صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«یک آسمان هیاهو» روایتی از زندگی «شهید علیرضا موحد دانش»/اثری از رحیم مخدومی در انتشارات سوره مهر

۱۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۰:۰۱
کد خبر: ۵۳۸۷۶۵
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
«یک آسمان هیاهو» نوشته رحیم مخدومی بر اساس زندگی شهید علیرضا موحد دانش، از مجموعه قصه فرماندهان است که همزمان با شهادت شهید علیرضا موحد دانش (سیزدهم مرداد) به علاقه‌مندان کتاب معرفی می‌شود.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، «یک آسمان هیاهو» نوشته رحیم مخدومی بر اساس زندگی شهید علیرضا موحد دانش، از مجموعه قصه فرماندهان است که همزمان با شهادت شهید علیرضا موحد دانش (سیزدهم مرداد) به علاقه‌مندان کتاب معرفی می‌شود.

این کتاب را که رحیم مخدومی به پدر و مادر برادران شهید، علیرضا و محمدرضا موحد دانش تقدیم کرده است، نوزدهمین اثر از مجموعه کتاب‌های «قصه فرماندهان» است که به زندگی سراسر نورانی علیرضای این خانواده می‌پردازد.


کتاب شامل بخش‌هایی، چون (علی برای تو خوابی دیده)، (ما در آسمانیم)، (پنجه در پنجه رئیس‌جمهور)، (چشم‌ها در کمین است)، (یک خانه به زمین افتاده)، (دل نخل بی‌قرار است)، (این راهزن خودی است)، (یک آسمان هیاهو)، (مردی شبیه علی)، (آخرین راز علی) و (شبیه زندگی‌نامه) را شامل می‌شود.

نویسنده، همان ابتدای داستان در بخش «علی برای تو خوابی دیده» در یک افشاگری، همه داستان را لو می‌دهد و محل تولد، سال تولد و حتی مهم‌ترین اتفاق زندگی شهید علی‌رضا موحد دانش را رو می‌کند. نثر این کتاب، ساده، روان و صمیمی است. مخدومی، خواننده کتاب را مخاطب قرار می‌دهد و وقایع کتاب را خطاب به او تعریف می‌کند. وی دست مخاطب را می‌گیرد و با خود به خرمشهر و به جبهه می‌برد.

در قسمتی از کتاب، مخدومی چنین روایت کرده است: «برای علی اتفاقی خواهد افتاد! از حالا چشم و گوشت را باز کن، شش دانگ حواست را بده به علی، کاری نداشته باش در اطراف او چه می‌گذرد، به خودش توجه کن، می‌فهمی چه می‌گویم؟ به خودش! ببخشید که مجبورم کمی رک صحبت کنم. می‌ترسم تا به خود بیایی علی رفته باشد. آن وقت باید بنشینی به حسرت خوردن. پس حالا که دیر نشده، خوب به حرفهایم گوش بده ...»



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *