صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

درباره ادامه کاهش تعهدات برجامی/ مرسی را دوست داشتند سیسی را بیشتر/ شترسواری دولادولا با ارز ۴۲۰۰

۲۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۰:۰۵
کد خبر: ۵۲۶۵۲۸
درباره ادامه کاهش تعهدات برجامی، مرسی را دوست داشتند سیسی را بیشتر، شترسواری دولادولا با ارز ۴۲۰۰، انتخابات؛ آوردگاه یأس و امید، صادر شدن یا مصادره شدن، مسئله این است، ما و ترامپ!، فیل در تاریکی، می‌شود برجام را با روسیه و چین ادامه داد؟، آنچه نمی‌دانیم و... گزیده‌ای از اخبار درج شده در سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، درباره ادامه کاهش تعهدات برجامی، مرسی را دوست داشتند سیسی را بیشتر، شترسواری دولادولا با ارز ۴۲۰۰، انتخابات؛ آوردگاه یأس و امید، صادر شدن یا مصادره شدن، مسئله این است، ما و ترامپ!، فیل در تاریکی، می‌شود برجام را با روسیه و چین ادامه داد؟، آنچه نمی‌دانیم و ... گزیده‌ای از اخبار درج شده در سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.
• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان درباره ادامه کاهش تعهدات برجامی منتشر کرده که به این شرح است:
با روندی که در برجام از ابتدای کلید خوردن توافق هسته‌ای دنبال می‌شد، قابل پیش‌بینی بود که طرف غربی و آمریکایی از زیر بار انجام تعهداتش شانه خالی کند. اروپا و آمریکا از همان روز نخست اجرای برجام، کارشکنی و تعلل در الزامات خود را آغاز و دائماً بر طبل تهدید می‌کوبیدند، اما در سوی دیگر عکس‌العمل قاطعی صورت نگرفت و کار به‌جایی رسید که سریال بدعهدی آن‌ها به‌تدریج شروع شد. در نهایت، با گاوبندی سیاسی میان اروپا و آمریکا، کاخ سفید در ۱۸ اردیبهشت سال گذشته از برجام خارج شد تا فشار بیشتری بر جمهوری اسلامی وارد کند و اروپا هم نقش چانه‌زنی برای آمریکا را بر عهده گرفت. ایران با وجود حجم گسترده بدعهدی‌های کاخ سفید و اروپا، یک سال به قاره سبز فرصت داد، در حالی‌که آن برهه، مقطعی طلایی برای خروج جمهوری اسلامی از برجام بود که چنین نشد. طی این مدت نیز تحرک چندانی از آن‌ها مشاهده نشد و فقط مشتی وعده و وعید دادند و یک ساز و کار معیوب و به‌شدت ناقص به نام «اینستکس» را رونمایی کردند. با این حال، در اولین سالگرد خروج آمریکا از توافق هسته‌ای ایران با گروه ۱+۵، به کشور‌های باقیمانده در برجام ۶۰ روز فرصت داده شد تا تعهدات خود را اجرا کنند، اما سؤال اینجاست که اروپایی‌ها علیرغم سه سال نقض عهد چگونه می‌توانند افزون بر انجام تعهدات روی زمین‌مانده خود طی این مدت، انبوهی از معوقات برجامی آمریکا را هم به مرحله عمل و اجرا برسانند؟! بر اساس بیانیه شورای عالی امنیت ملی کشورمان، «جمهوری اسلامی ایران در مرحله فعلی دیگر خود را متعهد به رعایت محدودیت‌های مربوط به نگهداری ذخایر اورانیوم غنی‌شده (سقف ۳۰۰ کیلوگرم) و ذخایر آب‌سنگین (سقف ۱۳۰ تن) نمی‌داند بنابراین به اروپا هشدار داده شد که چنانچه در این مهلت ۶۰ روزه قادر نباشد مطالبات ایران را نقد کند، جمهوری اسلامی در مرحله بعدی رعایت محدودیت‌های مربوط به سطح غنی‌سازی اورانیوم (۳.۶۷ درصد) و اقدامات مربوط به مدرن سازی رآکتور آب‌سنگین اراک را نیز متوقف خواهد کرد. اروپایی‌ها، اما نه‌تن‌ها کوچک‌ترین حرکتی برای جلب نظر مثبت ایران و به جریان انداختن تعهداتشان انجام ندادند، بلکه از حدود ۴۰ روز پیش که بیانیه برجامی شورای عالی امنیت ملی صادرشده، علی‌الدوام در حال تهدید و خط‌ونشان کشیدن هستند و به‌جای اینکه وعده‌های خود در توافق هسته‌ای را بازخوانی و اجرا کنند، از جمهوری اسلامی می‌خواهند که بدون هیچ مابه‌ازایی در برجام بماند. به‌عنوان نمونه، «ژان ایو لودریان»، وزیر امور خارجه فرانسه در توهینی آشکار، از کشورمان خواست تا «بلوغ سیاسی» از خود نشان دهد یا مستأجر کاخ الیزه که دوشنبه‌شب، نسخه صبر و مسئولیت‌پذیری برای مسئولیت‌پذیرترین طرف برجام یعنی ایران پیچید! «هایکو ماس»، وزیر امور خارجه آلمان نیز دو هفته پیش، قبل از عزیمت به کشورمان در ابوظبی گفته بود که رویکرد ایران برای کاستن از تعهدات خود ذیل برجام به‌منظور کاستن از تحریم‌ها را که وی از آن با عنوان «کمتر برای کمتر» یادکرده بود را نمی‌پذیرد. علیرغم مسکوت ماندن تعهدات حداقلی اروپا و خروج یک‌جانبه و غیرقانونی آمریکا از توافق هسته‌ای به نظر می‌رسد که طرف‌های غربی مترصد تکمیل شدن فرصت ۶۰ روزه ایران، از سر گرفتن غنی‌سازی و تکمیل رآکتور آب‌سنگین اراک باشند تا بی‌شرمانه و وقیحانه جمهوری اسلامی ایران را ناقض برجام معرفی کنند؟! ایران اسلامی سه سال است که برای نقد کردن مطالبات خود به اروپا و آمریکا فرصت داده و اینکه بخواهند تصمیم کشورمان برای برخورداری از حقوق مصرح در برجام را مصادره به مطلوب کنند و آن را مخالف توافق هسته‌ای جلوه دهند، نشان از غیرقابل‌اعتماد بودن طرف‌های غربی دارد که هشدار آن بار‌ها از سوی رهبر حکیم انقلاب داده‌شده بود. پیش‌بینی می‌شود که غرب از طریق مطرح کردن این موضوع در شورای امنیت سازمان ملل متحد، به دنبال محکوم کردن ایران در نقض برجام باشد که هوشیاری و اقدامات متقابل مسئولان کشورمان را می‌طلبد. پیشنهاد می‌شود که طی مدت باقی‌مانده از مهلت اروپایی‌ها، دیپلماسی فعال و گسترده‌ای در سطح منطقه و کشور‌های تأثیرگذار جهان در دستور کار قرار گیرد و با استدلال قوی و مستندات روشن، عمق وحشتناک بدعهدی‌های غرب و تعهد ۱۰۰ درصدی ایران برای آن‌ها تبیین و تصریح شود که ایران در برابر اروپا و آمریکا دیگر خویشتن‌داری نخواهد کرد؛ ضمن اینکه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نمی‌تواند ایران را ناقض برجام معرفی کند، چون اولین ناقض آن‌ها بودند. برجام یک توافق دوطرفه است و طرفین باید ملزم به اجرای آن باشند، درحالی‌که اکنون یک‌طرف، کاملاً از زیر بار تعهداتی که با آن موافقت کرده، طفره می‌رود. نکته مهم دیگر اینکه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در جلسه اخیر خود به‌راحتی از خروج آمریکا از برجام گذشت و آن را امری تمام‌شده و عادی تلقی کرد، حال‌آنکه این اقدام واشنگتن، نقض فاحش‌تر و آشکارتری نسبت به عدم اجرای تعهداتش به شمار می‌آید؛ لذا همان‌گونه که آژانس، خروج آمریکا را پذیرفته، جمهوری اسلامی نیز می‌تواند در گامی متقابل و در زمان مقتضی از برجام خارج شود. افزون بر این، کشورمان باید اقدام متقابل را به نحوی کلید بزند که طرف مقابل شیرفهم شود که چنانچه در فرصت باقی‌مانده به تعهدات و وعده‌های خود عمل نکند، جمهوری اسلامی می‌تواند ازگزینه خروج از برجام استفاده کند. در مرحله بعد، اگر خروج از برجام نیز نتواند جدیت ایران را به آن‌ها اثبات کند، ضروری است که گام نهایی برای خروج از «ان پی تی» (پیمان منع گسترش جنگ‌افزار‌های هسته‌ای) برداشته شود، چراکه ریشه موارد فوق‌الذکر به «ان پی تی» وابسته است و آژانس بر مبنای تعهد ایران به این پیمان است که خود را ملزم به انجام بازرسی‌های فرا پادمانی از کشورمان می‌داند؛ بنابراین خروج ایران از «ان پی تی»، می‌تواند به بازرسی‌ها پایان دهد و عملاً این نهاد نظارتی را از حیطه به‌اصطلاح مسئولیتش در قبال ایران خارج کند. به عبارت گویاتر، جمهوری اسلامی باید به نحو کاملاً هوشمندانه و در زمان‌های حساس و طلایی طی سه مرحله شامل کلید زدن غنی‌سازی و تکمیل راکتور آب‌سنگین اراک و در صورت کارگر نبودن این گزینه، امکان «خروج از برجام» و چنانچه این اقدام نیز مؤثر نباشد با برداشتن گام نهایی برای «خروج از ان پی تی»، قاطعیت خود را در مقابل کشور‌هایی که ابایی برای لگدمال کردن وعده‌های خود و طلبکار بودن ندارند، به نمایش گذاشته و حریف را وارد به عقب‌نشینی نماید.
• روزنامه کیهان مطلبی با تیتر مرسی را دوست داشتند سیسی را بیشتر منتشر کرد که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
اظهارات ضد محور مقاومت محمد مرسی موجب شده بود که اختلافات مذهبی بین شیعیان و اهل تسنن منطقه افزایش یابد. (شهادت مظلومانه حسن محمد شحاته مدرس الازهر و از رهبران شیعیان مصر و چند تن دیگر از شیعیان مصر و توهین و تعرض به پیکر آنان در دوران مرسی –دوم تیر ۱۳۹۲- یکی از نمود‌های این اختلاف‌افکنی بود.)، اما این دلایل قوی و منطقی نیز نتوانست مرسی را نجات دهد. وقتی قرار به سازش و امتیازدهی باشد و سیسی آمادگی بیشتری از خود نشان دهد، چرا که نه؟ مسئله مهم دیگر دموکراسی و خواست مردم بود. مرسی با تمام ضعف‌هایش برخاسته از صندوق رای و انتخاب مردم بود. چنین روندی در منطقه، برای آمریکایی‌ها و متحدانش سم مهلک است. چه تضمینی وجود داشت که نفر بعد از مرسی، نخواهد در روابط قاهره با واشنگتن و تل‌آویو تجدید‌نظر کند و کشورش را به سوی استقلال پیش برد؟ سیسی و حکومت وی اگر‌چه بزک دموکراسی ندارد و حکومت کودتاست، اما در عوض خیال آمریکا و رژیم اسرائیل راحت است. عربستان و اقمارش نیز نگرانی ندارند که مردم بگویند چرا مصر دولت منتخب دارد و ما نداریم. مردم مصر نیز پس از ۸ سال از قیام خود، چنان خسته و سرخورده هستند که بعید است حالا حالا‌ها بخواهند و بتوانند برای آمریکا و رفقای آن دردسر درست کنند. مصر روزگاری پرچمدار و سرور دنیای عرب بود. چند دهه خیانت حاکمان دست نشانده و توطئه‌های آمریکایی-انگلیسی، مصر را از آن جایگاه بسیار دور کرده است. مجموعه شرایط و تحولات به نحوی است که عراق جایگاه شکوهمند روز‌های دور مصر را در دنیای عرب خواهد گرفت. تحلیل چرایی این موضوع مجالی دیگر می‌طلبد. مصر سال‌هاست که در سوگ است، اما نه برای مرسی؛ برای آرزو‌های بربادرفته یک ملت.
• روزنامه خراسان مطلبی با مضمون شترسواری دولادولا با ارز ۴۲۰۰ درج کرده که به این شرح است:
خبر‌ها حاکی از این است که شورای هماهنگی اقتصادی قوا قرار است در جلسات آینده خود درباره ارز ۴۲۰۰ تومانی تصمیم گیری کند. براساس گفته باقری، عضو این شورا دغدغه رئیس جمهور، کماکان حفظ ارز ۴۲۰۰ تومانی البته با مقداری تنگ‌تر شدن دامنه شمول کالا‌های آن است. در شرایطی که قاطبه کارشناسان، بر بلااثر بودن سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی اذعان دارند، طرح دغدغه تصمیم گیران دولت برای حفظ حتی بخشی از این سیاست هاچندان شفاف نیست. در مذمت و آسیب شناسی این سیاست ارزی همین بس که تاکنون گزارش‌های زیادی منتشر شده است؛ اما برای استحضار مسئولان پایتخت نشین باید عرض کنیم که در ماه‌های گذشته، هنگامی که اظهارات مسئولان محترم وزارتی و دولتی برای توزیع کالا‌ها به نرخ یارانه‌ای رسانه‌ها را پر کرده بود، ما شهرستانی‌ها که چندان اثر زیادی از این کالا‌ها ندیدیم. گوشت ۴۰ هزار تومانی، شکر ۴۵۰۰ تومانی، مرغ زیر ۱۰ هزار تومانی (در زمانی که قیمت بازار به بیش از ۱۵ هزار تومان هم رسیده بود) و ... مصادیقی از این دست هستند که هنوز هم که هنوز است برای خیلی‌ها دست نیافتنی است یا با مشقت‌های عجیب و غریبی مثل نام نویسی دستی در برخی فروشگاه‌ها انجام می‌شود؛ بنابراین نمی‌گوییم نیست، هست، اما مثل «آب هست، اما کم است» هست! شاید اگر نظرسنجی شود، تعداد کمی از مردم بگویند که دستشان به آن رسیده است. شاهد ما هم نظرسنجی فروردین برنامه پایش است که طبق آن اعلام شد ۸۸ درصد مردم گوشت یارانه‌ای دریافت نکرده‌اند. تازه بماند که چگونگی توزیع آن در شهرها، این که آیا در مناطق مجاور با اقشار آسیب پذیر بود یا نه هم بحثی است که فهم و ارزیابی آن اصلاً با تهران نشینی و همه مردم را به چوب یک سیاست راندن، قابل درک نیست و جور در نمی‌آید. درد آدم آن جایی بیشتر می‌شود که بعضی خبر‌های مشکوک به رانت ارز ۴۲۰۰ تومانی را می‌شنود. به استناد تازه‌ترین بررسی‌های اتاق بازرگانی تهران، میزان واردات کره از ابتدای امسال تا ۱۸ خرداد به میزان ۳۵ هزار تن یعنی بیش از کل واردات کره در سال قبل بوده و گمانه‌ها حاکی از این است که احتمالاً برخی با استفاده از رانت‌های اطلاعاتی، زمزمه‌های حذف ارز یارانه‌ای این کالا را شنیده و اقدام به واردات این حجم از کره کرده اند تا با آزادسازی قیمت‌ها، کلی پول به جیب بزنند. این‌ها مصادیق دیگری است که نشان می‌دهد دولت باید فکر جدی تری در قبال یارانه منابع ارزی بکند. از این رو اگر حداقل بخشی از دغدغه مسئولان محترم تورم زایی آزادسازی این ارزهاست، باید عرض کنیم که این موضوع قابل حل است. چرا که همان گونه که گفته شد، همین الان بیشتر نیاز‌های ما مردم شهرستانی از کالا‌های اساسی با نرخ ارز آزاد تامین می‌شود. از سوی دیگر مطالعات قابل اشاره‌ای همچون گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس در بهمن سال گذشته، نشان می‌دهد با حذف ارز ترجیحی واردات کالا‌های اساسی برای اقلامی همچون برنج، گوشت دام، گوشت مرغ، تخم مرغ، روغن نباتی، حبوبات، قند و شکر و حتی دارو، اثر تورمی مازاد تحمیل شده بر جامعه زیر ۴ درصد است. ضمن این که سیاست ارز ترجیحی نتوانسته آن چنان سپر مناسبی برای اصابت نکردن تورم به اقشار کم درآمد پدید آورد و در مقابل تورم ۸۵ درصدی کالا‌های غیر مشمول ارز ترجیحی، کالا‌های مشمول این سیاست، ۵۳ درصد رشد داشته اند. آن هم با صرف ۱۴ میلیارد دلار منابع ارزی؛ و در خاتمه باید گفت: ادامه ارز ۴۲۰۰ تومانی، مسئولیت دولت برای بازآرایی نظام یارانه‌ها در اقتصاد ایران از طرقی مانند کالابرگ الکترونیکی را ساقط نخواهد کرد. ضمن این که با حذف این ارز منابع قابل توجهی در حدود ۹۰ هزار میلیارد تومان حاصل شده است که تخصیص آشکار و هدفمند آن به مردم می‌تواند بخش قابل توجهی از رسالت دولت در حوزه رفاهی جامعه را به سرمنزل مقصود برساند. امسال براساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس پیش بینی می‌شود حدود ۲۳ تا ۴۰ درصد مردم به زیر خط فقر فرو بروند از این رو تکرار سیاست‌های اشتباه پیشین، دردی از این مردم را دوا نخواهد کرد.

• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر انتخابات؛ آوردگاه یأس و امید منتشر کرده که به این شرح است:
۲ اسفندماه سالجاری اگرچه یک آوردگاه برای رقابت برنامه‌های گروه‌های سیاسی داخلی جهت ورود به مجلس یازدهم است، اما حتماً ارزیابی‌ها و تحلیل‌ها درباره کیفیت برگزاری آن انتخابات در کنار نتایجش تنها در محدوده مرز‌های داخلی محدود نمی‌ماند. بخصوص که در یکسال گذشته که اعمال فشار‌های خارجی به رهبری کاخ سفید بر مردم ایران تشدید شده، جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای نیز به مدد این جنگ اقتصادی آمده تا با برجسته‌سازی عملیات روانی امید مردم به کارآمدی و توانمندی نظام جهت مواجهه عقلانی و منطقی با مشکلات را هدف قرار دهد و نتیجه آن را در همان روز ۲ اسفند ببیند یعنی حوزه‌های رأی‌گیری و صندوق‌های رأیی با کمترین میزان رأی دهنده، خلوت و سوت و کور. ناگفته پیداست که به هر روی این همه تبلیغات سوء در کنار مشکلاتی که مردم با آن درگیر هستند، می‌توانند ظرفیت‌هایی برای ناامید شدن بخش‌هایی از مردم باشند کما اینکه برخی فعالان و کارشناسان سیاسی و اجتماعی هم نسبت به مشارکت حداقلی مردم در پای صندوق‌های رأی هشدار‌هایی داده‌اند. در کنار این‌ها عملکرد مجلس دهم هم چه بسا نگرانی‌ها در این خصوص را مضاعف کند. همه این‌ها در کنار اهمیت مشارکت مردم در انتخابات برای نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، هر عقل و قلمی را به این رهنمون می‌کند که ستاد انتخابات کشور و شخص عبدالرضا رحمانی وزیر کشور مسئولیت سنگینی را تا روز انتخابات برعهده دارند. سؤال، اما اینجاست که برگزاری یک انتخابات آبرومندانه پرشور، رقابتی، با مشارکت بالا و سالم آیا تنها مسئولیت وزارت کشور به عنوان مجری انتخابات است؟ یا بخشی از این مسئولیت متوجه شورای نگهبان به عنوان نهاد ناظر بر انتخابات هم هست؟ احزاب و گروه‌های سیاسی و رسانه‌ها هم آیا سهمی در این پروژه مهم دارند؟ پاسخ این سؤالات به صورت بسیار بدیهی مثبت است، اما حرف در این است که نقش‌آفرینی در انتخابات مجلس یازدهم را صرفاً نباید محدود در نهاد‌ها و مجموعه‌هایی دانست که ارتباط مستقیم با آن دارند. قاعدتاً وزارت کشور با اهتمام نسبت به رعایت قانون و برقراری امنیت و بی طرفی بخشی از این مسئولیت را به دوش خواهد کشید، شورای نگهبان نیز با عملکرد خود می‌تواند ایفا گر نقشی مهم در رقابتی بودن یا نبودن آن بازی کند، از احزاب و گروه‌های سیاسی هم انتظار می‌رود با برنامه‌های کارشناسی و قابل اجرا و لیست‌هایی از نخبگان به عرصه رقابت پای بگذارند و رسانه‌ها هم با اطلاع‌رسانی و تحلیل‌های خود ادامه دهنده مسیر روشنگری و جهت‌دهی درست به افکار عمومی باشند. با این همه یک پای مهم دیگر انتخابات مردم هستند که نمایندگان خود را راهی پارلمان قانونگذاری کشور می‌کنند. اتفاقاً همین اهمیت است که حالا مورد طمع مخالفان خارج‌نشین قرار گرفته به این امید که آن‌ها را نسبت به مفید بودن حضور در انتخابات مردد سازند. اشاره شد که جهت اصلی جنگ رسانه‌ای اخیر هم القای ناکارآمدی دولت و نظام در برآورده ساختن خواسته‌های مردم و رفع مشکلات آنهاست. به نظر می‌رسد گرانیگاه اصلی انتخابات پیش رو همین نقطه باشد. اگر مجموعه عملکرد‌ها و تصمیمات مجموعه نظام به گونه‌ای پیش رود که نوعی احساس بلاتکلیفی و بی تصمیمی مجموعه نظام در مقابل وضعیت موجود به مردم دست دهد، حتماً انتخابات به کام همان بدخواهان خواهد شد؛ بنابراین ضرورت دارد همه نهاد‌ها اعم از حاکمیتی و غیر حاکمیتی که دل در گرو ایران و نظام دارند، آستین بالا زنند و به سهم خود سایه شوم ناامیدی را از سپهر ایران و ذهن ایرانیان دور کنند. این، اما به شعار و اراده تنها نیست، عمل می‌خواهد. بیراه نیست که رئیس جمهوری بر «جنگ امید» تأکید دارد. در این آوردگاه یأس و امید دیگر این جناح یا آن جناح، دولت یا مجلس، قوه قضائیه یا شورای نگهبان هدف نیست بلکه به گفته محمدجواد ظریف کلیت «ایران» در سیبل است.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان صادر شدن یا مصادره شدن، مسئله این است درج شده که در ادامه می‌خوانید:
اگر جوانی از نسل سوم و چهارم انقلاب باشید، احتمالا تمایل دارید بدانید که اگر نسل اول انقلاب، تحولات را به گونه‌ای دیگر رقم می‌زدند، چه می‌شد؛ یا شاید خود نسل اولی‌های انقلاب، در شرایط فعلی به تردید افتاده باشند که آیا نمی‌شد انقلاب اسلامی را با هزینه کمتر و بدون درگیری با ابرقدرت‌های وقت و به ویژه آمریکا به پیش برد. بگذارید برای انقلاب اسلامی در سال‌های ابتدایی آن دو مسیر اصلی تصور کنیم، مسیر اول، همان است که مهندس بازرگان و یارانش می‌پیمودند اعتمادسازی، مذاکره با آمریکا، برقرار کردن انواع رابطه با آمریکا از قبیل: تداوم کار سفارت و تعاملات کنسولی، تبادلات تجاری و گفتگو‌های سران دو کشور. مسیر دوم هم همان است که بنیان گذار کبیر انقلاب و بعد‌ها مقام معظم رهبری و عموم ملت ایران پیمودند، نگاهی که لانه جاسوسی آمریکا را بر نمی‌تابد، مذاکره با آمریکا را مفید نمی‌داند و به قول امام خمینی، آن را دشمن شماره یک بشریت و مسبب تمام گرفتاری‌های ما می‌داند. مسیر اول، همان انقلاب مصر است. شاید اگر در آخرین روز‌های حیات محمد مرسی، رئیس جمهور سابق مصر، از او می‌پرسیدند که چه شد که حسنی مبارک ۹۱ ساله که ۳۰ سال، دیکتاتور مصر بود و دستش به هر جنایتی آلوده، تبرئه شده و در آرامش و تمکن مالی، هر روز بعد از ظهر حمام آفتاب می‌گیرد، اما اولین رئیس جمهور دموکراتیک مصر که در سال ۲۰۱۲، بیش از پنجاه درصد آرای شرکت کنندگان را دریافت کرد، در زندان منتظر مرگ است، این گونه پاسخ می‌داد که حاال و روز من، عاقبت اعتماد به آمریکاست. مرسی ۶۸ ساله که تنها یک سال بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد، بار‌ها به دادگاه فراخوانده شد و حتی مجبور شد با لباس قرمز که در دادگاه‌های مصر، ویژه محکومین به اعدام است، برابر قاضی بایستد. مرسی چه در اثر اهمال پزشکی و فشار روحی و چه مستقیما به دستور دولت نظامی مصر از دنیا رفته باشد، تفاوتی در نتیجه نیست. اصلا مرسی و حتی جریان اخوان، چندان مهم هم نیست. مهم انرژی و شور انقلابی مردمانی است که پس از سال‌ها دیکتاتوری و سرکوب، نهال آزادی و مردم سالاری کاشتند و در دم خشک شد و شاید سال‌ها زمان نیاز باشد تا دوباره موج مردمی مصر به راه بیفتد. مرسی، نسخه شفاف همان سبکی از سیاست ورزی بود که عده‌ای در داخل ایران هم به دنبال آن بودند و هستند. مگر برخی از جریانات داخلی، در ابتدای ناآرامی‌های سوریه، دقیقا مانند مرسی، علیه دولت قانونی سوریه موضع نگرفتند؟ مرسی، سال‌ها در آمریکا زیسته بود و حتی تابعیتش در انتخابات برایش مسئله ساز شد. او صریحا با آمریکا و حتی پشت پرده با اسرائیل رابطه برقرار کرد و با وجود آن که خود، به حمایت و پشتگرمی مستضعفان و محرومان و با رای اکثریت مصر به صدارت رسیده بود، اما در تعامل با جهان اسلام، با شیوخ مرتجع رفاقت کرد و علیه گروه‌های مردمی و جریان مقاومت موضع گرفت و البته همه این اقدامات را با ظاهر اسلام گرایی و مردم محوری انجام داد. شاید کمتر کسی فکر می‌کرد که تنها رئیس جمهور مصر که حاصل یک فرایند واقعا دموکراتیک باشد در زندان بمیرد. پرونده مرسی بسته شد، اما تفکر و عملکرد او می‌تواند درس روشنی از سیاست ورزی برای کسانی باشد که دشمنی همیشگی آمریکا را توهم توطئه می‌دانند و به جای دشمنی صریح، از اشتراک منافع و بازی برد-برد با آمریکا سخن می‌گویند، همان کسانی که امام بزرگوار ما در موردشان فرمود: آن‌ها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند. عاقبت اسلام ناب، منطق و منش استکبارستیزانه، صادر شدن انقلاب اسلامی مردم ایران به نقاط دیگر دنیا و سرانجام نسخه بدلی آن که در کلام امام خمینی، اسلام آمریکایی نامیده می‌شد، مصادره انقلاب به نفع مستکبران و مرتجعان است.
• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان ما و ترامپ! منتشر کرده که به این شرح است:
ایران مرکز انقلاب اسلامی است که با جنگ اقتصادی باید با آن مقابله شود تا به قول وزیر خارجه ترامپ، پمپئو آنچنان در محاصره و تحریم قرارداده شود که مردم آن از گرسنگی به ستوه آیند و علیه دولت خود، سر به شورش بردارند! از این برنامه‌ریزی، شعار «فشار حداکثری» سرلوحه تقابل ترامپ شده است. اما ما (ایران) با تعریف «مقاومت»، ایستادگی را اساس برنامه‌ریزی و رفتار خود قرار داده‌ایم. به عبارت بهتر، ما (ایران)‌با انتخاب اصل «مقاومت»‌به مقابله با استراتژی تحریم همه جانبه و «فشار حداکثری» ترامپ، پرداخته‌ایم، هرچند ترامپ فقط با ایران در جنگ اقتصادی نیست و استراتژی تحریم او تنها اختصاص به تقابل با جمهوری اسلامی ایران ندارد. اکنون در لیست حرکت تقابل ترامپ، تحریم روسیه و چین، اتحادیه اروپا، کانادا، ونزوئلا (برای براندازی دولت مستقر در این کشور)، کوبا، مکزیک، نیکاراگوئه، کره‌شمالی و... قرار گرفت‌اند. فراتر از آن ترامپ با اساس نظریه «چند جانبه‌گرایی» به تقابل برخاسته است و برای دیکته «یکجانبه‌گرایی»‌با شعار «آمریکا اول» با همه نُرم‌های قرارداد‌های گذشته در روابط بین‌المللی وارد جنگ شده است. او حتی بنیاد سازمان ملل را به زیر سؤال برده است! ما (ایران) مرکز تقابل با این تفکر شده‌ایم که برآمده از جریان نومحافظه‌کاران نژادپرست در واشنگتن است و در فرهنگ سیاسی آمریکایی‌ها به، مسیحیان ـ. صهیونیسم مشهورند. ترامپ در این مسیر از فشار حداکثری به ایران به شعار «مذاکره حداکثری» رسیده است و برای این چرخش می‌گوید، خواهان جنگ نظامی با ایران نیستیم، زیرا از جنگ در خلیج فارس و خاورمیانه، هیچ کشور و دولتی سود نمی‌برد! ما (ایران) همچنان ایستادگی می‌کنیم و ترامپ گام به گام از تعریف «فشار حداکثری» به «مذاکره حداکثری» در حال عقب‌نشینی است. همه محاسبه‌های سیاسی در جامعه بین‌المللی، ترامپ و همراهان او را خطرناک‌ترین پدیده برای «صلح» می‌خوانند و از شکست او، بخصوص در تمامی جریان سیاست خارجی‌اش و روابط با کشور‌ها یاد می‌کنند. بخصوص که در داخل آمریکا نیز، او را «فاجعه» برای کیان آمریکا می‌نامند. در نهایت، ایران با همه فشار‌های تحریم حداکثری ایستاده است و ترامپ وارد فاز انتخابات آینده ریاست جمهوری در آمریکا برای دوره دوم ریاست جمهوری شده است که براساس نظرسنجی‌ها در نازل‌ترین سطح از مقبولیت در نگاه مردم آمریکا قرار دارد. از این پس شعار «مذاکره حداکثری» آرام آرام جای «فشار حداکثری» برای ترامپ را خواهد گرفت و معادله ما و ترامپ و ارد مرحله دیگری خواهد شد.


• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با عنوان فیل در تاریکی درج کرده که به این شرح است:
در کشور‌های اسکاندیناوی، دولت مالک ابزار تولید نیست. نه فقط کارخانه‌داری و شرکت‌داری نمی‌کند، بلکه دخالتی در برنامه‌ریزی و کنترل بازار ندارد. وضع اقتصادی، حاصل برنامه‌های توسعه و بسته‌های ارائه شده توسط سازمان برنامه و بودجه و سامانه‌های راه‌اندازی شده توسط بانک‌مرکزی نیست، بلکه حاصل نوآوری و رقابت میان کارآفرینان و صنعتگران است. ارزانی و رفاه، حاصل قیمت‌گذاری دستوری و قوت تولید صنایع، نتیجه تعرفه‌های گمرکی بالا و لیست بلندبالای ممنوعیت‌های صادرات و واردات نیست. در این کشور‌ها برای برخی گروه‌ها مالیات‌های بالایی وضع شده که درآمد کلانی نصیب دولت می‌کند. این درآمد کلان صرف ارائه خدمات اجتماعی می‌شود. در این بین نکته مهمی که معمولا مغفول می‌ماند این است که مالیات‌دهندگان دهک‌های پایین‌تر در سوئد به مراتب بیش از مالیات‌دهندگان مشابه در کشورهایی، چون آمریکا مالیات می‌پردازند. به‌عبارت دیگر، هزینه خدمات اجتماعی بیش از آنکه از جیب ثروتمندان آمده باشد از جیب طبقه متوسط تامین می‌شود. اما هیچ‌کدام از کشور‌های اسکاندیناوی با ارائه خدمات رفاهی کنونی از فقر به‌در نیامده و ثروتمند نشده‌است. برعکس، هزاران سال این کشور‌ها فقیر بوده‌اند و مردمانشان در فلاکت زندگی می‌کردند. مضافا ارائه خدمات رفاهی دولتی تاثیر مثبتی بر رشد اقتصادی این کشور‌ها نداشته و نرخ کارآفرینی و خلق ارزش را در آن‌ها کاهش داده است. شاید به همین دلیل اتفاقا کشور‌های اسکاندیناوی درس‌های زیادی برای آموختن به ایران امروز داشته باشند. موضوع اینجا است که با تکرار داستان‌هایی که در آن اتاق تاریک تدوین شده و نسبت ناچیزی با حقیقت دارند درس نخواهیم گرفت و به جایی نخواهیم رسید. به‌عنوان نمونه، یکی از این درس‌ها اصلاحات و چگونگی خروج از نظام ناکارآمد و پرفساد مدیریت دولتی است. در دوره‌ای در دهه هفتاد و هشتاد سوئد به سمت سوسیالیسم حرکت می‌کرد. در نتیجه طولی نکشید که اقتصاد در سراشیبی افتاد و نهایتا مردم سوئد بودند که جلوی این روند را گرفتند؛ دولت به کاهش مخارج و کوچک شدن موظف شد. خصوصی‌سازی در دستور کار قرار گرفت و انبوه شرکت‌های دولتی ازجمله خط آهن ملی خصوصی شدند. انحصارات دولتی شکسته و مالیات‌های وراثت ملغی شدند و... با کاهش مالیات‌ها ساختار نظام بازنشستگی سوئد که ادامه آن ناممکن می‌نمود، اصلاح و خصوصی شد. در مدل فعلی نسبتی بین رونق اقتصادی و دریافتی بازنشستگان برقرار است و بهبود و رکود باعث افزایش یا کاهش دریافتی ایشان خواهد شد. در نتیجه، امروز در سوئد سیاستمداران اجازه و قدرت دخالت و دستکاری در تعهدات صندوق‌های بازنشستگی را ندارند. به‌خاطر داریم که در نمونه ایرانی، رئیس‌جمهور مردمی با یک کلمه تعهدات صندوق‌های بازنشستگی را تا ابد افزایش داد. نظام آموزش و پرورش سوئد نیز به سمت خصوصی‌سازی حرکت کرد و ووچرسیستم، ایده‌ای که میلتون فریدمن چند دهه در آمریکا پیگیرش بود، اما نهایتا به اجرا در نیامد، در سوئد عملی شد. هرچند دولت هزینه آموزش را از محل مالیات تامین می‌کند، اما هیچ دخالتی در مالکیت و اداره مدارس ندارد. در این مدل والدین تصمیم می‌گیرند که فرزندانشان را در کدام مدرسه خصوصی ثبت‌نام کنند و مدارس خصوصی برای دریافت ووچر والدین با یکدیگر رقابت می‌کنند. بسیاری از این راه‌حل‌ها برای خروج از بحران‌هایی که امروز در اقتصاد ایران با آن‌ها مواجهیم قابل استفاده است. کافی است با چراغ روشن یا دست‌کم با چشم باز فیل را دریابیم.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر می‌شود برجام را با روسیه و چین ادامه داد؟ درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
توافق هسته‌ای زمانی که نتوانست تحریم‌های اقتصادی و بانکی ایران را برچیند، خسارت محض است، موضوعی که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بار‌ها درباره آن سخن گفتند و فرمودند که هدف از مذاکرات و توافق هسته‌ای با آمریکا، لغو تحریم‌های اقتصادی بود غیر از این، خسارت محض است. اکنون ایران، هم برجام را اجرا می‌کند و هم به تعهدات خود در این توافق پایبند است، اما تحریم‌ها پابرجاست و چنین شرایطی غیرقابل ادامه است. خروج آمریکا و اروپا از برجام برای آن‌ها تاکنون تبعات و هزینه‌ای نداشته است، اما اگر ایران به طور کامل بخواهد از این توافق خارج شود که البته حق جمهوری اسلامی است، تبعاتی خواهد داشت که باید سیاست‌هایی را اجرایی کرد که از هزینه‌های آن بکاهد. ایران یا باید به همین شرایطی که وجود دارد، تن بدهد، یعنی در برجام باقی بماند و تعهدات خود را اجرا کند و طرف مقابل نیز همچنان به بدعهدی ادامه دهد، یا این که از برجام خارج شود و نه تنها فعالیت‌های هسته‌ای خود را به شرایط پیش از برجام بازگرداند بلکه فراتر از آن پیش برود. در این میان نقش روسیه و چین نباید نادیده گرفته شود، یکی از اشتباهاتی که در جریان مذاکرات اتفاق افتاد، محور قرار دادن آمریکا و اروپا بود، در حالی که به چین و روسیه بیشتر از اروپا و آمریکا می‌توانستیم اعتنا و اعتماد کنیم. اکنون نیز این دو کشور که دارای ظرفیت‌های سیاسی و اقتصادی زیادی هستند، می‌توانند، نیاز‌های اقتصادی ایران را تأمین کنند، تقابل و تضادی که میان چین و روسیه با اروپا و آمریکا وجود دارد فرصتی است برای سه کشور، تا بتوانند یک جبهه متحد و منسجم مقابل آمریکا تشکیل دهند، چنین تشکلی اگر شکل بگیرد، با وجود ماندن ایران در برجام، می‌تواند جمهوری اسلامی ایران را در موضوع تحریم‌های اقتصادی به درصد زیادی از حقوق خود برساند. روسیه و چین نیز خواهان ماندن ایران در توافق هسته‌ای هستند، چرا که می‌دانند اگر ایران از برجام خارج شود، تنش‌های منطقه و حتی بین‌المللی افزایش خواهد یافت که چنین اتفاقی دنیا را درگیر خواهد کرد و زیان خواهد رساند. می‌توان با امضای یک موافقتنامه و پیمان سه‌جانبه میان سه کشور ایران، روسیه و چین و تعهداتی که سه طرف برای اجرای آن می‌دهند، مناسبات اقتصادی و سیاسی ویژه‌ای را اجرا کرد که نیاز‌های هر سه کشور را برآورده سازد. تکلیف آمریکا که روشن است، امیدی به بازگشت این رژیم به برجام نیست، اروپا نیز به خاطر بدعهدی‌هایی که در این چند سال گذشته از خود نشان داده است، قابل اعتماد نیست و نمی‌توان همچنان به امید بسته‌ای که آن‌ها با نام اینستکس ارائه داده‌اند و هنوز هم عملیاتی نشده، نشست. نشستن پای وعده‌های اروپا، وقت تلف کردن است در حالی که می‌توان دیپلماسی با چین و روسیه را در زمینه اقتصادی و سیاسی گسترش داد و نتایج آن را در زمان کوتاه دریافت کرد. یقین بدانیم که روسیه و چین هیچگاه نمی‌توانند روابط خود را با آمریکا در شرایطی قرار دهند که مانند اروپا یا برخی کشور‌های آسیای شرقی همچون ژاپن و کره رفتار کنند و همین استقلال این دو کشور قدرتمند که از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند، می‌تواند هم برای خود فرصت‌سازی کنند و هم برای جمهوری اسلامی ایران، ایران دارای ظرفیت‌های بالایی در منطقه است که آن‌ها نیز به این ظرفیت‌ها نیاز دارند.
• روزنامه جوان مطلبی با عنوان مقاومت؛ منطقی عقلی، علمی و تاریخی منتشر کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
امروز نیز ملت ایران یکی از برهه‌های سرنوشت‌ساز خود را سپری می‌کند و همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: کماکان و همانند تاریخ درخشان خود، مقاومت را با منطق قوی خود در برابر زیاده‌خواهی دشمنان در پیش گرفته است. تجارب تاریخی و مرور حوادث مشابه نشان می‌دهد که زیاده‌خواهی دشمن استکباری حد و اندازه ندارد و تا زمانی که با ایستادگی و مقاومت، ضربه نهایی ناامید‌سازی دشمن از تسلیم را به او وارد نکنیم، دست از تهدیدات و زیاده‌خواهی‌های خود برنخواهد داشت. مقاومت معنایش این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را حق می‌داند.» با توجه به این فرموده مقام معظم رهبری، اولین منطق حاکم بر مقاومت، حق بودن مسیر آن است. در واقع حقانیت ریشه و اصل خدشه‌ناپذیر مقاومت انبیا و ائمه معصومین و تمامی آزادگان جهان در برابر نظام‌های زورگو و ستمگر بوده و هست. بر این اساس است که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود در حرم مطهر حضرت امام خمینی ضمن آنکه به صراحت فرمودند که «دکترین مقاومت خمینی با تمام توان شاهرگ‌های سیطره غرب و امریکا را هدف گرفته است»، آن را براساس یک بنیان منطقی عقلی و علمی توصیف کردند. «امام (ره) مسیر مقاومت را انتخاب کرده است، اما مقاومت را از روی هیجان‌زدگی انتخاب نکرد، پشتوانه انتخاب مقاومت از سوی امام یک پشتوانه منطقی است و نه احساسی، پشتوانه عقلی علمی و دینی است.» نگاهی به واقعیت‌های تاریخی به خصوص طی سالیان اخیر نشان می‌دهد که هیچ کشور و ملتی از عقب‌نشینی در برابر نظام‌های استکباری به اهداف خود نرسیده است و «تن‌ها ایستادگی و مقاومت کردن راه جلوگیری از پیش آمدن او است» و «خطای بزرگ اینجاست که کسی تصور کند که در مقابل گردن‌کلفتی‌های استکبار نمی‌شود مقاومت کرد و این بزرگ‌ترین آفت و سست‌کننده اراده در انتخاب مسیر مقاومت است.» بنابراین باید گفت که در شرایط حاضر منطقی‌ترین و عقلانی‌ترین راهبرد ایران اسلامی در برابر دشمنان زیاده‌خواه، انتخاب مسیر مقاومت و ایستادگی است و این راهبرد یک مسیر آزموده شده با نتایج موفقیت آمیز در تاریخ اسلام و مسیر طولانی حیات تاریخی ملت ایران است. بر این اساس و با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب در روز ۱۴ خرداد در حرم مطهر حضرت امام (ره) باید با اتقان قبلی پذیرفت که در ایستادگی و مقاومت کردن راه جلوگیری از پیش آمدن دشمن است.»

• روزنامه صبح نو مطلبی با مضمون آنچه نمی‌دانیم منتشر کرده که به این شرح است:
ما فعلاً درباره نبرد بحث نمی‌کنیم، بحث درباره مقاومت است و «مقاومت» یک امر ممکن؛ درست نقطه مقابل نظر کسانی که می‌گویند «فایده ندارد، طرف گردن‌کلفت و قوی است، چطور می‌خواهید مقاومت کنید! خطای بزرگ همین است که کسی تصور کند در برابر گردن‌کلفت‌های عالم نمی‌شود ایستاد». این مهم‌ترین گفتار در تبیین بدیل‌های نظریه مقاومت است؛ نه تسلیم و نه جنگ؛ راه سومی که ایران در چهل سال اخیر پیموده و در دهه‌های اخیر، رنگ تازه‌ای یافته است؛ مقاومت در سیاست و فرهنگ و اقتصاد؛ مقاومتی که عنصر بنیادین آن، اتکا به توان داخلی است. ممکن است تصور شود این برای نخستین‌بار است که چنین گفتاری، طرح می‌شود و سابقه‌ای ندارد، ولی در هند انقلابی، نهرو و گاندی، هوادار مبارزه منفی بودند تا ذیل آن، استعمار را از این کشور بزرگ به بیرون برانند. در ایران، مصدق از موازنه منفی سخن می‌گفت که طی آن، آمریکای ناشناخته را جایگزین انگلیس زورگو کند (که البته سیاست نادرستی بود). این دست از مثال‌ها نشان می‌دهد که ایده مقاومت در بطن هر آزادی‌خواهی قرار دارد و از قضا برای نخستین‌بار، مقاومت مثبت یا فعال، جایگزین تمامی رویکرد‌های نفی‌گرایانه پیشین شده و به‌خوبی توانسته علاوه بر حضور در سیاست خارجی، در سیاست داخلی (انتخابات ۸۲ و ۸۸)، اقتصاد (خودکفایی)، فرهنگ (بومی‌کردن دانش) و... خود را بازتولید کند. گام دوم، عصاره آن چیزی است که برای تبیین نظریه مقاومت به آن نیاز است.
• روزنامه فرهیختگان سرمقاله‌ای با تیتر محاسبات غرب هدف قرار گرفت درج کرده که به این شرح است:
در روز‌هایی که آمریکا به‌دنبال فشار حداکثری و اثربخش‌کردن تحریم‌های سنگین و بی‌سابقه علیه ایران است و در شرایطی که اروپایی‌ها نیز بدشان نمی‌آید این مسیر به انتها برسد و ایران مقتدر و مستقل تضعیف شود، کارشناسانی که نگاه راهبردی به مساله تحریم و فشار خارجی دارند، تاکید می‌کنند مهم‌ترین اقدام برای ناکام‌شدن اروپا و آمریکا، حتی قبل از تلاش برای مبارزه با تحریم یا دور زدن آن، به‌هم‌ریختن محاسبات طرف مقابل، ایجاد خطای ارزیابی و به‌هم‌ریختگی در واکنش متناسب به اقدامات ایران است. آن‌ها می‌گویند وادارکردن دشمن به انجام اقدامات خطا و اشتباه، اولین گام در مبارزه با تحریم است؛ چراکه طرف مقابل در مبدأ و به‌اصطلاح در زمین خود درگیر می‌شود و فرصت نزدیک‌شدن بیشتر را نمی‌یابد. از جمله اقداماتی که برهم‌زننده محاسبات طرف مقابل است و به‌درستی درباره آن تصمیم‌گیری شده، بحث کاهش تعهدات برجامی ایران و تصمیم به عبور از سطوح تعیین‌شده برای ذخایر اورانیوم غنی‌شده و آب‌سنگین در توافق هسته‌ای است. وقتی اعلام شد ایران حاضر به ادامه اجرای تعهدات خود نیست، اروپایی‌ها و آمریکا به‌ناگاه متوجه شدند فرصت لازم برای افزایش فشار و اثربخش‌کردن تحریم‌ها را بر ایران ندارند و از ۱۸ اردیبهشت هر دوماه یک‌بار بخشی از تعهدات برجامی ایران کاهش می‌یابد تا کم‌کم کل برجام تعلیق شود و پایان یابد. در این بین و زمانی که چند روزی از اولتیماتوم ایران گذشته بود، کارشناسان آژانس گزارش نوبه‌ای خود را ارائه کردند و با مدنظر قرار دادن سطوح ذخیره ایران، هم گفتند که فعلا برجام نقض نشده! و هم گفتند ایران تا مرز نقض برجام همچنان فاصله قابل‌توجهی دارد. انتشار این گزارش باعث شد اروپایی‌ها دوباره خیال‌شان قدری راحت شود و از تکاپو برای پاسخگویی به مطالبات ایران بکاهند. در همین رابطه «رویترز» هم با انتشار گزارشی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران به‌نوعی ابراز کرد که ادعای ایران برای کاهش تعهدات برجام «بلوف» بوده و فعلا بنایی برای اجرایی‌شدنش نیست. این وضعیت، اما با واکنش خوب و به‌موقع سازمان انرژی اتمی همراه شد و روز دوشنبه در جریان بازدید خبرنگاران از مجموعه رآکتور اتمی و آب‌سنگین خنداب ناگهان خبر مهمی اعلام شد: «سرعت غنی‌سازی اورانیوم ایران هشت‌برابر شده است لذا تا ششم تیرماه و پیش از فرارسیدن ۱۸ تیر به‌عنوان روز پایانی گام اول، ایران از سطح ذخیره ۳۰۰ کیلوگرمی اورانیوم غنی‌شده عبور خواهد کرد.» رصد رسانه‌های بین‌المللی در وهله اول نشان می‌دهد اعلام این خبر بازخورد گسترده‌ای در جهان داشته و در پی آن دوباره موجی از اظهارنظر و البته رایزنی برای مدیریت شرایط میان غربی‌ها به راه افتاده است. در جریان این بازدید، اما خبر مهم دیگری نیز اعلام شد که به‌نظر می‌رسد آمریکایی‌ها درباره این خبر نیز هیچ‌گونه تصوری نداشته باشند. «دیوید آلبرایت»، بازرس سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، مدیر موسسه «علم و امنیت بین‌الملل» آمریکا و از افراد موثر بر تصمیم‌گیران کاخ سفید چندی‌پیش و در واکنش به اعلام خبر عدم پایبندی ایران به سطح ۱۳۰ تن ذخیره «آب سنگین»، از چارچوب ذهنی آمریکایی‌ها در تحریم فروش آب‌سنگین ایران در بازار‌های جهانی پرده برداشت و گفت: «عدم حضور ایران در بازار‌های جهانی باعث خواهد شد ذخایر آب‌سنگین ایران بیش از توان نگهداری و مصرف داخلی باشد و در نتیجه خودبه‌خود فرآیند تولید این محصول متوقف شود.» روز دوشنبه، اما بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی اعلام کرد ایران ظرفیت مصرف آب‌سنگین خود را در برخی عرصه‌های حساس و استراتژیک به‌گونه‌ای افزایش داده که هرآنچه در اراک آب‌سنگین تولید می‌شود، در بخش دیگری در داخل کشور مصرف شود. این خبر البته به‌خودی‌خود باعث فروریختن تصور آمریکایی‌ها از توان داخلی ایران در این عرصه بود، اما تکمله مهمی که بهروز کمالوندی به‌سرعت آن را بیان و عبور کرد و تنها برخی رسانه‌ها به آن توجه و اهمیت راهبردی‌اش را تبیین کردند، خبر بازاریابی ایران برای فروش آب‌سنگین بود. همچنان‌که مشخص است محصولات مجموعه «مصباح انرژی» در سایت اراک اعم از آب سبک و سنگین که در فرآیند‌های بسیار پیشرفته تولید می‌شود، تنها امکان مصرف در کشور‌هایی را دارد که آن کشور دارای تکنولوژی‌های پیشرفته برای مصرف این محصولات باشد و از این‌رو معدود کشور‌هایی در جهان امکان استفاده از این محصولات را دارند؛ لذا اینکه ایران توانسته چنین امکانی را برای خود فراهم کند حاصل توان علمی در تولید خالص‌ترین آب‌سنگین جهان با قیمتی بسیار مناسب است که حتی معتبرترین مجموعه‌های غربی را مجبور به نادیده گرفتن تحریم‌ها و خرید از ایران کرده است و لذا توانسته پیش‌فرض اینکه «افزایش ذخایر باعث توقف تولید می‌شود» را به‌هم ریزد. حالا البته باید گفت که نوبت آن رسیده این تک و پاتک‌های ایران در عرصه هسته‌ای به عرصه‌های دیگر ازجمله عرصه اقتصادی هم رسیده تا هم تحریم‌شکنی کند و هم فرصت تصمیم دقیق را از دشمن بگیرد.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *