صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

فرصت فهم جامعه ایرانی در «عصر جدید»

۰۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۵:۰۰:۰۱
کد خبر: ۵۴۵۰۶۵
نقد و بررسی برنامه عصر جدید که در آخرین نظر سنجی‌ها قریب به ۶۰ درصد مخاطبین خاصه جوانان و نوجوانان را به خود جذب کرده بسیار پسندیده است به طوری که حداقل از باب مسئولیت اجتماعی می‌بایست مورد تحلیل و ارزیابی دغدغه‌مندان قرار گیرد.
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ، مسابقه بزرگ استعداد یابی «عصر جدید» کاری از گروه اجتماعی شبکه سه سیما به تهیه کنندگی و اجرای احسان علیخانی چندی پیش به روی آنتن رفت که حین اجرا و بعد اتمام آن مورد نقد و بررسی بسیاری از صاحبنظران قرار گرفت.
 
«صالح اصغری»، پژوهشگر و توسعه دهنده سواد فضای مجازی در مقطع دکتری جامعه شناسی فرهنگی یادداشتی پیرامون این برنامه و شرایط اجتماعی _ فرهنگی که عصر جدید در آن ظهور کرد در اختیار قرار داده است که در ادامه آورده می شود:
 
فضای روشنفکری، دغدغه‌های سیاسی، رویکرد‌های احساسی و حتی بغض‌های شخصی منتقدان برنامه عصر جدید به پایان رسیده است و یک سوال بدون پاسخ مانده است و آن این است که عصر جدید در چه شرایط اجتماعی _ فرهنگی ظهور کرد؟

 شروع برنامه عصر جدید با موضوع و ساختاری متفاوت و از سویی  با حضور یکی از پرطرفدار‌ترین مجریان و برنامه سازان نوید برنامه‌ای پر مخاطب و جذاب را می‌داد که شبکه سوم افتخار تولید آن را داشت.

پیش بینی‌ها محقق شد و این برنامه به سرعت گوی سبقت را از سایر برنامه‌ها ربود، اما چندی از آغاز این شوی تلوزیونی نگذشته بود که سیل نقد‌ها به این برنامه شروع شد. نقادی‌ها در ساحت فرم و محتوا می‌گنجید و در چند دسته قابل بررسی بود.

۱عدم ابداع و نوآوری در تولید برنامه و از سویی تقلیدی بودن آن موجب شد که موجی از انتقادات به برنامه شکل بگیرد و کار را به جایی برساند که این برنامه را تسلیم شدن فرهنگ ایرانی اسلامی در مقابل هیمنه فرهنگ غربی بداند.

۲برخی نقد‌ها به بازنمایی مفهوم استعداد در این برنامه می‌پرداخت و قلب این مفهوم توسط رسانه ملی را خیانتی جبران ناپذیر می‌دانستند.

۳عده‌ای از منظر تربیتی به آن می‌نگریستند و متزلزل شدن جایگاه آموزش رسمی خاصه آموزش و پرورش را به دلیل تایید و تشویق توانمندی‌هایی که لزوما کاربردی هم نبود مد نظر قرار دادند.

۴عده‌ای شاخص‌های ارزیابی داوران را مورد تردید و تامل جدی قرار دادند و قضاوت‌ها را نه تنها ناعادلانه که غیر تخصصی می‌دانستند و این نقد در مراحلی جدی‌تر نفس انتخاب داوران را ناثواب می‌پنداشتند.

۵برخی به تقبیح مساله سرگرمی تا دلقک پرور بودن این برنامه پرداختند  و آن را مورد شماطت قرار دادند. اما در این میان برخی منتقدان عمیق‌تر بدان پرداخته و سخن از ذات برنامه به میان آورند.

تحلیل‌های اقتصادی و پشت پرده‌های برنامه  نیز برخی را به خود مشغول داشت.
جالب این است  نقد‌ها برنامه زمانی تند‌تر می‌شد که دکتر سید بشیر حسینی را به عنوان داور برنامه در خود می‌دید فردی که از مدرسین سواد رسانه بود و  بر کرسی ارتباطات دانشگاه نیز تکیه زده بود. جایگاهی که طبیعتا می‌بایست رویکردی نقادانه به این برنامه می‌داشت خود سهم جدی در تولید این برنامه داشت.

مع الوصف تمام این نقد‌ها کار را به جایی رساند که با هجو این برنامه، برنامه سرگرمی دیگری نیز تولید شد و مخاطبین را به خود مشغول داشت.

به طور کلی معتقد هستم نقد و بررسی این برنامه سرگرم گون که در آخرین نظر سنجی‌ها قریب به ۶۰ درصد مخاطبین خاصه جوانان و نوجوانان را به خود جذب کرده بسیار پسندیده است  به طوری که حداقل از باب مسئولیت اجتماعی می‌بایست مورد تحلیل و ارزیابی دغدغه‌مندان حوزه فرهنگ قرار گیرد حتی با نگاه‌های تند و رادیکال.

اما با نگاهی دقیق‌تر به اظهار نظر منتقدان می‌توان دریافت که آنچه در فضای رسانه‌ای بیشتر مطرح شد از جنس نقد‌های درون متنی بود و کمتر نقد برون متنی را از این برنامه شاهد بودیم.

در یک دسته بندی کلی می‌توان دو مواجهه نسبت به متن داشت؛   نقد درون متنی که بیشتر خود را درگیر مضامین و مطالب می‌کند و اعتبار مضامین را مورد بررسی قرار می‌دهد. اما در نقد بیرونی به هویت متن پرداخته می‌شود و می‌توان رویکرد‌های اجتماعی-سیاسی و حتی تاریخی را مطمح نظر قرار دهد.

به نظر می‌رسد پرسش کلیدی که چندان بدان پرداخته نشد و مورد غفلت قرار گرفت  این است که چرا این برنامه متولد شد؟ و زمینه‌های اجتماعی – سیاسی شکل گیری پدیده عصر جدید را باید چگونه تحلیل کرد و از سویی دیگر کارکرد‌های آن را مد نظر قرار داد.

برای یافتن پاسخ این سوالات می‌بایست به مناسبات جامعه کنونی ایران از منظری جامعه شناسانه و با ادبیات تئوریک متاخر نگریست.

۱-فهم  دقیق قدرت در جامعه شبکه‌ای که در آن رسانه‌های فردی جایگزین رسانه‌های متمرکز و عریض و طویل می‌گردند و به گونه‌ای سخن از رقیبای کوچک، ولی اثرگذار  برای رسانه‌های ملی است می‌بایست مد نظر قرارگیرد. تصور این که چنین برنامه‌ای بخواهد در بستر فضای مجازی توسط شرکت خصوصی برگزار شود به قدر فاجعه آمیز است که برای دغدغه‌مندان فرهنگ غیر قابل تصور است، فضایی که به غایت امکان سو استفاده‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را در خود مستتر دارد. 
 
۲-فهم روند جهانی شدن توسط مسئولین سیما، طراحان و برنامه سازان عصر جدید و جایگاه مخاطب در آن و مشروعیت یافتن تکثر تولیدات رسانه‌ای برای ذایقه‌های مختلف در برابر رسانه_جامعه‌ای که عدم پذیرش تنوع و تکثر برای آن می‌تواند پاشنه آشیل جدی باشد. فلذا ضرورت توجه به علاقه مندی و نیاز‌های متنوع مخاطبین رسانه را بیش از پیش مد نظر است.

۳- ظهور دوران شبکه‌های اجتماعی و شناخت تغییرات نسلی و فهم نسل زد  (generation z) و تینیجر‌هایی که در نظام ارزشی آن هاسرعت، سرگرمی، تنوع و دیده شدن اصالت یافته است برنامه سازان و مسئولین سازمان را به سویی رهنمون می‌سازد که نپرداختن به آن فهم مخدوش مخاطب و کاهش گستره اثرگذاری را به همراه دارد.

۴-جایگاه رقیب بیرونی و شناخت قدرت رسانه‌های همسایه (بخوانید تلویزیون‌های ماهواره‌ای) در جذب مخاطب داخلی و عدم مطلوبیت حضور استعداد های؟! داخلی در این برنامه‌ها که با موازینی خارج از عرف و هنجار‌های عمومی جامعه همراه خواهد بود  نیز یکی دیگر شرایطی بود که ساخت عصر جدید را لاجرم می‌ساخت.
 

با توجه به آنچه بدان اشاره کردم مد نظر دارم بیان کنم که در سپهر رسانه‌ای که به درست یا غلط تلویزیون حق را با مشتری (بخوانید مخاطب) می‌پندارد با حفظ موازین توانسته جذب حداکثری مخاطب کند و از سایر رقبا و شرایط اجتماعی عقب نماند. این مهم زمانی ارزشمند است که فارغ از نقد فرم و محتوا، رسانه ملی و تلویزیون چاره‌ای جز پرداختن به این موضوع نداشت است و نپرداختن بدان از منظر حاکمیت و مدیریت رسانه‌ای وضعیت را بدتر از حال می‌کرد چرا که ساخت این برنامه توسط رسانه‌های آلترناتیو رخ می‌داد.

اتفاقا معتقد و امیدوارم عصر جدید آغازی بر فهم تغییرات اجتماعی فرهنگی جامعه توسط مسولین و برنامه سازان صدا و سیما باشد.

فهم شرایط اجتماعی_سیاسی حال حاظر جامعه ایران و نحوه سیاستگذاری فرهنگی در آن با عدم شناخت دقیق آن  که  کاستلز از آن به جامعه شبکه‌ای و فهم قدرت در آن یاد می‌کند ما را با مشکلات جدی مواجه خواهد کرد.؛ لذا معتقد هستم این فهم قابل تقدیر است و جسارت ساخت آن مورد تقدیر تر، ولی آغاز نقد‌های جدی فرمی و محتوایی که بسیار مهم و تاثیرگذار است می‌بایست بر این بستر رئالیستی مورد توجه قرار گیرد و از  ژست گرفتن‌های به اصطلاح روشنفکر مآبانه دینی و غیر دینی که در خلاء اجتماعی به مسایل می‌پردازند باید پرهیز کرد.

از این منظر شخصا نقش مثبت و تاثیرگذار دکتر سیدبشیر حسینی را نه در قالب داور برنامه بلکه به مثابه تیوریسین این برنامه بسیار جدی و مهم می‌پندارم که تاکنون  فهم دقیق‌تر جامعه شبکه‌ای و دیجیتال نیتیو‌ها را برای مدیران رسانه ملی تسهیل کرده است.


 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *