آشوب ترامپ در اجلاس گروه ۷/ علت تزلزل برخی مسئولان از دید رهبر انقلاب
• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر «آشوب ترامپ در اجلاس گروه ۷» منتشر کرده که به این شرح است:
چهل و پنجمین نشست کشورهای صنعتی جهان در شهر «بیاریتز» فرانسه، روز گذشته در حالی کلید خورد که اعضای «گروه ۷» با چالشهای مختلفی از جانب آمریکا بهعنوان بزرگترین اقتصاد دنیا مواجهاند. گرچه دستور کار این نشست، موضوعاتی عمدتاً غیراقتصادی از جمله برابری جنسیتی، امنیت، تغییرات اقلیمی، خشونت علیه زنان و مبارزه با تبعیض عنوانشده، اما مخاطراتی که آمریکا برای آلمان، انگلیس، ژاپن، فرانسه، کانادا و ایتالیا به وجود آورده، بیش از آن است که در لیست کاری این نشست درجشده است. تهدیدات ترامپ علیه کشورهایی که ۶۵ درصد از اقتصاد دنیا را شکل دادهاند، بهگونهای است که چشمانداز همگرایی موردنظر فرانسه را با مشکل مواجه ساخته است. آمریکا در حال حاضر، بدون پردهپوشی از واگرایی اتحادیه اروپا سخن به میان میآورد و صراحتاً به خروج کشورهای این قاره از اروپای واحد چراغ سبز نشان میدهد. ترامپ از حدود سه سال پیش، انگلیس را برای خروج از اتحادیه اروپا و بیاعتنایی به اعتراضات و مخالفتها با برگزیت تشویق میکرد. پس از روی کار آمدن «بوریس جانسون»، گل از گل آمریکاییها شکفت، چراکه بیش از هر زمان دیگری، خود را به تحقق آرزوی انعقاد قراردادهای تجاری دوجانبه با لندن، نزدیکتر دیدند. مقامات کاخ سفید بهکرات کوشیده بودند که انگلیس را به پشتیبانی همهجانبه پس از برگزیت، دلگرم کنند و حالا که نخستوزیر مطلوب آنها به دفتر نخستوزیری این کشور راه یافته، فرصت را مغتنم شمرده و برای بستن معاهدات تجاری گامهای عملی برداشتهاند. پیش از سفر چند هفته پیش «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی آمریکا به لندن، ترامپ دو بار برای متقاعد کردن سیاستمداران انگلیسی به خروج از اتحادیه اروپا سفر کرده بود و سال گذشته نیز رسماً از «امانوئل مکرون»، رئیسجمهور فرانسه خواسته بود که در ازای معاهدات تجاری دوجانبه، از اروپا خارج شود. پیشنهاد ترامپ برای خرید گرینلند که اصالتاً کشوری اروپایی است نیز ظن تلاش ترامپ برای باز کردن حلقههای اتحاد اروپا را تقویت کرده است. موضوعات دیگر، همچون جنگ تجاری آمریکا با اروپا و چین، دعوا بر سر بودجه ناتو و تهدید واشنگتن به خروج از پیمان آتلانتیک شمالی، امتداد نظامیگری کاخ سفید در حوزههای نوظهور ازجمله در فضا، تشدید رقابت هستهای بین آمریکا و روسیه پس از پشت پا زدن ترامپ به «پیمان منع تولید موشکهای میان برد هستهای» (آی. ان. اف)، تقلا برای ایجاد اختلاف بین متحدین سنتی همچون کره جنوبی و ژاپن که به دلیل موش دواندن آمریکا پس از چندین دهه، همکاری اطلاعاتی خود را متوقف کردهاند تا واشنگتن بتواند توافقنامههای دوجانبه با آنها منعقد کند و دهها دلیل دیگر، همه و همه حاکی از چالشهایی است که آمریکای تحت حاکمیت ترامپ برای قدرتهای صنعتی دنیا به وجود آورده است. اما این همه ماجرا نیست، چون ترامپ این روزها، خطر تصنعی ایران را برای بهاصطلاح امنیت و صلح منطقه، بیش از سایر دردسرهای خارجی خود که ذکر بخشی از آنها گذشت، برجسته میکند. جمهوری اسلامی، رهبری جریان ضد استکباری را بر عهده دارد که بر طیف گستردهای از رهبران مخالف آمریکا تأثیر گذاشته و به شکل مستقیم و غیرمستقیم باعث الگو گرفتن آنها از ایران اسلامی الگو شده است. کشورمان بدون ملاحظهکاری و از جایگاه یک قدرت پراگماتیک، سیاستهای کاخ سفید در منطقه را به چالش کشیده و با شجاعت در برابر آنها ایستاده است. ترامپ در اجلاس گروه ۷ بهطور حتم خواهد کوشید که کشورهای صنعتی را علیه ایران به خط کند و بهطور خاص، برای پیوستن به ائتلاف دریایی آمریکا در خلیجفارس ترغیب نماید. علاوه بر این، ایران اسلامی، مانعی بزرگ بر سر راه عملیاتی شدن توطئههای کلان کلیددار کاخ سفید ازجمله «معامله قرن» ایجاد کرده، در نتیجه یکی از به اصطلاح اولویتهای ترامپ، از میان بردن نفوذ کشورمان در غرب آسیا و اجماعی است که علیه راهبردهای کاخ سفید، به وجود آورده است. از این رو، رئیسجمهور آمریکا درصدد است تا از طریق فشار اقتصادی بر کشورهای دنیا و با ابزار تحریم، تهدید و افزایش تعرفههای وارداتی، کشورها و متحدانش را چه بهاجبار و چه با اختیار، به همراهی با سیاستهای ضد ایرانی خود ترغیب و تحریک کند. نکته بسیار ظریفی که در این میان وجود دارد، این است که ترامپ بهخوبی در جریان مخالفتهای ریز درشت اروپا با خود به دلیل تحقیرها و فشارهایی که وی بر کشورهای قاره سبز روا داشته، قرار دارد و تنها ابزار منقاد و مطیع کردن اروپا را جنگ نرم در حوزه اقتصادی و ژئوپولتیک علیه بروکسل میداند. هرچند اروپا و آمریکا با یکدیگر عقد اخوت بسته و به شرکای راهبردی یکدیگر تبدیل شدهاند، اما در پس این اتحاد پوسیده، بغض و کینه برخی کشورها مانند آلمان از آمریکا وجود دارد که خودزنی ترامپ در عرصه بینالمللی با اقدامات نابخردانه و تصمیمات عجولانه را فرصتی برای تحقیر متقابل و مقابلهبهمثل با واشنگتن میدانند. اروپاییها از فرصت کمپین «فشار حداکثری آمریکا» علیه ایران نیز بهرهبرداری دوگانهای دارند؛ به این مفهوم که از یکسو، خروج آمریکا از برجام را همانند خروج از پیمان اقلیمی پاریس، یونسکو و معاهده تجارت آسیا و اقیانوس آرام، مجالی برای بیآبرویی بیشتر ترامپ تلقی میکنند و از طرفی، بابت فشار آمریکا بر ایران بهمنظور تقلیل و تحدید مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی خرسندند. ترامپ دست اروپا را خوانده و میخواهد آنها را به هر ترتیب ممکن، به اتخاذ مواضع «کاملاً» مخالف با کشورمان وادار کرده و خوانش ضد ایرانی خود را بر نسخه اروپایی علیه کشورمان برتری دهد. به همین دلیل از فرصت اجلاس گروه ۷ در فرانسه، بیشترین استفاده را در راستای هماهنگ کردن ارکستر قدرتهای جهان علیه انقلاب اسلامی، خواهد برد. این در حالی است که فشار ترامپ بر اروپا بهمنظور اطاعت بیچون و چرا از سیاستهای کاخ سفید در برابر کشورمان، به نفع ماست چراکه پرده از چهره مزورانه اروپا برمیدارد و بازی از پیش باخته آنها در امروز و فردا کردن و به تأخیر انداختن تعهدات برجامیشان را برملا میکند. در حقیقت، آمریکا و اروپا یک سیاست واحد در قبال ایران را اتخاذ کردهاند، اما انگیزههای آنها با یکدیگر متفاوت است. به نظر میرسد که کله شقی ترامپ برای علنی کردن خصومت اروپا با جمهوری اسلامی به نتیجه برسد و آنها را رسوا کند، زیرا پیش از این نیز در جریان جنگ تجاری آمریکا با اروپا، این اروپاییها بودند که مجبور به کوتاه آمدن شدند. نکته پایانی اینکه فشار آمریکا ممکن است که در کوتاهمدت، باعث همراهی اجباری کشورها با کاخ سفید شود و آنها را به خاطر جایگاه اقتصادی واشنگتن با ترامپ همعقیده سازد، ولی واقعیت است که به دلیل شکافها و گسلهایی که ترامپ در صف گروه ۷ به وجود آورده، نقش رهبری آمریکا با سرعت سرسامآوری رو به کاهش است و حتی پیشبینی میشود که نشست کشورهای صنعتی در فرانسه به دلیل اختلافات عدیده آمریکا و ۶ قدرت اقتصادی، بدون جمعبندی نهایی به پایان برسد.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان «علت تزلزل برخی مسئولان از دید رهبر انقلاب» منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
یکی از توصیههای رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با هیئت دولت، توصیه به «نترسیدن» بود. ایشان در این دیدار خطاب به دولتمردان کشورمان فرمودند: «برخی اوقات سخنانی را میشنوم که نشانه بیمناک بودن از دشمن است، در حالی که از دشمن، واقعاً نباید ترسید، زیرا این دشمن از ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشته و هر کاری هم که توانسته کردهاما به موفقیت نرسیده است.» با بررسی بیانات مقام معظم رهبری بهویژه در چند ماه اخیر، شاهد توصیه و تشویق ایشان به نترسیدن، شجاعت و اعتماد به وعدههای الهی بودهایم. برخی از این موارد به شرح ذیل میباشد:ایشان در دیماه ۱۳۹۷ در دیدار با مردم قم با استناد به آیات قرآن مجید فرمودند: «فرعون میدانست موسی حق است، اما دشمنی میکرد و خدا به حضرت موسی گفت «نترسید، حرکت کنید، من با شما هستم» که این خطاب امروز عیناً به ملت ایران است که در مقابل دشمنیِ آگاهانه فراعنه عالم، ایستاده است.» معظمله در ۱۹ بهمنماه ۱۳۹۷ در دیدار با کارکنان نیروی هوایی ارتش فرمودند: «کار دشمن دلهره افکندن است. کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام. إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ أَولِیاءَهُ - [آیه]قرآن است- این، شیطان است که دوستان و پیروان خودش را میترساند؛ فَلا تَخافوهُم وَ خافونِ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ؛ [خدا میفرماید]شما که مؤمن هستید، از اولیای شیطان، از پیروان شیطان، از قدرتهایی که قدرتهای شیطانی هستند نترسید؛ از من بترسید، از انحراف از صراط مستقیم بترسید. اگر کسی از صراط مستقیم منحرف شد، این ترس دارد؛ چون وقتی شما از جاده مستقیم و صحیح و خوب و درست منحرف شدید، میافتید در بیابان؛ از این بترسید، امّا از دشمن اصلاً نترسید؛ از دشمن نترسید.» در اسفندماه در دیدار با مداحان اهلبیت علیهمالسلام بااشاره به تقابل وصف بندی دو جبهه حق و باطل در طول تاریخ، بیان داشتند اکنون نیز این تقابل وجود دارد و جبهه حق باید با اتکا به وعده نصرت و همراهی خداوند متعال نباید از دشمن ترس و واهمهای داشته باشد همانگونه که در داستان حضرت موسی، خداوند متعال خطاب به پیامبر الهی فرمودند «انَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَرى؛ نترسید، نترسید، واهمه نکنید، دچاراشتباه در محاسبه نشوید، خدا با شما است». در همین ماه، ایشان دیداری نیز با اعضای مجلس خبرگان رهبری داشتند که در بخشی بیانات خویش بااشاره به برخی دوگانهها از جمله دوگانه ترس و دلیری، فرمودند: «یک وقت انسان وارد میدان میشود، امّا میترسد؛ از دشمن، از حادثه، از ورود در غمرات میترسد، با ترس وارد میشود؛ این یک جور عکسالعمل و واکنش و حضور در مقابل دشمن است، یکوقت با دلیری وارد میشود. در مواجهه با حوادث نباید دچار ترس و دلهره شد.» شاید یکی از صریحترین هشدارهای ایشان، در دیدار مسئولان نظام در ماه مبارک رمضان (اردیبهشت ۱۳۹۸) بیان شد. رهبر معظم انقلاب در این جلسه فرمودند: «من همینجا این را عرض بکنم هیچکس از هیبت ظاهری آمریکا نباید بترسد هیچکس؛ یعنی این واقعاً خیلی خطا است. آدم احساس میکند بعضیها از این هیبت ظاهری و تشر و هیاهو و مانند اینها جا میزنند و وحشت میکنند؛ ترس از این هیبت ظاهری غلط است؛ ابرقدرتها کارشان را همینجوری پیش میبرند؛ با هیاهو. آن قدرت واقعی آنها به قدر آن هیاهویی که میکنند نیست؛ خیلی کمتر است؛ منتها تشر میزنند، هیاهو میکنند، تهدید میکنند، این و آن را میترسانند. هیچکس نباید [بترسد]»؛ علت تذکرات پیدرپی معظمله به شجاعت، دلیری و نترسیدن از دشمن چیست؟ چرا این موضوع تقریباً در تمام دیدارهای اخیر رهبر معظم انقلاب مورد توجه و تذکر قرار گرفته است؟ آنچه به نظر میرسد، مهمترین عامل، جرئت دادن به مسئولان و دولتمردان برای غلبه بر تفکر حاکم که بر مبنای آن حرکت میکردند و تغییر این رویکرد بوده است. نباید فراموش کرد این دولت بااشاره به توانایی دشمن و باور به کدخدا بودن آمریکا از مذاکره سخن گفت و با همین منطق تقریباً شش سال از مدت هشتساله خود را سپری کرده است. شش سالی که توأم با واگذاری امتیازات به طرف غربی و عدم کسب دستاورد مطلوب در این معامله بوده است. شکست راهبرد مذاکره و عدم پایبندی طرف غربی به تعهدات و پشیمانی برخی از حامیان اصلی برجام، باعث تغییر راهبرد جمهوری اسلامی ایران به «مقاومت فعال» بوده است. راهبردی که با گذشت بیش از یک سال از خروج آمریکا از برجام و با تأکید و اصرار بزرگان نظام، در دستور کار قرار گرفته است. تحلیل محتوای بیانات رهبر معظم انقلاب بیانگر این امر است که معظمله پس از راهبرد نرمش قهرمانانه و اجازه به دولت برای حرکت بر مداری که تصور میکرد میتواند باعث موفقیت و رفع مشکلات شود و ناتوانی دولت در کسب موفقیت- علیرغم همه اختیارات ویژهای که در اختیار دولت قرار گرفت- و قبل از عملیاتی شدن راهبرد مقاومت فعال، در حال زمینهسازی و گفتمان سازی این امر بودهاند تا دولتمردان کشورمان با این واقعیت که دستاوردهای مقاومت، بیش از دستاوردهای مذاکره و سازش است آشنا شوند. در ادامه و پس از عملیاتی شدن این راهبرد، در حال حاضر نیز برخی از افراد و جریانات فکری، همچنان بر همان باور و گزینه قبلی خود، ترس و واهمه از دشمن را ترک نگفته و آن را همراه دارند. مقام معظم رهبری تلاش دارند که این گروه و افراد بر این ترس غلبه کرده و جرئت و جسارت ادامه این مسیر را از دست ندهند. یکی از انتقادهایی که به نحوه حرکت برخی دولتمردان کشورمان در وضعیت اخیر وجود دارد، ارسال پالسهای متعدد به طرف غربی برای جدی نبودن در تغییر رویکرد است. مذاکرات متعدد با فرانسه و برخی دیگر از کشورهای غربی و اظهار امیدواری به وعدههای طرف اروپایی، ترس از بغرنج و پیچیده شدن اوضاع در صورت برداشتن گام محکم و قطعی در سومین گام کاهش تعهدات برجامی، بخشی از نقاط مهم و حساسی است که باید مورد توجه قرار گیرد. رهبر معظم انقلاب در مراسم ۱۴ خرداد امسال در تبیین معنای مقاومت و در پاسخ به شعار مردم که نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا سر دادند، بیان فرمودند: «فعلاً بحث نبرد را نمیکنیم بحث مقاومت است، «مقاومت» یک امر ممکن است. درست نقطه مقابل کسانی که میگویند فایده ندارد. طرف گردنکلفت و قوی است. چطور میخواهید مقاومت کنید. خطای بزرگ همین است که کسی تصور کند در برابر گردنکلفتهای عالم نمیشود ایستاد». سخن ایشان که «جنگ نمیشود و مذاکره نمیکنیم» حجت را بر همگان تمام کرده است. سرنگون کردن پهپاد آمریکا و توقیف کشتی انگلیس و ناتوانی نظام سلطه در واکنش به این اقدامات کشورمان، نشان از ضعف و ناتوانی طرف مقابل در برابر جمهوری اسلامی ایران است و این ناتوانی تنها در عرصه نظامی نیست بلکه در دیگر مسائل و موضوعات ازجمله موضوعات سیاسی و اقتصادی نیز این ناتوانیِ دشمن وجود دارد. بیاعتنایی رهبر معظم انقلاب به پیام ترامپ که توسط آقای شینزوآبه ارسال شده بود و تحقیر رئیسجمهور آمریکا مؤید همین امر است. تنها تفاوت در این است که برخی از دولتمردان جرئت و جسارت مقاومت در برابر راهبرد سیاسی و اقتصادی دشمن را ندارند و با این ترس و واهمه، قدرت تصمیمگیری را از خود سلب نمودهاند. باور به ناتوانی آمریکا و اعتماد به وعده الهی و حمایت از توان داخل برای مقابله با دشمن و مهمتر از تمام این موارد، غلبه بر ترس موهومی که بعضاً ریشه در بطن تفکر برخی از دولتمردان و مشاوران و نزدیکان ایشان دارد؛ بهترین و موفقترین راهبردی است که میتواند در دستور کار دولت قرار گیرد. سخن را با کلامی از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به پایان بریم که در هنگامه نبرد به فرزند خویش، محمد حنفیه، فرمودند: تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِک، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَک، تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَک، ارْمِ بِبَصَرِک أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَک، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ. «اگر کوهها از جا کنده شود تو از جایت تکان نخور، دندانهایت را به هم بفشار و کاسه سرت را به خدا بسپار، قدمهایت را بر زمین بکوب [محکم گام بردار]دیده به آخر لشگر دشمن بینداز. بهوقت حمله چشم فروگیر [با گوشه چشم نگاه کن]و بدان که پیروزى از جانب خداوند سبحان است.»
• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان «مالیات و سلامت» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
آمارهای نگرانکننده درباره وضع بهداشت و درمان و افزایش هزینههای مربوط به دارو و درمان، خبر از یک بحران در آیندهای نه چندان دور میدهند، جامعه ما به سوی فقیرتر شدن میرود و جامعه فقیر بیشتر بیمار میشود و از شرایط بهداشتی و امکانات پیشگیری نمیتواند به خوبی بهرهمند باشد. در کنار این مسأله با موضوع مهاجرت پزشکان از ایران روبهرو هستیم. بنا به آمارهای رسمی، سالانه ۶۵۰ پزشک ایرانی مهاجرت میکنند و در ممالک مغرب زمین (آمریکا، کانادا، استرالیا، اروپای غربی و کشورهای اسکاندیناوی) ساکن میشوند. آمارهای دیگر، بین ۸۰۰ تا هزار پزشک را در سال هدف قرارداده و اگر آمار رئیس سابق نظام پزشکی ایران را در سال ۱۳۹۴ بخواهیم بپذیریم، در آن سال، دو هزار پزشک از کشور هجرت کردند. آمار تقلیلی اخیر، یعنی ۶۵۰ را هم اگر ملاک قرار دهیم، بازهم ۳۰۰ پزشک متخصص و ۳۵۰ پزشک عمومی را سالانه از دست میدهیم و ارزش مادی و علمی این مهاجرت رقمی بسیار گزاف است و زیانی غیرقابل احصاء محسوب میشود. چرا این مهاجرت، برای کشور و ملت ایران غیرقابل جبران است؟ زیرا کل تعداد پزشکان ایرانی که پروانه طبابت یا همان شماره نظام پزشکی را گرفته و رسماً مشغول کار شدهاند، حدود هشتاد و اندی هزار نفر است و چهل درصد این تعداد رزیدنت و بقیه پزشکان عمومی هستند. خوب، حالا سرانه پزشک نسبت به جمعیت را هم حساب کنیم که باید حداقل برای هر سیصد الی سیصد و پنجاه نفر یک پزشک داشته باشیم و در کشورهای پیشرفته، این رقم به یک پزشک برای هر صد الی دویست نفر است. در ایتالیا هر ۱۵۰ نفر و در هلند هر ۱۲۰ نفر یک پزشک دارند. اغلب این پزشکان، پزشک خانوادگی هستند و به صورت مستمر و در مقابل بهره پرداختی بیمههای درمانی، به صورت مداوم و مجانی، تمامی امور مربوط به پیشگیری، آموزش، بهداشت، مایهکوبی (واکسن)، آزمایشهای لازم، تهیه عکس و مدارک پزشکی و معرفی به بیمارستان و درمانهای بستری و پیچیدهتر در مراکز درمانی تخصصی، بدواً بر عهده ایشان قرار میگیرد. ما تنها سرمایهای که داریم هشتاد هزار پزشک است که اغلب در شهرهای بزرگ و اکثراً در تهران حاضر و مشغول هستند. این عده در مقابل سیل و خیل عظیمی از بیماران و معضلات پزشکی و حتی فرهنگ ناقص و غلطی که در اذهان عموم وجود دارد و گاهی خرافات کهن هستند، باید به کار علمی و دقیق برای درمان بیماران اهتمام بورزند. کاری صعب و دشوار و در عین حال ارزشمند و بسیار مفید و ضروری که در مقابل نیازهای جامعه، تقریباً یک سوم نیروی کار لازم را تشکیل میدهند، اما باید فقدان دو سوم باقیمانده را هم بردوش بگیرند. تا اینجای کار، البته صعوبت و سنگینی بارمسؤولیتی که بر عهده پزشکان ایران قراردارد را به وضوح مورد تأکید قرار دادهایم، حتی لازم است این واقعیت را نیز بگوییم که در دولت یازدهم و دوازدهم که حسن روحانی سکاندار ریاست جمهوری بوده و هست، نارضایتی و خروج یا مهاجرت پزشکان ایرانی تشدید شده و این نمره منفی برای دولتی که طبقه متوسط شهری و تحصیلکردگان و متخصصان، از جمله پزشکان میهن، نقش اصلی را در پیروزی و بر آمدن آن بر عهده داشته اند، بسیار اسفانگیز و ناخوشایند است. با این حال، حقیقت را نمیتوان انکار و کتمان کرد. آمارها سخن میگویند و رازهای پشت پرده را در برابر تبلیغات و حرفهای فریبندهای که برای ژستهای سیاسی و خودنماییهای جلوه فروشانه مناسب است، برملا میکنند. در این مورد هم، متأسفانه با سرعتی غیرقابل درک، یکباره وارد فضایی آشفته شدیم. در ابتدای کار دولت روحانی، مسائل مربوط به بهداشت و درمان و امور پزشکی، یک مزیت بزرگ و دستاوردی چشمگیر تلقی میشد. رئیس دولت از کاهش هزینههای درمان و افزونی امکاناتی که قبلاً بر عهدة مراجعان و بیماران بود و حالا توسط کادرهای بیمارستانها و درمانگاهها در اختیار قرار میگرفت سخن میگفت، اما با فروپاشی طرح پرهزینة سلامت و نگاه دولت فرمودهای که در دورة وزیر سابق بهداشت و درمان و آموزش پزشکی وجود داشت، گویی وارد کشور یا جامعة دیگری شدهایم. همه چیز عوض شده و جالب آنکه از مسؤولان دولتی تا پزشکان و کادرهای درمانی و بیماران و مردم، همه اظهار نارضایتی میکنند. اینها بخشی از حقایق جامعهاند و گروهی از عوامگرایان و جلوهفروشان نیز اخیراً وارد گود شده و در این زمینه اظهارنظرهای غریب و عجیب میکنند، بهویژه صدا و سیمای حکومتی ایران که به جای برخورد علمی و منصفانه، به جای استفاده از کارشناسان خبره در پزشکی، مدیریت سلامت و اقتصاد پزشکی و درمان، با اهدافی نامعلوم به حملات گسترده علیه پزشکان روی آورده و آنان را به مثابه غارتگران اموال مردم معرفی میکند. این شیوه بیان و این طریق برخورد، باید پایان یابد. بیشک بهانة مالیات پزشکان، آنقدر اهمیت ندارد که کل اذهان مردم را مشوب کرده و علیه اطبا و فرماندهان عرصة سلامت تحریک و تهییج نماییم. همة ما میدانیم که در تمامی اقشار، جماعتی هستند که جز به سود و مادیات و افزایش رقمهای حساب بانکی توجه ندارند. در پزشکی هم به تبع دیگر امور چنین است. همانند بازارهای بیملاک و بیدفتر و دستکی که در ته یک حجره کوچک، رقمهای میلیاردی را شمارش میکنند و به هیچ احدی هم پاسخگو نیستند. یا به مانند کارشناسان نااهلی که به نام بانکها و به جای امانتداری، اموال مردم را به وثیقههای واهی یا بیآنها، به دوست و آشنا و همسر و پدر و مادر داده یا توزیع ارزهایی که معلوم نیست چگونه به قیمت دولتی دود شده و به هوا رفته است...، در پزشکی هم با تاجران سلامت روبهرو هستیم. هم متخصصانی که یک شاهی مالیات نمیدهند، اما ماهانه میلیاردها تومان درآمد دارند، هم بیمارستانها و درمانگاههایی که مراجعان را به تمامی معنا میدوشند یا مافیای گستردهای که به نام لوازم و صنایع پزشکی یا واردات و توزیع داروهای ضروری و عمومی، بیسر و صدا مشغول درو کردن دارایی ملت و به شمارهانداختن نفس بیماران کمتوان و فقیر و حقوقبگیران است... در چنین شرایطی، چه باید کرد؟ چه کسی مقصر است و چه کسانی باید تاوان و جریمه بدهند یا چه برنامهای برای بهبود امور میتوان داشت؟
• روزنامه رسالت مطلبی با عنوان «تا ۱۴۰۰ جبران کنید! » درج کرده که به این شرح است:
هفته اول شهریورماه، یادآور آسمانی شدن شهیدان رجایی و باهنر است و بهحق، هفته دولت نامگذاری شده است، هفتههایی که معمولاً در دورههای مختلف، به ارائه کارنامه و دستاوردهای دستگاههای دولتی و افتتاح طرحهای عمرانی گذشته است. هفته دولت، ازآنجاکه به لحاظ زمانی، با آغاز به کار دولت هم مقارن است، فرصت خوبی برای بررسی کارنامه سالانه قوه مجریه به شمار میرود. پیش از هر چیز، باید از زحمات و تلاشهای رئیسجمهور محترم و دستگاههای اجرایی تشکر کرد، بههرحال مسئولان دولتی، باواسطه یا بیواسطه، منتخب مردماند و محترم و تلاشهایشان درخور تقدیر است. در یک سال گذشته، بارزترین و ارزندهترین اقدام دولت در عرصه سیاسی و بینالمللی، کاهش گامبهگام تعهدات برجامی است. اگرچه پیشازاین نوشتهایم که این کاهش تعهدات، درواقع بازگشت به عقب و در راستای جبران مافات است و جای خوشحالی ندارد، اما اصلاح روند غلط گذشته، هرچند دیر اتفاق افتاده باشد، اما درخور تقدیر است. تنها نکتهای که باید به آن توجه کرد آن است که روند عزتمندانه کاهش گامبهگام تعهدات برجامی، باید با گردش نگاه به داخل و ظرفیتهای درونی کشور همراه شود و در میانه راه، معطل وعدههای بیسرانجام اروپایی نماند. نقدها، اما به دولت در این مقال نمیگنجد، اولاً بنا نیست در هفته دولت بهنقد شخص رئیسجمهور و وزرا و معاونین وی بپردازم و هم این وجیزه مختصر، ظرفیت بررسی کارنامه نهچندان مطلوب دولت بهویژه در حوزه اقتصاد و فرهنگ را ندارد، اما مسئله اساسی تأکید بر روی موضوع غنیمت شمردن فرصتهاست. متأسفانه گاهی، برخی اظهارنظرها و کنشهای مسئولان دولتی، چنین به ذهن متبادر میکند که از نگاه برخی از آنها، هیچ زمانی، وقت کار نیست. سالهای ابتدایی دوره هشتساله که مشغول بهانهتراشی و انداختن تقصیرها به گردن پیشینیاناند، در سالهای میانی درگیر انتخابات ورأی آوری مجدد و حواشی پس از آناند و سالهای پایانی هم که فرصت خود را پایانیافته میدانند. دقیقاً همین نگاه بود که واکنش رهبر معظم انقلاب را در دیدار اخیر هیئت دولت برانگیخت، بهویژه آنجا که ایشان تأکید کردند «دو سال باقیمانده از دوران دولت، مدتزمان کمی نیست و باید بهدوراز گرفتار شدن در برخی آفات، مسائل مهم کشور را اولویتبندی و اولویتها را یکبهیک پیگیری کرد.» شهید رجایی که نامگذاری هفته دولت، درواقع احترام به مقام شامخ او بهعنوان تنها رئیسجمهور شهید تاریخ انقلاب اسلامی است، کمتر از یک سال نخستوزیر و کمتر از یک ماه رئیسجمهور بوده است و همین زمان کوتاه کافی بوده تا همگان از او و فعالیتهایش به نیکی یاد کنند. از سوی دیگر، امیرکبیر بااینهمه اقدامات مؤثر و تاریخساز، تنها سه سال صدراعظم بوده است. صرفنظر ازآنچه در ۶ سال گذشته بر کشور رفته است، دو سال زمان کمی نیست. دولت اگر با حرکت جهادی و نیت الهی به اولویتبندی و حل مسائل کشور بپردازد، همکاری و حمایت همهجانبه آحاد ملت را نیز به همراه خواهد داشت و در پایان دوره با دعای خیر مردم بدرقه خواهد شد، انشاءالله.
• روزنامه فرهیختگان مطلبی با عنوان «آسوده نخواب بیبیسی » درج کرده که به این شرح است:
اخیرا از مستندی درباره تاریخ معاصر ایران با عنوان «آسوده بخواب کوروش» رونمایی شده که از جنبه نحوه روایتگری تاریخ و ساماندادن قصه کمنظیر است. قبل از دیدن مستند شنیده بودم کار درباره «جدایی بحرین» از ایران است و بهخاطر سالگرد این رویداد مهم تاریخی بناست رونمایی شود، اما بعد از تماشای این مستند تقریبا ۸۰ دقیقهای دیدم کاری جدید و جسورانه در نقد مبنایی پهلوی دوم متولدشده که حتما صدای محافل ضدانقلاب را بلند خواهد کرد و البته احتمالا از سوی برخی همفکران مستندسازان با نقدهایی درباره جسارت بهخرجرفته در کار روبهرو میشویم. «آسوده بخواب کوروش» از چند جهت، کاری تاریخی و مهم است. شاید قبل از این به روال مرسوم مستندسازی درباره دوران پهلوی بهدلیل حساسیت ویژه روی آن دوران از «پیشفرض»هایی ثابت، ادبیاتی قابل پیشبینی و تصاویری تکراری برای روایت مقاطع مختلف آن استفاده میشد، اما سازندههای جوان مستند اخیر در اقدامی شجاعانه از دو ایده برای طرح مساله «وابستگی پهلوی» استفاده کردهاند که در کارهای مشابه درباره پهلوی وجود ندارد. این ایدهها در بستر خط داستانی ماجرای جدایی بحرین در دوران محمدرضا شاه پهلوی بهنوعی استفاده شده که طیفهای مختلف مخاطب را از دو نظر شوکه میکند؛ در نظر اول و در چالش مخاطب حرفهای و تاریخخوان یا مخاطب عام و کماطلاع از تاریخ، در نظر دوم در چالش مخاطب منتقد پهلوی یا کسی که روایتهای رسمی موجود را قبول ندارد. از این جهت اولین ویژگی «آسوده...» نشاندن مخاطب پای روایت کارگردان است. احتمالا میدانیم در سالهای اخیر برخی شبکههای ضدانقلاب با پول سعودی، انگلیس و آمریکا روایتهای مخدوشی از پهلوی ارائه میکنند تا جایی که شایعه قریب به صحت دزدیدهشدن آرشیو صداوسیمای ایران بهنفع آنها و استفاده حیلهگرایانه از آن، قصه غمانگیزی ساخته بود. مستندهای تاریخی مذکور پهلوی را قدرتمند، زیرک، توسعهگرا و دلسوز ایران معرفی میکنند، جواب مرسوم داخلی ما استفاده از یک صدای آشنا (با احترام به صاحب صدا) از متنهایی بیانیهگونه روی تصاویر آرشیوی که غالبا در همه مستندها تکرار میشوند، است. در «سریدوزی» مستندسازی تاریخی مرسوم ما، مخاطب فردی مطیع تصور میشد که هرچه ما بگوییم با جان و دل میپذیرد، یعنی باید بپذیرد و راه دیگری ندارد. به این هم فکر نمیکردیم که روایتهای تاریخی حساس در یک جنگ تمامعیار هستند و باید برای پیروزی در این جنگ بیشتر «فکر» کرد. موفقیت «آسوده...» در طرح و بسط و جمعبندی حاصل هوشمندانه جمع دو ایده اصلی است:اول طرح خط رسانهای- سیاسی پهلوی درباره خودش. مستندساز در «آسوده...» با صدای پهلوی جوابی تاریخی به آن میدهد، استفاده از روایت رسمی تلویزیون رژیم شاهنشاهی که جسارت زیادی میطلبد به «واقعگرایی» مستند کمک بزرگی کرده است و مخاطب را شوکه میکند بهطوری که سوال اصلی شما تا نیمههای کار این است که کارگردان چگونه میخواهد از این معرکه خارج شود؟ خوشبختانه در زمانی که پای شما شل میشود و به این همه شجاعت فکر میکنید با استفاده از تصاویر و سندهای سانسورشده ضدانقلاب و اظهارنظر یک نماینده مجلس دوران طاغوت و چند چهره سیاسی دیگر روایت دوم آغاز میشود. ایده استفاده از دو روایت برای حرف زدن درباره بسیاری از مقاطع تاریخی قابل درک و عادی است، اما وقتی از حساسیت ویژه روی دوران پهلوی خبر داریم، «روایت اول» در مستند «آسوده...» را باید ستود، چون اگر «روایت اول» نبود، احتمالا «روایت دوم» چیزی شبیه مستندهای قابل پیشبینی قبلی میشد. دوم نسبتیابی جدایی بحرین با چهار واقعه دیگر تاریخی. ایده دوم مستندساز برای طرح مساله جدایی بحرین از ایران بهجای زومشدن روی همین واقعه سیاسی، ورود به این ماجرا از وقایع تاریخی همسان است. مستندساز در دو روایت مستند نشان میدهد پهلوی در مساله آذربایجان، اروندرود، جزایر ایرانی خلیجفارس و جنگ ویتنام برخلاف آنچه تبلیغ میکرده مانند مهره شطرنج آمریکا در جنگ سرد بوده نه بیشتر. اگر آذربایجان در ایران مانده بهخاطر ترس آمریکا از استفاده شوروی از این بخش مهم ایران بوده است. اگر ایران در ماجرای اروندرود حکومت صدام را عقب میراند باید برای فهم آن به نزدیکی صدام به شوروی نگاه کرد. همانطور که در ماجرای جنگ ویتنام ارتش ایران در مقام خدمتکار ارتش آمریکا استفاده شده است. جالبتر از همه «ماستمالی» ماجرای جدایی بحرین از ایران به دست دستگاه رسانهای پهلوی با استفاده از جزایر تنب کوچک و بزرگ خلیجفارس است. شاید گفته شود چه دلیلی دارد برای تحلیل و بررسی ماجرای جدایی بحرین، سراغ وقایع دیگر برویم؟ پاسخ روشن است؛ چون اولا مستندساز بهخوبی نشان داده همانطور که روایت رسمی پهلوی درباره اروندرود، جنگ ویتنام، جزایر ایرانی و آذربایجان مخدوش است، در داستان بحرین هم غلط و غیرواقعی است. ثانیا محمدرضا شاه آنچه را انجام میداده که آمریکا میخواسته نه بیشتر. درواقع استفاده همزمان از ایده دو روایت و پنج ماجرای تاریخی، روایتی پرقدرت ساخته است، چون هم استدلال پهلوی شنیده و بعد نقد میشود و از طرف دیگر بهخوبی نشان داده میشود که پهلوی در ماجرای بحرین خارج از قاعده خودش عمل نکرده است. دست آخر اینکه «آسوده بخواب کوروش» در جمعبندی هم هنرمندانه عمل میکند، جدایی استان چهاردهم ایران به دستور انگلیس و آمریکا رخ داد و پهلوی حاکم مطیع استعمار نهتنها متهم اصلی این فاجعه تاریخی است بلکه باید پاسخگوی استبداد حاکم بر بحرین هم باشد. مستند بهخوبی نشان میدهد چگونه «استعمار»، «استبداد» ساز است و برای اینکه در دامان حاکم مستبدی، چون آلخلیفه نیفتیم و آزادی مشروع مردم سلب نشود، باید استقلال کشور در مقابل «استکبار» حفظ شود. وقتی «آسوده بخواب کوروش» را دیدم خیالم بابت تمام مستندهای دروغین آینده «بیبیسی»، «منوتو» و... راحت شد، چون هرقدر بیشتر تولید کنند، مواد خام بیشتری در اختیار مستندسازان هوشمند داخلی قرار میگیرد تا نه با سانسور بلکه با گفتن تمام واقعیت جواب تاریخی بدهند. این مستند یکبار دیگر اثبات کرد در جنگ رسانهای نزدیک شدن به جهان مخاطب و تصحیح روایتهای مخدوش تاریخی، فرمول همیشه پیروز رسانهها است.
• روزنامه جوان مطلبی با تیتر «چشم انداز روشن انقلاب در ۴۰ ساله دوم »منتشر کرده که به این شرح است:
حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی) روز چهارشنبه ۳۰ مرداد ماه در دیدار رئیس جمهور واعضای دولت با اشاره به تهدیدها وفشارهای دشمنان و پیشرفتها و افزایش تواناییهای جمهوری اسلامی در عرصههای سیاسی، دفاعی و اقتصادی تأکید کردند: دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند و چهل سال دوم جمهوری اسلامی قطعاً از چهل سال اول، برای ما بهتر و برای دشمنان بدتر خواهد بود. درک این معنا اگرچه به لحاظ شرایط کنونی واقتدار و ظرفیتهای کشور دشوار نیست، اما از آنجایی که تردید در این مسئله در این روزها به بخش اصلی جریان سازی رسانههای وابسته به دشمن تبدیل شده است، اشاره به برخی از گزارهها برای شناخت بهتر وضعیت و برای تقویت اراده نیروهای جبهه انقلاب درآستانه ورود به چله دوم ضروری است.
۱. انقلاب اسلامی در شرایطی به پیروزی رسید که جهان بین دوقطب شرق وغرب تقسیم شده و وجود کشوری مستقل خارج از اراده دو ابرقدرت معنا نداشت. انقلاب اسلامی با طرح اندیشه تشکیل نظامی مبتنی بر ارزشهای الهی همزمان بنیادهای دوابرقدرت را به خطر انداخت وبه همین دلیل بود که به رغم رقابتهای این دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد هردو به یک نسبت با نظام اسلامی به مخالفت برخاستند که حمایت آنان از جنگ ۸ ساله رژیم بعثی علیه مردم ایران وکمک به گروههای تجزیه طلب و تروریستها وطراحی واجرای سه کودتا مصداق آن است. اکنون ودر آستانه چله دوم انقلاب نه از ابرقدرت شوروی نشانی باقی مانده ونه از اندیشه مارکسیسم، قدرتهای غربی نیز آنچنان متزلزل شدهاند که ترامپ در آرزوی مذاکره با ایران لحظه شماری میکند ودیگر کشورهای مطرح غربی نیز تعامل با ایران را به فرصتی برای خروج از زیر بار سلطه ۷۰ ساله امریکا تبدیل کردهاند که مواضع سران آلمان وفرانسه و... گواهی برآن است. روابط روسیه وچین با ایران نیز در این شرایط به فرصتی راهبردی برای آنان در رقابت با امریکا تبدیل شده است.
۲. چالشهای غرب با ایران در آغاز پیروزی انقلاب با شرایط کنونی تفاوت معنا داری دارد. رهبر معظم انقلاب برخی از ابعاد این تفاوت را در بیانیه گام دوم انقلاب به روشنی تبیین کرده ویادآور شدند؛ ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالشهای مستکبران روبهرو است، امّا با تفاوتی کاملاً معنیدار. اگر آن روز چالش با امریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانهجاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع امریکا از منطقهی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است؛ و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفته ایرانی به نیروهای مقاومت است؛ و اگر آن روز گمان امریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابله سیاسی و امنیتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از دهها دولت معاند یا مرعوب میبیند و البتّه باز هم در رویارویی، شکست میخورد. ایران به برکت انقلاب، اکنون در جایگاهی متعالی و شایسته ملّت ایران در چشم جهانیان و عبور کرده از بسی گردنههای دشوار در مسائل اساسی خویش است.
۳. شرایط داخلی کشور نیز در مقایسه با سال ۱۳۵۷ تفاوت معنا داری پیدا کرده است. ایران وابسته وعقب افتاده دهه ۵۰ که فاقد اختیار و استقلال سیاسی بود وسلطه بیگانگان برتمامی ارکان آن گسترده وفقر وفاصله طبقاتی در آن بیداد میکرد ودرعین حال ثروتهای ملی آن توسط بیگانگان به غارت میرفت، اکنون به کشور و ملّتی مستقل، آزاد، مقتدر، با عزّت، متدین، پیشرفته در علم، انباشته از تجربههایی گرانبها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی، رکورددار در شتاب پیشرفتهای علمی، ر کورددار در رسیدن به رتبههای بالا در دانشها و فنّاوریهای مهم از قبیل هستهای و سلّولهای بنیادی و نانو و هوافضا و امثال آن، سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی، سرآمد در انگیزههای جهادی میان جوانان، سرآمد در جمعیت جوان کارآمد، و بسی ویژگیهای افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجه جهتگیریهای انقلابی و جهادی است تبدیل شده است. گر چه به دلیل برخی ضعفها و آسیبهای داخلی که برخی ازآنها ناشی از ۴۰ سال فشار وتحریم وتبعات ناشی از جنگ تحمیلی است، سبب شده است تا شرایط کنونی کشور با نظام مطلوب در اندیشه وتفکر اسلامی فاصله داشته باشد که البته باید برای جبران عقب افتادگیها تلاش کرد.
۴. اگر در آغاز پیروزی انقلاب ملت ایران برای حرکت انقلابی خود الگویی در جهان نداشت، این روزها علاوه بر تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران، بازوان انقلاب در کشورهای منطقه آنچنان گسترش یافته است که در عین گسترش نفوذ ایران تا کنار مدیترانه، جبهه فراگیر مقاومت، به قدرتی بازدارنده برای مردم ایران در برابر تهدیدات احتمالی دشمنان تبدیل شده است.
۵. دستاوردهای کشور در عرصه دفاعی و امنیتی که به رسیدن کشور به نقطه بازدارندگی دفاعی انجامیده است، تراز نظام اسلامی را در جهان ارتقا داده و دستاوردهای شیرینی را در تحکیم اقتدار ملی و ایجاد انسجام اجتماعی و افزایش سرمایه اجتماعی نظام به ارمغان آورده است.
۶. چهل ساله اول انقلاب اگرچه با فراز وفرودهایی همراه بوده است، اما تجربه گذشته چراغ راه آینده است. در مسیر اداره امور کشور، مشکل حل نشدنی وجود ندارد. چالش درونی ما عبارت از عیوب ساختاری و ضعفهای مدیریتی است که برای آن راهکارهای لازم وجود دارد و چالشهای بیرونی نیز تحریم و وسوسههای دشمن است که در صورت اصلاح مشکل درونی، کماثر و حتّی بی اثر خواهد شد.
۷. اگر بیتوجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهههایی از تاریخ چهلساله نمیبود بیشک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت. این تجربه در اصل تنظیمکننده نقشه راه آینده است.
۸. فرصتهای مادّی کشور در عرصه منابع معدنی وانرژی و... فهرستی طولانی را تشکیل میدهد که مدیران کارآمد و پُرانگیزه و خردمند میتوانند با فعّال کردن و بهرهگیری از آن، درآمدهای ملّی را با جهشی نمایان افزایش داده و کشور را ثروتمند و بینیاز و به معنی واقعی دارای اعتماد به نفس کنند و مشکلات کنونی را برطرف نمایند.
۹. وجود همتهای بلند و انگیزههای جوان و انقلابی که از آغاز انقلاب در عرصههای سخت نظیر دفاع مقدس، مدافعان حرم و ماجرای سیل اخیر قابلیت وتوانمندی خود را نشان داده اند، نیرو محرکه انقلاب در مسیر پیش رو و در چهل ساله دوم هستند. به عبارت دیگر انقلاب توانسته است به رغم جنگ نرم و تهاجم فرهنگی دشمن که نسلهای جدید را هدف قرار داده است، چالش شکاف نسلی را مدیریت کند.
۱۰. تقویت هماهنگیهای داخلی در دو سطح «حاکمیتی» و «مردمی»، گرفتن آرایش مناسب در مقابل آرایش جنگی دشمن علیه ملت ایران، بهرهگیری از الگوی بازدارندگی دفاعی در عرصه مقابله با جنگ اقتصادی وعملیات روانی وجنگ فرهنگی دشمن، تقویت روحیه مقاومت و ایستادگی در مردم توسط علما، نخبگان و رسانهها روشنگری آحاد جامعه نسبت به اهداف دشمن و اعتماد وباور به پیروزی، مقابله مقتدرانه با مفاسد اقتصادی و تحقق اقتصاد مقاومتی ورونق تولید از جمله اقداماتی است که تحقق آرمانهای نظام در چهل ساله دوم را امکانپذیرتر میکند.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.