رویکرد سازمان ملل تغییر کرده؟ / ۱۰ پلهکه با برجام طیکردیم/ بازی انگلیسی با امنیت خلیج فارس
• روزنامه حمایت یادداشتی با مضمون «رویکرد سازمان ملل تغییر کرده؟» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
دبیرکل سازمان ملل متحد در گزارش اخیر خود به شورای امنیت سازمان متحد، اعلام کرد که نام عربستان و امارات را در فهرست کشورهای ناقض حقوق کودکان باقی نگهداشته و در خلال سخنانش، به نقش رژیم صهیونیستی در جنایات اخیر نیز نقبی مختصر و البته ملایم زد. این اولین بار پس از اعتراف «بان کی مون»، دبیر کل سابق این مجموعه بهاصطلاح بینالمللی در سال ۲۰۱۶ مبنی بر خروج اجباری نام عربستان، از لیست کشورهای کودک کش است که سازمان ملل علیه عربستان و رژیم صهیونیستی در این خصوص موضعگیری میکند. سازمان موسوم به «عفو بینالملل» که سابقهای طولانی در اتخاذ استانداردهای دوگانه دارد و هر جا که مصلحت آمریکا و غرب اقتضاء کند وارد عمل میشود، در آن برهه از اقدام بان کی مون انتقاد و اعلام کرد: «پسازاین که سازمان ملل بهطور شرمآوری تسلیم فشار حذف ائتلاف نظامی تحت فرمان عربستان سعودی از فهرست کشورها و گروههای مسلح ناقض حقوق کودکان در جنگ شد، اعتبار این سازمان در خطر قرار دارد.» نشریه «فارین پالیسی» نیز عدم تخصیص صدها میلیون دلار از سوی عربستان به طرحها و برنامههای این نهاد بینالمللی را دلیل پاک شدن نام قبیله سعودی از سیاهه کشورهای کودک کش ذکر کرد. در نگاه اول، شاید اینطور به نظر آید که رویکرد سازمان ملل عوضشده و بنا دارد که شفافیت را در قبال جنایات جنگی، وجهه عمل خود قرار دهد، اما واکاوی تحولات بینالمللی و بررسی اوضاع منطقه ما را به این نتیجه میرساند که در پس این انتقادهای ظاهری، دلایل دیگری وجود دارند. برای توضیح رویکرد ضد سعودی سازمان ملل، باید کمی به سابقه این مجموعه جهانی در موارد مشابه مراجعه کنیم. هرچند که در گزارش اخیر گوترش، اشارهای کمرنگ به کودک کشی رژیم صهیونیستی شده، سؤال اینجاست که چرا این نهاد ناظر بر اوضاع جهانی تابهحال در خصوص سبعیت صهیونیستها علیه کودکان فلسطینی طی هفت دهه اخیر موضعگیری قاطعی نکرده و اقدامی در خور برای جلوگیری از آن صورت نداده است؟! با کدام منطق محکمهپسند، سازمان ملل نزدیک به یک قرن است که در قبال نسلکشی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی سکوت کرده و چه استدلالی در پس انتقاد مفصل به کودک کشی سعودی و امارات وجود دارد؟ یک دلیل دیگر و سادهترین توجیه، فشار افکار عمومی به سازمان ملل در خصوص جنایات عربستان در یمن است، حالآنکه اگر اعتراضات عمومی کارگر بود، باید شاهد کاهش توحش صهیونیستها بر اثر فشارهای جهانی میبودیم. در حال حاضر، گروههای بسیار پرجمعیت و پرطرفداری در اروپا وجود دارند که حامی سرسخت فلسطینیها هستند، اما منافع آمریکا در این است که مانع از قتل و شکنجه گسترده فلسطینیها از سوی اسرائیل شود. این فشار جهانی البته تأثیرات خود را بر سایر حوزهها ازجمله محدود شدن تبلیغات و اثرگذاری صهیونیستها در میان افکار عمومی جهان گذاشته و پویشهایی نظیر «جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل» در حوزههای اقتصادی و آکادمیک به راه افتاده، اما از میزان سبعیت کودککشان صهیونیست نکاسته است. بنابراین، فشار افکار عمومی، عامل رویکرد اخیر سازمان ملل علیه عربستان نیست و دلایل دیگری در پس آن قرار دارد. واقعیت این است که اتخاذ این موضع در نهادی که عربستان سالانه مبالغ قابلتوجهی برای لاپوشانی جنایات خود به آن اختصاص میدهد، به دلیل افول قدرت نظامی ریاض در یمن است. شخص گوترش و نهادهای تحت مدیریت او بارها ثابت کردهاند که از سیاست یک بام و دو هوا تبعیت میکنند و موجسواران خوبی هستند. قطعاً سازمان ملل، به یک برنده هجمه نمیبرد و اگر اطمینان داشتند که عربستان از معرکه یمن جان سالم به در میبرد، بهطور حتم، همان رویهای را در پیش میگرفتند که سالهاست در قبال صهیونیستها اتخاذ کردهاند. این نهاد بینالمللی متهم است که در جنگ چهارساله یمن، فقط به صدور قطعنامه و اعزام نمایندگان ویژه بسنده کرده و عربستان را وادار نکرده تا از محاصره یمن بکاهد و ورود کمکهای غذایی و دارویی به این کشور قحطیزده را تسهیل کند. حالا که بنا بر شواهد و قرائن، سعودیها در سراشیبی سقوط در جنگ یمن قرار دارند، گوترش برای تطهیر سازمان تحت امرش و فرار از انتقادات گسترده جهانی، از رژیم قرونوسطایی عربستان انتقاد و وانمود کرده که اقدام در خوری برای جلوگیری از توحش آنها صورت داده است. این در حالی است که این بهاصطلاح انتقاد! از آل سعود، حتی یکصدم مدخلیت ریاض در جنایت علیه بشریت را پوشش نمیدهد. جدای از بمباران کودکان، مدارس و اتوبوسهای آنها در یمن توسط ائتلاف سعودی، این کشور بدنام، تاکنون میلیاردها دلار صرف جنگافروزی در غرب آسیا ازجمله در سوریه، عراق، لیبی و لبنان کرده و طوماری از جنایات را در سیاهه خود دارد که حتی اشارهای به آنها در سخنرانی اخیر گوترش نشده است. افزون بر این، دلایل متقنی مبنی برای اضمحلال قدرت نظامی عربستان و امارات در یمن وجود دارد. نماینده دائم عربستان در سازمان ملل، دو هفته پیش، پس از پایان نشستی با محوریت اوضاع یمن اعلام کرد که ریاض آماده تعامل دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران است؛ با بیان اینکه کشورش خواستار جنگ با ایران، در یمن و خارج از آن نیست تصریح کرد که زمان پایان بحران یمن فرارسیده و دست استمداد بهسوی جمهوری اسلامی دراز کرد. عربستان به سبب هدف قرار گرفتن تأسیسات نفتی و فرودگاههایش بهوسیله موشکهای نقطه زن و پهپادهای دورپرواز انصار الله بهشدت به وحشت افتاده و قافیه را باخته است. کسری بودجه و هزینههای سنگین این جنگ نیز مزید بر علت شده و فشار مضاعفی بر ریاض وارد کرده است. اماراتیها هم از حدیده و برخی جبهههای درگیری عقبنشینی کرده و نیروهای خود را از ویتنام منطقه خارج کردهاند، چون به تعبیر «ریچارد مورفی»، سفیر اسبق آمریکا در عربستان، متوجه بیفایده بودن حضور خود در جنگ یمن شدهاند و میخواهند که پیش از اینکه رسماً بازنده اعلام شوند، به مداخله نظامی در یمن پایان دهند. نکته پایانی اینکه عدم برائت روشن عروسک خیمهشببازی آمریکا (گوترش) از رژیم صهیونیستی به مفهوم عدم انزوا و اضمحلال اسرائیل نیست، بلکه سراشیبی سقوط تلآویو از عربستان، تندتر است، اما راهبرد منطقهای واشنگتن، اجازه برخورد جدی در سطح مجامع جهانی علیه صهیونیستها را نمیدهد و در عوض شاهدیم که آل سعود علیرغم خریدهای تسلیحاتی میلیاردی، از جانب رئیسجمهور آمریکا تحقیر و به «گاو شیرده» تشبیه میشوند. بهعنوان نمونه، در جریان محکومیت رژیم صهیونیستی در یونسکو، آمریکا نیز به نشانه اعتراض، از این سازمان خارج شد و یا در ماجرای محکومیت تلآویو برای کشتار فلسطینیها در خلال راهپیمایی بازگشت، آمریکا قاطعانه ایستاد و اجازه تصویب قطعنامه در سازمان ملل علیه اسرائیل را نداد. ضمن اینکه علیرغم بهره وافری که کاخ سفید از حضور نامشروع صهیونیستها در منطقه میبرد، اما هیچگاه سابقه نداشته که آمریکا، اسرائیل را تحقیر کند و مورد شماتت قرار دهد؛ لذا در پیش گرفتن چنین رویکردی در سازمان ملل، الزاماً به معنای همراهی این مجموعه عریض و طویل با دیدگاه جهانی علیه کودککشها نیست، بلکه باید آن را در قالب فرصتطلبی برای فرار از انتقادات بینالمللی و انفعال این سازمان بیخاصیت ارزیابی کرد.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان« پلهکه با برجام طیکردیم »منتشر کرده که در ادامه می خوانید:
برجام با اقتصاد ما چه کرد؟ قطعا قرار نبود به خام فروشی نفت وابستهتر و معتادتر شویم؛ بلکه باید تولید و صادرات غیر نفتی رونق میگرفت. اما روند شش سال گذشته -با صورت بندی معطلی و انتظار و حداکثر خام فروشی نفت- موجب تحلیل رفتن بنیه تولید و کارآفرینی در اقتصاد (و به تبع آن، کوچک شدن سفره مردم) شد. اقتصاد شرطی شده، ابتدا دچار هیجان و توهم شد و این تصور القا گردید که وضع اقتصاد بدون تدارک و زحمت، در حال توپ شدن است. اما روند اعتیاد و شرطی شدن در فرآیند زمانی، مانند یک تحلیل برنده قوی توانمندیهای اقتصادی عمل کرد؛ به ویژه اینکه روند واردات افسار گسیخته شدت گرفته و عرصه را بر تولید تنگ کرده بود. طبق آمارهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، اقتصاد ایران در اوج تحریمها در سالهای ۹۱ و ۹۲، هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیا بود. اما طبق آمارهای جدید، همین رتبه ما در پی تحولات شش سال گذشته به رتبه ۲۷ تنزل یافته است. این تنزل ۱۰ پلهای، افتخار دارد یا شرمندگی؟ یقینا اقتصاد ما با وجود کاهش صادرات نفت میتواند، به رتبهای بهتر از رتبه شش هفت سال قبل ارتقا یابد، مشروط بر اینکه مطلقا از غرب ناامید شویم و به بسیج همهجانبه ظرفیتهای داخلی و منطقهای بپردازیم. تدبیر برای برخی چالشهای مهم به ویژه گرانی مصنوعی، ارتباطی به برجام و مذاکره ندارد. به عنوان مثال، میدانیم که قیمتها با افزایش نرخ دلار تا ۱۸ هزار تومان و بیشتر، بالا رفت و بعضا تورم بالای ۱۰۰ درصد را در حوزه خودرو و مسکن و اجاره بها و سکه و طلا و... تجربه کردیم. اما اکنون با وجود کاهش ۶ هزار تومانی نرخ دلار -که اتفاقا در دوره نقض برجام از سوی دشمن و واکنش متقابل ما رخ داده- قیمتهای مصنوعی، همان بالا متوقف شده و کاهش نمییابد. روشن است که نه آن چهار برابر شدن (افزایش ۴۰۰ درصدی) نرخ دلار، طبیعی بود و نه این ماندگاری گرانی با وجود کاهش ۳۵ درصدی نرخ ارز. ما در اینجا نه با «تنظیم بازار»، بلکه روند «ضد تنظیم» و در واقع دستکاری و اخلالگری رو به رو هستیم. وزارتخانهها و سازمانهای اقتصادی دولت نمیتوانند بگویند نباید دخالت کرد تا بازار خود به خود تنظیم شود. چرا که بازار در معرض دستکاری است؛ چه از سوی عناصر سودجو و چه از جانب تروریستهای اقتصادی با انگیزههای سیاسی و امنیتی. اقتصاد و معیشت مردم در معرض دست درازی است و دولتمردان نمیتوانند در مقابل، تماشاچی باشند، گرانیها را توجیه کنند و یا حداکثر بگویند «مردم نخرند تا ارزان شود». مسئولیت مهم و بر زمین مانده دولت در آستانه هفتمین سال فعالیت، در همین حوزه است و نه در حوزه مذاکره با اروپا و آمریکا که به حد اشباع و انسداد رسیده است.
• روزنامه خراسان یادداشتی با عنوان «بازی انگلیسی با امنیت خلیج فارس »درج کرده که به این شرح است:
به نظر میرسد پروژه امنیت مشارکتی که کشورهای حاشیه خلیج فارس با یک بازیگر بزرگتر شروع کردند، بدون نتیجه محکوم به شکست شد ه و عملا نتوانسته دستاوردی به دنبال داشته باشد. بر همین اساس شنیدههای دیگر حاکی است طرحی به عنوان طرح اتحاد دریایی - نظامی علیه ایران در خلیج فارس به عنوان طرح امنیت جمعی که هدفش جایگزینی طرح دفاعی سپر عربی کشورهای حاشیه خلیج فارس به همراه یک بازیگر بزرگ است مطرح شد ه است. در واقع انگلستان در طرح جدید به دنبال تشکیل یک ائتلاف بزرگ بین المللی است تا هزینه تزاحم با ایران را کاهش دهد و از سویی منافع درگیر خود را تامین کند؛ در چنین شرایطی سوال جدی مطرح میشود، چرا آمریکا در این ائتلاف نیست و این اتحاد نظامی چقدر واقعی است؟! اگر بخواهیم بخش دوم این سوال را پاسخ دهیم باید گفت، تا زمانی که انگلستان یا هرکشور دیگر به طور جدی تصمیم برای ورود به خلیج فارس و تشکیل سامانه تهاجمی همانند آمریکا [اعم از پایگاه نظامی تا نیروی انسانی مخصوص]نداشته باشد، هر نوع مانور نظامی واقعی نیست و صرفا یک جنجال تبلیغاتی بوده و در نهایت به دنبال دوشیدن بیشتر کشورهای عربی است! همان طور که به گفته سردار رمضان شریف، سخنگوی سپاه، توقیف نفتکش انگلیسی در مقابل چشم رزم ناو انگلیسی و بدون دخالت این رزم ناو صورت گرفت و کشتی جنگی بریتانیایی نتوانست واکنشی در مقابل اقدام نیروی دریایی سپاه نشان دهد. انگلیسیها خوب میدانند "ایران هراسی" رمز کارت اعتباری است که دست دولتهای عربی، چون امارات و عربستان نقد میشود! و به عنوان تشکیل ائتلاف دریایی صرفا فروش تجهیزات و تسلیحات نظامی را به کشورهای عربی سرعت میبخشد و دلارهای نفتی را جذب میکند. اما بخش اول سوال مطرح شده، اهمیت ویژهای دارد. چرا ترامپ در این رویکرد ضد ایرانی با لندن همراهی نکرد و حاضر نیست به این ائتلاف بپیوندد. در پاسخ باید گفت، ترامپ میداند هر نوع اتحاد علیه ایران، میتواند تصمیم تهران را برای واکنش علیه پایگاهها و منافع آمریکا در منطقه افزایش دهد و خسارتهای فراوانی به واشنگتن وارد سازد. از سوی دیگر ترامپ نمیخواهد وارد درگیری و جنگ جدید شود. زیراهر جنگی از جمله درگیری با تهران، هزینههایی خواهد داشت که قطعا ترامپ را از کرسی ریاست جمهوری ۲۰۲۰ دور میسازد. خبرگزاریها در ایام هدف قرار گرفتن پهپاد آمریکایی خبر دادند که واشنگتن به تهران پیام داده که میخواهد چند نقطه را زیر حمله خود قرار دهد و صرفا یک اقدام تبلیغاتی برای حفظ وجهه آمریکا در منطقه است؛ اما پاسخ ایران نشان داد که آمریکا میداند هر حملهای به معنای جنگ تمام عیار است که بدون یک جنگ فرسایشی و طولانی نتیجهای نخواهد داشت و همین مسئله موجب شد تا ترامپ از تصمیم خود عقب نشینی کند. از طرف دیگر فراموش نشود این اتحاد به معنای تخاصم با ایران و اعلام درگیری رسمی با تهران است. عضویت در این اتحاد به تهران این پیام تخاصم را منتقل میکند و بدون توجه به آن نمیتوان تفسیر دیگری داشت. برای همین است که کشورهای شرق آسیا برای پیوستن به این اتحاد رضایت چندانی ندارند و مخالفت خود را با آن اعلام کردند. البته ایران هم میتواند به دلیل قدرت فرا سرزمینی خود و سهل الوصول بودن توان مقاومت در غرب آسیا، منافع خیلی از کشورهایی که به این اتحاد پیوسته را مختل سازد یا به چالش بکشاند. این را نباید فراموش کرد؛ زیرا ایران توان درگیری دارد و پاسخش صرفا به خلیج فارس معطوف نیست و برای تحت فشار قرار دادن اروپایی ها، ابزار گوناگونی در اختیار تهران است.
• روزنامه جوان یادداشتی با مضمون «مقاومت فعال و سهم آن در افزایش سرمایه اجتماعی نظام» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
۱- قابلیت و کارآمدی نیروهای مؤمن به انقلاب در دفاع از تمامیت ارضی و منافع راهبردی نظام اسلامی بهرغم تفاوت سختافزاری با دشمن که در زدن پهپاد متجاوز امریکایی و یا توقیف کشتی انگلیسی تجلی یافت، نقش اساسی در تقویت روحیه ملی داشت و برای دشمنان نظام اسلامی این پیام را آورد که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در دفاع از منافع ملی خود در برابر قدرتهای سلطه تردیدی به خود راه نمیدهند. این اراده این روزها تأثیر خود را در نوع واکنش امریکاییها که قرار بود محور یک ائتلاف منطقهای علیه ایران با ادعای حفظ امنیت کشتیرانی در منطقه باشند و عقبنشینی متحدان اروپایی و دستنشاندگان منطقهای آنها آشکار کرده است.
۲- کارآمدی تولیدات صنایع دفاعی کشور که در عملکرد سیستم پدافندی سوم خرداد در اسقاط پیشرفتهترین پهپاد نظامی امریکا در ارتفاع ۵۶ هزار پایی، اثبات گردید، تلاش دشمن در ایجاد یک جنگ روانی در ناکارآمدنمایی خودکفایی ملی در عرصه صنایع دفاعی و موشکی را اثبات کرد. مردم ایران فراموش نمیکنند که تنها یک ماه قبل برایان هوک، مسئول گروه اقدام امریکا علیه ایران، مدعی شده بود که توان موشکی ایران «فتوشاپ» است.
۳- برای درک تأثیر نفوذ منطقهای ایران و اثربخشی سرمایهگذاریهای منطقهای ایران در سالهای اخیر مواضع سیدحسن نصرالله، رهبران حماس، گروههای انقلابی عراق و اعلام آمادگی آنها برای مقابله با هر تهدیدی علیه ایران، گواهی روشن است که بهرغم اراده دشمنان، جبههای جدید در جهان با محوریت انقلاب اسلامی در حال شکلگیری است که میتواند سرنوشت آینده جهان را رقم بزند.
۴- نشانههای این تحول را در نوع عملکرد کشورهای منطقه، اروپاییها و تغییر مواضع اماراتیها و سعودیها به روشنی میتوان دید. عقبنشینی اروپاییها مبنی بر اینکه در پی تنش در منطقه خلیج فارس نیستند و همچنین تأکید دوستان فرامنطقهای ایران نظیر چین و روسیه و تأکید آنها بر همراهی با ایران در برابر فشارهای کاخ سفید، برآیندی از قابلیتها و کارآمدی نظام و استحکام و افزایش سرمایه اجتماعی آن است.
۵- در عرصه داخلی نیز نشانههای این تفسیر آشکار شده است؛ روند رونق اقتصادی کشور، بهبود عملکرد دستگاه قضایی، توان دولت در مدیریت فضای اقتصادی کشور و کنترل و مهار نرخ ارز بهرغم تلاش دشمن در دامن زدن به نگرانیهای امنیتی و نظامی نویدبخش این تحول است. مقام معظم رهبری در دیدار اخیر ائمه جمعه سراسر کشور با ابراز خرسندی از دل بریدن ملت و مسئولان از بیگانگان یادآور شدند: به برکت این دل بریدن کشور از درون در حال جوشیدن است و این حرکت تحسینبرانگیز حتما به موفقیتهای بیشتری منجر خواهد شد. ایشان توانمندیهای افتخارآفرین دفاعی کشور را نتیجه فشارها و دل بریدن از بیگانگان در دوران دفاع مقدس خواندند و افزودند: حرکت کنونی نیز به برکت تکیه بر خود در زمینههای مختلف از جمله اقتصادی به نتایج مهمی خواهد رسید. رهبر انقلاب افزایش مراجعه دستگاههای دولتی به جوانان مبتکر و فعال را از جمله نتایج دل بریدن از بیگانگان دانستند و تأکید کردند: استمرار جوشش درونی به فضل الهی به استغنای واقعی ایران عزیز از بیگانگان منجر خواهد شد.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان «در انتظار آینده پرافتخار »درج کرده که در ادامه میخوانید:
این روزها، ویدئویی از یک مجری که در یک شبکه عربی با آبوتاب در حال صحبت است، میان کاربران عربزبان دستبهدست میشود. خلاصه صحبت مجری آن است که چرا آمریکاییها و انگلیسیها جلوی ما شیر میشوند ولی به ایران که میرسند، موش میشوند؟ این سخنان، ناظر به ماجرای سرنگون کردن پهپاد آمریکایی و توقیف نفتکش انگلیسی است. ماه گذشته، شاید نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و تغییر بزرگی در عرصه توازن تنش میان ایران و غرب بود. ایران اگر مقتدر است که هست، نیازی به تواضع و ملایمت با متجاوز و دشمن ندارد، هیچگاه آغازکننده هیچ تنشی نیست، اما این واقعیت دیگر تثبیتشده است که هر دولتی، هراندازه که برای ایران اسلامی تنش ایجاد کند، به همان میزان یا بیشتر متحمل تنش خواهد شد. دولتهای آمریکا و انگلیس هم بیش از آنکه نگران نزاع خود با ایران باشند، نگران شکست هیمنه شیشهای خود در برابر جهانیان و بهویژه اعراب منطقهاند، کشورهایی که زمانی روی این حساب بازکرده بودند که اگر با ایران درگیر شوند، آمریکا و انگلیس و فرانسه، از کشتیهایشان در خلیجفارس محافظت خواهند کرد و حال، با این پدیده مواجه شدهاند که این کشورها، در برابر اقتدار ایران، قادر به محافظت از خود هم نیستند. تفکر ناب انقلابی امام خمینی و مقام معظم رهبری، دقیقا مانند منطق اسلام ناب محمدی است که به قول شهید مطهری، هرچه بیشتر موردحمله واقع شود، شکوفاتر میشود. این بدان معنی نیست که ما از تنش استقبال میکنیم، بههیچوجه؛ اما از درگیری و تنش ابداً هراس نداریم و نتیجه آن را به نفع ایران اسلامی و مردم شریف آن میدانیم. همانطور که در ماجراهای اخیر و تجاوز هوایی آمریکا و دزدی دریایی انگلیس، آنچه حاصل شد، بر عزت و اقتدار ایران اسلامی و درماندگی دشمنانش افزود. اشکالات فراوان است، بهویژه در حوزه اقتصاد و معیشت مردم، اما این ملت، حقا و یقینا، شایسته آیندهای درخشان است. نسلهای پیشین ما، حتی نمیتوانستند تصور کنند که پس از فروپاشی شوروی که ابرقدرت شرق بود، هیچ قدرتی در برابر زورگویی آمریکا مقاومت کند و حال شاهدند که در چهلسالگی انقلاب، این فرزندان خودشان در نیروهای مسلح ایران هستند که پهپاد آمریکایی را ساقط میکنند و دزدی دریایی انگلیس را بیجواب نمیگذارند. باید منتظر آینده روشنی که چندان دورهم نیست، ماند و به تسریع آن کمک کرد. باافتخار مینویسم، از اینکه ایرانی هستم به خود میبالم و خوشحالم که فرزندانم، در آینده روشن این مرزوبوم خواهند زیست. باگذشت ۶ ماه از انتشار بیانیه گام دوم، ابعاد متفاوت و شاهد مثالهای جدیدی بر فرازهای این پیام کمنظیر رهبر معظم انقلاب هویدا میشود. در بیانیه گام دوم، پنج بار به مفهوم «اقتدار» پرداختهشده است، اقتداری که ریشه در اتکا به دو بال مکتب و مردم دارد. هر کس میخواهد قاموس فکری نظام اسلامی را بداند، چه دوست و چه دشمن، باید این بیانیه را با دقت و تعمق، مطالعه کند. در فرازی از بیانیه گام دوم آمده است: «انقلاب اسلامی ملت ایران، قدرتمند، اما مهربان و باگذشت و حتی مظلوم بوده است... در هیچ معرکهای حتی با آمریکا و صدام، گلوله اول را شلیک نکرده و در همه موارد، پس از حمله دشمن از خود دفاع کرده و البته ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب... با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنه عمل جهانی و منطقهای در کنار مظلومان جهان، مایه سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.»
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان «برنامهتان چیست» را منتشر کرد که به این شرح است:
در و دیوار شهر را بنگرید؛ همهچیز تحتتأثیر فضای مجازی است و سامانههایی که خدمات متنوعشان را تبلیغ میکنند. به گوشیهای تلفن همراهتان نظر کنید؛ این سامانههای جهانیاند که به شما اجازه میدهند چه چیزی را نصب کنید یا نکنید و حتی بدون اجازهتان، خدمات تازه را در گوشی قرار میدهند. به معاشرتهای روزانهتان توجه کنید؛ سهم مجازیشدن در آن رو به افزایش نیست؟ در این محیط تازه، دیگر سرمایه از جنس پول و ساختمان و اموال قابل لمس نیست؛ سرمایه کاربر (یوزر) است که یکبار در جایی نام و آیپی خود را به ثبت رسانده و هویتی نامشخص دارد. این روند رو به تزاید است، چراکه ما در ایران، تملکی بر زیرساختها و پلتفرمها نداریم و امکان تشخیص هویتها را نیز به طریق اولی. همزمان جریان جهانی -که از آنِ نظام سلطه است و اکنون در بالاترین درجهستیز با ما دارای بالاترین قدرت برای اثرگذاری است. بهترین راهحل حتماً مسدودسازی نیست، اما آنچه در حیطه دولتی جاری است، خلاف آن بوده و ترویج و توسعه بیضابطه و قاعده سایبر بدون درنظر گرفتن لوازم اعمال حکمرانی است که برای این کار از هر ادعای نادرستی نظیر افزایش شغل، آزادی و... نیز بهره میبرند. بگذریم... کاربر سرمایه ذیقیمتی است و برای آینده تعیینکننده؛ برنامهمان در سال رو به انتخابات چیست؟
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر «حلوایتان شیرینی ندارد»منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
بررسی تاریخی ساختار سیاسی انگلیس نشان میدهد که تصمیم گیری نه براساس نظرات فردی بلکه برگرفته از ساختار انگلیس علیه جمهوری اسلامی بوده و حتی تمام برنامههای آن در چارچوب اهداف آمریکا قرار میگیرد، لذا عملا نمیتوان پذیرای نگاه مثبت انگلیس به تهران بود. به هر تقدیر جانسون بخشی از این ساختار است و نمیتواند ورای آن رفتار داشته باشد لذا جوسازی رسانهای صورت گرفته برای مثبت جلوه دادن چهره وی جای تامل دارد. با توجه به این حقایق جانسون برای آنچه رویکرد تعاملی با تهران نامیده میشود راهی طولانی در پیش دارد و پیش از هر چیز باید گامهایی بردارد. آزادسازی نفت کش ایرانی که در دزدی دریایی انگلیس در جبل الطارق توقیف شده و عذرخواهی از ایران به خاطر اقدام غیرقانونی نفتکش انگلیسی در تنگه هرمز که به توقیف آن منجر شد، اذعان بر لزوم اجرایی ساختن تعهدات انگلیس و اروپا در برجام و اقدام عملی و سریع در تحقق این مهم به جای دادن وعدههای توخالی، پذیرش حق ایران مبنی بر اجرایی ساختن مصوبه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر تعلیق گام به گام تعهدات برجامی در برابر بدعهدی طرفهای مقابل، دست کشیدن از همراهی با آمریکا علیه ایران از جمله در حوزه تحریم ها، پایان دادن به زیاده خواهیهای موشکی و منطقهای و ... تنها بخش کوچکی از اقداماتی است که جانسون و تیم وی برای اعتماد سازی باید صورت دهند. در این میان یک نکته مهم وجود دارد و آن درسهای تاریخی است که میتواند برای همگان از جمله جانسون تازهکار مفید باشد. امروز ششم مرداد ماه است روزی که در تاریخ انقلاب اسلامی روزی مهم و بسیار ماندنی است. در همین ایام در سال ۱۳۶۷ گروهک تروریستی منافقین و البته ارتش بعثی با تصور آشوب زده بودن شرایط ایران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، حملات گسترده نظامی علیه ایران را آغاز کردند. تجاوز گری آشکارا که هدف از آن اشغال ایران و سرنگونی نظام اسلامی بود، اما درعملیات مرصاد مردان و زنان ایران زمین چنان درسی به آنان دادند که دیگر هرگز توهم اشغال ایران را در سر نداشته باشند. این روزها در حالی سالگرد آن حماسه بزرگ است که انگلیسیها از جمله جانسون دو درس بزرگ از مرصاد را باید در خاطر بسپارند. اولا آنکه هر چند که عاملان آن تجاوزگری به ایران گروهک تروریستی منافقین و رژیم صدام بودند، اما ملت ایران به خوبی میداند که همچون ۸ سال جنگ تحمیلی، نظام سلطه به ویژه آمریکا و انگلیس پشت پرده این تجازگری بودند. انگلیس نمیتواند کتمان کند سلاحهایی را که در اختیار صدام برای کشتار مردم ایران قرار داد. آنها همچنین نمیتوانند این حقیقت را که گروهک تروریستی منافقین آزادانه در خیابانهای این کشور فعالیت داشته و حتی حمله مسلحانه علیه سفارت ایران در لندن داشته اند، پنهان سازند. انگلیس همچون جنگ جهانی که با قحطی میلیونها ایرانی را به کام مرگ فرستاد، در ملی شدن صنعت نفت کودتای ۲۸ مرداد را رقم زد و در دوران پهلوی برای حفظ غارت گری اش به حمایت از سرکوب مردم ایران پرداخت، در طول ۸ سال جنگ تحمیلی در کنار صدام بود، در عملیات مرصاد نیز با حمایت از منافقین و صدام نقش فعال داشته است و نمیتواند این جنایت بزرگ علیه ملت ایران را پنهان سازد و باید تاوان این حمایتها را بپردازد. ثانیا افرادی همچون جانسون باید این درس را از مرصاد آموخته باشند که ملت ایران در برابر متجاوزان و تهدیدکنندگان این سرزمین سکوت نخواهند کرد و هرگز تسلیم نمیشوند چنانکه در فتنه ۸۸ و نیز تحریمهای ظالمانه غرب تسلیم نشد. اکنون که دوران جنگ اقتصادی و توطئه نفوذ است، ملت ایران در برابر جنگ افروزان خواهند ایستاد و با تکیه بر تولید داخلی و داشتههای درونی در قالب مقاومت فعال و نیز تحقق تعلیق گام به گام برجامی پاسخی سخت به طراحان جنگ اقتصادی از جمله آمریکا و انگلیس خواهند داد؛ لذا جانسون باید بداند که با جوسازی رسانهای و ادعای دوستی نمیتواند چهره سیاه انلگیس و شخص خود، نزد ملت ایران را تغییر دهد و سیاست وعده و ژست دوستانه دستاوردهای برای وی نخواهد دانست. آنها نیز مانند آمریکاییها حلوایشان شیرینی ندارد، چرا که انگلیس در ایران هم ردیف آمریکا قرار دارد و خباثت آن اثبات شده و غیرقابل پنهان کاری است.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر «مصائب تدوین و تصویب بودجه » درج کرد که به این شرح است:
در راستای بحث اصلاح ساختار بودجه و تحلیلهای بعد از آن، لازم است به مشکلات تدوین و تصویب بودجه و علل ناکامی و عدمموفقیت بودجه در سنوات گذشته پرداخت. در این خصوص، مطالعات زیادی هرچند وقت یکبار انجام شده، اما ماحصل آنها نتایج چندان مثبتی به همراه نداشته است. از مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی گرفته تا مرکز پژوهشی قوای دیگر، همه روی ناکامیهای بودجهای مطالعه کردهاند. اما اکثر مطالعات انجام گرفته برای شناسایی مشکلات بودجه کشور، نهتنها از پشتوانه علمی قدرتمند برخوردار نبودند، بلکه این پژوهشها توسط کسانی انجام گرفته که هیچ بهرهای از تجربه در بخش بودجه (حتی یک دستگاه) نداشتهاند. برای مثال، آسیبشناسی انجامشده توسط دانشگاهی در کشور، باعث سقوط نهاد بودجه و برنامه در زمان دولت نهم و دهم شد؛ بدون آنکه جایگزینی برای آن بیابند. از مهمترین ثمرات انحلال و کاهش قدرت این نهاد، گسترش فساد و بیانضباطی در کشور بود؛ بنابراین بهتر است دستاندرکاران کنونی اصلاح ساختار، بهجای اقدامات سریع و بدون مطالعه که منجر به تغییراتی میشود که نتیجه و برآیند آن همواره صفر بوده، این بار به شکل اساسی و براساس مطالعهای در خصوص علل ناکامی بودجهها با حضور افراد حائز شرایط علمی و دارای تجربه انجام دهند. براساس اصل ۵۲ قانون اساسی، بودجه به ترتیبی که در قانون مقرر میشود از طرف دولت تهیه و برای رسیدگی و تصویب به مجلس ارائه میشود. هر گونه تغییر در ارقام بودجه باید در چارچوب قانون صورت بگیرد. چهار نکته در این اصل را میتوان برشمرد. به ترتیب مقرر در قانون، تهیه توسط دولت، رسیدگی و تصویب در مجلس و بالاخره تغییر در ارقام.
۱- چارچوب تدوین بودجه توسط دولت: چارچوب تنظیمی توسط دولت را میتوان به دو قسمت، «چارچوب قانونی» و «چارچوب شکلی» تقسیم کرد. چارچوب قانونی تهیه بودجه در دولت متکی به قوانینی، چون قانون برنامه و بودجه، قانون محاسبات عمومی، قانون وصول برخی از درآمدهای دولت، قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت و الحاقیهای آن و در نهایت قانون برنامههای توسعه است. هرچند از سایر قوانین نیز تا حدودی بهره گرفته میشود، اما باید گفت وجود قوانین متفاوت و تا حدود زیادی متناقض، باعث شده که لوایح و قوانین بودجه سنواتی در معرض مشکلات اجرایی قابلتوجهی قرار گیرند. دومین قسمت از چارچوب تنظیمی بودجه توسط دولت، «چارچوب شکلی» است. چارچوب شکلی و ظاهری بودجه از سال ۱۳۸۱ به این سو دچار تغییرات عمدهای شده است. در سال ۱۳۸۱ با اتکا به نظام آمارهای مالی دولت، لایحه این تغییرات تدوین شد. این تغییر توسط عدهای انگشتشمار کلید خورد و هیچ گاه هم از دقت و صحت این کار و بازخورد آن گزارشی تهیه نشد. در سال ۱۳۸۴ تغییرات شکلی با ظهور بودجهریزی عملیاتی رخ داد؛ البته این تغییرات هم صرفا توسط عدهای خاص و بدون علم کافی به این موضوع شکل گرفت. در سال ۱۳۸۷ بودجهریزی با هدف «در جیب جا شدن بودجه» شکل گرفت. این روند ادامهدار بود که با روی کار آمدن این دولت، کلید بودجهریزی مبتنیبر عملکرد (البته به شیوه غلط) زده شد. در چارچوب این نوع بودجهریزی هر ساله تغییراتی اعمال شده؛ اما در این سالها هیچ گاه بازخورد و نتیجهای از این تغییرات گزارش نشده است؛ بنابراین چارچوب تهیه بودجه توسط دولت هم دارای محمل قانونی بوده و هم چارچوب شکلی دارد. اما وجود قوانین متضاد و ناقص و همچنین هدفمند نبودن چارچوب شکلی و نداشتن مطالعه، مشکل اصلی این بخش است. وجود قوانین متفاوت و گاه متناقض و همچنین عدماحاطه دستاندرکاران در نهاد برنامه و بودجه و دولت باعث شده که برداشتهای متفاوتی صورت پذیرد. این امر باعث میشود که بخشها و دستگاههای اجرایی مطلع از این امر گاهی منتفع و بخش ناآگاه، متضرر شوند. نبود چارچوب شکلی و ظاهری هدفمند و همچنین تغییرات مداوم بودجه، باعث شده تا اطلاعات بودجهای مربوط به بخشها و دستگاههای اجرایی نهتنها از بین برود، بلکه اختصاص اعتبارات به بخشها و دستگاهها دچار چانهزنی و براساس سلیقه و ارتباطات شود. این شکل چانهزنی و اعمال سلایق باعث شده که در تعیین میزان اعتبار و مصادیق لایحه بودجه، گاهی خود روسایجمهور وارد عمل شوند. برای مثال در دولتهای نهم و دهم، گاهی حذف اعتبارات دستگاهها، تبصرهها و کاهش ردیفهای متفرقه رقم میخورد و هدف آن اعطای بودجه به دولت بود. سوال مهم این است که نتیجه و بازخورد این تغییرات سلیقهای و بدون هدف چه بود؟ با روی کارآمدن دولت یازدهم، طرح بودجهریزی مبتنیبر عملکرد برای بار دوم در بودجه کلید خورد. نتیجه آن تنها تغییرات مداوم برنامهها، عملیات، کدهای بودجه و باقی ماندن تمام دستگاهها با وظایف مشابه در لایحه است. استفاده از ابزارهای جدید در لایحه بودجه همانند اسناد خزانه اسلامی نیز از هدف اصلی آن یعنی پرداخت مطالبات، به هدف تامین اعتبار طرح یا هزینهکرد آن در بخش جاری تبدیل شده است. بهعبارتی دیگر هدف اصلی فراموش شد. بهنظر میرسد ابتدا باید فکری برای یکپارچه کردن قوانین مربوط به بودجه کرد. سپس با اصلاح و ایجاد بانکهای اطلاعاتی مناسب، در یک بازه زمانی ۱۰ ساله، اصلاح شکلی بودجه را بهصورت گام به گام انجام داد و از تغییرات ظاهری و دمدمیمزاجی پرهیز کرد. اما روند کنونی و تجربهها حکایت از آن دارد که این روند اصلاح ساختار تنها برای گذر از زمان فعلی است.
۲- چارچوب رسیدگی و تصویب بودجه در مجلس: باید گفت هیچ چارچوب قانونی برای رسیدگی و تصویب بودجه در مجلس و تغییر ارقام آن وجود ندارد. مجلس بر خود این اختیار را فرض کرده که میتواند از صفر تا صد لایحه بودجه را تغییر دهد. میزان تغییرات انجام شده در مجلس، همواره معضل و مشکلی مهم بوده که هیچگاه برای حل آن راهی اندیشیده نشده است. بهنظر میرسد باید مطابق اصل ۵۲ قانون اساسی و برای اجرای مفهوم کلیدی نهفته در این اصل مبنیبر «به ترتیبی که قانون مقرر میدارد»، دولت لایحهای را تهیه و به مجلس ارائه کند یا خود مجلس طرحی را برای این کار به تصویب برساند. باید میزان و مقیاس اختیار اعمال تغییر از سوی مجلس، مشخص شود. تاثیرگذاری مستقیم بودجه در شهرستانها و دستگاهها باعث شده تا هماهنگی خاصی بین دستگاههای اجرایی ذینفع در بودجه و نمایندگان مجلس شکل بگیرد و لایحه بودجه متناسب با نظرات آنها تغییر یابد. بهنظر میرسد اصل «محدود بودن منابع و نامحدود بودن نیازها و تقاضاها» برای مدیران دستگاههای اجرایی اعم از ملی و استانی و همچنین نمایندگان مجلس مفهومی ندارد. میزان تغییرات بودجه دستگاهها، طرحها و ردیفها حکایت از این موضوع دارد. بهنظر میرسد فقدان اطلاعات مکفی تهیهکنندگان و تصویبکنندگان بودجه و امکان تغییر نامحدود، باعث شده که ذینفعان بودجه در دستگاههای محلی و استانی از اصل چانهزنی سود جویند. همچنین در این طرح یا لایحه، باید دامنه تغییرات قانونی و شکلی لایحه توسط دولت تعیین شود. بهعلاوه، حدود دخالت دستگاههای اجرایی، وزرا و سایر موارد در تدوین لایحه بودجه مشخص شود.
انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.