صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

سیاست‌های شکست خورده عربستان و امارات/ تا کجا روا می‌دانند؟ / سفر رسمی نخست‌وزیر ژاپن به تهران

۲۰ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۱:۳۵
کد خبر: ۵۲۴۰۷۶
سیاست‌های شکست خورده عربستان و امارات، تا کجا روا می‌دانند؟، سفر رسمی نخست وزیر ژاپن به تهران، سطح دیپلماسی را پایین نیاورید، دیگ پلوی خانم الیزابت در تهران و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های درج شده در روزنامه‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سیاست‌های شکست خورده عربستان و امارات، تا کجا روا می‌دانند؟، سفر رسمی نخست‌وزیر ژاپن به تهران، سطح دیپلماسی را پایین نیاورید، دیگ پلوی خانم الیزابت در تهران، انتظار معقول از سفر‌های دیپلماتیک به تهران، تساهل‌گرایان فرهنگی اولین قربانیان خود، فتوشاپ‌های ترسناک، جادوی زبان و قانونگرایی! و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های درج شده در روزنامه‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان سیاست‌های شکست خورده عربستان و امارات منتشر کرد که به این شرح است:
هواداری عربستان و امارات از شورای به اصطلاح انتقالی در ادامه باعث شد که گفت و گوی مخالفان با آن‌ها به شکست منجر شده و سرکوب‌های خونینی که بیش از صد‌ها کشته و زخمی بر جای گذاشت را موجب شود. نقشه آل سعود و آل نهیان این است تا سناریویی که در مصر پیاده کردند و از طریق کشتار صد‌ها نفر، رئیس‌جمهور فعلی این کشور را روی کار آوردند، اکنون در سودان اجرا کنند و مهره مورد نظر خود را به قدرت برسانند. اما شرایط سودان با مصر متفاوت است و معلوم شد که کشتار دسته‌جمعی، اراده مردم را برای مقابله بیشتر می‌کند، لذا به‌صورت مستقیم وارد میدان شدند و در همین راستا، امارات چند فروند خودروی زرهی خود را به سودان فرستاد تا در خیابان‌های خارطوم، در برابر مخالفان عرض‌اندام کنند. حتی اگر معتقد باشیم که شکست این دو متحد فتنه‌گر در سودان، چیزی کمتر از شکست آن‌ها در سوریه و یمن ندارد، سخن به‌گزاف نگفته‌ایم، چرا که مردم فقیر سودان برخلاف مجاهدین یمنی و سوری، مسلح نیستند و تا به حال با دست‌خالی توانسته‌اند در برابر ارتش مسلح و اجداد تروریست پرور نظامیان سودانی مقاومت کنند. امروز مخالفین مداخلات عربستان و امارات در سودان، در هر تظاهرات و تجمعی و حالا در دور جدید نافرمانی مدنی، بلااستثنا پلاکارد‌ها و دست‌نوشته‌هایی علیه ریاض و ابوظبی در دست دارند؛ همان‌طور که در الجزایر نیز معترضین علیه آن‌ها شوریدند و خواستار کوتاه شدن دست رهبر مرتجعین منطقه و متحدش از مقدرات خود شدند. حتی در مصر که دخالت این دو، پررنگ و مشهود بود نیز شاهد تظاهرات علنی علیه آن‌ها نبودیم، ولی آش سودانی امارات و عربستان آن‌قدر شور شده که مردم، نظامیان را عروسک خیمه‌شب‌بازی می‌دانند و لذا خواستار پایان حمایت از ارتش و تفنگداران سابق عمر البشیر هستند. بخش دیگری از موش‌دوانی دو متحد مهم منطقه‌ای غرب در سودان به جبران شکست‌ها در یمن و اثبات توانمندی خود برای تغییر معادلات در مناطق موردنظر بازمی‌گردد، حال‌آنکه اعتبار آن‌ها در دو عرصه جهان اسلام و بلوک غرب بیش از گذشته افت کرد و نشان دادند که تاریخ‌مصرفشان به سر آمده و بازیگران دیگری صحنه‌گردان تحولات هستند. از طرفی، عربستان و امارات در حالی با پای لنگ خود وارد باتلاق سودان شدند که هنوز از هزینه‌های مادی و معنوی جنگ‌ها و مداخلات پیشین خود قد راست نکرده‌اند؛ و بالاخره اینکه سودانی‌ها در حال حاضر، مشغول نبرد علیه استبداد «داخلی» و استبداد «منطقه‌ای» هستند و با توجه به فقر و فلاکت مفرط، چیزی برای از دست دادن ندارند و با همه توان در مقابل نظامیان وابسته ایستادگی خواهند کرد. سودانی‌ها به دنبال حاکمیت مردمی برآمده از اسلام هستند و نشان داده‌اند که همیشه حامی مردم فلسطین بوده‌اند، لذا برای مقابله با سلطه‌طلبان سعودی و اماراتی که در حال تلاش برای مسلخ بردن آرمان قدس و حذف اسلام سیاسی هستند، از انگیزه مضاعفی برخوردارند و حوادث آینده نشان می‌دهد که پیروز میدان چه کسی خواهد بود.


• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر تا کجا روا می‌دانند؟ درج کرده که به این شرح است:
برجام، توافقی به غایت نامتوازن و از کف حقوق ملت ایران هم پایین‌تر بود. اما همین توافق ۱۳ ماه است توسط آمریکا و اروپا پایمال می‌شود. با این وصف، آیا انسان بادرایت و آزاده‌ای هم هست که نپرسد این وسط، وعده هیچ و پوچ SPV و INSTEX کجای برجام بود و چرا همان نیز به فرجام نرسید؟ و چرا این روند، به بازی بدون توپِ توپ‌جمع‌کن‌های ژاپنی و آلمانی فرو کاسته شده است؟ اقدام واقعی و بازدارنده، پایان دادن به روند سه‌ساله اجرای یکطرفه برجام است. بله باب دیپلماسی را نباید بست، اما هرگز هم نباید به آن دخیل بست و مسئولیت تدبیر و تلاش و استفاده از ظرفیت‌ها را گردن مذاکره و دیپلماسی انداخت. نمی‌شود با تلقی یا تلقین اینکه چاره رونق اقتصاد، مذاکره برای واگذاری برنامه دفاعی و نفوذ منطقه‌ای است، دوباره در باتلاق رفت. این دیگر، ماجرای انتصاب غیرقانونی فلان شهردار یا قتل همسر یک سیاستمدار نیست که بشود درباره آن حکم‌های لاابالی داد. اینجا، پای امنیت و اقتدار و عزت و پیشرفت کشور در میان است. کشوری که بروس ریدل از مقامات سابق سیا در اندیشکده بروکینگز درباره آن می‌گوید «انقلاب ایران، دولت آمریکا را غافلگیر کرد... زمانی که انقلاب رخ داد، دولتمردان در واشنگتن اطمینان داشتند دوامی نخواهد داشت. اما ما می‌گفتیم این‌ها را دستکم نگیرید، زیرک‌تر از آن هستند که تصور می‌کنید... ظرافت کار ایرانی‌ها نشان می‌داد آگاهانه و حساب‌شده عمل می‌کنند. اینکه نظام آن‌ها طی این مدت به حیات خود ادامه داده، نشان می‌دهد دست برتر را دارند. این ایران است که بیش از هر کشوری در عراق نفوذ دارد، سوریه را حفظ کرد و با حمایت حز‌ب‌الله، در لبنان نفوذ دارد. ما به ربع آخر بازی رسیده‌ایم و ایران به مراتب، به مراتب و به مراتب جلوتر است».


• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان سفر رسمی نخست‌وزیر ژاپن به تهران منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
روابط ژاپن با روسیه به علت اختلافی که بر سر جزایر «کوریل» بین دو کشور وجود دارد، نتوانسته است آنچنان که انتظار می‌رود توسعه یابد. اجلاس اخیر وزرای خارجه و دفاع دو کشور نتیجه چندانی در پی نداشت. نگرانی ژاپن از سوی کره شمالی نیز همچنان ادامه دارد. به این دلایل، سفر نخست وزیر ژاپن به تهران برای او دارای اهمیت دو چندان بوده و وی تلاش خواهد کرد از تهران دست خالی باز نگردد. از سوی دیگر، ایران هم که مواضع روشنی را در ارتباط با عهدشکنی دونالد ترامپ اتخاذ کرده است، باید از این سفر برای بیان مواضع و شرایط خود به منظور بیرون رفتن از وضع دشوار کنونی استفاده کند. قرار است آقای آبه با رهبری انقلاب و رئیس‌جمهوری ملاقات داشته باشد که در این دیدار‌ها بیان مواضع به درستی صورت خواهد گرفت. ‏ تا آنجا که به وضع داخلی ژاپن بر می‌گردد، در این کشور عملا نرخ بیکاری صفر است و به قراری که گفته می‌شود، برای هر ۸۰ تقاضا ۱۰۰ شغل وجود دارد. ژاپنی‌ها برای حل مشکل نیروی کار، سالانه ۲۵۰ هزارخارجی متخصص را با قرارداد‌های ۵ تا ۱۰ ساله به کار می‌گیرند. به نظر می‌رسد بازار کار داخلی این کشور برای ما که نیروی جویای کار فراوان داریم، جذابیت خاصی داشته باشد. چنانکه وزارت کار ما بتواند در این‌باره سهمی از بازار کار ژاپن را به دست آورد، برای حل معضل بیکاری کمک شایسته‌ای کرده است. ‏ ژاپن به عنوان یک کشور صنعتی با این که موفق شده است تقریبا سنت‌های خود را حفظ کند، دارای مشکلات خاص خود است که این معضلات می‌توانند هشداری برای جامعه ایران باشند. این کشور که در سال‌های قبل از ۱۹۹۰ به الگویی برای توسعه کشور‌های جهان سوم تبدیل شده بود، از جایگاه اقتصاد دوم به مرتبه سوم تنزل یافته است و به نظر می‌رسد که تا چند سال دیگر به مقام چهارم اقتصاد جهان هم نزول کند. زادو ولد در ژاپن در حال نزول است. از جمعیت این کشور از سال ۲۰۱۷ یک میلیون نفر کاسته شده است و دختران ژاپنی کمتر تن به ازدواج می‌دهند؛ اما این بدان معنا نیست که زنان در فعالیت‌های اجتماعی پیشرفت بالایی کرده باشند. از ۴۲ استاندار و فرماندار، فقط ۳ نفر مرد نیستند و در دولت ژاپن فقط یک وزیر زن وجود دارد. خشونت علیه زنان به گونه‌ای بوده که دولت مجبور به وضع قوانین سختگیرانه شده است. هر مردی که در جامعه علیه زنی به آزار متوسل شود، ۶ ماه زندانی و ۳۰۰۰ یورو جریمه نقدی می‌شود. مهاجرت‌پذیری در ژاپن عملاً وجود ندارد، بلکه این کشور افراد را با قرارداد‌های کاری معین پذیرا می‌شود و آن‌ها حق ندارند افراد خانواده خود را به ژاپن بیاورند و اقامت دائم فقط برای کسانی است که با تبعه ژاپنی ازدواج کنند. ‏ در هر حال ژاپن به عنوان کشوری که با ایران همواره رابطه خوب داشته است، این امکان برایش وجود دارد که با اتخاذ سیاست واقع‌بینانه‌تر در قبال ایران در زمینه‌های مختلف، با کشور ما همکاری داشته باشد و در پروژه‌های توسعه صنعتی و عمرانی ما سهیم شود. مشابهت‌های سنتی دو ملت و آشنایی دراز مدتی که با هم داشته‌اند، زمینه‌های هر گونه معاضدت متقابل را فراهم می‌آورد. با این که سلطنت در این کشور یک مقام تشریفاتی است، با این حال آشنایی دربار ژاپن با فرهنگ ایران مشوق دیگری در تشیید روابط خواهد بود. شخص آقای شینزو آبه هم که در کشور خود از محبوبیت ویژه‌ای برخورداراست، در سفری که در پیش دارد، با واقعیت‌های جامعه ایران بیشتر آشنا خواهد شد. ‏

• روزنامه رسالت یادداشتی با عنوان سطح دیپلماسی را پایین نیاورید درج کرده که به این شرح است:
برجام، مذاکره با آمریکا، FATF و هر موضوعی از این دست که در سال‌های اخیر، بخشی از ادبیات سیاسی حاکم بر کشور بوده، هر قدر هم با اهمیت و سرنوشت ساز باشند، باز هم روکشی برای مفهومی مهم‌تر و عمیق‌تر به نام هویت دینی و ملی هستند، همان که در سایه آن، استقلال و انسجام و اقتدار و عزت معنا می‌یابند. آنچه افق روشنی پیش روی ایران اسلامی گسترده و این مرز و بوم و زنان و مردان شریفش را سرسلسله بسیاری از تحولات موثر تاریخ معاصر و در معرض ساخت تمدنی بزرگ قرار داده قلب تپنده و پیش برنده این کشور یعنی هویت دینی و ملی است. هر موضوعی هم که قابل مذاکره با دشمنان و حتی دوستان نباشد و به اصطلاح، ناموسی تلقی شود دقیقا با همین هویت در تعارض بوده است. قصد نقد نگاه حاکم بر سیاست خارجی کشور در ۶ سال گذشته و ناکارآمدی آن را ندارم. وضعیت چند سال اخیر کار را به جایی رسانده که کسانی که برای اولین بار، از برجام ۲ و ۳ سخن گفته اند، امروز خودشان، همان برجام اول را هم زیر سئوال می‌برند و عملا بی فایده می‌دانند. هفت مورد ذیل، تاکید بر چند گزاره و پیشنهاد کلان حوزه دیپلماسی از زاویه نگاه هویت دینی و ملی است. یک. اولا باید دانست که صرف مذاکره با هیچ قدرتی، امتیاز نیست. آن مسئول کم اطلاع دولتی هم که چند سال پیش نوشت اهمیت تعامل با آمریکا، از اصل مسئله هسته‌ای بالاتر است و همچنین هم فکران او، باید بدانند که دوران این عقیده نه امروز که چهل سال پیش تمام شده است. ایران اسلامی قدرتی منطقه‌ای و امنیت آفرین است که بدون مشارکتش تقریبا هیچ مسئله کلانی در غرب آسیا حل نمی‌شود. دو. ما از ابتدا به برجام و دولت پیشین آمریکا خوش بین نبودیم، از تغییر ادبیات دولتمردان جدید آمریکا هم هراسی به دل راه ندادیم و سخنان امروزشان را هم که ظاهرا از مواضع جنگ طلبانه و تهدید آمیز خود کوتاه آمده اند و از مذاکره بدون پیش شرط با ایران حرف می‌زنند، جدی نمی‌گیریم. هویت دینی و ملی ما، اقتضا می‌کند که نه فقط آمریکا که تمام بازیگران عرصه بین الملل را با دقت زیر نظر بگیریم، اما بدانیم هر اتفاق مثبتی که بخواهد در این کشور رقم بخورد، ریشه اش در داخل است، نه به لبخند‌ها وعده‌های دیگران دل ببندیم و نه از فریادشان بترسیم. سه. به مسئولان سیاست خارجی کشور توصیه می‌کنیم چندان با جزئیات رفتار و تغییرات اشخاص یا مواضع مسئولان آمریکایی، کاری نداشته باشند و روی آن حساب باز نکنند. این که ترامپ، بولتون را برکنار کند یا نکند، ارتباطی به ما ندارد و تاثیری هم بر ما نمی‌گذارد. سطح جمهوری اسلامی، ورای این است که یک تغییر در سطح مسئول درجه دومی در آمریکا، بخواهد برایش نشانه‌ای محسوب شود. اگر هم ترامپ، تصور می‌کند که برکناری مشاور یا وزیر خارجه و دفاعش، در واقع سیگنالی به ماست و از آن با عنوان امتیازی به ایران یاد کند، ناشی از عملکرد غلط انداز چند سال اخیر ماست و مشخص است که او، مبانی ما را نمی‌شناسد. از سویی، خود ترامپ هم آن قدر محل بحث نیست و این هویت استکباری هیئت حاکمه آمریکاست که دیوار بی اعتمادی را بالا برده است. اگرنه، ترامپ و اوباما و کلینتون و بوش پدر و پسر، همه به یک میزان دشمن‌اند و هیچ تفاوتی میانشان نیست. چهار. مسئولان سیاست خارجی نباید دل خوش کنند به این که آمریکا می‌خواهد بدون پیش شرط مذاکره کند. اتفاقا مذاکره بدون پیش شرط معنا ندارد و این ما هستیم که پیش شرط داریم. آمریکا باید رسما از چهار دهه دشمنی نظامی، سیاسی و اقتصادی عذرخواهی کند، تمام تحریم‌ها از هر نوعی را لغو کند، دارایی‌های بلوکه شده ما را آزاد کند و عملا و نه تنها در سخن، به تمام توافقات صورت گرفته در برجام بازگردد. پنج. در شرایط فعلی، به فرض آن که تمام موارد بند قبل رخ دهد که تقریبا محال است، اما باز هم مذاکره با آمریکا به صلاح نیست. همه باید بدانند که تهران، آن عنصر ضعیفی نیست که شاهد تلاش برای کودتا و جنایت و فشار اقتصادی و نقض عهد باشد و بلافاصله با یک دلجویی، اهل تعامل شود و به میز مذاکره بازگردد. تا سال ها، مذاکره با آمریکا در هیچ سطحی قابل قبول نیست و دونالد ترامپ یا هر فرد دیگری، نخواهد توانست از مذاکره نمایشی با دولتمردان ایران، برای خود در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، برگ برنده‌ای ایجاد کند. سران آمریکا و سایر کشور‌های دنیا باید متوجه شوند که ایران اسلامی، ناقض عهد را پشیمان می‌کند. شش. بدانیم که مذاکره صرف، بدون تقویت داخل و تولید قدرت خارجی، حلال هیچ مشکلی نیست. آرامش، امنیت و ثبات اقتصادی کشور‌های غرب آسیا از جمله عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، یمن و ... برای ما موضوعیت دارد و در محدوده منافع ملی ما قرار می‌گیرد. ایران اسلامی، حامی دولت‌های مشروع و مردمی منطقه است و به دعوت آن ها، در منطقه حضور پیدا می‌کند. جمهوری اسلامی هیچ تهدیدی را حتی خارج از مرز‌های خود نخواهد پذیرفت. هفت. ایران اسلامی، ادامه حیات ننگین رژیم صهیونیستی را نمی‌پذیرد و این موضع، از آن جا که برگرفته از جهان بینی ماست و با هویت دینی و ملی ما ارتباط پیدا می‌کند، مبنایی و غیرقابل تغییر است. ما تا نابودی قریب الوقوع این دولت جعلی و بازگشت سرزمین فلسطین به فلسطینیان، پای این عقیده خواهیم ایستاد و در جهت تحقق آن عمل خواهیم کرد.


• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان دیگ پلوی خانم الیزابت در تهران منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
بر آمده که تا چند روز دیگر جماعتی به شکرانه! نودوسومین سالگرد تولد ملکه الیزابت دوم در سفارت انگلیس جمع می‌شوند و به جشن و پایکوبی می‌پردازند؛ جشنی که از قضا گویا حالا به لطف آشی که دولت انگلیس و سایر دولت‌های اروپایی در قالب برجام و بازی‌های بعد از برجام برای ایران پخته‌اند، تامین هزینه‌هایش با مشکل مواجه شده است. آن‌طور که رسانه‌ها خبر داده‌اند، جشن روز ملی انگلیس در حالی قرار است پنجشنبه‌شب با حضور میهمانانی از شخصیت‌های مختلف تجاری، دیپلماتیک، هنری، بازیگران و... در سفارت این کشور برگزار شود که برخلاف سال‌های پیشین که هزینه‌های این مراسم از سوی اسپانسر‌های انگلیسی تامین می‌شد، این‌بار به‌واسطه تحریم‌ها و جمع‌شدن بساط همه شرکت‌های انگلیسی از ایران، خود میهمان‌های ایرانی باید دست به جیب شده و با پرداخت دنگ‌شان، خرج مراسم را پیاده از سویی انگلیس به تبعیت از تحریم‌های آمریکا، تمام شرکت‌های دولتی خود را از ایران بیرون برده و به شرکت‌های خصوصی نیز پیغام داده که اگر نروند، از آن‌ها در برابر مجازات‌های آمریکا حمایت نخواهد کرد و از دیگر سو راب مک‌ایر، سفیر بریتانیا تاکید کرده که نمی‌تواند پول مالیات‌دهندگان انگلیسی را در ایران هزینه کند و خود ایرانی‌ها باید هزینه این مراسم را بپردازند! سهم هر شرکت هم به‌عبارتی می‌شود ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ پوند در ازای نمایش تبلیغات محصولاتش به‌علاوه امکان گفتگو با دیگر میهمانان و البته تشکر آقای سفیر. هنوز خبر دقیقی از میهمانانی که قصد حضور در این مراسم را دارند در دسترس نیست، ولی به حکم قاعده «ماه پشت ابر نمی‌ماند» و در عصر شبکه‌های اجتماعی، احتمالا خیلی زود همه‌چیز عیان خواهد شد؛ موضوعی که می‌تواند هزینه‌های قابل‌توجهی را برای مدعوین به‌دنبال داشته باشد و لااقل تا مدتی آینده شغلی آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد. هرچه باشد انگلیسی‌ها طی این سال‌ها در مواضع و اقدامات ضدایرانی کم نگذاشته‌اند و حضور موثر در تحریم‌های نفتی و بانکی، همراهی با تحریم‌های آمریکا، دایورت کردن مطالبات ایران بعد از خروج آمریکا از برجام و... تنها نمونه‌های متاخر این رویکرد است. این البته چندمین‌باری است که در هفته‌های گذشته سفارت انگلیس خبرساز شده. از افطاری پرحرف و حدیث ماه قبل با حضور مدیران دولتی –تعدادی از معاونان وزرا و مدیرکل‌های دولت- و بخش خصوصی در سفارتخانه گرفته تا پارتی هفته پیش ولنجک با حضور بازیگران سینما که رایزن اقتصادی سفارت انگلیس را چند ساعتی راهی بازداشتگاه کرد؛ اتفاقاتی بود که به فاصله کوتاهی نگاه‌ها را به پایین خیابان فردوسی دوخت. جناب سفیر البته در توضیح مورد اول، ضمن ابراز تعجب از حجم انتقاد‌های وارده، در توئیتی نوشت مراسم افطار، به نشانه احترام به اسلام است و این برنامه با توجه به اینکه میهمان‌نوازی از خصلت‌های برجسته ایرانی‌هاست، برگزار شده؛ اظهارنظری که واکنش گسترده کاربران شبکه‌های اجتماعی را هم به‌همراه داشت و خیلی‌ها به این واسطه از راب مک‌ایر خواستند دولت انگلیس را متقاعد کند تا به نشانه احترام به اسلام، از جنایات خود علیه مسلمانان بکاهد و مثلا کمتر با سلاح‌های ارسالی خود به عربستان، کودکان یمنی را قتل‌عام کند. حاتم‌بخشی انگلیسی‌ها برای نمک‌پرورده‌ها البته گویا مسبوق‌به‌سابقه است و آن‌طور که مدیرکل پارلمانی وزارت امور خارجه می‌گوید سال‌های قبل هم چنین سفره‌های افطاری برپا بوده، اما از بخت بد قضیه امسال لو رفته! و جنجال‌ساز شده است. دفعات قبل هم مانند اتفاقی که در سال ۸۶ رخ داد، با برگزاری مراسمی این‌گونه در سفارت انگلیس صدا‌ها بلند می‌شد، مانند مراسم روز ملی انگلیس که در آن ایام جنجال‌ساز شد؛ جایی که دیپلمات‌های این کشور در حضور میهمانان ایرانی‌شان و البته در حلقه محافظت نیروی ویژه پلیس تهران، ۸۱ ساله شدن ملکه الیزابت دوم را جشن گرفتند. آن روز هم با افشای دعوتنامه سفیر انگلستان برای برخی فعالان سیاسی و مطبوعاتی سر و صدای زیادی به راه افتاد و تعداد زیادی از دانشجویان همزمان با برگزاری مراسم، مقابل سفارت تجمع کردند و اعتراض‌شان را نسبت به دخالت‌های این کشور در امور داخلی ایران و نیز نقش سربازان انگلیسی در ناامنی‌های عراق و هتک‌حرمت به اماکن مقدس سامرا فریاد زدند؛ تجمعی که با حرکت دانشجویان به سمت در شمالی سفارت جهت ممانعت از ورود میهمانان ایرانی از سویی و مقاومت پلیس ضدشورش از سوی دیگر به خشونت کشیده شد و چیزی نمانده بود کار به جا‌های باریک بکشد. به هر روی درباره اینکه دقیقا چه رابطه‌ای از چه جنسی میان برخی مواضع در داخل آن‌هم درست سر بزنگاه‌هایی تعیین‌کننده نظیر برجام، FATF و بازی جنگ - مذاکره و... -که پای منافع ملی مقابل منافع دیگران در میان است- با نشستن سر این قبیل سفره‌ها و نمک‌گیر شدن پای آن‌ها وجود دارد، شاید اگر خود حاضران توضیح دهند بهتر باشد، اما هرچه هست به‌نظر می‌رسد ارتباط مستقیمی در این میان برقرار است؛ ارتباطی که البته گاهی وقت‌ها گندش هم درمی‌آید و هر از گاهی در قالب یک ماجرای اطلاعاتی و امنیتی سر از رسانه‌ها درمی‌آورد. سفیر انگلیس چندی پیش اشاره‌ای گذرا به این موضوع داشت و از رویکرد جدید مجموعه تحت امرش در تقویت ارتباطات با فعالان مدنی، کنشگران در حوزه زنان، منتقدان و... پرده برداشت؛ رویکردی که البته سال‌هاست کمابیش در دستورکار بوده، ولی به‌نظر می‌رسد طرح بی‌پرده آن از سوی آقای سفیر حکایت از ابعاد گسترده‌تر آن نسبت به قبل دارد.

• روزنامه ایران مطلبی با عنوان انتظار معقول از سفر‌های دیپلماتیک به تهران درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
سفر‌های دیپلماتیک و سطح بالایی که به تهران انجام می‌شود، چه معنایی دارد و چگونه می‌باید با آن برخورد کرد؟ این سفر‌ها در درجه اول به معنای به شکست انجامیدن سیاست‌های یکجانبه ترامپ علیه ایران است. پیش از سفر‌ها چنین القا می‌کردند که ایران دیر یا زود تلفن را برمی‌دارد و به کاخ سفید تلفن می‌کند، ولی هنگامی که متوجه شدند فشار‌ها نتیجه عکس داده و ایران آماده مقابله با آن است، به یک باره فتیله ادعا‌های کاخ سفید پایین کشیده شد و ترامپ در سفر به ژاپن لحن خود را به نحو ملموسی تغییر داد و این بار پذیرفت که آقای نخست وزیر ژاپن میانجی ماجرا و در مقام پیام‌رسان میان طرفین عمل کند. آیا باید از چنین سفری ذوق زده شویم؟ و گمان کنیم که مسائل حل شده است؟ به طور قطع مسائل ایران و امریکا بویژه در زمانی که شخصی، چون ترامپ عهده‌دار کاخ سفید است، به این سادگی‌ها حل نخواهد شد. نه تنها مسائل امریکا با ایران، بلکه با همه جهان بجز عربستان و اسرائیل و امارات دچار مشکل خواهد شد، زیرا خط مشی ترامپ دوشیدن این دو کشور با وعده‌های سر خرمن بود. به طوری که یکی از مقامات امارات متحده عربی پس از دیدن سیاست عقب‌نشینی ترامپ و بدون آنکه خجالت بکشد، گفت: که: «اعتبار دولت ترامپ و امریکا در خطر است، اگر امریکا به وعده خود عمل نکند، وعده‌ای که از سوی جان بولتون بیان شد که گفت: هرگونه حمله ایران به منافع و متحدان ما با اقدام نظامی فوراً پاسخ داده خواهد شد.» این مقام اماراتی هیچ‌گاه حوصله این را نداشت که فکر کند، چرا امریکا باید به خاطر آنان منافع خود را در خطر بیندازد؟ ترامپ طی همین چند سال حدود ۱۰ هزار بار دروغ گفته است، چرا باید حرف‌های او را باور کرد؟ بنابراین و پس از دوشیدن پول‌های نفتی این کشورها، به احتمال فراوان با آنان نیز دچار اختلاف خواهد شد و تنها اسرائیل است که برای امریکا باقی می‌ماند؛ بنابراین انتظار حل مسائل دو طرف ایران و امریکا با سفر نخست وزیر ژاپن و مقامات اروپایی، انتظار نامعقولی است، چون معلوم نیست که ترامپ حتی به آنچه هم که به نخست وزیر ژاپن گفته است پایبند بماند. ولی آیا این سخن به منزله آن است که به این گفتگو‌ها نباید خوشبین بود؟ یا آنکه آن را شکست خورده یا بی‌فایده دانست؟ پاسخ به این پرسش نیز منفی است. به عبارت دیگر ایران براساس خط‌مشی اعلامی از سوی رهبری معظم خواهان کاهش تنش‌های منطقه‌ای است و طبعاً از هر اقدامی در این زمینه حمایت خواهد کرد. شاید بتوان گفت که اگر این سفر بتواند سایه خشونت و تنش را که به دلیل اقدامات ایالات متحده رخ داده کمتر کند، یک موفقیت قابل توجه محسوب می‌شود. این کف انتظارات از چنین سفری است و البته سقف آن می‌تواند بازگشت ایالات متحده به برجام باشد. توافقی که قدرت‌های جهانی و ایران آن را پذیرفتند و بهترین ایده برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای بود و هنگامی که ترامپ به صورت یک‌جانبه آن را ترک کرد مشکلات نیز آغاز شد. چرا نباید بدبین بود؟ بسیاری از تحلیلگران معتقدند که ترامپ برخلاف وعده‌هایش تاکنون در هیچ یک از برنامه‌های سیاست خارجی خود موفقیتی نداشته است. دیوار مرزی با مکزیک، ساقط کردن دولت ونزوئلا، اختلافات با چین، مسأله هسته‌ای کره شمالی، مسأله ایران، موضوع صلح خاورمیانه، محور‌هایی است که انتظار می‌رفت او به وعده‌هایش عمل کند. تقریباً در اکثر موارد مقدمات وعده‌هایش را انجام داد. ولی مشکل او این است که نتایج آن‌ها را به دست نیاورده است. اکنون امید کوچکی دارد که از زیر بار سیاست‌های تحریمی علیه ایران که حداقل برای تحقق اهداف امریکایی ناکارآمد بوده، خارج شود؛ بنابراین بدون آنکه امیدی به این سفر‌ها بتوان بست، نباید هم به کلی آن‌ها را فاقد فرصت برای کاهش تنش‌های میان دو طرف دانست. امید ما به قدرت داخلی و ملی مردم خود است. اگر این امید برقرار و واقعی باشد، این سفر‌ها نیز دیر یا زود به نتیجه خواهد رسید.


• روزنامه جوان سرمقاله ای با تیتر تساهل‌گرایان فرهنگی اولین قربانیان خود درج کرده که به این شرح است:
در ایران یک تفاهم نانوشته وجود دارد که «اختلاس اصولگرا- اصلاح‌طلب نمی‌شناسد»، این موضوع تا حدودی درست است. اصل منفعت‌طلبی بسیار جذاب است و امیرالمؤمنین فرمود: «سخت‌ترین تصمیم برای انسان زمانی است که به منفعتی راحت دسترسی دارد، اما بخواهد از آن بگذرد»، اما نسبت ذکر شده در اختلاس برای حوزه اخلاق صادق نیست. سخت معتقدم مخالفان و حتی منتقدان جدی نظام جمهوری اسلامی عموماً خود یا خانواده یا فرزندان و نزدیکان گرفتار مشکلات فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی هستند. کمتر انسان مؤمن به حدود الهی را می‌توان یافت که در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کند. ۱۰ سال پیش یک شخصیت انتظامی- امنیتی تحقیقی را روی ۵۰۰ نفر از مخالفان ولایت فقیه انجام داده و به این جمع‌بندی رسیده بود که بی‌قیدی اخلاقی، بی‌حجابی و مسائل مالی خود یا اعضای خانواده آنان را گرفتار کرده است و نتیجه گرفته بود که بین لاابالی‌گری فرهنگی- اعتقادی و مخالفت با نظام جمهوری اسلامی رابطه مستقیم وجود دارد. حدود دو دهه پیش یک مسئول تراز اول دولتی با هفت، هشت شاکی زن به دادگاه رفت، توبه‌نامه نوشت و با کمک دستگاه قضا رهایی یافت. او امروز چنان طرفدار آزادی و زنان است و توئیت‌های مطالبه‌گرانه می‌زند که گویی یک مصلح اجتماعی تمام عیار است، اما حقیقت این است که تساهل‌گرایان فرهنگی اعتقادی به مرزبندی ندارند، ناراحتی آنان برای شکستن قبح دین نیست که منتقد این هستند که چرا اصل رضایت رعایت نشده است. از جدا شدن اتاق کار زنان و مردان در اداره خجالت می‌کشند و آن را توهین به شأن زن و مرد می‌دانند، اما خود «چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند». در واقع آنان ذائقه خود را در قالب انتقاد وارونه و آلودگی خود را پنهان می‌کنند و با اصل رضایت نیز از نفس لوامه رها شده و به «به تو چه» پناه می‌برند. بدون تردید اصحاب ثروت و قدرت اگر نتوانند اصل خودسازی را بر خود حاکم و اصالت‌های خانوادگی را حفظ کنند به همین وادی که نجفی کشیده شد و ده‌ها نفر دیگر نیز به صورت آشکار و نهان درگیر هستند کشیده خواهند شد و سیاسی شدن آن نیز ماجرا را پیچیده‌تر و مشکلی را حل نخواهد کرد. چرا غرب‌گرایان بدون قید بودن روابط اخلاقی را ترجیح می‌دهند؟ چون تعهدات دینی و اخلاقی را عاملی دست و پاگیر می‌دانند، به پایداری روابط زناشویی اعتقاد ندارند و گویی تنوع‌طلبی را به عنوان یک اصل عقلایی در دنیایی که فانی است باید غنیمت شمرد. این احساس زرنگی به دلیل سست شدن کمربند نیست که به دلیل سست شدن اعتقاد به «از اویی و به سوی اویی» است.

• روزنامه صبح نو مطلبی با مضمون فتوشاپ‌های ترسناک منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
ژنرال غلامرضا ازهاری، سکاندار آخرین دولت نظامی در رژیم شاه، ۴۰ سال پیش در آذر ۵۷، وقتی در جمع نمایندگان «سنا» بهمن انقلابی مردم ایران را واقعی ندانست و به مشتی نوار کاست حواله داد، خبر نداشت عاقبت همین نوار‌ها دودمان سلطنت را درهم خواهند پیچید. حالا علم پیشرفت کرده و رقیب، توانایی ملت ایران را نه به نوار کاست، بلکه به فتوشاپ نسبت می‌دهد. برایان هوک، مسوول گروه اقدام علیه ایران در وزارت خارجه آمریکا، اخیرا در اظهاراتی مضحک، توانایی کشورمان در حوزه دفاعی را کار دست فتوشاپ دانست. این گفته آن‌قدر ناچیز و بی‌چیز می‌نمود که وزیر خارجه کشورمان را صرفا به خرج یک عبارت کوتاه واداشت: «خواهیم دید». یادآوری چند نکته می‌تواند پوچی ادعای هوک را اثبات کند. اگر آنطورکه هوک می‌گوید موشک‌های ایران تماما محصول فتوشاپ هستند؛ چرا کشورش پس از خروج از برجام، با همراهی اروپا روند خرده‌گیری از برنامه موشکی کشورمان را تشدید کرد؟ چرا همین الان ناوگروه آبراهام لینکلن در خلیج‌فارس لنگر انداخته و خیال ترک منطقه را ندارد؟ چرا بیش از ۱۲۰ هزار نیروی سنتکام برای مقابله با ایران در منطقه حضور دارند؟ اگر هوک فراموش کرده یا اصلا خبر ندارد، ما به او می‌گوییم همین موشک‌های فتوشاپی دو سال پیش و در حملات موشکی سپاه به مواضع داعش در دیرالزور، بیش از ۵۰ تروریست داعشی را به هلاکت رساند؛ داعشی که بنابر اظهارات ترامپ، دولت آمریکا بنیان‌گذار آن بوده است. نمونه‌های دیگری هم هست؛ اما تا همین اندازه کفایت ترهه بافی‌های این مقام آمریکایی را می‌کند. باشد برای ثبت در تاریخ.


• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر جادوی زبان و قانونگرایی! منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
جادوی زبان است که بسیاری از مدیران و برنامه ریزان گذشته و اکنون ایران در زبان مجازی قانون و قانونگرایی متولد شده، زندگی می‌کنند و می‌میرند، اما هیچگاه به حقیقت و زبان قانون و قانونگرایی واقف نشده و نمی‌شوند! جادوی زبان است که کتابچه آرزو‌های بدون فرجام خود را قانون بنامیم و برای دست یابی به آن‌ها باز هم آرزو کنیم و دست به دعا برداریم! جادوی زبان است که هر نوشتاری سلیقه‌ای را بدون احراز دلایل علمی و پشتوانه عملی روا، پایا و مانا، نسخه بی‌بدیل قانون پیشرفت برای یک ملت بدانیم! جادوی زبان است که ناتوانی‌ها را می‌پوشاند و نادانی‌ها را از نظر‌ها پنهان می‌سازد تا از درک حقیقت قانون و قانونگرایی باز بمانیم!جادوی زبان است که بدون آگاهی از مبانی نظری و کاربردی قانون و قانونگرایی با چینش خطی کلمات غیر یکپارچه برای رفتار‌های سیستم پیچیده و اجتماعی، نسخه شفا بخش ارائه می‌کنیم! جادوی زبان است که اهداف غیر دست یافتنی قوانین را دست یافتنی و تدابیر غیر اجرایی قوانین را اجرایی و آمال بر باد رفته گذشته را قابل دسترس برای آینده جلوه می‌دهد! جادوی زبان است که بازی با کلمات و پازل جملات دل انگیز را در قالب قانون در خواب چنان واقعی نشان می‌دهد که در بیداری با جدیت به دنبال تحقق آن بگردیم! جادوی زبان است که محدودیت‌های شناختی انسان در قانون و قانونگرایی، پدیده‌های اجتماعی را آنچنان ناچیز می‌دارد که همانند کسی باشیم که بدون هر گونه شک و تردید در شبی تاریک و در اتاقی تاریک به دنبال گربه سیاهی بگردد که در آنجا نیست! جادوی زبان است که در قوانین و اسناد فرا و فرودست کشور، واژگان و گزاره‌های والا و ارزشمند برخاسته از مکتب نورانی اسلام اینچنین ناشیانه به مسلخ ناکارآمدی‌ها فرستاده شود تا همچون گذشته برای پاسخگویی علل و آثار بروز مشکلات در زندگی مردم باز هم از اسلام، قرآن، انقلاب و رهبری هزینه شود! جادوی زبان است که تفکر و زبان قانون و قانونگرایی را از هم متمایز جلوه می‌دهد که همیشه ساده ترین، اولین و کوتاه‌ترین راه را بهترین راه بدانیم که این خود آغاز انحراف از معیار‌های قانون و قانونگرایی اصیل است! جادوی زبان است که قانون و قانونگرایی که همانند شعر نغز شاعران و سخنان ناب متفکران، دارای اصالت، انحصار و غیر تکرار شونده است، با ناگزاره‌های غیر اصیل و تکراری بیالاید و گمراهمان کند! جادوی زبان است که هر کس یا هر جناح سیاسی (اعم از اصولگرا و اصلاح طلب)، رشته کلمات و پاره متن‌های کپی شده خود را عین حق و حقیقت می‌داند گویا که باعث و بانی این همه مشکلات ریز و درشت در زندگی مردم خود آنهایند! جادوی زبان است که تقسیم کار ملی در قانونگرایی، جناح‌های سیاسی و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی کشور خود را مسئول و پاسخگوی مشکلات زندگی مردم نمی‌دانند و همواره دیگران را مقصر می‌دانند؟! و در پایان باز هم جادوی زبان است که توجیه گری و فرافکنی را نزد تقسیم کار ملی قانونگرایی بجای پاسخگویی و شفافیت مطرح می‌سازد تا همچون گذشته حل مشکلات زندگی مردم به آینده‌ای نامعلوم حواله شود (شاید وقتی دیگر)!


• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با تیتر بدهی‌های دولت و چند ملاحظه مهم منتشر کرد که به این شرح است:
نسبت بدهی‌های دولت به تولید ناخالص داخلی در ایران پایین‌تر از رقم‌های مشابه این نسبت در دیگر کشور‌ها است. برخی بر این مبنا و با توجه به کسری بودجه دولت، استدلال می‌کنند که دولت باید نسبت به افزایش قابل‌توجه بدهی‌های خود از طریق انتشار اوراق اقدام کند. از آنجا که این اوراق به‌صورت ریالی است، با ریسک نکول نیز مواجه نیست و هر وقت دولت نیاز پیدا کند با چاپ پول، این بدهی‌ها را جبران کند. ضمن اینکه به عقیده این افراد، اصولا در دنیا قرار نیست دولت بدهی‌های خود را بازپرداخت کند و دولت‌ها در زمان سررسید مجددا با انتشار اوراق جدید نسبت به جبران اصل و بهره بدهی‌های خود اقدام خواهند کرد. از آمریکا و ژاپن نیز به‌عنوان نمونه‌های موفق این الگو یاد می‌شود. از سوی دیگر، از آنجا که دولت نیز با کمبود منابع مواجه است، برخی مسوولان دولتی نیز از این پیشنهاد‌های به ظاهر کم هزینه و غیرمخرب استقبال می‌کنند. هرچند نمی‌توان اصل موضوع استفاده از ظرفیت‌های بازار بدهی را کتمان کرد، اما باید برخی ملاحظات مهم را در نظر داشت. شرایط اقتصادی ایران با کشور‌هایی مثل آمریکا و ژاپن، حداقل چند تفاوت مهم و تاثیرگذار دارد:اولا نرخ بهره موثر اوراق دولتی در ایران بسیار بالا (بالای ۲۰ درصد) و در عرف دنیا بسیار پایین (زیر ۲ درصد) است. این تفاوت زیاد نرخ، آثار خود را با عنایت به مفهوم نرخ بهره مرکب به‌طور فاحشی نشان خواهد داد. به‌طور مثال اگر در کشوری نرخ بهره سالانه اوراق ۲ درصد باشد، به‌طور سرانگشتی و با قاعده ۷۰، می‌توان مشاهده کرد که میزان بدهی دولت در این کشور بعد از تقریبا ۳۵ سال دو برابر خواهد شد (۷۰ تقسیم بر ۲). در این کشورها، به دلیل فرجه زمانی بالا (که در مثال فوق ۳۵سال محاسبه شد) دولت در سررسید‌های اوراق می‌تواند به راحتی اوراق جدید منتشر کند و جایگزین اصل بدهی قبلی و بهره ناچیز آن کند و اصطلاحا رول‌اُور کند. اما در ایران و با نرخ‌های بالای ۲۰درصد، تقریبا ظرف سه سال بدهی دولت دو برابر می‌شود. به بیان دیگر بعد از سه سال دولت باید به میزان قبلی اوراق منتشر کند که بتواند فقط نرخ‌های بهره را بپردازد و به همان میزان نیز باید اوراق منتشر کند تا جایگزین اصل بدهی خود کند. بدیهی است که با این شرایط بدهی دولت به‌طور تصاعدی و ظرف هر سه سال دو برابر می‌شود. به این ترتیب نیاز دولت به انتشار اوراق به‌طور مضاعف افزایش می‌یابد و این به معنی افزایش عرضه و در نتیجه کاهش قیمت اوراق یا افزایش شدید نرخ بهره خواهد بود و ظرف چندسال، توان وام‌گیری دولت به سمت صفر میل خواهد کرد؛ مگر اینکه دولت با ایجاد تورم بالا، بدهی خود را خنثی کند! ثانیا کشوری مثل ژاپن اگرچه دارای بیشترین نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی است، اما همزمان یکی از بزرگ‌ترین طلبکاران دنیا است که اوراق کشور‌های دیگر را به‌صورت ارزی خریداری کرده است. علاوه بر این واحد پول و اوراق بدهی ژاپن در دنیا خواهان دارد و حجم قابل‌توجهی از اوراقی که دولت این کشور به‌صورت ین منتشر کرده، توسط سایر کشور‌ها خریداری شده است. ایران چنین شرایطی ندارد و هرقدر به حجم نقدینگی و حجم بدهی دولت اضافه شود، اثر خود را بلافاصله به‌صورت تورم در اقتصاد داخلی نشان خواهد داد. ثالثا عموما در دنیا قواعد سفت و سختی برای انضباط مالی حاکم است. نیاز به هیچ‌گونه توضیحی ندارد که متاسفانه انضباط مالی چندانی در بخش عمومی در ایران حاکم نیست. بیش از ۷۰هزار طرح نیمه تمام و روند فزاینده بودجه جاری دولت شاهد این مدعا است. در این شرایط، هرگونه تسهیل پولی و افزایش بدهی دولت باید بسیار محتاطانه صورت گیرد. انگیزه برای بی‌انضباطی مالی و انگیزه برای بی‌ارزش‌تر کردن پول ملی تشدید می‌شود.

• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر نسخه واقع بینانه برای آرمان اقتصاد بدون نفت منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
روز گذشته مرکز پژوهش‌های مجلس متنی را با عنوان «برنامه اداره کشور بدون نفت» منتشر کرد که حاوی نکات مهمی در مواجهه با تحریم‌های آمریکاست. توجه به محتوای این گزارش از چند نظر مهم است و باید هم مسئولان و هم نخبگان آن را مدنظر قرار دهند:
۱- فارغ از هرگونه تعارف، باید پذیرفت که اقتصاد ایران با تحریم‌های آمریکا تحت فشار قرار گرفته است. آن چه در موضوع فشار‌های تحریمی مهم است، میزان مقاومت اقتصاد ایران در برابر تحریم هاست. گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد که اقتصاد ایران از لحاظ جایگزینی درآمد‌های مالیاتی به جای نفت قابلیت‌های بالایی دارد و همین عنصر مهم‌ترین قابلیت مقاومت پذیری اقتصاد ایران است که باید به آن توجه شود.
۲- واقع بینی اقتضا می‌کند که جایگزینی یک شبه و به عبارت دقیق‌تر یک ساله درآمد ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی نفت در بودجه امکان پذیر نیست؛ بنابراین پیش بینی شده که با انتشار اوراق، آن مقدار از درآمد جایگزین که محقق نمی‌شود، به گونه‌ای از مردم استقراض شود. این واقع بینی قابل توجه و دلگرم کننده است، ولی باید توجه داشت که اولا واقع بینی اقتضا می‌کند که قطعا درآمد فروش نفت کشور صفر نخواهد شد و حتما بخشی از تحریم‌ها دورزدنی است (البته خود گزارش نیز به این واقعیت اذعان کرده است). اما فارغ از این واقعیت، باید توجه داشت که این برنامه حتی اگر نصفه نیمه نیز انجام شود، دستاورد بزرگی در مهار اثرات تحریم‌های تشدید یافته آمریکاست.
۳- پیش نیاز اجرای این برنامه، اصلاحات ساختاری در اقتصاد کشور و به ویژه بودجه که مورد مطالبه رهبر انقلاب نیز بود، است. خبر روز گذشته شورای هماهنگی اقتصادی قوا نشان می‌داد که قرار است از جلسه آینده، این شورا، برنامه اصلاحات ساختاری در دستور کار قرار گیرد. اقدام هر چه سریع‌تر این شورا و تصمیم‌های کارشناسی و عملیاتی برای اصلاح ساختاری باید با همراهی همه دستگاه‌ها و نخبگان باشد و مانند افزایش قیمت بنزین با ناهماهنگی در اطلاع رسانی، دچار مشکل نشود.
۴- مهم‌ترین نکته مستتر در این گزارش پیام قاطع ایران به تحریم هاست. با خروج یک جانبه آمریکا از برجام و تعلل اروپا در مواجهه با این اقدام آمریکا، کشورمان، اجرای بخشی از تعهدات قبلی خود در بخش هسته‌ای را متوقف کرده است. این اقدام برای نشان دادن تصمیم قاطع ایران به برخورد فعال و بدون انفعال با بدعهدی غرب ضروری است، اما کافی نیست. آن چه که تکمیل کننده اقدامات کشور در بخش هسته‌ای است، بهبود وضعیت اقتصادی و عزم جدی برای مواجهه اقتصادی با فشار‌های تحریمی است؛ بنابراین برنامه اداره کشور بدون نفت و عزم بر اجرای این برنامه یک پیام سیاسی مهم نیز دارد که باید مدنظر سیاست گذاران قرار گیرد و در مسیر اجرای این برنامه و نشان دادن امکان مواجهه با همه گزینه‌ها حتی کاهش بیشتر صادرات نفت، عزم جدی جمهوری اسلامی ایران را نشان دهند.اکنون این برنامه پیش روست. ممکن است، دولت به برخی اجزای آن نیز نقد‌هایی داشته باشد، اما در هر صورت لزوم تدوین برنامه‌ای مشخص که بتواند عزم جدی کشورمان در مواجهه با تحریم‌ها را نشان دهد ضروری است. پیشنهاد می‌شود که شورای هماهنگی اقتصادی قوا، همزمان با برنامه اصلاح ساختاری اقتصاد کشور، برنامه مواجهه با کاهش درآمد‌های نفتی را نیز در دستور کار قرار دهد. حتما در این مسیر، گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس می‌تواند، پیش نویس اولیه‌ای باشد که برنامه براساس آن و با اصلاحات لازم در آن نهایی شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *