تحول مدیریتی با جوانان متعهد/ به این ۷ دلیل با آمریکا مذاکره نمیکنیم/ هنر تغییر محاسبات
• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر تحول مدیریتی با جوانان متعهد منتشر کرده که به این شرح است:
بیانیه گام دوم انقلاب در حقیقت مانیفست دومین مرحله تمدن سازی با هدف آمادگی برای طلوع ولایت حضرت بقیهالله (ارواحنا فداه) به شمار میآید و خطاب اصلی آن «جوان مؤمن ایرانی» است. در این بیانیه بهصراحت، عمده بار مسئولیت به سرانجام رساندن این مأموریت تاریخی، متوجه جوانان است، چراکه برای ترسیم افقهای جدید، نیروهای تازهنفس باید نقش اصلی را در کنار نسل اول انقلاب بازی کنند و «شانههای خود را به زیر بار مسؤولیت دهند.» برای ترسیم دقیقتر مؤلفههای ضرورت حضور جوانان در پیشرانهای گام دوم انقلاب اسلامی میتوان به نکات ذیل اشاره کرد. یکم: هر گوشه از تاریخ انقلاب را که بنگریم، نمیتوانیم گوشهای از موفقیتهای آن را بدون حضور و ظهور جوانان تصویر کنیم. در عرصههای جنگ تحمیلی که یکی از سختترین برهههای کشور بود، تقریباً همه فرماندهان جوانانی بودند که هیچ دوره نظامی یا چریکی را بهصورت آکادمیک ندیده بودند و هر آنچه از مهارتهای رزمی در معرکه بکار بستند، حاصل نبوغ و مشورت جمعی آنها بود. نتایج یک تحقیق حاکی از آن است که سن فرماندهان دفاع مقدس غالباً بین ۱۹ تا ۲۶ سال بوده است. در انقلاب علمی که موفق به فتح قلههای آن در کلاس جهانی شدیم نیز جوانان پای کار بوده و هستند، بهنحویکه بهعنوانمثال، در صنعت هوا - فضا جزء ۱۰ کشور صاحب این فناوری هستیم. در شاخههای دیگر علمی نیز نظیر پزشکی، هستهای و نانو تکنولوژی و نظامی نیز صاحب رتبههای برتر بین المللی شدهایم. مجاهد شهید «حسن طهرانی مقدم» که یکی از تأثیرگذارترین و ماندگارترین چهرههای انقلاب اسلامی بود، در زمان کلید زدن صنعت موشکی که امروز به یکی از ارکان قدرت نظام و خار چشم دشمنان تبدیلشده، حداکثر ۳۰ سال داشت. شهید حججی که اگر وی را محبوبترین شهید پساانقلاب بنامیم که باعث انقلابهای فکری و عقیدتی در بسیاری از جوانان شد، سخن بهگزاف نگفتهایم نیز ۲۶ ساله بود. در مدیریتهای بحران و در بلایای طبیعی، این جوانان و گروههای جهادی جوان بودند که حتی پیش از نیروهای امدادی پای کار آمدند و با گریز از خودنمایی، هنوز هم به خدمت مشغولاند. بهبیاندیگر، هر جا گرهای به کار انقلاب افتاده یا هر شتابی که در کشور مشاهده میشود، به برکت حضور نیروهای «مؤمن و حزباللهی» بوده و «کارآمدی» آنها موجب سبکبار شدن قطار انقلاب و سرعت گرفتن آن بهسوی آرمانهای نظام شده است. دوم: جوانان حزباللهی اهل محافظهکاری و مصلحتاندیشی نیستند و تکلیف خود را هر جا بر زمینمانده ببینند، بدون ملاحظه انجام میدهند. این البته به مفهوم کار بدون فکر، شتابزده و هیجانی نیست. در موارد بسیاری دیدهشده که مفاد قانونی و اصول شرعی و انقلابی، ضرورت یک اقدام را مثلاً در بخش فرهنگی یا اجتماعی مشخص کردهاند، ولی به دلیل عاقبتاندیشی و برخی ملاحظات سیاسی، مسئولین دست روی دست گذاشته و بیتحرک نشستهاند، درحالیکه اگر در بخش اجرا، جوانان متصدی امور و از مجوزهای قانونی برخوردار بودند، با روشهای خلاقانه و شیوههای جذاب، بدون فوت وقت آنچه را که باید، انجام میدادند. نکته اینجاست که این فرمول، به مفهوم مرتبط بودن تشدید محافظهکاری با افزایش سن نیست، چراکه نمونههای فراوانی را میتوان آدرس داد که سالخوردگان و معمرین، پا بهپای جوانان در میادین و بزنگاهها حاضر و در کسوت الگوی آنان ظاهر شدهاند، اما آنچه مسلم و به تجربه ثابتشده، اینکه میانگین آرمانخواهی و پافشاری بر اصول و موازین نظام در جوانان بیش از سالخوردگان است. ماهیت انقلاب اسلامی نیز عاری از محافظهکاری و سیاسیکاریهای رایج در دنیا و فرو غلتیدن در دام پراگماتیسم است، ضمن اینکه اصرار بر آن، اثربخشی انقلاب را کمرنگ کرده و از طرفی آرمانخواهی زمانی معنا دارد که با حضور جوانان در عرصههای گوناگون همراه شود. سوم. حضور جوانان در حوزههای مدیریتی کشور یک امر مستحب نیست، بلکه واجبی غیرقابلاجتناب است، چراکه در صورت تداوم حضور مدیران ناکارآمد، ممکن است به برخی نارضایتیها دامن زده شود و بهانه به دست بدخواهانی بیفتد که میخواهند ناکارآمدی پارهای از مدیران فرسوده را به پای کلیت نظام بنویسند و از این رهگذر، مردم را در مقابل حاکمیت قرار دهند. افزون بر این، در اینکه جمهوری اسلامی علیرغم شاخصهای رو به رشد و حرکت سریع در همه عرصهها، با جماعتی از مدیران مواجه است که میز و ریاست را ملک طلق خود میدانند، شکی نیست، لذا اگر بخواهیم که اولاً به دامنه مشروعیت نظام بیفزایم و ثانیاً در جنگ اقتصادی سرافراز شویم، باید مطالبهای در میان جامعه شکل بگیرد که مدیران رخوت زده از مناصب کنار بروند و با حضور جوانان، امید به جامعه تزریق و حرکت سریع در راستای رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهسرعت آغاز شود. بنابراین، تحول در مدیریتها بیش از آنکه مرهون تکنیکها و فنون مدیریتی باشد – که آن هم در جای خود حائز اهمیت است – نیازمند روی کار آمدن نیروهای تازهنفس انقلابی و جوانگرایی است. تأکید بر شاخص انقلابی بودن نیز به این دلیل است که ضعفها و کاستیها، خسارتها و عقبماندگیهایی که موجب ایجاد طیفی از مشکلات در کشورمان شده، همگی ناشی از بیتوجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی، فقدان روحیه و عمل جهادی، پایبند نبودن به ارزشهای دینی و الهی و تن ندادن به راهحلهای داخلی و استفاده از ظرفیتهای داخلی است. این فراز از رهنمودهای رهبر حکیم انقلاب در بیانه گام دوم انقلاب در خاتمه خواندنی است: «دنباله این مسیر (انقلاب) که به گمان زیاد، به دشواری گذشتهها نیست، باید با همت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعالان جوان، در همه میدانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بینالمللی و نیز در عرصههای دین و اخلاق و معنویت و عدالت، باید شانههای خود را به زیر بار مسئولیت دهند، از تجربهها و عبرتهای گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیه انقلابی و عمل جهادی را بکار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته اسلامی بسازند.»
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان به این ۷ دلیل با آمریکا مذاکره نمیکنیم درج کرده که به این شرح است:
آمریکاییها که این روزها دم از مذاکره میزنند، همزمان ناو جنگی خود را نیز به منطقه اعزام کرده و رجزخوانی و تهدید نیز میکنند. درواقع آنان تهدید را ابزاری برای ایجاد ارعاب در ایران و کشاندن آن پای میز مذاکره میدانند. هرچند این ابزار کهنه و بیخاصیت است، اما اگر کشوری در شرایط تهدید، وارد مذاکره شود، طرف مذاکرهکننده چه محاسبه و تصوری از او خواهد داشت؟ نخست آنکه ترسیده، پس تهدید جواب میدهد و باید آن را بیشتر کرد و دوم آنکه به کسی که از روی ترس پای میز مذاکره آمده، نه تنها نباید سرسوزنی امتیاز داد بلکه باید حداکثر امتیاز را از او گرفت و حتی تحقیرش نیز کرد. از این حهت میتوان گفت: مذاکره با آمریکا، افزایش دهنده تهدیدات و در ادامه زمینهساز به خطر انداختن امنیت کشور نیز باشد. شش مورد فوق استدلالهایی صرفاً عقلی و منطقی بود که درک و فهم آنها ارتباطی با مسائل اعتقادی و ایدئولوژیک نداشت. به این معنا که اگر کسی بهره حتی متوسطی از عقلانیت برده باشد، این استدلالها را در رد مذاکره با آمریکا درک و تصدیق میکند. اما نکته آخر مسئلهای اعتقادی و ایدئولوژیک است و مخاطبین آن کسانی هستند که به مسائل دینی و الهی باور دارند. مذاکره با آمریکای مستکبر به امید به دست آوردن سود یا رفع زیان، مصداق دوری از وعده نصرت الهی است. یا باید به خداوند تکیه و اطمینان داشت و یا دنبال مذاکره با استکبار بود. این دو قابل جمع نیست و خداوند نیز به اهل استقامت وعده نصرت داده است. دل بستن به وعده شیطان، نتیجهای جز خسارت و حسرت و ملامت نخواهد داشت. خداوند در آیه ۲۲ سوره ابراهیم میفرماید؛ وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَ الله وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ... و شیطان، هنگامی که کار تمام میشود، میگوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) نیز در خطبه ۵۶ نهجالبلاغه میفرماید: فَلَمّا رَاَی الله صِدقَنا اَنزَلَ عَلَینَا النَّصرَ وَ اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبت...، چون خداوند راستى ما را دید دشمن ما را سرکوب کرد، و یارى خود را بر ما فرو فرستاد. مقاومت، سختیها و رنجهای خود را به همراه دارد، اما عاقبت آن نصرت الهی و پیروزی است، اما مذاکره با شیطان بزرگ یعنی محروم شدن از نصرت الهی.
• روزنامه وطن امروز یادداشت هنر تغییر محاسبات را درج کرده که به این شرح است:
آمریکا باید درک کند از این به بعد ایران برای به عقب بازگرداندن گزینههای فشار آن، «فعالانه» عمل خواهد کرد. حداقل این است که دوران فشار بیهزینه دیگر تمام شده. ایران تاکنون تصمیم نگرفته بود ابزارهای قدرت خود را به ابزارهای اقدام علیه آمریکا تبدیل کند، اما اکنون برای این کار آماده است. اگر آمریکا به بازی همه یا هیچ در مقابل ایران ادامه بدهد، باید بداند فقط- آنگونه که ریچارد هاس بهدرستی گفته- هیچ را به دست خواهد آورد ضمن اینکه هزینههای بیسابقهای هم پرداخت خواهد کرد که تا پیش از این آنها را محاسبه نکرده بود. دیروز یک مقام اسرائیلی گفته اسرائیل فکرش را هم نمیکرد روسیه وارد معادلات منطقه شود. این کاری است که ایران در یک روز انجام داد. ویلیام برنز در نشست هفته گذشته کارنگی بخوبی گفته ایران اگر بخواهد «دستی بسیار باز» برای اقدام علیه آمریکا دارد. ضمن اینکه داستان فقط آمریکا نیست. سعودی، اسرائیل و امارات هم باید هزینه پرداختن را آغاز کنند. حداقل این است که خواهند دید پس از دوشیده شدن توسط آمریکا، چقدر برای آن بیارزشند. تا دیروز لابد فکر میکردند تهدید ایران به اینکه یا همه از منطقه نفت صادر میکنند یا هیچکس، لفاظی است؛ حالا با نگاه به آسمان باید چشمهای خود را بازتر کنند. آمریکا این موضوع را روشن کرده که به دنبال مذاکره نیست، چرا که اساسا به راهی برای تعدیل تحریمها نیندیشیده است. تا زمانی که آمریکا فرمولی برای کاهش تحریمها نشان ندهد مذاکره برای ایران اساسا معنا پیدا نمیکند. تازه در آن صورت هم تجربه برجام به ما میگوید نباید به وعده آمریکا دل بست. ایران جز کاهش تحریمها اساسا درباره چه چیز باید مذاکره کند و وقتی چنین چیزی غیرممکن است کلا چرا باید مذاکره کند؟ حتی درون آمریکا تحلیلگران جمهوریخواه و دموکرات میگویند دولت ترامپ در پی تسلیم یا فروپاشی ایران است و هیچ هدف واقعی دیگری ندارد. متقابلا ایران هم میخواهد روشن کند نه تسلیم میشود و نه فرومیپاشد، منتها بر خلاف تصور آمریکا مذاکره هم نمیکند و از آن مهمتر تحمیل هزینه به آمریکا را شروع خواهد کرد. این چیزی است که آمریکا آن را محاسبه نکرده بود. آمریکا فکر میکرد ترس از فروپاشی برجام یا جنگ باعث خواهد شد ایران به سیاست صبر و تماشا ادامه بدهد. حالا آمریکا میبیند که دیگر نه برجام برای ایران ارزشی دارد نه نمایشهای نظامی پوچ در منطقه از سوی ایران جدی گرفته شده است. دوران فعلی تنش برخلاف بسیاری از تحلیلها و خبرهای فیک این روزها، خیلی پرخطر نیست، ولی اگر ما ثابتقدم باشیم بسیار پردستاورد خواهد بود. آمریکا هارت و پورت زیاد میکند، اما در نهایت تحریمها را که خرج کرده و ابزاری جز عملیات روانی ندارد. اگر از ذهنهای برخی سیاسیون و نخبگان و رسانهها در مقابل این عملیات روانی صیانت کنیم، در عمل تغییر محاسبات آمریکا آغاز خواهد شد.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان دولت جوان و حزب اللهی منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان فرمودند: "جوانان از ۲۲ ساله تا ۴۰ ساله میتوانند در نظام مدیریت کشور تحول ایجاد کنند"و نیز فرمودند: "زمینه را برای روی کار آمدن دولت جوان و حزب اللهی فراهم کنید". این خطاب هم به جوانان هم به مسئولان کشور بود. واقعیت این است که مدیریت کشور از پیرسالاری رنج میبرد. بسیاری از مشکلات کشور بهخاطر آن است که کسانی در "اجرا" جای خوش کرده اند که از تحرک کافی و اقدام بههنگام و تدبیر در رفع مشکلات مردم برخوردار نیستند. آنها گرفتار بیتصمیمی، بدتصمیمی و دیر تصمیمی هستند و اینها نشانههای پیری در مدیریت است. پیامبر اسلام در ۴۰ سالگی به پیامبری از سوی خداوند تبارک و تعالی، مبعوث شد. امیرمؤمنان حضرت علی بن ابیطالب در سی و چند سالگی از سوی پیامبر گرامی اسلام به امر خداوند بزرگ به امامت مسلمین منصوب شد و سیره پیامبر در اداره مسلمین تکیه بر جوانان بود. پیامبر در اواخر عمر خود اسامه بن زید را که جوانی ۱۸ ساله بود به عنوان فرمانده جنگ با رومیان انتخاب کرد. هم او بود که بعد از فتح مکه یک جوان ۲۱ ساله را به فرمانداری ام القرای اسلام منصوب کرد. قیس بن سعد مسئول جمع آوری صدقات یک جوان بود هم او برای فرماندهی حمله به یمن از سوی پیامبر انتخاب شد. زید بن ثابت در جنگ موته که به فرماندهی انتخاب شد یک جوان ۲۰ ساله بود. به تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی برگردیم. اولین دولت بعد از سقوط دولت موقت میانگین سنی آنها ۳۵ سال بود. همین روزها سالگرد فتح خرمشهر است که کمر صدام را در تجاوز به میهن اسلامی شکست. چهره فرماندهان و سربازان خط مقدم جبهه خرمشهر را که میبینیم جوانان عمدتا ۲۰ تا ۳۰ ساله است. وقتی به پیشرفتهای شگرف جمهوری اسلامی در صنعت هسته ای، نانو و ... نگاه میکنیم عمدتا دانشمندان جوانی هستند که در دامن همین انقلاب رشد کرده و شکوفا شدند. شرط اصلی ادامه پیشرفتها و توسعه در جمهوری اسلامی جوانگرایی در حوزه "اجرا"، "تقنین" و نیز در"محاکم قضائی" است. البته این ضرورت در حوزه "اجرا" مضاعف است. به همین دلیل رهبری معظم انقلاب در بیانیه گام دوم خطاب اصلی خود را جوانان قرار داده اند و بیش از ۳۰ بار در عظمت ماندگاری انقلاب و عظمت راه طی شده و در چشم انداز روشن پیش روی انقلاب از آنان یاد کردهاند و مورد خطاب قرار داده اند. البته در بیانات بعدی خود در تبیین گام دوم انقلاب تاکید کرده اند که این رویکرد به مفهوم "پیرزدایی" از انقلاب نیست. پیران و مرشدان انقلاب در هر سطحی باید زمینه ظهور و پیدایی جوانان در صحنههای مدیریت کشور را فراهم سازند. انقلاب امروز در موقعیتی خاص قرار دارد و از گردنهای دارد عبور میکند که به تعبیر رهبر انقلاب "پیچ تند تاریخ معاصر" است. عبور از این گردنه بدون همت و مدیران جوان و فرماندهان جوان ممکن نیست. کمتر از ۹ ماه به انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده است. بعد از آن هم کشور وارد فضای انتخابات ریاست جمهوری میشود. همه نخبگان سیاسی و نقش آفرینان در عرصه مردم سالاری اسلامی باید به این مهم فکر نمایند تا راه را برای ورود جوانان به عرصه "اجرا" و "تقنین" فراهم کنند. از این میان خود جوانان نیز باید با عرضه قابلیتهای علمی، عملی و تجربی خود زمینه را برای ظهور مدیریت جهادی فراهم کنند. برای رسیدن به دولت جوان و حزب اللهی در چارچوب یک تدبیر مردم سالارانه باید مراقب گفتمان سازی دشمن بود. دشمن حتما در این باره برنامه دارد و در رسیدن به این هدف بزرگ اخلال میکند. از هم اکنون باید گفتمان دولت جوان و حزب اللهی شکل و در دستور کار نخبگان قرار بگیرد. اگر غفلت کنیم، از برنامه چشم انداز و نیز گام برداشتن در حوزه بیانیه گام دوم عقب خواهیم ماند.
• روزنامه فرهیختگان مطلبی با تیتر چرا آیتالله خامنهای با اجرای برجام موافقت کردند؟ درج کرده که در ادامه میخوانید:
آیتالله خامنهای با یادآوری تجربه سالهای ۸۲ و ۸۳ در موضوع هستهای میگویند: «تجربهای که در سال ۸۲ و ۸۳ در زمینه تعلیق غنیسازی انجام گرفت، که آنوقت تعلیق غنیسازی را در مذاکرات با همین اروپاییها، جمهوری اسلامی برای یک مدتی پذیرفت، خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن بهنفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنیسازی، امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقا وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیاری را -که البته بهنحوی تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولان ما قبول کردند- آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانی بگویند خب، یک ذره شما عقبنشینی میکردید، همه مشکلات حل میشد، پرونده هستهای ایران عادی میشد.» (۱۲ آبان ۹۲، بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان) با این حال آیتالله خامنهای دولت و تیم مذاکرهکننده هستهای را در روند مذاکرات به حال خود رها نمیکنند؛ خطوط قرمز اعلامشده توسط رهبر انقلاب چارچوبی را برای تیم مذاکرهکننده ترسیم میکند تا مذاکرهکنندگان ایرانی حتیالمقدور به سمت یک «توافق خوب» حرکت کنند و هزینه این تجربه برای مردم کاهش یابد. «متوازن بودن توافق نهایی»، «اخذ تضمینهای لازم از طرف مقابل برای اجرای تعهدات» و از همه مهمتر «لغو کامل تحریمها از همان روز اول اجرای برجام»، مهمترین خطوط قرمزی بود که توسط رهبر انقلاب برای تیم مذاکرهکننده هستهای وضع شد؛ اما امروز نیازی به هیچ استدلالی هم نیست که بدانیم تیم مذاکرهکننده تا چه میزان به این خطوط قرمز پایبند بوده است! به هر صورت متن توافق برجام، ۲۳ تیر ۹۴ با عبور از بخش مهمی از خطوط قرمز رهبر انقلاب توسط تیم مذاکرهکننده ایرانی نهایی شد و محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه نیز رسما به رهبر انقلاب گفت که نتوانسته برخی از این خطوط قرمز را محقق کند: «وزیر خارجه محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلا]اینجا را یا این خط قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم.» (اول فروردین ۹۵، بیانات در جمع مردم در حرم مطهر رضوی) عدم خوشبینی رهبر انقلاب به مذاکرات و همچنین برجامی که اینک بخش مهمی از خطوط قرمز را رد کرده، این تصور را پیش میآورد که آیتالله خامنهای قاعدتا نباید اجازه اجرایی شدن برجام را به دولت بدهد. با این حال مبنای مردمسالاری دینی که در ابتدای متن به آن اشاره شد، اقتضای دیگری دارد. دولت و گروههای سیاسی حامی او تبلیغات بسیار گستردهای بهنفع برجام آغاز کرده و آن را «پیروزی بزرگ بدون جنگ» برای ایران و «آفتاب تابان»ی توصیف میکنند که بهزودی مشکلات بزرگ اقتصادی را برطرف خواهد کرد؛ بهنحوی که حتی مشاور ارشد رئیسجمهور علیاکبر ترکان، نمایندگان را تلویحا تهدید میکرد که «هر روز تاخیر در اجرای برجام، روزانه ۱۰۰ میلیون دلار برای کشور هزینه دارد!» بر اثر این تبلیغات، فضای اجتماعی که با رای به روحانی در سال ۹۲ نشان داده بود تصور میکند از طریق مذاکرات هستهای، بهشت بزرگ اقتصادی نیز در انتظارش خواهد بود، حالا و پس از نهاییشدن برجام هم همچنان این تصور را با خود حمل میکرد؛ بهنوعی که برخی نظرسنجیها مانند ایرانپل، حکایت از آن داشت که توافق هستهای امید مردم به بهبود اوضاع اقتصادی را بیشتر کرده است. درحالیکه پیش از امضای برجام (می ۲۰۱۵، بازه ۱۰ اردیبهشت تا ۱۰ خرداد) ۴۹ درصد از مشارکتکنندگان در نظرسنجی معتقد بودند اوضاع اقتصادی به سمت بهبود پیش میرود و معتقدان به آینده بدتر اقتصادی ۳۷ درصد بودند، این اعداد پس از امضای برجام و در نظرسنجی سهماه بعد (آگوست ۲۰۱۵)، به ۵۷ درصد خوشبین و ۲۹ درصد بدبین تغییر پیدا کرده بود؛ یعنی نزدیک به ۶۰ درصد مردم تصور میکردند اوضاع اقتصادی پس از برجام، بهواسطه برجام، بهتر خواهد شد. همین موسسه در آگوست ۲۰۱۵ گزارش داد ۷۶ درصد از مردم ایران کاملا یا تا حدی از برجام حمایت میکنند. براساس نظرسنجی ایرانپل، در سپتامبر ۲۰۱۵ (شهریور ۹۴) درصد افرادی از جامعه ایران که تصور میکردند آمریکا به تعهدات برجامیاش پایبند خواهد بود (۴۵ درصد)، از آنها که نسبت به این مساله مردد بودند (۴۱ درصد)، بیشتر است. در چنین شرایطی آیتالله خامنهای برجام را به نهادهای قانونی برآمده از رای مردم سپردند تا درباره آن تصمیمگیری کنند و تاکید کردند هر تصمیمی شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی در این باره بگیرند، به آن عمل خواهد شد. (۱۲ شهریور ۹۴، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان) عقیده نگارنده این است که اگر در چنین وضعیتی، مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی به این موضوع پی میبردند که اجرای برجام از عدم اجرای آن برای کشور هزینه بیشتری دارد و مردم نیز در پی بحث و گفتگوهایی که بهویژه در مجلس شکل میگرفت نسبت به این مساله آگاه و از شر تبلیغات رنگی رسانههای غالبا متعلق به جبهه دوم خرداد رها میشدند، احتمالا رهبر انقلاب با عدم اجرای آن موافقت میکردند، اما کار بهنحوی پیش رفت که این آگاهی برای مردم هنوز حاصل نشده بود. به همین دلیل و بهرغم آنکه شورای عالی امنیت ملی ۱۰ ملاحظه و مجلس شورای اسلامی نهایتا در ۲۱ مهر ۹۴ با یک مصوبه ۹ بندی، شروطی برای اجرای برجام توسط دولت تعیین کرده بودند، اما بازهم آیتالله خامنهای این شروط را کافی ندانستند و ضمن تایید آن ۱۹ شرط، ۹ شرط را نیز مستقلا به آن افزودند که بازهم گرفتن تضمینهای کافی از طرف مقابل و لغو تمام تحریمها از همان ابتدای اجرای برجام جزء شروط اصلی بودند که البته این شروط هم در ادامه توسط دولت تامین نشد. بنابراین، آیتالله خامنهای نه به این مسیری که معتقد بودند با مذاکرات هستهای همه مشکلات اقتصادی حل خواهد شد اعتقادی داشته و به آن خوشبین بودند و نه برجام را توافق بدون نقص و خوبی میدانستند، اما برای اینکه یک آگاهی و تجربهای برای ملت و مسئولان شکل بگیرد و مسیر دولت و جامعه بهصورت طبیعی به سمت درست آن هدایت شود، با این مذاکرات و اجرای مشروط برجام موافقت کردند. بهنظر میرسد حالا و پس از گذشت چهار سال از مذاکرات هستهای، این هدفگذاری آیتالله خامنهای بیش از هدفگذاری سایر مسئولان محقق شده است؛ چراکه امروزه کار درباره برجام بهجایی رسیده که آنان که برجام را آفتاب تابان و بارش باران بر سر ملت ایران توصیف میکردند، تاکید میکنند مذاکره با آمریکا دیوانگی است و از آن بالاتر، بر سر نخواستن برجام بهقدری دعوا بهپا شده که «بیبیسی» هم سرپرستی آن را قبول نمیکند و مدام در تلاش است که بگوید آیتالله خامنهای هم در برجام نقش داشتهاند!
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با تیتر تعاملات اخلاقی و اجتماعی منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
در این اوضاع و احوال به سر میبریم که شاهد دیگری هم از غیب رسید و فی الجمله فرد ثروتمندی نیز که در ارتباط با باشگاه پرسپولیس و یکی از بانکهای کثیرالشعب و قلیل النفع برای کشورمان، درگیر محاکمهای پر از خبر و حاشیه شده است. چیدمان نمایش هم جالب است و تمام عناصر لازم برای تحریک عواطف و جلب افکار عمومی را دارد؛ یک طرف این قضیه، پرطرفدارترین باشگاه فوتبال آسیا و میلیونها هوادار جوان و پرشور است و یک طرف دیگرش یک بانک خوشرنگ و لعاب! و بهقول سید جمالالدین اسدآبادی: البنک ماالبنک و ما ادریک ماالبنک؟ میدانیم که این زمینه فساد در ارتباط با بانک و ساختارهای مالی اساساً چه بلایی بوده و هستند؛ به جای شرکتهای خدماتی و کارگاههای تولیدی، مثل قارچهای سمّی از گوشه و کنارشهر و بلاد میهنمان شعبههای بانک و مؤسسههای مالی و اعتباری و قرضالحسنه به نامهای موجّه و مشتری پسند روییده و هنوز در حال رویش است. طبعاً تا وقتی هم که دستگاه پول چاپ کنی به کار مشغول است - و با حذف صفر یا با وجود صفرهای متوالی ـ. به چاپ اسکناس و تراول چک و اوراق بهادار میپردازند، مؤسسات کذایی هم سودآور خواهد بود و کاسبی با پول و ارزهای مختلف میتواند یکشبه گدایانِ از خدا بیخبر را هم معتبر کند و هم پولدار!
برای تخریب یک مملکت، هیچ وسیلهای ظریفتر و مطمئنتر از کاهش ارزش پول رایج نیست. تنزل ارزش پول رایج، تمام نیروهای پنهان اقتصادی را در راستای نابودی به کار میگیرد. تصور نمیکنم در هیچ کجای دنیا به اندازه ایران، خریدن و فروختن پول و تجارت اسکناس و شبهههای ارزی و دلالتها و دخالتهای بیمورد و ناهنجار وجود و وضوحی به این شدّت و وسعت داشته باشد؛ و علاوه بر آن اثرگذار در همه شئون حیات ماست و به غیر از منزلگاه اقتصاد و منزلت اجتماعی،ای بسا که در امور فرهنگی و سیاسی هم به ویژه تعیینکننده است! در این زمینهها باید بپذیریم که پول پرستی، آزمندی و طمع چنان سیطرهای بر حیات و عقاید و آرزوها پیدا کرده که انگار کثیری از جماعت برای کسب پول و سود به هر کاری ماورای قوانین دست میزنند. اما عجب آنکه این اصل ساده که «قانون» تکلیف همه را تعیین کرده و وحدت رویّه قانونی و برابری در مقابل حکم قانون، فقیر و غنی نمیشناسد، از یادها رفته است. به همین دلیل عدهای به جای تمرکز بر جرم و بزه یا برای گم کردن ردپای فساد و غارت اموال عمومی، نمایش بازی میکنند و یک روز جوان پورشه سوار و یک روز سلطان سکه و روز دیگر پشتیبان باشگاه پرطرفدار فوتبال را در مظان قهر و در مرکز اخبار قرار میدهند. جرمها در اذهان نمانده، اما القاب مانده است. ریشههای جُرم و بزه عمیق و برجاست، اما حسرت و نام پورشه در ذهن هزارها جوان که دیگر امکانات و آرزوی خرید یک پراید قسطی هم نخواهند داشت، وسوسهانگیز است! انگار پورشهسواری جرم است یا این پورشهها را استکبار جهانی زیر پای این آقازادههای واجد یا فاقد شرایط قرار داده است؛ یا سکههای بی زبان از آسمان باریده و به جیب سلطان کذایی سرازیر شده؛ یا حوالههای قیر و امکانات پتروشیمی اتفاقا و اشتباهاً در اختیار سلطان معدوم مذکور قرار گرفته است و... البته دنباله این عریضه را در یادداشت فردا به نظر عزیزتان خواهم رساند.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با تیتر ضوابط جوانگرایی منتشرکرد که در ادامه میخوانید:
«کشاندن نسل جوان متعهد به عرصه مدیریت کشور»؛ این سیاست رسمی جمهوری اسلامی است. راه بسیار نزدیک به آن، کنشگری جریان دانشگاهی و حوزوی بهشکل منضبط، فراگیر و خلاقانه است و نیفتادن در دام سیاستبازیهای روزمره. نقص اصلی در تحقق تدبیر جوانگرایی، فقدان شبکه تربیت نیروی انسانی در کشور است؛ فرایندی مشابه حزب که از بدنه افرادی را رشد دهد و وارد مراحل بالاتر کند. در نبود چنین سازوکاری، فعالیتهای خودجوش و انقلابی در عرصه فرهنگ، خدمترسانی و سیاستورزی، احتمالا امیدوارکنندهترین مسیر برای ایجاد شبکه نوآورانهای از منابع انسانی و دستیابی به کارگزارانی متعهد برای ایران است. این بدان معناست که دولت اسلامی متوقف بر شکلگیری و رونمایی توانمندی جوانانی است که اکنون در دهههای دوم، سوم و چهارم زندگی خویشاند. البته، شاخص جوانگرایی در همه منصبها و سمتها، به این شاکله زمانی محدود نیست و مسوولیتهای ارشد متعددی وجود دارد که جوانگرایی در آن، نسبتی با کلیت آن جایگاه داشته و دارد. ریاستجمهوری، شورای نگهبان، ریاست دستگاه قضایی، فرماندهان عالی نظامی و... همهوهمه در چنین ردیفی قرار میگیرند و مثلا اگر در ایران، سرلشکری در زیر ۶۰ سال به این سِمَت مفتخر شود، حتما میتوان از آن بهعنوان جوانگرایی در ارتش یاد کرد. تبیین این نکته ازآنرو ضروری است که افراط و تفریط در جوانگرایی ساختارها و کارگزاران، آفتزاست و همواره باید راه تعادل را پیمود.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با مضمون کلاسی به وسعت خرمشهر و دزفول منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
نمود عینی پیامدهای مثبت ظرفیتهای موشکی کشور را در مقابله با تهدیدات نظامی آمریکا و صهیونیستها میتوان مشاهده کرد آنجا که شخصیتهای نظامی و حتی سیاسی آمریکا اذعان کردهاند که تهدید نظامی علیه ایران یک دیوانگی محض است، چراکه با توان موشکی که ایران دارد شاید بتوان آغازگر جنگ بود، اما قعطا پایان دهنده آن آمریکا نخواهد بود. بر همین اساس هرگونه مذاکره در باب توان موشکی کشور مغایر با امنیت ملی کشور خواهد بود و شاید بتوان گفت که اصرار آمریکا و اروپا بر مذاکره موشکی نیز برای تکرار سناریوی دوران صدام باشد که هدف از آن تضعیف سازی ایران در برابر تهدیدات منطقهای و جهانی است. داشتن توان موشکی برای آن است که از تکرار دزفولها و خرمشهرها جلوگیری شود، از موشکبارانهای دیوانههایی همچون صدام جلوگیری و استقلال و امنیت کشور در برابر هر تجاوزی حفظ شود. سوم و چهارم خرداد در حالی یادآور رشادتها و مقاومت مردم بزرگ خرمشهر دزفول است که یک اصل را نیز با خود به همراه دارد و آن اینکه برای جلوگیری از تکرار دزفولها یک گزینه بیشتر وجود ندارد و آن توجه به توان دفاعی و بویژه موشکی کشور است. چراکه دنیای امروز دیگر دنیای جنگ با شمشیر و یا تن به تن نیست، بلکه این توان موشکی است که حرف نخست را میزند و میتواند مصونیت کشور را تضمین نماید. بر همین اساس توجه به توان موشکی اصلی است مهم و کلیدی که هرگز قابل مذاکره نبوده و نخواهد بود و دشمن باید این توهم را از سر بیرون کند که میتواند با فشار اقتصادی ایران را پای میز مذاکره برای دست کشیدن از توان موشکیاش وادار سازد. ملت ایران همان مردم دزفول و خرمشهر است که ۸ سال با دستان خالی در برابر تمام تجاوزات و جنایات ارتش بعثی ایستاد و حاضر به ترک خانه و کاشانهاش نشد و با مقاومت پاسخ آن همه موشک بارانها و جنایات دشمنان این سرزمین را داد و در نهایت نیز دشمن را تسلیم اراده خویش ساخت. امروز نیز خرمشهرها و دزفولهای دیگر در پیش است که محور آن را نه تهاجم نظامی بلکه جنگ اقتصادی دشمن تشکیل میدهد. دشمنی که میداند توان مقابله نظامی را ندارد و لذا جنگی اقتصادی را به پا کرده است ماندن همگان در میدان و هراس نداشتن از رجزخوانیهای دشمن، تکیه بر داشتههای درون به جای چشمداشت به خارج، میدان دادن به جوانان در عرصههای مدیریتی، دلنبستن به راهکار بیحاصل مذاکره، راهکار پیروزی بر دشمن در این جنگ اقتصادی است.
• روزنامه خراسان یادداشتی با عنوان تله استیضاح ترامپ برای دموکراتها منتشر کرده که به این شرح است:
اکنون به نظر میرسد ترامپ به اندازه یک مو، با استیضاح فاصله دارد و اگر در نهایت نانسی پلوسی زیر فشار دموکراتهای رادیکال همچون الکساندرا اوکازیو-کورتس کوتاه بیاید، دستور آغاز رسیدگی به تخلفات دونالد ترامپ را صادر خواهد کرد. در این صورت، ابتدا موضوع در کمیته قضایی مجلس نمایندگان که در کنترل دموکرات هاست، به بحث گذاشته میشود و درخواست برای محاکمه رئیس جمهوری به تصویب این کمیته خواهد رسید. سپس تمامی اعضای مجلس نمایندگان به موضوع خواهند پرداخت که با توجه به برتری عددی دموکراتها، به احتمال قریب به یقین، طرح استیضاح ترامپ در صحن مجلس نمایندگان نیز تصویب خواهد شد. با این حال، مشکل برای دموکراتها پس از ارجاع پرونده از مجلس نمایندگان به مجلس سنا، جایی که جمهوری خواهان در آن برتری شکنندهای دارند، بروز خواهد کرد. با توجه به شدت مجادلات سیاسی - ایدئولوژیکی در آمریکا که این کشور را دوپاره کرده است سناتورهای جمهوری خواه حتی در صورت وجود مدارک غیر قابل کتمان از تخلفات قانونی ترامپ و لاپوشانیهای وی در خصوص تحقیقات رابرت مولر، به محکومیت و برکناری رئیس جمهور همحزبی خود رای نخواهند داد؛ به ویژه این که چنین اتفاقی، پیروزی در انتخابات ۲۰۲۰ را تقریبا غیر ممکن خواهد کرد. در عین حال، ترامپ نیز برای مقاومت در برابر درخواستهای دموکراتهای کنگره مبنی بر ارسال اوراق مالیاتی یا حضور مشاوران سابقش به منظور ادعای شهادت در برابر اعضای کنگره، نیم نگاهی هم به انتخابات ۲۰۲۰ دارد. به عبارت دیگر، گویی ترامپ به گونهای در حال تحریک جریان رادیکال در حزب دموکرات است تا آنان را به آغاز فرایند استیضاح رئیس جمهوری وادار کند؛ آن هم علیه فردی که در عرصه اقتصادی دستاوردهای قابل قبولی داشته است و جریان بانفوذ و قدرتمند محافظه کاری در آمریکا به پیروزی مجدد وی در انتخابات آینده به شدت دل بسته اند. شکست دموکراتها در استیضاح و برکناری ترامپ - موضوعی که با توجه به برتری جمهوری خواهان در سنا محتمل به نظر میرسد - ناکامی احتمالی آنان در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ را تقویت خواهد کرد؛ مگر این که دموکراتها برای پرهیز از مواجهه با چنین شکستی، روند رسیدگی به پرونده تخلفات احتمالی ترامپ را به بعد از انتخابات ۲۰۲۰ و در صورت پیروزی مجدد وی در این انتخابات موکول کنند. به هر حال، آن چه مسلم است این که سایه شمشیر استیضاح به این زودیها از سر چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکاکنار نخواهد رفت.
• روزنامه جوان در بخش سرمقاله مطلبی با مضمون آنچه ظریف گفت و برخی تصمیم گرفتند که نفهمند! را منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
مدیر یک روزنامه مدعی میشود که «روسیه و چین هم که مثل اروپا با برجام برخورد کردهاند.»، ولی با توضیحات وزیر خارجه معلوم میشود که حرفهای این مدیر رسانهای از سر اطلاعات دقیق نیست، بلکه فقط بازنمایاننده روحیه فرنگدوستی و شرقستیزی اوست، هرچند اسم روزنامه خود را مثلاً «غرب» نگذاشته باشد! سخن دیگر با کسانی است که معلوم نیست با کدام نیت و با کدام منشأ، به دوگانه ساختگی «ظریف-سلیمانی» دامن میزنند. معلوم است که در کشور ما این دوگانهسازی جز خسارت چیزی به بار نمیآورد و اتفاقاً بیشتر خارجیها و دنبالهروهای آنها چنین دوگانهای را پروار میکنند. سلیمانی به اعتراف عموم مردم با «جان» خود به میدان آمده است و هر کس که بخواهد با «نام» خود به میدان بیاید، البته با او و با مردم دوگانه و بلکه بیگانه است. با جان به میدان آمدن هم فقط یک تعبیرش آمادگی برای شهادت و تیر و ترکش و گلوله است، معنای عمیقتر آن گذشتن از هر نام و نشانی و با «عشق» به میدان آمدن است، در این صورت چه باک از درصد محبوبیتهای زمینی و نظرسنجیها و کمیتهای ناپایدار این جهانی. آقای دکتر ظریف اگرچه به آن نظرسنجی کذایی اشاره داشت، اما در همان جلسه تأکید کرد که «فعلاً هماهنگترین فرد کشور با سردار سلیمانی است و حتی قبل از آن جلسه با او در تماس بوده است.» و به همین خاطر معتقد بود که با این هماهنگی «ایران اکنون در اوج قدرت و درست شبیه زمانی است که صدام به عنوان متجاوز در جنگ شناخته شد.» آقایان طرفدار «مذاکره تحت هر شرایطی» این روزها کمتر از برجام یادی میکنند. یک بار نشنیدهایم و در روزنامههایشان نخواندهایم که بگویند «برجام ما کو؟!» به نظر میرسد فشاری که این دسته از افراد به وزارت خارجه برای مذاکره وارد میکنند، خیلی بیشتر از فشار ترامپ و رفقای جنگطلب اوست. هرچند وزیر خارجه در اظهارات اخیر نشان داد که توجهش از ترامپ و رفقای داخلیاش کاملاً معطوف به «مردم و سمبلهای مقاومت» شده است.