صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

بازنده جنگ محاسبات/ شلیک آمریکا و انگلیس به پای خود/ شرایط عوض شده

۱۵ تير ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۹:۵۶
کد خبر: ۵۳۰۷۸۱
بازنده جنگ محاسبات، شلیک آمریکا و انگلیس به پای خود، شرایط عوض شده، «گریس» بهانه هدف «کشتی ارواح» و تصمیم هسته‌ای ایران دردناک برای اروپا گزیده‌ای سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، بازنده جنگ محاسبات، شلیک آمریکا و انگلیس به پای خود، شرایط عوض شده، «گریس» بهانه هدف «کشتی ارواح»، راه ابریشم جدید؛ بستر فرصت‌ها، امید‌های ۲۴ ماه آینده، اخلاق و بی‌ثباتی اقتصاد کلان، درست حساب کنید!، انگلیس از گذشته عبرت بگیرد و تصمیم هسته‌ای ایران دردناک برای اروپا گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر بازنده جنگ محاسبات منتشر کرده که در ادامه می خوانید:
آمریکایی‌ها در تمامی ماه‌های اخیر راهبرد فشار حداکثری علیه ایران اسلامی را دنبال کرده اند و مشخصا ترامپ و پمپئو بار‌ها و به صراحت این مساله را به زبان آورده اند که هدف این فشار حداکثری، مجبور کردن ایران برای بازگشت به میز مذاکره است. از همین روی از موقعی که امریکا از برجام خارج شد همه توان خودش را صرف این مساله کرده که یک توافق بزرگ (توافقی که علاوه بر هسته ای، شامل نفوذ منطقه‌ای و قدرت موشکی هم بشود) باید با ایران انجام شود و دقیقا در این میدان و کارزار است که "جنگ محاسبات" میان طرفین شکل گرفته است. چرا؟ چون هر طرف می‌خواهد طرف مقابل را به ارزیابی‌ای بنشاند که او متصور است و حتی حریف را به تغییر محاسبات سوق دهد. پیوستِ راهبرد فشار حداکثری آمریکایی علیه ما، یک بازی و عملیات روانی چند لایه برای تغییر محاسبات ایران بوده است که خلاصه آن این است که اگرجمهوری اسلامی به مذاکره تن در ندهد؛ گزینه جنگ روی میز خواهد بود. اکنون با موشکافی و تحلیل حوادثی که در هفته‌ها و ماه‌های اخیر در رویارویی ایران و آمریکا اتفاق افتاده است؛ باید دید برنده و بازنده این جنگ محاسبات که هرکدام به نوبه خودشان می‌خواهند محاسبات دیگری را عوض نمایند، کیست؟
۱-۱۸ اردیبهشت امسال، ایران رسما از کاهش تعهدات خود در برجام خبر داد و در گام اول آن، فروش آب سنگین و اورانیوم غنی‌شده را متوقف کرد. ضمن آنکه دوره این اقدام ۶۰ روزه اعلام شد و در صورت تداوم تحریم‌های بانکی و نفتی، در ۱۶ تیر (سررسید ۶۰ روزه) دو اقدام دیگر در راستای کاهش تعهدات برجامی در دستور کار کشورمان قرار می‌گیرد. نکته کلیدی این است که این راهبرد ایران در محاسبات آمریکایی‌ها دیده نشده بود تا جاییکه "دنیس راس" سیاستمدار کهنه کار آمریکایی در گفتگو با واشنگتن پست می‌گوید: قرار بود دولت ترامپ به ایران فشار حداکثری وارد کند، اما اکنون با کاهش تعهدات برجامی ایران، فشار حداکثری ایران را بر آمریکا مشاهده می‌کنیم. در همین حال، روزنامه آمریکایی «یو‌اس‌ای تودی» نیز از تأثیر وارونه سیاست‌های دولت ترامپ در قبال ایران پرده برداشت و نوشت: سیاست فشارحداکثری و تحریم‌های سنگین واشنگتن علیه تهران، نه‌تن‌ها ایران را وادار به سر خم کردن مقابل دولت ترامپ نکرد، بلکه مقابله به مثل ایران را در پی داشته است.
۲-اجماع مقامات ایرانی در مورد راه اندازی اینستکس، این است که اروپایی‌ها با انجام تعهدات شان پس از خروج آمریکا از برجام فاصله بسیار زیادی دارند. به یک تعبیر، اینستکس همان "آب نبات چوبی" است و به تعبیر دیگر؛ "اینستکس توخالی به درد ما نمی‌خورد" و موضوع اصلی این است که اروپا نمی‌تواند با اینستکس، موضوع راهبرد ایران در کاهش تعهدات برجامی را مهار یا منحرف نماید. در واقع محاسبه اروپایی‌ها برای بازی در پازل آمریکا با ابزار اینستکس، غلط از آب درآمده است.
۳-شکار قدرتمندانه پهپاد آمریکایی از سوی سپاه پاسداران، بار دیگر نشان داد که محاسبات آمریکایی‌ها در مورد ایران اسلامی یک اشتباه راهبردی است. آمریکایی فکر نمی‌کردند ایران بتواند به لحاظ فنی و تکنولوژیک، پهپاد"گلوبال هاوک" را ساقط کند که فهمیدند واقعیت چیز دیگری است. نکته مهم‌تر این است که آمریکایی‌ها می‌پنداشتند اگر هم به فرض، ایران بتواند پهپاد آن‌ها را نشانه برود، در نهایت شلیک نخواهد کرد، ولی دیدند که ایران اسلامی جرات و جسارت شلیک به پهپاد متجاوز را دارد.
همچنانکه روزنامه آلمانی "تاگس تسایتونگ"، اخیرا در مطلبی خواندنی نوشت: ایران به آینه‌ای از فرسایش قدرت آمریکا تبدیل شده است. جای کمترین تردیدی وجود ندارد که این فرسایش قدرت آمریکا در برابر ایران که مورد توجه رسانه‌های غربی قرار گرفته و در این مقال به یک نمونه آن در روزنامه آلمانی اشاره شد؛ چیزی جز این نیست که محاسبات آمریکایی‌ها درباره ایران یکی پس از دیگری اشتباه از آب در آمده است.
۴- و بالاخره باید گفت در این جنگ محاسباتی که آمریکایی‌ها تا اینجا بازنده آن بوده اند با تحرکات و واکنش‌هایی مواجه خواهیم بود. حریف تلاش خواهد کرد تا به نوعی و حتی با هیاهو و اقدامات تبلیغی و نمایشی برای مصرف داخلی و افکار عمومی کشورش، خود را دست بسته نشان ندهد؛ بنابراین توقیف نفتکش کشورمان از سوی انگلیسی‌ها در جبل الطارق، یک نمونه از این دست اقدامات می‌باشد. ولی نکته این است که اینجا هم تبعات توقیف نفتکش کشورمان را به خوبی محاسبه نکرده اند چرا که اقدام متقابل برای جمهوری اسلامی کار سختی نیست مگر اینکه عاملان و مسببان توقیف نفتکش برای همیشه قید عبور از خلیج فارس و دریای عمان را بزنند، که این تصمیم هم چاره ساز نخواهد بود.

• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر شلیک آمریکا و انگلیس به پای خود منتشر کرده که به این شرح است:
دیوید هولدن در سال ۱۹۷۱ در مقاله‌ای در مجله فارین افرز به تصمیم انگلیس برای خروج از منطقه غرب آسیا پرداخته و می‌نویسد: «از زمانی که بریتانیا اولین پیمان عربی خود را با سلطان مسقط در سال ۱۷۹۸ به امضا رساند- در تلاشی موفق برای بستن خلیج‌فارس به روی نیرو‌های دریایی فرانسه در طول جنگ‌های ناپلئون- رابطه ویژه‌ای میان بریتانیا و سرزمین‌های پیرامون خلیج‌فارس وجود داشت. بریتانیا در ایران منافعی برای خود ایجاد کرد که برای انگلیسی‌ها به عنوان پاسخی به طرح‌های امپریالیستی روسیه بر هند بسیار مهم بود؛ چرا که در برهه‌ای در قرن ۱۹ دو ماموریت جداگانه دیپلماتیک در تهران وجود داشت: یکی از سوی دولت بریتانیا در هند و دیگری از سوی دفتر امور خارجی لندن. در ساحل عربی خلیج‌فارس، اما این رابطه برای چندین دهه شکننده بود و این رابطه اساسا بر اِعمال قدرت دریایی بریتانیا بر تعدادی از قبایل پراکنده، فقیر و عموما دزدی ساحلی مبتنی بود. این اقدامات با تهدید «دیپلماسی قایق‌های توپدار» و در راستای امضای یکسری از معاهدات برای سرکوب دزدی دریایی و تجارت برده انجام می‌شد که در نهایت به بریتانیا حق انحصاری اعمال کنترل بر امور خارجی و دفاعی در راستای حمایت از منافع بریتانیا را می‌داد. انگلیس طی نیم قرن اخیر از اعمال قدرت دریایی بر قبایل عربی حاشیه خلیج‌فارس و چوپانی بر آنها، به دزدی دریایی و خوش‌رقصی برای آمریکا رسیده است. جمهوری اسلامی ایران، آمریکا را با آن همه دبدبه و کبکبه و ادعا در منطقه زمینگیر و بار‌ها گوش آن را پیچانده است. انگلیس که دولتی شکست خورده و وضعیتی آشفته در داخل دارد، زمان و سوژه بدی را برای ابراز ارادت به ترامپ برگزیده است. گویا آن‌ها دستگیری ۱۰ ملوان متجاوز خود از سوی ایران در سال ۱۳۸۶ را فراموش کرده‌اند. جمهوری اسلامی در برابر بدعهدی‌های برجام راه اقدام متقابل را در پیش گرفته و در ماجرای نفتکش توقیف شده نیز به نظر می‌رسد بهترین راه همین است. در جنگلی که نام آن را نظم لیبرال آمریکایی گذاشته‌اند، مدارا با هیچ روباه و کفتاری، با عقل و تدبیر سازگار نیست.
• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با مضمون شرایط عوض شده منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
انگلیسی‌ها از ابتدای پیدایش تاریخ، دزددریایی بودند و همین توانایی موجب شد در قرن‌های اخیر، به بزرگ‌ترین استعمارگر جهان در اقصی نقاط عالم تبدیل شوند. در همین قضیه توقیف نفتکش ایرانی در جبل‌الطارق، آن‌ها از همین موضع استعماری اعمال قدرت کرده‌اند؛ آن‌هم با استفاده از مستعمره کوچکی که در جنوب اسپانیا و خیلی دورتر از مرز‌های خود دارند. حالا این کشور که در سراسر دنیا مناطق تحت‌استعمار‌ی فراوانی دارد؛ از استرالیا و کانادا گرفته تا همین جزایر کوچک وسط اقیانوس، برای دُوَل دیگر و ازجمله ایران، مدعی حقوق بشر، آزادی انسانی، آزادی بیان و... شده است. این هم از حکایت‌های طنز و البته تلخ این روزگاراست؛ اما بخش شیرین ماجرا آن است که انگلیسی‌های خبیث و آمریکایی‌های عجول تصور کرده‌اند کارشان در راهزنی دریایی، پاسخی است به احتمال مسدودشدن باب‌المندب یا تنگه هرمز؛ زهی خیال باطل! در یک ماه اخیر، بدون اینکه ایران اقدامی انجام دهد، ده‌ها نفتکش سعودی و اماراتی در منطقه به آتش کشیده شده و پالایشگاه‌های مهم نفت عربستان زیر بمباران نابود و فرودگاه‌هایش تعطیل شده‌اند. توقیف نفتکش اجاره‌ای ایران بچه‌بازی‌ای بیش نیست که البته، واکنشی به اتفاقات گذشته نظیر اسقاط پهپادآمریکاست. باوجوداین، این موضوع جابه‌جایی‌های ژئوپلتیک منطقه را تغییر نمی‌دهد. ایران دیگر آن کشوری نیست که هواپیمای مسافری‌اش را بزنند و در بروند؛ بلکه آنی است که سربازان انگلیسی مسلح را می‌تواند در روز روشن بازداشت و بازجویی کند.


• روزنامه خراسان یادداشتی با مضمون «گریس» بهانه هدف «کشتی ارواح» درج کرده که به این شرح است:

چرا باید نفتکش‌های مان را با هزار دردسر راهی سوریه کنیم؟ این سوالی است که برخی پس از توقیف نفتکش «گریس ۱» توسط انگلیسی‌ها مطرح می‌کنند. این اتفاق را می‌توان از دو منظر بررسی کرد: حقوق بین الملل و مسائل مرتبط با تحریم‌های نفتی.
۱. از منظر حقوق بین الملل از آن جایی که بهانه انگلیسی‌ها برای توقیف این کشتی، تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه سوریه است و ایران نیز عضو این اتحادیه نیست و اجباری برای اجرای این تحریم‌ها ندارد، بنابراین هیچ کس نمی‌تواند به این بهانه محموله اش را توقیف کند. به همین دلیل تا این جا انگلیس و دولت محلی جبل الطارق که تحت استعمار لندن است اقدامی خلاف قواعد بین المللی و «راهزنی دریایی» مرتکب شده اند.
۲. اما از منظر مسائل مرتبط با تحریم، توقیف نفتکش حامل نفت ایران که به گفته وزیر خارجه اسپانیا «به خواست آمریکا» توسط انگلیسی‌ها انجام شده، اقدامی بسیار موذیانه و خطرناک است که باید در مقابل آن سناریوی هوشمندانه و قاطع اتخاذ کرد. چرا موذیانه و خطرناک؟ واقعیت این است که ایران بعد از تحریم‌های نفتی که از سال گذشته اعمال شد، مشتری‌های خاموش و بازار ناپیدایی دارد و در این بازار خاص که به بازار خاکستری معروف است، کشورمان نفت را چراغ خاموش روی دریا می‌فروشد. برخی شنیده‌ها هم حاکی است که در این مسیر بیش از یک میلیون بشکه نفت به فروش می‌رسد که در صورت صحت، رقم معتنابهی است و نشان دهنده ناکارآمدی تحریم نفتی آمریکاست؛ بنابراین همین حالا که ما این نوشته را می‌خوانیم تعداد زیادی از نفتکش‌های بزرگ و کوچک ایرانی یا حامل نفت ایران، روی آب‌های اقیانوس‌ها و دریا‌های دور و نزدیک، با «جی. پی. اس»‌های خاموش و تکنیک‌های دیگر در حال دور زدن تحریم‌های ظالمانه و حرکت به سوی مقاصد مختلف و محرمانه هستند تا نفت ایران را بفروشند. تکنیک‌هایی که به تازگی فایننشال تایمز از این روش‌های مبتکرانه و حرکت نفتکش‌های نامرئی ایرانی به عنوان «کشتی ارواح» یاد کرده است. حالا تصور کنیم، آمریکا و انگلیس و سایر متحدان شان بخواهند این مسیر موثر دور زدن تحریم را ببندند؛ چه چیز بهتر از توقیف یک نفتکش حامل نفت ایران در یک نقطه دور افتاده و متهم کردن آن به ارسال نفت به سوریه، یا حتی کوبا و کره شمالی و ... می‌تواند هدف آن‌ها را محقق کند؟ در حقیقت غرب در این سناریو، خیلی موذیانه به دنبال تخریب این مسیر مهم و بالا بردن هزینه آن برای ایران است. ضمن این که با اتصال آن به مسئله سوریه تلاش می‌کند در افکار عمومی ایرانی نیز بر سر آن دوقطبی سازی کند. درحالی که همین دیروز رسانه‌ها و کارشناسان از جمله یک کارشناس شرکت «تانکر تراکرز» که کارش رصد نفتکش‌ها در جهان است، به بی بی سی گفت ابعاد این نفتکش به اندازه‌ای است که اساسا «نمی‌تواند در بندر بانیاس سوریه پهلو بگیرد» بنابراین «گریس ١ احتمالا برای پالایشگاه بانیاس در سوریه بارگیری نشده بود، بلکه این نفتکش می‌خواست بار خود را از طریق انتقال کشتی به کشتی، در دریای مدیترانه به یک شناور دیگر (احتمالا اروپایی) منتقل کند... ضمن این که به تازگی یک نفتکش ایرانی بار خود را به همین شیوه در آب‌های نزدیک سوریه به یک کشتی اروپایی منتقل کرده است.» این مسئله و اظهارنظر کارشناسی، به خوبی نشان می‌دهد آمریکایی‌ها که دریافته اند تحریم نفتی شان جواب نگرفته، اکنون به دنبال مسدود کردن مسیر هوشمندانه دور زدن تحریم‌ها و توقف تانکر‌های نفتی ایران روی آب‌ها هستند. پس نباید تعجب کنیم اگر فردا ادعا کردند یک نفتکش دیگر را که حامل نفت ایران برای کره شمالی یا کوبا (یا هرجای دیگری که برای برخی از مخاطبان ایرانی حساسیت دارد) بوده، توقیف کرده اند! به همین دلیل در مقابل این سناریوی موذیانه انگلیسی-آمریکایی باید خیلی هوشمندانه و دقیق رفتار کرد، اما در عین حال لازم است با طراحی یک پاسخ قاطع، هزینه تکرار آن را برای طرف غربی بالا ببریم.

• روزنامه وطن امروز مطلبی با مضمون راه ابریشم جدید؛ بستر فرصت‌ها منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
پیروزی‌های منطقه‌ای و ترقه‌بازی شایعات: موفقیت‌های منطقه‌ای ایران هر بار اثبات ضعف دشمنان را تکرار می‌کند و عجز در این تقابل با پناهگیری در بازار شایعات آشکار می‌شود. به عنوان مثال بار‌ها شاهد بوده‌ایم به هنگام پیروزی‌های میدانی مقاومت یک خبر کذب شایع می‌شود: اختلاف‌های ایران و روسیه! بحث این روز‌های لاذقیه هم از توهم تنش میان ایران و روسیه مستثنا نبوده. با کمی جست‌وجو در خبرگزاری‌های معاند متوجه انتشار اخبار کذبی می‌شویم که مدعی می‌شوند کرملین از قرار واگذاری بندر لاذقیه به ایران بشدت عصبانی ا‌ست. اما واقعیت نشان می‌دهد تهران و مسکو در عالی‌ترین سطح همکاری با یکدیگر هستند و اگر رقابتی هم برای جذب امتیازات بیشتر در سوریه وجود دارد ناشی از امری طبیعی در فضای روابط بین‌المللی است نه یک درگیری! درباره اداره بنادر در سوریه، اعلام خبر واگذاری بندر طرطوس به روسیه و بندر لاذقیه به ایران نشان از آن دارد که یک تقسیم کار شده است. این سطح از همکاری یقینا ناتوانی دشمنان محور مقاومت را نشان می‌دهد که چاره‌ای جز تشویش و انتشار شایعات برای پنهان کردن آن ندارند که البته هیچکدام خاموش شدن صدای غرش مقاومت در منطقه را رقم نخواهد زد.


• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر امید‌های ۲۴ ماه آینده درج کرده که به این شرح است:

دو تصمیم مهم اقتصادی در دولت گرفته شد. یکی صرفه‌جویی در مصارف بودجه‌ای است به طوری که امسال درآمد‌های بودجه‌ای از ۴۴۸ هزار میلیارد تومان به ۳۸۶ هزار میلیار تومان کاهش پیدا کرده است؛ یعنی ۶۲ هزار میلیارد تومان از مصارف باید کاهش یابد. هر سال که بودجه به مجلس می‌رود حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان به آن اضافه می‌شود. بودجه‌نویسی بر اساس منافع منطقه‌ای و نه بر مبنای منطق برنامه‌ریزی مشکل مهمی است که باید مرتفع شود. کاهش مصارف بودجه‌ای جزو کار‌های سخت سازمان برنامه و بودجه در امسال است. تصمیم دوم درباره تشویق سرمایه‌گذاری خارجی در ایران است که طبق آن به سرمایه‌گذارانی که در کشور معادل ۲۵۰ هزار یورو در قالب ساختمان، تولید، سهام و کشاورزی و... سرمایه‌گذاری کنند اجازه اقامت ۵ ساله در ایران داده می‌شود که تأثیرات دراز مدتی در اقتصاد برجای خواهد گذاشت. در جلسه هیأت دولت تصمیم گرفته شد با اعلام وزارت اقتصاد، وزارت کشور در کمترین زمان ممکن بدون بوروکراسی ترتیبات اقامت آن‌ها را مهیا کند.

 

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با عنوان اخلاق و بی‌ثباتی اقتصاد کلان درج کرده که به این شرح است:
بی‌ثباتی اقتصاد کلان سبب درد و رنجی می‌شود که انسان تا آستانه‌ای می‌تواند به آن بی‌تفاوت باشد و واکنشی دفاعی از خود نشان ندهد. درد و رنجی که بی‌ثباتی اقتصاد کلان بر انسان تحمیل می‌کند، زیان آشکار و ضمنی (یا به اصطلاح هزینه فرصت) عدم‌واکنش به این بی‌ثباتی است. بی‌ثباتی اقتصاد کلان یا زیانی به شکل آشکار بر شخص تحمیل می‌کند (مثلا زمانی که بر اثر تورم فرد ناچار است برای خرید مقدار مشخصی کالا مبلغ بالاتری بپردازد و بنابراین توان خرید او کاهش یابد یا هنگامی که در شرایط نیاز به فروش سهام ارزش سهام او دچار افت شدید شود و زیان حاصله قدرت خرید و رفاه او را کاهش می‌دهد) یا زیانی به شکل ضمنی برای فرد ایجاد می‌کند (مثلا هنگامی که در شرایط افزایش شدید قیمت مسکن فرد می‌توانسته است به جای نگهداری پول نقد به خرید مسکن روی آورد و چنین نکرده است و به این ترتیب دچار زیان ضمنی شده است). طبیعی است که اگر بی‌ثباتی اقتصاد کلان به‌ویژه به شکل نوسانات قیمت‌ها بسیار محدود باشد، زیان‌های آشکار و ضمنی اشاره شده محدود بوده و اصطلاحا پایین‌تر از آستانه قابل‌تحمل است و همین موضوع سبب می‌شود که واکنشی دفاعی از جمله به شکل تغییر در اخلاق افراد جامعه رخ ندهد. اما هنگامی که بی‌ثباتی اقتصاد کلان تشدید می‌شود، زیان‌های اشاره‌شده نیز تشدید می‌شود. مثلا هنگامی که قیمت مسکن در یک فاصله کوتاه ۳۰ درصد افزایش می‌یابد، کسی که مسکن خود را فروخته و تبدیل به پول نقد کرده است یا کسی که پول نقد داشته و تبدیل به مسکن نکرده است، احساس دچار زیان شدن برای او به‌طور قابل‌توجهی بالا خواهد بود. به‌عبارت دیگر، در چنین شرایطی زیان ناشی از بی‌ثباتی اقتصاد کلان و درد ناشی از آن برای اشخاص از آستانه قابل‌تحمل گذشته و اشخاص را وادار به واکنش دفاعی می‌کند که دارای پیامد‌هایی در اخلاق نیز خواهد بود. به‌عنوان نمونه، هنگامی که انتظارات تورمی بالا است و محصولی مانند برنج یا دارو کمیاب می‌شود، با وجود آنکه خرید بیش از نیاز و احتکار آن به قصد فروش به قیمت بالاتر امری غیر‌اخلاقی محسوب می‌شود، اما بسیاری از اشخاص قادر به خودداری از احتکار و کسب سود از این موضوع نیستند. به‌عبارت دیگر، صرف‌نظر کردن از سود اشاره‌شده به معنی تحمل زیانی ضمنی فراتر از آستانه تحمل آن‌ها است و به همین دلیل اقدام به احتکار را ترجیح می‌دهند و این‌گونه بی‌ثباتی اقتصاد کلان تضعیف بنیان‌های اخلاقی را شکل می‌دهد. به‌عنوان نمونه‌ای دیگر، هنگامی که بی‌ثباتی اقتصاد کلان محدود است و شخصی به دوستان یا بستگان خود برای رفع مشکل آن‌ها قرض‌الحسنه می‌دهد از این موضوع احساس مغبون بودن نمی‌کند؛ اما هنگامی که بی‌ثباتی اقتصاد کلان شدید است فرد قرض‌دهنده از قرض دادن خود و هر گونه تاخیر در بازپرداخت قرض خود احساس زیان می‌کند و شخص قرض‌گیرنده نیز اگر امکان تبدیل کردن پول به کالا یا دارایی داشته باشد که قیمت آن در حال افزایش است، وسوسه و انگیزه بازپرداخت با تاخیر را کسب می‌کند تا از آن قرض سود کسب کند یا از زیان ضمنی پرهیز کند و به همین دلیل زمینه پایبندی به اخلاق در انجام یک کار نیک در هر دو طرف تضعیف می‌شود. به‌عنوان نمونه‌ای دیگر، هنگامی که مثلا فردی اقدام به پیش خرید مسکن کرده است و بی‌ثباتی اقتصاد کلان سبب شده است وارد شدن در بازار سکه و ارز جذاب شود، ممکن است سازنده مسکن انگیزه‌ای بالا برای خرید و فروش ارز و سکه با استفاده از منابع مالی خریداران مسکن پیدا کند و در انجام تعهد خود تعلل کند و رفتاری غیر‌اخلاقی در رابطه بین خریدار و فروشنده پدیدار شود. در واقع، بازهم زیان ضمنی عدم‌وارد شدن در بازار سکه و ارز برای سازنده مسکن فراتر از آستانه تحمل او بوده و او را به ورود در این بازار و ارتکاب عمل غیر‌اخلاقی عدم‌تحویل مسکن به موقع خریداران مسکن را برای خود قابل‌قبول کند. موارد اشاره‌شده نمونه‌های اندکی از ده‌ها، صد‌ها و هزاران مورد و مثال است که چگونه بی‌ثباتی اقتصاد کلان سبب می‌شود افراد یک جامعه برای پرهیز از زیان آشکار یا ضمنی ناشی از بی‌ثباتی اقتصاد کلان پایبندی به آنچه را که رفتاری اخلاقی توصیف می‌شود، از دست بدهند و مرتکب آن شوند (در واقع، تداوم بی‌ثباتی اقتصاد کلان می‌تواند بسیاری از آنچه را قبلا غیر‌اخلاقی و ناپسند توسط عموم محسوب می‌شده است تبدیل به امری عادی و قابل‌پذیرش اجتماعی کند). هرچه بی‌ثباتی اقتصاد کلان شدیدتر باشد و مدت بیشتری تداوم داشته باشد، به دلیل متضرر کردن مکرر افراد اثر آن در تخریب اخلاق نیز شدیدتر و پیامد‌های زیان‌بار اقتصادی و اجتماعی آن نیز شدیدتر است. بر این اساس، تلاش برای کنترل بی‌ثباتی اقتصاد کلان و در رأس آن‌ها کنترل تورم امری ضروری نه فقط برای پرهیز از زیان اقتصادی، بلکه امری ضروری برای پرهیز از فروپاشی اخلاق است. نباید فراموش کرد که در جامعه‌ای فقیر از نظر سطح تولید سرانه این امکان وجود دارد که آنچه اخلاقی نامیده می‌شود حفظ شود؛ اما در جامعه‌ای دچار بی‌ثباتی اقتصاد کلان حفظ آنچه اخلاقی می‌نامیم، امکان‌ناپذیر است. اگر تخصص من اقتصاد است و اگر قضاوتی نمی‌توانم بکنم که آیا جامعه‌ای ایران از نظر اخلاقی دچار دشواری و ضعف شده است یا خیر، اما بر اساس تحلیل فوق می‌دانم که بی‌ثباتی اقتصاد کلان امکان حفظ ارزش و هنجار و اخلاق را تضعیف می‌کند. در آن صورت، عزمی جدی برای کاهش بی‌ثباتی اقتصاد کلان باید در ما شکل بگیرد نه به این دلیل که بی‌ثباتی اقتصاد کلان سبب عقب ماندن سطح رشد و توسعه اقتصادی ما از دیگران می‌شود، بلکه به این دلیل مهم‌تر که بی‌ثباتی اقتصاد کلان اخلاق ما را نشانه می‌رود و بخش بزرگی از رفاه جوامع نیز ناشی از حاکم بودن آن چیزی است که اخلاقی می‌پنداریم. رفع بی‌ثباتی اقتصاد کلان عمدتا کارکردی است که سیاست پولی باید انجام دهد و شرط آن رفع سلطه مالی و واگذاری استقلال به سیاست‌گذار پولی و پذیرش محدودیت‌های سیاست پولی است تا آنچه ظاهرا صرفا ما را در دستیابی به اهداف اقتصاد کلان کمک می‌کند، اکنون به بهبود اخلاق نیز کمک کند.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان درست حساب کنید! منتشر کرده که در ادامه می خوانید:
هنر محاسبه یعنی توان فهم «.. کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِإِذنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصّابِرینَ؛ چه بسیار گروه‌های کوچکی که به اذن خدا، بر گروه‌های عظیمی پیروز شدند و خداوند، با صابران و استقامت‌کنندگان است. عقل محاسبه گر دنیایی از درک این معنا عاجز است؛ او وقتی ناو آمریکایی را می‌بیند، دست و پایش را گم می‌کند، زرادخانه‌های دشمن را که می‌بیند گمان می‌کند با یک دکمه کار ما تمام است، اما کسی که محاسباتش منهای خدا نیست می‌گوید «اگر من بودم می‌زدم» کلامی که از امام خمینی (ره) نقل می‌کنند، آن هنگام که خبر ورود متبخترانه ناو آمریکایی را در تنگه هرمز به این بزرگ مرد تاریخ دادند. بشار می‌ماند، جنگ نمی‌شود، اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید و ... هم از لسان خلف صالح آن امام صادر شده است و هر آنچه گفتند شد تا یاد بگیریم درست حساب کنیم. در اندیشه اسلامی، قرآنی و الهی پیروزی و نصرت مخصوص کسانی است که برای خدا گام بردارند. وعده خدا همین است ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم؛ اگر به یاری خدا بشتابید، خدا شما را نصرت می‌دهد و گام هایتان را استوار می‌گرداند. چنانچه این قاعده را متوجه شویم، تطبیق مصادیق با آن، کار دشواری نیست. پهپاد به حریم هوایی تجاوز کند، ساقط می‌شود؛ نفتکش مورد تعرض قرار گیرد، متقابلا باید اقدام شود؛ خاک، غصب شود، پس گرفته می‌شود؛ آب ناامن شود، برای همه ناامن می‌شود. آب، خاک و هوا، هر جا آتشی برافروخته شود، با آتشی افروخته‌تر پاسخ داده می‌شود. ایران اسلامی، سرافراز است و مادامی که اسلام حاکم است یعلوا و لا یعلی علیه؛ برتر است و هیچ کسی علو و برتری نسبت به آن ندارد. مادامی که پرچم ولایت افراشته است، نفی سبیل حکومت دارد؛ هیچ ایرانی نمی‌تواند بپذیرد که استعمارگران پیر، هنوز گمان کنند مثل وحشی‌ها می‌توانند در دنیا حکومت کنند. یک روز رسانه‌ها را تحقیرآمیز به نشستی دعوت کنند و روز دیگر نفتکش حامل نفت ایران را متوقف کنند و پای نجس خود را به آن باز کنند و صرفا به احضار سفیر بسنده شود؛ هرگز. چه زمان باید خاک پاک ایران از لوث وجود نحس و نجس دشمنان حربی ما پاک شود؟ بایستی این جرثومه‌های فساد را که جز برای مکاری و حیله گری در کشور ما نیستند بیرون کرد تا بفهمند کبیر که هیچ، صغیر هم نیستند.

• روزنامه جوان سرمقاله‌ای با عنوان انگلیس از گذشته عبرت بگیرد منتشر کرده که به این شرح است:
رژیم امریکا که هنوز از ضربه ناشی از اصابت پیشرفته‌ترین پهپادش به دلیل تجاوز به آب‌های سرزمینی ایران گیج است و تعادل خود را بازنیافته، عجالتاً این مأموریت را به انگلیسی‌ها واگذار کرده تا با درگیر ساختن بیشتر انگلیس به عنوان اصلی‌ترین مهره‌اش در اروپا، هم در روند صدور نفت ایران اخلال کند و به زعم خود ادعای به صفر رساندن صدور نفت ایران را عملی سازد و هم در ماجرای تشدید فشار‌ها و تحریم‌ها علیه ایران مهره اروپایی‌اش را بیشتر درگیر ساخته و به زعم خود از این انفعال و انزوایی که در ماه‌های اخیر به دلیل درگیری با همه قدرت‌های جهان دچارش شد، نجات یابد، اما از آنجایی که انگلیسی‌ها از گذشته دور به پیچیدگی و فریبکاری در امور سیاسی و امنیتی اشتهار دارند، گرفتاری‌شان در بازی آشکار و عریان ترامپ، دور از انتظار است، چرا که پیامد‌های سیاسی و امنیتی این اقدام انگلیس به‌گونه‌ای نیست که دولت مستعفی خانم ترزا می‌آن را درک نکرده و صرفاً برای حمایت مقطعی از ترامپ، منافع و اعتبار اندک انگلیس را در معرض چالش‌هایی قرار دهند که تحمل آن برای دولت متزلزل حاکم بر انگلیس که هنوز از بحران برگزیت رهایی نیافته، دشوار است. استقبال سریع جان بولتون از این اقدام انگلیس نشان دهنده بازی انگلیسی‌ها در باتلاقی است که خود را نتوانسته‌اند از آن نجات دهند. وی بامداد روز جمعه در حساب کاربری‌اش در توئیتر، ضمن استقبال از این اقدام می‌نویسد؛ خبر عالی: انگلیس ابرنفتکش گریس ۱ را که در حال حمل نفت ایران به سوریه بود متوقف کرده است. وی با ادعای نقض تحریم‌های اتحادیه اروپا از سوی ایران مدعی شده است که امریکا و متحدانش به ایران و سوریه اجازه نخواهند داد از این تجارت غیرقانونی (؟!) منتفع شوند.
در این زمینه چند نکته قابل ذکر است:
۱- تجربه مواجهه ایران با امریکا در ماه‌های اخیر، باید انگلیسی‌ها را به این درک رسانیده باشد که درگیر شدن‌شان با ایران نه تنها منفعتی برای‌شان نداشته، بلکه اعتبار و حیثیت و حتی زمینه حضور آن‌ها را در منطقه تحت‌الشعاع قرار داده و به مخاطره می‌اندازد و در صورت عدم جبران اشتباه باید هزینه آن را بپرد ازند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *