صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

رؤیای شکسته خورده آمریکایی/ هرتزلیا، نمایش هراس اسرائیل از آینده/انگلیس از اسرائیل فریب خورد!

۱۶ تير ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۶:۵۴
کد خبر: ۵۳۱۰۹۴
رؤیای شکسته خورده آمریکایی، هرتزلیا، نمایش هراس اسرائیل از آینده، انگلیس از اسرائیل فریب خورد!، پشتوانه گام دوم و دانشگاه در زمانه جدید گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، رؤیای شکسته خورده آمریکایی، هرتزلیا، نمایش هراس اسرائیل از آینده، انگلیس از اسرائیل فریب خورد!، پشتوانه گام دوم، تاوان تکرار دروغ، داعش در افغانستان برای مهار ایران یا روسیه! و دانشگاه در زمانه جدید گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر رؤیای شکسته خورده آمریکایی منتشر کرده که به این شرح است:
جشن روز استقلال امسال آمریکا با مراسم این روز در سال‌های گذشته، تفاوت‌های فراوانی داشت. «دونالد ترامپ»، روز استقلال آمریکا را به کارزاری برای تبلیغات انتخاباتی خود تبدیل کرد و برای اولین بار، نیرو‌های مسلح با ادوات نظامی از مقابل رئیس‌جمهور رژه رفتند و هواپیما‌های جنگنده بر فراز واشنگتن به پرواز درآمدند؛ اتفاقی که با مخالفت مسئولین این شهر روبه‌رو شد و ارتش را مجبور کرد که اطلاعیه‌ای صادر کند و به مردم اطمینان دهد که حرکت تانک‌ها در خیابان‌ها و پرواز جنگنده‌ها، دلیلی جز شرکت آن‌ها در مراسم روز استقلال آمریکا ندارد. این در حالی است که هفت دهه از آخرین باری که یک رئیس‌جمهور آمریکا در پارک «نشنال مال» طی روز استقلال سخنرانی کرده است، می‌گذرد. «هری ترومن»، آخرین رئیس‌جمهوری است که در محوطه «بنای یادبود واشنگتن» واقع در نشنال مال سخنرانی کرد، اما سخنرانی ترومن با لفاظی‌های ترامپ، تفاوت‌های زیادی داشت. برای اولین بار بود که روز استقلال آمریکا که یک جشن ملی است و همه آمریکایی‌ها اعم از مخالفین و موافقین سیاست‌های کاخ سفید با شادی و حس وحدت در آن شرکت می‌کنند، به عرصه‌ای برای تضاد، برخورد و نمایشی از شکاف در میان مردم این کشور تبدیل شد. موافقان و مخالفان ترامپ از شب پیش از آغاز مراسم در نزدیکی محوطه برگزاری مراسم تجمع کرده و برای یکدیگر رجز می‌خواندند. معترضین در روز برگزاری این جشن ملی، بادکنک «بچه ترامپ» که طی سه سال گذشته به نماد تمسخر رئیس‌جمهور آمریکا در سراسر دنیا تبدیل‌شده را برافراشتند، اما اتفاق مهم این روز که بازتاب وسیعی در سراسر دنیا داشت، عبارت بود از به آتش کشیدن پرچم آمریکا. پرچم، نماد هر کشوری است و معترضین خشمگین که خود، آمریکایی هستند، در واکنش به شعار تبلیغاتی ترامپ (اول آمریکا) دست به این اقدام زدند. پیام این اقدام احتمالاً آن است که آمریکایی‌ها و بسیاری از کشور‌های جهان، آمریکایی که ترامپ رهبری آن را بر عهده داشته باشد، به‌عنوان یک کشور قبول ندارند و ترجیح می‌دهند که چنین کشوری را به رسمیت نشناسند. حتی معترضین مراسم روز استقلال فریاد می‌زدند که «آمریکا هیچ‌وقت بزرگ نبوده است»! نماد بزرگی و سروری آمریکا دو مؤلفه قدرت «نظامی» و «اقتصادی» است و طبق آمار و ارقام، این کشور، در سیاهه بزرگ‌ترین کشور‌های بدهکار جهان قرار دارد و علاوه بر آن، ابهت نظامی و هژمونی برآمده از آن نیز به‌شدت کاهش‌یافته است؛ لذا تصریح بر اینکه آمریکا هیچ‌گاه بزرگ نبوده، می‌تواند ناظر به حقایق فعلی این کشور باشد؛ موضوعی که تا پیش از ترامپ، اختلاف چندانی حداقل در داخل بر سر آن وجود نداشت. مهارت ترامپ در ایجاد دوقطبی در آمریکا به همین‌جا ختم نمی‌شود. کلیددار کاخ سفید، امروز آمریکا را به عرصه اختلافات شدید در مسئله مهاجران تبدیل کرده است. ترامپ ابتدا تلاش کرد که با کشیدن دیوار مرزی و تأمین هزینه‌های آن از همسایه جنوبی‌اش (مکزیک)، ورود مهاجران را به صفر برساند. مکزیکی‌ها به‌شدت در مقابل این ایده ایستادند و باعث شدند تا ترامپ، از کنگره آمریکا بخواهد در بودجه سالانه، هزینه ۸.۶ میلیارد دلاری ساخت این دیوار را بگنجاند و الا باید منتظر تعطیلی دولت باشد! کنگره، اما زیر بار این باج‌خواهی نرفت و درنتیجه، دولت آمریکا طولانی‌ترین دوره تعطیلی خود را به مدت ۳۵ روز تجربه کرد. پیروز این میدان، دموکرات‌ها و هم‌حزبی‌های مخالف سیاست‌های ضدمهاجرتی ترامپ بودند، ولی این کش‌وقوس‌ها همچنان ادامه دارد. رئیس‌جمهور آمریکا، در اقدامی وحشیانه، کودکان مهاجر را از والدینشان جدا و کمپ‌های مهاجران را به جهنمی تبدیل کرد که در آن‌ها خبری از حداقل امکانات بهداشتی و رفاهی نیست. نگهداری کودکان به‌وسیله کودکان دیگر و گریه‌های مدام آن‌ها، غیربهداشتی بودن محیط نگهداری از کودکان، تجاوز و آزار مهاجرین، گوشه‌ای از رفتار‌های ضدحقوقی بشری بزرگ‌ترین مدعی حقوق بشر است که صدای حامیان و مخالفان ترامپ را درآورده است. افزون بر این، پنجشنبه هفته پیش، «جاستین امش»، عضو جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا به دلیل انفعال هم‌حزبی‌هایش در برابر سیاست‌های فاجعه‌بار ترامپ و عدم پیگیری طرح استیضاح وی، از عضویت در این حزب کناره‌گیری و روز گذشته طی مقاله‌ای در روزنامه واشنگتن‌پست، آن را اقدامی بی‌سابقه در تاریخ آمریکا علیه سیاست رئیس‌جمهور توصیف کرد. از طرفی، ترامپ حدود چهار سال پیش که رسماً وارد رقابت‌های انتخاباتی شد، دریافت که چنانچه بخواهد بر کرسی ریاست جمهوری اتاق بیضی کاخ سفید تکیه بزند، باید خود را اپوزیسیون نظام مستقر معرفی کند. همین رویکرد وی، قشر فقیر این کشور را امیدوار کرد و آن‌ها را به‌پای صندوق‌های رأی کشاند، ولی سیاست‌های اقتصادی او با آنچه در کارزار تبلیغاتی عنوان می‌کرد، دور از انتظار و متفاوت بود. در مهد به‌اصطلاح دموکراسی، سطح فقر و تعارضات اجتماعی بسیار بالاست و طبق گزارش‌های معتبر از نهاد‌های ارزیابی و پایشی، آمریکای امروز حتی از کشور‌های توسعه‌نیافته نیز به‌مراتب از وضعیت وخیم‌تری برخوردار است. در حال حاضر، ۴۰ میلیون فقیر در این کشور زندگی می‌کنند، در حالی است که در سال ۱۹۸۰ این رقم، ۲۵ میلیون نفر بود و تنها بین سال‌های ۲۰۰۷ الی ۲۰۰۹، تعداد فقرای این کشور ۱۰ درصد افزایش یافتند. پیش‌ازاین نیز سازمان ملل در گزارشی ۲۰ صفحه‌ای اعلام کرده بود که آمریکا بیشترین آمار فقر را در میان کشور‌های توسعه‌یافته دارد و دولت ترامپ موجب افزایش این فقر شده است. به عبارت گویاتر، آمریکای ترامپ درحالی‌که خود را در جایگاه بازرس، قاضی و مجری قانون در سراسر جهان قرار داده و کشور‌ها را با کمترین تخطی از ارزش‌ها و آرمان‌های آمریکا مورد هجمه و تحریم قرار می‌دهد، از نابسامانی مضاعفی در داخل رنج می‌برد و رؤیای آمریکایی به کابوسی وحشتناک تبدیل‌شده است. یکی دیگر از نماد‌های بارز شکاف در میان جامعه آمریکایی، رشد نژادپرستی در این کشور و در سراسر جهان است. زمانی که ترامپ از اقدامات خشونت‌آمیز طرفداران برتری نژادی سفیدپوستان در ماجرای «شارلوتسویل» حمایت کرد، بسیاری از شخصیت‌ها ازجمله سیاستمداران هر دو جناح به وی تاختند و در تصاویری که از «جان کلی»، رئیس وقت کارکنان کاخ سفید به هنگام بیان این اظهارات از زبان ترامپ منتشر شد، دیدیم که وی در حالتی شرمسار و خجالت‌زده ایستاده بود. افزون بر این، «برنتون تارانت»، تروریست نیوزیلندی که با حمله به دو مسجد، ده‌ها نفر را به خاک و خون کشید، با انتشار مانیفستی مفصل، ترامپ را به‌عنوان الگوی خود معرفی کرده بود. نظیر همین روحیه را می‌توان در طرفداران راست افراطی در اروپا نیز مشاهده کرد که به‌شدت مخالف مهاجران و مسلمانان هستند؛ و بالاخره اینکه ترامپ به تندیس بزرگ فروپاشیدن و به زوال بردن آمریکا تبدیل‌شده است. «مایک مالن»، رئیس اسبق ستاد مشترک ارتش آمریکا در گفتگویی با شبکه خبری «سی ان ان» در فروردین سال جاری تصریح کرده بود که «آمریکا در حال فروپاشی است، مانند یک کمپانی در آستانه ورشکستگی؛ سؤال پیش روی ما این است که آیا رهبران این کشور ما را پیش از فروپاشی از این گرداب سقوط نجات خواهند داد یا نه؟»؛ سؤالی که با مرور سیاست‌های گذشته و حال رئیس‌جمهور آمریکا، پاسخ آن کاملاً روشن و شفاف است.

• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر هرتزلیا، نمایش هراس اسرائیل از آینده درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
«گابی ایزنکات» رئیس‌سابق ستاد مشترک ارتش رژیم اسرائیل در این کنفرانس گفت: «دو میلیون انسان در نوار غزه و دو میلیون و هشتصد هزار نفر در کرانه باختری زندگی می‌کنند و همگی آنها، حملات مسلحانه را شیوه و راه اساسی برای تحقق حقوق سیاسی، دینی و اجتماعی خود قلمداد می‌کنند» این طرح‌های فانتزی نظیر معامله قرن علی‌رغم هزینه زیادی و نیز امید زیادی که به آن بسته شده است، راه‌حل نیست و تا زمانی که مقاومت در درون فلسطین وجود دارد، موضوع امنیت اسرائیل قابل حل نیست. یکی دیگر از موضوعات کلیدی این کنفرانس، ایران و قدرت جمهوری اسلامی بود. کنفرانس هرتزلیا درست در اتمسفر اسقاط پهپاد جاسوسی افسانه‌ای آمریکا توسط نیروی هوافضای سپاه برگزار شد. سرنوشت نفتکش‌ها در خلیج فارس و دریای عمان و نیز سرنوشت مخازن نفتی سیار در فجیره و ثابت در الدوادمی واقع در شمال دریای سرخ، سؤالات زیادی را پدید آورده بود. در حالی که خود اسرائیل هم زمان زیادی نیست که از جنگ دو روزه غزه با رسوایی تمام خارج شده بود، این رویداد‌ها سایه ایران در این کنفرانس را بسیار سنگین کرده بود و لذا بعضی از چهره‌های اسرائیلی سعی کردند با لطیفه‌گویی اندکی از سنگینی آن بکاهند. «یاکوف عمیدرو» مشاور سابق امنیتی نتانیاهو در پاسخ به سؤالی در مورد آمادگی ارتش اسرائیل برای حمله به ایران گفت: بله پاسخ روشن است ما آماده حمله هستیم تا مطمئن شویم ایران به توانمندی نظامی هسته‌ای دست نخواهد یافت.» او در عین حال بلافاصله گفت اسرائیل تاکنون در جلوگیری از اقدام ایران در انتقال سلاح به لبنان موفق نبوده و تعداد راکت‌های آنان در لبنان به ۱۳۰ هزار فروند رسیده است. عمیدرو گفت یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های امنیتی ما، تلاش ایران برای تثبیت موقعیت امنیتی خود در سوریه است. یکی دیگر از نگرانی‌های عمیق اسرائیل، برخوردار ماندن از حمایت غربی‌هاست. اسرائیل اعتراف می‌کند که دیگر به تنهایی قادر نیست از خود در برابر جبهه مقاومت دفاع کند و از این رو به ضرورت تشکیل ائتلاف تأکید کرده است. این ائتلاف هم در سال‌های گذشته با ترکیبی غربی، عربی و اسرائیلی شکل گرفت، ولی در عمل گرهی از مشکل بزرگ امنیتی اسرائیل را باز نکرد. هم‌اینک این سؤال برای اسرائیلی‌ها وجود دارد که با اعتراف همگان به ناکارآمدی این ائتلاف سه‌ضلعی آیا آمریکایی‌ها کماکان در موضع حمایت واقعی از ما باقی خواهند ماند. براین اساس «عمیدرو» می‌گوید: «ما نمی‌توانیم آینده خود را در دستان کشوری دیگر قرار دهیم. اینکه اسرائیل خودش از خودش دفاع می‌کند، فقط یک شعار نیست، چیزی است که ما باید هزینه‌اش را بپردازیم.»، اما واقعیت این است که اسرائیل در محیط منطقه‌ای گرفتار بحران شدید امنیتی است. از یک‌سو مخالفان اسرائیل در منطقه قدرت گرفته‌اند؛ از سوی دیگر رژیم‌های عرب مدافع اسرائیل در وضع بحرانی قرار داشته و اساساً آینده آنان نامعلوم است. در این فضا هم آمریکایی‌ها و هم اسرائیلی‌ها درباره اینکه اسرائیل بتواند در فرایند داخلی از امنیت و موجودیت خود دفاع کند، نا امید هستند و نیز آنان از اینکه کماکان حمایت خارجی بتواند اسرائیل را در منطقه در برابر مخالفانش که بیش از هر زمانی قدرت گرفته‌اند، حفظ کند، سرخورده شده‌اند.


• روزنامه وطن امروز سرمقاله‌ای با مضمون جنگ یمن، حقارت امارات را عیان کرد منتشر کرد که به این شرح است:

جایگاه بین‌المللی امارات با عربستان سعودی قابل مقایسه نیست، اما اماراتی‌ها با توجه به رقابت‌های منطقه‌ای که با عمان برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی دارند، در تلاشند موقعیت خود را کماکان به عنوان یکی از مکان‌های امن جذب توریست و سرمایه حفظ کنند و تغییر توازن قوا در جنگ یمن و قدرت بیشتر جبهه‌های مردمی و ارتش این کشور، شیوخ اماراتی را نیز به وحشت انداخته و حالا می‌خواهند پس از آنچه در «الحدیده» رخ داد، از ادامه کشتار حداقل در شکل اعلامی آن پا پس بکشند. عربستان روی امارات برای حمله به الحدیده حساب ویژه‌ای باز کرده بود، چرا که قصد داشت در راهبرد خود از الحدیده به صنعا برسد، اما نه‌تن‌ها در الحدیده با شکست مواجه شد، بلکه حالا در جیزان و اسیر و اب‌ها هم شکست‌های سنگینی را متحمل شده است. خروج ظاهری امارات از یمن همان‌طور که اشاره شد بر خلاف راهبرد همکاری‌های مشترک امارات و عربستان سعودی در مواجهه با یمن است، اما امارات در شرایط کنونی منطقه مجبور است راه خود را کمی از عربستان جدا کند، البته هنوز هر دو در یک جبهه مشترک منطقه‌ای هستند. طی یک ماه اخیر چندین تحول مهم در جبهه مردمی یمن رخ داده است که از اصلی‌ترین آن‌ها می‌توان به پرواز هواپیما‌های شناسایی جبهه‌های مردمی، حمله هواپیما‌های بدون سرنشین یمنی به عربستان سعودی و از کار افتادن پاتریوت‌های سعودی که در پایگاه القاعده مستقر شده بودند اشاره کرد. تمام این تحولات نشان از روند رو به پیروزی جبهه مقاومت علیه جبهه سعودی دارد. عربستان و امارات بدون دستاورد از جنگ علیه یمن خارج نخواهند شد، اما مهم است این دستاورد تحمیلی به آن‌ها چه باشد، چرا که با نقض آتش‌بس در الحدیده و دیگر توافقاتی که در استکهلم به امضا رسید، سعودی‌ها همواره این خیال را داشتند که شاید بتوانند جبهه‌های جنگ برای رسیدن به منافع حداقلی را برای خود داشته باشند. آنچه امارات به آن تکیه کرده ۱۰ هزار مزدوری است که از سوی شیخ‌نشین‌های ابوظبی و دوبی حمایت مالی می‌شوند، اما این وضعیت همان‌طور که اشاره شد نه‌تن‌ها ثابت نیست، بلکه اتفاقات آینده می‌تواند امارات را در خود دفن کند.

• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان انگلیس از اسرائیل فریب خورد! منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران با محکوم کردن این اقدام که در آبراه‌های بین‌المللی صورت گرفته است، اعلام کرد، انگلیس مرتکب یک راهزنی دریایی شده است. در بیانیه وزارت خارجه ما آمده است «انگلیس حق ندارد تحریم‌های یکجانبه خود یا اتحادیه اروپا را به‌صورت فراسرزمینی علیه کشور‌های دیگر اعمال نماید. این همان سیاست زورمدارانه آمریکا است که کشور‌های اروپایی همواره نسبت به آن معترض بوده‌اند.» برای اعتراض رسمی، وزارت خارجه سفیر انگلیس در تهران را احضار کرد و مدارک و مستندات مربوط به این نفتکش و محموله آن که حکایت از حرکت کاملاً قانونی دارد، در اختیار سفیر انگلیس قرار گرفت. شبکه‌های خبری غرب (اروپا و آمریکا) ضمن انتشار این خبر در مصاحبه با چند کارشناس سیاسی و نفتی این موارد را بازگو کردند:
۱ ـ این اقدام دولت انگلیس، هنگامی انجام گرفته است که انگلستان در حال انتخاب نخست‌وزیر جدید است و رقابت‌های شدید سیاسی درونی حزبی (حزب محافظه‌کار) و حزب رقیب آن (کارگر) به اوج خود رسیده است، طوری که همه از آشفتگی شدید سیاسی در لندن خبر می‌دهند. در این میان وزیر خارجه انگلیس که به مواضع ضدایرانی شهرت دارد و خود را غلام حلقه به گوش آمریکا و اسرائیل می‌داند، در این تصمیم‌گیری برای توقیف نفتکش ایرانی نقش فعال و مؤثر داشته است. در انگلستان کنونی، که با مشکلات اقتصادی، سیاسی تا حد بحران مواجه است، اغلب سیاستمداران تلاش دارند تا خود را همراه و همگام ترامپ، بخصوص در سیاست خاورمیانه و علی‌الخصوص سیاست‌های تحریم او علیه ایران، نشان دهند.
۲ ـ این اقدام انگلیس بدون هماهنگی با دیگر کشور‌ها در اتحادیه اروپا انجام گرفته است و در این شرایط حساس، می‌تواند جهت‌گیری برای «تنش‌زدایی» در خلیج فارس را مخدوش سازد. انگلیس مدعی شده است که «توقیف این کشتی با هدف ممانعت از نقض تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه سوریه انجام گرفته است» در حالی که دولت انگلستان در حال خارج شدن از اتحادیه اروپا است و فریاد اعتراض اغلب دولت‌های عضو اتحادیه علیه خود را درآورده است. اتحادیه اروپا رسماً اعلام کرده که دولت انگلستان همواره قواعد، دستورالعمل‌ها و مصوبه‌های اتحادیه را نادیده گرفته و نقض کرده است. انگلستان بدهکارترین دولت اروپایی به اتحادیه اروپا است. روسیه و چین این اقدام دولت انگلستان را محکوم کرده‌اند و آن را بسترسازی برای بحران‌آفرینی در آبراه‌های بین‌المللی دانسته‌اند. خبرگزاری روسی اسپوتنیک در تفسیر این خبر گفت «قطعاً این حق برای ایران محفوظ است تا واکنش متناسب نسبت به کشتی‌های انگلیسی نشان دهد.» اگر ماجرا در چند روز آینده حل نشود، ماجرای دزدی دریایی انگلیسی‌ها به سازمان ملل و شورای امنیت آن کشیده خواهد شد.
۳ ـاما انتشار یک اطلاعیه مهم که به سرعت از سوی رسانه‌های غربی بایکوت شد، آن هم از یکی از افراد امنیتی‌ـ اطلاعاتی آمریکا می‌گوید توقیف کشتی نفتی ایرانی براساس اطلاعات داده شده از سوی «موساد» سازمان امنیت اسرائیل صورت گرفت که به دستگاه امنیتی انگلستان خبر داده بودند «کشتی ایرانی حامل انبوهی از اسلحه است که به سوریه و لبنان می‌رود! براساس همین گزارش اطلاعاتی «موساد»، دولت انگلیس، بخصوص وزیر خارجه آن که نامزد نخست‌وزیری نیز است، فریب خورد و کشتی بزرگ ایرانی حامل نفت خام را در تنگه جبل‌الطارق توقیف کرد!» بعید نیست در روز‌های آینده کارناوال کشف تسلیحات نظامی از این کشتی تجاری‌ـ نفتی از سوی انگلستان، اسرائیل و آمریکا راه‌اندازی شود!

• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با عنوان نوبت شلیک ایران است منتشر کرده که به این شرح است:
بر اساس آنچه که در برجام گنجانده شده ایران در صورتی که طرف‌های مقابل تعهدات خود را اجرا نکنند یا از توافق هسته‌ای خارج شوند این حق را دارد تا اقدامات متقابل انجام دهد. روشن است که آمریکا و اروپا در یک همدستی کامل سعی دارند تا فشار‌های سیاسی و اقتصادی را علیه جمهوری اسلامی ایران افزایش دهند تا شاید جمهوری اسلامی از کاهش تعهدات خود منصرف شود، توقیف نفتکش ایران در جبل الطارق از سوی نیروی دریایی انگلیس نیز در همین راستا است. اکنون که زمان اجرای گام دوم ایران فرا رسیده است، اهمیت مقاومت مقابل همه زورگویی‌هایی که صورت می‌گیرد بسیار افزایش یافته و این مقوله می‌تواند، اهداف و برنامه‌هایی که تدارک دیده شده خنثی کند. شاید اگر جمهوری اسلامی ایران هنگامی که آمریکا اردیبهشت ماه سال گذشته از برجام خارج شد، از برجام بیرون آمده بود و در یک واکنش سریع همه فعالیت‌های هسته‌ای خود را به پیش از توافق بازمی‌گرداند و حتی فراتر از آن پیش می‌رفت، تصمیم ایران برای غرب دردآورتر می‌بود و فرصت تعبیه و تفکر برای راهکار‌های فشار سیاسی و اقتصادی علیه کشورمان از دست آن‌ها گرفته می‌شد. اما در هر صورت تصمیمی که برای باقی ماندن در برجام گرفته شد، اکنون در مرحله حساسی است. کوتاه آمدن و مدارا کردن در شرایط کنونی رفتاری نخواهد بود که بتواند از دشمنی‌های آمریکا و اروپا بکاهد، بلکه آن‌ها را وقیح‌تر از گذشته خواهد کرد. نکته اینجاست، زمانی که آمریکا از برجام خارج شد و یا اروپا بدعهدی کرد، سازمان‌های بین المللی، شورای امنیت، سازمان ملل و هر نهاد بین المللی که باید به این موضوع ورود کند، برای اقدامات آمریکا و اروپا علیه توافقی که آن را امضا کرده‌اند و تعهد داده اند، وارد عمل شدند؟! آژانس بین المللی انرژی اتمی آیا توانسته است بر تأسیسات هسته‌ای رژیم صهیونیستی که دارای تسلیحات اتمی است نظارت داشته باشد؟ رژیم صهیونیستی حتی عضو «ان. پی. تی» پیمان منع گسترش جنگ افزار‌های هسته‌ای نیست و بر اساس اطلاعات دقیق، این رژیم بیش از ۲۰۰ کلاهک هسته‌ای دارد و حتی جمهوری اسلامی ایران را تهدید هسته‌ای کرده است، آمریکا نیز بار‌ها تهدید کرده که علیه ایران از سلاح هسته‌ای استفاده خواهد کرد. با رویکردی که آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرده‌اند و رفتار تبعیض آمیز و غیر قانونی آژانس بین المللی انرژی اتمی خروج از ان. پی. تی و لغو پروتکل الحاقی که داوطلبانه از سوی ایران اجرا می‌شود، در گام‌های بعدی می‌تواند عملیاتی شود. آمریکا برجام را یک توافق بد نامیده است، توافقی که دولت پیشین رژیم ایالات متحده آن را امضا کرده، اما دولت کنونی، از آن خارج شده، اگر این توافق بد است و آمریکا نیز از آن خارج شده و اروپا آن را نقض کرده، چه دلیلی برای اصرر آمریکا وجود دارد که ایران نباید تعهدات خود را کاهش دهد؟! اینستکس اروپایی که بیش از یکسال برای آن وقت گذاشته شد نیز ملعبه دیگری بود که توانست وقت کشی کند و برای اعمال برنامه‌های اروپا و آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران زمان بگیرد. از این پس مدیریت زمان باید در دست جمهوری اسلامی ایران باشد، نباید فرصت‌های موجود را از دست داد، آمریکا هر آنچه که در چنته داشته به کار برده و دیگر تیری در چله ندارد. اکنون نوبت نشانه‌گیری‌ها و شلیک‌های جمهوری اسلامی ایران به سوی دشمن است. ادامه چنین راهی نوید گشایش‌های بزرگی را برای ایران و نابودی نظام سلطه می‌دهد.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با عنوان پشتوانه گام دوم منتشر کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
امروز ۱۶ تیر، قرار است دومین گام ایران در کاهش تعهدات برجامی برداشته شود؛ تصمیمی که اجماع ملی و نخبگانی را پشتوانه خود دارد. از این‌رو حریف که ایران را جدی در تصمیم خود دیده، سعی می‌کند با دیپلماسی گفتگو، جمهوری اسلامی را از اقدام خود منصرف کند. البته، ایران هم بار‌ها تاکید کرده که زمان حرف و وعده گذشته و اکنون نوبت اقدام و عمل است. هرچند دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، با کاربرد «سیاست فشار حداکثری» که تداعی‌کننده سبک «قلدرمآبانه» تجاری اوست، سعی کرده ایران را پای میز مذاکره بکشاند و محدودیت‌های بیشتری به بند‌های برجام تحمیل کند، اما ایران در این ۴۰ سال یاد گرفته که چگونه تحریم‌ها را بی‌اثر کرده و به خودکفایی برسد؛ همچنان‌که امروز میزان پیشرفتش در حوزه دفاعی زبانزد خاص‌و‌عام است. آخرین نمونه‌اش هم برخورد با هواپیمای فوق‌پیشرفته آمریکایی‌ها (گلوبال هاوک) بود که ساقط شد. حال همین توانایی دفاعی ضمیمه تصمیم شورای عالی امنیت ملی در کاهش تعهدات ایران در توافق هسته‌ای شده و اراده دولت را بر اجرای این تصمیم دو چندان کرده است؛ اراده‌ای که ناشی از روحیه و مدیریت جهادی و انقلابی در برخورد با دشمن است. برهمین‌اساس، وقتی تحقق وعده‌های مقام‌های اروپایی در مهلت ۶۰روزه اول برای مقام‌های دولتی محرز نشد، رییس‌جمهوری ایران خطاب به طرف‌های برجامی تأکید کرده است: «ایران رأس ۶۰ روز، اقدامات بعدی را انجام خواهد داد».

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با عنوان محدودیت بر تجارت منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
هسته اصلی خلق ثروت، تجارت است. بدون قدرت داد و ستد، تخصصی شدن مهارت‌ها و تشکیل بازار امکان‌پذیر نخواهد بود و ثروتی نیز تشکیل نخواهد شد. دست نامرئی تنها زمانی کار می‌کند که تمامی انسان‌ها بتوانند محصول و تخصص خود را به دیگران عرضه کنند. هرچه دایره تجارت بزرگ‌تر باشد، اثرگذاری دست نامرئی واسع‌تر و خلق ثروت و رفاه بیشتر و عمیق‌تر خواهد بود. بستن دروازه تجارت، وارد شدن به اقتصاد بسته‌ای است که بازیگرانش مجبور به زندگی در ابتدایی‌ترین شکل خود خواهند بود. جهش تمدن بشری آن زمانی رخ داد که هزینه مبادلات جهانی به‌طور محسوسی کاهش یافت و آدمیان قادر شدند با افراد و کشور‌ها و سرزمین‌های بیشتری داد و ستد کنند. هرچه زمان گذشته و ارتباطات جهانی بیشتر شده، این اصل بیش از پیش رفاه و قدرت اقتصادی جوامع را توسعه داده است. قدرت تجارت، به‌گونه‌ای است که برخی از اقتصاددانان معتقدند عبور از تله فقر، حتی بدون سرمایه‌گذاری خارج از اقتصاد و با شناسایی مزیت‌های محدود نسبی و تجارت بر مبنای آن ممکن است. عکس این ادعا به این معناست که هرچه دروازه تجارت روی اقتصادی بسته شود، امکان افتادن در تله فقر بسیار است. اقتصاد کاملا به خود وابسته دیر یا زود در تله فقر خواهد غلتید. این واقعیتی است که دشمنان این سرزمین بر آن هستند تا ما را به آن گرفتار کنند. مشکل تحریم، نه مانع‌تراشی برای فروش یک کالای خاص، بلکه بستن دروازه‌های تجارت است. هر چند در این رهگذر، ابعاد اقتصاد ایران، مرز‌های طویل و موقعیت ژئوپلیتیک ایران، مانع بسته شدن کامل تجارت و داد و ستد ایران با سایر کشورهاست؛ اما همراهی اجباری کشور‌های مختلف از چین و روسیه و کشور‌های همسایه گرفته تا اروپا از تحریم‌های ظالمانه آمریکا، عملا موانع تجاری گسترده‌ای را بر سر راه فعالان اقتصادی گذارده است. به‌راحتی می‌توان مدعی بود، سطح تجارت کشور در مقایسه با تولید ناخالص داخلی به دوره جنگ رسیده و آن نیز امری کم‌سابقه در بیش از نیم قرن گذشته بوده است. کاهش حجم تجارت یعنی عدم‌امکان استفاده از ابزار خلق ثروت و رفاه؛ امری که در سفره‌های مردم و زندگی تک‌تک شهروندان بروز کرده و خواهد کرد. اگر قرار است پاسخی به دشمنان این مرز و بوم داد، باید راهی را برگزید که در نهایت برخلاف خواست آنان، دروازه‌های تجارت و داد و ستد به روی شهروندان باز شود. آنان بتوانند به‌راحتی با دیگران مراوده داشته باشند و تخصص خود را عرضه کنند و آنچه را در آن مزیت نسبی ندارند از بازار بین‌المللی مطالبه کنند. بدون این امکان شاید بتوان روزگار را سپری کرد، اما نمی‌توان انتظار آینده‌ای توسعه‌یافته و درخشان را داشت.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با مضمون تاوان تکرار دروغ منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
۱۰ سال از دروغ بزرگ تقلب در انتخابات می‌گذرد. اسم رمزی که منشأ اتفاقات بزرگی بود. وقایعی که جشن بزرگ ملی و نصاب بی نظیر حضور مردم در انتخابات را به عزای ملی تبدیل کرد. مردم ایران در سال ۸۸ دو برابر کشور‌های مدعی دموکراسی در انتخابات حاضر شدند و به گزینه مورد علاقه خود رای دادند، اما عده‌ای قبل از اتمام شمارش آرا، فریاد پیروزی سر دادند! گناهان نابخشودنی فتنه گران بار‌ها و بار‌ها در صحبت بزرگان کشور و اهالی سیاست، ذکر شده است، اما اینکه هنوز افرادی مترصد آن هستند که از آن نمد، کلاهی برای خود و جریانشان بدوزند عجیب است. دروغگو‌های تکراری در رسانه‌های زنجیره‌ای خود، سال‌ها کام مردم را تلخ کردند و امروز یکی از آن‌ها حکم حبس خود را بابت یکی از دروغ‌ها گرفت، اما این حبس دو ساله، جوانانی که از کشور رفتند را برنمی گرداند؛ جوان‌هایی که در هیجانات مقتضای سن خود با دین فاصله گرفتند را به صراط مستقیم برنمی گرداند؛ انقلابیونی که از قطار انقلاب پیاده شدند را سوار نمی‌کند. در ترکیه برای آشوبگران و کسانی که به دنبال براندازی بودند قبر کنده و اعلام کردند جای معترضان اینجاست؛ اما در کشور ما ترحم به این افراد، باعث شده بعد از ۱۰ سال، فردی که حیات سیاسی اش پایان یافته بود به خود جرات دهد باز هم دروغ‌های آن روز‌ها را تکرار کند که بگوید اگر ما مسبب بالا آمدن این دولت ناکارآمد شدیم، بی تقصیریم؛ اگر ۸۸ کاندیدای ما رئیس جمهور شده بود، الان اوضاع این نبود، اما باید گفت ما حافظه تاریخی مان بد نیست؛ چهره‌های امروز دولت، چهره‌های ستاد فتنه گران بودند. آش همان بود و کاسه همان. شما اساسا دولت حرفید نه عمل؛ متاسفانه حرف‌ها هم دروغ است؛‌ای کاش لااقل حرف‌ها راست بود. آخرین میخ بر تابوت تقلب را خود مدعیان دروغین تقلب زدند. شرح دادگاه، بهترین سند برای دست خالی بودن این دروغگویان بود. کسانی که حتی بلد نبودند در اینترنت به درستی جست‌وجو کنند و صرفا عادت به تکرار حرف بزرگ‌تر‌های خود کرده بودند، تاوان این تکرار کورکورانه را پشت میله‌های زندان خواهند داد. کسی که روزی دارو به دست مردم می‌داد امروز، داروی او، محرومیت از حضور در اجتماع و سکوت است تا یاد بگیرد امنیت یک کشور، بازیچه دروغ پردازی‌های او و هم فکرانش نیست. این سزا، کمترین چیزی است که برای خیانتکاران به امنیت و آرامش روانی مردم می‌شود در نظر گرفت.

• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر داعش در افغانستان برای مهار ایران یا روسیه! درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
روابط آمریکا با داعش در افغانستان وطرح واشنگتن برای استفاده از این کارت جدید به منظور پیشبرداهدافش وارد مراحل جدی تری شده است و همزمان با مذاکره آمریکا با طالبان به نظر می‌رسد کاخ سفید این سناریو را هم با اهداف مشخص به پیش می‌برد.
یک: چندی است مسئله داعش در افغانستان جدی شده و بسیاری معتقدند این کشور سرزمین آینده و حیات داعش خواهد بود. این گروه توانسته است با جذب مردم ساکن مناطق شرقی از جمله ایغور‌ها و دیگر مناطق افغانستان پایگاه خود را تشکیل دهد، اما سرویس اطلاعاتی روسیه موسوم به FSB مدعی است جمعیت کنونی داعش در افغانستان پنج هزار نفر است که عمده آنان، از منطقه درگیری در عراق و سوریه به این مکان منتقل شده اند. حضور داعش در شرق افغانستان و تلاش برای نفوذ در منطقه آسیای مرکزی موجب نگرانی کشورهایی، چون چین، هند و روسیه شده است. البته روسیه برای نفوذ در این منطقه سال هاست برنامه ریزی کرده است و آسیای مرکزی را بخش جدایی ناپذیر حوزه نفوذ ژئوپلیتیک خود می‌داند. از سویی تجربه روسیه در مهار داعش در عراق و سوریه تجربه خوبی است و چین نیز توانسته است تا حدودی در تجربه مقابله با گروه‌های تروریستی در غرب سرزمین خود موفق باشد. هند نیز سرویس اطلاعاتی قوی دارد و در این زمینه دستاورد‌های چشمگیری داشته است، اما مسئله داعش در افغانستان بسیار متفاوت از مسئله گروه‌های تروریستی پیشین در این سرزمین است. از یک سو عمده نفرات داعش در افغانستان مهاجر و فارغ از هویت افغانی اند که خود یک چالش جدی ایجاد می‌کند. کریدور شمالی که آمریکایی‌ها برای انتقال داعش از عراق و سوریه ایجاد کرده، موجب انتقال بسیاری از فرماندهان داعش به افغانستان شده است. چندی پیش یکی از تحلیل گران ارشد افغانستانی مدعی شد کلیپ جدید منتشر شده ابوبکر البغدادی در افغانستان ضبط شده و او در این منطقه حضور دارد. هرچند منابع امنیتی و اطلاعاتی حضور سرکرده داعش را در عراق و سوریه می‌داند، اما ادعای حضور رهبران ارشد داعش در افغانستان و انتقال آن به این کشور از منطقه درگیر در عراق و سوریه، ادعای درست و تایید شده‌ای است.
دو: فراموش نشود برای ما ایرانی ها، افغانستان صرفا یک کشور در نوار شرقی نیست. این کشور هویت مشترک و بخش جدایی ناپذیر فرهنگ ایرانی - اسلامی است. حضور داعش در افغانستان اولین تبعات سر ریزی امنیتی اش را در تهران نشان می‌دهد. طالبان با داعش بسیار متفاوت است و این گروه قواعد و فرهنگ پایدار اجتماعی دارد، اما داعش شکست خورده در عراق و سوریه، هیچ انگیزه‌ای جز تشکیل حکومت و کشتار دسته جمعی ندارد. موضوعی که می‌تواند به افزایش مهاجرت از افغانستان به ایران منجر شود و دوباره ایران با چالش جدید موج مهاجران مواجه باشد. از سوی دیگر داعش، دشمن اول خود را ایران اعلام کرده و عدو قریبش [ دشمن نزدیکش]را شیعه و ایران اسلامی قرار داده است. هر نوع قدرت گیری داعش در افغانستان به معنای آغاز ناامنی در نوار شرقی و افزایش تهدیدات امنیتی است. از سویی آمریکایی‌ها می‌دانند داعش با دشمنی ایران عجین شده و کینه‌ای که این گروه در عراق و سوریه از ایران دارند می‌تواند با تحریک و تسلیح توسط واشنگتن به یک بحران علیه نوار مرزی و منافع راهبردی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان تبدیل شود. حقیقت این است که آمریکایی‌ها حمایت از داعش را برای مهار ایران در سوریه و عراق بی محابا و بدون در نظر گرفتن معادلات اجتماعی و بافت هویتی، انجام دادند. همین موضوع موجب شد تا ایران از ظرفیت به وجود آمده استفاده کند و دو نیروی مهم محور مقاومت از جمله حشدالشعبی را تشکیل دهد که هدفی جز نابودی اسرائیل و اخراج آن از عراق نداشته باشند، اما سرزمین افغانستان متفاوت است و پنتاگون این را خوب می‌داند. موضوعی که با برنامه ریزی انتقال تروریست‌های داعش به افغانستان، طرح جدیدی برای تهدید ایران و روسیه است و باید دید این دو کشور برای مقابله با حمایت‌های آمریکا از داعش چه تدبیری اتخاد می‌کنند.
سه: انتخاب شمال افغانستان به عنوان مرکز خلافت و جایگزینی رقه و موصل دو پیام واضح برای کشور‌های همسایه افغانستان دارد. داعش به افغانستان آمده که بماند نه آن که صرفا به عنوان یک گروه کوچک فعالیت کند. اگر خلافت داعش در شمال افغانستان گسترده‌تر شود به طور حتم شاهد موجی از مهاجرت تروریست‌های هم پیمان با داعش خواهیم بود که در نوع خود نگرانی‌های امنیتی ویژه‌ای ایجاد می‌کند. فراموش نشود که افغانستان تجربه حضور عرب افغان‌ها و چچنی‌هایی را دارد که علیه شوروی کمونیستی جنگیدند. استراتژی لانه زنبور که در عراق شکست خورد، این بار در خاک افغانستان برنامه ریزی شده تا شاید بتوان تمام تروریست‌های جهان را در یک مکان جا داد.
چهار: از سویی دیگر حضور داعش در افغانستان آورده دیگری هم دارد. یک توافق نانوشته میان آمریکا و داعش به وجود آمده که می‌تواند منافع واشنگتن را تامین کند. طالبان هر نوع عضویت در داعش را ممنوع کرده است و داعش را یک نیروی منحرف می‌داند. افزایش تنش میان طالبان و داعش و جنگ علیه همدیگر می‌تواند هدف طالبان مبنی بر اخراج آمریکایی‌ها را تضعیف کند و طالبان را در شرایط سختی قرار دهد. تضعیف طالبان به معنای استمرار بلند مدت اهداف آمریکاست و این را واشنگتن به خوبی می‌داند.

• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر دانشگاه در زمانه جدید منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
پیوسته نزد اصحاب خرد در مقام نظر و عمل این اجماع و توافق وجود داشته و دارد که در پهنه حیات و مناسبات حاکم بر جوامع جدید نهاد دانشگاه نهادی تأثیرگذار و تغییرآفرین است. چرا که دانشگاه با تولید اندیشه و معرفت در عرصه‌های مادی و فرا مادی ذخایر فرهنگی را قوت بخشیده و مبادی لازم را برای تمدن‌سازی فراهم می‌سازد. بی‌جهت نیست که توانایی و قدرتمندی جوامع را در گرو دانایی و بهره‌مندی از دانش و فناوری دانسته‌اند. در شرایط امروز جامعه ایران که شرایطی خطیر و پرتغییر است نیل به قدرت و توانایی بیشتر و گذر از گردنه‌های سخت بیش از هر چیز محتاج امر تعامل بین نهادی و دستگاهی است؛ امری که موجد هم‌افزایی بیشتر می‌شود. به این سبب امروزه برای نظام آموزش عالی کشور تعامل و پیوند مناسب آن با دولت و فضای اجتماعی در معنای عام آن رسالتی بس مهم است. دانشگاه هم به شناخت نیاز‌های جامعه و فراهم‌سازی و تولید دانش؛ و مهارت معطوف به پاسخگویی به این نیاز‌ها متعهد است و نیز نسبت به ابداع آینده و ساختن فردایی که کشتی جامعه را با سرعت و تعادل لازم هدایت و راهبری نماید تعهد و مسئولیت دارد. بی تردید اگر غایت دانشگاه تولید علم برای علم باشد این دانشگاه نمی‌تواند دانشگاه اجتماعی و مؤثر باشد چرا که این دانشگاه نهادی با مردم و برای مردم نخواهد بود. سرزندگی و پویایی دانشگاه بستگی به این مهم دارد که نسبت به مسائل، آلام و رنج‌های محیط پیرامون خود حساس باشد و درد جامعه و زمانه خود را داشته باشد. البته نقش اجتماعی، سیاست‌ها و برنامه‌های آموزشی و پژوهشی دانشگاه در جهان متغیر و سیال در وضع دائمی‌گذار و تغییر قرار دارد؛ به گونه‌ای که از یک سو دانشگاه در شکل کلاسیک و قدیمی خود نمی‌تواند باقی بماند و از سوی دیگر حاکمیت و جامعه بدون اراده و عزم راسخ نسبت به رجوع به دستاورد‌های حوزه دانش و فناوری امکان پویایی و بالندگی لازم و مورد انتظار را نخواهند داشت. افزون بر این بروز و ظهور پرشتاب فناوری‌های نوین که خود محصول فرآیند پربار و پویای حوزه دانش و پژوهش است پیوسته ارائه‌های نوینی را رقم می‌زند که تمامی عرصه‌های حیات اجتماعی را به فعالیت و تنظیمات تازه‌ای وادار می‌کند که در این مسیر موضوع اشتغال نیروی انسانی و ایفای درست نقش حرفه‌ای دانش‌آموختگان مسأله‌ای کلیدی برای فرآیند توسعه و بهره‌گیری بهینه از سرمایه‌گذاری‌های آموزشی و پژوهشی است. واقعیتی که سیاست و تمهید تازه‌ای را با محوریت ارتباط دانشگاه با جامعه و صنعت ضرورت بخشیده که امروزه به‌عنوان یکی از موضوعات مهم؛ در وزارت متبوع در دست اجرا و پیگیری است. البته این مهم را نمی‌توان بی‌ارتباط با توسعه پایدار و مسئولیت انسانی و اجتماعی که متوجه نهاد علم و پژوهش است؛ دانست. در نتیجه دانشگاه‌ها در عصر دگرگونی‌های فراگیر و بزرگ، مسئولیت خطیری را برعهده دارند آن‌ها هم تغییرآفرین هستند و هم نسبت به رصد، فهم و ورود به استدلال در باب مناسب‌ترین سیاست‌های مواجهه با آثار و پیامد‌های تغییرات حاصل از فناوری‌های نوین وظیفه دارند. در ایران معاصر نیز نگاه به تغییر و تطوری که دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی و فناوری داشته‌اند بیانگر توجه به تعامل و همراهی دانشگاه با شرایط و مسائل زمانه خودشان دارد و چه بسا که دانشگاه‌ها پیشگام بوده و سهم قابل اعتنایی را عهده‌دار بوده‌اند. نمونه‌های آن را در پیروزی انقلاب اسلامی، مشارکت و نقش‌آفرینی دانشگاهیان در جنگ تحمیلی و تحولات علمی و فناوری سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم. امروز نیز خیلی بیشتر از دیروز نیازمند حضور، تعامل و همکاری متقابل دانشگاه و دولت هستیم. هر چند که دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی و فناوری بنا به ذخیره دانشی و نقش نخبگی‌شان توأمان در مقام ناقد و خادم ایفای نقش می‌کنند لیکن باید متوجه این واقعیت باشیم که کارویژه و مأموریت دانشگاه نسبت به سیاست و نظام قدرت را نه می‌توان به تقابل فروکاست و نه به اتحاد صرف؛ بلکه مهم تحلیل موشکافانه، نقادانه و سازنده برای نیل به تعالی و پیشرفت جامعه و کشور است و بی‌تردید این مهم از طریق تعامل و هم‌اندیشی و به رسمیت شناختن یکدیگر و فراهم‌سازی هرچه بیشتر باب گفتگو و نزدیک‌تر ساختن افق‌های فکری و پذیرش یکدیگر ممکن می‌شود. چنین شرایطی مقوم داشتن دانشگاه اجتماعی است.دانشگاهی که پاسخگویی اجتماعی دارد و آشکارا در حیات اجتماعی سهم و نقش دارد و در جامعه دیده می‌شود. تولیدات علمی دانشگاه اجتماعی تولیداتی نافع و معطوف به مشکلات جامعه در مقیاس‌های خرد، میانی و کلان هستند. بدیهی است که تربیت نیروی انسانی متخصص و اخلاق‌مدار، ارتقای فرهنگی و بصیرت اجتماعی، شناخت مسائل و مشارکت در رفع و حل آنها، تقویت نگاه عالمانه و همکاری متقابل نظام‌مند و حساس بودن به مسائل پیش رو و دغدغه و مساعی نسبت به ورود و ارائه سیاست و راهکار‌های لازم می‌تواند هم موجد امید و اعتماد باشد و هم پویایی درون نظام دانشگاهی را قوت بیشتری ببخشد. بر این مبنا با توجه به فشار‌های عدیده‌ای که در ذیل تحمیل تحریم‌های مختلف متوجه کشور عزیزمان نموده‌اند مجموعه نظام آموزش عالی کشور تمام اهتمام و تلاش خود را به کار گرفته تا از ظرفیت‌های خود در راستای کاهش فشار‌ها و سختی‌های حاصل از تحریم‌ها استفاده نماید تا به مدد قدرت لایزال الهی همچنان نقش آفرینی خود را در شرایط و زمانه جدید داشته باشد. به این سبب هفدهم تیرماه فرصتی است تا رؤسای محترم دانشگاه‌ها، مراکز و مؤسسات پژوهشی و فناوری وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری طی نشستی، هم‌اندیشی لازم را با مقامات و کارگزاران ارشد کشور داشته باشند تا با تعاطی و تعامل فکری که خوشبختانه در سطح نسبتاً عالی آن امروز بین دانشگاه‌ها و دولت وجود دارد، مسائل و موضوعات کلیدی از جمله سیاست‌های مربوط به اشتغال، ظهور فناوری‌های نوین و آثار و پیامد‌های آن در حوزه اشتغال و نیز تحلیل و تبیین شرایط اجتماعی و فرهنگی پیش رو را مورد مداقه و واکاوی هر چه بیشتر قرار داده تا در این مسیر ان‌شاءلله شاهد دستیابی به دستاورد‌ها و نیل به جامعه و کشوری مقتدر و با کیفیت زندگی بهتر باشیم.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *