را از صرف ۳۶۹ میلیون پوند از مالیات مردم برای بازسازی کاخ باکینگهام، ابراز کردند. کاخ باکینگهام که در لندن واقع شده، محل زندگی الیزابت دوم، ملکه بریتانیا و خاندان سلطنتی است. معترضین به عملکرد ملکه معتقد بودند که با توجه به حجم عظیم ثروت خاندان سلطنتی، آن‌ها باید از پول خود و نه بودجه عمومی، برای بازسازی کاخ هزینه کنند. در ماه می‌سال گذشته (۲۰۱۸) نیز برگزاری مراسم عروسی نوه ملکه انگلیس که ۴۶ میلیون دلار برای مالیات‌دهندگان انگلیسی هزینه داشته است، خشم اقشار ضعیف و متوسط این کشور را برانگیخت. محصول دخالت مستقیم ملکه در تعلیق پارلمان انگلیس، آن هم در حساس‌ترین برهه سیاسی ممکن که لندن در آستانه خروج از اتحادیه اروپاست، چیزی جز تضعیف دنباله دار نهاد سلطنت در این کشور نیست. نکته دیگری که در خصوص تحولات اخیر انگلیس باید مدنظر قرار گیرد، استیصال بوریس جانسون در حل معمای برگزیت است. تحقق «برگزیت سخت»، «برگزیت نرم» یا «برگزاری همه‌پرسی دوباره» هر یک مولد بحران‌های مزمن و دامنه‌داری برای دولت انگلیس خواهند بود. به عبارت بهتر، هر انتخابی که دولت انگلیس دست به آن زند، برای جانسون و حزب محافظه کار هزینه‌های هنگفتی خواهد داشت. بدون شک در آینده‌ای نه چندان دور، جانسون به سومین قربانی برگزیت در انگلیس تبدیل خواهد شد. مهلت اتحادیه اروپا برای خروج انگلیس از این اتحادیه ۳۱ اکتبر (نهم آبان ) پایان می‌یابد و بوریس جانسون اعلام کرده با توافق یا بدون توافق تا این زمان انگلیس را از اتحادیه اروپا خارج خواهد کرد. مقامات اروپایی از جمله آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان و امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه هر دو ضمن مخالفت با جایگزینی طرح مد نظر لندن در خصوص برگزیت، اعلام کرده اند که اروپای واحد خود را برای «برگزیت سخت» آماده کرده است. در این میان خواسته‌های جانسون از اتحادیه اروپا نیز در خصوص تغییر توافق صورت گرفته میان بروکسل و لندن در دوران نخست وزیری ترزا می‌راه به جایی نبرده است. این بدترین خبر ممکن برای نخست وزیر جدید انگلیس محسوب می‌شود. در این میان، گزینه دیگری نیز از سوی برخی سیاستمداران انگلیسی مانند تونی بلر نخست وزیر اسبق انگلیس مطرح گردیده که البته مورد استقبال بخشی از جامعه انگلیس فرار گرفته است. این گزینه، "برگزاری همه پرسی دوباره" بر سر بر گزیت است. بلر و همراهانش معتقدند که در صورت برگزاری همه پرسی دوباره، دیگر شهروندان انگلیسی به خروج از اتحادیه اروپا رای نخواهند داد و اصل موضوع برای همیشه منتفی خواهد شد! با این حال این اقدام منجر به بروز خشم و نارضایتی در میان طرفداران خروج از اتحادیه اروپا خواهد شد. ضمن آنکه دولت انگلیس در این صورت، نسبت به نقض دموکراسی و بی احترامی نسبت به آرای عمومی متهم می‌شود. در نهایت اینکه انتخاب هر یک از گزینه‌های "برگزیت سخت"، "برگزیت نرم" و "برگزاری همه پرسی دوباره" نه تنها حکم پاشنه آشیل دولت بوریس جانسون و حزب محافظه کار را خواهد داشت، بلکه منجر به بروز بحران‌های داخلی دامنه‌داری در داخل انگلیس خواهد شد. بسیاری از تحلیلگران مسائل اقتصادی و سیاسی انگلیس معتقدند که این کشور، حداقل تا یک دهه با بحران ناشی از ماجرای برگزیت دست و پنجه نرم خواهد کرد و متعاقبا، قدرت تمرکز موثر بر معادلات سیاست خارجی خود ر ا از دست خواهد داد.

• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان «خطر ارتجاع در جنبش دانشجویی» درج کرده که به این شرح است:
«من پیکانم و انقلابی‌ها بولدوزر می‌خواهند»، این گزاره مهندس بازرگان و پیوست عملی‌اش که در کارکرد دولت موقت هم ظهور و بروز داشت، سبب شد رابطه دولت بازرگان با جریان دانشجویی به نقطه غیرقابل بازگشتی برسد، اما دولت موقت یک استثنا بود، دولت‌های بعد تصمیم گرفتند این قدر صریح با دانشگاه مرزبندی نکنند، برخی خاستگاه دانشگاهی‌تری داشتند، اما همه سعی کردند سهمی از فضای سیاسی دانشگاه داشته باشند. دولت‌های سازندگی، اصلاحات، احمدی‌نژاد و روحانی به‌رغم همه اختلاف دیدگاه‌هایی که ممکن است با هم داشته باشند حداقل در یک مورد با هم اشتراک نظر جدی داشتند؛ سهم‌خواهی از درون دانشگاه. این رفتار از سوی دولت‌ها و عقبه سیاسی آن‌ها شاید خیلی عجیب نباشد، از نگاه یک سیاست‌ورز حرفه‌ای، دانشجویان فعال در فضای دانشگاه نیرو‌های آرمان‌خواه و البته اهل هزینه دادن هستند که می‌توان برای پیشبرد اهداف سیاسی و اجتماعی از آن‌ها استفاده کرد. دولت‌ها البته در این موضع صرفا یک مثال هستند، حتما وقتی گفتمانی در دولت توفق دارد، پادگفتمانی هم وجود دارد که گروه‌های سیاسی حول آن شکل می‌گیرند و ساماندهی می‌شوند، در همه این سال‌ها هم بحث یارگیری در فضای دانشگاه برای این پادگفتمان وجود داشته است. این نگاه شاید زیادی بدبینانه یا سیاه باشد، اما تجربه تاریخی حداقل در سال‌های پس از جنگ نشان داده که به‌شدت واقعی است. مواجهه جریان دانشجویی با این اتفاق در سال‌های اخیر از دو حال خارج نبوده، یا رسما وارد بازی قدرت و تحزب‌های شب انتخاباتی شده یا در بزنگاه‌های مهم به صیانت گفتمانی از انقلاب اسلامی پرداخته است. وسوسه قدرت و شور جوانی برای چنین تجربه‌ای در کنار پیشنهاد‌های احتمالا اغواکننده سیاست‌ورزان حرفه‌ای و حزبی بستر را برای اقدام اول آماده‌تر کرده، اما تجربه نشان می‌دهد راز مانایی، انتخاب سخت‌تر و تکیه بر صیانت گفتمانی است. تجربه متراکم سال‌های اخیر نشان داده انتخاب گزاره اول دو مسیر بیشتر پیش پای جنبش دانشجویی نمی‌گذارد، دو مسیری که انتهای هر دو یکی است، تاختن در جاده رادیکالیسم و قلب ماهیت شدن یا مسیر توجیه‌گرایی در پیش گرفتن و قلب ماهیت شدن و این یعنی نتیجه هر دو یکی است. قلب ماهیت شدن جریان چپ دانشجویی که شعار‌های سوزناک در باب مستضعفان می‌داد و در ضدیت با امپریالیسم جریان پیش‌رو بود و افتادنش در دامن لیبرالیسم و حتی اندیشه‌های ناسیونالیستی را شاید بتوان به حلقه کیان وصل کرد و رنگ تئوریک زد، اما حتما زیرساخت و آستر آن را باید در کنشگری‌های سیاسی خصوصا انتخابات‌ها جست. چهار سهم برای دانشجویان در شرکت سهامی انتخاباتی مشارکتی‌ها در انتخابات مجلس ششم و وامدار شدن بزرگ‌ترین تشکل دانشجویی وقت، اصلا مجال به آن‌ها نمی‌داد که فکر کنند چه بر سر آن همه شعار عدالتخواهانه و ضداستکباری آمد؟ وقتی بزرگ‌تر‌های لیست مفهوم قرآنی مستضعف را به «قابلمه به دست‌های جناح راست که اگر مرگ موش هم توزیع کنند در صف می‌ایستند» تبدیل کردند، دیگر اصلا رویای صندلی‌های سرخ‌رنگ مجلس (مجلس وقت) اجازه نمی‌دهد به این موضع اعتراض کنی و... وقتی طعم قدرت زیر زبانت مزه کرد و رویای مکنت و ثروت خواب‌آلودت کرد دیگر نمی‌توانی چشم‌نگران آرمان‌های عدالت و آزادی و مبارزه با ظلم و فساد شوی، اگر هم روزی از این‌ها بگویی یا برایش قلم بزنی از همان عینک حزب و لیست نگاه خواهی کرد، آزادی همانی می‌شود که رئیس لیست تعریف‌کرده، فساد هم‌لیستی‌ها و هم‌قبیله‌ای‌هایت قابل اغماض می‌شود و نام چشم‌پوشی بر آن می‌شود مصلحت‌سنجی و این آغاز قلب ماهیت است، آغاز تبدیل شرافت به هیولا! و اگر فکر می‌کنید این پروژه فقط در فضای سیاسی چپ‌های سابق و لیبرال‌های جدید مصداق دارد، سخت در اشتباهید. اصلا در روزگاری که مرز‌های چپ و راست منتفی شده و سیاست ژله‌ای جای آن دیواره‌های ضخیم سیاست‌ورزی را گرفته است، در دوره‌ای که ناطق‌نوری عضو کمپین انتخاباتی موسوی می‌شود و چپ‌ها برای ریاست‌جمهوری روحانی یقه می‌درانند مگر می‌توان یک ویژگی را در یک حلقه سیاست‌ورزی منحصر کرد؟ این سرنوشت برای جریان دانشجویی انقلابی حتی اگر به بالفعل نرسیده باشد -که در جا‌هایی به فعلیت هم رسیده- یک خطر بالقوه است، خصوصا در فضا‌هایی مانند انتخابات مجلس امسال که برخی در جریان منتقد دولت در فهمی صددرصد غلط خود را پیشاپیش برنده انتخابات می‌دانند و از چند ماه قبل در پشت در‌های بسته دنبال شرکت سهامی زدن و لیست‌بندی هستند. انتخابات اسفندماه ۹۸ انتخابات خاصی است، دولت دوازدهم و مجلس دهم شاید ضعیف‌ترین دولت و مجلس پس از انقلاب باشند، عملکرد آن‌ها پیش روی مردم است، مساله اصلی برای حضور مردم در انتخابات منوط به محتمل‌بودن تغییر در کارکرد‌هاست و نسخه کارا در این شرایط متمرکزکردن رقابت بر سر ایده‌هاست، اتفاقی که می‌تواند هم مشارکت‌ساز باشد هم مجلسی کارا بر صدر بنشاند و البته فضایی در سپهر سیاسی کشور بسازد که انتخابات ۱۴۰۰ هم در آن چارچوب فهم شود. حال در این شرایط برخی سیاسیون در مدلی از سیاست‌ورزی ارتجاعی در اتاق‌های بسته خودشان بست نشسته‌اند و احتمالا در پای ساختن چند به‌علاوه چندی جدید هستند؛ شرکت سهامی یک‌شبه‌ای که چند ماه قبل از انتخابات شکل می‌گیرد و شنبه بعد از انتخابات کرکره‌اش پایین می‌آید، حال شنیده می‌شود نمایندگانی از جریان دانشجویی هم در این اتراق حزبی حضور دارند -خبری که امیدوارم صحیح نباشد- و سهم‌شان هم تضمین شده است و این یعنی ارتجاع در ارتجاع!


• روزنامه جوان مطلبی با عنوان «مقاومت فعال شاخص گفتمانی گام دوم انقلاب» منتشر کرده که به این شرح است:
یکی از موضوعات برجسته در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، موضوع تصحیح گفتمان انقلاب در گام دوم است. بیانیه گام دوم: کشور، نخبگان و علما و دانشمندان، سیاستمداران، مسئولان، اصحاب فرهنگ و رسانه، فرهیختگان و... را به تصحیح گفتمان انقلاب فرا‌می‌خواند. بیانیه گام دوم بر این حقیقت تأکید می‌کند: مادامی که گفتمان انقلاب تصحیح نشده و از پیرایه‌ها و آلودگی‌های اقتصاد لیبرالیستی پاک‌سازی نشود، خطرات بیشتری انقلاب اسلامی را تهدید نموده و حرکت انقلابی جوانان نیز برای تحقق گام دوم کم اثر و ناچیز خواهد بود. حقیقت این است که طی سال‌های پس از جنگ، به دلیل تبعیت از اقتصاد لیبرالیستی و سرمایه‌داری:
۱ - فرهنگ، اقتصاد، خانواده، روابط اجتماعی و اخلاق عمومی و... آسیب جدی دیده‌اند.
۲ - دستاورد‌های بی‌شمار و استثنایی جمهوری اسلامی کم فروغ و تحت‌الشعاع آثار تلخ اقتصاد لیبرالیستی نظیر: تبعیض، غربزدگی، آقازادگی، رانت‌خواری، فاصله طبقاتی، فقر عمومی، حقوق‌های نجومی، واردات ضد تولید، قاچاق رانتی، اشرافی‌گری، ریاست‌طلبی، مفاسد اقتصادی و... قرار گرفته و کام مردم را تلخ نموده‌است.
۳ - تبعیت نظام اسلامی از اقتصاد لیبرالی برای نظام سلطه به‌عنوان یک فرصت طلایی برای پیگیری اهداف براندازانه خود علیه ایران تلقی شده و طی سال‌های پس از جنگ بار‌ها شاهد تحرک نظام سلطه برای براندازی جمهوری اسلامی با حمایت عوامل و عناصر خودفروخته داخلی بوده ایم. آخرین مورد از سوءاستفاده غرب از اقتصاد بیمار داخلی به تابستان گذشته باز می‌گردد که سران نظام سلطه از آن تحت عنوان تابستان داغ یاد کرده و بر این باور بودند که کریسمس را در تهران جشن خواهند گرفت.
۴ - رفته رفته کشور و جامعه از آرمان‌های انقلاب و ارزش‌های متعالی انقلاب اسلامی فاصله گرفته است.
۵ - استحکام خانواده ایرانی آسیب دیده و با خطرات جدی مواجه شده است.
۶ - سبک زندگی ایرانی اسلامی، تحت تأثیر سبک زندگی نامتجانس غربی منبعث از اقتصاد بیمار لیبرالی قرار گرفته و آسیب دیده است.
۷ - با سفر و سکونت فرزندان و خانواده مسئولان و دولتمردان در کشور‌های غربی، مردم نسبت به مسئولان و بعضاً نسبت به نظام بی‌اعتماد شده‌اند.
۸ - در حالی که کشور ایران بیش از ۷ درصد منابع جهان را در اختیار دارد تحت تأثیر اقتصاد لیبرالی، از ظرفیت‌های فراوان داخلی استفاده نشده و بلکه در برخی موارد تعمداً کنار گذاشته شده‌است.
۹ - شوربختانه برخی سیاسیون از اردوگاه اصلاحات تحت تأثیر اقتصاد بیمار لیبرالی به بیماری الیناسیون و غربزدگی دچار شده و رسماً و علناً برنامه براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را کراراً در دستور کار خود قرار داده و در هر نوبت بعد از ناکامی، تعدادی از براندازان جلای وطن کرده و به دامن سرویس‌های جاسوسی غرب پناهنده شده‌اند.
۱۰ - اخلاق سیاسی و روابط احزاب نسبت به حاکمیت تحت تأثیر فرهنگ غلط اقتصاد لیبرالی به شدت آسیب دیده و به سمت فساد سیاسی متمایل شده‌است. بیانیه گام دوم انقلاب ما را به اتخاذ مواضع انقلابی و بازگشت به گفتمان مقاومت فعال فرا می‌خواند. مقاومت فعال درسی است که از «محرم و صفر»، «از کربلا و عاشورا» و «از حماسه خونین و سرخ حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و یاران باوفایش» می‌آموزیم. کم نبودند کسانی (از بستگان، نزدیکان و... آن امام عزیز) که از سر خیرخواهی! آن حضرت را به «تسلیم»، «سازش»، «انزوا»، «فرار»، «مذاکره و تقسیم قلمرو حاکمیت» با یزید دعوت می‌کردند، اما منطق مقاومت در کلام نورانی آن امام همام برای طول تاریخ تصویر شد که: «ألا و إنّ الدّعی و ابن الدّعی قد رکزنا بین اثنتین، بین السلّه و الذلّه. هیهات منّا الذلّه؛ یزید مرا بین دو راهی قرار داده است: کشته شدن، و ذلت. هیهات که ما ذلت را بپذیریم.» منطق مقاومت در حماسه حسینی ما را به عدالت‌خواهی و ستم‌ستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزش‌های اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منکر و در یک کلمه ما را به مقاومت فعال فرا می‌خواند و در نقطه مقابل سست‌کمربندها، سوداگران با غرب و دلبسته‌های به چرب و شیرین و آلاف و علوف دنیا و سازش‌کاران و معامله‌گران با یزیدیان زمانه و شیطان ما را به ذلت‌پذیری، تحقیر، ظلم‌پذیری، خواری‌طلبی، بردگی و نوکری، استثمار و استحمار، ترس، غفلت و در یک کلمه تسلیم دشمن شدن فرا می‌خوانند. انقلاب اسلامی ایران بر اساس منطق مقاومت به صورت صد درصدی متأثر از حماسه جاوید اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام است و تا مرحله پنجم فرایند انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت جهانی حضرت، ولی عصر (عج)، خود را ملتزم به پیروی از الگوی مقاومت فعال می‌داند. حضرت امام خمینی به‌عنوان بنیان‌گذار انقلاب اسلامی در باره تأثیر دائمی محرم و صفر و نهضت حضرت امام حسین علیه‌السلام بر اسلام و انقلاب اسلامی سخنان ناب و شنیدنی دارند که به اختصار به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: «محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده، و به اثبات رسانده است که در طول تاریخ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است.» (صحیفه امام ج۵ ص ۱۷۷) ..» محرم ماه حماسه و شجاعت و فداکاری، ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطل بر جبهه ستمکاران و حکومت‌های شیطانی زد، ماهی که به نسل‌ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت، ماهی که شکست ابر قدرت‌ها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند، ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، راهی که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانک‌ها و مسلسل‌ها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو نماید... امام مسلمین به ما آموخت که... اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید.» (صحیفه امام ج۵ ص ۷۵) «رمز پیروزی اسلام بر کفر جهانی را در این قرن که پانزدهم خرداد ٤۲ سرآغاز آن بود، در دوازدهم محرّم حسینی جست‌وجو کنید که انقلاب اسلامی ایران، پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.» (صحیفه امام؛ ج‏۱۷، ص ٤۸۲) «محرم را زنده نگه دارید؛ ما هر چه داریم از این محرم است... محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.» (صحیفه امام ج ۱۵ ص ۳۳۰) هم‌اینک کشور متأثر از آثار ضدارزشی اقتصاد لیبرالیستی صحنه رویارویی، تقابل، نبرد و مچ اندازی دو تفکر و دو روایت از ادامه راه است؛ از یک‌سو شیفتگان فرهنگ غربی و غرب پرستان، رفاه‌طلبان، مرفهین بی‌درد، مشتاقان فرهنگ فاسد کاخ‌نشینی و اشرافی‌گری و در یک کلمه مشتاقان و مروجان اسلام آمریکایی، انسداد و بن بست در انقلاب اسلامی را روایت می‌کنند و تنها راه ماندگاری را تسلیم و سازش با شیطان، عبور از ارزش‌ها و هم‌سویی با استثمارگران گرگ صفت اعلام می‌کنند و در طرف دیگر؛ بازماندگان بر عهد و پیمان امام راحل، عاشقان فرهنگ ناب محمدی، پیروان واقعی حماسه علوی و فاطمی و حسینی، معتقدان به حکومت جهانی حضرت مهدی و خردمندان انقلابی و شجاعان با بصیرت و دلدادگان به فرهنگ عاشورا قرار دارند که با صد‌ها قرینه و شاهد و دلایل متقن بر این باورند که تنها راه حفظ استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... ایستادگی در برابر زورگویی و زیاده‌خواهی غرب وحشی و تکیه بر داشته‌های بی‌نهایت و ظرفیت‌های فوق‌العاده داخلی است؛ و در این میان یکی از مهم‌ترین مخاطبان بیانیه گام دوم انقلاب همانا خواص و مسئولان نظام اسلامی هستند. احزاب سیاسی، مسئولان و دولتمردان و خواص باید تکلیف خود را نه در شعار بلکه در عمل با بیانیه گام دوم انقلاب روشن کنند که راه واقع‌بینی در پیش گرفته و از گذشته ۳۰ ساله پس از جنگ خجالت زده و پشیمانند یا کمافی‌السابق از راه طی شده و اصرار بر اسلام کاخ‌نشینان، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام اشرافیت اموی و در یک کلمه اسلام امریکایی با افتخار یاد کرده که در این صورت باید منتظر باشند تا به دست جوانان باانگیزه و انقلابی از سپهر سیاست کنار گذاشته شوند.
• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با عنوان «نفوذ را فراموش نکنید» درج کرده که  در ادامه می خوانید:
درحالی‌که متغیر‌های منطقه‌ای به‌طرز قابل‌توجهی در حال تغییر به سمت منافع بلندمدت ایران است، رکود و آشفتگی‌های سیاسی در اروپا، دولت‌های این قاره را به‌سوی ضعف و انحطاط کشانده و دروغگویی‌های آمریکایی‌ها آن‌ها را در موضعی تدافعی قرار داده است. متاسفانه بعضاً در محیط داخل و در میان چهره‌ها و عناصری که وجه اشتهار آن‌ها، دلدادگی به انقلاب اسلامی است، نزاع‌ها و جدل‌هایی اتفاق می‌افتد که ضمن ابهام‌آفرینی برای افکار عمومی، موجبات شادمانی دشمن را فراهم می‌آورد. مبنای این جنجال‌ها نیز نوعاً افشاگری‌هایی است که سبقه شخصی یا سازمانی دارد و بعضی از واسطه‌های معلوم‌الحال و مدعی‌شفافیت نیز در برخی موارد، هیزم‌کش معرکه‌اند؛ افرادی که معلوم نیست از کجا آمده‌اند، چگونه تغذیه و تأمین می‌شوند و چرا در چتر‌های امن قرار دارند؛ عناصری که هم در حوزه‌های علمیه رد پا‌های پرنفوذ دارند و هم در میان رجال قدیمی سیاست و رسانه؛ جالب اینکه خیلی زود هم محل اعتماد می‌شوند. چند سال پیش در باب نفوذ، هشدار‌هایی داده شد که اتفاقات اخیر را دست‌کم نگیرید و ببینید که در همه آن‌ها چگونه از شخصیت‌های تراز اول کشور، سلب اعتبار شده. نفوذ تدریجی و اثرگذاری‌اش عمیق و چندوجهی است.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر «پناه بردن به توهمات» منتشر کرده که به این شرح است:
ترامپ رئیس جمهور آمریکا در حالی خود را برای انتخابات آتی آماده می‌کند که گویی همچنان برگ برنده خود را اقداماتش در قبال ایران می‌بیند. رویکرد پاندولی او از زبان تهدید و فشار حداکثری گرفته تا ادعای دوستی و مذاکره همه و همه نشان می‌دهد که ترامپ به شدت نیازمند ایران برای رسیدن دوباره به کاخ سفید است. در ادامه این روند یک نکته قابل توجه مشاهده می‌شود و آن اینکه دونالد ترامپ در توئیتی نوشت: آمریکا در حادثه فاجعه بار آماده سازی نهایی برای پرتاب سفیر در سایت سمنان در ایران دخالت نداشت. برای ایران بهترین‌ها را آرزو می‌کنم و آرزوی موفقیت برای تعیین دلیل انفجار در سایت اول را دارم. این جوسازی ترامپ البته زیاد دوام نیاورد و آذری جهرمی وزیر ارتباطات با انتشار تصویری از خود در کنار ماهواره ناهید خطاب به ترامپ در صفحه شخصی‌اش نوشت: «من و ناهید همین الان، صبح بخیر آقای ترامپ نکته قابل توجه آنکه محافل رسانه‌ای غربی و ضد ایرانی به شدت به برجسته سازی ادعا‌های ترامپ پرداخته و برآن بوده اند تا فضایی منفی علیه دستاورد‌های علمی و فنی ایرانیان ایجاد کنند. این فضاسازی تبلیغاتی در حالی صورت می‌گیرد که برنامه‌های موشکی و فضایی جمهوری اسلامی ایران، شامل آزمایش تجهیزات جدید و یا اقدامات عملیاتی، دارای تقویم زمانبندی شده مشخصی است که در زمان‌های تعیین شده برای دستیابی به اهداف علمی، تکنولوژیک و یا عملیاتی به مورد اجرا گذاشته می‌شود و همزمان نیز به صورت رسمی اطلاع رسانی می‌شود و لذا ادعای ترامپ بدون هیچ سندیتی بوده و صرفا جنبه فریب افکار عمومی داشته است. نکته مهم آن است که به صورت طبیعی بخشی از فعالیت‌ها مرتبط با آزمایش تجهیزات جدید با احتمال موفقیت و یا مشخص شدن موارد نقص بوده و بخشی دیگر از اقدامات نیز با هدف ارزیابی قابلیت‌های عملیاتی و واقعی پیگیری می‌شود و جوسازی رسانه‌ای ترامپ و همقطارانش صرفا کتمان این حقایق است چنانکه حتی ساختار‌های بزرگ فضایی جهان مانند ناسا نیز عینا همین روند را دارند که هرگز نیز چنین فضاسازی رسانه‌ای در قبال آن‌ها صورت نمی‌گیرد و این خود واهی بودن رفتار ترامپ را اشکارتر می‌سازد. یکی از اهداف رویکرد تحقیری نظام سلطه علیه ملت‌های دیگر مایوس سازی و دلسرد کردن آن‌ها از ادامه راه پیشرفت و استقلال و خودکفایی است. این رویکرد البته در قبال ملت ایران با ناکامی همراه بوده چرا که در هر مرحله از فعالیت‌های موشکی و فضایی اعم از آزمایش تجهیزات جدید ویا انجام اقدامات عملیاتی، اعلام نتایج و دستاوردها، تابع سیاست‌های مشخص و مدونی است که تحت تاثیر فضاسازی‌های رسانه ای، مشابه اقدامات اخیر رییس جمهور آمریکا تغییر نخواهد کرد. اما بعد مهمی از رفتار ترامپ را در ناکامی‌های اخیرش در قبال جمهوری اسلامی ایران می‌توان جستجو کرد که عملا رویاهایش مبنی بر تسلیم نشان دادن ایران را بر باد داده است. رییس جمهور آمریکا در اقدام رسانه‌ای اخیرش تلاش نمود تا به نوعی توانمندی‌های علمی و عملیاتی ایران در حوزه موشکی و فضایی را زیر سوال ببرد. لیکن اقدامات عملیاتی نیرو‌های مسلح ایران در شرایط کاملا واقعی از جمله هدف قرار دادن پهپاد متجاوز فوق پیشرفته آر کیو ۴ و عملیات موشکی دقیق و موثر ایران بر علیه مواضع گروه تروریستی داعش در سوریه که در فاصله کمتر از یک کیلومتری پایگاه‌های امریکا در این کشور انجام شد هرگونه ایجاد شبهه در خصوص قابلیت و توانمندی موشکی ایران را بلا اثر کرده و امکان مخدوش جلوه دادن قدرت راهبردی کشور در این عرصه را بشدت کاهش می‌دهد. ترامپ به زعم خود با توئیت‌های توهمی به دنبال اهمیت زدایی از توان موشکی و فضایی ایران داشته حال آنکه جهانیان اذعان دارند که ایران در جمع کشور‌های برتر در این حوزه قرار دارد چنانکه حتی سیستم موشکی پاتریوت آمریکایی نیز توان مقابله با چنین توان موشکی را ندارد.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با مضمون «لنگرگاه بودجه» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
در ایران، بسیاری، شاید به‌درستی باور دارند که این شاخص نمی‌تواند چندان معیار و لنگر بودجه باشد؛ چراکه عمده بدهی‌های دولت به‌صورت اوراق درنیامده است و عملا حجمی از بدهی‌های دولت که در دست مردم به شکل اوراق قرار دارد، بسیار پایین است. در اقتصادی مانند ایران عمده بدهی دولت در ترازنامه بانک‌ها انبار شده و ناترازی ترازنامه بانک‌ها نیز از همین جا ناشی شده است؛ بنابراین نگرانی از بابت گستره اوراق در دست مردم نیست. این استدلال را می‌توان پذیرفت و حتی قبول کرد که با توجه به کم‌بودن اوراق دولتی، شاید دولت نباید نگران فروش نرفتن اوراق خود و مانند آن باشد. اما ماجرا فقط این نیست یا به بیان روشن‌تر ماجرا چیز دیگری است؛ حجم بدهی دولت عامل تعیین‌کننده و لنگر بودجه است. اما پدیده جالب و غم‌انگیز اقتصاد ایران آن است که به‌دلیل بدفهمی کسری بودجه و اساسا تامین مالی کسری بودجه، دولت حتی امروز هم در انتشار اوراق بسیار محافظه‌کار است. استدلال دولت این است که با انتشار اوراق، دولت مکلف می‌شود در سال‌های آتی علاوه بر پرداخت اصل بدهی، میزان سود اوراق را نیز پرداخت کند و این یعنی افزایش هزینه‌های دولت. در همین راستا دولت‌ها نتیجه می‌گیرند که بهتر است اوراق منتشر نکنند و به‌جای آن، مانند چهار دهه گذشته، پروژه‌های دولتی و شرکت‌های دولتی را از طریق اجبار بانک‌ها به تامین مالی آن‌ها پیش ببرند. البته از سوی دیگر، چشم خود را بر وضعیت ترازنامه بانک‌ها ببندند و اجازه دهند تا بانک‌ها هر سال سود‌های موهومی از ناحیه همین پروژه‌ها شناسایی کنند و حلقه موهوم اقتصاد ایران کامل شود. در این مختصات، دولت ابدا توجهی ندارد که این شکل بلع منابع بانک‌ها اجازه نمی‌دهد منابعی برای وام‌دهی به بخش‌خصوصی واقعی بماند. این اثر برون‌رانی، موجب کاهش سرمایه‌گذاری واقعی در اقتصاد و کاهش توان تولیدی اقتصاد می‌شود. همان اتفاقی که امروزه در اقتصاد ایران افتاده است. البته این رویه معیوب در کنار تضعیف توان تولید اقتصاد کشور، بخش قابل‌توجهی از منابع بانکی را نیز خشکانده است؛ برخی تخمین‌ها نشان می‌دهد سیستم بانکی ایران برای تجدید ساختار و احیای ترازنامه خود به حدود ۸۰۰ هزار میلیارد تومان سرمایه نیاز دارد؛ عددی که سهم چشمگیری در سطح دارایی‌های سیستم بانکی داشته است. دولت به‌منظور نجات اقتصاد ایران، لازم است سه کار مهم را بدون درنگ انجام دهد:
۱- کسری بودجه را به درستی تعریف کند تا دیگر شاهد نباشیم رئیس سازمان برنامه بگوید: کسری بودجه امسال صفراست! در حسابداری مدرن، درآمد دولت تنها از ناحیه مالیات است و پس از کسر هزینه‌ها از این محل، هر آنچه می‌ماند کسری بودجه است. اگر این کسری از محل فروش نفت تامین شود، فروش دارایی‌های دولت است و تامین مالی بودجه؛ بدیهی است که در این‌صورت فروش نفت، درآمد نیست، بلکه تامین کسری بودجه است. البته در حوزه مالیاتی نیز باید اصلاحاتی صورت بگیرد. در این حوزه می‌توان به سمت کاهش نرخ مالیات بر درآمد و استقرار فراگیر مالیات بر فروش با نرخ پایین حرکت کرد؛ سیاستی که در اقتصاد‌هایی مانند کانادا و آمریکا درحال اجرا است.
۲- نجات اقتصاد ایران بی‌شک در گرو سرمایه‌گذاری واقعی بخش‌خصوصی و افزایش توان تولیدی است که با کاهش کسری بودجه دولت امکان‌پذیر است؛ این کاهش یعنی افزایش درآمد‌های مالیاتی و کاهش هزینه‌های دولت.

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *