صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

آفت نگاه جناحی در اقتصاد/ قیمت برجام یک ششم قیمت یک فوتبالیست؟! / جلوِ بیابان زایی را بگیریم

۱۱ تير ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۹:۰۷
کد خبر: ۵۲۹۸۲۶
آفت نگاه جناحی در اقتصاد، قیمت برجام یک ششم قیمت یک فوتبالیست؟!، جلوِ بیابان زایی را بگیریم، چارچوب مقاومت ـ ابزار مذاکره، موانع اجرایی اقتصاد مقاومتی و دهه تکرارناپذیر ۱۳۶۰ گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز روزنامه‌های کشور است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، آفت نگاه جناحی در اقتصاد، قیمت برجام یک ششم قیمت یک فوتبالیست؟!، جلوِ بیابان زایی را بگیریم، چارچوب مقاومت ـ ابزار مذاکره، موانع اجرایی اقتصاد مقاومتی، طالبان و گاوگیجه آکادمی و رسانه، طالبان این روز‌ها به دنبال چیست؟، مظلومِ مقتدر همچون کوه، خطاب به ترسو‌ها و دهه تکرارناپذیر ۱۳۶۰ گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز روزنامه‌های کشور است که در ادامه می‌خوانید.

• روزنامه حمایت مطلبی با تیتر آفت نگاه جناحی در اقتصاد منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:

یکم: در شرایطی که کشور با معضلات عدیده‌ای در بخش اقتصاد ازجمله بروز چالش‌ها و گسل‌های معیشتی روبه‌روست، اولین و مهمترین اقدام در این برهه، عبارت است از اتخاذ «آرایش جنگی» با در پیش گرفتن سیاست‌هایی که از اقشار آسیب‌پذیر به شکل عملی حمایت شود. پرداختن به امورات طبقه ضعیف و تأمین نیاز‌های حداقلی کسانی که همیشه پای‌کار انقلاب اسلامی بوده‌اند، باید یکی از امهات و واجبات برنامه‌های اقتصادی به شمار آید چراکه اساساً هدف از تحریم‌ها و اعمال فشار اقتصادی، ایجاد نارضایتی مردم است و سناریوی آمریکا و شرکایش نیز بر این قاعده استوار شده که با تعمیق شکاف‌های اجتماعی، در گام اول، واگرایی و دلسرد کردن اقشار متوسط و ضعیف جامعه را کلید بزنند و در مرحله بعد، آن‌ها را به‌اصطلاح در مقابل حاکمیت قرار دهند. این در حالی است که به دلیل سیاست‌های بعضاً نسنجیده و عدم استفاده از ظرفیت‌های بسیار فراوان در کشور برای کاهش فشار اقتصادی، شاهدیم که برخی از اقلام ضروری مردم با رشد بی‌سابقه و سرسام‌آور قیمت‌ها روبه‌رو بوده است.

دوم: همان‌گونه که در ابتدای این نوشته به آن اشاره شد، مشکل فعلی از دو زاویه سیاست‌های خارجی و داخلی قابل واکاوی است. واقعیت آن است که متأسفانه عملکرد منفی برخی از دستگاه‌های مسئول در حوزه اقتصاد موجب امیدواری دشمن به اثربخشی تحریم‌ها شده و این موضوع را بار‌ها از زبان رئیس‌جمهور آمریکا شنیده‌ایم. مسئله، درستی یا نادرستی برداشت مستأجر کاخ سفید از تحریم‌ها نیست بلکه نکته اینجاست که ترامپ و دیکتاتور‌هایی مثل او نباید به کوچک شدن سفره‌های مردم امید ببندند و حال اقتصاد باید آن‌چنان خوب باشد که وی از این بخش، به‌طور کامل ناامید شود. تکیه کردن و امیدواری نسبت به حمایت غرب از برجام و بی‌توجهی به مقاوم‌سازی و تاب‌آوری اقتصاد در کنار تصمیمات ناپخته و خلق‌الساعه درمجموع باعث شد که برخی مسئولین، آرایش جنگی به خود نگیرند و مادامی‌که جنگ اقتصادی دشمن را باور نکنند، طبعاً قادر به دفع آفند حریف و عملیات پدافندی در قالب برنامه‌ریزی درست و آینده‌نگرانه نیستند. بنابراین، پیش‌شرط بهبود وضع معیشت جامعه به‌طور عام و اوضاع اقتصادی اقشار آسیب‌پذیر به شکل خاص، در گرو دو مؤلفه «باورمندی جنگ اقتصادی» و «برنامه‌ریزی مدبرانه» است.

سوم: برنامه‌ریزی صحیح، شاقول مشخصی دارد و آن اینکه رضایتمندی مردم جلب شود، تصمیمات کارشناسی نشده، امواج و بسامد‌های منفی در جامعه ایجاد کرده و نارضایتی عمومی را به دنبال آورده است. یک نمونه از معضلاتی که مردم با آن دست به گریبان‌اند، به رشد افسارگسیخته نرخ اجاره‌بها و دست‌نیافتنی شدن خرید مسکن بازمی‌گردد. در حال حاضر، برخی از مسئولین دچار تفریط در بخش مسکن شده‌اند، همچنان که در گذشته، دچار افراط بودند. نه درمان‌های مقطعی، شتاب‌زده و فوری گرهی از مشکلات مردم باز می‌کند و نه افتخار به اینکه حتی یک آجر روی آجر طرح‌های گذشته مسکن گذاشته نشده است! دود این افراط‌وتفریط‌ها به چشم مردم رفته و نتایج آن را نه در دور دست‌ها بلکه در همسایگی و اقوام و نزدیکان خود می‌توانیم ببینم که طبقه ضعیف جامعه به چه صعوبت و عسر و حرجی برای پرداخت اجاره‌بها دچار هستند. راه‌حل مشکل مسکن، نگاه جامع‌نگرانه، مجزا و علمی است، به‌نحوی‌که نسبت به ایجاد شهر‌های کوچک با ملاحظه توسعه زیرساخت‌های آن اعم از حمل‌ونقل، امکانات اداری و رفاهی و اشتغال اقدام شود تا از مهاجرت به شهر‌های بزرگ ممانعت به عمل آید. طبعاً این اقدام مستلزم تمرکززدایی و گام‌های عملی است و نمی‌توان همه امکانات را در مراکز شهر‌ها مستقر کرد و از مردم خواست که به شهر‌های کوچک، اما بدون زیرساخت‌های لازم بروند. اگر این اتفاق هم بیفتد و مردم مجبور به مهاجرت به شهرک‌های اطراف شوند، مشکلات اجتماعی و فرهنگی سر باز می‌کند، چون جامع‌نگری در این حوزه لحاظ نشده است. استفاده از توانمندی گروه‌های جهادی – مهندسی و آماده خدمتگزاری در اقصی نقاط کشور برای ساخت مسکن با تجهیزات و امکانات قابل‌قبول به همراه توسعه زیرساخت‌های آن، ظرفیتی است که جای خالی آن بسیار حس می‌شود، چراکه تجربه آن را در مواقفی همچون بازسازی مساکن مناطق محروم، سیل‌زده و زلزله‌زده دیده‌ایم.

چهارم: مسئله مهم دیگر که این روز‌ها در مورد آن بسیار اظهارنظر می‌شود، اما کمتر گوش شنوایی برای آن وجود دارد، مسئله حفظ قدرت خرید مردم است. مردم به سبد خرید خود نگاه می‌کنند و آمار‌های ارائه‌شده در خصوص رشد و رونق اقتصادی را بر اساس آن می‌سنجند. متأسفانه برای چاره‌اندیشی در خصوص کاهش قدرت خرید مردم، بیش از آنکه صبغه کارشناسی و علمی مدنظر قرار گیرد، موضوعات جناحی و قبیله‌ای در دستور کار قرارگرفته و این آفتی است که باید با نظر عقلای همه جناح‌ها و ارجحیت منافع ملی دفع شود. اما نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که رکود حاکم بر بازار، باعث کاهش قدرت خرید مردم شده، زیرا این دو بر یکدیگر اثر متقابل دارند. از طرفی، طبق ضریب جینی، وضعیت توزیع درآمدی وخیم‌تر و موجب شده تا عایدی اقشار ضعیف جامعه نسبت به گذشته کاهش قابل‌ملاحظه‌ای داشته باشد. ازاین‌رو، باید تلاش شود تا از طریق ایجاد اشتغال و استفاده از ظرفیت‌های بالقوه داخلی نرخ اشتغال و درآمد سرانه مردم افزایش یابد و درنتیجه، شاهد قدرتمند شدن بنیه اقتصادی خانواده‌ها در هر سطحی به‌ویژه طبقه ضعیف و متوسط جامعه باشیم.

پنجم: تا زمان رسیدن به نقطه مطلوب، اما باید شرایط اضطراری فعلی را چاره کرد، به‌این‌ترتیب که توزیع کالا‌های اساسی، بر اساس یک اسلوب منظم و برحسب سبک و سیاقی مشخص انجام شود. در حال حاضر، با مشکل کمبود اقلام ضروری مواجه نیستیم و آنچه مردم را آزار می‌دهد، «بی‌برنامگی» و «عدم نظارت بر توزیع» است. به‌بیان‌دیگر، کالا‌های اساسی به‌وفور یافت می‌شوند، اما آنچه یافت نمی‌شود، عدم مدیریت بر مبدأ تولید کالا تا رسیدن به دست مصرف‌کننده نهایی است و باید به هر ترتیب ممکن و در اسرع وقت، به آن سر و سامان داد.
بخش امیدوارکننده ماجرا اینجاست که هیچ امر محال و ناممکنی برای جمهوری اسلامی وجود ندارد و کشورمان گردنه‌هایی به‌مراتب سخت‌تر از اوضاع فعلی را پشت سر گذاشته است. محرم دانستن مردم، طرح مشکلات کشور با آن‌ها و کمک گرفتن از متخصصین انقلابی و کسانی که دل درگرو این آب و خاک دارند، می‌تواند کشتی انقلاب را همچون برهه دفاع مقدس از امواج طوفان فعلی به‌سلامت عبور داده و به ساحل رونق و پیشرفتی که در شأن ایران و ایرانی باشد، برساند.


• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر قیمت برجام یک ششم قیمت یک فوتبالیست؟! منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
یکشنبه آینده، سررسید ضرب الاجل دو ماهه ایران به اروپاست. تصمیم راهبردی را نمی‌توان و نباید به‌خاطر رفتار تاکتیکی و عملیات تاخیری حریف، معطل گذاشت. ما پس از خروج آمریکا از برجام، ۱۲ ماه صبر پیشه کردیم. اما صبر دولت ما، آمریکا و اروپا را گستاخ‌تر کرد، به‌جای آنکه به عقل و عهد برگرداند. آمریکا در این مدت، در حال بازگرداندن تحریم‌ها بود. دولت‌های خبیث اروپایی نیز امیدوار بودند همراهی با فشار حداکثری آمریکا در قالب نقض تعهدات، ایران را از موضع ضعف، دوباره پای میز مذاکره بیاورد تا این بار، عقب‌نشینی از نفوذ منطقه‌ای و واگذاری توانمندی بازدارنده دفاعی را بپذیرد. اگر هم کار به بی‌ثباتی در ایران می‌کشید، باز هم مطلوب آن‌ها در جبهه صهیونیسم مسیحی بود. اما قریب دو ماه است ورق برگشته است. از یک‌سو ضربات محور مقاومت به مراکز مهم اقتصادی و نظامی دو رژیم خیانتکار در منطقه شدت گرفته است. از طرف دیگر، جمهوری اسلامی با سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا نشان داد زدن ضربات متقابل را با جدیت در دستور کار قرار داده است. مجموعه نظام همچنین ۱۸ اردیبهشت ماه، بازنگری در راهبرد خود نسبت به برجام را آشکار کرد و به شکل اجماعی در سطح شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت فقط دو ماه دیگر، به طرف اروپایی برای جبران کوتاهی‌هایش مهلت دهد. این، تصمیمی راهبردی، با ۱۲+ ۲ ماه تاخیر بود تا حجت بر دوستان و دشمنان تمام شود. دولت در اثر تراکم عهدشکنی و خباثت طرف مقابل و فشار افکار عمومی، از اردیبهشت ماه اعلام کرد کاهش تعهدات برجامی را به‌عنوان اهرم بازدارنده، در دستور کار قرار می‌دهد. حریف کمترین تردیدی نکند که این تصمیم راهبردی، جز با بازگشت او به تعهداتش تغییر نخواهد کرد. برجام، به خودی خود نمی‌توانست راهبرد دولت باشد، اما اگر هم به خطا چنین شد؛ مشروط به پایبندی غرب بود. استحاله تدریجی «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) به «برجای» (برنامه جامع اقدام یکطرفه ایران!) به عنوان راهبردی برای در جا زدن ایران و بازداشتن آن از پیشرفت، به مفهوم پایان عمر برجام است؛ همچنان که توافقات ۱۶ سال قبل سعدآباد و بروکسل و پاریس، به دست غرب نابود شد. با این تفاوت که امروز، ایران و متحدان راهبردی آن، دست برتر را در منطقه دارند.


• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون جلوِ بیابان زایی را بگیریم منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:

با توجه به این که سد‌ها سبب می‌شوند آب به دشت‌ها و تالاب‌های پایین‎دست و آبخوان‌ها و رودخانه‌ها و جانوران وابسته به آب نرسد ولی باز برخی در اندیشه ساخت سد‌های جدیدند. پیش از سیل و بارندگی بهار ۹۸، آب بسنده برای پرکردن این همه سد وجود نداشت و این در کشور خشکی، چون ایران به دور نیست. از پیامد‌های پساسیلاب، رسوب در مخزن سد‌هاست که به کاهش تراز آب سد می‌انجامد. این گفته بر پایه دانش روز نیست که هرچه سد بیشتر باشد، سیلاب‌ها بیش‌تر کنترل خواهند شد. در سیلاب بهار ۹۸ مشاهده شد که رهانکردن به هنگام مخزن‌ها در سال ۹۷، سبب شد برخی سد‌ها از آب سرریز شود. سد‌ها با دستکاری در سامانه آب‌شناسانه (هیدرولوژیک) سبب پیامد‌هایی می‎شوند که یکی پدیده نوبیابان است.

بیشتر مدل‌ها می‌گویند خاورمیانه و شمال آفریقا رو به سوی گرم‌تر و خشک‌تر شدن اند. برای برون‌رفت از این چالش، توافق اقلیمی پاریس پافشاری دارد که رفتار علمی با تغییرات اقلیمی باید فراتر از رویکرد‌های مدیریتی و تکنولوژیکی باشد. چالش تلخ ایران خشکیدگی است و رویکرد چیره ما نخست باید پذیرش باشد و سپس برنامه‌ریزی‌ها در راستای همین اِنگاره انجام گیرند؛ و دیگر این که در فراوانی آب نباید زیاد آب مصرف کرد بلکه باید مدیریت آب داشت برای زمان خشک‌سالی که گاه خود را در یک سال در تابستان نشان می‎دهد و گاه در پاییز همان سال.

• روزنامه وطن امروز مطلبی با تیتر چارچوب مقاومت ـ ابزار مذاکره درج کرده که به این شرح است:
رویکرد تهاجمی مقاومت یمن در برابر متجاوزان سعودی و همچنین مقاومت در سوریه، صحنه نبرد را کاملاً دگرگون کرد و دشمن را به فکر چاره‌اندیشی برای باز کردن راه مذاکره انداخت.
علاوه بر موارد فوق می‌توان لیست بلندی از توفیقات به‌دست آمده ناشی از رویکرد مقاومت در منطقه و جهان را بیان کرد که در این چارچوب، بازدارندگی در منطق مقاومت معنای دقیق‌تری پیدا می‌کند. یقیناً فهرست توفیقات راهبرد مقاومت در تقاطع با نمونه‌های عبرت‌آموزی از بی‌توجهی به آن معنای واضحی می‌یابد که الگوی مصر و لیبی از آن جمله‌اند. یعنی دقیقاً همان نقاطی که ابزار مذاکره به جای راهبرد مقاومت نشست. در عین حال باید با دقت و وسواس از انحرافاتی که در تبیین منطق و اندیشه مقاومت وارد می‌شود نیز مراقبت کرد. مقاومت نباید به «جنگ» تأویل شود. راهبرد مقاومت همواره بدیل و راه سومی در مقابل ۲ راه پرهزینه «جنگ» و «سازش» است. همچنین نباید این تصویر ایجاد شود که مقاومت اقدامی ماجراجویانه، زمینه‌ساز فلاکت و عقبگرد است، در شرایطی که مقاومت در حقیقت بازدارنده هرگونه ماجراجویی و لازمه پیشرفت عینی و واقعی است.


• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان موانع اجرایی اقتصاد مقاومتی منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
خطوط راهبردی که رهبری معظم انقلاب در اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و نیز اراده مدیریت جهادی معطوف به آن ذکر کرده‌اند، تنها راه برون رفت از مشکلات اقتصادی، دور زدن تحریم‌ها و رسیدن به پیشرفت و توسعه مطلوب است. میلیون‌ها زن و مرد ایرانی در زیر سقف کارخانجات، مزارع و نیز در نظام توزیع بازار کار می‌کنند تا رکورد تولید ناخالص ملی هفدهمین اقتصاد جهان را حفظ و صیانت کنند. اما دیوان سالاری حاکم بر دولت فاقد آن است که یک مالیات در خور، حداقل برای خرج و مخارج خود از این تولید عظیم مهیا کند.
فقدان یک نظام شایسته‌سالار باعث شده در هر دوره‌ای از انتخابات، افراد به‌درد بخور لجوجانه کنار گذاشته شوند و از روی باندبازی و تملق‌پروری، چاپلوسی و ریا کسانی روی کار بیایند، گاهی بار خود را ببندند و کار مردم و کشور را زمین بگذارند.
فساد اخلاقی و اداری و مالی در برخی دستگاه‌ها باعث هرز رفت منابع انسانی و مالی کشور و سبب ارتقاء فرومایگان شده است و این رویکرد غلط باعث شده چرخ اقتصاد مقاومتی کند بچرخد و یا به نفع کسانی بچرخد که مدام شکاف طبقاتی را دامن می‌زنند و به وسعت دره فقر و غنا می‌افزایند. ضعف ساختار نظارتی و فقدان یک نظام صحیح ارزیابی عملکرد به علاوه انتصاب افراد فاقد صلاحیت در برخی مناصب کلیدی امروز مشهود است. حجم ورودی پرونده‌هایی که در دستگاه قضائی که خارج از نظام نظارتی با مکانیزم «سوت‌زنی» رسوب کرده کم نیستند. سازمان حسابرسی در دولت، دیوان محاسبات در مجلس و سازمان بازرسی کل کشور در قوه قضائیه باید به ساماندهی امور زیرساختی نظارت به گونه‌ای بپردازند که هم پرونده‌های فساد رو به کاهش رود هم مکانیزم‌های کنترلی قبل از ارتکاب جرم از باب پیشگیری وقوع جرم جواب دهد. آمارسازی و کار‌های نمایشی؛ مشکلی را حل نمی‌کند. اقدامات ریشه‌ای و بلند مدت می‌خواهد تا از مدیریت ویترینی فاصله بگیریم. با اعلام برنامه چشم‌انداز بیست‌ساله توسعه جمهوری اسلامی یک دوی ماراتن در حوزه اقتصاد و دیگر حوزه‌های کشور شروع شد. امروز پس از گذشت ۱۴ سال که هنوز به پایان برنامه چشم‌انداز بیست‌ساله نرسیدیم، در بخش‌های عظیمی نه تنها رکورد منطقه‌ای داریم بلکه صاحب رکورد جهانی هستیم. این رکورد‌ها مدیون مدیریت جهادی جوانانی است که جز به عزت اسلام و سربلندی ایران و پیشرفت ملت به چیزی فکر نمی‌کنند. طی این دوره فقط در مسائل دفاعی و امنیتی به نقطه‌ای رسیده‌ایم که به اعتراف بسیاری از پژوهشکده‌های جهانی بزرگ‌ترین قدرت نظامی غیرهسته‌ای در میدان هستیم. این میدان‌داری به نقطه حیرت‌انگیز و قابل ستایش بازدارندگی رسیده است. جوانان سختکوش کشور بدون کمترین امکانات، موانع داخلی و خارجی را یکی از پس از دیگری پشت سرگذاشتند و به سرعت در این حوزه دارند جلو می‌روند. آمریکا و متحدان اروپایی آن کوچک‌تر از آن هستند که بتوانند با سلاح تحریم اقتصادی کشور را به زانو درآورند. هزار راه نرفته پیش‌روی ماست. صد‌ها راه رفته دشمن را با تکیه به اراده فولادین مردم به‌ویژه جوانان می‌توانیم سد کنیم. همین جوانان بی‌نام و نشان بودند که دماغ نخوت، تکبر و غرور آمریکایی‌ها را در زدن پهپاد گلوبال هاوک به خاک مالیدند. کافی است به توان علمی و اراده جوانان اعتماد کنیم. به توانایی ساخت داخلی مطمئن باشیم و اگر هم کاستی داریم آن‌قدر کشور دوست در اطراف ما و نیز در دنیا وجود دارند که حاضرند ملت ما را در دور زدن تحریم‌ها کمک کنند. ما یک ملت قوی و مقتدر هستیم و با علم به اینکه خدا با ماست باید به جلو برویم و اندک یاسی به خود راه ندهیم. رئیس محترم مجلس در ۱۷ بهمن ۹۷ در نشست شورای اداری قم گفت: رهبر انقلاب دستور اصلاح ساختار بودجه‌ریزی کشور را در مدت چهار ماه آینده صادر کردند اکنون نزدیک به یک ماه از آن مهلت گذشته است، اما تحرکی در این‌باره دیده نمی‌شود. لاریجانی دیروز نیز در نشست همایش روز صنعت و معدن برای چندمین بار به اشکالات ساختاری در نظام بودجه ریزی اشاره کرد، اما نگفت رفع این اشکال پس از گذشت مهلت رهبری در چه مرحله‌ای است. سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور اتاق فکر نظام مدیریت و اجرایی در کشور است. اصلاح ساختار بودجه‌ریزی و بودجه‌بندی در این سازمان باید صورت گیرد. این اصلاح می‌تواند ماموریت‌ها، اهداف، ساختار داخلی و متغیر‌های محیطی و خروجی‌های این سازمان را در برگیرد. چه خوب است آقای نوبخت در اولین فرصتی که برای گفتگو با مردم پیدا کردند درباره این اصلاح ساختار که مخاطب اصلی آن سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور برای تنویر افکار عمومی حرفی بزنند. همچنین ریاست محترم مجلس که این خبر خوب را سال گذشته که نشان از پیگیری مشکلات کلیدی کشور توسط رهبری دارد، منتشر کردند. حاصل تلاش‌های مسئولین در این‌باره را به اطلاع مردم برسانند. اصلاح ساختار بودجه می‌تواند یکی از موانع اصلی اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را برطرف کند. امسال سال رونق تولید است. نعمت بارندگی‌های امسال و سال گذشته تصویری از وفور تولید و سرسبزی در سراسر کشور دارد. رونق تولید منوط به اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است. اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی درگرو اصلاح ساختار بودجه‌ریزی و بودجه‌بندی است. آیا دولت در دو سال آخر عمر خدمت خود نمی‌خواهد کاری در این مورد سامان دهد و موانع اجرایی اقتصاد مقاومتی را از پیش‌پای مردم و جوانان بردارد؟


• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با مضمون طالبان و گاوگیجه آکادمی و رسانه منتشر کرده که به این شرح است:
همسایه شرقی روز گذشته تجربه خونینی را از سر گذراند. روابط میان طالبان و حکومت مرکزی افغانستان به نقاط دردناکی رسیده است. حکومت مرکزی افغانستان در چند ماه اخیر با چرخش‌های سیاسی سعی کرد با طالبان از در صلح و سازش درآید و میان آن‌ها و تروریسم تمایز قائل شود. با این حال، ظواهر حاکی از آن است که هنوز راه درازی برای برقراری سلامت و امنیت در افغانستان مانده است. سوای اینکه دولت مرکزی افغانستان چه مسیری را برای تعامل با طالبان انتخاب خواهد کرد، ما نیز در این سوی مرز نباید از شناخت همسایگان خود غافل باشیم. تنوع گروه‌ها و جریان‌های مختلف تکفیری که در سه دهه اخیر در منطقه غرب آسیا ایفای نقش کرده‌اند همواره برای مخاطب ایرانی پنهان بوده است. تکفیری‌ها چه در زمانی که با ارتش سرخ شوروی در افغانستان می‌جنگیدند و چه بعد‌ها با آمریکایی‌ها در عراق و نحله‌های مختلف‌شان در سوریه، تنوعی رنگارنگ و متمایز و بعضا محسوس با یکدیگر دارند؛ اما مخاطب ایرانی همواره همه آن‌ها را به یک چشم دیده و به یک چوب رانده است. در نگاه مخاطب ایرانی، طالبان، القاعده، داعش و جبهه النصره و گروه‌های ریز و درشت تروریستی دیگر در یک صف هستند، حال آنکه بعضا میان همین جریان‌ها، تمایز‌ها و تفاوت‌های جدی وجود دارد؛ تمایز‌هایی که رسانه ایرانی هیچ‌وقت سراغ‌شان نرفته. نه فقط رسانه ایرانی بلکه آکادمی ایرانی هم تکلیفش با این طیف رنگارنگ جریان‌های سلفی مشخص نیست. گویا در عالم و فضای دیگری می‌زید و این مسائل، نه مساله بوم و بر بلکه یک مساله انتزاعی بدون ارزش است.


• روزنامه خراسان مطلبی با عنوان طالبان این روز‌ها به دنبال چیست؟ منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
روز گذشته و ساعاتی پس از حملات خونین کابل، شیر محمد عباس استانکزی از گفت وگوکنندگان ارشد طالبان با آمریکا، به رسانه‌ها گفت که این گروه، هرگز با دولت افغانستان وارد مذاکره نخواهد شد، اما به زودی، گفتگو‌های خود با مردم افغانستان را آغاز خواهد کرد. هرچند که اتخاذ این موضع از سوی طالبان، تازگی ندارد، اما تاکید بر آن در حالی که زمزمه نهایی شدن توافقات میان طالبان و آمریکا به گوش می‌رسد، می‌تواند حاوی پیامی خاص و ویژه باشد. به ویژه این که طالبان، گفته اند حاضرند با مردم افغانستان درباره کیفیت حضورشان در ساختار قدرت گفتگو کنند. عاقلانه به نظر نمی‌رسد که تصور کنیم عالی‌ترین مقام‌های آمریکایی، هفت دور مذاکره فشرده و سخت را با عالی‌ترین مقامات طالبان در حالی پشت سر گذاشته باشند که در آن، بر سر کلیات فرایند صلح مد نظرشان، توافق‌های اجمالی نکرده باشند و مدام، بر سر موضوعاتی تکراری، بحث و مجادله کرده باشند. آنچه که قطعی به نظر می‌رسد این است که خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و چگونگی حضور طالبان در ساختار قدرت، دو موضوع اصلی در مذاکرات بوده اند که علی القاعده باید یک توافق اجمالی درباره آن‌ها میان دو طرف شکل گرفته باشد تا ادامه مذاکرات بر سر جزئیات این دو موضوع، منطقی باشد. اینک طالبان می‌گویند که با دولت افغانستان، تحت هیچ شرایطی گفتگو نمی‌کنند و اساسا دولت افغانستان را به عنوان دولت قانونی کشور به رسمیت نمی‌شناسند تا با آن گفتگو کنند. این موضع، بدین معناست که طالبان، خواستار تمام قدرت هستند و به عنوان دولت آینده، با آمریکا مذاکره می‌کنند. طالبان همچنین نگفته است که برای گفتگو با مردم افغانستان، از چه مکانیزمی می‌خواهد استفاده کند و اساسا گفتگو با مردم، چگونه ممکن خواهد بود؟ این گمانه که طالبان، خواهان تمام قدرت است و احتمالا آمریکا نیز این خواسته را پذیرفته، زمانی از قوت بیشتری برخوردار می‌شود که می‌بینیم تعدادی از نامزد‌های انتخابات ریاست جمهوری که قرار است مهرماه آینده برگزار شود نیز به طور همزبان و همزمان، خواستار به تعویق افتادن انتخابات وبرگزاری آن پس از روشن شدن تکلیف مذاکرات صلح با طالبان شده اند تا طالبان نیز در انتخابات حضور داشته باشند. توجه به این نکته که بخش زیادی از نامزد‌های مذکور، ارتباط‌های گسترده‌ای با سفارتخانه‌های خارجی و از جمله سفارت آمریکا در کابل دارند و تلاش می‌کنند تا سیاست‌های خود را با واشنگتن هماهنگ سازند، می‌تواند در تقویت این گمانه حائز اهمیت باشد که ممکن است، سیگنال تعویق انتخابات و حضور طالبان در این فرایند، از واشنگتن به آن‌ها مخابره شده باشد. با این اوصاف، این وضعیت دور از انتظار نخواهد بود که با روشن شدن مفاد مورد توافق آمریکا و طالبان و امضای تفاهم نامه میان دو طرف، از یک سو انتخابات ریاست جمهوری، بار دیگر به تعویق بیفتد و از سوی دیگر، با ایجاد یک حکومت موقت یا سرپرست، زمینه حضور طالبان در قدرت فراهم شود. امااحتمال می‌رود که با ورود طالبان به قدرت، دیگر انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان برگزار نشود. چرا که سابقه طالبان نشان داده به دنبال ایجاد نظامی با شکل و شمایل امارت اسلامی در افغانستان است نه جمهوری اسلامی. مگر آن که واقعا طالبان تغییر کرده باشد چیزی که بعید به نظر می‌رسد.

• روزنامه جوان یادداشتی با تیتر مظلومِ مقتدر همچون کوه منتشرکرده که به این شرح است:
رهبر معظم انقلاب اسلامی چهارشنبه گذشته در دیدار مسئولان و کارکنان قوه قضائیه، تحریم‌های امریکا را ظلمی بارز به ملت ایران خواندند و تأکید کردند: «ملت مظلوم، اما در عین حال مقتدر ایران، به فضل الهی، همچنان مثل کوه می‌ایستد و با قوت به حرکت خود ادامه می‌دهد.» این فراز از سخنان رهبر معظم انقلاب در بر دارنده نکاتی است که یقیناً در یک یادداشت کوتاه قابل تبیین نیست، ولی حول محور این سخن پر مغز، می‌توان به چند نکته اشاره کرد:
۱- بازخوانی مسیر پر فراز و نشیبی که جمهوری اسلامی و ملت مظلوم ایران با اقتدار در طول ۴۰ سال گذشته سپری کرده و شیرینی‌ها و تلخی‌هایی را با آن گذرانده، امروز که در گام دوم انقلاب قرار داریم و قراراست ۴۰ سال دوم را محکم‌تر از گذشته گام برداریم، امری لازم است و تبیین شرایط گذشته وحال انقلاب ونشان دادن راه دشوار، ولی امیدوارآینده، رسالتی است بر دوش همه کسانی که دل در گرو پیشرفت این کشور و سربلندی ملت ایران دارند. وقتی حکیم فرزانه انقلاب می‌فرمایند که ما ملت مظلوم، ولی مقتدری هستیم که همچون کوه ایستاده‌ایم، به یکباره تمام گذشته این راهی که تاکنون طی کرده‌ایم مانند یک فیلم بلند از جلوی چشمان‌مان عبور می‌کند. انگار همین دیروز بود که گروه‌های تجزیه‌طلب با برنامه و پول کاخ سفید و کشور‌های غربی و عرب منطقه، کردستان، خوزستان، گنبد و آمل را ناامن کرده بودند تا شاید در همان ابتدای حرکت استقلال‌طلبانه ملت، مانع از نضج و حرکت انقلاب اسلامی شوند. مظلوم و مقتدریم، چون هشت سال جنگ را حداقل با کمک ۳۵ کشور و در رأس آن‌ها امریکا به صدام پشت سر گذاشتیم و در نهایت، مقتدرانه پیروز این میدان شدیم و ذره‌ای از خاک خود را به دشمن ندادیم. مظلوم و مقتدریم، چون فتنه‌های ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۷ را در حالی دفع کردیم که امریکا و همه دنیای غرب با ابزار تبلیغاتی، رسانه‌ای، اطلاعاتی و جاسوسی خود و دلار‌های نفتی رژیم سعودی و کشور‌های مرتجع حاشیه خلیج فارس، خیابان‌های پایتخت و شهر‌های ایران را با تحریک گروهی از پیاده نظام خود تبدیل به میدان جنگ کرده بودند. مظلوم و مقتدریم، چون به گفته رابرت فیسک، سرمقاله نویس واشنگتن پست «در حالی که عربستان در منطقه خشونت و اسرائیل دیوانگی می‌کند، ایران همچون یک صوفی نجیب از خلیج فارس تا دریای مدیترانه را مدیریت می‌کند». مظلوم و مقتدریم، چون با وجود صرف بیش از ۷ تریلیون دلار هزینه کردن امریکا و پول پاشی سعودی‌ها وشیوخ عرب خشک مغز در منطقه از سال ۲۰۰۱ تاکنون یعنی فقط ۱۸ سال، این ایران اسلامی است که در عراق، افغانستان، لبنان، سوریه، یمن و... حرف برای گفتن دارد و افکارعمومی و دولتمردان آن‌ها ترجیح می‌دهند به جای سیاست‌های امریکا و کشور‌های عربی منطقه، غالباً سیاست‌های ایران را دنبال کنند. مظلوم و مقتدریم، چون امروز فقط از چارچوب سرزمینی خود دفاع نمی‌کنیم، بلکه با تعریف عمق استراتژیک برای جمهوری اسلامی، در جنگ اراده‌ها، اراده خودمان را به دشمن تحمیل کرده‌ایم.
۲- همه این توفیق‌ها و پیمودن این مسیر سخت را مدیون دو عنصر مدیریت داهیانه رهبری نظام و استقامت ملت ایران هستیم که همچون کوه در مقابل زیاده‌خواهی دشمن ایستاده‌اند. چرا که منطق امام راحل و رهبر معظم انقلاب در مواجهه با توطئه‌های مستمر دشمنان در طول این ۴۰ سال، مبتنی بر چهار اصل اساسی بوده است:
۱-تکیه بر سه اصل عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی.
۲-تأکید بر حفظ کیان جمهوری اسلامی ایران و تضمین امنیت جهان اسلام.
۳-حفظ اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که ریشه در آرمان‌های انقلاب اسلامی دارد.
۴-تکیه بر اصل مترقی و فقهی نفی سبیل (موضوعی که امام راحل (ره) و رهبر معظم انقلاب هر دو روی آن تأکید دارند)
بنابر این، طبیعی است ملتی با وجود چنین رهبری و اصول عزت بخشی، با همه ظلمی که به او روا داشته می‌شود، باید ملتی با عزت و مقتدر باشد.
• روزنامه سیاست روز مطلبی با عنوان خطاب به ترسو‌ها منتشر کرده که به این شرح است:
مقاومت هوشمندانه و انقلابی در جریان مذاکرات هسته‌ای نادیده گرفته شد و اکنون همگان می‌بینند که چه بر سر توافقی که امضای رئیس جمهور و وزیر خارجه ایالات متحده را دارد، آمده است. خلع سلاح ایران است که زمینه آغاز جنگ را فراهم می‌کند، اگر تاکنون آمریکا با وجود همه فشار‌های اقتصادی و سیاسی، به ایران حمله نظامی نکرده است، به خاطر مؤلفه‌های بازدارنده‌ای است که نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران با فرماندهی کل قوا به دست آورده اند. افزایش عمق راهبردی انقلاب اسلامی در منطقه و جهان است که باعث شده آمریکا با وجود داشتن تجهیزات و تسلیحات پیشرفته و نامتعارف که به گفته آقای ظریف می‌تواند ایران را نابود کند، دست از پا خطا نکند. گفتمان جمهوری اسلامی ایران همان است که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند، «نه مذاکره می‌کنیم و نه جنگ می‌شود.» ترسو‌ها که وادادگان لیبرال سرمایه داری غرب و آمریکا هستند به خاطر عافیت طلبی خود، هراس از جنگ راه انداخته‌اند. مذاکرات هسته‌ای توانست ایران را ۵ سال از پیشرفت‌های هسته‌ای عقب نگه دارد. حتی برای همراه کردن افکار عمومی در بحث مذاکرات و توافق هسته‌ای از همین ترفند جنگ بهره برداری شد. همه مواضع و سخنان جریان سیاسی اصلاح طلب در رسانه‌ها ثبت در تاریخ شده و گواه آن است. به کرات گفته می‌شد که اگر تن به مذاکره و توافق ندهیم آمریکا علیه ایران وارد جنگ می‌شود، پس به همین خاطر باید مذاکره کرد و امتیاز داد. مقاومت هوشمندانه و انقلابی در جریان مذاکرات هسته‌ای نادیده گرفته شد و اکنون همگان می‌بینند که چه بر سر توافقی که امضای رئیس جمهور و وزیر خارجه ایالات متحده را دارد، آمده است. خلع سلاح ایران است که زمینه آغاز جنگ را فراهم می‌کند، اگر تاکنون آمریکا با وجود همه فشار‌های اقتصادی و سیاسی، به ایران حمله نظامی نکرده است، به خاطر مؤلفه‌های بازدارنده‌ای است که نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران با فرماندهی کل قوا به دست آورده اند. افزایش عمق راهبردی انقلاب اسلامی در منطقه و جهان است که باعث شده آمریکا با وجود داشتن تجهیزات و تسلیحات پیشرفته و نامتعارف که به گفته آقای ظریف می‌تواند ایران را نابود کند، دست از پا خطا نکند. گفتمان جمهوری اسلامی ایران همان است که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند، «نه مذاکره می‌کنیم و نه جنگ می‌شود.» ترسو‌ها که وادادگان لیبرال سرمایه داری غرب و آمریکا هستند به خاطر عافیت طلبی خود، هراس از جنگ راه انداخته‌اند.


• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با مضمون دهه تکرارناپذیر ۱۳۶۰ منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
تفاوت قدرت اقتصادی دولت در دهه ۱۳۶۰ و اکنون است. در آن زمان با وجود آن زهد انقلابی پیش‌گفته و حجم کوچک‌تر اقتصاد نسبت به امروز، تقریبا همه منابع درآمدی و هزینه‌ای در اختیار دولت بود و حساب دخل و خرجش، از عوامل بیرونی کمتر تاثیر می‌پذیرفت. سازمان اقتصادی دولت در دهه ۱۳۶۰ ساده و مبتنی بر دخل و خرج بسیط بود. به همین علت، با وجود قلت منابع، می‌توانست نیاز‌های حداقلی جامعه را مدیریت و تامین کند؛ زیرا اقتضائات دوران انقلابی و جنگ، تعهدات عمرانی دولت را کم کرده بود و همه نیرویش صرف دخل و خرج امور جاری می‌شد. دولت حتی توان این را داشت که مجموع دستمزد‌ها را از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱ تقریبا دو برابر کند و همین افزایش دستمزد‌ها باعث شده بود کاستی‌های نظام سهمیه‌بندی در بازار آزاد تامین شود. به این موارد می‌توان واگذاری گسترده زمین در شهر‌های کوچک و وام‌های کم‌بهره ساخت مسکن را اضافه کرد که موجب تحول اساسی در زندگی بسیاری از خانوار‌ها شد. امروز دیگر بعید است دولت چنین منابع جبرانی گسترده‌ای در اختیار داشته باشد که بتواند کاستی‌های نظام سهمیه‌ای را بپوشاند. بخش ناپیدای سوم، تعداد و ترکیب جمعیت و مشاغل در دهه ۱۳۶۰ و اکنون است. جمعیت ایران از اواسط دهه ۱۳۶۰ تاکنون تقریبا دو برابر شده، اما مشاغل پابه‌پای آن افزایش نیافته است. در دهه ۱۳۶۰ تعداد شرکت‌های دولتی که توانایی پنهان کردن کاستی‌های نظام سهمیه‌ای را داشتند از ۱۲۸ شرکت به حدود ۴۰۰ شرکت افزایش یافت که از جنبه اقتصادی، عقبگرد و کاستی بود؛ اما معنای اجتماعی آن، توانایی دولت در تامین شغل و پاسخگویی به نیاز‌ها بود. آن شرکت‌ها شاید موجب افزایش موثر حجم تولید نشده باشند؛ اما به علت افزایش اشتغال، فشار‌های وارده بر دولت را کاهش داده بودند. بر این بخش‌های ناپیدای دهه ۱۳۶۰، پدیده تازه‌ای اضافه شده که حاصل تحول تکنولوژیک در جهان و تاثیر آن بر الگوی مصرف است. در این سه دهه به مدد شتاب گرفتن آهنگ دگرگونی در شاخه‌های مختلف تولید، بر تنوع کالا‌ها افزوده شده و از قیمت آن‌ها کاسته شده است. فراوانی و ارزانی این کالا‌ها موجب رسوخ آن‌ها به زندگی مردم شده و امروزه بخش بزرگی از سبد مصرف خانوار‌ها از این کالا‌های جدید تشکیل شده و بعضا نیاز‌های تغذیه‌ای در رده‌های بعدی اهمیت قرار گرفته است. پس اکنون دو نوع سبد مصرفی متفاوت پیش روی دولت و مصرف‌کنندگان قرار دارد. مصرف نخست توانگران، کالا‌های مصرفی لوکس است و مصرف نخست تهیدستان، کالا‌های خوراکی یا ارزاق. درنتیجه دولت اگر بخواهد برنامه سهمیه‌بندی اجرا کند، عملا لقمه‌ای را که فقط بر تهیدستان رواست، از محل منابع عمومی به کام توانگرانی می‌ریزد که کالا‌های خوراکی سهم موثری در هزینه‌هایشان ندارد. اشکال‌های اقتصادی هر نوع طرح سهمیه‌بندی هم همان است که بار‌ها اقتصاددانان کشور گفته‌اند و برخی از آن‌ها در «دنیای‌اقتصاد» منتشر شده است. سهمیه‌بندی به هر شکلی که باشد (مگر کمک‌های مستقیم دولت به خانوار‌های بسیار فقیر که توان تامین نیاز‌های حداقلی را هم ندارند)، فقط موجب سرکوب قیمت‌ها و به تبع آن افزایش جهل ما از واقعیت‌های اقتصادی می‌شود که نتیجه قهری آن کاهش بهره‌وری و تعطیلی کسب‌وکار‌ها و افزایش بیکاری و گسترش فقر خواهد بود. دهه ۱۳۶۰ با همه کامیابی‌ها و ناکامی‌هایش سپری شده است و امروز، روز دیگری است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *