صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

برکات روحیه جهادی در دستگاه قضا/ فرمول برجام یا فرمول پهپاد مسئله این است/ سایه بحران کم آبی همچنان پابرجاست

۰۴ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۳:۴۱
کد خبر: ۵۲۸۱۹۶
برکات روحیه جهادی در دستگاه قضا، فرمول برجام یا فرمول پهپاد مسئله این است، سایه بحران کم آبی همچنان پابرجاست، دونالد ترامپ در اقدامی نمایشی برخی تحریم‌ها علیه ایران را تکرار کرد و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، برکات روحیه جهادی در دستگاه قضا، فرمول برجام یا فرمول پهپاد مسئله این است، سایه بحران کم آبی همچنان پابرجاست، دونالد ترامپ در اقدامی نمایشی برخی تحریم‌ها علیه ایران را تکرار کرد، وزیر خندان در صف تحریم، راز تهدید توأم با تطمیع FATF، کلاس جبرانی منافع ملی، مسئولان یک فاجعه جهانی، بنزین ارزان خوب است یا گران؟ و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت مطلبی با تیتر برکات روحیه جهادی در دستگاه قضا منتشر کرده که به این شرح است:
هفته قوه قضائیه که با نام و یاد شهید مظلوم، «آیت‌الله سید محمد بهشتی» مزین شده، مجالی است تا به بررسی عملکرد و چشم‌انداز‌های این نهاد بسیار مهم حاکمیتی با توجه به تغییرات اساسی اخیر در آن پرداخته شود. بدون هیچ سوگیری و تعصبی باید گفت رویکرد‌ها و اقداماتی که ریاست محترم قوه قضائیه در طول چند ماه گذشته در پیش‌گرفته‌اند، بسیار مثبت و امیدبخش بوده  کما اینکه بسیاری از افراد و گروه‌ها از جناح‌های مختلف به آن تصریح کرده‌اند و نشان می‌دهد که ایشان به نیاز‌های جامعه و الزامات دستگاه قضا کاملاً اشراف دارند. حضور ایشان در رأس یکی از مهم‌ترین دستگاه‌های حاکمیتی، پیام اصلاح امور و عزم نظام برای رفع موانع و مشکلات پیشرفت کشور را مخابره کرده و در گام اول نیز به چالش‌های درون قوه قضائیه پرداخته‌اند. راه‌حل‌هایی که از سوی ایشان ارائه می‌شوند نیز نشان می‌دهند که به‌دقت و با ظرافت، به نقاط قوت و ضعف و گره‌هایی که باید باز شوند اشراف دارند، اما طی این مسیر تا رسیدن به سرمنزل مقصود با همراهی همه نهاد‌ها و دستگاه‌ها ممکن و میسور است. اکنون حجم زیادی از پرونده‌ها در دستگاه قضا وجود دارند که با همکاری و مشارکت قوه مجریه و مقننه و خشکاندن ریشه‌های فساد، می‌توان از این تعداد کاست و مجال قوه قضائیه را برای تسریع در روند رسیدگی به پرونده‌ها و همچنین برای پرداختن به امور کلیدی فراخ‌تر کرد. به‌عنوان نمونه، یکی از اموری که در زمره مطالبات مهم مردم نیز به شمار می‌آید، رسیدگی به دارایی‌های مسئولین است که قانون آن مشخص بود و رئیس قوه قضائیه در کوتاه‌ترین زمان ممکن، مکانیسم اجرایی آن را معین و ابلاغ کردند. از طرفی، یکی از شاخصه‌های برجسته رئیس قوه قضائیه که جامعه را نسبت به مبارزه با فساد بسیار امیدوار کرده، این است که ایشان با وجود تعدد مسئولیت‌هایی که طی سالیان گذشته بر عهده داشته‌اند، نسبت به انتشار دارایی‌ها و اموال خود اعلام آمادگی کرده‌اند و ثابت کردند که در این مسیر پیشتازند. علاوه بر این، شکی نیست که برخورد با مفاسد از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است، به‌ویژه مفاسد کلان و به‌خصوص تخلفاتی که از جانب برخی مسئولین عالی‌رتبه یا منسوبین آن‌ها صادر می‌شود. با آغاز دوره جدید این نهاد حاکمیتی و جدیت در برخورد با دانه‌درشت‌ها و یقه‌سفید‌ها از هر طیف و جناحی، این امیدواری بیش از گذشته مضاعف شده که هیچ مسئول یا سازمان مفسد و خطاکاری از نگاه تیزبین قوه قضائیه در امان نیست و تا جائیکه قانون اجازه می‌دهد، مراحل رسیدگی و صدور حکم با شفافیت اجرا خواهد شد. رویه‌ای که اکنون با جدیت در این نهاد حساس در حال پیگیری است، نه‌تن‌ها اعتماد مردم را به این قوه جلب می‌کند، بلکه باعث افزایش اعتماد و امید مردم به‌کل حاکمیت در حالی می‌شود که دشمنان نظام اسلامی از هر روزنه و منفذی برای بدبین کردن جامعه به انقلاب و حاکمیت سوءاستفاده می‌کنند. وقتی اعتماد عمومی افزایش پیدا کند و امید به تحقق و اجرای عدالت پررنگ‌تر شود، شادابی و نشاط را در جامعه به ارمغان می‌آورد و از سوی دیگر، حاشیه امن متخلفین و افراد و سازمان‌های مغرض را کاهش و رو به محاق خواهد برد. از سوی دیگر، عزم سکان‌دار دستگاه قضا برای رفع نگرانی‌ها در خصوص اعمال‌نفوذ در پرونده‌ها و فرایند‌های رسیدگی، ازجمله نقاط قوتی است که در این دوره مشهود است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بند هفتم حکم انتصاب رئیس قوه قضائیه بر عزیز داشتن قاضی و دادگاه به‌عنوان «سد محکمی در برابر انگیزه‌ها و عوامل نفوذ و انحراف» تأکید کردند و از این رو، برخورد‌های اخیر با قضات و عوامل متخلف، امید ازاله این معضل را در برخی از پرونده‌ها مضاعف کرده است. مؤلفه دیگری که باعث دلگرمی و اقبال عمومی به دوره جدید قوه قضائیه شده، تأکید رییس دستگاه قضابر دفاع قاطع از حقوق مردم و حتی حقوق محکومین است، زیرا روحیه و تعصب حمایت از منافع آن‌ها از سوی قضات و محاکم است که موجب امین شمردن این نهاد حکومتی از سوی مردم می‌شود. این در حالی است که از تحولات و رویکرد‌های اخیر قوه قضائیه برمی‌آید که بنای مماشات با هر مسئول و دست‌اندرکار خطاکار و مفسد یا منسوبین متخلف آن‌ها را ندارد و اراده بر این است که با پرونده‌هایی با این مختصات، در اسرع وقت و با قاطعیت برخورد شود، اما نکته امیدبخش‌تر این است که دستگاه قضا، محاکمه دانه‌درشت‌ها را به بعد از پایان دوره مسئولیت آن‌ها موکول نمی‌کند و تصمیم دارد که عدالت را بدون مصلحت‌اندیشی و ملاحظه در تمام سطوح به اجرا در آورد. باید به این حقیقت نیز اشاره کنیم که هر حرکت موفق و تأثیرگذاری در جمهوری اسلامی به برخورداری از مشارکت عمومی و همراهی و همدلی مردم وابسته است. بسیاری از ایده‌ها و طرح‌های نو و جامع را می‌توان آدرس داد که بدون اقبال جامعه به بن‌بست رسیده و به فراموشی سپرده شده‌اند و لذا دعوت از مردم برای مشارکت در راهبرد‌های جدید قوه قضائیه که از سوی رییس آن به‌تازگی مطرح‌شده است، موجب می‌شود که مردم نسبت به این نهاد حاکمیتی احساس علقه و مسئولیت پیدا کنند و برای رفع نقایص و موانع در مسیر موفقیت آن دغدغه داشته باشند. اساساً هر سازمانی که بتواند به این امر مهم موفق شود، بیش از نیمی از راه را رفته است، چراکه افزون بر تشدید نظارت عمومی بر ارکان و قسمت‌های مختلف آن و مصونیت بخشی مضاعف به کارکرد صحیح مجموعه‌های ذی‌ربط، توانسته است از پتانسیل عظیم میلیون‌ها مراجعه‌کننده برای دریافت نظرات، ابداعات و ابتکاراتی که جز با مشورت به دست نمی‌آیند، بهره‌مند شود. از این منظر، ایده‌ای که سکان‌دار قوه قضائیه در استفاده از نظرات مردم از طریق شبکه‌های اجتماعی و سایر راه‌های ارتباطی بکار گرفته‌اند، صرفاً برای گزارش تخلفات نیست، بلکه چنانچه این شیوه تداوم پیدا کند، برخی شائبه‌ها در خصوص عدم شفافیت در این قوه نیز برطرف می‌شوند، زیرا مردم به‌طور مستقیم در جریان امور و صفر تا صد مراحل رسیدگی به پرونده‌ها قرار می‌گیرند که در نهایت به افزایش رضایتمندی از این مجموعه خدوم و در نگاه کلان، به ارتقاء سطح اعتماد و اقبال به نظام اسلامی منتهی خواهد شد؛ و بالاخره اینکه نتایج درخشان روحیه جهادی و کار مضاعف و شبانه‌روزی مسئولین ارشد قوه قضائیه از هم‌اکنون به جامعه ساری و جاری شده و برخلاف میل معاندان داخلی و خارجی، در آینده نزدیک، اثرات و برکات خود را نشان خواهد داد.

• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان فرمول برجام یا فرمول پهپاد مسئله این است درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
یک پهپاد فوق مدرن آمریکایی که فلسفه ساخته شدنش، «دیده نشدن» است، چند روز پیش با چشمان تیزبین بچه‌های سپاه دیده و منهدم شد. بحث بین مقامات ایرانی و آمریکایی بر سر اینکه این پهپاد داخل مرز‌های ایران بوده یا نه، بالا گرفت. ترامپ دست به توییت برد و چند پیام نوشت. این پیام‌ها به قدری متناقض و بعضا مضحک بود که نوعی دستپاچگی را به نمایش گذاشت. ترامپ در این توییت‌ها هم دروغ گفت، هم تهدیدمان کرد، هم از ما تشکر کرد! هم گفت عمدی بوده، هم گفت غیرعمد بوده، هم گفت جواب این حمله را می‌دهد، هم گفت نمی‌دهد، هم گفت داده است! شاید به این دلیل که تصور چنین واکنشی از سوی ایران را نمی‌کرد. اما سوای از توان نظامی بسیار بالای ایران در این ماجرا که زیاد مورد توجه قرار گرفت، به یک نکته بسیار مهم توجه کافی نشد. بحث بین مقامات دو کشور بر سر این است که این پهپاد مثلا نیم متر وارد مرز ما شده بود یا نیم متر آن طرف مرز ما بود که منهدم شد. این وضع را بگذارید کنار وضعیتی که آمریکا در کشور‌های همسابه ایران مثل پاکستان، افغانستان و... به‌وجود آورده است، تا معنای «غرورآفرین» بودن این واکنش، که دیروز آقای ظریف به کار برد، برایتان معلوم شود. آمریکایی‌ها در این کشور‌ها و بسیاری از کشور‌های دیگر وارد هر نقطه و هر شهری که دلشان می‌خواهد می‌شوند، به بهانه‌های مختلف هر کسی را که دلشان می‌خواهد می‌کشند. در پایان با جمله «اشتباه شد» به ماجرا فیصله می‌دهند بدون آن که حتی یک عذرخواهی ساده کرده باشند! آیا افتخارآمیز نیست آمریکا را در همان چند متر یا حتی چند سانتی‌متر اول متوقف و آدم قلدری در مختصات ترامپ را وادار به تناقض‌گویی کنیم. آمریکا با کدام کشور این‌گونه برخورد می‌کند؟ این هم یک فرمول است. فرمولی که هم دشمن را تحقیر می‌کند، هم به آن خسارت ۲۲۲ میلیون دلاری می‌زند، هم معادلات را تغییر و محاسبات دشمن را به هم می‌ریزد، هم به مقاومت روحیه می‌دهد و از همه مهم‌تر، با به‌کاربردن آن دشمن هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، کم چیزی است؟ التماس‌های روزانه ترامپ برای مذاکره با ایران در چنین شرایطی صورت می‌گیرد. این شکل مذاکره کمی شبیه به فرمول مذاکرات آن‌ها با مقاومت فلسطین نیست؟! بازیگران دو بازی هم تقریبا یکی هستند. آن طرف در قضیه فلسطین آمریکا، اسرائیل و مرتجعین عرب این طرف در قضیه ایران هم آمریکا، اسرائیل و. قبلا گفته‌ایم، باز هم تکرار می‌کنیم. مذاکره کردن اصول دارد، فرمول دارد. می‌گوییم، مذاکره نکردن بهتر از مذاکره بد است. موضوع مذاکره اگر دادن مولفه‌های قدرت باشد که، نتیجه از هم اکنون معلوم است! مذاکره یعنی، یک چیز بده، یک چیز بگیر. برجام مذاکره نبود چون، یک چیز دادیم (هسته‌ای) هیچ چیز نگرفتیم (رفع تحریم‌ها). آن جریان مدعی که هر اتفاقی در هر شرایطی در این کشور می‌افتد، پای مذاکره با آمریکا را به میان می‌کشد، یا سواد ندارد و جاهل است، یا خائن است، یا بیمار روانی است که، این اتفاق‌ها را یک فرصت می‌بیند برای دوقطبی‌سازی یا انتقام‌گیری و حاشیه‌سازی. اینکه هم بگوییم «سایه جنگ آمده و خطر حمله نظامی دشمن بالاست» و هم نتیجه بگیریم «پس باید رفت و بر سر توانایی نظامی‌مان مذاکره کرد» اگر جهل، خیانت یا بیماری نیست، پس چیست؟! کدام آدم عاقلی در آستانه جنگ بر سر سلاحش مذاکره می‌کند؟! امروز به قول بی‌بی‌سی «همان مسائلی باعث شد ترامپ از حمله به ایران صرف‌نظر کند که دولت آمریکا از ایران می‌خواهد آن‌ها را کنار بگذارد!» طی ۶ سال گذشته، در دو نقطه با دو فرمول با دشمن مواجه شده‌ایم. یکی مدل برجام با اهداف اقتصادی، و دیگری مدلی شبیه به. آنچه با پهپاد فوق مدرن آمریکا کردیم با هدف تسلط بر شرایط منطقه برای تامین امنیت کشور. در کدام یک موفق بوده‌ایم؟ امروز اوضاع اقتصادی ما بهتر است یا وضعیت منطقه‌ای و امنیت ما؟ پاسخ روشن است. در شرایط امروز کشور و در اوج فشار‌ها و لفاظی‌های دشمن تکرار فرمول برجام جز ارسال پیام ضعف و اینکه «فشار‌ها موثر واقع شده، به آن ادامه دهید» پیام دیگری برای دشمن ارسال نمی‌کند. در چنین شرایطی به قول رهبر معظم انقلاب مذاکره سم است؛ اما اگر موضوع مذاکره موشک‌های آمریکا، توان هسته‌ای این کشور و جنایات بی‌شمارش باشد، ما هم از مذاکره استقبال می‌کنیم.
• روزنامه اطلاعات مطلبی با تیتر سایه بحران کم آبی همچنان پابرجاست منتشر کرده که به این شرح است:
سیلاب زودگذر بهار امسال خساراتی فراتر از تخریب واحد‌های مسکونی و زیرساخت‌های اقتصادی داشت، چرا که موجب شد تلاش‌های صورت گرفته در یک دهه اخیر برای ایجاد باورملی نسبت به خشکی اقلیم ایران بی‌اثر شود و دوباره رفتار‌های ناسازگار با کم آبی در بخش کشاورزی، صنعتی و خانگی رواج یابند. پس از یک دهه خشکسالی و هشدار‌های پیاپی کارشناسان، به تدریج داشتیم با بخش کشاورزی (که ۹۰ درصد از منابع آبی کشور را مصرف می‌کند) به این تفاهم مشترک می‌رسیدیم که دوران فشار به سفره‌های زیرزمینی برای تولید محصولات آب بر به پایان رسیده، زیرا فرونشست دشت‌ها ادامه حیات در ۷۰ درصد از مراکز جمعیتی ایران را به خطر انداخته است. بخش صنعت را به این سطح از آگاهی رسانده بودیم که راه اندازی واحد‌های مصرف کننده آب و ایجاد مجتمع‌های ذوب فلزات در فلات کویری کشور، حتی اگر به ایجاد اشتغال برای محرومان منطقه منجر شود، یقینا آنان را در آینده نزدیک از بی آبی مجبور به مهاجرت خواهد کرد. بسیاری از مردم هم تحت آموزش رسانه‌ها و به سبب هشدار دستگاه‌های مسئول به این باور نسبی رسیده بودند که حتی در فصول پربارش، ضرورت دارد الگوی مصرف آب را در زندگی روزمره رعایت کنند، چرا که اولاً هر ثروتی را نباید آنی خرج کرد و ثانیاً زخم ناشی از خشکسالی‌های مکرّر بر پیکر طبیعت، هنوز التیام نیافته است. اما شیوه اطلاع رسانی هیجانی روابط عمومی نهاد‌های مرتبط با سیلاب امسال، محصول کاشته شده در این سال‌ها را به باد داد و باعث شد تا دوباره میزان مصرف آب در کشور به سطح بحرانی نزدیک شود. آن زمان که پیاپی خبر دادیم حجم مخازن پشت سدها، انباشته از سیلاب شده و دریچه‌های خروجی برای تحمل فشار آب باز گذاشته شده اند، باید به فکر بازگشت رفتار ناسازگار با اقلیم و اسراف آب در بخش‌های مختلف می‌بودیم. باید به مردم می‌گفتیم که حجم عمده مخازن پشت سد‌ها را رسوبات همراه سیلاب پر کرده نه آب و غالب منابع تخلیه شده از دریچه‌های خروجی، همراه سیلاب به دریا رفته و کمتر فرصت فرونشست در زمین و سیراب کردن سفره‌ها را پیدا کرده است. غفلت دستگاه اطلاع رسانی سیل امسال از این واقعیت که عمده بارش‌ها در استان‌های غربی بوده و همچنان ۲۸ میلیون نفر از جمعیت ساکن در ۲۳۳ شهر جنوبی، مرکزی و شرقی ایران با تنش آبی دست و پنجه نرم می‌کنند، جامعه را به این اشتباه انداخت که دوران خشکسالی سپری شده و سال‌های ترسالی از راه رسیده اند. در شرایطی که پیشرفته‌ترین تجهیزات و شیوه‌های مطالعات هواشناسی جهان با تردید از اوضاع جوی ۶ ماه آینده گزارش می‌دهند، روابط عمومی سیل اخیر برای انحراف افکارعمومی از ناکارآمدی مدیریت بحران سیل، به مردم اطمینان داد که دوران خشکسالی سپری شده و ایران در حال تغییر اقلیم است! اینک کدام دستگاه کارشناسی می‌تواند تضمین دهد که فلات ایران سال آبی آینده هم با بارندگی‌های فراوان روبروست و اقلیم خشک چند ده هزار ساله ما به یکباره تغییر کرده و پرآب شده است؟ تازه‌ترین گزارش‌های رسمی نشان می‌دهد که زیر گوش پایتخت ۱۲ میلیون نفری، سطح زمین در مهرشهر کرج بین ۱۸ تا ۳۰ سانتی متر و در دشت شهریار و ورامین بین ۲۰ تا ۵۰ سانتی متر فرو نشسته است ولی شیوه غلط اطلاع رسانی بارش‌های اخیر، باور این واقعیت که سایه بحران کم آبی همچنان ادامه دارد را برای عامه مردم دشوار کرده است. سیلاب بهار حتی پرونده ضرورت واقعی سازی قیمت آب در کشور را نیمه کاره رها کرد تا دوباره برای کاشت یک کیلو هندوانه ۲ هزار تومانی، ۲۰۰ لیتر آب ۱۰۰۰ تومانی مصرف کنیم و از یاد ببریم اصفهان و شیراز خشکیده برای شالیکاری مناسب نیست یا کویر یزد، کرمان و خراسان را نباید وادار به فولادسازی کرد. خلاصه اینکه برنامه سازگاری با کم آبی که ظرف چند روز اخیر دوباره ورد زبان محافل کارشناسی و دستگاه‌های اجرایی شده است، باید در کنار تغییر الگوی کشت در بخش کشاورزی و اصلاح برنامه توسعه صنعتی به فکر ترمیم ارتباطات عمومی و ارتقای شیوه اطلاع رسانی از بارش‌های جوی کشور باشد تا با هر سیلاب زودگذر گول نخوریم و مسحور آینده‌ای پرآب نشویم و باور کنیم که با یک گل، بهار نمی‌شود.


• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با تیتر دونالد ترامپ در اقدامی نمایشی برخی تحریم‌ها علیه ایران را تکرار کرد منتشر کرده که به این شرح است:
اقدام نظامی، باید گفت گزینه نهایی آمریکا در قبال ایران اقدام نظامی است و بالاتر از آن چیزی نیست، اما آیا به‌واقع چنین اقدامی در دایره ذهنی مقامات کاخ سفید وجود دارد یا اصلا می‌تواند وجود داشته باشد؟ پاسخ به هر دو بخش سوال منفی است. سوای اینکه آمریکایی‌ها روزانه چندین و چند بار می‌گویند که بنای درگیری با ایران را ندارند و به‌جز اینکه پیام رسمی داده‌اند که گزینه نظامی در کار نیست و حتی بدون در نظر گرفتن اینکه واکنش آمریکا به هدف قرار دادن پهپاد جاسوسی پیشرفته و ۲۲۲ میلیون دلاری‌شان نشان داد که هیچ گزینه محکمی در چنته ندارد، باید گفت توسعه توان نظامی ایران که محدوده جغرافیایی وسیعی از شرق آسیای غربی تا آب‌های مدیترانه را فرا گرفته و شامل راهبرد‌های متنوعی از اقدامات کلاسیک تا عملیات‌های نامنظم است، در برهه کنونی آنقدر بازدارنده است که اجازه آغاز هرگونه درگیری حتی درگیری‌های محدود را به هیچ کشوری حتی ایالات متحده ندهد و بتواند اتحاد مثلث سعوی، رژیم صهیونیستی و آمریکا را عقب براند. از این رو باید گفت اقدام نظامی علیه ایران امروز با قطعیت بالایی منتفی و دور از ذهن است و حتی تهدید به انجام آن هم دیگر کارایی ندارد.


دوم: مسیری که آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند بگویند همچنان به رویشان باز است و امکان حرکت پرشتاب در آن را دارند، مسیر تحریم‌های اقتصادی است؛ اتفاقی که روز گذشته هم افتاد و آمریکا با یک عملیات رسانه‌ای کوشید که بگوید فصل جدیدی از تحریم‌ها آغاز شده. اما آیا این ادعا صحت دارد؟ اتفاق عجیب روز گذشته این بود که آمریکا در عین حالی که ادعای تحریم میلیارد‌ها دلار از پول‌های ایران را می‌کرد، با تمام توان از ابراز جزئیات این تحریم و اینکه دستور اجرایی جدید شامل کدام نهاد‌ها می‌شود، اجتناب کرد. تا زمانی که این متن نگاشته می‌شود هنوز نه ترامپ، نه وزیر خزانه‌داری و نه کاخ سفید جزئیات تحریم‌های اعمال‌شده را دقیقا برخلاف روال گذشته اعلام نکرده و تنها به بیان کلیات و سرفصل‌هایی از آن اکتفا کرده‌اند. این اولین نشانه‌ای است که می‌گوید آمریکا چیز جدیدی در چنته ندارد و حتی مینوچین، وزیر خزانه‌داری این کشور با اینکه سه خبرنگار از وی درمورد احتمال بالای بی‌اثر بودن این تحریم‌ها می‌پرسند جزئیات را نمی‌گوید و توضیحات بسیار محدودی را ارائه می‌کند.

اما مساله دوم دراین‌باره، اساس ساختار تحریم است. ایالات متحده از سال ۲۰۱۰ تمرکز ویژه‌ای بر محدودیت مراودات و فعالیت‌های بانکی و مالی ایران داشته است و از این مسیر تلاش می‌کند با اعمال مجازات‌های سنگین برای همکاران اقتصادی ایران، مسیر هرگونه تجارت یا مراوده مالی را با ایران ببندد. آن‌ها در سال ۲۰۱۲ بانک مرکزی و بخش‌های عمده نظام اقتصادی و بانکی ایران را هم تحریم می‌کنند و گام‌به‌گام پیش می‌آیند تا در تحریم‌های بعدی مستقیم یا غیرمستقیم تمام روابط بانکی و اقتصادی ایران شامل مراودات دولتی و بخش عمده‌ای از فعالیت‌های غیردولتی را زیر سایه تحریم ببرند، از این رو این تحریم‌ها تا سال ۲۰۱۷ در همه ابعاد به اوج خود می‌رسد و دیگر مجموعه مهمی باقی نمی‌ماند که از تحریم‌های بانکی آمریکا بی‌نصیب مانده باشد. سومین مساله خبر حاشیه نشست مینوچین است، خبری که می‌گوید هشت فرمانده سپاه ازجمله سردار حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضا و سردار پاکپور فرمانده نیروی زمینی نیز تحریم شده‌اند. این خبر شاید فیک‌ترین خبر تحریمی این روز‌ها باشد؛ چراکه آمریکایی‌ها اساسا ذیل تحریم کاتسا هر آنچه می‌توانسته‌اند در قبال سپاه، پرسنل، زیرمجموعه‌ها و حتی طرف‌های معامله با سپاه اعمال کرده‌اند و به‌هیچ‌وجه تحریم موثرتر و بزرگ‌تری بعد از تروریستی‌خواندن سپاه و اعمال تحریم‌های مربوط به گروه‌های تروریستی برای نظامیان عضو این مجموعه رسمی و قانونی ایران وجود ندارد.
سوم: بعد از منتفی‌بودن دو گزینه بالا یعنی اقدام نظامی و توسعه پرتوان تحریم، تنها یک راه برای آمریکایی‌ها باقی می‌ماند، راهی که به‌نظر می‌رسد خودشان هم به آن پی برده‌اند و از این رو تلاش خود را برای پیشبرد آن به نهایت رسانده‌اند. تنها گزینه امروز برای آمریکا که هنوز ممکن است حداقل‌هایی از اثر را دارا باشد، عملیات روانی و رسانه‌ای است، عملیاتی که اولا متزلزل‌کردن درون ایران را هدف قرار داده و در مرحله بعد به‌دنبال جمع‌کردن متحد برای خود می‌گردد. با مدنظر قرار دادن این راهبرد شاید حجم گسترده پوشش رسانه‌ای مراسم امضای دستور اجرایی تحریم جدید ایران و نشست خبری وزیر خزانه‌داری قابل رمزگشایی باشد و مشخص شود که آمریکا چرا تلویزیون، توئیتر، فیس‌بوک و هر امکان دیگر رسانه‌ای را این روز‌ها فعال کرده و با تمام قوا با انتشار پیام‌های متعدد و متنوع تلاش می‌کند ایران را از موضوعیت نیندازد و مساله را داغ نگه دارد. برای فهم آسان‌تر این مساله کافی است به توئیت‌های متعدد و متناقض ترامپ مراجعه کنید. صفحه ترامپ این روز‌ها بیشتر از آنکه نمایانگر مواضع یک رئیس‌جمهور باشد، نمایش‌دهنده یک شومن بی‌منطق است.

روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با مضمون وزیر خندان در صف تحریم منتشر کرده که به این شرح است:
وزیر خزانه داری آمریکا از تحریم جدید برخی از شخصیت‌های ایرانی به دستور ترامپ خبر داده است. به غیر از دفتررهبر معظم انقلاب و برخی از فرماندهان نظامی که تحریمشان، نکته چندان جدید و قابل تأملی نیست، یک اتفاق عجیب افتاده است. استیو منوچین، وزیر خزانه داری آمریکا، گفته است که این بار، محمدجواد ظریف هم در فهرست تحریم‌ها قرار خواهد گرفت. در این باب گفتنی‌هایی هست:یک. محمد جواد ظریف، تنها وزیر خارجه دوران چهل ساله انقلاب اسلامی است که به دفعات، با همتای آمریکایی خود بر سر میز مذاکره نشسته و حتی ماجرای قدم زدن او با جان کری، خبرساز شده است و حالا، در میان وزرای خارجه دو دهه اخیر، او تنها کسی است که توسط وزارت خزانه داری آمریکا تحریم می‌شود. این دقیقا همان خوی استکباری آمریکاست که بار‌ها در موردش گفته ایم. حتی در یک نوشتار به طور تفصیلی بیان کردم که تقریبا تمام کشور‌هایی که در ۵۰ سال گذشته مورد تهاجم نظامی آمریکا قرار گرفته اند، دقیقا چند ماه پیش از حمله، با آمریکا در حال مذاکره بوده اند. در شرایط فعلی، مذاکره با آمریکا در هیچ موضوعی و در هیچ سطحی نه تنها مفید نیست بلکه مضر است. دو. با تحریم ظریف، احتمالا دیگر خوش بین‌ترین افراد هم در ذهن خود، بر مفاهیمی مانند دیپلماسی لبخند و احتمال دستیابی به توافق برد-برد با آمریکا، مهر باطل خواهند زد. دکتر ظریف، وزیر خوشروی خارجه که سال‌ها به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل، در آمریکا زیسته و حتی برخی از روزنامه‌های
خارجی در مقام تعریف و تمجیدش برآمده اند، در صف تحریم‌های آمریکا قرار گرفته است. این شاید تعبیر روشنی از همان بیان رهبری باشد که «به دشمن اعتماد نکنید، خرش که از پل گذشت، به ریش شما می‌خندد.» سه. چند روز دیگر، مهلت دو ماهه دولت ایران به اروپا برای تحقق وعده‌های جایگزین برجام تمام می‌شود. از طرفی پرونده پذیرش یا عدم پذیرش FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام، همچنان روی میز است. مسئولان و متولیان امر بدانند که هرچه محکم‌تر در برابر کشور‌هایی که هیچ گاه نفعشان به ایران نرسیده بایستند، در پیشگاه ملت عزیزتر و محترم‌تر خواهند بود و اگر هم از سر خوش بینی یا خوف از دولت‌های بیگانه، در برابرشان کوتاه بیایند، نه تنها جایگاه خود را نزد ملت از دست خواهند داد، بلکه همان دولت‌ها نیز از خجالتشان در خواهند آمد!
• روزنامه جوان یادداشتی با عنوان راز تهدید توأم با تطمیع FATF منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
پیش از آنکه به چرایی اهمیت حقوقی فنی FATF بپردازیم باید توجه داشت که در شرایط فعلی FATF «کانون امید غرب» برای ایجاد نرمالیزاسیون در رفتار منطقه‌ای و موشکی ایران است بدین معنا که اگر امریکایی‌ها با مجموعه اقدامات مهمی نظیر خروج از برجام، بازگرداندن تحریم‌های هسته‌ای، تصویب و اعمال تحریم‌های جدید و تلاش برای به صفر رساندن فروش نفت ایران، که همگی با هدف «ایجاد شورش‌های اجتماعی و ناامنی‌سازی محیط داخلی ایران» عملا نتوانسته‌اند هیچ کدام از اهداف خود در مواجهه با ایران را اجرایی کنند و امروز برای جبران شکست‌ها و وضع شرایط اضطراری علیه ایران تلاش می‌کنند با بازی «تهدید-تطمیع» ایران را مجبور به پذیرش FATF کرده تا اگر اقتصاد ایران با تحریم‌های متنوع و گسترده دچار فروپاشی نشده و شورش‌های اجتماعی در ایران شکل اجرایی به خود نگرفته است، حفره‌های حقوقی-اقتصادی کنوانسیون‌های پالرمو و سی. اف. تی اهداف بر زمین مانده را احیا کنند. همانطور که بار‌ها در این ستون به آن پرداخته شده است، قواعد «FATF توصیه‌ای» کمااینکه آنچه در۴۰ ماده مبارزه با پولشویی و ۹ ماده مبارزه با تأمین مالی تروریسم اشعار شده است صرفا «جنبه الزام آور» برای کشور‌ها دارد و درصورتی که ایران عضو FATF شود ملزم به اجرای تمام درخواست‌های آمده در ۴۹ ماده می‌باشد؛ مهم‌تر آنکه تعریف تروریسم آمده در مفاد FATF با تعریف جمهوری اسلامی ایران تناقض‌های فراوان داشته و در مصادیق نیز قابل احصا است. به طوری که بر اساس تعریف این کارگروه از تروریست، سازمان تروریستی منافقین را نباید یک گروه تروریستی دانست! همانطور که پیش از این نیز اشاره شده بود، تصویب لوایحی مانند سی. اف. تی، لیست SDN که هدف آن ممانعت از مزایای استفاده از سیستم‌های مالی ارزی و فناوری انتقال پول جهانی است را مورد تأیید و تصریح قرار داده و می‌تواند تاثیرات مخربی را بر سیستم‌های مالی کشور بگذارد. در بند‌های پذیرفته شده در اکشن پلن (بند ۱۷ و ۱۱) که توسط ایران پذیرفته شده است کشور‌های عضو باید کشور‌های حاضر در لیست SDN را از نظر مالی تحت فشار قرار داده، دارایی افراد مندرج در این لیست را مسدود و به دادگاه‌های امریکا تحویل دهند! در یکی از توصیه‌نامه‌های الزام آور FATF می‌آید: «در اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد در ارتباط با پیشگیری، مبارزه و توقف اشاعه سلاح‌های کشتارجمعی و تأمین مالی، کشور‌ها باید تحریم‌های هدفمند را به اجرا بگذارند. اعضا باید در راستای اختیارات شورای امنیت سازمان ملل متحد تحت فصل هفتم منشور ملل متحد عمل کنند. دارایی متهمان باید بدون تأخیر مسدود شود و هیچ‌گونه دارایی دیگری به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در اختیار آن‌ها قرار نگیرد.» «نبود یک ضمانت اجرایی مطمئن» جهت لغو تحریم‌های ضدایرانی، برای تسهیل و عادی‌سازی روابط بانکی یا تجاری و مالی در FATF برای ایران نیز اساساً وجود خارجی ندارد و هیچ جای اساسنامه FATF یا ۴۰ ماده مبارزه با پولشویی، ۹ ماده مبارزه با تأمین مالی تروریسم و حتی در ۴۲ ماده اکشن‌پلن که توسط دولت یازدهم امضا شده است، چنین تضمینی به طرف ایرانی داده نمی‌شود. مهم‌تر اینکه بر اساس کنوانسیون معاهدات حق شرط به عنوان یک راهکار در حقوق بین الملل نیز جهت ممانعت از پیامد‌های ناشی از اجرای FATF را نمی‌توان به دلایلی که پیش از این گفته شده است مورد توجه قرار داد. باتوجه به آنچه که به‌صورت گذرا درباب پیامد‌های حقوقی-اقتصادی متعدد FATF عنوان شد می‌توانیم علت اصلی تمدید‌های پی در پی اولتیماتوم‌های کارگروه موسوم به FATF، اصرار پیوسته مقامات ارشد امریکا برای تصویب لوایح مربوطه توسط ایران و پافشاری یک طیف داخلی برای پیوستن به لوایح چهار گانه FATF را که همان استانداردسازی رفتار ایران است درک کنیم.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با تیتر کلاس جبرانی منافع ملی درج کرده که به این شرح است:
گاه باشد که «خوش‌تر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران»؛ حالا هم حکایت حضور‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی در مرزهایی، چند هزار کیلومتر دورتر از مرز‌های رسمی‌اش در چند سال اخیر و دفاع از منافع ملی‌اش است. بعد از انهدام پهپاد متجاوز و همزمان با بالارفتن تنش‌های سیاسی و تبلیغاتی ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران، خبرنگار یکی از رسانه‌های معاند توییتی زد که منطق نهفته در آن به‌شدت قابل تأمل بود. خبرنگار مربوطه با اشاره تلویحی به تلاش‌های بی‌نتیجه برای کشاندن آمریکا به اقدام نظامی علیه ایران و واکنش ایرانی‌ها در منطقه علیه منافع ایالات متحده نوشته بود: مشاوران رییس‌جمهوری آمریکا با همان دلایلی او را از اقدام نظامی علیه ایران منع می‌کردند که اصرار دارند ایران آن‌ها را کنار بگذارد: «قدرت موشکی و نیرو‌های تحت امرش در منطقه!» جالب است که این دو مورد از مواردی هستند که بعضاً ازسوی بعضی جریان‌های سیاسیِ مدعی تنش‌زدایی با دنیا هم مستمسک قرار گرفته و مبتنی بر این دو مساله، جمهوری اسلامی را در عرصه سیاست منطقه‌ای مورد انتقاد قرار می‌دهند؛ انتقاداتی از قبیل اینکه تندرو‌های داخلی با اقداماتی نظیر نمایش موشکی و حضور نظامی در سایر کشور‌ها (بخوانید در سوریه و عراق برای مبارزه با تروریسم) هزینه‌های سیاسی و بین‌المللی را برای کشور بالا برده‌اند. جالب است از نگاه بعضی جریان‌های داخلی، عواملی که باعث دورشدن سایه جنگ از کشور، آن‌هم از سوی کشوری مانند ایالات‌متحده شده و هزینه برخورد سخت را برای دشمن بالا برده، عواملی تلقی می‌شوند که هزینه سیاسی و بین‌المللی را برای کشور افزایش داده‌اند. ظاهراً برای بعضی جریان‌های سیاسی باید کلاس بدیهیات علم سیاست برگزار کرد.

• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با مضمون مسئولان یک فاجعه جهانی منتشر کرده که در ادامه می خوانید:

تحریم‌هایی که علیه جمهوری اسلامی از سوی آمریکا و اروپا وضع شده و می‌توان از آن با عنوان تروریسم اقتصادی یاد کرد با هر عنوان و توجیهی که صورت گرفته باشد قطعا تاثیر منفی بر مبارزه ایران با مواد مخدر، تروریسم، و مسئله پناهندگان خواهد داشت که پیامد‌های آن گریبان اروپا را خواهد گرفت. چنانکه حسن روحانی، رئیس‌جمهوری در دومین کنفرانس رؤسای مجالس ایران، افغانستان، پاکستان، ترکیه، چین و روسیه در سخنانی به غرب هشدار داد که هدف گرفتن ایران با تحریم‌ها و تضعیف و اخلال در اقتصاد ایران، پیامد‌های فاجعه باری برای اروپا به همراه خواهد داشت و باعث جاری شدن سیل مواد مخدر، پناهندگان و گسترش عناصر تروریستی در این قاره خواهد شد. در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت که اروپا برای رسیدن به ثبات و امنیت از جمله در حوزه امنیت در برابر ترانزیت مواد مخدر، باید راه مسئولیت پذیری در پیش گیرد که پایان دادن به حضور نظامی ناتو آمریکا در افغانستان، مقابله جدی و عملی با آمریکا و انگلیس به عنوان محور تولید مواد مخدر در افغانستان، و از همه مهمتر اقدام عملی در حمایت از ایران به عنوان پیشگام مبارزه با مواد مخدر صورت دهد. لغو تحریم‌ها و مقابله با تحریم‌های ضد ایرانی آمریکا گامی مقدماتی در تحقق این مهم است در غیر این صورت اگر اروپا بخواهد به سیاست نادرست تحریم ادامه دهد باید پاسخگوی عواقب تضعیف ایران در مبارزه با مواد مخدر باشد که جمع آوری گرمی مواد مخدر در خیابان‌های اروپا و بحران‌های شدید اجتماعی ناشی از رواج مصرف مواد مخدر در این کشور‌ها حداقل پیامد‌های این اشتباه محاسباتی و رفتار غیر منطقی خواهد بود. در این میان اعمال تحریم‌ها و اقدامات قهری یکجانبه، مانع اجرای همکاری‌های بین المللی به ویژه در عرصه مبارزه با مواد مخدر شده و آمریکا و برخی کشور‌های غربی


• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با تیتر بنزین ارزان خوب است یا گران؟ درج کرده که به این شرح است:
بی‌عملی سال‌های ۹۴ به بعد در سیاست‌گذاری اقتصادی باعث شکل‌گیری بازی باخت-باخت بین مردم و دولت شده است و تنها ذی‌نفعان این وضعیت، کاسبان تورم و سفته‌بازانی هستند که سال به سال روی موج بی‌ارزش‌سازی پول ملی بر ثروت بادآورده خود می‌افزایند. همین‌ها هستند که به جای تلاش برای برداشتن دیوار بی‌اعتمادی بین مردم و دولت با هدف پیشبرد اصلاحات اقتصادی روی موج منافع ضدملی ایستاده‌اند و از یکسو دولت را تشویق به سیاست‌های به قول خودشان مقبول مردم می‌کنند و از سوی دیگر هیجان‌گرایی گروه‌هایی از مردم را در مقابل جراحی‌های لازم اقتصادی می‌ستایند تا وضعیت باخت-باخت برای مردم و دولت که روی پنهانش برد ذی‌نفعان است، پایدار بماند. کلید خروج از این وضعیت در دست دولت است و آن چیزی نیست جز جلب اعتماد مردم از مسیر طرح صادقانه و شفاف مسائل کشور و تلاش برای همراه‌سازی مردم. دولتمردان باید بدانند حتی اگر به بهانه عدم پذیرش عمومی، نتوانند اصلاحات اقتصادی را به پیش ببرند، مقصر آن‌ها هستند نه مردم. چرا که سیاست‌گذاران اقتصادی یا نمی‌دانند که اصلاحات اقتصادی چیست که از لحاظ اخلاقی مردودند؛ چون جایی نشسته‌اند که بزرگ‌تر از قامت آنهاست یا می‌دانند و به بهانه موانع، از پیشبرد آن خودداری می‌کنند که در این صورت، از نظر حرفه‌ای مردودند؛ چراکه طبق تعریف، مدیر موفق کسی است که موانع را می‌شناسد و مهارت لازم برای عبور از آن را دارد.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *