مقاومت یا سازش؟ / اول اقتصاد بعد جمعیت و یا برعکس؟!
• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان «مقاومت یا سازش؟» را مطرح کرده به این شرح است:
«سید حسن نصرالله» دبیر کل مقاومت اسلامی لبنان، در سخنرانی جمعه گذشته به موضوعی بسیار مهم در برابر جنگافروزی بدخواهان و قدرتهای سلطهگر پرداخت و مؤلفه «بازدارندگی» برآمده از «مقاومت» را مطرح کرد. وی در این خصوص تصریح نمود: «حزباللهی را که میخواستند نابودش کنند هماکنون به قدرتی با حضور منطقهای تبدیلشده است. هزینه مقاومت از هزینه تسلیم شدن، خضوع کردن (در برابر دشمن) و چانهزنی کمتر است.» واقعیت است که هم مقاومت و هم سازش، هر دو دارای هزینه هستند، اما برنامهریزی و جهتگیری حزبالله و در نگاه کلانتر، جبهه مقاومت موجب شده که نهتنها هزینه سازش را نپردازد، بلکه ایستادگی در برابر معماران خبیث منطقهای را به روندی سودآور و نقد تبدیل کنند؛ بنابراین باید دید که مقاومت چگونه موفق شده هزینههای تسلیم شدن را به منفعت پایداری تبدیل نماید. واکاوی نکات ذیل میتواند به فهم این حقیقت کمک کند.
۱. صهیونیستها تا دهه ۹۰ میلادی، همواره در جنگها پیروز بودند و حتی تا بیروت پیشروی کردند. اشغالگران بهواسطه غلبه بر اعراب در جنگهای ۶ روزه و مفاهمهای که با آنها در جریان پیمان ننگین کمپ دیوید به دست آوردند، تردیدی نداشتند که هرگاه اراده کنند، میتوانند با به پرواز درآوردن چند جنگنده و شلیک چند گلوله توپ، هر امتیازی که بخواهند از آنها بگیرند. این رویه، اما در سال ۲۰۰۰ معکوس شد و حزبالله توانست با بیرون راندن نظامیان صهیونیست از مزارع «شبعا» در جنوب لبنان به پیروزی بزرگی دست یابد. اسرائیل که در هر حمله، هزاران و میلیونها دلار به لبنان خسارت وارد میکرد، به لاک دفاعی فرو رفت و این، سرآغاز شکستهای دومینو وار این رژیم در منطقه شد. در سال ۲۰۰۵، مقاومت فلسطین، غزه را از لوث وجود صهیونیستها پاکسازی کرد و یک سال بعد، طی جنگ ۳۳ روزه، اشغالگران متجاوز، سیلی سخت دوبارهای از حزبالله خوردند. در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ بازنده بزرگ جنگهای ۲۲ و هشتروزه بودند و در سال ۲۰۱۴، جنگ ۵۱ روزه را با خفت به پایان برده و به داخل سرزمینهای اشغالی خزیدند. موشکهای مقاومت فلسطین پس از آن، بارها قلب تلآویو را هدف قرار داد و اکنون روی بسیاری از هدفهای راهبردی صهیونیستها قفلشده است. برخلاف دو دهه پیش، صهیونیستها برای دفاع از خود میلیاردها دلار بهمنظور طراحی و تولید سامانههای پدافندی خود هزینه کردهاند، درحالیکه حماس و جهاد اسلامی، موشکهای چند ده دلاری بهسوی آنها شلیک میکنند، اما پدافند لوکس گنبد آهنین، قادر به رهگیری تمام و کمال موشکها نیست و باعث شده نتانیاهو ظرف حداکثر ۴۸ ساعت بهغلط کردن افتاده و به دنبال میانجی برای پایان دادن به حملات مرگبار مقاومت شود. افزون بر این، نهفقط موشکها، بلکه بادکنکها و بادباکهای آتشزای غزه، به کابوس صهیونیستها بدل شده و آتش گرفتن مزارع و جنگلهای آنان، میلیون دلار روی دست آنها خرج گذاشتهاند. بر این مبنا، معکوس شدن معادلات منطقه از رهگذر مقاومت، مخارج دشمن صهیونیستی را بالا برده و هزینههای محور ضد اسرائیلی را به شکل قابلتوجهی کاهش داده است. بهبیاندیگر، لبنان و فلسطین، از فاز ضرر دهی خارج و اکنون به فاز سوددهی رسیدهاند، چراکه از اساس، مفهومی به نام سازش را کنار گذاشته و با آن بیگانهاند.
۲. تغییر موازنه و افزایش هزینههای دشمن از منظری وسیعتر، شامل زیانده بودن طرحها و توطئههای آمریکا در غرب آسیا نیز میشود. پروژه شکستخورده «خاورمیانه جدید» که با جنگ ۳۳ روزه کلید خورد، نهتنها لبنان بلکه از سواحل مدیترانه تا ایران اسلامی را در تیررس خود قرار داده بود. به تعبیر سید مقاومت؛ «طرح جنگ تموز، آغازی برای نابودی مقاومت در لبنان، فلسطین و عراق، سرنگونی نظام سوریه، تثبیت اشغالگری آمریکا در عراق و کنار زدن ایران از تحولات منطقه بود. تنها دلیل توقف جنگ ۳۳ روزه این بود که آمریکا و اسرائیل به شکست خود در این جنگ پی بردند. اسرائیل فهمیده بود اگر به جنگ ادامه دهد با فاجعهای بزرگ روبهرو خواهد شد.» اگر به سیر وقایع پس از آن نبرد تاریخی نگاه کنیم، میبینیم از زمان وقوع هجمه اسرائیل به لبنان که به گفته «کاندولیزا رایس»، وزیر خارجه وقت آمریکا، درد زایمان خاورمیانه جدید بود، آمریکا در هیچ جنگی پیروز نشد و به قول ترامپ، ۷ هزار میلیارد دلار را در منطقه به هدر داد. جنگهای سوریه، عراق، فلسطین و حالا یمن، نبردهایی بودند که آمریکا در همه آنها دست داشت و به شکل مفتضحانهای در آنها باخت و نتوانست نوزاد ناقصالخلقه خاورمیانه جدید را به دنیا بیاورد. اگر مقاومت نبود، همه کشورهای غرب آسیا بهنوعی با این نوزاد شوم، در حال دستوپنجه نرم کردن بودند که داعش و گروههای قلعوقمع شده تکفیری، یکقلم آن به شمار میآیند.
۳. توطئه «معامله قرن» که از نامش پیداست چه هزینهها و لابیهای گستردهای برای اجرای آن صورت گرفته، از مصادیق خدشهناپذیر این حقیقت است که هزینه سازش از مقاومت بیشتر است. کشورهایی که امروز زیر یوغ معامله قرن رفتهاند و تن به خواستههای آمریکا و رژیم صهیونیستی دادهاند، جایگاه خود را ازدستداده و حکام آنها به سیاستمدارانی منفور تبدیلشدهاند. کاخ سفید هرچه میلش کشیده، آل سعود را دوشیده و در کنار برخی تمجیدهای تصنعی، آنها را تحقیر میکند. زدن برچسب «گاو شیرده» و اینکه اگر آمریکا نباشد، عربستان و مرتجعین منطقه دو هفته هم در برابر ایران دوام نمیآورند، تنها گوشهای از هزینههایی است که کوتولههای غرب آسیا در پرتو سازش با دزدان سرگردنه کاخ سفید پرداختهاند. چنانچه این کشورها بهجای سازش، با جریان مقاومت همراه میشدند، قدرت یکپارچهای در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی شکل میگرفت و پروسه «امتیازدهی» به فرایند «امتیاز گیری» تغییر شکل میداد. به فرموده رهبر حکیم انقلاب در دیدار اخیرشان با هیئت حماس، «اگر دنیای اسلام بهصورت متحد بر موضوع فلسطین ایستادگی میکرد، اکنون شرایط بهتری داشت و دوری برخی کشورهای دنبالهرو آمریکا همچون سعودی از موضوع فلسطین یک حماقت بود، زیرا اگر از فلسطین حمایت میکردند، میتوانستند در مقابل آمریکا امتیاز بگیرند.» (۳۱ تیر ۹۸) روشن است که امتیاز گیری در این حالت، به مفهوم کسب سود و منفعت برای آل سعود و شرکایش از یکسو و افزایش هزینه برای دشمن بوده و نمونه آشکار آن را در «استراتژی مقاومتی» جمهوری اسلامی که حریف را علیالدوام وادار به کرنش و عقبنشینی کرده است، به عینه مشاهده میکنیم. نکته پایانی اینکه در منطق آمریکا و رژیم صهیونیستی، همه کشورها باید تابعی از سیاستها و مجری راهبردها آنان باشند و لذا گفتگو، سازش و مذاکره همواره نتایج معکوس به بار آورده است. درنتیجه، مقاومت، تنها رویکردی است که روند مطالبه گری و سلطهطلبی حریف را متوقف و زرسالاران بینالمللی را به ورطه هزینهدهی میکشاند.
• روزنامه کیهان در یادداشت امروز مطلبی با تیتر «اول اقتصاد بعد جمعیت و یا برعکس؟!» را منتشر کرده که به این شرح است:
چرا هرچه به کشورها، مناطق و شهرهای محرومتر نزدیک میشویم، جمعیت خانوادهها بیشتر و بیشتر میشود و برعکس هرچه به مناطق مرفهنشینتر نزدیک میشویم، جمعیت خانوادهها کمتر و کمتر میشود؟ غرض از طرح این سؤالها صرفا تاکید مجدد بر این مهم بود که، برای یافتن راهحل باید تمام جوانب را در نظر گرفت و عوامل گوناگون را شناخت. مثلا فرهنگ، تبلیغات رسانهای، سیاستهای دولتی، دلایل روانشناختی و برخی مسائل در حوزه زناشویی و این روزها... تغییر سبک زندگی! اینها از جمله عواملی هستند که هر یک به اندازه خود میتوانند در بروز این معضل نقش داشته باشند. اقتصاد هم یکی از این دلایل است. شاید-تاکید میکنیم- شاید مهمترین عامل بروز چنین معضلی مثلا در شهر تهران، تغییر سبک زندگی باشد. آنتونی گیدنز، جامعهشناس مشهور معاصر «برتری اقتصادی»، «انسجام سیاسی» و «برتری نظامی» را «سه عامل گسترش مقاومتناپذیر سبک زندگی غربی» در کشورهای دیگر معرفی میکند. این یعنی غرب با استفاده از این سه عامل، فرهنگ و سبک زندگی خود را به کشورهای دیگر تحمیل میکند و کسی را یارای مقابله با آن نیست! البته این نظر هم دقیق نیست. مثلا سبک زندگی اسلامی را تصور کنید. پیامبر اکرم (ص) وقتی در شعب ابیطالب، نه توان اقتصادی، نه انسجام سیاسی و نه برتری نظامی داشت. اما توانست دین اسلام (سبک زندگی اسلامی) را چنان گسترش دهد که امروزه غرب برای مهار گسترش اسلام مجبور شده دست به اسلامهراسی بزند و غائله داعش را به راه اندازد! هر روز قوانینی علیه حجاب و ساخت مسجد در اروپا وضع کند و... اما همه یکجور نیستند و طبیعی است برخی نیز تحت تاثیر سبک زندگی غربی قرار بگیرند. خوب به خاطر دارم یکی از دوستان جهت تهیه جهیزیه برای یک خانواده که در جنوب تهران ساکن بودند کمک خواست. وقتی پرسیدم کدام وسیله مورد نیاز است تا از چند خیر کمک بگیرم، پاسخ داد: «فقط یک دستگاه ال سی دی و یک دستگاه ماهواره باقی مانده. هر کدام را که میتوانید.» (!) منظورمان از تغییر سبک زندگی چیزی شبیه به همین مسئله است! مورد بعدی عجیبتر هم هست. بخوانید: «خبرنگار از خانمی که سن ازدواجش گذشته و پا به میانسالی گذاشته بود و معتقد بود تصمیمهای اشتباه در دوران جوانی باعث بدبختی و تنها ماندنش شده خواست بیشتر توضیح دهد. پاسخ شنید، در خانواده کمبضاعت و متوسطی بزرگ شده بودم. دوست نداشتم بقیه عمرم را هم با بخور و نمیر زندگی کنم. با خودم فکر کردم اگر خواستگارم ثروتمند بود و ماشین و خانه آنچنانی داشت، بله را بگویم. تقریبا همه خواستگارهایم وضعیت اقتصادی متوسطی داشتند و مثل خودمان بودند، لذا به همه جواب رد دادم. چون میخواستم از بقیه عمرم لذت ببرم و دیگر تا آخر عمرم هیچ سختی نکشم، تا اینکه وقتی به خودم آمدم دیدم همه خواستگارها را رد کرده و ۴۵ ساله شدهام...» پیر شدن جمعیت معضلی خطرناک است و تبعات آن را اگر امروز ما حس نکنیم، فردا قطعا فرزندان ما حس خواهند کرد. اگر متصدیان امر فکر میکنند راهحل ریشهای این معضل «اقتصادی است»، بسمالله! به اقتصاد سر و سامان دهند. اما اگر معتقدند دلایل دیگری هم دارد، معطل نکنند. با استفاده از کارشناسان این حوزه جلوی این معضل را تا دیر نشده بگیرند. «اولویتبندی» جزو بدیهیات اولیه در حل معضلات است. ما هم معتقدیم امروز اقتصاد جزو اولویتهاست. از «اولویتبندی نکردن» بدتر آن است که، زیرآب یک راهحل کارشناسی را بزنیم، بدون اینکه جایگزینی برای آن در نظر بگیریم. درست مثل برخوردی که با «معضل مسکن» و «راهحل مسکن مهر» کردیم و نتایج آن را امروز «همه» میبینیم! برای درک حساسیت مسئله همین بس که یادآوری کنیم مدیرکل دفتر جمعیت مرکز آمار ایران اخیرا هشدار داد، سرعت افزایش سالمندان، سه برابر رشد جمعیت کشور شده است!
• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان «عبرتآموزی از کودتای ۲۸ مرداد» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
مقارن ساعت ده و نیم عده زیادی که حامل بیل و کلنگ بودند به قصد خراب کردن مجسمه شاه سابق به میدان ۲۴ اسفند رفتند. مأمورین فرمانداری نظامی که در محل حاضر بودند از انجام این عمل جلوگیری نمودند و در نتیجه زد و خورد مختصری در گرفت که دو نفر مجروح و چند نفر دستگیر شدند. پس از نیم ساعت جمعیت مزبور که در اطراف میدان متفرق شده بودند مجدداً با بیل و کلنگ وارد میدان شده پایههای مجسمه را خراب نمودند و در نتیجه مجسمه با جرثقیل پایین کشیده شد و عکس مصدق را به جای آن نصب کردند.
کودتا به روایت روزنامه اطلاعات
روزنامه اطلاعات درروز سه شنبه ۲۷ مرداد ماه در مورد کودتا آورده است که: اقدام شب یکشنبه گذشته عدهای از افسران با اتکای بقدرت نظامی که در اختیار داشتند گرچه مانند جنینی که در مشیمه خفه شود، پنج ساعت پس از آغاز کار، عقیم ماند و بلااثر گردید و ملت بیدار ایران با تظاهرات خود مراتب انزجار و تنفر خویش را از این اقدام زشت و ناهنجار به اندازه کافی اعلام داشتند و عکس العملی که در ظرف دو روز اخیر از جانب مردم بروز کرده بخوبی طرز تلقی عمومی را نسبت به آن واضح ساخته لیکن از این صحنه نمیتوان غافل شد که کودتای نیم بند مزبور مانند هرکودتای دیگری اثرات ناگوار و مفاسدی در پی دارد که خواهناخواه تا مدتی بجای خواهد ماند. یکی از نکات شایان توجه نفرت و انزجار شدیدی ست که قاطبه مردم ایران نسبت به عمل کودتا ابراز داشتند و نشان دادند نه مانند همه ملل جهان از آن حاصلی جز قطع کردن رشته امور جاری کشور و متزلزل ساختن اصول حکومت قانونی و از هم گسستن رشته زندگانی عادی کشور و بهم زدن نظم عمومی ندارد بشدت متنفرند و میدانند که کودتا هیچوقت برای ملت و کشور جز بدبختی و زیان حاصلی نداشته است. مخصوصا برای کشورما که درحال حاضر حساسترین مرحله یک مبارزه حیاتی و اساسی را طی میکند و بیش از هر موقع دیگر نیازمند آرامش، استقرار نظم عمومی و وحدت فکری و اتفاق ملت و تقویت حس احترام بقدرت قانون و حکومت قانون میباشد، خیلی بیش از مواقع دیگر از وقوع کودتا صدمه و زیان میبینند و اثرات نامطلوب آن از اوقات عادی بمراتب بیشتر و شدیدتر است.
• روزنامه جوان یادداشتی با عنوان «راه مواجهه با دزد جدید «گریس» چیست؟» منتشر کرده که به در ادامه میخوانید:
توقیف کشتی نفتی ایران توسط انگلیس امری بیسابقه بود که موجب تعجب همه کارشناسان حقوق و روابط بینالملل شد. اصولاً سابقه ندارد اتحادیه اروپا در راستای تحریمهای خود اقدام فیزیکی- عملی بنماید؛ بنابراین کار انگلستان یک سناریوی امریکایی بود، اما انگلیس کمکم احساس کرد این اقدام فاقد آورده برای این کشور است. از اول روایت توقف کشتی ایران به دو مسیر ختم میشد؛ اول رفتن کشتی به سوریه و، چون سوریه تحریم است موجب توقف کشتی شده است، اما اظهارنظر دومی نیز از سوی مقامات اسپانیا – جبلالطارق عنوان شد که این اقدام به درخواست امریکا صورت گرفته است. شرایط داخلی انگلیس خصوصاً جابهجایی نخستوزیر و وزیر خارجه نشان میداد که انگلیس در شرایطی نیست که بخواهد دردسر جدید برای خود ایجاد کند؛ بنابراین اجرای فرمان امریکا محتملتر بود. توقف کشتی انگلیس از سوی ایران و احساس ناامنی کشتیهای غربی در خلیجفارس باعث گردید هزینه خروج نفت از خلیجفارس بیش از آن چیزی شود که بابت خرید پرداخت میکنند؛ بنابراین انگلیس تلاش کرد با رها کردن خود از ماجرا هم کشتی خود را باز پس گیرد و هم سفر کشتیهای خود را در منطقه کمهزینهتر کند، لذا حکم به رفع توقیف کشتی ایرانی داد. اما ورود بیتاب و عریان امریکا به صحنه نشان داد که پایان نیابت انگلیس و ورود خود امریکا به صحنه یک سناریوی از قبل طراحی شده است که نمیتوانند از آن بگذرند. خیلی راحت از یک دادگاه در فلان شهر امریکا حکم میگیرند و ظاهر حقوقی هم به ماجرا میدهند. روشنفکران ما - امثال زیباکلام- که دادگاههای ایران را سیاسی و دادگاههای غرب را مستقل میدانند خوب است در اینجا به سخن بیایند و از منافع ملی دفاع نمایند. تردیدی نیست که اگر یک دادگاه در ایران حکم توقیف کشتی انگلیسی را صادر میکرد، امثال زیباکلام در سیاسی بودن و غیرمستقل بودن آن دادگاه قلمفرسایی میکردند. حال خوب است سیاسی و آلت دست بودن دادگاههای انگلیس و آمریکا را ببینند. به هر حال اکنون امریکا عریان و بیتاب وارد صحنه شده است و ابایی ندارد که مورد مذمت و سرزنش جهان قرار گیرد و چهرهای بیمنطق و گانگستری از امریکا را به نمایش گذارد. ظاهراً عدم پیروزی ایران در مواجهه با انگلیس آنقدر برای امریکا مهم است که حاضر است حیثیت نداشته خود را خرج کند. حال سؤال این است که اگر امریکا حکم توقیف کشتی نفتکش ایران را عملی کند جمهوری اسلامی ایران با دوگانه انگلیس و امریکا چه خواهد کرد؟ آیا مسئله را با انگلیس حل و فصل میکند و سراغ امریکا میرود؟ آیا کشتی انگلیسی را آزاد میکند و به دنبال عمل متقابل با امریکا میگردد؟ اینکه دو روز پیش ترامپ اعلام کرد ما قایقی در خلیجفارس نداریم که ایرانیها آن را بگیرند پشت پرده ورود مستقیم به توقیف کشتی ایرانی بود. قطعاً جمهوری اسلامی ایران که راهبرد مقاومت را برگزیده است و ملت مظلوم و فهیم ایران نیز او را همراهی میکنند از این اقدام نخواهد گذشت. اما راه چاره رها کردن اولی و درگیر شدن با دومی نیست. انگلیس منشأ این مشکل بوده و سربازی امریکا را انجام داده است و نباید بدون هزینه از این معرکه خارج شود؛ لذا اگر امریکا جایگزین انگلیس شد چاره کار این است که ضمن استمرار توقیف کشتی انگلیسی به دنبال توقیف کشتی امریکایی باشیم و این هر دو را با هم ببینیم. ممکن است مصلحتاندیشان و توسعهگرایان غربمحور بگویند نباید اروپا را با خود درگیر کنیم که در پاسخ باید گفت عایدات ما از «برجام اروپایی» چیست که در این صورت از دست خواهیم داد؟ به تعبیر امام راحل: «ما کینه دنیای غرب را در همین جاها جستوجو میکنیم» و چارهای جز مقاومت در مقابل روحیه استکباری و جهانخواری نیست. در صورت قطعی شدن تصمیم امریکا باید شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی فرمان توقیف کشتیهای امریکایی یا نوکران عریان آن را در سراسر جهان صادر کند و پس از رهگیری و توقیف در کنار کشتی انگلیسی قرار دهد و رسانههای سراسر جهان را برای بازدید دعوت نماید. ما چیزی برای از دست دادن نداریم. آنچه از دست دادن آن خط قرمز است عزت و بزرگی ملت ایران است که به پای آن خونهای مردان و زنان بزرگی ریخته شده و هرگونه تسامح در این صحنه خیانت است.
• روزنامه جام جم مطلبی با مضمون «راز اعتماد به نفس «سیدحسن» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
یکی از موفقیتهای دیپلماسی همهجانبه ایران پس از انقلاب اسلامی، یافتن دوستان و حامیان بسیار خوب و اصیل در منطقه و کشورهای پیرامونی است. مقصود از دیپلماسی همهجانبه، ترکیب دیپلماسی در عرصه دفاعی و نظامی با دیپلماسی سیاسی و هماهنگی این دو بخش است که باعث شده موتلفین قدرتمند و پا در رکابی در منطقه داشته باشیم. یکی از موتلفین ما حزبا... لبنان است که رهبر این تشکیلات، خود را فردی ولایتمدار میداند و در مقاطع مختلف از ایران دفاع کرده و حمایت از ایران را وظیفه حزبا... میداند، همانطور که ایران نیز در مقاطع مختلف از محور مقاومت از جمله حزب ا... به صورت فراگیر دفاع کرده است. مطالبی که آقای نصرا... در سخنرانی جمعه شب خود عنوان کرد، مسائلی کاملا جدی است و غربیها باور دارند که موضوعات مطرح شده از سوی دبیرکل حزبا... لبنان، مقطعی، تاکتیکی و شعاری نیست. یکی از مقامات آمریکایی چندی قبل گفته بود وقتی دو نفر یعنی رهبر جمهوری اسلامی ایران و دبیرکل حزبا... لبنان صحبت میکنند ما میدانیم که صحبتهای آنها عملیاتی میشود و آنها مانند دیپلماتها صحبت نمیکنند، بلکه انقلابی سخن میگویند و مواضع آنها اجرایی میشود. بر همین اساس صحبتهای سید حسن نصرا...، یکی از عواملی است که در کنار سایر مولفهها از جمله توانمندی بالای دفاعی جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بازدارنده در مقابل هرگونه تعرض آمریکا علیه ایران عمل میکند، زیرا آمریکا همواره امنیت رژیم صهیونیستی را یکی از اولویتهای اصلی خود میداند و تهدیدات حزبا... را در محاسبات خود لحاظ میکند. از سوی دیگر با توجه به تجربه تاریخی، آمریکا و رژیم صهیونیستی میدانند هشدارهای دبیرکل حزبا... بیپشتوانه نیست و در مقاطع مختلف ثابت شده که این تشکیلات قادر است به مواضع خود جامه عمل بپوشاند. در همین زمینه میتوان به پیروزیهای جبهه مقاومت از جمله حزبا... و حماس علیه رژیم صهیونیستی در جنگهای ۳۳ روزه و ۲۲ روزه و ... اشاره کرد و این در حالی است که چند دهه قبل، رژیم صهیونیستی توانست ائتلاف کشورهای عربی را با همه تجهیزات و توانمندیهای دفاعی که داشتند در شش روز شکست دهد؛ ضمن اینکه پیروزیهای جبهه مقاومت در جنگهای مورد اشاره در حالی صورت گرفت که تشکیلاتی مثل حزبا... در آن مقطع، به قدرتمندی امروز نبود و تجهیزات فعلی را در اختیار نداشت و همه اینها نشان میدهد رژیم صهیونیستی با سرعتی بیش از همیشه در حال افول و شکست است و همانطور که آپارتاید شکست خورد، نژادپرستان صهیونیست هم نابود خواهند شد. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که حزبا... و حماس، تنها بخشی از محور مقاومت هستند و بخشهای مختلف این محور در کشورهای منطقه حضور دارند که از جمله آنها میتوان به حشدالشعبی در عراق، نیروهای مقاومت در سوریه، حوثیها و انصارا... در یمن و ... اشاره کرد و وقتی دبیر کل حزبا... به نمایندگی از کل جبهه مقاومت موضع میگیرد این نشاندهنده اعتماد و هماهنگی بسیار خوبی است که میان بخشهای مختلف محور مقاومت وجود دارد. اگر این اعتماد وجود نداشت سید حسن نصرا... با این اعتماد بهنفس صحبت نمیکرد. در سایر بخشهای محور مقاومت نیز وضع به همین شکل است و مثلا وقتی رهبران حماس صحبت میکنند با همین اعتماد به نفس موضع میگیرند و این نشاندهنده هدف مشترک و هماهنگی محور مقاومت است که چیزی نیست جز آزادسازی سرزمین فلسطین و نابودی رژیم صهیونیستی.
• روزنامه رسالت یادداشتی با عنوان «هفت نکته و کشف یک مسئله» منتشر کرده که به این شرح است:
فردا سالروز کودتای ننگین ۲۸ مرداد با تبانی آمریکا و انگلیس و آغاز دور دوم دیکتاتوری محمدرضا پهلوی و غارت نفت ایران توسط شرکتهای نفتی امپریالیستی است. ۶۶ سال از این تاریخ میگذرد. حرف و حدیث درباره کودتا تاکنون زیاد زده شده. انقلاب اسلامی هرگونه کودتا در کشور و بازگشت دیکتاتوری را بلاموضوع کرده است.
براساس آخرین رویدادها و رخدادهای سیاسی در ایران، منطقه و جهان به بهانه کودتای ۲۸ مرداد میشود هفت نکته را بهروزرسانی و به یک مسئله اشاره کرد که در زیر میخوانید.
۱. با آزاد شدن نفتکش ایرانی باید جنگ نفتکشها را خاتمه یافته تلقی کرد. یک بار هم در اوج جنگ تحمیلی، آمریکاییها طعم تلخ جنگ نفتکشها را چشیده بودند و یک آتش بس اعلام نشده در خلیج فارس و دریای عمان برقرار شده بود و دو طرف ماجراجویی در آبهای جنوبی ایران را برای همیشه خاتمه یافته تلقی کرده بودند. اما اینکه چرا این تجربه را تکرار کردند باید به حساب بلاهت سیاسی و نظامی آنها گذاشت.
۲. خطر جنگ برای همیشه، حداقل تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دفع شده است. استراتژیستهای نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی هرگونه جنگ با ایران را یک «دام» میدانند. چرا که در دریا حرفی برای گفتن ندارند و در خشکی هم زمینگیر هستند. پایگاههای نظامی آمریکا و انگلیس در منطقه یک سیبل ثابت برای موشکهای زمین به زمین، هوا به زمین، دریا به دریا و ... است که در همان دقایق اولیه نبرد تلفات سنگینی به دشمن وارد خواهد شد. ضمن اینکه انواع سامانههای دفاعی ایران آماده پذیرایی از هرگونه مهمان ناخوانده به هوا، فضا، دریا و خاک ایران میباشند. سقوط پهپاد فوقپیشرفته آمریکا توسط یک سامانه ابتدایی دفاعی ایران حداقل این هشدار را به دشمن داده است؛ لذا گزینه نظامی آمریکاییها نه تنها روی میز نیست حتی اثری از آن در زیر میز هم دیده نمیشود.
۳. کاهش تدریجی تعهدات برجام آنهم در چارچوب برجام هرگونه بهانهای را از آمریکا گرفته است؛ لذا هر ائتلاف جهانی و منطقهای علیه ایران را از آمریکا سلب کرده. دیپلماسی خارجی آمریکا، امروز فاقد هرگونه اجماعسازی علیه ایران است.
۴. برخی از کشورهای عربی که بر طبل جنگ با ایران میکوبیدند و روی کمک آمریکا و ناتو حساب باز کرده بودند اکنون میبینند آمریکاییها نه تنها قادر به دفاع از آنها نیستند بلکه خودشان هم در دفاع از خود دچار مشکل هستند.
آنهایی که در کاخهای شیشهای خود نشسته بودند و گاهی سنگپرانی میکردند فهمیدهاند این سنگها بهزودی به شیشه کاخهای آنها اصابت خواهد کرد؛ لذا لحن سیاسی خود را عوض کردهاند و محتاطتر سخن میگویند. ضمن اینکه دُم آنها در تله یمن زیر ضربات موشکی و پهپادی مقاومت یمن گیر کرده است و به دنبال راه فراری از این معرکه میگردند.
۵. رژیم صهیونیستی خوب میداند اگر کبریتی به انبار باروت غرب آسیا بیفتد اولین آتشسوزی مهیب آن در تل آویو و حیفا و شهرکهای صهیونیستنشین بیشترین قربانی را خواهد گرفت. آنها خط تماس خود با غزه، مرز لبنان و سوریه را گرم و سوزاننده حس میکنند. اگر آمریکا دست به ماجراجویی علیه ایران بزند یا صهیونیستها در این ماجراجویی سهمی داشته باشند، باید فاتحه خود را قبل از هر تحرک و تحریکی بخوانند. این حقیقت در کنفرانس هرتزلیا امسال بهخوبی واکاوی شده و به آن واقف هستند.
۶. از زمان کاهش تعهدات و ادب کردن دشمنان در دریا چند ماهی میگذرد. بیش از این گاهی تهدیدات دریایی برای کشتیهای تجاری در برخی نقاط دریایی منطقه و فرامنطقه گزارش میشد، اما اخیراً این گزارشها به صفر رسیده این نشان میدهد دشمن پیام قرص و محکم اقتدار ایران را دریافت کرده است.
۷. آمریکاییها امروز روز بیش از هر زمان به گفتگو و مذاکره نیاز دارند، پلهپله هم عقب مینشینند و گاهی پیشنهادهای شیرین میدهند که حکایت از «شیرین عقلی» آنهاست. شیرینترین پیشنهاد آنها در همین سفر اخیر ظریف به آمریکا بود، وقتی به طور قاطع رد شد. با عصبانیت، تحریم وزیرخارجه ایران را فریاد زدند. آنها فهمیده اند از تهران یک صدا در منطقه و جهان شنیده میشود و از این بابت سخت عصبانی هستند. ترامپ نیاز به یک عکس یادگاری پیش از هر توافقی با رئیس جمهور ایران دارد. اگر نشود با وزیرخارجه و اگر هم نشد با یک مقام پایینتر! این به آنها آرامش میدهد. آنها از قرار گرفتن عکس ظریف در کنار ذوالفقار انقلاب، سردار سرافراز اسلام و ایران حاج قاسم سلیمانی در وزارت خارجه یکه خوردند و عجیب بیمناکند. آنها این پیام را خوب دریافت کردهاند که دیپلماسی خارجی نظام در خدمت راهبرد نظامی انقلاب و راهبرد نظامی انقلاب در کنار دیپلماسی سیاست خارجی است و این دو مقوله تفکیک ناپذیرند. اما مسئلهای که در پشت این هفت نکته باید کشف کرد، چیست؟ آمریکاییها از هرگونه ضربه نظامی به ایران طی ۴۰ سال گذشته ناامیدند. یک بار همان اوایل انقلاب زمان کارتر آنرا امتحان کردند. خداوند بزرگ پوزه آنها را در صحرای طبس به خاک مالید؛ لذا تهاجم سیاسی، فرهنگی و تحریم اقتصادی را در دستور کار قرار دادند. محصول این راهبرد دو جنگ نرم علیه ملت ایران بود که آنهم شکست خورد، اما آنها از تداوم نبرد نرم علیه ملت ناامید نیستند. پایه و مایه اصلی این نبرد، «فشار از پایین و چانهزنی در بالا» برای تأمین منافع واشنگتن در تهران بود. مدتی در این وادی کار کردند، اما نتیجه نگرفتند. بصیرت مردم، فشار از پایین را متوقف کرد. لذا؛ «فشار از بیرون و چانهزنی در درون» را در دستور کار قرار دادند. این راهبرد تقریبا اواسط فتنه سال ۸۸ شکل گرفت که نمایندگان جنبش سبز به اتحادیه اروپا و کنگره آمریکا رفتند و اعلام کردند کاری از ما ساخته نیست شما باید تحریمهای بیسابقه، شکننده و سخت را در دستور کار قرار دهید. البته همین حرف را سرویسهای امنیتی که آنها را اداره میکردند به آنها یاد دادند. چون خود آنها هم به همین فکر افتادند. منافقین و سلطنتطلبها و منافقین جدید بدان راهبرد پیوستند و هنوز هم در همین وادی هستند. دولت و ملت در برابر این راهبرد ایستادهاند. امروز رهبری نظام، هوشمندانه قوا را در یک صف در برابر آمریکا به خط کرده است. این وسط نفوذیها، نقشه دور زدن تحریمها را به دشمن گزارش میکنند و دست در دست منافقین با راهبرد فشار از بیرون و چانهزنی در درون همراهی میکنند. دستگاههای امنیتی، قضائی و نظارتی باید خیلی مراقبت کنند تا ملت ایران از این گردنه عبور کند. آنها که با تشدید فشار از بیرون مشغول چانهزنی در درون هستند باید حواس خود را جمع کنند سر خود را در این وادی به توفان خشم ملت به باد ندهند. دستگاههای امنیتی و قضائی خط نفوذ را از لابه لای همین تئوری «فشار از بیرون و چانهزنی در درون» در برخی از احزاب و گروههای بیریشه و نیز برخی کارگزاران در دستگاهها میتوانند کشف و خنثی کنند. نباید به دشمن اجازه داد با بازخوانی تاریخ به فکر باز تولید کودتای دیگر باشد.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان «زبان انتخابات» منتشر کرده که به این شرح است:
انتخابات یک کنش زبانی است؛ یعنی ماقبل و حین و بعد از آن، درگیر ایدههایی است که متکی به زبان گفتار و نوشتار بازیگران اصلی است. این بازیگران فقط نامزدهای انتخاباتی نیستند که برای کمپین (کارزار تبلیغاتی) خود، نیازمند اتخاذ ادبیات و تصاویر خاص هستند، بلکه متولیان برگزاری انتخابات، نمایندگان و فعالان احزاب و جریانات سیاسی و اجتماعی دخیل و مداخلهکنندگان خارجی نیز همگی درصدد انتخاب زبانیاند که بتوانند با استفاده از آن، اهداف مطلوب خود را تعقیب کنند. در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ از برجام و تلگرام بهعنوان دو ابزار کمپینی دولت یاد میشد و حالا جریان اصلاحطلب دنبال پیافکندن تبلیغات خویش بر پایه مطالبات زنانه در مورد ورزشگاهها یا موتورسواری است. در این میان، معمولاً جریان انقلابی با وجود داشتن صلاحیتهای متعدد در حوزه کارآمدی و مبارزه با فساد، در دام این ترفندهای فرهنگی-اجتماعی افتاده و با تولید پاسخهایی سیاسی-اقتصادی کوشیده تا برنامه انتخاباتی خود را به پیش برد؛ حال آنکه به نظر میرسد آنچه در بین آحاد مردم بااهمیت شده، گرچه دغدغههای معیشتی است، اما اصالت با تداوم زندگی روزمره است. توجه به این ذائقه، نیازمند اتخاذ یک راهبرد دووجهی است: اول، روایت روشن هویت و برنامههای خودی و دوم، تصویرسازی واضح از هویت رقیب. باید تلاش کرد وزنه ایجاب را بر سلب سنگینتر کرد؛ این راه پیروزی در زبان انتخاباتی است.
• روزنامه سیاست روز یادداشتی با تیتر «ائتلاف ما و ائتلاف آنها» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
نگاهی به کارنامه ائتلافهای آمریکایی و اروپایی نشانگر چند نکته است نخست آنکه این کشورها همواره به دنبال وابسته سازی سایر کشورها و سرکیسه کردن آنها بوده اند چنانکه نمود آن را در رفتار آنها در قبال کشورهای عربی میتوان مشاهده کرد. جهانیان اذعان دارند که کشورهای عربی صرفا انبار تسلیحات غرب شده اند و هیچ استقلالی از خود ندارند دوم آنکه همگرایی به این ائتلافها نه تنها جایگاهی برای کشورهای عربی به همراه نداشته بلکه زمینه ساز تحقیر و تخریب جایگاه جهانی آنها شده است. از یک سو ائتلافهایی که غرب تشکیل داده نظیر ائتلاف ضدداعش و یا ضد القاعده و یا ائتلاف آمریکایی – سعودی علیه یمن نه تنها در چارچوب امنیت جهان و منطقه نبوده بلکه زمینه ساز بحرانهای بیشتر شده و لذا جهان حاضران در این ائتلاف را عامل بحران میداند و با نگاه منفی به آنها مینگرد و از سوی دیگر پرونده جنایات این ائتلافها پرونده حقوق بشری حامیان این ائتلافها را رقم زده است. سوم آنکه کشورهای غربی در حالی ادعای اقتدار سر میدهند که عملا روند تحولات ناتوانی آنها را بر جهانیان آشکار ساخته است به عنوان مثال انگلیس مدعی نظامیگری برتر، به دزدی دریایی روی آورده که ربودن نفت کش ایرانی در جبل الطارق نمودی از آن است و یا آمریکا که زمانی اولین ارتش جهان بود اکنون به تحرکات نظامی دزدانه روی آورده که تجاوز پهپاد آنها به حریم ایران نمودی از آن است. البته این تحرکات در نهایت به حقارت آنها منجر شده چنانکه ایران در قبال اقدام انگلیس سیاست نفتکش در برابر نفتکش را اجرا و در نهایت لندن وادار به پایان دادن به دزدی دریایی اش شد. پهپاد جاسوسی آمریکا نیز در حالی توسط پدافند ایران سرنگون شد که آمریکا حتی جرات پاسخگویی نیز نداشته و حتی به ادعای واهی سرنگون کردن پهپاد ایرانی پرداختند، اما هرگز تصویری از این ادعا منتشر نکردند. اما در سوی دیگر معادله جبهه مقاومت قرار دارد. از جنگ ۳۳ روزه لبنان تا به امروز تحولات منطقه نشان میدهد که یک اتحاد راهبردی در هر شرایطی در کنار یکدیگر بوده است. در جنگ ۳۳ روزه لبنان، در سه جنگ ۲۲، ۸ و ۵۱ روزه غزه، در تجاوز جهانی تروریستی به سوریه و عراق، در تحولات یمن و مقابله با جنایات ائتلاف آمریکایی ـ سعودی میتوان این همگرایی را مشاهده کرد. نکته بسیار مهم آنکه جهانیان اذعان دارند که همین ساختار یکپارچه جبهه مقاومت بوده که موجب عدم حمله نظامی آمریکا به ایران شده است. در کنار توان بالای نظامی این جایگاه منطقهای ایران است که آمریکا را به این حقیقت رسانده که هرگونه اقدام علیه ایران برابر با آتش گرفتن کل منطقه است و چنانکه سید حسن نصر ا... نیز تاکید کرده آنانی که آتشی علیه ایران برافروزند دست و صورتشان نیز خواهد سوخت. نمونه عینی این رویکرد وحدت گرایانه را درتحولات ماههای اخیر میتوان مشاهده کرد آنجا که آمریکا و انگلیس ادعای اقدام نظامی علیه ایران را مطرح کردند و واکنش مقاومت فلسطین، حزب الله لبنان، سوریه، عراق و مقاومت یمن مبنی بر پاسخگویی به هر اقدامی علیه ایران، زمینه ساز عقب نشینی آمریکا و انگلیس از گزینه نظامی شد. بر این اساس است که رویکرد جمهوری اسلامی به جبهه مقاومت یک رویکرد استراتژیک و راهبردی است و هرگز به دنبال کنار نهادن آن نبوده و نخواهد بود چرا که این رویکرد بهترین رویکرد برای رسیدن به امنیت و ثبات پایدار بوده که ضمن شکست دشمنان توانسته با اقتدار و یکپارچگی نقش موثری در امنیت منطقه ایفا نماید که در آینده نیز ابعاد گسترده تری را در این عرصه رقم خواهد زد.
• روزنامه خراسان مطلبی با عنوان «و حالا ضلع پنجم محور مقاومت» درج کرده که به این شرح است:
اگر تلاش عربستان برای تجزیه یمن و نیز حملات وحشیانه سعودیها به زنان و کودکان بی پناه یمنی نبود، شاید حالاحالاها محور مقاومت یک ۴ ضلعی بود متشکل از لبنان، سوریه، عراق و جنبشهای فلسطینی. تحولات یمن، اما همچون کاتالیزور، ابعاد سرزمینی مقاومت را با سرعتی زیاد از چهار ضلعی به «پنج ضلعی قدرت» تبدیل کرد. پنج ضلعی که کانون و قلب تپنده آن تهران است. قدرتی که نه با اتکا به کشورهای بزرگ بلکه دقیقا در نقطه مقابل ابرقدرتها شکل گرفت و جایگاه خود را کشور به کشور گسترش داد و تثبیت کرد. قدرتی که منشأ آن سیلی سخت مردم ایران در بهمن ۵۷ به رژیم پهلوی بود و به تدریج «ایستادگی و مقاومت» را به عنوان رمز مقابله با مستکبران و دشمنان منطقهای و فرامنطقهای و حتی عامل ایجاد امنیت در منطقه جا انداخت. جالب این جاست که بحران سوریه در سال ۲۰۰۹ به راه افتاد تا اصلیترین بخش این محور یعنی حزب ا... لبنان و نظام سوریه را از پای درآورد، اما با تصمیمات حکیمانه جمهوری اسلامی و به برکت رشادتهای مظلومانه مدافعان حرم، این بحران و تهدید بسیار خطرناک، به نقطه قدرتی برای محور مقاومت تبدیل شد و از ورای بحران سوریه و عراق، ۳ ضلع سوریه، لبنان و عراق در محور مقاومت، بسیار مستحکمتر و کاراتر از گذشته شده است. جالبتر این که به این اضلاع، پشتیبانی ملتهای افغانستان و پاکستان در قالب لشکرهای فاطمیون و زینبیون هم افزوده شد تا گستره قدرت این محور بیشتر شود. ائتلاف سعودی علیه یمن، اما معادلات را بیشتر تغییر داد و انصارا... یمن را از یک جریان داخلی این کشور، به یک نیروی نظامی باتجربه با بازوانی قدرتمند صدها کیلومتر دورتر از یمن در دورترین نقطه شبه جزیره عربستان تبدیل کرد. عملیات پهپادی دیروز انصارا... که توسط ۱۰ پهپاد با عبور از تقریبا تمام فضای آسمان سعودی و دور از چشم پاتریوتها در عمق ۱۲۰۰ کیلومتری خاک عربستان انجام شد، در کنار عملیاتهای گذشته موشکی و پهپادی انصارا... که تسلط این جنبش بر مرزهای دیگر عربستان تا امارات متحده عربی را به رخ کشید، فارغ از پیامهای متعددی که به غرب و متحدانش دارد، نشان دهنده تثبیت قدرت ضلع پنجم محور مقاومت در یکی از سختترین و تاریخیترین برهههای تحولات منطقه است. دیدار صمیمانه هیئت انصارا... با رهبر معظم انقلاب در تهران که خود حاوی پیامهای بسیار مهمی بود را باید نقطه عطفی در تاریخ محور مقاومت و آغاز قدرت افزایی این محور در ضلع پنجم دانست. واقعیت این است که بحرانهای دهه اخیر نه تنها از قدرت محور مقاومت نکاست بلکه روز به روز بر قدرت این جریان افزوده است تاجایی که سید حسن نصرا... دو شب پیش در بیانی صریح از نقش «کل محور مقاومت» در مقابله با تهدیدهای منطقه و به خصوص تأمین امنیت ایران سخن گفت: «جنگ با ایران یعنی جنگ با کل محور مقاومت، یعنی شعله ور شدن سراسر منطقه». دقیقا کمتر از ۲۴ ساعت پس از این تهدید نصرا...، پهپادهای یمنی کل خاک عربستان را پیمودند و در دورترین نقطه، اهداف مهمی را منهدم کردند. عملیاتی که جا دارد آن را لبیکی از سوی انصارا... به هشدار فرمانده جهادی ارشد محور مقاومت یعنی سید حسن نصرا... تعبیر کنیم. انصارا... یمن در فاصله چهار سال تبدیل به قدرتی بلامنازع و دارای تسلیحات راهبردی در منطقه غرب آسیا شده است. این، ضلع پنجم محور مقاومت است که با رشادتها و ایستادگیهای مردم مظلوم یمن قدرتمند شده و میتواند معادلات آینده شبه جزیره عربستان را رقم بزند و عاملی مهم دربرابر تهدیدهای قدرتهای فرامنطقهای علیه یمن، ایران و دیگر ملتهای منطقه باشد.
• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر «مقاومت- مذاکره در کنار هم سازنده است» منتشر کرده که به این شرح است:
اقدامی که کشور انگلیس در توقیف غیرقانونی نفتکش ایران انجام داد، خطای بزرگی بود و در مقابل، کاری که از سوی جمهوری اسلامی در برقراری نظم و انضباط در تردد نفتکشها در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز صورت گرفت و با هرگونه تحرک غیرقانونی برخورد کرد، حکایت از اقتدار و توانایی ما در برقراری امنیت در منطقه داشت. چنین اقداماتی در برقراری امنیت در کنار مذاکرات و بهکارگیری قدرت سیاست خارجی توفیق بزرگی برای کشور حاصل کرد و نشان داد که در دنیای امروز میشود قدرتمند بود و با توان بالا از حقوق ملت دفاع کرد. در شرایطی در عرصه بینالمللی فعالیت میکنیم که قواعد کلی و حق کشورهای مستقل از سوی قدرتهای برتری که از سلاح و قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی بالایی بهره میبرند، پایمال میشود. در واقع نظام بینالملل دچار اشکالات فراوانی شده و از اهداف اولیهای که سعی داشته حقوق کشورها را به صورت برابر و محترم در نظر بگیرد، کاملاً دور شده است. در چنین شرایطی کشورهایی میتوانند از حق خود دفاع کنند که صاحب اقتدار باشند؛ اقتداری که ویژگیهای خاص خود را دارد. هر کشوری که بخواهد به نقطه اقتدار برسد تا با قدرت از استقلال خود دفاع کند باید در جنبههای مختلف توانایی و برتری خود را برای دفاع از منافع ملی به کار بگیرد. قطعاً چیزی که در این زمینه قابل توجه است قدرت بازدارندگی دفاعی است. اگر کشوری دارای این قدرت بازدارندگی نباشد، کشورهای دیگر تحریک میشوند که به منافع کشور چنگ اندازی کنند و امنیت مرزها را به خطر بیندازند. اما باید این مهم را در نظر داشت که اگر بخواهیم صرفاً به صورت تک بعدی به تواناییهای کشور نگاه کنیم ممکن است به نتیجه مطلوب نرسیم. حتماً برای رسیدن به آن اقتدار، غیر از توانمندی دفاعی و قدرت بازدارندگی باید توانمندی اقتصادی، حمایت مردمی و قدرت بهکارگیری سیاست خارجی را هم به شکل کامل در نظر بگیریم. مجموعه این عوامل است که میتواند از یک کشور، قدرت دفاعی، به معنای قدرتی که بتواند تأمین منافع ملی را در پی داشته باشد، بسازد. متأسفانه بعضی از تحلیلگران کشورمان، گاهی اوقات توانایی قدرت بازدارندگی و دفاعی را کامل میدانند و فکر میکنند که به تنهایی با همین قدرت میشود منافع ملی را تاًمین کرد. در حالی که این کافی و کامل نیست. برعکس همین موضوع هم صادق است. ممکن است که بعضی تحلیلگران ما توانایی سیاسی و سیاست خارجی را به تنهایی کافی بدانند که این هم یک نقصی دارد. با گفتگو و مذاکره تنها، ما نمیتوانیم منافع خود را به شکل کامل حفظ کنیم. صورت سومی هم برای این مواضع وجود دارد؛ حتی اگر قدرت دفاعی را به شکل کامل در اختیار داشته باشیم و از قدرت بالا در سیاست خارجی و توانایی مذاکره هم بهرهمند باشیم، ولی توانایی اقتصادی و یا حمایتهای مردمی در کنار آن نباشد، باز هم به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. طی سالهای گذشته بهترین مواضع را در فرمایشات مقام معظم رهبری در نامگذاری سالها که همواره تأکید بر باور ملی و تولیدات داخل داشتند، میتوان جستوجو کرد. اینکه ما باید برای دفاع از حقوق خود به نقطهای برسیم که در کنار قدرت دفاعی و سیاست خارجی، از توانایی اقتصادی و همراهی مردم هم برخوردار باشیم. در حال حاضر در شرایط و مقاطع حساسی به سر میبریم که تنها راه عبور از آن این است که یکپارچگی، انسجام و وحدت و همبستگی ملی در بین همه قوای ما به وجود آید. همان طور که وقتی آقای ظریف را با یک اقدام کاملاً غیرعقلانی تحریم میکنند، همه مسئولان کشور به حمایت از او برمیخیزند و سردار سلیمانی هم به دیدار ایشان رفته و از او حمایت میکند. معنی این کار این است که در چنین مقطع حساسی، همگی باید در کنار هم باشیم. قدرت دفاعی در کنار تواناییهای ملی و سیاست خارجی و توجه به توان اقتصادی در دستور کار همه قرار بگیرد. اینگونه است که میتوانیم با استفاده از تمامی ابزار از حقوق ملت ایران دفاع کنیم.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر «بخش خصوصی فقط نقد میکند؟» منتشر کرده که به این شرح است:
واقعیت این است که هم نظرخواهیهای ضربالاجلی و هم بهانههایی نظیر اینکه «صدای واحدی از اتاق شنیده نمیشود» (که در نهادی که ۴۴ هزار عضو دارد کاملا طبیعی است) چیزی جز گریز از مسوولیت نیست. گزارش تحلیلی حاوی راههایی برای رفع مشکلات اقتصادی که اتاق بهصورت محرمانه برای روسای سه قوه ارسال کرد و نیز دهها نامهای که در همان سال برای مسوولان فرستاد و هیچ پاسخی هم نگرفت، «چند صدایی» نبودند. بیمیلی دولتمردان به شرکت دادن نمایندگان بخش خصوصی واقعی در تصمیمگیریها راز سر به مهری نیست. این بیمیلی البته قابل درک است. صرفنظر از فساد گستردهای که همه از آن باخبرند و ورود بخشخصوصی واقعی به حریم مسوولان میتواند اسرار را برملا کند، یک مساله مهم دیگر نیز مانع از به بازی گرفتن اتاق است. واقعیت این است که بسیاری از تصمیمسازان و مجریان دولتی که بهرغم نداشتن اهلیت حرفهای، از این موهبت برخوردار شدهاند که سالها پشت میزهایشان بمانند، تصمیمات نسنجیده و نادرست بگیرند و مسوولیت خساراتی را که به بار میآورند نیز به گردن دیگران بیندازند، قطعا با چنگ و دندان تلاش خواهند کرد تا «غریبه»ها را به محافل خودمانیشان راه ندهند. نمایندگان بخش خصوصی واقعی، برای ورود به دایره تصمیمگیریها یا حتی برای شنیدهشدن نظراتشان، علاوه بر تحلیل مسائل و ارائه راهکار، به عزمی راسخ و کفشی آهنین نیاز دارند.