مدل موفق عزت و پیشرفت/ موسای ما عصا انداخت/ نقش کتابخانهها در به حداقل رساندن شکاف دیجیتال
• روزنامه حمایت مطلبی با عنوان مدل موفق عزت و پیشرفت منتشر کرده که به این شرح است:
سفر هفته گذشته «شینزو آبه»، نخستوزیر ژاپن به تهران که حامل چند پیام از سوی «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا بود، با مهندسی معکوس و درایت همیشگی رهبر حکیم انقلاب، به نقطه عطفی برای خوداتکایی و اتمامحجت با حریف بدل شد. یکی از پیامهای ترامپ به سکاندار انقلاب این بود که «مذاکره با آمریکا موجب پیشرفت ایران خواهد شد»، اما پاسخ شنید که «ما به لطف خداوند، بدون مذاکره با آمریکا و با وجود تحریم هم به پیشرفت خواهیم رسید و معتقدیم از طریق مذاکره با آمریکا، مشکلات ما حل نخواهد شد.» دراینباره
گفتنیهایی هست.
۱. بحثی که ترامپ در خصوص مقارن دانستن «مذاکره» با «پیشرفت» مطرح کرد، کاملاً انحرافی است، چراکه اگر مذاکره با آمریکا فایدهای داشت، باید در خصوص دیگر کشورهایی که زمانی مذاکره را در دستور کار خود قرار داده و بهتبع آن، شرایط کاخ سفید را پذیرفتند، صدق میکرد. درحالیکه مذاکره با واشنگتن در سطح منطقهای و جهانی تاکنون منجر به پیشرفت نشده و آنچه موجب پیشرفت و پویایی کشورها بوده، عبارت است از سختکوشی و کار شبانهروزی آنها، نه گفتگو و مذاکره با راهزنان بینالمللی. ژاپن یکی از مصادیق این قبیل کشورهاست که مردم آن با وحدت ملی، همدلی و تلاش بیوقفه، توانستند کشورشان را بعد از جنگ جهانی دوم که به ویرانهای تبدیلشده بود، به جایگاه سوم ثروتمندترین کشور جهان برسانند. از طرفی، در داخل نیز موضوع مذاکره با آمریکا در چارچوب برجام که برخی وعده رفع بالمره تحریمها را به آن سبب میدانند، امروز پس از گذشت تقریباً نیم دهه به امری متفقالقول تبدیل و مشخصشده که طرح موضوع مذاکره، فریبی بیش نبوده است، چون تعداد تحریم افراد حقیقی و حقوقی پس از توافق هستهای، بهمراتب بیش از زمانی است که بهاصطلاح توافقی با آمریکا وجود نداشت. بنابراین، مذاکره با آمریکا نهتنها باعث پیشرفت نمیشود، بلکه حتی باعث پسرفت و بدتر شدن اوضاع معیشتی نیز
خواهد شد.
۲. وجه دیگر مذاکره، بازتولید «آفت وابستگی» است که پیش از انقلاب به آن مبتلا بودیم، اما این بار با ادبیاتی مرتبتر و رنگ و لعابدارتر ارائه شده است. ترامپ و پیش از آن، اوباما بارها مدعی بودند که ایران از طریق مذاکره به باشگاه کشورها و خانواده جهانی خواهد پیوست. جهانیشدن، کلیدواژهای است که آمریکاییها برای ترغیب کشورها بهمنظور پیوستن به باشگاه مصرفکنندگان بکار میبرند؛ همانگونه که درباره رژیم منحوس پهلوی معتقد بودند که در جرگه جامعه جهانی قرار دارد. ایران تحت حاکمیت رژیم ستمشاهی، یکی از سیاهترین ادوار خود را پشت سر گذاشت، چراکه شاه معدوم، هیچ اختیاری از خود نداشت و ایران را به بازار بزرگ کالاهای مصرفی و تجملی غرب با امتیاز عضو شدن در باشگاه کشورهای جهان تبدیل کرده بود! در توافق هستهای هم همین شعار داده شد، اما منظورشان، ورود شرکتهای غربی به بازار پرسود جمهوری اسلامی و فروش محصولاتشان بود و با این حساب، نمیتوان منظور آمریکا از تشویق ایران به پیوستن به جامعه جهانی و برخورداری از پیشرفت را چیزی جز پیشرفت صوری دانست. بهبیاندیگر، کاخ سفید میخواهد که با کسب امتیازات بیشمار، راه صادرات کالاهای پر رزق و برق خارجی را به کشورمان بدهد تا رونقی ظاهری شکل بگیرد. این اتفاق ممکن است در مقطعی کوتاه، رضایت زودگذر در جامعه ایجاد کند و برخی آن را پیشرفت و گشایش بهحساب آورند - همانگونه که در بدو اجرای برجام، سیلی از کالای مصرفی به راه افتاد که نتیجه آن خروج ارز از کشور و خاموش شدن موتور بسیاری از کارخانهها بود -، ولی در نهایت به ضرر کشور تمام خواهد شد و دومینویی از مشکلات اقتصادی ازجمله بیکاری، رشد تورم و افزایش فعالیتهای غیر تولیدی را به ارمغان میآورد. پیشرفتی که آمریکا برای ایران میخواهد، خارج از این محدوده نیست، درحالیکه هدف مدنظر جمهوری اسلامی، عمیق، حقیقی و متکی به استوانهها و پایههای داخلی است. ضمن اینکه پیشرفتی که متضمن تحقق منافع ملی کشور باشد، دارای جامعیت بوده و دو بعد مادی و معنوی را بهصورت توأمان در برمیگیرد؛ چارچوبی که ترامپ و امثال وی حتی الفبای آن را هم نمیدانند.
۳. کلیددار کاخ سفید در حالی دم از پیشرفت ایران در سایه همراهی با آمریکا میزند که انقلاب اسلامی یکی از مدلهای موفق عزت ملی در کنار پیشرفت به شمار میآید. آمارهایی که درباره سطح علمی کشورمان از طرف نهادهای غربی در حوزههایی نظیر نانو، هستهای، هوا-فضا، پزشکی، نظامی ... گزارش شده است، نشان میدهد که جمهوری اسلامی در طول چهار دهه عمر خود، به پیشرفتهایی نائل شده که در تاریخ کشور و حتی از منظر مقیاس جهانی نیز بیسابقه و کمسابقه است. بهویژه اینکه توانستهایم در برخی علوم خاص و بسیار پیشرفته، حائز رتبههای برتر بینالمللی شویم و گوی سبقت را از کشورهایی که بعضاً بیش از یک قرن در آنها پیشتاز بودند، بربائیم. با وجود این پیشرفتها و توانمندیهای شگرف، کشورمان هیچگاه به هیچ کشوری حمله نکرده، این در حالی است که تحفه دموکراسی و لیبرالیسم غربی، سوءاستفاده از علم در صنعت نظامی و تولید سلاحهای کشتارجمعی است، بهنحویکه در جنگ جهانی دوم، بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند؛ یا در جریان حمله اتمی آمریکا به دو شهر هیروشیما و ناکازاکی، بیش از ۲۰۰ هزار نفر از بین رفتند و با وجود اینکه نخستوزیر فعلی ژاپن، دو سال پیش در کنگره آمریکا از نقش کشورش در جنگ جهانی دوم عذرخواهی کرد، اما هیچیک از مستأجران کاخ سفید تاکنون بابت این جنایت تاریخی از ملت ژاپن عذرخواهی نکردهاند. جمهوری اسلامی به اذعان دوست و دشمن در حال حرکت شتابان و فتح قلههای علمی و پیشرفت جهان است که آمارهای معتبر نهادهای بینالمللی نیز حکایت از آن دارد. ایران، استاد تبدیل تهدیدات به فرصتهاست و تحریمها برخلاف آنچه آمریکاییها از آن انتظار دارند، به عاملی برای پیشرفت کشور تبدیل خواهد شد، چراکه ملت و حاکمیت نشان دادهاند هر جا دشمن خارجی علیه کیان و مقدرات کشور به پاخاسته، جهش فوقالعاده و پیروزیهای بسیار چشمگیر را به ثبت رساندهاند و این ظفرمندی و پیروزی بناست این بار در اقتصاد و معیشت رخ دهد و دندان طمع دشمن را برای همیشه بکند.
• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر موسای ما عصا انداخت را درج کرده که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید:
صبح پنجشنبه ۲۳ خردادماه ۹۸ در تهران ماجرای مصر دوران فرعون به تکرار نشست. آن روز، در چند هزار سال پیش، فرعون برای مقابله با موسی علیهالسلام تمامی ساحران را فرا خوانده بود و ساحران هرچه از سحر و جادو آموخته بودند، به میدان آورده بودند. فرعون و درباریان از یکسو و مردم مصر از سوی دیگر به صف ایستاده بودند و سرانجام ماجرای آن روز را انتظار میکشیدند، موسی به ساحران گفت: آنچه در چنته دارید بیرون آورید و ساحران درحالی که از پیروزی خود اطمینان داشتند، ریسمانها و چوبهایی که از قبل به سحر آماده کرده بودند به میانه میدان انداختند. آنچه انداخته بودند در چشم حاضران به صورت مار و عقرب و … نمایان شد و ساحران به شادی فریاد کشیدند؛ «به عزت فرعون سوگند که ما پیروز شدیم»! حالا نوبت به موسی رسیده بود که رسالت خود را بنمایاند. «و اوحینا الی موسی ان الق عصاک فاذا هی تلقف ما یافکون - و به موسی وحی کردیم که عصایت را بینداز [ انداخت و اژدهایی شد]و به ناگاه همه آنچه به دروغ [سحر]ساخته بودند را بلعید» (آیه ۱۱۷ سوره مبارکه اعراف). ساحران به سجده افتاده و گفتند «به خدای عالمیان ایمان آوردیم، [همان]خدای موسی و هارون». اگر ترامپ در دورترین افق ذهن خویش هم احتمال میداد که التماسش از رهبر معظم انقلاب برای گشودن باب مذاکره ایران و آمریکا با بیاعتنایی و پاسخ دندانشکن حضرت آقا روبرو میشود که «من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد»، به یقین هرگز آقای شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن را با پیام التماس برای مذاکره نمیفرستاد. پاسخ رهبر معظم انقلاب در حالی است که ترامپ طی چند سال گذشته و مخصوصا چند ماه اخیر بارها به تکبر و از موضع به زعم خود بالا، ادعا کرده بود که فشار تحریمها سرانجام ایران را به میز مذاکره میکشاند و بار دیگر در مقابل وعدههای نسیه آمریکا و بیآنکه امتیازی بگیرد - نظیر برجام - امتیازهای تازهای میدهد! حضرت آقا با تحقیر ترامپ، هویت واقعی او را بیرون ریخته و به جهانیان نشان داد که پشت پرده رجزخوانیهای ترامپ علیه ایران، التماس از ایران نهفته است… این اولین بار نیست که عصای موسای ما سحر و جادوی فرعونیان را بر باد میدهد و آخرین بار هم نخواهد بود. حضرت آقا با افشای ترس ترامپ در پوشش رجزخوانی علیه ایران اسلامی، آنچه را که امام راحلمان (رضوانالله تعالی علیه) در توصیف ماهیت واقعی آمریکا بیان میکردند، به میدان دید و قضاوت جهانیان کشید. امام خمینی (ره) آمریکا را به شیر پیری تشبیه میکردند که کاری از او ساخته نیست و هنگامی که در مقابل دشمن میایستد، نعره میکشد که دشمن را بترساند و در همان حال دمش را تکان میدهد برای اینکه میانجی پیدا کند تا از مهلکه به سلامت بیرون برود.
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان نقش کتابخانهها در به حداقل رساندن شکاف دیجیتال منتشر کرده که به این شرح است:
با توسعه حجیم فضای مجازی و پیدایش انواع فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی، نابرابری اطلاعاتی نه تنها از بین نرفته بلکه افزایش نیز یافته است. به این ترتیب اصطلاح دیگری به نام «شکاف دیجیتال» بین متخصصان علوم ارتباطات نمایان شد که گویای شکاف و فاصله بین جوامعی است که به فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی نوین دسترسی دارند با جوامعی که توانایی دسترسی به این ابزارها را ندارند. البته فقط دسترسی نداشتن به ابزار و وسیله، موجب شکاف دیجیتال و متعاقب آن شکاف دانشی و دانایی نمیشود. بلکه نداشتن مهارت در بهرهگیری از ابزار و نیز نداشتن مهارت در تشخیص اطلاعات صحیح از اطلاعات غلط و آلوده نیز میتواند مفهوم شکاف دیجیتال و شکاف دانشی را تبیین کند و نشان دهد. شاید در عصر حاضر ضریب نفوذ اینترنت و فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی دییجتال بهگونهای باشد که درصد بالایی از اعضای جامعه بتوانند تلفن همراه در مدلهای گوناگون، تبلت، آیپد، رایانه همراه و امثالهم را تهیه کنند ولی آیا تهیه سختافزار به تنهایی میتواند شکاف دیجیتال و شکاف دانشی را به حداقل برساند یا حذف کند؟ واقعیت این است که اکنون بهقدری در محاصره اطلاعات گوناگون به شکلهای مختلف اعم از صوتی، تصویری، نوشتاری و چندرسانهای قرار گرفتهایم که گاهی مجبوریم به روی آنها چشم ببندیم یا اینکه درصد بالایی از آنها را ذخیره کنیم بلکه شاید روزگاری از آنها بهره بگیریم؛ روزگاری که شاید هرگز نوبتش نرسد و اطلاعات ذخیره شده حتی به باد فراموشی سپرده شوند و فقط یک توهم دانایی برای فرد باقی بماند. رفتارهای واکنشی و سریع، برخوردهای غیرمتمدنانه، دوربودن از فضای مطالعه عمیق و تفکر، شایعشدن انواع اطلاعات غلط در جامعه و پذیرش بیچون و چرای آنها از جمله پیامدهای ظهور شکاف دیجیتال در عصر حاضر است. برای اینکه جامعه به سرعت به این ورطه نیفتد، باید نهادهای مختلف دست به کار شوند و برای آموزش جامعه اقدام کنند. یکی از این نهادها کتابخانهها به ویژه کتابخانههای عمومی هستند که میتوانند با آموزش مهارتهای سواد اطلاعاتی به افراد جامعه، شکاف دیجیتال را به حداقل ممکن برسانند. سواد اطلاعاتی مجموعه مهارتهایی است که افراد جامعه را قادر میسازد نیاز اطلاعاتی خود را تشخیص دهند، به جستجوی منابع اطلاعاتی مورد نیاز خود از منابع معتبر بپردازند، سپس با ارزیابی اطلاعات بدست آمده، دست به انتخاب بزنند و در حوزه حرفهای و شخصی فعالیتهای خود استفاده کنند. سواد اطلاعاتی مهارتی نیست که بتوان یکشبه به آن رسید؛ نیازمند طراحی دورههایی است که بتواند به تدریج این مهارتها را به فرد بیاموزد و مهمترین ویژگی آن در این مسأله نهفته است که خود فرد نیز تفکر انتقادی داشته باشد یا حداقل بتواند این مهارت را در خود تقویت کند. این مهارت باید به همه اقشار از کودکان گرفته تا دانشجویان و افراد سالمند آموخته شود. هر یک از انواع کتابخانهها باید درتلاش باشند این مهارت را به کاربران خود آموزش دهند؛ کتابخانههای عمومی، کتابخانههای تخصصی، کتابخانههای آموزشگاهی و کتابخانههای دانشگاهی. به این ترتیب همه اقشار جامعه میتوانند با کمک کتابداران این کتابخانهها در مسیری گام بردارند که نه تنها دسترسی به اطلاعات مورد نیاز خود داشته باشند بلکه بتوانند با دانش و آگاهی از این اطلاعات بهره بگیرند و جامعه را به سوی تعالی سوق دهند.
• روزنامه رسالت سرمقالهای به تیتر عزت، دُرّ گرانی است به هرکس ندهند منتشر کرده که به این شرح است:
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار آقای شینزو آبه نخستوزیر ژاپن فرمودند: «من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.» این پاسخی است به درخواست نفر اول کشوری که مدعی کدخدایی دهکده جهانی است؛ پاسخی به رئیس جمهور کشور به اصطلاح ابرقدرت ایالات متحده آمریکا؛ قلدرمآبی که برای دنیا نسخه میپیچد! تصور کنید دونالد ترامپ موقع شنیدن این جواب، چه احساسی پیدا میکند. تصور کنید حال آزادگان، مظلومان و مستضعفان جهان، حین استماع این جواب چه خواهد شد. دوگانه ذلت و عزت، شکل میگیرد. «من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا» هر که خواهان عزت و عزیز شدن است باید آن را از خدا درخواست کند چرا که عزت منحصرا برای خداست ولاغیر. کدخدا، رعیت ذلیل میخواهد شاید گاهی تکه نانی هم جلوی رعیت بیندازد، اما باید ذلیلانه آن را بردارد؛ چه بدعاقبت کسی که به آن تکه نان هم نرسد و خود را ذلیل کند؛ چه بدعاقبت کسی که با وعده گندم ری به هیچ نرسد و دست از امامش بردارد. «و للَّه العزة و لرسوله و للمؤمنین ولکن المنافقین لا یعلمون» خدا این عزت را به هر کسی نمیدهد، این عزت برای خودش، پیامبرش و مؤمنان به اوست، اما عقل محاسبهگر و دستگاه محاسباتی منافق از درک این عزت، عاجز است. درک این سخن اباعبدالله علیه السلام برای منافق جماعت، ممکن نیست؛ «فَإِنِّی لا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً؛ بهراستی که من مرگ آزادمنشانه را جز سعادت و نیکبختى و زیستن با بیدادگران را جز تحمل حقارت و نگونساری نمى نگرم» حالا که دوره ما دوره بدر و خیبر است و خبری از غلبه ظاهری دشمن هم نیست، چه اینکه در این سالها هر چه در منطقه و غرب آسیا دیده ایم پیروزی جبهه مقاومت بوده است، اما به فرض اگر قلت عدد ما و شدت فتن و تظاهر زمان، دست در دست هم میداد باز هم از امام خویش غفلت نمیکردیم و زندگی با ظالمان را به مرگ با عزت ترجیح نمیدادیم. رهبر عزیز انقلاب در دیدار با نخست وزیر کشوری که قربانی جنایت وحشیانه آمریکاست به او درس و مشق عزت داد؛ خواه پند گیرد و خواه ملال. کشوری که بابت کشته شدن مردم بی گناهش در هیروشیما و ناکازاکی نه تنها ادعایی نکرد که در این سالها قبول کرد ۲۳ پایگاه نظامی آمریکا در آن، جا خوش کند، از آمریکاییها عذرخواهی کند و حتی بپذیرد که آمریکاییها برایش قانون اساسی بنویسند. آری عزت، دُرّ گرانی است به هر کس ندهند.
• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان درباره معادله دروغینی به اسم «یا جنگ یا مذاکره» درج کرده که به این شرح است:
هیچکدام از وجوه استراتژی ترامپ نه جدید است و نه ناشناخته. اوبامای دموکرات هم با روشی مشابه، در آذرماه سال ۹۰، درحالیکه ایران را به مذاکره فرامیخواند تحریمهای بیسابقهای را بر ایران تحمیل و ناو غولپیکر جان سی استینس را عازم خلیجفارس میکرد. اما تحلیل معادلات قدرت در منطقه و جهان بهراحتی نشان میدهد جنگی در کار نیست و نخواهد بود و «تهدید به جنگ» مثل گذشته بخشی از فشار آمریکا برای کشاندن ایران به میز مذاکره و مجبورکردن ایران برای گفتگو درباره حقوق بدیهی دفاعی خود بهعنوان قدم نخستین خلع سلاح ایران بوده است؛ و البته این فشار هرگز به تنهایی کار نمیکند مگر اینکه نیرویی در داخل ایران همصدا با آمریکا بر معادله دروغین «یا جنگ یا مذاکره» بدمد و به فشارهای آمریکا ضریب دهد و به اسم صلحطلبی، فضا را تنشآلود تصویر و اضطراب دروغین به افکار عمومی تزریق کند و جنگی که اصلا در عمل غیرممکن است را مبنای فریادهای متظاهرانه و تصنعی صلحطلبیاش کرده و دانسته یا نادانسته کشور خودش را مجبور به مذاکره بر سر حقوقی کند که هیچ کشور آزاد و مستقلی در جهان حاضر نیست بر سر آنها حتی کلمهای با کشوری دیگر رد و بدل کند. بگذارید صریح بگویم؛ جنگی در کار نخواهد بود. همانطور که در سالهای ۹۰ تا ۹۲ هم امکان جنگ وجود نداشت. اما ضریبدادن به خطر جنگ و وابستگی ذهنهای غربزدهای که از تحریم وحشت کرده بودند ایران را به پای میز مذاکره کشاند و مذاکره را برای بخشی از افکار عمومی مثل معجزهای، حلال همه مشکلات ایران معرفی کرد و شد آنچه نباید میشد و قدرت هستهای که سرمایهگذاری ۱۰ ساله یک ملت بود به ثمن بخس از چنگشان درآمد و واگذار شد. بگذارید صریح بگویم؛ اگرچه دولتیهایی که برجام را به ملت تحمیل کردند این روزها مستقیما و آشکار بر مذاکره اصراری نمیکنند، اما غربگرایان نزدیک به دولت، چه لیبرالهای داخل و چه اصلاحطلبان خارج کشور و چه رسانههای همراستایشان روی گزینه مذاکره بهعنوان جلوگیری از خطر جنگ در ماههای گذشته تکیه غیرعادی کرده و انتظار میرود باز هم تاکید کنند. اما اینجا سوالی مطرح میشود؛ اگر اوباما با لبخندهای دیپلماتیکش اعتماد سادهلوحان غربگرا را جلب کرده بود، امروز همان سادهلوحان اذعان میکنند به ترامپ اعتماد ندارند. همینطور تجربه تلخ برجام و پایگاه اجتماعی رایدهنده به آنها پشت سرشان است. پس دلیل آنها برای امید به مذاکره چیست؟ گمانم مساله در این لحظه نسیان یا فراموشی تاریخی نباشد. گمانم تاکتیکی سیاسی برای به تعویق انداختن سنجش کارنامه دولت برجامی و پذیرش مسئولیت شکست برجام باشد و البته وقت خریدن بهواسطه تزریق امید کاذب از سوی دولتی که مهمترین هنرش «مهندسی امید» در میان طبقات متوسط بوده و هست. نگارنده معتقد به گفتگو میان همه گروههای داخلی و غیروابسته به دولتهای خارجی است. با این حال در این شرایط ویژه باید بهصراحت گفت: ضریب دادن به خطر جنگ، فریاد صلحطلبی بلندکردن و به اسم صلحطلبی ترساندن افکار عمومی و سوق دادنشان به گزینه مذاکره -درحالی که مطلقا هیچگونه امکانی برای جنگ وجود ندارد_ صراحتا همکاری با دولت آمریکا و بازی در زمین استراتژی ترامپ است. بگذارید صریحتر بگویم؛ بحث حتی بحث انتزاعی درباره عزت یا شعار توخالی دادن درباره استقلال نیست. بحث دقیقا براساس قوانین اولیه سیاست واقعی است. مخالفان نظام و واعظان دین غربپرستی میگویند نظام جمهوری اسلامی ایدئولوژیک است و بهخاطر آمریکاستیزی ایدئولوژیکش تن به مذاکره نمیدهد. کاملا برعکس. اتفاقا بهخاطر «واقعگرایی» سیاسی تن دادن به مذاکره در شرایط حاضر یک اشتباه محض و یک خودکشی ملی است. نهفقط ایران، بلکه هر کشور دیگری در شرایطی که از نظر اقتصادی تحریمها به آن فشار آورده و طرف مقابل بدعهدی آشکار کرده اگر تن به مذاکرات بیشتر بدهد فقط طرف مقابل را برای بدعهدیهای بیشتر جری و با دست خود سند نابودی خودش را امضا کرده است؛ و باز هم بگذارید صریح حرف بزنم؛ اگرچه بخشی از فشارهای تحریم در یک سال گذشته خنثی شده، اما تا رسیدن به اقتصادی که تاب «مقاومت» مقابل تحریم را داشته باشد راه درازی داریم؛ و تا روزی که اقتصادمان و وضعیت داخلیمان متاثر از تحریم بالا و پایین شود، نهفقط ترامپ که هرکس دیگری در کاخسفید یا هر پایتخت دیگری بنشیند به تسلیم ما طمع میورزد و اگر به پای میز مذاکره بیاید فقط و فقط برای امتیازگرفتن میآید نه معامله پایاپای. اما وضعیت اقتصادی حاصل از دولت غربگرا و ادغامگرایی که در ۶ سال گذشته چشمش تماما رو به گاو سامری برجام بوده، تمام ماجرا نیست. طرف دیگر، داشتههای ماست. قدرت نظامی ما و جوانان ماست که مبنایش تماما در داخل است. قدرتی که نهفقط تحریم دشمن آمریکایی بر آن اثر ندارد، بلکه سیاستبازیها و تعلل کردنهای بهاصطلاح متحدان چینی و روسی هم ذرهای خلل بر آن وارد نخواهد کرد؛ و دیگری نفوذ عمیق ما بر جمعیتهای شیعه منطقه است. این دو همان مبنایی است که در هشت سال جنگ مقابل صدام و تمامی شیوخ متحدش ایستاد و این همان مبنایی است که در ۲۰ سال گذشته آمریکا را کشور به کشور از منطقه بیرون کرد. همان مبنایی که عراق را باتلاق آمریکا کرد و سوریه را از داخل حلقوم غرب و سعودی بیرون کشید و لبنانی که قربانی اسرائیل بود را به کابوس اسرائیل تبدیل کرد. همان مبنایی که براساس آن میتوان با قلبی مطمئن و آرام به پیامآور ترامپ گفت: آمریکا میخواهد، اما نمیتواند نظام ایران را تغییر دهد و میخواهد، اما نمیتواند جنگ راه بیندازد و میخواهد، اما نمیتواند ایران را در منطقه منزوی کند. مقابله با جنگ روانی ترامپ که دانسته یا نادانسته توسط لیبرالهای غرب از یکسو و غربگرایان و لیبرالهای ایرانی از سوی دیگر ضریب میگیرد و تکمیل میشود مهمترین کنش مقاومتی این روزهای ما بهعنوان یک ملت است. مهمترین مقاومت امروز این است که ما هم استوار بایستیم و به یاد بیاوریم از نظر نظامی و منطقهای آنقدر قوی شدهایم که درباره حقوق بدیهی خود هرگز دیگر مذاکره و اشتباه برجام را تکرار نمیکنیم؛ و با به یاد آوردن شکستهایی که در ۲۰ سال گذشته به آمریکا تحمیل کردهایم به یاد بیاوریم که از نظر نظامی و منطقهای آنقدر قوی شدهایم که هرگز جنگی هم علیه ما به راه نخواهد افتاد. استوار بودن و اسیر جنگ روانی دشمن نشدن بهعنوان کنش مقاومتی یک ملت که در آخرین پیچ از مسیر تبدیلش به یک ملت بزرگ و شکستناپذیر است و میداند عبور از این پیچ راهی بهجز مقاومت و قدرتمندتر شدن ندارد. ملتی که دیگر تن به اشتباه مذاکره و خلع سلاح نخواهد داد و خوب میداند بهرغم هیاهوی دشمنان خارجی و نادانان داخلی جنگی هم در کار نخواهد بود.
• روزنامه خراسان یادداشتی با مضمون پاتک به «نمایش مذاکره» منتشرکرده که به این شرح است:
با وجود برخورد محکم مقام معظم رهبری با نقشه ترامپ و دوستانش برای این که نشان دهند ایران باعث بن بست مذاکراتی شده و برخلاف تلاش آمریکا، هرگونه گفت: وگویی را نفی میکند، اما مقام معظم رهبری پس از شنیدن پیام ترامپ ودر میان سخنانشان نکات مهمی نیز مطرح کردند که به نظر میرسد حرفهای اصولی ایران در این نبرد باشد. حضرت آیت ا... خامنهای فرمودند: «ما معتقدیم از طریق مذاکره با آمریکا، مشکلات ما حل نخواهد شد و هیچ ملت آزاده ای، مذاکره زیر فشار را قبول نخواهد کرد.» به نظر نگارنده اشاره رهبری به «مذاکره زیر فشار» به فشارهای تحریمی یک سال اخیر برمی گردد و این که قطعا هر نوع گفت: وگو میان دو طرف، آن هم از نوع صادقانه که ترامپ در پیامش مدعی آن شده بدون پایان دادن به فشارهای تحریمی و تروریسم اقتصادی علیه ملت ایران قابل تصور نخواهد بود. ایشان در ادامه یک مثال روشن و قابل لمس برای طرف ژاپنی مطرح کردند و گفتند: «رئیس جمهور آمریکا چند روز پیش با جناب عالی دیدار و گفت: وگو و درباره ایران هم صحبت کرد، اما بعد از بازگشت از ژاپن، بلافاصله تحریم صنایع پتروشیمی ایران را اعلام کرد، آیا این پیام صداقت است؟ آیا این نشان میدهد که او قصد مذاکره صادقانه دارد؟» رهبر انقلاب همچنین در ادامه دومین خواسته مهم ایران را بازگو کردند و با اشاره به صحبتهای نخست وزیر ژاپن مبنی بر درخواست آمریکا برای مذاکره درباره موضوع هسته ای، گفتند: «جمهوری اسلامی ایران به مدت پنج، شش سال در موضوع هستهای با آمریکا و اروپاییها در قالب ۱ + ۵ مذاکره کرد و به یک نتیجه هم رسید، اما آمریکا زیر این توافق و قرارداد قطعی زد، بنابراین کدام فرد عاقلی است که دوباره با کشوری که زیر تمام توافقها زده، مذاکره کند؟» به نظر میرسد این بیان راهبردی ایشان که ریشه در تجربه برجام دارد نشان میدهد آمریکا باید در گام دوم پس از رفع همه تحریمها و فشارها، به برجام بازگردد و قبول کند که هر نوع مراوده و گفت: وگویی باید در چارچوب قرارداد قطعی گذشته صورت بگیرد تا حداقل اعتمادی را که لازم است یک کشور عاقل روی آن حساب کند ایجاد کند.
• روزنامه ایران یادداشتی با عنوان سرنگونی فواره «فشار حداکثری» را درج کرده که در ادامه میخوانید:
تصویب لایحه مقابله با پدیده فروش پایان نامه و مقالات دانشگاهی، از دیگر مصوبات اثرگذار و قابل ذکر جلسه چهارشنبه دولت به شمار میرود. هرکدام از ما اگر در خیابانهای منتهی به مراکز دانشگاهی تهران خصوصاً طالقانی و انقلاب قدم بزنیم، میبینیم که تبلیغات فروش مقاله و پایان نامه تا چه اندازه رواج یافته به گونهای که تقریباً مبدل به یک امری عادی شده است. امروزه دیگر نصب آگهیهای مربوط به این معضل از تبلیغات زمینی و دیواری فراتر رفته و در ایمیلها و پیامکها و حتی در و دیوار دانشگاهها نیز نمود یافته و دارای روند افزایشی است. متأسفانه این پدیده نامیمون مقالهنویسی و تقلب در تهیه آثار علمی فراگیر شده و افراد سودجو، آن را تبدیل به کسب و کار غیراخلاقی برای خود کردهاند. طرح این موضوع در دولت سبب تصویب آیین نامهای شد که بر اساس آن دانشگاهها، تمهیداتی جدی برای مقابله با این پدیده نامبارک اجرایی کنند. از جمله این تمهیدات میتوان به تشکیل کمیتههای تشخیص اشاره کرد که با بررسی مدارک، اگر به این دریافت برسند که مدرکی حاصل از تقلب پایان نامه و فعالیت علمی جعلی بوده آن را باطل اعلام کنند. همچنین دانشگاهها مکلف شدند متن پایان نامهها را ۵ سال پس از تاریخ دفاع بر اساس قانون دسترسی آزاد به اطلاعات منتشر کنند. این آیین نامه میتواند خواست گسترده استادان فرهیخته و زحمتکش دانشگاهی را برآورده کرده و به نزاهت و اخلاقی کردن بیشتر فعالیتهای علمی منجر شود. به نظر میرسد ضروری است که هیأتهای ممیزه دانشگاههای کشور سختگیری بیشتری در خصوص پذیرش پایان نامهها و مقالههای دانشگاهی برای ارتقا اعمال کنند تا انشالله در آینده شاهد این پدیده نامیمون نباشیم.