صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

استراگیجی آمریکا پس از شکار «عقاب جهانی» / نسل صیّاد پهپاد می‌تواند/ بازتوانی صندوق‌های بازنشستگی

۰۳ تير ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۱:۵۴
کد خبر: ۵۲۷۸۷۴
استراگیجی آمریکا پس از شکار «عقاب جهانی»، نسل صیّاد پهپاد می‌تواند، بازتوانی صندوق‌های بازنشستگی، بودجه‌هایی که حیف شد!، پشت پرده عقب‌نشینی ۱۰ دقیقه‌ای و نقطه عطف گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های روزنامه‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، استراگیجی آمریکا پس از شکار «عقاب جهانی»، نسل صیّاد پهپاد می‌تواند، بازتوانی صندوق‌های بازنشستگی، بودجه‌هایی که حیف شد!، پشت پرده عقب‌نشینی ۱۰ دقیقه‌ای،  جوان‌گرایی، هزاران امید و چند سوال، قاچاقچیان مدیر!،از سرمقاله و یادداشت‌های روزنامه‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر استراگیجی آمریکا پس از شکار «عقاب جهانی» منتشر کرده که به این شرح است:
«جیمی کارتر»، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا که در برهه پیروزی انقلاب اسلامی سکان‌دار کاخ سفید بود با غلطی که علیه جمهوری اسلامی در ارتباط با عملیات ناموفق «پنجه عقاب» در صحرای طبس برای به‌اصطلاح آزادی گروگان‌ها مرتکب شد، دور دوم انتخابات ریاست جمهوری را از دست داد و به دلیل این شکست و فضاحت بزرگ، نتوانست اقبال عمومی را به دست آورد و در زمره معدود مستاجرین کاخ سفید قرار گرفت که فقط یک دوره چهارساله را تجربه کرده‌اند. جالب اینکه کارتر روابط نزدیکی با ترامپ دارد و هر از گاهی به‌صورت حضوری یا تلفنی با یکدیگر گفتگو می‌کنند؛ لذا بعید نیست که کارتر زخم‌خورده از ایران به وی هشدار باشد که در قبال کشورمان بسیار دست‌به‌عصا و محتاط حرکت کند، چراکه شیر خفته‌ای است که در صورت بیدار شدن، هیچ مهاجمی از حملات پی‌درپی آن در امان نیست و در صورت گلاویز شدن با ایران، به‌طور حتم باید با ریاست جمهوری در دور بعدی خداحافظی کند. یا شاید هم «کد عقاب» (عملیات پنجه عقاب و پهپاد عقاب جهانی) را در این دو ماجرا به وی یادآور شده و او را از گرفتار شدن در نحسی مجدد بر حذر داشته است! ترامپ هفته پیش به‌طور رسمی مبارزات انتخاباتی و فعالیت‌های تبلیغاتی خود را برای حضور در رقابت‌های ریاست جمهوری سال آینده کلید زد و لذا منطق کاسب‌کارانه و شهرت‌طلبانه وی حکم می‌کند که در چنین شرایطی، دست به چنین عمل پر ریسک و از پیش باخته‌ای نزند. علاوه بر اینکه، رئیس‌جمهور آمریکا همچنان از حضور نظامی در منطقه و هزینه ۷ هزار میلیارد دلاری در آن شکوه و گلایه دارد و در سخنرانی انتخاباتی اخیر خود نیز دوباره از خروج تدریجی نیرو‌های تروریستی این کشور از غرب آسیا خبر داد. بر همین اساس، انداختن جرقه در انبار باروت که علاوه بر تلفات نظامی، باعث کشته شدن سربازان بسیاری خواهد شد، به نفع فعالیت‌های انتخاباتی ترامپ نیست و نه ۱۰ دقیقه پیش از حمله بلکه ده‌ها ماه پیش از انتخابات با خود عهد کرده است که در برابر ایران دست از پا خطا نکند تا بتواند دوباره بر کرسی ریاست جمهوری اتاق بیضی کاخ سفید تکیه زند. هدف غایی و نهایی ترامپ از اجرای سناریوی چماق و هویج و راه‌اندازی جنگ روانی و اقتصادی علیه جمهوری اسلامی – همان‌گونه که اخیراً «مایک پمپئو»، وزیر خارجه آمریکا به آن اذعان کرده است – نشاندن ایران پای میز مذاکره و اخذ امتیازات جدید برای بهره‌برداری‌های انتخاباتی است، توهمی که هیچ‌وقت به واقعیت نخواهد پیوست.

• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر نسل صیّاد پهپاد می‌تواند درج کرده که به این شرح است:
مطابق آمار مجمع جهانی اقتصاد و یونسکو، ایران از نظر تعداد مهندس، در رتبه سوم جهانی پس از روسیه و آمریکا قرار دارد. در کشوری که می‌توان سامانه پیشرفته راداری و دفاعی ساخت و اَبَر پهپاد دشمن را ساقط کرد، حتما به کمک انبوه جوانان نخبه می‌توان به صنعت و تولید رونق داد، یا خودروی حقیقتا ملی تولید کرد؛ ساخت قطعات مورد نیاز خودروسازان که جای خود دارد. آن‌ها که سامانه پدافندی پیچیده‌ای مانند سوم خرداد را ساختند، اگر میدان داده شود، از عهده کار‌های به مراتب کوچک‌تر برمی آیند. کافی است معاونت‌ها و وزارتخانه‌های اقتصادی دولت اقبال نشان دهند تا ببینند چگونه از تهدید تحریم‌ها، فرصت جهش می‌سازند و کشور را از خام‌فروشی نفت بی‌نیاز می‌کنند. جوانان، یک روز حماسه فتح خرمشهر را آفریدند و روز دیگر، فناوری آمریکا را به زیر کشیدند. اکنون نوبت سپردن میدان مدیریت به نخبگان دارای همان روحیه است. بشارت مقتدای حکیم انقلاب مبنی بر اینکه «خرمشهر‌ها در پیش است»، هنوز اسرار ناگشوده بسیاری در خود نهفته دارد.

• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان بازتوانی صندوق‌های بازنشستگی منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
معاون وزیر آموزش و پرورش هم می‌گوید درصددیم مطالبات فرهنگیان بازنشسته سال ۹۷ را پرداخت کنیم. تعداد این افراد ۴۲ هزار نفر است که اجازه بدهید رقم بودجه آن را اعلام نکنیم (ظاهراً ۴۵۰۰ میلیارد). رئیس کانون بازنشستگان این وزارتخانه، اما می‌گوید مبلغ برآورد شده برای پاداش پایان‌خدمت بسیار زیاد است و فرهنگیان توقع دارند که هر چه زودتر به مطالبات خودشان که چند ماه است به تأخیر افتاده برسند ... البته می‌دانیم که پاداش پایان‌خدمت فرهنگیان در مقایسه با برخی دستگاه‌های دیگر رقم چندان بالایی نیست و اکثراً حتی به صدمیلیون هم نمی‌رسد، اما چون تعداد کارمندان این بخش زیاد است بیشتر به چشم می‌آید. مشکل، اما این است که دولت و اصولاً حکومت در رابطه با صندوق‌های بازنشستگی برنامه بلندمدت و دوراندیشانه‌ای ندارند. اینکه آن‌ها را درگیر چند هلدینگ پتروشیمی یا شرکت سرمایه‌گذاری یا بانکداری و بنگاهداری کنیم و یا رانت‌هایی برای این شرکت‌ها در نظر بگیریم تا درآمد بیشتری نصیب افراد تحت پوشش شود، نه تنها به هیچ‌وجه به حل مشکل کمک نمی‌کند بلکه مشکلات ساختاری این صندوق‌ها را مخفی نگه می‌دارد و در دراز مدت بر دامنه مشکل می‌افزاید. ضمن آنکه این قبیل بنگاه‌داری که معمولاً غیررقابتی و با تصدیگری ناکارآمد دولتی همراه است فضای کسب و کار را نیز از شرایط سالم و رقابتی دور می‌کند و به اقتصاد و توسعه کشور آسیب می‌رساند که رسانده است. نکته دیگر استفاده از ظرفیت صندوق توسعه ملی برای پرداخت پاداش پایان‌خدمت بازنشستگان است. صندوقی که قرار بود صرف توسعه ملی و کمک به بخش خصوصی شود و حال هر که هرجایی کم بیاورد از این صندوق برمی‌دارد و دیگر چیزی از آن هرسال باقی نمی‌ماند تا صرف هدف اصلی تأسیس آن شود. برای نجات این صندوق‌ها به‌ویژه بحث پاداش‌های پایان خدمت کارکنان باید چند کار مهم صورت گیرد. نخست کاهش وابستگی این صندوق‌ها به خزانه دولت که در حال حاضر در بخش دولتی و بویژه نیرو‌های مسلح حدود ۹۰ درصد آن وابسته به دولت است. نکته دیگر خروج این صندوق‌ها از بنگاهداری به شیوه کنونی و کارآمدکردن این بنگاه‌ها با تبدیل وضعیت اداره بنگاه به سهامداری و حاکمیت بخش خصوصی واقعی و کارآمد با بهره‌وری بالا و خلاصی آن‌ها از مدیریت ناکارآمد دولتی.
ـ. اصلاح سیستم پس‌انداز و حق بیمه و سنوات پرداختی ماهانه کارکنان و کارگران در حال کار برای تقویت ورودی این صندوق‌ها.
ـ. متناسب‌سازی پاداش پایان خدمت کارکنان و کاهش تدریجی فاصله معنادار و فاحش پاداش پایان خدمت در بین دستگاه‌های دولتی و عمومی و همزمان اخذ مالیات از پاداش‌های کلان به نفع صندوق‌های بازنشستگی.
ـ. اصلاح قوانین بازنشستگی و از جمله سن بازنشستگی و خداحافظی با اقدامات هزینه‌ساز و نامناسب، چون تشویق بازنشستگی پیش از موعد و گسترش دامنه مشمولان این طرح و بازنگری در مصوبات غیرکارشناسی گذشته که ضربات سنگینی بر آن وارد آورد.
ـ. پرهیز از تحمیل بار اضافی بر دوش این صندوق‌ها با مصوبات عوامزده و یا ناشی از تمایل به کسب محبوبیت برای انتخابات و نظایر آن و ... در این باره البته پیشنهاد‌ها و راه‌حل‌های دیگری نیز می‌توان ارائه داد که کارشناسان بهتر از نگارنده در این باره می‌دانند مهم این است که این مشکل که بزودی می‌تواند، چون استخوان در گلوی هر دولتی گیر کند ادراک و سپس برای آن فکر عاجل شود. البته این معضلی نیست که تنها صندوق بازنشستگی کشوری یا لشکری را در آستانه خطر قرارداده باشد. شاید صندوق‌های مستقل بازنشستگی هم تقریباً همین وضعیت را دارند و از جمله مهمترین و پرمشتری‌ترین صندوق بازنشستگی کشور که زیرشاخه سازمان تأمین اجتماعی است و با اکثریت مردم ایران سر و کار دارد و تناسب درآمد‌های ورودی آن با هزینه‌های خروجی آن به شدت به هم ریخته است و با تکالیفی که دولت‌های مختلف بر آن تحمیل کرده‌اند (با وجودی که چنین حقی نداشته و ندارند که دست در جیب کارگران کنند) آینده چندان روشنی ندارد و بزرگترین سازمان ثروتمند کشور را به حال و روز فعلی رسانده است که اگر تغییری در آن صورت نگیرد ناگزیر وابسته به خزانه دولتی می‌شود که همین حال هم خزانه رو به راهی ندارد. همه می‌دانیم که همین حال هم حقوق بسیاری از بازنشستگان کفاف هزینه‌های کمرشکن زندگی را نمی‌دهد و بازنشستگان گرامی پس از عمری خدمت در حد و اندازه‌های شأن خویش و خدمتی که کرده‌اند قدر نمی‌بینند. ضمن آنکه در آینده‌ای نزدیک، حجم قابل توجهی از کارمندان و کارگران به سن بازنشستگی می‌رسند و باید مستمری دریافت کنند. پس ضروری است که برای حل ریشه‌ای مشکل صندوق‌های بازنشستگی و توانمندسازی هرچه بیشتر آن‌ها اقداماتی اساسی و بنیادی در جهت تقویت درآمد‌های پایدار آنان صورت داد. صندوق بازنشستگی و حقوق بازنشستگی عصای پیری است. به فکر استحکام این عصا باشیم.
روزنامه وطن امروز یادداشتی با عنوان بودجه‌هایی که حیف شد! منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
سفر اخیر آقای روحانی به تاجیکستان و شرکت در اجلاس سیکا- پس از شرکت در اجلاس شانگهای-، اما می‌تواند نویدبخش شروع اصلاح روند سراسر خسارت و اشتباه گذشته باشد. در دنیایی که سرعت تحولات سیاسی بعضا تنه به سرعت پیشرفت‌های علمی-تکنولوژیک می‌زند، تکیه یکسویه بر غرب و کدخدا نامیدن یک کشور همانقدر اشتباه است که سیاه نامیدن رنگ ماست یا خاموش خواندن خورشید در روز! ما برای فهماندن این مسأله به روسا و تحلیلگران مرکز بررسی‌های استراتژیک ۶ سال هزینه، زمان و خون دل صرف کرده ایم. چندی پیش در همین جا نوشتم «چین در سال ۲۰۱۴ با تاسیس «بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا»، عملا استقلال خود از مدل‌های اقتصادی توصیه شده به وسیله بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول را اعلام کرد. روند کنونی تضعیف روزافزون اقتصاد آمریکا و معضلات اقتصادی ناحیه یورو، کارشناسان اقتصادی را به این نتیجه رسانده است که این نهاد مالی چینی در طول دهه‌های آینده، مرجعیت اقتصادی جهان را از موسسات آمریکاساز مانند بانک جهانی بازخواهد ستاند... آمریکا از ابتدای تاسیس این نهاد یکی از مخالفان سرسخت آن بود، ولی حتی نتوانست مانع عضویت کشور‌های متعدد اروپایی در این نهاد چینی شود. اکنون استرالیا، آلمان، فرانسه، سوییس، انگلستان، اتریش، فنلاند، ایتالیا، هلند، نروژ، اسپانیا، پرتغال، سوئد و چند کشور کم‌اهمیت‌تر اروپایی، به‌رغم مخالفت شدید و صریح ایالات متحده، به این نهاد مالی پیوسته اند. بلژیک، کانادا، اوکراین و جمهوری چک نیز در حال طی مراحل پیوستن به این سازمان هستند. قریب به اتفاق کشور‌های آسیایی نیز طبعا در کنار روسیه و ترکیه به عضویت این پیمان درآمده اند. نوعی هوشیاری فراگیر درباره تغییر مختصات رهبری اقتصادی جهان آینده در حال شکل گرفتن است». حالا پس از توافق چین و روسیه مبنی بر کنار گذاشتن دلار از مبادلات مالی دوجانبه، ۲ روز پیش، روسیه با اتحادیه اروپایی نیز چنین توافقی را امضا کرده است. همه این تحولات در حالی رخ می‌دهد که ما طی یک سال گذشته به مدت چندین ماه در کشور‌های مهم هند و چین سفیر نداشته ایم، ولی وزیر امور خارجه‌مان چند ملاقات خارج از عرف دیپلماسی با جان کری، وزیر اسبق خارجه آمریکا داشته است! حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی چندی پیش پس از بازگشت از سفر به سوریه گفت: «آقای بشار اسد در نشست با هیات پارلمانی ایران، تاکید داشت ایران در رأس همکاری اقتصادی سوریه است که با وجود این صحبت، جای گریه دارد که ما هنوز در سوریه رایزن اقتصادی نداریم!» این واقعیت تلخ هم وجود دارد که سهم ما از بازار هزار میلیارد دلاری ۱۵ کشور همسایه‌مان، فعلا تنها ۲ درصد است! بینی آمریکا را گذشت زمان دارد به خاک می‌مالد آقای روحانی! شما تنها کافی است دست از دامن آمریکا و نوچه‌هایش بردارید تا بیش از این بینی اقتصاد را به خاک نمالید!

• روزنامه خراسان مطلبی با مضمون پشت پرده عقب‌نشینی ۱۰ دقیقه‌ای منتشر کرده که به این شرح است:
پس از شلیک موشک پدافند هوایی ایران به پهپاد جاسوسی آمریکا، طرف‌ها به موضوعاتی پرداختند که جای بررسی و تحلیل دارد. اما آن چه بیش از همه مورد توجه قرار گرفت، عقب نشینی شبانه ترامپ از تصمیم واکنش همتراز در قبال شکار پهپاد گلوبال هاوک واین ادعا که ۱۰ دقیقه قبل از حمله به سه سایت در ایران دستور توقف حملات را صادر کرده بود، است. فارغ از آن که در ایران چه خبر است یا ایران چه توان دفاعی درونی دارد که می‌تواند بر معادلات نظامی پنتاگون تاثیر بگذارد، عقب نشینی ترامپ از حمله به ایران موضوعی را پر اهمیت کرد که پیش از این مقامات کشورمان به آن به عنوان یکی از راهبرد‌های بازدارنده یاد می‌کردند. ترامپ مدعی است این حمله را به خاطر درامان نگه داشتن ۱۵۰ نفر از کشته شدن لغو کرد، اما واقعیت تاریخ واشنگتن در نبرد‌ها و عملیات‌های مختلف خلاف این ادعا را نشان می‌دهد. به طور نمونه کشتار موگادیشو در اکتبر ۱۹۹۳ که به کشته شدن بیش از ۵۰۰ نفر و زخمی شدن بیش از ۸۰۰ نفر منجر شد، فقط یک عملیات ارتش آمریکابرای نجات یک سرباز خود بود! جنگی که آمریکا با دخالت مستقیم و غیر مستقیم موجب کشته شدن بیش از ۳۰۰ هزار سومالیایی شد و هیچ گاه برای این کشتار معذرت نخواست. به عبارت دیگر، واشنگتن تنها چیزی که برایش اهمیت ندارد، جان اهداف نظامی و غیر نظامی مقابل است. در همین عراق و افغانستان چند میلیون کشته و معلول باقی مانده از جنگ، به سبب تصمیم شبانه کاخ سفید بود که عقب آن دامنِ مقامات آمریکایی را گرفته است. اما سوالی که بالاتر طرح شد هنوز باقی است، چرا ترامپ ظرف ۱۰ دقیقه طرح گروه ب. را رد کرد و به مشاورانش در پنتاگون اعتماد کرد؟ در واقع چرا طرح بولتون کنار رفت و ژنرال‌های آمریکایی برای راضی کردن ترامپ موفق بودند؟ پاسخ به این سوال ساده است، چندی قبل دبیر کل حزب ا... لبنان به مناسبت روز قدس در سخنرانی به پنتاگون و مقامات امنیتی آمریکا هشدار داد که جنگ در غرب آسیا و علیه ایران، ابعادی فراتر از سرزمین کشورمان را درگیر خواهد کرد و شعله‌های آن تمام منافع واشنگتن را می‌سوزاند. اما این جنگ چه گستره‌ای دارد و ابزار بازدارنده تهران چیست؟ اگر بخواهیم سطح نفوذ راهبردی تهران را از شرق تا غرب بررسی کنیم، با نگاه به محیط پیرامونی ایران در می‌یابیم، تهران با همپیمانی راهبردی چه در حوزه امنیتی و چه در حوزه ایدئولوژیک، همراهی، چون حزب ا... را دارد که به خود کفایی نظامی و موشکی و توان بازدارندگی پایدار رسیده است. حزب ا... به جایگاهی رسیده که به اذعان مقامات ارتش رژیم صهیونیستی جنگ با لبنان می‌تواند به پایان سرنوشت این رژیم منجر شود و دیگر با یک گروه سیاسی نظامی دهه اول قرن ۲۱ قابل مقایسه نیست. جنگ علیه ایران به طور حتم موجب انسجام در نیرو‌های محور مقاومت شده و از همه مهم تر، حزب ا... لبنان است که در حمایت از تهران و برای مقابله با آمریکا وارد نبرد مستقیم می‌شود. نبردی که به حزب ا... این اجازه را می‌دهد تا اهداف راهبردی را در رژیم صهیونیستی آماج موشک‌های نقطه زن خود کند و ترسی که تل آویو سال هاست با آن مواجه است، به واقعیت تبدیل شود. از سوی دیگر بیش از ۱۰۰ تیپ، لشکر و گردان مستقل در عراق در قالب حشدالشعبی و نیرو‌های مردمی عراق سازمان دهی شدند که بار‌ها محبت و ارادت شان را به محور مقاومت و اسلام ناب نشان دادند. رهبران حشدالشعبی چه در سطح نایب رئیس هیئت و چه در سطح دبیران احزاب و فرماندهان مقاومت اعلام کردند در صورتی که آمریکا قصد حمله به ایران را داشته باشد، در کنار ملت ایران علیه منافع آمریکا می‌ایستند. این نیرو‌ها را در کنار عناصری از جبهه مقاومت همچون فاطمیون، زینبیون، تیپ حضرت سلمان و امام باقر (ع) و قدس شریف مستقر در سوریه قرار دهید و به فهرست بلند حامیان مردم ایران اضافه کنید تا تعداد نیرو‌های درگیر در صحنه و تجهیزات به کارگرفته شده آن‌ها را بتوان درست ارزیابی کرد. از سویی تهران با همکاری مستقیم در قبال نبرد با آمریکا، می‌تواند تجهیزاتی را در اختیار انصار ا... یمن قرار دهد که هر یک، چیزی از جده باقی نگذارد یا برای همیشه ابوظبی را به تلی از خاک تبدیل کند و تمام سرمایه گذاری نیم قرن اخیر کشور‌های حاشیه خلیج فارس را نابود سازد. این گزاره‌ها توهم یا برداشت غیر واقعی نیست. رخدادی است که از سال ۲۰۱۱ به این سو به عنوان مسئله آمریکا شناخته می‌شود و به عنوان راهبرد اصلی امنیت ملی واشنگتن بار‌ها ابراز شده است. کافی است به درگیری‌ها و سطح به هم ریختگی نظم امنیتی منطقه، نیرو‌های مقاومت در غزه یا همپیمانان غیر راهبردی تهران در نوار شرقی، ایران را اضافه کنیم. به طور حتم آمریکا با جنگ جهانی مواجه می‌شود که هیچ کنترلی برای پیان آن ندارد و به طور قطع تمام منطقه را به هم خواهد ریخت و اقتصاد جهانی متاثر از نفت را نابود می‌کند. حقیقتا دست ایران با موضوعی، چون محور مقاومت پر شده است و حالا می‌توان دریافت چرا تهران در قبال حمایت از امنیت کشور‌های منطقه از تمام وجود مایه گذاشت. موضوعی که در حوادثی، چون تهدیدات و تصمیمات نظامی آمریکا می‌تواند به عامل بازدارنده یا استحکام بخش تبدیل شود.

• روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی با عنوان قرارداد‌های بین‌المللی و توان پیاده‌سازی منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
بیش از یک سال و دوهفته از یکشنبه‌ای که مجلس تصمیم به «مسکوت ماندن» لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم (CFT) به مدت دو ماه! گرفت، می‌گذرد. سرنوشت لوایح چهارگانه۱ کماکان مشخص نیست. در این فاصله سه بارعدم بازگشت ایران به لیست اقدام متقابل گروه ویژه اقدام مالی (FATF) به‌صورت موقت تمدید شده است. این تمدید‌ها طبیعتا پدیده‌هایی گذرا هستند. کشور باید در نهایت وضعیت خود را در قبال اجماع بین‌المللی کارگروه ویژه مشخص کند. آنچه موافقان لوایح چهارگانه به آن استناد می‌کنند مفاد توصیه‌های FATF و لزوم خروج کامل از لیست سیاه۲ برای شکل‌گیری تعامل مالی با دنیاست. در روی مقابل مخالفان لوایح چهارگانه بر عدم‌توانایی کشور در صیانت از اطلاعات مالی، نگرانی از مبادلات مالی سازمان‌ها و افراد تحریم‌شده تاکید می‌کنند. تصویب لوایح چهارگانه کشور را وارد یک قرارداد بین‌المللی می‌کند که مانند هر قرارداد بین‌المللی دیگری، طیفی از هزینه‌ها و فایده‌ها را دربردارد. منظور از قرارداد‌های بین‌المللی پیوستن به پیمان‌های مالی یا حقوقی منطقه‌ای و جهانی مانند جنبش عدم‌تعهد، شورای همکاری کشور‌های خلیج فارس یا سازمان‌هایی چند کشوری در همه عرصه‌ها از ورزش تا آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یا عضویت در سازمان ملل و بانک توسعه اسلامی است. بدیهی است قرارداد‌های بین‌المللی چارچوب‌ها و خط مشی‌هایی الزام‌آور برای رفتار اعضا و امضاکنندگان خود مشخص می‌کند. همان‌طور که سازمانی نظیر فیفا قواعد جهان‌شمول بازی فوتبال را مشخص می‌کند و یک زبان مشترک برای یک بازی ورزشی فراهم می‌کند، FATF هم قواعد بازی «تمیز» مالی را برای بانک‌های و موسسات مالی وضع می‌کند. پیوستن به فیفا برای فدراسیون‌های داخلی کشور‌ها اختیاری است. اما اگر کشوری تحت قوانین فیفا بازی نکند، توانایی بازی با سایر کشور‌های جهان، حضور در رویداد‌های چندجانبه و امتیازات فیفا از جمله میزبانی بازی‌های منطقه‌ای، دو جانبه و جهانی را نخواهد داشت. در مقابل فیفا نیز این توانایی را دارد که به عنوان مثال اعلام کند که اگر در‌های استادیوم به روی بانوان باز نشود، در مورد عضویت ایران تجدیدنظر خواهد کرد. مساله اصلی در منافع خروج از لیست اقدام متقابل FATF، ضرورت بدون جایگزین آن در کنار نداشتن خروجی محسوس و بلافاصله است. بانک‌های کشور در انجام مبادلات خارجی با سه دسته از موانع روبه‌رو هستند: (۱) ریسک کشوری ناشی از تحریم، (۲) ریسک‌های کشوری ناشی از قرار داشتن در لیست اقدامات متقابل FATF و (۳) ریسک‌های فردی بانک‌ها به دلیل سلامت پایین آن‌ها در مقایسه با استاندارد‌های جهانی. این سه دسته ریسک هزینه‌های مبادلاتی برای تجارت را چه در قالب صادرات و چه در شکل واردات بالا می‌برد. مبادله میان دو کشور از مرحله امضای قرارداد تجاری و مبادله ضمانت‌نامه‌ها و گواهینامه‌های اعتباری تا زمان پرداخت و تحویل محصول در گرو تعاملامات بانکی در کشور مبدا و مقصد است؛ بنابراین هزینه‌های مالی مستقیما مبادلات تجاری و جابه‌جایی ارز را متاثر می‌کند. از یکسو خروج از لیست اقدام متقابل تنها یکی از سه شرط لازم برای تسهیل مبادلات غیر‌ریالی با دنیاست و به‌صورت مستقیم هم تراز تجاری را بهبود نخواهد نداد. از سوی دیگر وجود آن مانعی فعال برای شکل‌گیری مبادلات مالی است. جان‌مایه هزینه‌های محتمل در پذیرفتن توصیه‌های FATF ترس از عدم‌قدرت تنفیذ قرارداد به نفع کشور یا توانایی حل‌و‌فصل مخاصمه در صورت تعارض با منافع ملی است. در تمام پیمان‌های بین‌المللی از فیفا تا FATF سه بعد پذیرش مفاد قرارداد، قدرت تنفیذ قرارداد برای طرفین و توان حل‌و‌فصل مخاصمه در صورت بروز تعارض مطرح است. پذیرش مفاد قرارداد در فیفا رعایت قواعد عضویت و در FATF پذیرفتن عملی توصیه‌های مبارزه با پولشویی، تامین مالی تروریسم و جرائم فراملی است. نقش ایران در تنفیذ این قرارداد تصویب بستر قانونی، اقدامات دولت‌ها و فراهم آوردن زیرساخت فناوری برای ایجاد یک نظام تنظیم و نظارت درون کشوری، اما متناسب با سایر اعضا است. نقش FATF در تنفیذ قرارداد الزام سایر کشور‌ها به تعهدات مشابه در مقابل ایران و اعلام سلامت مالی موسسات و بانک‌های ایران از منظر پولشویی و سایر جرائم مالی است. حل‌و‌فصل مخاصمه در شرایطی که قوانین داخلی دو کشور عضو با هم تعارض دارد یا شکل‌گیری منازعه میان دو کشور در مورد مفاهیمی مثل تشخیص مصادیق تروریسم اهمیت می‌یابد. تشخیص مصادیق تروریسم بنا بر توصیه FATF وابسته به اعلامیه‌های شورای امنیت و سازمان ملل و فراتر از چارچوب فعالیت کارگروه ویژه است. توان پیاده‌سازی قرارداد‌های بین‌المللی چه در فیفا، چه در برجام، چه در NPT و چه پذیرش قواعد FATF برای کشور‌های مختلف یکسان نیست. توان حقوقی و برنده‌شدن در دعاوی بین‌المللی، قدرت اقتصادی و استعداد لابی‌گری کشور‌ها چه در مرحله تنفیذ قرارداد و چه در حل‌و‌فصل مخاصمات به نفع یک کشور خاص تاثیرگذار است. در حقیقت در دنیای واقعی نمی‌توان سازمان‌های بین‌المللی را الهه‌های ترازو به دست عدالت با چشمان بسته تصور کرد. همان‌طور که در بازی ایران-پرتغال داور کریس رونالدو را در شرایط مسلم اخراج نمی‌کند، در سایر پیمان‌های بین‌المللی هم این اتفاق می‌افتد و به‌عنوان مثال نماینده کشوری مثل عربستان می‌تواند دبیر کارگروه حقوق بشر در سازمان ملل شود. از این منظر، هزینه‌های منتسب به پذیرش لوایح چهارگانه منحصر به FATF نیست، بلکه داستانی است مشابه مشکلات حقوق بشری، NPT، واگذاری دادگاه‌های اقتصادی، کاهش تعداد کشور‌های شامل لغو روادید و مانند آن که مسائلی عام و در مختصات جهانی به شمار می‌آیند. این ضعف عام در پایین بودن توان ایران در تنفیذ قرارداد، توان چانه‌زنی محدود در مقابل کشور‌های متخاصم، کمبود سرمایه مالی و حقوقی و عدم‌دسترسی به افکار عمومی و رسانه‌های دنیا خلاصه می‌شود و حل آن و دغدغه در مورد آن را باید از چارچوب لوایح چهارگانه خارج کرد و در بستر چارچوب برون‌نگری کشور مورد بحث قرارداد.

• روزنامه فرهیختگان سرمقاله‌ای با عنوان جوان‌گرایی، هزاران امید و چند سوال منتشر کرده که به این شرح است:
جوان‌گرایی به مثابه یک فرم یا متدولوژی نیاز به یک محتوا یا دال مرکزی دارد، ادبیات جذاب جوان‌گرایی اگر با یک ادبیات پیش‌برنده مطرح نشود قابلیت اجتماعی شدن نخواهد داشت؛ دالی مرکزی که بتواند مختصات یک مدل حکمرانی حرفه‌ای و مترقی و البته نیاز روز جامعه را پیش ببرد. شاید تمرکز بر شفافیت به مثابه محل تقاطع عدالت و آزادی بتواند گزینه‌ای قابل تامل باشد. گفتمانی که می‌تواند برای طبقه متوسط جامعه به‌عنوان بزرگ‌ترین طبقه اجتماعی جذاب و موثر باشد، درواقع جوان‌گرایی اگر با یک دال مرکزی جذاب و کارا طرح نشود صرفا به تغییر ویترین تعبیر می‌شود و نمی‌تواند اثر عمیقی روی مخاطب داشته باشد. نکته دوم برای گفتمان جوان‌گرایی این است که زودتر از اجتماعی شدن و مورد پذیرش قرار گرفتن نسبی در جامعه وارد کنشگری سیاسی و کشمکش‌ها و رقابت‌ها شود، ورود زودهنگام و ناپخته یک نوگفتمان به سیاست ممکن است به ختم زودهنگام آن بینجامد، از این رو شاید بهتر باشد این نکته به شکل جدی مورد مداقه قرار گیرد که آیا انتخابات مجلس زمان مناسبی برای سیاسی شدن این گفتمان هست یا نه؟ نکته سوم نحوه تبلیغ و نماد‌سازی برای این گفتمان است. به فرض اینکه زمان مناسب برای ورود این گفتمان به عرصه انتخاب شده باشد، باید این نکته مد نظر قرار بگیرد که اولین مواجهه مردم با این ادبیات توسط چه نماد‌های سیاسی‌ای انجام می‌شود؟ اگر انتظار مردم این باشد که بدنه جوان و تحصیلکرده و متخصصی با توانایی حل مشکلات آن‌ها باید در مسند اجرا و تقنینی قرار گیرند شروع تبلیغ این گفتمان با سخنرانی _که سخنرانی‌های حاشیه‌ساز کم نداشته است_ حتما به ضرر جوان‌گرایی است. یا اگر قرار است جوان‌گرایی به‌عنوان یک موضع بکر و دست‌نخورده در فضا طرح شود پرچمداری افرادی که این ویژگی را ندارند حتما به ضرر گفتمان خواهد بود. در سینمای قبل از انقلاب سینمایی بود که بعدا به فیلمفارسی مشهور شد و البته با حذف ابتذالات بعد از انقلاب هم ادامه داشت؛ سینمایی سطحی، اما پرشعار و تند و تیز که در لحظه مخاطب را به هیجان می‌آورد و برای سرگرمی خوب بود، اما آخرش هیچ عایدی‌ای نداشت؛ فیلم‌هایی که به دلیل کثرت مصرف دیزی در صحنه‌های مختلف به سینمای آبگوشتی مشهور شد! در مقابلش سینمایی بود که با طمانینه و داستان‌سازی پیچیده تلاش می‌کرد در انتهای داستان مفهومی را در ذهن مخاطب ته‌نشین کند. «سفر سنگ» مسعود کیمیایی و «گاو» داریوش مهرجویی مهم‌ترین آثار این مدل دوم در قبل از انقلاب بود. اگر بخواهیم مشابهت‌سازی بین سینما و سیاست داشته باشیم باید گفت: لازمه توفق گفتمان جوان‌گرایی در یک کلام عبور از سیاست‌ورزی آبگوشتی است.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان قاچاقچیان مدیر! منتشر شده که در ادامه می‌خوانید:
فرض کنید ماده‌ای در خارج از کشور تولید شود و محصولی وارداتی باشد، نرخ ارز هم به یک باره سه برابر شود، اما قیمت آن کالا یا افزایش جدی نداشته باشد و یا حتی برای شکسته شدن نرخ‌های غیرطبیعی بازار، با عرضه زیاد، کاهش هم پیدا کند. احتمالا تصور کرده باشید که این نوع مدیریت یک دولت موفق در حوزه کالا‌های اساسی است و آرزو کنید که‌ای کاش دولت ما هم در بازار برنج و گوشت و میوه به همین ترتیب عمل کند؛ اما حدستان متاسفانه اشتباه است! روایت سطر‌های آغازین متن، نوع مدیریت قاچاقچیان در بازار مواد مخدر است. بحران اعتیاد به مواد مخدر، مسئله کوچکی نیست و اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، اگر ستاد یا سازمان یا نهادی متولی رسیدگی به آن باشد، باید خود یک دولت کوچک باشد. مقابله با بحران اعتیاد، نیاز به دیپلماسی فعال دارد، مدیریت اقتصادی و تحلیل و فهم نظام عرضه و تقاضا می‌طلبد ابعاد فردی و اجتماعی وسیعی دارد و تقریبا با تمام آسیب‌های اجتماعی هم افزاست. برخی آمار‌های غیر رسمی وحشتناک است، از جمله این که میانگین سن شروع به مصرف مواد به ۱۱ سالگی کاهش یافته است. امروز، اعتیاد دیگر تنها متوجه طبقات فرودست نیست، بلکه مخدر‌های صنعتی به بلای طبقه پولدار‌ها و مرفهین هم تبدیل شده است. زمان دسترسی به مواد مخدر در کشور، چیزی بین ۵ تا ۱۰ دقیقه است و برخی دستگاه‌های متولی همچنان درگیر اصلاح سیاست‌هایی از قبیل: جرم انگاری یا آزادسازی هستند. با این مقدمه، مستقیم به اصل مطلب برسیم: قاچاقچیان و باند‌های مواد مخدر، سال‌ها و در زمانی که میزان تقاضا ۶ تا ۷ هزار تن بوده، ۱۲ هزار تن تولید و در انبار‌های افغانستان دپو کرده اند، به این ترتیب هم جلوی افزایش عرضه و کاهش بی رویه قیمت را گرفته اند و هم در زمان افزایش تقاضا، با عرضه بیشتر مواد، جلوی افزایش قیمت را می‌گیرند. نوع مدیریتشان بر بازار کاملا پویا و زمان مبناست و برای تمام تکانه‌ها پیش بینی دارند. در زمانی که دلار از هزار به ۳ هزار تومان رسید، قیمت مواد افزایش چندانی نداشت و حتی در وضعیتی که نرخ دلار از ۴ هزار به ۱۳ هزار تومان رسید، شاهد کاهش قیمت برخی از انواع مواد مخدر بودیم. باند‌های مواد مخدر برای هر رده سنی و هر سطح درآمدی پیش بینی و طراحی مجزا دارند، در مدل قاچاقچیان، حتی کارگری با حداقل حقوق و نوجوان ۱۵ ساله باید به اندازه جیبشان سهمی از تقاضا داشته باشند و متناسب با پولشان، محصولی در بازار برایشان وجود داشته باشد. قاچاقچی‌ها برای جلب سود و منفعت بیشتر به تمام طیف ها، از آن معتاد متجاهر کارتن خواب، تا آن دانش آموز شاگرد اول دبستانی، فکر می‌کنند و تبلیغات متفاوتی در سطح جامعه و یا فضای مجازی، متناسب با هر قشر طراحی می‌کنند. دقیقا همین نوع مدیریت هوشمند و همه جانبه نگر قاچاقچی‌های مواد مخدر است که باعث می‌شود گردش مالی این تجارت شوم، ده‌ها هزار میلیارد تومان باشد. احتمالا با خواندن این سطور، با نگارنده هم نظر شده اید که‌ای کاش، برخی از مدیرانی که در حوزه تامین کالا‌های اساسی زندگی مردم، مسئولیت‌ها را اشغال کرده اند، به اندازه قاچاقچیان مواد مخدر، توان و هوشمندی و انگیزه مدیریت داشتند.


• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با تیتر نقطه عطف منتشر کرده که به این شرح است:
با وجود گذشت حدود ۱۰ روز از دیدار نخست وزیر ژاپن به‌عنوان فرستاده ویژه دولت آمریکا به تهران، هنوز تحلیل‌ها درباب این دیدار مهم، در جریان است و اتفاق‌های متفاوت در حاشیه شمالی، جنوبی، شرقی و غربی خلیج فارس، از اهمیت آن نکاسته. ایران از هزاران سال قبل، دارای حکومت بوده و مشخصا در عصر جدید (پس از افشاریه و زندیه)، با مدرنیته رودررو شده است. از همان ابتدا تا طلیعه انقلاب اسلامی، هیچ مذاکره یا رویارویی‌ای در تاریخ نداریم که ایران در آن توانسته باشد در برابر فشار و هیمنه ابرقدرتی جهانی، سر بلند کرده و نه تنها مقابله کند، بلکه او را به هیچ گرفته و شایسته مبادله هیچ چیزی بداند. به تاریخ جنگ‌های ایران و روس نگاه کنید؛ ذلت حکومت شاهنشاهی را ببینید. در قضیه تصرف و محاصره هرات، زوال قدرت پادشاه وقت را که به توپ ترکیدنی، بخش شرقی کشور را به انگلیسی‌ها داد، به خاطر آورید. در دوره پهلوی‌ها، وضع از این هم بدتر بود؛ رضاخان قلدر، با مجرد ورود نیروی متخاصم، کشور را رها کرد و به جنوب گریخت و بعد به تبعید انگلیسی‌ها رفت؛ پسرش در تهران بود و اصلا نمی‌دانست که روزولت و استالین و چرچیل کی آمده‌اند و چه می‌خواهند بکنند و کجا هستند؛ بعدترش بحرین را به لطایف‌الحیلی فروخت و نفت ملی را هم. این گزاره‌های تاریخی بسیار است؛ اما به گفت‌وگوی رهبری ایران با فرستاده ابرقدرت تنهای جهان تأمل کنید؛ جایی که جمهوری اسلامی حتی پیام ترامپ را شایسته پاسخ نمی‌داند. تاریخ را باید از نو نوشت و این نقطه عطف را برای همه تعریف کرد.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *