بازگشت صهیونیستها به عصر حجر! / قناری نیست گنجشک رنگ شده است! / عذر بدتر از گناه
• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر بازگشت صهیونیستها به عصر حجر! منتشر کرده که به این شرح است:
۱. «سید حسن نصرالله» دبیر کل حزبالله لبنان در مصاحبه اخیر خود با شبکه المنار در سالروز آغاز جنگ ۳۳ روزه، به موضوعاتی پرداخت که ضمن ارائه تحلیل دقیق از شرایط و اوضاع منطقه توانست بخش بزرگی از تبلیغات رسانهای رژیم صهیونیستی و غرب علیه مقاومت را خنثی کند. این مصاحبه در حالی صورت گرفت که صهیونیستها تقلا کرده بودند که با توسل به جنگ روانی گسترده، حقایق را تحریف کنند و وارونه جلوه دهند تا از این رهگذر، زمینههای تضعیف روحیه مردم منطقه بهویژه سوریه و لبنان را فراهم کنند و در مقابل، ضعفهای خود در سایه تبلیغات پر رنگ و لعاب مبتنی بر اکاذیب را پنهان سازند. سید مقاومت با هوشمندی و با اشاره به پیروزیهای شگفتانگیز بهدستآمده و نقاط ضعف حریف، شکست سنگین و تاریخی متجاوزین در جنگ تموز و از میان رفتن افسانه تسلیمناپذیری آنها را یادآور شد. پیش از آن، متحدین غربی تلآویو، از این رژیم بهعنوان ششمین و در بعضی موارد، سومین قدرت نظامی جهان یاد میکردند و طی چند دهه، پیوسته از شکستناپذیری این رژیم در جنگها سخن به میان میآوردند. اما پس از خروج خفتبار صهیونیستها از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ و سیلی سختی که ۱۳ سال پیش در جنگ ۳۳ روزه از حزبالله خوردند، دومینوی شکست آنها در ۶ جنگی که پسازآن به راه انداختند آغاز شد و اینچنین بود که پیروزی اشغالگران قدس شریف، به تاریخ پیوست و هیچگاه روی غلبه بر مقاومت را ندیدند. ارزیابی این سیر خفتبار، صهیونیستها را به این نتیجه رساند که باید جنگ رسانهای سنگینی برای نمایش بهاصطلاح قدرت خود و ضعف حزبالله و گروههای جهادی فلسطین به راه بیندازند تا مهاجرانی که چمدانهای خود را برای عزیمت به کشورهای دیگر بستهاند، منصرف شوند.
۲. سید مقاومت در گفتگوی خود، برای اولین بار از نقاط قوت و تواناییهای خیرهکننده نظامی این جنبش سرافراز سخن گفت و با رونمایی از نقشهای جدید، تصریح کرد که هزاران هدف در سرزمینهای اشغالی در تیررس موشکهای نقطه زن حزبالله قرار دارند. این اظهارات، ناظر به این واقعیت است که چنانچه دشمن صهیونیستی دست از پا خطا کند، راهبرد حزبالله این بار، به متوقف کردن تجاوزات در منطقه الجلیل و مرزهای لبنان محدود نمیشود و سراسر سرزمینهای اشغالی از «ام الرشاش» در جنوب تا «ناقوره» در شمال اسرائیل را زیر آتش خود خواهد گرفت.
۳. بخشی که سید حسن نصرالله از در اختیار داشتن موشکهای ضد هواپیما سخن به میان آورد، ازجمله مواردی بود که صهیونیستها را به وحشت انداخت. چندی قبل، مقامات صهیونیست تهدید کرده بودند که چنانچه جنگی رخ دهد، لبنان را به عصر حجر بازمیگردانند که با پاسخ زیرکانه دبیر کل حزبالله مواجه شد. ایشان در پاسخ به این ادعا تصریح کردند که «اگر جنگی شود نمیگویم آنان را به چه عصری برمیگردانیم، زیرا اصلاً در سالهای قبل از ۱۹۴۸ موجودیتی نداشتند.» این بدان معناست که رژیم صهیونیستی، ریشهای ندارد و در مقابل مقاومت و ملت لبنان که قدمتی طولانی دارند، عددی بهحساب نمیآید. از سوی دیگر، اسرائیل در پی شکست زمینی و دریایی در جنگ سال ۲۰۰۰، به توانمندیهای هوایی خود اتکا مضاعفی کرده، بسیار به آن فخر میفروشد و حالا که جنگندههای اف – ۳۵ را در اختیار دارد، عربدهکشیهایش بیشتر هم شده است؛ لذا مطرح کردن توانمندی هدف قرار دادن جنگندههای ارتش رژیم صهیونیستی، میتواند به حذف ناوگان اف – ۳۵ که حیثیت کاخ سفید و تلآویو در گرو خروج موفقیتآمیز این هواپیما از مأموریتهاست، منجر شود.
۴. افزون بر این، رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر و مشخصاً هفته گذشته تهدید کرده بود که تأسیسات هستهای ایران را همچون مراکز هستهای سوریه، هدف حملات هوایی قرار خواهد داد. در کشاکش افزایش تنش میان ایران، آمریکا و زوزه کشیدنهای اسرائیل، حقایقی که سید حسن نصرالله درباره توان پدافندی حزبالله بیان کرد، این معنا و مفهوم را در بردارد که هواپیمای رژیم جعلی اسرائیل پیش از خروج از محدوده مرزی سرزمینهای اشغالی، ممکن است توسط موشکهای مقاومت ساقط شوند. این اتفاق البته جدای از اثبات توان پدافندی پیشرفته ایران در هدف قرار دادن پرندههای رادار گریز ازجمله پهپاد آمریکایی است؛ لذا هواپیماهای سرنشین دار اسرائیل بر این مبنا، هیچگاه راهی برای تجاوز به آسمان ایران اسلامی نخواهند داشت. نظیر چنین تحقیری که به توانمندیهای آزموده شده حزبالله و راهبرد همهجانبه با ملاحظه همه نقاط ضعف دشمن مستظهر است، تاکنون در این سطح، سابقه نداشته و ناظر به تقویت توان موشکی بینظیر مقاومت اسلامی لبنان است.
۵. در ارتباط با موضوع تنشآفرینی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی، سید مقاومت به نکتهای بسیار ظریف که البته پیامی روشن برای آتش افروزان آمریکایی و اذناب آنها در لبنان داشت، اشاره کرد. وی در این خصوص گفت: «هر کشوری که در جنگ علیه ایران شرکت کند، بهای آن را خواهد پرداخت. محور مقاومت نیز در حال بررسی این موضوع است که آیا در صورت بروز این جنگ نظارهگر خواهد بود؟ مأموریت ما در منطقه این است که با تمام وجود برای جلوگیری از بروز جنگ آمریکا علیه ایران تلاش کنیم، چون این جنگ، ویرانگر و پیامدهای آن بزرگ خواهد بود. آغاز جنگ ویرانگر به نفع چه کسی است؟ در لبنان برخی میگویند که باید از جنگ فاصله بگیریم، اما میگویم اگر جنگی روی داد هیچکس نمیتواند خود را از آن دور کند.» ازنظر ایشان، وقوع جنگ، زمانی منتفی است که قدرت بازدارندگی ایران و حزبالله، هر متجاوز شروری را به دلیل تبعات سنگین آن، از حمله منصرف کند چراکه در صورت کلید خوردن دومینوی جنگ، پیامدهای آن، ویرانگر و بزرگ خواهند بود. بهبیاندیگر، هر نوع تعرض به جمهوری اسلامی، تعرض به حزبالله تلقی شده و مقاومت اسلامی لبنان با ملاحظه پیامدهای جنگ احتمالی، نمیتواند خارج از گود بایستد و نظارهگر افزایش تهدیداتی باشد که در صورت عملی شدن، آتش آن، دامنگیر صغیر و کبیر میشود.
۶. و بالاخره اینکه مهمتر از راهبرد بازدارندهای که سید حسن نصرالله آن را با شفافیت و روشنی ترسیم کرد، حقیقت دیگری در ورای این سخنان وجود دارد که بهطور حتم به صلح و ثبات منطقه کمک خواهد کرد. برخلاف مقامات کذاب و لافزن صهیونیستی که وارونه شدن ادعای مکرر آنها در پیروزی قاطع بر مقاومت لبنان و فلسطین بارها به اثبات رسیده، اظهارات و تهدیدات سید حسن نصرالله برای مردم سرزمینهای اشغالی بسیار معتبر است، چراکه صدق وعده وی را در جنگ ۳۳ روزه بهوضوح مشاهده کردهاند. به این اعتبار، وقتی سید مقاومت از بازگرداندن رژیم صهیونیستی نه به عصر حجر بلکه به زمانی دورتر از آن در صورت تعدی به لبنان سخن میگوید، در همین راستا، تأکید بر ایستادن حزبالله در کنار ایران در صورت حمله احتمالی واشنگتن و تلآویو را باید با نتیجه مشخص نابودی رژیم صهیونیستی و شخم زدن خاک اسرائیل برابر دانست.
• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر قناری نیست گنجشک رنگ شده است! منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
این روزها، در حالی که طشت رسوایی برجام با سر و صدای زیاد از بام فریب آمریکا به زیر افتاده و کمتر کسی است که از فاجعهآمیز بودن برجام با خبر نشده باشد، یک جریان واداده
- اگر نگوییم وابسته- برای سرپوش نهادن بر خسارت کلانی که به نظام و مردم تحمیل کرده است، ساز جدیدی کوک کرده و با ادبیاتی عوامانه ادعا میکند که بیفایده بودن برجام و خسارتهای ناشی از آن تقصیر منتقدان بوده است! و یا بر این توهم دم دستی اصرار میورزد که برجام دستاوردهای فراوانی داشته، ولی منتقدان مانع بهرهگیری از این دستاوردها شدهاند! اگرچه این ادعا سخیفتر از آن است که نیازی به پاسخ داشته باشد، ولی از آنجا که احتمال میرود تحمیلکنندگان برجام با سرپوش نهادن بر فاجعهای که به مردم و نظام تحمیل کردهاند درپی زمینهسازی برای فاجعهای دیگر باشند، اشارهای گذرا به چند نکته درباره این دروغ بزرگ ضروری به نظر میرسد و مخصوصاً با توجه به اظهارات امروز رئیسجمهور محترم در سفر به خراسان شمالی (که به آن اشاره خواهیم کرد) بیم آن میرود که مشاورههای غلط دیگری به ایشان در میان باشد!
۱- اعتراف سینهچاکان برجام به فاجعهبار بودن آن، نکته درخور توجه و عبرتآموزی است، چرا که تاکنون برجام را «فتحالفتوح!»، «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران!»، «نشانه تسلیم قدرتهای بزرگ جهان در مقابل مردم ایران!»، «معجزه قرن!» و... مینامیدند، ولی اکنون به صراحت اعتراف میکنند که در مقابل برباد دادن شش ساله ظرفیتها و امکانات کشور و بودجه کلانی که در این راه هزینه کردهاند و از بین بردن تاسیسات هستهای که با خون دل و همت فرزندان دانشمند این مرز و بوم به دست آمده بود و... نه فقط «هیچ» دستاوردی به دست نیاوردهاند بلکه خسارتهای فراوان و غیرقابل جبرانی هم به مردم و نظام تحمیل کردهاند. آیا این اعتراف درخور توجه و عبرتانگیز نیست؟! اگر مانند گذشته برجام را دستاورد میدانستند که باز هم به آن افتخار میکردند و فاجعهبار بودن آن را به منتقدان نسبت نمیدادند!
۲- دیروز ۲۳ تیرماه و سالگرد تصویب برجام بود، ولی حامیان سینهچاک برجام که همه ساله در روزنامهها و سایتهای خود با تیترهای درشت و عکسهای تمام صفحه به استقبال این روز میرفتند، دیروز لام تا کام درباره برجام و سالگرد آن سخنی نگفته و خبر و گزارشی نداشتند! یعنی به وضوح و با صراحت اعلام میکردند که برجام نه فقط هیچ نقطه مثبت و درخور افتخاری ندارد بلکه سخن گفتن از آن را خجالتآور نیز میدانند! و از این روی ترجیح دادهاند از کنار این فاجعه با شرمساری عبور کنند!
گفتنی است که روز تصویب برجام- سهشنبه ۲۳ تیرماه ۹۴-
آقای روحانی در گفتوگوی زنده تلویزیونی با افتخار! اعلام کرده بود: «امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم تمام تحریمها حتی تحریمهای موشکی، تسلیحاتی و اشاعهای به صورتی که در قطعنامه بوده لغو میشود، تمام تحریمهای بانکی، بیمهای، مالی، حمل و نقل، پتروشیمی، فلزات سنگین و تحریمهای اقتصادی به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق و حتی تحریم تسلیحاتی نیز کنار گذاشته میشود و برای ۵ سال نوعی محدودیت ایجاد شده و سپس لغو میشود»! و فردای آن روز- ۲۴ تیرماه ۹۴- روزنامههای تحت فرمان دولت، صفحات اول خود را به تیترهای درشت و تصاویر تمام صفحه در تعریف و تمجیدهای آنچنانی از برجام و لافهای گزاف درباره آن اختصاص داده بودند. «کلید چرخید، ایران خندید!»، «دنیا به احترام ایران ایستاد!»، «فتحالفتوح دیپلماسی ایران!»، «جهان تغییر کرد!»، «حصر ایران شکست!»، «ایران بر قله توافق!»، «ظریف گل زد، ایران خندید!»، «خجسته باد این پیروزی!»، «غروب تحریم، ساحل توافق!»، «مهر تدبیر بر پیشانی تحریم!» «خورشید درخشان شد!» و...
حالا لافهای گزاف آن روزها را با سکوت برخاسته از خجالتزدگی امروز حامیان برجام مقایسه کنید! اگر برجام دستاوردی داشت چرا از بیان آن شرم دارند و اگر دستاوردی نداشته است -که نداشته- چرا ناکارآمدی و ناتوانی خود را به حساب منتقدان فاکتور میکنند؟!
۳- برای پی بردن به دروغ بزرگ این جماعت نیازی به محاسبات پیچیده نیست بلکه فقط با یک فرمول علمی و محاسبه ساده و همه فهم میتوان به واقعیت ماجرا پی برد و آن فرمول علمی و ساده، تهیه دو فهرست و مقایسه آنها با یکدیگر است. اول؛ فهرستی از وعدههای پُر آب و رنگ درباره برجام و لافهای گزافی که در خصوص دستاوردهای آن به ملت تحویل دادهاند و دوم؛ فهرستی از موارد نقد و هشدارها و پیشبینیهای منتقدان درباره سرانجام فاجعهآفرین و خسارتبار برجام.
حالا به این دو فهرست نگاه کنید! چه میبینید؟ در فهرست نظرات منتقدان با نقدهای علمی و پیشبینیهایی روبرو میشوید که تماما و بدون کم وکاست صحت داشته و به حقیقت پیوسته است و در فهرست حامیان برجام شاهد انواع لافهای گزاف، دروغهای شاخدار و تحلیلهای آبکی خواهید بود که با آب و تاب از سوی آنان مطرح شده و به خورد ملت دادهاند. آیا غیر از این است؟! حالا کلاه خود را قاضی کنید و ببینید چه کسانی کلاه گشاد برجام را بر سر ملت گذاردهاند؟! منتقدان که نسبت به عواقب شوم آن هشدار میدادند؟ یا کسانی که زمین و زمان را برای دفاع از آن به هم میدوختند؟!
۴- جماعت یاد شده به ترفند «حرکت از پله دوم» متوسل شدهاند. ادعا میکنند برجام دستاوردهای فراوانی برای کشورمان داشته است، ولی منتقدان اجازه ندادهاند که مردم و نظام از این دستاوردها بهرهمند شوند! به بیان دیگر پله اول را سانسور میکنند و حال آنکه ابتدا باید اعلام کنند برجام چه دستاوردی داشته است و سپس توضیح بدهند که منتقدان مانع کدامیک از دستاوردهای مورد ادعای آنها شدهاند. فقط نیمنگاهی به روند طی شده به وضوح نشان میدهد حضرات درباره دستاوردهای برجام غیر از یک مشت لاف و بلوف و گندهگوییهای بیاساس، هیچ نمونه و نشانه دیگری ارائه ندادهاند و آنچه در این خصوص وعده داده بودند هم سراسر پوچ و خالی از واقعیت بوده است. اگر غیر از این است، بفرمایند!
این پرسش اساسی نیز در میان است که آیا ادعای عوامانه
- و البته سؤالبرانگیز و مشکوک- این جریان و هدف نهایی کسانی که فاجعه برجام را به گردن منتقدان میاندازند، تبرئه آمریکا و ترامپ نیست؟!
۵- دیروز آقای رئیسجمهور در سفر به استان خراسان شمالی و در جلسه شورای اداری این استان گفتهاند؛ اگر برجام به نفع آمریکا بود چرا از آن خارج شده است؟! که باید گفت؛ اولاً و با عرض پوزش، ترامپ هنگامی از برجام خارج شد که جناب روحانی تضمین داد که با خروج آمریکا از برجام، ایران از برجام خارج نخواهد شد! این واقعیت تلخ و گزنده را خانم موگرینی در کنفرانس خبری خود در میلان ایتالیا به صراحت اعلام کرده و گفته بود آقای روحانی تضمین داد که ایران از برجام خارج نخواهد شد -که نشده است! - و دولت محترم نیز هرگز آن را تکذیب نکرده و نمیکند بنابراین خروج ترامپ به مفهوم نفی برجام نیست بلکه از نیمچه تعهدات آمریکا نیز شانه خالی کرده است! ثانیاً؛ ترامپ خواستار آن بود که موضوعاتی نظیر محدودیت صنایع موشکی ایران و ممنوعیت حضور کشورمان در منطقه هم به برجام افزوده شود و یکی از خواستههای رسما اعلام شده وی نیز مادامالعمر شدن برجام بود و سؤال این است که اگر برجام به زیان آمریکا بود چرا خواستار مادامالعمر شدن آن بوده و هستند؟!
۶- جناب روحانی در همان جلسه فرمودهاند که در اجلاس شانگهای دو تن از سران کشورها به ایشان گفتهاند شما در این ماجرا پیروز اخلاقی بودهاید! که باید گفت مذاکرات برای لغو تحریمها بود که لغو نشد، نه برای دریافت «کاپ اخلاق!»
۷- و بالاخره باید گفت، برجام گنجشک رنگ شدهای است که به جای قناری به کشورمان قالب کردهاند و دقیقاً به همین علت است که نوای خوش الحان قناری از آن شنیده نمیشود و به جای چهچهه، جیکجیک میکند!
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با تیتر عذر بدتر از گناه منتشر کرده که به این شرح است:
چهارسال از زمانی که مجلس شورای اسلامی به وزارت راه و شهرسازی مأموریت داد تا به فوریت (ظرف ۶ ماه) برای ایجاد سامانه املاک و اسکان کشور اقدام کند، میگذرد ولی همچنان راه اندازی این بانک اطلاعاتی در هالهای از تردید قرار دارد. مجلس شورای اسلامی سال ۱۳۹۴ پس از تصویب قانون اخذ مالیات از خانههای خالی، وزارت راه و شهرسازی را موظف کرد که حداکثر ظرف مدت ۶ ماه نسبت به راه اندازی یک بانک اطلاعاتی جامع از وضعیت مالکیت املاک کشور اقدام کند، اما این سامانه اطلاعاتی در دولت قبلی که دکتر عباس احمد آخوندی وزارت راه و شهر سازی را به عهده داشت، به جایی نرسید و تشکیل آن به دولت دوازدهم محول شد. در دولت جدید هم (چه در دوره وزارت دکتر آخوندی و چه در دوره ۷ ماهه تصدی مهندس اسلامی بر این وزارتخانه) راه اندازی سامانه املاک و اسکان کشور معطل مانده و به بهانههای مختلف به آینده وعده داده میشود. مدیرکل سرمایهگذاری وزارت راه و شهرسازی دیروز برای توجیه تأخیر ۴۲ ماهه در ایجاد سامانه ملی مسکن اعلام کرده که هماهنگی میان ۳۳ دستگاه برای جمع آوری اطلاعات لازم در این حوزه، موجب تأخیر در اجرای این طرح شده و سامانه مذکور احتمالا تا پایان امسال (بخوانید ۸ ماه دیگر) راه اندای خواهد شد. این درحالیست که مرجع قانون گذار با اشراف کامل به مراکز تأمین کننده محتوای سامانه، وزارت راه و شهرسازی را موظف به راه اندازی این بانک اطلاعاتی در مهلت مقرر کرده است. تشکیل این بانک اطلاعاتی موجب شفافیت بازار املاک کشور خواهد شد و به سازمان امور مالیاتی اجازه میدهد تا از خانههای خالی که عمداً بدون ساکن هستند، مالیات اخذ کند و مانع از احتکار املاک در بازار شود. اگر آن چنانکه مدیرکل سرمایهگذاری وزارت راه و شهرسازی میگوید، کوتاهی ۳۳ دستگاه در ارائه اطلاعات لازم موجب تأخیر در راه اندازی این سامانه شده است، پس دولت خیلی پیشتر میبایست دستگاههای مقاومتکننده در برابر اجرای قانون را به قوه قضائیه معرفی میکرد تا اجرای این راهکار قانونی ۴ سال به تأخیر نیفتد. ولی اگر تأخیر صورت گرفته در اجرای این قانون ناشی از کم کاری وزارت راه و شهرسازی در ایفای وظیفه محوله است، باید مشخص شود چه منافعی در عدم شفافیت بازار املاک برای مدیران این وزارتخانه وجود دارد که ظرف ۴ سال گذشته از مرحله تشکیل جلسه و هماهنگیهای اولیه فراتر نرفته اند. بخش قابل توجهی از وضعیت اسفبار بازار فعلی اجاره بهای مسکن و رشد مکرر قیمتها در این بازار ناشی از عدم عرضه املاک خالی و نبود اطلاعات مستند در مورد این قبیل املاک است. در چنین شرایطی احاله کردن موعد راه اندازی این سامانه به ۸ ماه دیگر، چیزی جز کمک به آشفتگی بیشتر بازار املاک و تداوم فرار مالیاتی سوداگران املاک نیست.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان دستاوردسازی از «هیچ» ممنوع! منتشر کرد که به این شرح است:
برخی مواضع و کنشهای سیاسی اخیر دولتمردان، به ویژه پس از اجرایی شدن تصمیم کاهش گام به گام تعهدات برجامی، قابل تقدیر است، اما همچنان گویا رئیس جمهور و برخی وزرا اصرار دارند که فاصله خود را با مواضع مستحکم و انقلابی امام و رهبری حفظ کنند. از میان گفتههای حجت الاسلام روحانی در سفر اخیرشان به خراسان شمالی، دو جمله به تیتر دو رسانه دولتی ایرنا و ایسنا تبدیل شده است. دو جمله «برجام پیروزی بزرگ سیاسی و اخلاقی ملت ایران بود» و «ناکارآمدی دولت، ادعایی نارواست»، یادآور مواضع به غایت اشتباه رئیس قوه مجریه در ۶ سال گذشته است و با وجود آن که در ظاهر، این دو سخن ارتباطی با هم ندارند، اما در واقع، دو روی یک سکه هستند. برجام، همان زمان که در اوج بود و هواداران دولت برایش جشن میگرفتند و مسئولان تیم مذاکرهکننده بابت آن، نشان افتخار و دهها سکه طلا جایزه دریافت کردند، به گفته رئیس بانک مرکزی خودشان «تقریبا هیچ» بود، امروز که دیگر از برجام جز کاغذپارهای نمانده، چرا همچنان از آن به صورت افتخارآمیز یاد میشود؟ یک کشور عضو برجام حدود ۱۴ ماه است که رسما از این توافق خارج شده و عضو دیگر آن، کشتی نفتکش ما را در جبل الطارق توقیف کرده است، تمام تحریمهای پیشین و بلکه شدیدتر از آن تحریم ها، ظرف مدت کمتر از ۶ ماه بازگشته و بر اقتصاد ایران تحمیل شده است و تروئیکای اروپایی که قرار بود ساز و کار مالی جایگزینی برای برجام در نظر بگیرد، تا به حال جز بازی دادن دولت، کار دیگری نکرده است. از رئیس جمهور و وزیر خارجه اش که میگفتند به برجام و مذاکره با آمریکا خوش بینند گرفته تا امیدوارترین افراد نسبت به این توافق بی فرجام، امروز همه میدانند که برجام نه تنها «پیروزی» نیست بلکه «عبرت» است و عبرتها معمولا در ادوار مختلف تاریخ، نتیجه شکستها بوده اند. از سوی دیگر، مگر ما چند سال عمده فعالیتهای هستهای کشور را تعلیق و با چند کشور مذاکره کردیم که آمریکا را رسوا کرده و اخلاقا پیروز شویم؟! کیست که نپذیرد ما آن زمان که خون دانشمندان هستهای شهیدمان به ناحق بر زمین ریخته شد، برای همیشه تاریخ، در عرصه اخلاق و منطق و استدلال پیروز گشتیم؟ مذاکره با ۶ کشور، قرار بود از عرصه اقتصاد و مشکلات تحریمی کشور گره گشایی کند و حال که به آن مقصود نرسیده، دستاورد سازی برای برجام در دستور کار قرار گرفته است. چندی پیش هم آقای رئیس جمهور در ادامه همین دستاوردسازیها برای برجام، مدعی شده بودند که این توافق، سایه جنگ را از سر کشور دور کرده است، حال آن که نزدیک شدن به دشمن برای دفع دشمنی او، نه تنها به مقصد نمیرسد بلکه نتایجی زیان بار در پی دارد. تاریخ پنجاه ساله حملات آمریکا به کشورهای مورد هجوم، نشان میدهد که این کشور، تقریبا در تمام موارد، تا چند ماه پیش از آغاز تهاجم، با کشور هدف در حال مذاکره بوده است. از سوی دیگر، ادعای مذاکره و توافق با آمریکا برای دور کردن سایه جنگ، با منطق صریح قرآن در تعارض آشکار است. «مىبینى کسانى که در دلهایشان بیماری است، در دوستى با آنان (یهود و نصارا) شتاب مىورزند. مىگویند: مىترسیم به ما حادثه ناگوارى برسد. امید است خدا از جانب خود فتح یا امر دیگرى را پیش آورد، تا آنان از آنچه در دل خود نهفته داشتهاند پشیمان گردند/مائده ۵۲». سایه جنگ را مردم سالاری اسلامی، اتکا به قدرت و اراده مردم، منطق مقاومت، ایستادگی در برابر دشمن و قدرت منطقهای از سر کشور دور کرده است و نه مذاکره با بیگانگان. اما آنچه باعث میشود رئیس دولت و سایر دولتمردان بخواهند همچنان برای برجام، دستاورد بسازند، آن است که دولت در حوزههای دیگر، متاسفانه چندان دستاوردی ندارد و در اشتغال و تورم و معیشت مردم، به هیچ وجه کارنامه قابل قبولی ندارد. از همین روست که میگوییم دستاوردسازی برای برجام و رد ناکارآمدی دولت، دو روی یک سکه اند و دقیقا باید گفت، متاسفانه خلاف آنچه جناب رئیس جمهور گفته اند، ناکارآمدی دولت، ادعایی رواست!
• روزنامه فرهیختگان سرمقالهای با عنوان معجزه واقعیت از پایداری تا بهزاد نبوی منتشر کرد که به این شرح است:
دو اظهارنظر هفته گذشته در فضای سیاسی کشور مطرح شد که در ظاهر شاید هیچ ربطی به هم نداشته باشند، اما از جهاتی حتما به هم شبیهند.
اول بهزاد نبوی که در جمع اصلاح طلبان رادیکال گفته بود ما باید با تمام قوا تلاش کنیم انتخابات پرشور در کشور برگزار شود. دوم اکانت رسمی جبهه پایداری که در توئیتی در پاسخ به اظهارنظر محمد رضا باهنر که گفته بود «آیت الله مصباح معتقدند باید از اصلح حمایت شود حتی اگر رای نیاورد» نوشت: «آیت الله معتقدند معرفی اصلحی که امکان رای آوری آن فراهم نیست کار لغوی است.» اظهارات بهزاد نبوی از این جهت اهمیت دارد که در تضاد با برخی سیاسیون اصلاح طلب درباره مشارکت در انتخابات آتی است. پیشتر نوشتیم که وضعیت اجتماعی دولت روحانی و تراژدی تَکرار در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ سیاست ورزان اصلاح طلب رادیکال را در موقعیت آچمز سیاسی قرار داده است. چسبندگی اصلاح طلبان به دولت و کارنامه دولت به گونهای است که نه امکان مرزبندی صریح با حسن روحانی برای آنها فراهم است، نه ظرفیت پذیرفتن مسئولیت اجتماعی آن؛ از طرف دیگر مسلم است که با نزدیک شدن به انتخابات اسفند این وضعیت نمیتواند خیلی مانایی داشته باشد و جبهه اصلاحات باید حداقل با خودش تعیین تکلیف کند. هماکنون دو صدای متفاوت از اصلاح طلبان درباره انتخابات اسفند به گوش میرسد؛ اول صدای کم رمقی که از عدم حضور در انتخابات یا حضور مشروط میگوید و دوم امثال بهزاد نبوی که صریحا از حضور حرف میزند. پیش فرض اول محتمل بودن استراتژی تقسیم کار بین دو دسته از اصلاح طلبان رادیکال است. این پیشفرض چندان دور از ذهن نیست که اصرار تیپهایی مانند تاجزاده بر تحریم انتخابات برای گرانفروختن حضور قطعی اصلاح طلبان باشد. حتی با قبول چنین پیشفرضی چرا بهزاد نبوی که وزن هسته سخت اصلاح طلبان را دارد، اینقدر زود بساط کاسبی همقطارانش را جمع کرد؟ بهزاد نبوی، سیاستمدار باتجربه اصلاح طلب با چه مبانی استدلالی و تجربی به این نتیجه رسیده است که از لزوم حضور در انتخابات بگوید؟ درواقع سوال مهمتر و کارگشاتر این است که چه اتفاقی افتاده که بهزاد نبوی از طراحان و چهرههای اصلی تحصن مجلس ششم و افراد کلیدی ستاد موسوی در انتخابات ۸۸ از لزوم حضور در انتخابات میگوید؟ پاسخ به این سوال در خود سوال موجود است، شاید تماشای تجربه پیمودن مسیر رادیکالیسم در سیاستورزی کلید ورود معقولتر امثال نبوی به سیاست است، دقیقا رادیکالیسم حداکثری اصلاح طلبانه در آن دو انتخابات بود که آنها را به دام انفعال امروز رسانده است. نبوی میداند احتمال رویت افق کنش فعال حتما از مسیر رادیکالیسمی دیگر نمیگذرد و این معجزه واقعیت است، التماس سیاسی به روحانی، ناطق، لاریجانی و... توسط اصلاح طلبان، هزینهای است که این جریان برای رادیکالیسم و مقابله با واقعیت داده و این هزینه پیش چشم نبوی است. بهسراغ توئیت جبهه پایداری برویم، آنچه در این توئیت به نقل از آیت الله مصباحیزدی مهمترین سرمایه سیاسی و اجتماعی جبهه پایداری بیان شده است هم با تصویر حکشده در بخشهایی از افکار عمومی از مبانی نظری ایشان در تعارض است، هم با کنشگری سیاسی این ایده فکری در چند انتخابات اخیر. سال گذشته مستندی از زندگی آیت الله مصباحیزدی به نمایش درآمد بهنام «آن زمستان»؛ آغاز مستند با عمل جراحی چشم حضرت آیت الله بود، حالا این توئیت نشان میدهد احتمالا منظور آن عمل دگرگونه دیدن عرصه سیاست است، حتما باید به استقبال این حرف رفت که «معرفی اصلحی که امکان رای آوری آن فراهم نیست کار لغوی است»، اما سوال این است که این گزاره بهتازگی معتبر شده یا مثلا در انتخاباتهای مجلس نهم و ریاست جمهوری یازدهم هم اعتبار داشته است؟ در انتخابات مجلس نهم که اولین حضور جدی پایداری در سیاست بود، لیستی از سوی این جبهه معرفی شد که بعید است خود تصمیمگیران اصلی این جبهه هم حالا نام نیمی از آنها را به یاد داشته باشند، این افراد در آن انتخابات رای نیاوردند و در انتخاباتهای بعدی هم رای نیاوردند و بعید است بسیاری از آنها مثلا جز در انتخابات اولیا و مربیان مدرسه فرزندشان در انتخابات دیگری رای بیاورند، یا در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، فردی از سوی جبهه پایداری به عنوان اصلح بین زمین و آسمان معرفی شد که بعید بود درصورت ماندن در صحنه به انتخابات میرسید. درمورد هر دو انتخابات میتوان این سوال را خیلی جدی پرسید که واقعا آیا این افراد بهترین گزینهها برای نمایندگی مجلس یا ریاست جمهوری بودند؟ واقعا آیا رایآورترین گزینهها بودند؟ معجزه واقعیت و تدبر در عینیات جامعه هم پایداری و هم اصلاح طلبان رادیکال را که بهلحاظ فکری دو منظومه متفاوت هستند بهتعدیل مواضع و دگردیسی فکری رسانده است؛ اتفاقی که باید از آن استقبال کرد.
• روزنامه ایران یادداشتی با مضمون گامی در جهت شفافیت نظام سلامت درج کرده که به این شرح است:
در چند ماه اخیر تحریمهای ظالمانه امریکا سلامت مردم را نشانه گرفته و بخش دارو و تجهیزات را با مشکلات و چالشهایی مواجه کرده است. به طوری که پیامدهای تحریم دسترسی مردم به دارو و تجهیزات پزشکی مرغوب را با دشواری و مصائب متعددی مواجه کرده است، اما در این زمینه دولت برای خروج از این شرایط و تأمین دارو و تجهیزات پزشکی با کیفیت تدبیری اندیشیده و با اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی به واردکنندگان دارو و تجهیزات پزشکی این امکان را فراهم کرده که کالاهای حیاتی با کیفیت و در اسرع وقت در اختیار مراکز درمانی قرار بگیرد. با وجود این اخیراً انتقاداتی از عدم تأمین دارو و وسایل پزشکی با کیفیت و ارزان قیمت از سوی برخی منتقدان به گوش میرسد. گفته میشود در این حوزه فساد سازمان یافتهای در جریان است. توضیحات وزیر بهداشت در جلسه فراکسیون ولایی نیز بیانگر این واقعیت است که وزارت بهداشت با یک فساد سازمان یافته در دو کانون دارو و تجهیزات پزشکی مواجه است. هر چند اقدامات و عملکرد وزیر بهداشت در چند ماه گذشته نشان میدهد که عزم جدی در وزارت بهداشت برای مبارزه با فساد وجود دارد تا جایی که دکتر نمکی با تشکیل قرارگاه سازمان غذا و دارو و گروههای ناظر تلاش دارد حوزه کلیدی و اساسی غذا و دارو را از ویژهخواری و رانت به دور نگه دارد. علی رغم فشارها و هزینههایی که برای وی به دنبال خواهد داشت، او به صراحت تأکید میکند که شبکه رانت و فساد در این دو حوزه سابقه دارد و وزارت بهداشت به هیچ وجه از موضع مبارزه با پدیده فساد و رانت خواری عقبنشینی نخواهد کرد و درمان و سلامت مردم خط قرمز این وزارتخانه است. از طرفی اقدامات اورژانسی و اثربخشی از سوی وزارت بهداشت در جهت افزایش کیفیت خدمات درمانی در استانها نشان میدهد که همواره متولیان حوزه سلامت تلاش دارند تا کیفیت ارائه خدمات به مردم دچار آسیب نشود و بیماران با کمترین هزینه بتوانند از خدمات کیفی در مراکز درمانی کشور بهرهمند شوند. از نقاط قوت عملکرد وزیر بهداشت که میتوان به آن اشاره کرد، تشکیل پرونده الکترونیک سلامت است. با اجرای این برنامه ملی گامهای بعدی برای استقرار نظام ارجاع و پزشک خانواده برداشته خواهد شد موضوعی که در طی سالهای گذشته به عنوان یکی از مطالبات اصلی حوزه نظام سلامت بر زمین مانده بود و حالا عملیاتی شدن آن به کاهش هزینههای نظام سلامت، کاهش تقاضای القایی و پرداخت از جیب مردم منجر خواهد شد. دیروز اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی به منظور بررسی ابعاد مبارزه با پدیده فساد و رانت جلسه محرمانهای را با وزیر بهداشت تشکیل دادند تا با هماندیشی اعضای دولت و نمایندگان مردم راهکار و تصمیمات تازهای در جهت مبارزه با فساد در حوزه دارو و تجهیزات پزشکی اتخاذ شود. از آنجایی که این جلسه محرمانه بوده و عمده مسائل مورد بحث در این جلسه قابل انتشار در رسانهها نیست، با این حال یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث در جلسه هماندیشی مربوط به شفاف سازی در حوزه سلامت با رویکرد واردات دارو و تجهیزات پزشکی با ارز ۴۲۰۰ تومانی است. به عبارتی دولت و مجلس درصددند بر اساس ضوابط و ساز و کارهای تعیین شده بر واردات دارو و تجهیزات پزشکی نظارت دقیقتر و جدیتری داشته باشند. در این زمینه لازم میدانم متذکر شوم که دولت با همه مشکلاتی که پیش رو دارد ارز ۴۲۰۰ تومان به حوزه دارو و تجهیزات پزشکی تخصیص داده و باید مجلس به عنوان یک نهاد نظارتی بر واردات این کالاهای حیاتی مرغوب و ارزان قیمت نظارت کند از این رو کارگروهی ۵ نفره متشکل از اعضای مجلس و دولت در این حوزه فعالیت خود را بزودی آغاز میکنند تا با چشم و گوش بازتری مسیرهای واردات دارو و تجهیزات پزشکی را کنترل و رصد نمایند.
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر خطر اصلاحات بودجهای دور از دسترس درج کرده که در ادامه می خوانید:
دو روز پیش، شورای هماهنگی سران قوا، کلیات طرح اصلاح ساختار بودجه را تصویب کرد و دیروز سرفصلهای ۹ بسته اجرایی در این زمینه منتشر شد. ۹ بستهای که اصلاح نظام یارانهای کشور، اصلاح نظام بانکی، مولد سازی داراییهای دولت و اصلاحات در شرکتهای دولتی از مهمترین محورهای آن است. به این ترتیب بحث مبنایی اصلاح ساختار بودجه که فراتر از بودجه، نحوه مواجهه با مهمترین چالشهای اقتصادی کشور را مشخص میکند، در مسیر اجرایی شدن قرار گرفته است و با تصویب جزئیات آن در شورای هماهنگی سران قوا در هفتههای آینده باید منتظر اجرای تدریجی آن بود. پیش از این سازمان برنامه، بازه دو ساله برای اجرای این بستهها در نظر گرفته بود. خراسان پیش از این در قالب یادداشتی که در تاریخ سه شنبه، ۳۱ خرداد امسال تیتر یک روزنامه خراسان شده بود، بسته پیشنهادی سازمان برنامه برای اصلاح ساختار بودجه را نقد کرده و آن را به جای برنامه فوری، فهرست آرزوها نامیده بود. اکنون با انتشار سرفصلهای ۹ گانه برنامه اصلاح ساختار بودجه مشخص است که همچنان نگاه بسیار کلان و کلی گویی بر برنامهای که از جنس اقدام فوری است، سنگینی میکند. واقعیت این است که ما در شرایط سخت تحریمها و با احتمال کاهش ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی درآمدهای نفتی امسال، باید به دنبال دو اقدام مشخص باشیم؛ نخست، تصمیمات کوتاه مدت برای جبران کاهش درآمد نفتی امسال و تراز شدن بودجه و دوم، اصلاحات بلند مدت در ساختار بودجه تا علاوه بر مواجهه با چالشهای اساسی اقتصاد ایران از جمله چالشهای نظام یارانهای و بانکی، بودجه کشور به طور متوازن، از درآمد نفت مستقل شود. فهرست منتشر شده توسط سازمان برنامه نشان میدهد که نگاه این سازمان بر اقدامات بلند مدت است و حداقل تاکنون، خروجی عملیاتی در این برنامهها دیده نشده است. این در حالی است که چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس با انتشار برنامهای ۱۰ بندی، نسخه اداره کشور بدون نفت را تشریح کرد. برنامهای که به صورت ریز و جزئی مشخص کرده بود که کاهش ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی درآمد نفتی امسال با افزایش درآمد و کاهش هزینه از چه محلهایی قابل جبران است. اکنون با وجود طراحی چنین برنامه عملیاتی (فارغ از این که ممکن است بخشی از جزئیات آن قابل نقد و در عین حال قابل تغییر باشد) به نظر میرسد، شورای هماهنگی سران قوا باید درباره معضلات فوری بودجهای نیز تصمیم بگیرد. قطعا خواسته رهبر انقلاب برای اصلاح ساختار بودجه، صرفا ناظر به بلند مدت نبوده و معضل جاری پیش رو نیز مدنظر بوده است. تصمیمات فوری در زمینه مالیات بر سوداگری، اصلاح یارانه انرژی و شفافیت و کاهش ریخت و پاشهای فراوان در شرکتهای دولتی، ضرورتهایی است که نباید صرفا در قالب تصمیمات بلند مدت قرار گیرد و در فرایند طولانی تصمیم گیری بماند. باید برای این اصلاحات بودجهای در دسترس، سریع و قاطع در نظر گرفت.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان ترفند اختلاف منتشر کرد که به این شرح است:
حجم و تنوع انتقادات درونجریانی اصلاحطلبان به طرز قابلتوجهی افزایش یافته و روزی نیست که خبری از آن در رسانههای وابسته و متمایل به این جریان، در این باب منتشر نشود. انتقادها لااقل دو بخش عمده دارد: اول ابراز نگرانی از شکست احتمالی این جریان در انتخابات مجلس و دوم بازخوانی اختلافات قدیمی میان مشارکتیها و سازمانیها و کارگزارانیها و دیگر اقطاب اصلاحطلبان. البته هر دوی این افشاگریها واقعی است و نمایانکننده پشت صحنه رقابتهای میان حامیان دولت کنونی که نگران کاهش اعتبار و محبوبیت منتخبان خویش هستند و طبعاً ریزش پایگاه رأیشان. اما این وضعیت (یعنی خودانتقادی فراگیر کنونی) پایدار نخواهد ماند، چرا که آسیب اول با تحریک عناصر مؤثر و به میدان آمدن آنها برای ارائه طراحیهای سیاسی و کمپینهای رقابتی، ترمیم خواهد شد و حالت لختی بدنه از بین میرود. در مورد آسیب دوم نیز تجربه نشان داده که با نزدیکشدن به زمان نهایی رقابت و با اعمال فشار تشکیلاتی، بر شکافها مرهم گذاشته شده و برای پیروزی، همه اختلافات نادیده گرفته میشود. نمونه تاریخیاش کنار رفتن آقای عارف در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ به نفع آقای روحانی، آنهم در شرایطی بود که وی بنای کنارهگیری نداشت. اینها همان ترفندهای تکراری و همیشگی دوم خردادیهاست و نباید اسیر آنها شد.
- روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر بانکهای مرکزی دنیا و خطر استقلال درج کرده که به این شرح است:
مراد چتینکایا، رئیسکل سابق بانک مرکزی ترکیه حداقل یک سال دیگر فرصت داشت تا بر مسند سیاستگذاری پولی این کشور بنشیند، اما اردوغان رئیسجمهوری این کشور، نگذاشت این دوره به پایان برسد. او که همواره خود را دشمن نرخ بهره معرفی میکند، مصرانه بر خلاف آموزههای علمی معتقد است که نرخ بهره موجب تورم میشود و علاقه عجیبی دارد تا این اعتقاد خود را به اصطلاح در مخ تکنوکراتهای بانک مرکزی فروکند. تعرض اردوغان به استقلال بانک مرکزی ترکیه در حالی صورت میگیرد که ترکیه در یک سال گذشته تورمهایی را تجربه کرده که از ابتدای قرن حاضر به خود ندیده بود و نیاز بود تا سیاست پولی برای کاهش آن اتخاذ شود. مخالفت ذاتی اردوغان با نرخ بهره موجب شده تا سیاست پولی این کشور نتواند واکنش مناسب را به شرایط اقتصادی نشان دهد. این در حالی است که سطح بانک مرکزی این کشور و بوروکراسیهای مرتبط با سیاستگذاری پولی، در حد کشورهای توسعهیافته است. بهعبارت دیگر، نهادهای مرتبط با سیاست پولی بهینه در آن کشور تعبیه شده؛ اما با مداخله دولت این نهادها از حیز انتفاع خارج شده و سیطره قانون برای محافظت از استقلال بانک مرکزی کافی نیست.در آن سوی جهان، در ایالاتمتحده که انتظار میرود استقلال بانک مرکزی بیش از هر جای دیگر تکریم شود. ترامپ به شکل بیمحابا، پاول رئیس فدرال رزرو را مورد کنایه قرار میدهد. امری که حداقل در سه دهه گذشته سابقه نداشته و هیچ رئیسجمهوری در انظار عمومی رئیس فدرال رزرو را اینگونه بهدلیل پایین نیاوردن نرخ بهره سرزنش نکرده است. شاید بر این امر تاکید کنید که ترامپ اصولا انگیزه و استعداد بدیعی در پایمال کردن هنجارهای بینالمللی از قواعد تجاری تا قراردادها و توافقهای دو جانبه و چندجانبه و تا حمله به استقلال بانک مرکزی دارد. اما جالب آنجاست که اخیرا نشانههای بیشتری از انتقادات سیاسیون به بانکهای مرکزی دنیا آن هم در مورد فعالیتهای تخصصی آنان مشاهده میشود.بانک مرکزی اروپا و رئیس آن ماریو دراگی، توسط برخی از سیاستمداران مورد شماتت قرار گرفته که نباید نرخ بهره را به این میزان کاهش میداد یا بانک مرکزی انگلستان توسط طرفداران سرسخت برگزیت متهم است که عمدا مردم بریتانیا را از برگزیت و جدایی از اروپا میترساند؛ در حالی که تنها کاری که بانک مرکزی انجام داده است، پیشبینی در مورد متغیرهای کلان اقتصادی و سرنوشت پوند در صورت تحقق برگزیت است؛ امری کاملا تخصصی.این روند کاملا آزاردهنده است. در واقع با پررنگ شدن سیاستهای پوپولیستی در سراسر جهان که میتواند واکنش به رکودی باشد که یک دهه از رخ دادن آن گذشته، حمله به استقلال بانکهای مرکزی سرعتی بیسابقه گرفته است که از ابتدای دهه ۹۰ و اجماع بر سر آن، شاهدش نبودیم. امری که شاید دور از ذهن نباشد؛ زیرا پوپولیسم یعنی عبور از مرز عقلانی سیاستورزی و فروگذار کردن متر و مقیاسهای تخصصی و وانهادن منافع بلندمدت اقتصادی؛ اموری که هر یک با استقلال بانک مرکزی در تضاد است.