«جتسیمانی» روایت لحظهای حیاتی بین خیر و شر/روایتی که آرام رو به جلو میدود
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش «جتسیمانی» به نویسندگی سیاوش پاکراه و کارگردانی امیرحسین دوانی این شبها میهمان تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان است.
این نمایش برداشتی متفاوت از تراژدی مکبث به قلم ویلیام شکسپیر است که این بار توسط سیاوش پاکراه به وجههای روانشناسانه و مذهبی آن بیش از پیش پرداخته شده و مخاطب را با سویههای تازه ای از یک واقعه روبرو می کند.
در ابتدا به امر باید این را دانست که جتسیمانی از همان ابتدای راه مخاطب خود را مشخص کرده است، این نمایش مخاطب خاص خود را می طلبد، مخاطبی که حال صرفاً نباید از جماعت تئاتر بوده و می تواند با کمی خوانش درست متون کلاسیک و نمایشی و همچنین نگاهی به متون مذهبی به درک درستی از جتسیمانی برسد.
اما جتسیمانی چیست؟، جتسیمانی یا باغ خیانت مکانی است در اورشلیم که عیسی (ع) و حواریونش پس از شام آخر و پیش از خیانت یهودا آخرین خواب را زیر درختان زیتون تجربه کردند.
پاکراه در متن این نمایشنامه لحظه فریب خوردن مکبث را با جتسیمانی در هم آمیخته و در بخش هایی کار را سخت تر کرده و دانکن را به شاه لیر متصل می کند، جستیمانی بدون شک رد پای زمان بر انتخاب افراد است، افرادی همچون یهودا، دانکن، مکبث و لیدی مکبث که هر کدام در بخشهایی با این انتخاب راه را تغییر می دهند.
نمایشنامه جتسیمانی روایتی است که برای درک درست آن مخاطب نیازمند پاورقیهای فراوانی است که اگر بدون در ذهن داشتن آنها به تماشای اثر بنشیند بدون شک به دلیل ریتم کند اثر ملول و خسته از سالن بیرون می رود.
ریتم جستیمانی بسیار کند است، اما این کند بودن ریتم از کجا می آید؟، ریتم کند این اثر بی شک برگرفته از رویداد و بنا به درک کارگردان از متن حاصل شده است، انگار بخشی از زمان ناگفته کش آمده تا ما آنرا با جزئیات تماشا کنیم و اگر ریتم کمی تندتر می شد برخی ریز اتفاقات از نگاه مخاطب پاک میشد.
زمان در جستیمانی متوقف نشده، اتفاقا شاید سرعت پایین دارد اما کنش و تمپوی درونی این زمان کش آمده بسیار بالاست، مثل زمانی که یک شخص می خواهد تصمیم به کاری عجیب بزند، کاری خطرناک شاید که باید برای انجام آن در یک ثانیه انتخاب کرد، اما همه می دانند که این ثانیه کوتاه در ذهن تصمیم گیرنده به اندازه تمام ثانیه های طول عمرش طول می کشد.
کارگردانی امیرحسین دوانی بر اثری این چنین معطوف به هدایت درست بازیگران است، میزانسن نقش کمتری را ایفا می کند، البته اگر به نگاه درستی از میزانسن برسیم شاید برعکس جتسیمانی سرشار از میزاسن های پویا باشد، میزانسن هایی که شاید در بخشی از نمایش شاید چند سانتی متر جابجا می شود اما اعتبار و ارزش آن چند سانت را مایل ها افزایش می دهند.
هدایت بازیگران توسط دوانی به شکلی عجیب در خدمت متن و رساندن مفهومی سخت شکل گرفته و دو بازیگر توانسته اند در جهت خدمت به اثر، ایثار کرده و ساعاتی را در لحظه قبل از شلیک اسلحه به سر ببرند، بازیگری در جتسیمانی همچون لحظه شلیک اسلحه برای دوندگان دوی صد متر است، لحظه ای که همه چیز جمع شده و پتانسیل حاصل از آن به آتشی عجیب ختم می شود.
امیر شمس و شاهو رستمی بازیگران جتسیمانی هم همین گونه عمل می کند، آنها همواره در مرز پریدن، دویدن، پرواز کردن و غلتیدن به سر می برند اما هیچگاه هیچکدام از این اتفاقات را در ظاهر تجربه نکرده و اما در عین حال باطناً مایلها از سالن نمایش فاصله می گیرند.
شاید یکی از نقاط قابل بحث و نقد جتسیمانی را باید در طراحی صحنه اثر دانست، جایی که می توانست کمی با سلیقه بصری بهتر چیده و ساخته شود، طراحی صحنه جتسیمانی هرچند در خدمت اثر اما کمی سردستی و قابل حدس است، اتفاقی که کمی توسط طراحی لباس، نور و صدا اصلاح می شود اما همچنان مخاطب از لذت بصری دور نگه داشته و شاید بخش دیگری از مخاطبان را نیز دلزده کند.
نمایش جتسیمانی نگاهی جالب به روایاتی متنوع است، روایاتی که از جن گیری آغاز و به مرگ ختم می شود، مرگی که از پیش نوشته شده و حال روند شکل گیری آن بیان می شود، نمایشی که شاید مخاطب چندانی را به سالن نکشاند اما در کمترین تعداد به بیشترین تاثیر می رسد.