صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

چیزی شبیه به معجزه! /یمن، نبرد سرنوشت در جنوب/شهر چیست و شهروند کیست؟

۳۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۲:۵۸
کد خبر: ۵۴۳۴۴۷
چیزی شبیه به معجزه!، یمن، نبرد سرنوشت در جنوب، شهر چیست و شهروند کیست؟، برای بغداد ناگهان زود دیر می‌شود! و معنای احترام چیست؟ گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، چیزی شبیه به معجزه!، یمن، نبرد سرنوشت در جنوب، شهر چیست و شهروند کیست؟، برای بغداد ناگهان زود دیر می‌شود!، برایان هوک علیه تاریخ، ابعاد چندوجهی توسعه ظرفیت پالایشی و پتروشیمی، اقتدار دفاعی را به حوزه اقتصاد تعمیم دهید و معنای احترام چیست؟ گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید:

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر «چیزی شبیه به معجزه!» منتشر کرده که به این شرح است:
جمهوری اسلامی امروز با ابرقدرت‌ها و زرسالارانی در جهان دست‌به‌گریبان است که علناً از به‌اصطلاح نابود کردن اقتصاد کشور و به‌زانو درآوردن مقاومت مردم سخن می‌گویند. میدان جنگ را از فاز نظامی به اقتصادی تغییر داده و برای به خطر انداختن معیشت ملت ایران، هر کاری که از دستشان برآمده، دریغ ننموده‌اند. از اخلال در نظام بانکی و پولی تا تحریم‌های گسترده‌ای که تا به حال بشر بر بشر تحمیل کرده، همه و همه به‌زعم کاخ سفید برای تغییر محاسبه و به‌منظور پشیمان کردن مسئولین از مقاومت در برابر مطالبات نامشروع آمریکاست. از این‌رو همان گونه که انتظار می‌رفت، رهبر معظم انقلاب در دیدار روز گذشته با هیئت دولت، بخش مهمی از رهنمود‌های خود را به اتخاذ تدابیر آفندی و پدافندی در حوزه اقتصاد اختصاص داده و راهکار‌هایی کلیدی درباره «رهایی کشور از وابستگی به درآمد نفت»، «توجه ویژه به بخش‌های پیشران اقتصادی نظیر مسکن، کشاورزی و شرکت‌های دانش‌بنیان»، «ضرورت تغییر نگاه به تولیدکننده به‌عنوان رزمنده جنگ اقتصادی» و «لزوم جهت‌گیری و هدف‌گذاری پیشرفت اقتصادی به سمت تأمین عدالت و ریشه‌کن کردن فقر» بیان کردند. نکاتی در این خصوص قابل‌ذکر است که به آن‌ها اشاره می‌شود.
۱. به مدد قدرت بی‌بدیل نظامی که از ناحیه حضور و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی شکل‌گرفته و حصاری امن و محکم در اطراف مرز‌های کشورمان ایجاد کرده، این فرصت استثنایی به وجود آمده که رزمندگان داخلی را به میدان نبرد اقتصادی دعوت کنیم و با استفاده از فرصتی که تحریم‌ها به وجود آورده، لایه‌های مختلف تولید را فعال نماییم. در این بخش، دو نکته مهم وجود دارد: اول اینکه همچون نبرد نظامی که رزمندگان عاشق دفاع از ارزش‌ها و کشور، مشتاقانه به میدان نبرد می‌شتابند، باید نیرو‌های جهادی، با همه قدرت پا به عرصه گذارند و سرسختانه به کارزار اقتصادی بروند. این نیرو‌ها می‌توانند تحت هر سازمان‌دهی و چارتی به اقدام و عمل مشغول شوند، اما مهم این است که وارد شوند و با استفاده از ابزار رسانه و شبکه‌های اجتماعی، مطالبه گری از مسئولین به خاطر کم‌کاری‌ها و کاستی‌ها را در دستور کار خود قرار دهند. دوم، نقایص فاحش موجود در تولید، با عنایت به اینکه واردات دیگر چندان به‌صرفه نیست، نشان‌دهنده آن است که بعضی از دستگاه‌های ذی‌ربط دچار انفعال شده و هنوز باورشان نیامده که نباید منتظر معجزه بود. ازاین‌رو، کسانی که اعتقادی به تولید ملی و استفاده از تولیدکنندگان وطنی برای رفع مایحتاج کشور ندارند، باید پالایش‌شده و نیرو‌های تازه‌نفس و جوان به میدان بیایند. چنانچه این حلقه‌ها، یعنی رزمندگان عاشق نبرد اقتصادی و مسئولینی که پای کار تولید هستند، به یکدیگر متصل شوند، اتفاقی شبیه به معجزه رخ خواهد داد.
۲. در حال حاضر، برخی شرکت‌ها و بعضی از مسئولین واقعاً به فکر بهبود معیشت مردم و کارآفرینی هستند، اما به دلیل اینکه ریلی برای حرکت آن‌ها تعیین نشده، در مسیر آزاد و دلخواه حرکت می‌کنند و از آنجا که فاقد پیوست ارزشی- انقلابی برای فعالیت‌های خود هستند، نوعی فرهنگ نئومرکانتالیستی بر سیاست‌های آن‌ها حاکم است. این امر، هرچند به‌صورت سطحی باعث ارتقای سطح زندگی مردم می‌شود، ولی نوعی برده‌داری نوین و تفرعن را در میان صاحبان سرمایه به وجود می‌آورد. به‌بیان‌دیگر، شرکت‌ها و مجموعه‌هایی که از این طریق به آلاف و اولوف می‌رسند، به دلیل اعتقاد به سیستم کاپیتالیسم و لیبرالیسم، درنهایت به موجودی با سر بزرگ و اندام لاغر تبدیل می‌شوند که رأس هرم فربه شده و زیرشاخه‌ها به‌نوعی استثمار می‌شوند. چرا؟ چون از نگاه آن‌ها، هر که ثروتمند است، حق دارد که ثروتمندتر شود و هر که متمول نیست، به خرد شدن استخوان‌هایش زیر چرخ‌های توسعه محکوم می‌شود؛ نگاهی بی‌رحمانه و صرفاً اقتصادی که هیچ رشد و کمال انسانی در آن به چشم نمی‌خورد. اقتصاد اگر وسیله‌ای برای نیل به عدالت نباشد، همان بلایی را به سر کشور می‌آورد که در کشور‌های اروپایی و غربی آورده است. انسان غربی، ابزاری برای فربه‌تر شدن یک درصدی‌ها شده که گواه آن، آمار و ارقام نهاد‌های بین‌المللی است. به‌عنوان نمونه، بنیاد «آکسفام» در سال گذشته میلادی رسماً اعلام کرد که از مجموع ثروت تولیدشده در جهان، ۸۲ درصد آن به جیب یک درصد پولدار رفته درحالی‌که وضعیت ۵۰ درصد از جمعیت فقیر جهان بدون تغییر مانده است. چند سال پیش هم به نقل از نشریه «کردیت سوئیس» اعلام شد که نیمی از ثروت جهان، در جیب سه کشور (آمریکا، انگلیس و فرانسه) رفته که همگی صنعتی و از اقتصاد‌های قدرتمندی برخوردارند. بنابراین، حاصل حرکت به سمت تولید منهای نگاه اسلامی و انقلابی، توسعه بی‌عدالتی به شیوه‌ای است که آمار و ارقام سازمان‌ها و رسانه‌های غربی به آن اذعان دارند.
۳. رها شدن از اقتصاد نفتی و تأکید بر آن در حالی است که برخی مسئولین ذی‌ربط از یک‌سو بر انجام آن تأکید دارند و از سوی دیگر، وقتی عرصه به آن‌ها تنگ می‌شود، بلافاصله ساده‌ترین راه را انتخاب کرده و برداشت از «صندوق توسعه ملی» که بخشی از پول نفت در آنجا ذخیره می‌شود را درخواست می‌کنند! هزینه کرد منابع صندوق توسعه ملی در زیرساخت‌هایی که مفر‌های بسیاری دارد، شاید به رفع موقت برخی مشکلات منجر شود، ولی مثل مسکن برای دندان پوسیده عمل می‌کند و مدتی بعد، عوارض اصلی خود را نشان می‌دهد. این در حالی است که برخی کشور‌های پیشرفته و صنعتی، نه‌تن‌ها یک قطره نفت ندارند، بلکه اقتصاد قوی آن‌ها باعث شده که قیمت نفت و بیشینه و کمینه آن را هم تعیین کنند. علیرغم برخی وعده‌ها از سوی برخی جریان‌ها برای رونق چشمگیر اقتصادی، باز هم نیرو‌های انقلاب برای فاصله دادن بودجه کشور از نفت وارد عمل شده و به‌عنوان‌مثال، پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس را به‌منظور جلوگیری از خام فروشی به بهره‌برداری رساندند. این پالایشگاه علاوه بر رفع نیاز بنزین داخل، فرآورده‌ای با استاندارد‌های جهانی تولید کرده و ۹ کشور منطقه در صف خرید آن قرار گرفته‌اند. با در نظر گرفتن این واقعیت که نفت، هم نعمت است و هم نقمت، حرکت به سمت تولید فرآورده‌ها و مشتقات جانبی آن به‌ویژه با کمک شرکت‌های دانش‌بنیان که نقش پیشتازی و پیشرانی در اقتصاد را ایفا می‌کنند، یک ضرورت و الزام غیرقابل‌اجتناب به شمار می‌آید.
۴. جمهوری اسلامی کشوری محوری در معادلات بین‌المللی و جهانی است، لذا دشمنانی که برای اعمال تحریم‌های غیرانسانی ازجمله تحریم غذا و دارو لحظه‌ای تردید نمی‌کنند، به‌طور حتم برای ایجاد خطر در امنیت غذایی، تدابیری اندیشیده‌اند. به همین دلیل، خودکفایی در تأمین زنجیره کالا‌های اساسی و محافظت از امنیت غذایی که بخشی از حوزه کشاورزی را در برمی‌گیرد، با توجه به رویکرد کلان انقلاب اسلامی، باید به‌عنوان یک امر حیاتی در کانون تصمیم‌گیری‌های اساسی قرار داشته باشد؛ و بالاخره اینکه تحریم‌های اقتصادی، آخرین حربه معاندان داخلی و خارجی است که هرچند لطماتی به کشور وارد کرده، اما در نگاه کلان، به اهداف مهم خود دست نیافته است. بااین‌حال، این به مفهوم ایمنی کامل از شر بدخواهان نیست و مطالبه اجرای اقتصاد مقاومتی از سوی مردم، تنها راه برون‌رفت از مشکلات فعلی است.
• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «یمن، نبرد سرنوشت در جنوب» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
تحولات یمن کماکان در مرکز توجهات منطقه قرار دارد. تلاش‌های عربستان و دیدار‌های مقامات ارشد ریاض و ابوظبی مشکل بین این دو در جنوب را حل نکرد. زمزمه‌های مربوط به حل مسایل بین امارات و عربستان از یک سو و ایران از سوی دیگر به جایی نرسید و حملات موشکی و پهپادی انصارالله به مناطق یمنی تحت تصرف سعودی و امارات و نیز حملات به مناطق جنوبی سعودی با شدت بیشتر ادامه پیدا کرد. در این میان حمله موشکی انصارالله به «دمام» واقع در شرق عربستان و انهدام وسیع تصفیه‌خانه «الشیبه» یک رخداد «بسیار مهم» ارزیابی شد و رژیم عربستان را وادار به اعتراف کرد. تشدید حملات هوایی به دو استان صنعا و صعده که منجر به شهادت ده‌ها نفر از مردم شد، نشان داد عربستان راه حلی برای مشکلات رو به افزایش خود ندارد. دیدار علنی و رسمی یک هیئت یمنی با رهبر معظم انقلاب اسلامی -دامت برکاته- و واگذاری رسمی نمایندگی دیپلماتیک یمن به نیرو‌های شمال و در همان حال مخالفت جدی مشترک ایران و یمن با تجزیه یمن نشان داد حمایت ایران از یمن در برابر تجاوزات سعودی و امارات قوی‌تر از گذشته ادامه خواهد یافت و برگزاری جلسه میان نمایندگان رسمی دولت‌های اروپایی و ایران و «محمد عبدالسلام» رئیس هیئت اعزامی انصارالله به تهران و تأکید بر فعال‌سازی گفتگو‌های یمنی- یمنی از وضعیت جدیدی در عرصه سیاسی به نفع انصارالله حکایت کرد. در خصوص این تحولات نکات زیر قابل توجه می‌باشد:
۱. ادامه درگیری نیرو‌های «شورای انتقالی جنوب» با نیرو‌های شبه نظامی تحت فرمان هادی- وابسته به رژیم سعودی- «کشیده شدن دامنه درگیری میان آنان از عدن به دو استان تعز و ابین نشان داد اختلافات امارات و عربستان در مورد اداره یمن جدی است. در این میان امارات با استفاده از مزدوران خود و نیز استفاده از بقایای لشکر ۳۶ زرهی به فرماندهی «طارق محمد عبدالله صالح» - برادرزاده علی عبدالله صالح- بشدت با نیرو‌های حزب اخوانی- موسوم به التجمع الیمنی ملاصالح- درگیر شده و این در حالی است که این حزب مورد حمایت عربستان می‌باشد. امارات همچنین از نیرو‌های القاعده موسوم به «گردان‌های سلفی ابوالعباس» در این درگیری‌ها استفاده کرده و این در حالی است که سعودی به دلیل امتداد این گردان‌ها در مناطق مرکزی عربستان از میدان دادن به آنان در یمن بیمناک است. علاوه بر این، سعودی با بدگمانی زیاد، ارتباطات امنیتی هفته‌های اخیر ابوظبی با تهران را دنبال و گمان می‌کند توافقی مهم میان تهران و ابوظبی درباره پایان جنگ یمن و راه حل سیاسی صورت گرفته است. از این رو عربستان در عین حال که در عرصه رسانه وانمود می‌کند اختلاف آن با امارات در حال پایان یافتن است، با هواپیما‌های جنگی به بعضی از مواضع نیرو‌های «الحزام امنی» حمله کرده و تعداد زیادی از آنان را به قتل رسانده است، حملات جنگنده‌های سعودی به مواضع نیرو‌های وابسته به امارات در شهر‌های باب‌المندب، زریاب، الدازعیه و المخاء طی روز‌های گذشته رو به شدت گذاشته و البته از آن طرف نیرو‌های حزام امنی، محاصره دو شهر زنگبار و ابین را تشدید کرده و مناطق مختلفی از دست نیرو‌های منصور هادی خارج کرده‌اند. هم اینک شهر ابین که زادگاه منصور هادی می‌باشد و بیشترین نیرو‌های حامی او را تأمین می‌کند، از شمال، جنوب و شرق در محاصره کامل حزام امنی قرار دارد و پنجشنبه هفته پیش این نیرو‌ها که با عنوان «شورای انتقالی جنوب» شناخته می‌شوند، طی بیانیه‌ای اعلام کردند، اداره استان‌های جنوبی، مستقلاً- و نه در چارچوب ائتلاف- توسط این شورا اداره خواهد شد. اصرار امارات بر سیطره بر استان‌های جنوبی و کنار زدن مشارکت عربستان و منصور هادی در حالی است که این کشور طی حدود یک ماه گذشته ساز خروج نیرو‌های نظامی‌اش از جنوب را کوک کرد. در این میان سؤالاتی وجود دارد؛ آیا امارات در حال محکم کردن جای پا‌های خود در یمن است و ادعا‌های مبتنی بر خارج کردن نیروهایش از این کشور جنبه تبلیغاتی دارد؟ و یا اینکه رابطه‌ای وجود دارد بین دست‌اندازی امارات به جنوب و تلاش برای تغییر ریل در یمن؟
۲. تغییر سیاست‌ها در یمن قطعی به نظر می‌رسد. مذاکرات چند روز پیش هیئت‌های دیپلماتیک انگلیس، فرانسه و آلمان با نماینده انصارالله که با موافقت این کشور‌ها جنبه رسانه‌ای پیدا کرد برای درک این موضوع که تغییر در تحولات یمن حتمی است، کفایت می‌کند. این مذاکرات در تهران صورت گرفت و پس از آن بود که هیئت یمنی بطور رسمی و اعلامی با عالی‌ترین مقام جمهوری اسلامی ایران ملاقات کرده بود و در آن دیدار خطوط اصلی و اولویت‌دار شامل اخراج متجاوزان خارجی از یمن و مقابله با تجزیه جنوب مورد تأکید طرفین قرار گرفته بود. طبعاً در این فضا ماندن یا نماندن در یمن، دو انتخاب فرا روی متجاوزان سعودی و اماراتی نیست. پایان جنگ و ترک یمن- احتمالاً به شکل مرحله‌ای- تنها گزینه پیش روی این دو کشور می‌باشد؛ بنابراین وقتی به دو سؤال پیشین نگاه می‌کنیم، سؤال دوم پاسخ مثبت می‌گیرد. امارات واقعاً پیش از عربستان، یمن را ترک خواهد کرد، اما چگونه امارات گمان می‌کند می‌تواند هم از یمن خارج شود و هم این کشور و بخصوص بخش جنوب آن را از طریق «نیرو‌های نیابتی» در اختیار داشته باشد. توقف اقدامات امارات علیه انصارالله طی هفته‌های اخیر و تنها شدن عربستان در این مواجهه و تمرکز نیرو‌های وابسته به امارات- حزام امنی، عمالقه و بقایای لشکر ۳۶ زرهی- روی عدن، تعز و ابین و متحد ساختن اداره این مناطق در واقع با هدف تثبیت موقعیت آینده خود صورت می‌گیرد و البته اماراتی‌ها انتظار دارند در پاسخ به ترک درگیری با نیرو‌های شمال، نیرو‌های انصارالله، اقدامات امارات و نیرو‌های وابسته به آن در جنوب را نادیده بگیرد که توقع درستی نیست چرا که مبنای دشمنی آنان با رژیم سعودی، تلاش این کشور برای سیطره بر یمن است و برای انصارالله چه تفاوتی می‌کند که رژیم متجاوز سعودی یا امارات باشد؟ پرواضح است که انصار به نفع سیاست کنونی سعودی در تضعیف نیرو‌های جنوب وارد نمی‌شود و متقابلا دست‌اندازی امارات به استان‌های استراتژیک ساحلی عدن، تعز و ابین را تحمل نخواهد کرد. با این وصف انصارالله برای به هم زدن دست‌اندازی سعودی و امارات بر جنوب و نیز برای خنثی کردن دسیسه امارات که می‌خواهد در صورت شکل گرفتن فرایند سیاسی، یک طرف مهم در مذاکرات باشد، وضعیت ویژه‌ای دارد و باید ملاحظات و اولویت‌هایی را در نظر بگیرد.
۳- انصارالله یمن در کنار عملیات سیاسی، عملیات نظامی موشکی و پهپادی و پیشروی در مناطق جنوبی یمن و جنوب عربستان را با شدت بیشتر دنبال کرده است. اوج عملیات نظامی یمنی‌ها در روز‌های اخیر عملیات پهپادی علیه مرکز مهم صادرات نفت الشیبه در شرق عربستان بود که با طی حدود ۱۳۰۰ کیلومتر صورت گرفت. نقاط مورد حمله پهپاد‌های انصارالله در شرق عربستان فاصله بسیار کمی با ابوظبی داشت و این به آن معناست که انصارالله توانایی تکرار این عملیات علیه مناطق حساس امارات دارد و خویشتنداری فعلی یمنی‌ها از حمله به ابوظبی و دبی یک تصمیم سیاسی است که در صورت لزوم تغییر خواهد کرد. عملیات ۱۰ پهپاد انصارالله در شرق عربستان سبب خسارات گسترده به تاسیسات نفتی «الشیبه» شد کما اینکه حمله سه هفته پیش انصارالله به پایگاه «العند» -ALanad- واقع در ۷۰ کیلومتری شرق عدن سبب ضربات سنگینی به نیرو‌های وابسته به امارات شد که کشته شدن دو فرمانده ارشد شامل سرتیپ «منیر الیافعی» و سرلشکر «ابومحمد الفضیلی» از جمله آن‌ها بود. عملیات زمینی انصارالله در جنوب، درگیری نیرو‌های شمال برای بهم زدن توطئه تجزیه جنوب را به ۷۰ کیلومتری عدن رسانده است. در این دو هفته اخیر، انصارالله سه فرمانداری «دمت»، «الحشاء» و «القحطبه» در جنوب را آزاد کرد و سبب شد نیرو‌های وابسته به عربستان و امارات از سواحل حدیده و تعز به سمت عدن بازگردند. هم‌اینک بخش اعظم استان ضالع که خط اول دفاع عدن به حساب می‌آید، در تصرف انصارالله قرار گرفته است. علاوه بر این انصارالله طی هفته‌های اخیر، فشار‌های متراکمی را متوجه فرودگاه‌های مدنی و نظامی عربستان واقع در جنوب این کشور کرده است. عملیات‌های پهپادی پی‌درپی علیه پایگاه هوایی ملک خالد در منطقه «خمیس مشیط»، فرودگاه منطقه‌ای اب‌ها و فرودگاه‌های مدنی سه استان عسیر، جیزان و نجران، شرایط سختی را پیش روی عربستان قرار داده است تا جایی که رژیم سعودی در هفته‌های اخیر ناگزیر شد سیستم جدید دفاعی تاد- thad- را با هزینه حدود پنج میلیارد دلار به کمک سیستم دفاعی پاتریوت در مناطق جنوب بفرستد که ادامه اصابت موشک‌های یمنی به این مناطق، بی‌فایده بودن تمهیدات پرهزینه جدید سعودی را آشکار کرد. عملیات سه هفته پیش موشکی انصارالله علیه پایگاه «الجلا» استان ضالع واقع در ۲۰ کیلومتری غرب عدن که در اختیار نیرو‌های اماراتی قرار داشت، یک ضربه مهلک به امارات به حساب می‌آید. در این عملیات نزدیک به ۵۰ نفر از نیرو‌های نظامی وابسته به امارات کشته شدند و همین تعداد هم زخمی روی دست این کشور گذاشته شد. انصارالله فاش کرد که هدف‌گیری دقیق محل تجمع فرماندهان نظامی وابسته به امارات با همکاری نیرو‌هایی در پایگاه الجلا صورت گرفته است. در این عملیات فرمانده نظامی الحزام- کمربند امنیتی- هم کشته شد. توسعه عملیات تهاجمی موشکی و پهپادی یمنی‌ها در مناطق تحت اشغال امارات و عربستان در یمن و مناطقی در جنوب، غرب و شرق عربستان نشان داد جایی برای امتیازگیری ریاض و ابوظبی در مرحله سیاسی وجود ندارد و این بزرگترین مخمصه متجاوزین می‌باشد. مخمصه مهم دیگر برای این دو کشور، به رسمیت نشناختن اقدامات توسعه‌طلبانه امارات و عربستان در جنوب یمن می‌باشد و این در حالی است که امارات و عربستان در هفته‌های اخیر سرگرم تثبیت نیرو‌های وابسته به خود در جنوب بوده و به دلیل رقابت بین ریاض و ابوظبی به درگیری‌های گسترده از عدن تا تعز منجر شده است. درگیری نیرو‌های وابسته به امارات و عربستان در جنوب یک فرصت طلایی در اختیار انصارالله قرار می‌دهد تا با همکاری نیرو‌هایی در جنوب که مخالف تجزیه کشور خود و یا مخالف ادامه مداخلات امارات و سعودی در مرحله پس از جنگ در کشورشان هستند، طرح تجزیه یمن را بهم بزند. این در حالی است که در طول سال‌های گذشته، بخصوص امارات به جنوبی‌ها یادآور می‌شد که برای تشکیل دوباره کشور «یمن جنوبی» در کنار نیرو‌های جنوب خواهد بود. در دو سال گذشته فشار زیادی از سوی نیرو‌های جنوب روی متجاوزان سعودی و اماراتی از «المحره» در مرز عمان تا عدن وارد شده است و این به دلیل از بین رفتن اعتماد آنان به این دو کشور می‌باشد. الان جنوبی‌ها معتقدند عربستان و امارات به موازات شکست در برابر انصارالله در شمال، تلاش می‌کنند تا بر جنوب سیطره دائمی پیدا کنند و پروژه استقلال جنوب را کنار بگذارند. طبعا در این شرایط جنوبی‌ها بین ادامه سیطره خارجی بر جنوب و همبستگان با برادران خود در شمال، همبستگی را بر انفصال ترجیح می‌دهند.

• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان «شهر چیست و شهروند کیست؟» درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
امروزه شهر گسترده‌ترین سکونتگاه انسان در کره خاکی است. شکل‌های دیگر زندگی جمعی، کمرنگ و محدود شده‌اند. کوچ‌روی و روستانشینی به گونه برگشت‌ناپذیری به حاشیه رفته‌اند، در حالی که پیوسته کلانشهر‌های جدیدی در سراسر دنیا ظهور می‌کنند. انسان، یگانه‌موجودی است که ابتدا با یکجانشینی و سپس با شهرنشینی خود، برخلاف دیگر حیوانات، محیط زندگیش را به صورت بنیادین و به تناسب نیازهایش تغییر داده است. بنابراین او یگانه‌موجودی نیز خواهد بود که موظف است از ماهیت تغییراتی که در محیط اطرافش به وجود می‌آورد آگاه باشد. پرسش «شهر چیست؟» پرسشی است که هر انسان شهرنشینی باید به آن بیندیشد. اما پاسخ دادن به این پرسش، بدون تفکر در تاریخ شکل‌گیری شهر و چگونگی گسترش آن ممکن نیست. هیچ فرمول مشخصی برای فهم تمامی شهر‌های جهان وجود ندارد. هر شهری متناسب با شرایط جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ویژه‌ای شکل می‌گیرد و توسعه می‌یابد. با وجود این، همچنان پرسش ما پرسشی قابل طرح است؛ زیرا می‌توان در کنار این تنوع، الگو‌های مشترکی را یافت که امکان مقایس، شهر‌ها را فراهم می‌آورند. شهر‌های ما در ایران عموما بر مبنای تفاوت و جدایی اقتصادی از روستا شکل نگرفته‌اند؛ بلکه شهر و روستا در تاریخ ما اجزایی به هم تنیده بوده‌اند و حتی بسیاری از شهرنشینان به همان مشاغلی می‌پرداختند که روستاییان از راه آن کسب روزی می‌کردند. امروز اگر به شهر‌های قدیم نگاه کنیم می‌توانیم باغ‌های میوه‌ای را ببینیم که یادآور باغ‌های آباد گذشته و کشاورزی نیاکان ما در شهر‌ها هستند. آنچه شهر را از روستا برای ما جدا می‌کرد تراکم جمعیت، مرکزیت سیاسی و مذهبی بود نه نوعی تقسیم کار اجتماعی و اقتصادی. اما مبنای تأسیس شهر‌های اروپایی در دوران رنسانس، جدایی کامل و استقلال از نظم زندگی فئودالی است. افرادی که فاقد هرگونه مالکیتی بودند و تعلقی به هیچ مرکز فئودالی نداشتند به شهر‌های جدید روی می‌آوردند و نظم حقوقی جدیدی را تعریف می‌کردند و در آن می‌توانستند دارای حق باشند و خود را از این منظر متعلق به شهر و «شهروند» نامیدند. بنابراین کسی که در شهر‌های جدید می‌زیست و امتیاز شهروندی کسب می‌کرد از حقوق متفاوتی نسبت به یک رعیت در ملک اربابی برخوردار می‌شد؛ برخلاف شهرنشینان ما که از نظر حقوقی همان جایگاهی را در برابر حاکم داشتند که یک روستایی در برابر ارباب محلی خود داشت. شهر‌های ایران در صد سال گذشته به گونه شگفت‌آوری تغییر کرده‌اند. جمعیت آن‌ها گسترش یافته است، اقتصادشان توسعه یافته و رفاهی نسبی در آن‌ها به وجود آمده است. در ساخت حکومتی مدرن، اتباع ایران دیگر رعیت محسوب نمی‌شوند و شهروند نامیده می‌شوند. اما بسیار ضروری است به ژرفای این شهر‌های جدید نگاه کنیم تا بدانیم تا چه میزان همان ویژگی‌های زندگی کهن در زندگی امروز ما حضور دارند. آیا اداره شهر‌های ما از اراده شهروندان تبعیت می‌کند یا همچنان منطقی روستایی بر آن حاکم است؟ زمانی می‌توان از حقوق شهروندی سخن گفت که شرایط حقوقی و سیاسی ما نسبت به محیط زندگیمان دگرگون شود. زمانی که خواست اقتصادی گروه محدودی به قیمت سلامت و آرامش ساکنان محقق می‌شود، می‌توانیم صدای تحکم‌آمیز رابطه ارباب - رعیتی را بشنویم. در این شرایط محیط زیست نابود می‌شود و شهروندان نیز در آن مشارکت می‌کنند. اقتصاد شهر دچار بیماری می‌شود و شهروندان آن را تشدید می‌کنند. شهروندان به فقر می‌افتند و طبقات مرفه بر روی آنان گام می‌گذارند و بالا می‌روند. شهر حوزه‌ای عمومی است که در رابطه‌ای دو طرفه از شهروندانش حمایت می‌کند و شهروندانش نیز آن را می‌سازند. آنگاه که شهروندان نقش خود را در ساختن شهر از دست می‌دهند، شهر نیز توان حمایت از شهروندان را فروگذار خواهد کرد و نظم اخلاقی آن از بین می‌رود. هنگامی که شهروندان اختیار امور را خارج از دستان خویش می‌بینند شهر برایشان دیگر مکانی برای زندگی و پیشرفت در کنار دیگر شهروندان نیست و آن را در جریان رقابت خود با دیگران به سوی نابودی خواهند برد.
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر «برای بغداد ناگهان زود دیر می‌شود!» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
سلسله انفجار‌ها در انبار و زاغه‌های مهمات الحشد الشعبی عراق به تازگی به طرز مشکوکی افزایش یافته بود. آخرین این انفجار‌ها که چهارمین از نوع خود نیز است، دو روز پیش اتفاق افتاد و پایگاهی در جنوب شهر بلد در استان صلاح الدین را هدف قرار داد. این حملات در منطقه خاصی متمرکز نبود و گستره جغرافیایی حضور نیرو‌های الحشد الشعبی در عراق را هدف قرار داده است. چند روز قبل نیز حملات مشابهی به انبار تسلیحاتی پایگاه آمرلی و پایگاه صقر در جنوب بغداد اتفاق افتاد. گرچه عادل عبدالمهدی نخست وزیر عراق دستور ویژه‌ای برای تحقیقات در این زمینه صادر کرده بود، اما واقعیت این است که نیاز به هیچ تحقیقاتی نداشت و منشأ این حملات هم کاملا مشخص بود با این حال دیروز نتانیاهو که به ندرت درباره تجاوز نظامی علیه کشور‌ها اظهار نظر می‌کند و معمولاً با گذشت زمان مسئولیت حملات را متقبل می‌شود، به هدف قرار دادن مواضع الحشدالشعبی در عراق اعتراف کرد وهدف این حملات را «تضعیف نفوذ منطقه‌ای ایران» دانست، همزمان الحشد الشعبی نیز سرانجام سکوت خود را شکست و در بیانیه‌ای تاکید کرد که آمریکایی‌ها پهپاد‌های اسرائیلی را وارد حریم هوایی عراق می‌کنند. حال این سوال مطرح می‌شود که اهداف حمله رژیم صهیونیستی به پایگاه‌های حشدالشعبی درعراق چیست؟ وچه پیام‌ها وپیامد‌هایی برای عراق و ایران دارد؟ باید گفت که اولین هدف حملات رژیم صهیونیستی به عراق آن هم در آستانه انتخابات کنست (۲۷ شهریورماه) را می‌توان در زمینه بهره‌برداری انتخاباتی نتانیاهو ارزیابی کرد. درحالی که نتانیاهو در سفر اوکراین به سر می‌برد رقبای او یک به یک به سمت ایجاد یک اتحاد واحد حرکت می‌کنند. امضای توافق ایهود باراک و عمیر پرتص بر سر تجمیع آرا در انتخابات آینده کنست، جدیدترین دستاورد جناح رقیب نتانیاهو به شمار می‌رود. این امر موجب شده است که نتانیاهو با اتخاذ تاکتیک‌ها و شگرد‌های متعدد از احزاب رقیب خود عقب نماند و درصدد افزایش موقعیت وبالا بردن شانس موفقیت خودباشد. هدف بعدی رژیم صهیونیستی مقابله با آن چه کریدور تهران – بغداد – دمشق می‌خواند، است. به گفته پمپئو: «ایران به دنبال کریدوری است که از مرز‌های ایران تا مدیترانه کشیده شده باشد». این کمربند که از آن با عناوین مختلفی مانند «پل زمینی» و «کریدور زمینی» نام برده می‌شود، موجب هراس تل آویو-واشنگتن شده است. به نظر می‌رسد تل آویو و واشنگتن به خوبی واقف هستند که عراق پل ارتباطی و حلقه وصل ایران با سوریه و بعد از آن لبنان و سرزمین‌های اشغالی است؛ به ویژه که با کاهش امنیت مسیر‌های دریایی ایران به سوریه، اهمیت عراق بیشتراحساس می‌شود. گزارش‌های متعددی درباره نگرانی نهاد‌های امنیتی رژیم صهیونیستی از نفوذ ایران در عراق منتشر شده که در آن‌ها تأکید شده هدف از این نفوذ ایجاد خطر برای تل‌آویو است. اوج این تحلیل‌ها را مرکز مطالعات امنیت ملی منتشر کرد که در آن تأکید شده بود ا ز این پس تل‌آویو باید خود را برای حملات نیرو‌های وابسته به ایران در عراق آماده کند. نتانیاهو هیچ وقت تصاویر بازدید شیخ «قیس خزعلی» فرمانده نیرو‌های عصائب اهل‌الحق از بلندی‌های جولان در مرز اسرائیل را از یاد نخواهد برد. در حقیقت تل‌آویو به شدت از گسترش و تقویت گروه‌های مقاومت در عراق و افزایش نفوذ ایران در این کشور احساس نگرانی می‌کند؛ بنابراین از انگیزه کافی برای انجام عملیات تجاوزکارانه علیه پایگاه‌های حشدالشعبی برخوردار است. یکی دیگر از اهداف رژیم صهیونیستی، به تلاش و تمایل تل‌آویو برای تحریک افکار عمومی عراق علیه الحشدالشعبی و ایران بازمی‌گردد. در واقع رژیم صهیونیستی به دنبال القای این پیام به عراقی‌هاست که در صورت همراهی این کشور با محور مقاومت، عراق به میدان نبرد و جبهه جدیدی تبدیل خواهد شد. پیام دیگر حمله رژیم صهیونیستی اعطای هشدار به دولت عراق برای تضعیف و کم‌رنگ کردن نقش الحشد است. تل آویو می‌خواهد این پیام را بدهد که تداوم فعالیت الحشد برای دولت عبد المهدی هزینه زاست. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی با حمله به پایگاه‌های الحشد که در اوج تنش میان تهران – واشنگتن صورت می‌گیرد به دنبال ارسال این پیام به ایران نیز است که توانایی حمله به منافع تهران را دارد. از این‌رو افزون بر این که از شکایت عراق از تجاوز مکرر هوایی رژیم صهیونیستی به حریم خود در شورای امنیت نباید غافل شود، منافعش نیز حکم می‌کند که با شناسایی دقیق نقاط ضعف و اتخاذ تدابیر عملی، پدافند هوایی عراق را ازحالت وادادگی کامل خارج سازد و بتواند از شرایط آسیب پذیر با کسب توانایی‌های بومی ونه متکی به امکانات آمریکایی‌ها که عملا درخدمت اسرائیل قرار می‌گیرد، شرایط پاسخ گویی و اقدام بازدارنده را فراهم کند. بدیهی است بهره گیری ازتجربیات ایران درچارچوب استفاده از سامانه راداری ثامن و توان پدافندی سوم خرداد درپرتو موفقیت‌های اخیر می‌تواند فرصت جدیدی رافراروی همکاری دوکشور فراهم کند، اما اگراقدام بازدارنده‌ای در کار نباشد و خط قرمزی ترسیم نشود، تجاوزات اسرائیل تداوم داشته و با ارتقای سطح عملیات‌ها حتی شاید کار به ترور هدفمند فرماندهان ارشد الحشد الشعبی نیز بکشد. همان گونه که ظهور داعش و همه پرسی کردستان در آغاز و مراحل مقدماتی جدی گرفته نشد وشد آن چه که نباید می‌شد.


• روزنامه ایران مطلبی با تیتر «برایان هوک علیه تاریخ» درج کرده که به این شرح است:
در شصت و ششمین سالروز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، برایان هوک، نماینده ویژه امریکا در امور ایران مدعی شد که سازمان اطلاعات مرکزی امریکا «سیا» نقشی در این کودتا نداشته و مرحوم مصدق توسط طیف مذهبی و نظامی ایران کنار گذاشته شده است. آنچه برایان هوک در مورد نقش و دخالت ایالات متحده امریکا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ارائه کرده، برای عوام و افکار عمومی، امر عجیب، جدید و شگفتی‌آوری بود. در حالی که برای محققان پدید‌ه‏ای عجیب و غریبی نیست. به این دلیل که حدود ۵ سال پیش آقای داریوش بایندر، دیپلمات بازنشسته و محقق ایرانی مقیم سوئیس، کتابی را با عنوان «ایران و سیا، بازنگری در سقوط مصدق» منتشر کرده که در آن گفتمان سلطنت طلبانه مدرن، با به چالش کشیدن گفتمان رایج کودتای ۲۸ مرداد، اصل آن را زیر سؤال برده است. او از منظر تجدید نظر شده سلطنت‌طلبانه، در مورد نقش نیرو‌های خارجی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عنوان و ادعا می‎کند که دولت‏‌های غربی یعنی بریتانیا و ایالات متحده امریکا در کودتای نافرجام ۲۵ مرداد برای سرنگونی دولت مصدق و بازگرداندن محمدرضا شاه دخالت کرده بودند، اما کودتایی که در روز ۲۸ مرداد اتفاق افتاد ربطی به کشور‌های غربی نداشته و نیرو‌های داخلی مذهبی و گروه‏های عوام و خیابانی ایرانی با همراهی یکدیگر در یک پروژه بومی برای سرنگونی دولت مرحوم محمد مصدق و برگرداندن محمدرضا شاه شرکت داشتند. صحبت‎های اخیر برایان هوک بازنشر ناشیانه و تبلیغاتی همان مطالب داریوش بایندر است که البته با ادبیاتی سخیف، فرصت طلبانه، غیرحرفه‎ای و کاملاً آماتور بیان شده است. هرچند این اظهارات در ظاهر امر عجیب و جدید به نظر می‎آید، اما به هیچ عنوان این گونه نیست. نکته مهم اینکه در ۳۰ سال گذشته حداقل در کتاب‌ها و مقالات امریکایی بر اساس اسنادی از وزارت خارجه امریکا و سازمان سیا، نقش واشنگتن در سرنگونی دولت مصدق منتشر شده است. ضمناً انتشار اسناد امریکایی برای نخستین بار حدود ۳۰ سال قبل و آخرین آن ۳ سال پیش از سوی وزارت امور خارجه امریکا انجام شده است. در این فاصله هم اسناد CIA معروف به گزارش «دونالد ویلبر» منتشر شده که مربوط به عملیات کودتای ۲۸ مرداد بوده است. در همه این اسناد، نقش امریکایی‎ها به علاوه بریتانیا در عملیات ۲۵ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کاملاً مشهود است. هرچند نقش عوامل داخلی کودتا به جای خود قابل بررسی است و نمی‎توان منکر آن شد، اما نقش عوامل خارجی در آن غیرقابل انکار است. اینکه الان برایان هوک به یاد این موضوع افتاده که امریکایی‎ها در مسأله ۲۸ مرداد دخالت نداشته‎اند، یک سوء استفاده آشکار ابزاری و ضمناً ناشیانه از تاریخ معاصر ایران برای توجیه سیاست‎های تجاوزکارانه و توسعه‎طلبانه امریکا در مورد کشور ما است. ضمن اینکه ممکن است صحبت‎های برایان هوک در میان افکار عمومی از قدرت تأثیرگذاری برخوردار باشد، اما باید توجه کنیم که این مطالب از نظر سیاسی و تاریخی و همچنین حقوقی فاقد مبنا است و از هیچ گونه اعتباری برخوردار نیست. تنها اعتبار آن این است که یک مقام مسئول امریکایی که در همان خط بی‎خردی و ایران هراسی و ایران ستیزی ترامپ و بولتون و پمپئو حرکت می‏‌کند، این مسأله را مطرح کرده است؛ بنابراین حرف‏های او فاقد ارزش بوده و صرفاً ارزش تبلیغاتی دارد. با این حال صحبت‏‌های برایان هوک اگرچه اعتبار تاریخی و حقوقی ندارد، اما محققان و پژوهشگران ایرانی بهتر است آن را جدی گرفته و پاسخ او را بدهند. چون به هرحال یک مقام مسئول امریکایی این مطالب را مطرح کرده، هر چند که اعتبار علمی ندارد و صرفاً ابزاری سیاسی برای تشدید سیاست توسعه‌طلبانه خارجی امریکا در قبال ایران و خاورمیانه به حساب بیاید.
• روزنامه جام جم یادداشتی با تیتر «ابعاد چندوجهی توسعه ظرفیت پالایشی و پتروشیمی» منتشر کرده که به این شرح است:
تبدیل نفت به زنجیره ارزش از موضوعات روز و کارشناسی شده دنیاست. این امر از منظر اقتصادی همواره ارزش افزوده قابل توجهی داشته است به طوری که هر کشوری بتواند مواد هیدروکربنیک (نفت، گاز و فرآورده‌های نفتی) را به زنجیره ارزش برده و آن‌ها را به محصولات نهایی تبدیل کند سود و ثروت سرشاری و هنگفتی خواهد برد. از طرفی این امر اشتغال‌زایی فراوانی در بین افراد جامعه به وجود خواهد آورد، دانش فنی را ارتقا می‌دهد، اقتصاد را از تکانه‌های تک‌بعدی فروش نفت و امثالهم نجات می‌دهد، یکی از راه‌های مقابله سازی اقتصاد محسوب شده و باعث رشد سطح صادرات این محصولات به بازار‌های هدف خواهد شد. از طرف دیگر می‌تواند تراز تجاری کشور‌ها را مثبت کند که یکی از عوامل و شاخص‌های کشور‌های توسعه‌یافته و پیشرفته محسوب می‌شود. به همین منظور این امر نیازمند برنامه‌ریزی جدی و هدفمند مسؤولان و متصدیان دولتی و حکومتی است تا سرمایه‌گذاران به این سمت هدایت شوند. کشوری همچون ایران که تاکنون تعداد محصول کمتری در حوزه زنجیره ارزش نفت ایجاد کرده می‌تواند تنوع بیشتری در محصولات خود ایجاد و بسیاری از نیاز‌های خود یا بازار‌های هدف را تأمین کند. در گذشته این ایده در قالب پتروپالایش مطرح می‌شد، اما در حال حاضر روی این ایده کار کارشناسی بیشتر صورت گرفته و به نوعی مدرن‌تر شده است به این صورت که هسته مرکزی را بنا بر تولید محصولات ارزشمند که عمدتاً محصولات پتروشیمی است قرار داده‌اند و برش‌های جانبی مثل مواد سوختی و نیاز‌های گرمایشی و صورت‌های انرژی هم در کنار آن قرار داده شده است؛ بنابراین هرچقدر در کشور امکان بیشتری باشد تا با کمک فناوری و به لحاظ بهره‌وری و کارایی این زنجیره را تکمیل‌تر کند، این مواد را به محصولات با ارزش افزوده بیشتری تبدیل می‌کند. این یک مدل و مدل پیشرفته‌تر از مدل پتروپالایشگاه‌هاست، به این صورت بخشی از مواد هیدروکربنیک را باید به فرآورده‌های سوختی تبدیل کنیم. دشمن می‌تواند به راحتی تک محصول نفت ما را تحریم کند به همین دلیل و به دلیل عدم تنوع‌سازی محصولات نفتی اگر در بازار‌های هدف ما اختلال ایجاد کند دچار مشکلات جدی می‌شویم؛ اما اگر زنجیره ارزش صنعت نفت را توسعه دهیم و تکمیل کنیم و به محصولات نهایی و مورد مصرف خانوار برسیم علاوه بر آن فواید، اقتصاد کشور را مقاوم کرده و ابعاد مختلف اقتصاد مقاومتی را تحقق بخشیده‌ایم تا در برابر تکانه‌های خارجی مقاوم شود و امکان تحریم کردن و دخالت‌های بیگانه در این اقتصاد به شدت کاهش یابد.

• روزنامه جوان مطلبی با تیتر «اقتدار دفاعی را به حوزه اقتصاد تعمیم دهید» منتشر کرده که به این شرح است:
حضرت امام خامنه‌ای در آستانه هفته دولت (و هفتمین سال دولت آقای روحانی) چهارشنبه ۳۰ مرداد ماه در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت، «اقتصاد» و «فرهنگ» را دو مسئله مهم کشور و تولیدکنندگان را رزمندگان در جنگ اقتصادی دشمن عنوان نموده و ضمن تأکید بر توجه کامل مسئولان به «تولید داخلی» به عنوان «کلید اصلی حل مشکلات موجود» سه اولویت کشور را: ۱ - رهایی کشور از وابستگی به درآمد نفت ۲ - توجه ویژه به بخش‌های پیشران اقتصادی نظیر مسکن، کشاورزی و شرکت‌های دانش بنیان ۳ - «ضرورت تغییر نگاه به تولید کننده به‌عنوان رزمنده جنگ اقتصادی» مطرح کردند و در عین حال بر «لزوم جهت گیری و هدفگذاری پیشرفت اقتصادی به سمت تأمین عدالت و ریشه کن کردن فقر» به‌عنوان هدف اقتصادی نظام اسلامی نیز تأکید فرموده و مسئولان وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های مرتبط با مقوله فرهنگ را به حساسیت بیشتر و مقابله جدی و هوشمندانه با هجوم همه جانبه دشمن به مبانی دینی، انقلابی و اخلاقی فراخواندند. هم‌اینک بین جمهوری اسلامی ایران و نظام سلطه، نبرد اراده‌ها به صورت تمام عیار در حال اجراست و در این نبردِ مبتنی بر فشار حداکثری، جنگ اقتصادی مرکز ثقل فشار اقتصادی دشمن علیه ماست و تحریم‌های همه جانبه و عملیات‌های سیاسی، فرهنگی، اطلاعاتی، امنیتی، تبلیغاتی و روانی و... همگی بر اساس جنگ اقتصادی سازماندهی شده است. نظام سلطه در جنگ اقتصادی فقط نشانگاه‌های اقتصادی را هدف نگرفته بلکه گرانیگاه و هدف اصلی خود را بر مرعوب سازی و به زانو درآوردن ملت ایران متمرکز نموده و مجموعه‌ای از اهداف ریز و درشت به‌ویژه در دو حوزه فرهنگی و اقتصادی مشتمل بر: «ناامید کردن مردم»، «عصبانی کردن مردم»، «ترساندن و مرعوب‌سازی مردم»، «خشمگین کردن و به عصیان کشاندن مردم»، «مرعوب‌سازی مسئولان نظام»، «ایجاد و سازماندهی اعتراضات و نافرمانی‌های مدنی»، «ایجاد و سازماندهی و پشتیبانی تحرکات ضد امنیتی و اشرار داخلی»، «ترویج بی‌اعتمادی»، «تخریب باور و ایمان مردم»، «درگیرکردن نظام در یک میدان خاص با هدف غفلت از سایر میدان‌های اصلی»، «مدیریت افکار عمومی مردم ایران»، «القای ناکارآمدی نظام»، «بالابردن هزینه‌های زندگی مردم»، «اختلال و یا کند کردن روند و برنامه توسعه و شکوفایی اقتصادی کشور»، «درگیر کردن بودجه و امکانات و مدیریت کشور در حوزه جنگ اقتصادی»، «دوقطبی سازی جمعیتی و ایجاد شکاف در صفوف ملت ایران با دوگانه‌های ساختگی نظیر جنگ/مذاکره و سازش»، «ایجاد و تشدید دوقطبی مردم/نظام»، «تخریب فرهنگ ملی به دست خود مردم ایران» و... را تعقیب می‌کند. جمهوری اسلامی ایران در نبرد اراده‌ها در حوزه نظامی و امنیتی راه را کاملاً بر دشمن بسته و حتی صحنه نبرد را به نفع جمهوری اسلامی تغییر داده به طوری که در وضعیت کنونی این امریکا و نظام سلطه است که نگران قدرت و اقتدار ایران در جنگ است و این نگرانی در مواضع سیاسی و رفتار‌های تاکتیکی سران امریکا کاملاً مشهود است و دست امریکایی‌ها از اعمال هر گونه تحریم و فشار نظامی و امنیتی کاملاً تهی و خالی است و جمهوری اسلامی ایران با زدن پهپاد فوق مدرن امریکا، اراده خود را بر امریکا تحمیل کرده و این شعار را که: «دوران بزن و در رو سپری شده است... اگر یکی بزنی ده تا می‌خوری... اگر از دشمن خطایی سر بزند جمهوری اسلامی حیفا و تل‌آویو را با خاک یکسان خواهد کرد» را به تمام دنیا به شکل عملی ثابت کرده است. امروز سیاست منزوی‌سازی ایران رنگ باخته و هیچ کشوری در جهان نه‌تن‌ها این سیاست را در باره ایران باور ندارد بلکه به عکس بسیاری، بر این باورند که این امریکاست که در برابر اقتدار نظامی و امنیتی ایران ذلیل و زمین‌گیر شده است. حق این است که اگر در حوزه اقتصادی مانند حوزه نظامی از بیگانگان دل بریده و با توجه به اینکه «سرمایه»، «نیروی انسانی»، «فناوری»، «۷ درصد منابع جهان» و «مدیریت متعهد» را در اختیار داریم اگر بر توانمندی و ظرفیت‌های استثنایی و بی‌بدیل خود تکیه می‌کردیم، بی‌شک امروز در حوزه اقتصادی نیز شاهد ذلت نظام سلطه و تحمیل اراده خود بر دشمن بودیم. مسئولان و دولتمردان در جمهوری اسلامی به طور قطع می‌توانند و باید در جنگ اقتصادی هرچه سریع‌تر آرایش جنگی به خود گرفته و: «نگاه خود را به تولیدکنندگان تغییر داده و به آنان به‌عنوان رزمندگان جنگ اقتصادی نگاه کرده و خاک پای آنان را سرمه چشم کند»، «لباس رزم اقتصادی به تن کرده و با نیت الهی و حرکت جهادی در عرصه رونق تولید داخلی شگفتی آفرین شود»، «به تعبیر مقام معظم رهبری ۷۰ خوان موجود را از سر راه تولید کنندگان بردارد»، «مدیریت اقتصادی قوی، انقلابی، جهادی و باانگیزه را که‌خلقه مفقوده اقتصاد بوده و هست اعمال کند»، «به تأثیر تولید بر تقویت فرهنگ توجه کرده و با همت جهادی در عرصه رونق تولید جایگاه خود را در اقتصاد جهانی به دست آورد»، «از وارد کردن منازعات حزبی و ترجیح منافع حزبی و باندی در معرکه جنگ نابرابر دشمن»، «با قاطعیت با همه مظاهر ناامیدساز و اعتمادسوز نظیر رانت‌خواری و آقازادگی و اشرافی‌گری و... مبارزه کنند» و... و در این میان باید به این حقیقت بزرگ توجه داشته باشند که سنگ زیرین آسیای رونق تولید بی‌تردید پرهیز جدی از مدل اقتصادی غربی و لیبرالیستی بوده و مسئولان باید هدف اصلی پیشرفت اقتصادی را تأمین عدالت اجتماعی و ریشه کن کردن فقر قرار دهند.

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با مضمون «پیشران‌های ارتقای سرمایه‌گذاری» منتشر کرده که به این شرح است:
با گذر از مفهوم سنتی امنیت که بیشتر ابعاد فیزیکی- فضایی و سخت‌افزاری آن را در بر می‌گرفت، امروزه ابعاد ذهنی- روانی امنیت در حوزه ایجاد و استقرار سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی به مثابه عاملی حیاتی در رشد اقتصادی پایدار مورد توجه بسیاری از کشور‌های در حال توسعه از جمله کشور ما ایران بوده است، امری که بی‌توجهی به آن ضمن کاستن از توان رقابت‌پذیری بخش‌های داخلی، کاهش جذابیت برای سرمایه‌گذاران خارجی را نیز در پی دارد. علاوه بر این، تشدید کاهش نرخ اشتغال، تضعیف ظرفیت‌های بخش بومی، نرخ ناعادلانه مبادله، کمبود درآمد‌های ارزی و تاخیر در دستیابی به دانش روز و انتقال آن به حوزه‌های زیرساختی را نیز به همراه خواهد داشت. این همان رخدادی است که در صورت وقوع و تداوم آن در آینده، اقتصاد ایران نه تنها توان تحمل اثرات منفی آن را بیش از این ندارد، بلکه تخریب گسترده زیرساخت‌ها و خروج سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی به مقصد سایر کشور‌های رقیب منطقه‌ای از جمله ترکیه، امارات و عراق را به دلیل استقرار ظرفیت‌های مورد نیاز در بخش‌های مختلف صنعتی، بنیادی و مالی در این کشورها، تشدید خواهد کرد. بر این اساس، جبران عقب‌ماندگی و دستیابی به توسعه پایدار، نیازمند سرمایه‌گذاری برای بهره‌جویی از مزیت‌های نسبی و توانایی‌های بالقوه اقتصادی است. در فرآیند جهانی شدن، سرمایه نیز با سهولت قابل نقل و انتقال است. اما سرمایه‌گذاران به دنبال کسب سود بیشتر و مکانی امن برای سرمایه‌گذاری هستند. چنانچه امنیت سرمایه‌گذاری در کشور‌های در حال توسعه و اقتصاد‌های در حال گذار تضمین شده و بستر قانونی لازم فراهم شود، سرمایه‌گذاران بین‌المللی میل و رغبت بیشتری برای حضور در این گونه بازار‌ها خواهند داشت. در ادامه برخی پیشران‌های موثر بر امنیت و ارتقای سرمایه‌گذاری در ایران تحلیل می‌شود.
۱- ثبات سیاسی: تجارب موسسات فعال در حوزه اقتصاد بین‌المللی همچون EIU، نشان داده است که ثبات سیاسی در قالب واژگانی همچون ثبات عمومی سیاسی، ثبات ساختار سیاست اقتصادی و مواردی از این قبیل همواره در حوز‌های سرمایه‌گذاری دارای اهمیت خاص بوده است. در کشور ما، عوض شدن دولت‌ها و تغییر رویکرد سیاسی آن‌ها در حوزه تعاملات بین‌المللی همواره عاملی مهم در تغییر رویه‌های سیاسی- اجتماعی در سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی بوده که در بلندمدت فرصت‌های فراوانی را از کشور گرفته است. بر مبنای آمار‌های سنجش وضعیت ریسک سیاسی سرمایه‌گذاری، ایران در حدفاصل سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۱۸؛ با جذابیت ۶/ ۴ (۱۹۹۳)، ۷/ ۳ (۲۰۰۲) و ۹۹/ ۳ (۲۰۱۸) دارای جایگاه ۱۳۶ در بین ۱۶۷ کشور مبنای محاسبه در این پژوهش بوده که بیان‌کننده وضعیت نه چندان مطلوب کشور در این پارامتر است و باید با برنامه‌ریزی صحیح، ثبات رویکردی، سیاسی و اقتصادی مورد توجه قرار گرفته و زمینه سرمایه‌گذاری بیشتر در کشور فراهم شود.
۲- امنیت قانونی و سیاست‌گذاری: اولین قوانین مدون در حوزه امنیت سرمایه‌گذاری خارجی در ایران در سال ۱۳۳۴ در قالب قانون جلب و حمایت سرمایه‌های خارجی به تصویب رسید که به دلایلی همچون کارآیی نه چندان مثبت، وابستگی بیش از حد به خارج از مرز‌های جغرافیایی کشور و فراهم نبودن زیرساخت‌های مورد نیاز، در چند نوبت مورد بازنگری قرار گرفت و سرانجام در سال ۱۳۸۱ قانون تشویق سرمایه‌گذاری خارجی جایگزین آن شد که تاکیدی ویژه بر امکان سرمایه‌گذاری در حوزه‌های زیرساختی، پوشش ریسک‌های محتمل، فراهم کردن تسهیلات لازم و تدوین برنامه با دید وسیع داشت. در این بین، تدوین قوانین مدون متناسب با نوین‌ترین رویکرد‌های سرمایه‌گذاری در مقیاس جهانی، ایجاد جذابیت‌های قانونی و حمایت‌های متناسب با حجم سرمایه‌گذاری، یکپارچه‌سازی سیاست‌گذاری‌های زیرساختی و پرهیز از عمل‌گرایی بخشی و سازمانی، تدوین الزامات قانونی و توسعه رقابت‌پذیری، ثبات قانونی و سیاست‌گذاری لازم را به‌عنوان پیشرانی موثر در حوزه سرمایه‌گذاری در ایران به دنبال خواهد داشت.
۳- کنترل اثربخش راهبردی: ایجاد سازوکار‌های کنترل راهبردی در حوزه سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی بخشی مهم از فرآیند توسعه سرمایه‌گذاری در ایران به حساب می‌آید. در این روند، ضمن آنکه فرصت‌های یکسان و متناسب با ظرفیت‌های هر واحد سرمایه‌گذار ایجاد می‌شود، این امکان نیز برای نهاد‌های ارزیاب به وجود می‌آید تا به‌صورت لحظه‌ای رصدی دقیق از تحولات بازار سرمایه داشته و خود را با تغییرات ناگهانی و پیش‌بینی نشده همگام سازند و با تدوین برنامه‌های پویا، کارآمد و به روز در حوزه سرمایه‌گذاری زمینه جذب هر چه بیشتر را در حوزه‌های مختلف فراهم کنند.
۴- شناسایی عدم قطعیت‌های حوزه سرمایه‌گذاری: گذر از رویکرد‌های سنتی در حوزه سرمایه‌گذاری و پیوند تجارب به دست آمده با الگو‌های استراتژیک به منظور تدوین نقشه راه آتی سرمایه‌گذاری در ایران با رویکرد چشم‌اندازگرایی، گامی است که می‌تواند ایران را وارد بازار جهانی اقتصاد و در کوتاه‌مدت این کشور را وارد باشگاه کشور‌های پررقابت جهان در حوزه سرمایه‌گذاری کند که در حال حاضر ایران در این لیست که در سال ۲۰۱۸ تهیه شده است، قرار ندارد؛ بنابراین شناسایی عدم قطعیت‌های این حوزه، ضمن آمادگی بیشتر کشور جهت مواجهه با بحران‌های ناشی از تحریم و رویکرد‌های تخاصمی؛ افق‌های مطلوب تا نامطلوب را فراروی تصمیم‌گیران قرار داده و متناسب با آن در موارد مورد نیاز، تصمیم‌سازی خواهد شد و امنیت سرمایه‌گذاری را تضمین می‌کند. در جمع‌بندی نهایی باید اشاره کرد که حوزه سرمایه‌گذاری در ایران جدا از تجربیات نه چندان موفق گذشته، دارای کمبود‌های قابل‌توجه در حوزه پویایی، نوآوری، هوشمندسازی و اقدام شبکه‌ای است که لازم است جهت سامان‌دهی وضعیت اشتغال، افزایش ارز‌آوری، اتکای کمتر بر درآمد‌های ناپایدار نفتی، ارتقای جذابیت تجاری، جلوگیری از خروج سرمایه به بازار رقبای منطقه‌ای و مواردی از این قبیل، با شناسایی پیشران‌های اثرگذار بر بازار سرمایه‌گذاری و تدوین نقشه راه آینده‌نگرانه، ضریب خطا‌های محاسباتی را در چارچوب فراهم کردن مقوله امنیت ذهنی و مفهومی به حداقل ممکن کاهش داده و افق‌های روشنی را فراروی سرمایه‌گذاری در ایران ترسیم کرد.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *