طعم قند نصیحت را تلخ نکنیم!
در باب نصیحت کردن، گنجینه عظیمی از احادیث و توصیههای روانشناسانه داریم، اما سوال این جاست که در روزگار کنونی، آدمی چگونه پندی دهد و پندی بشنود که تاثیر گذار باشد و خود نیز متاثر شود؟ اول اینکه همه آدمیان از خرد و کلان جایز الخطا هستند و بیتردید تا اندرز دهندهای نباشد، به خطای خود یا دیرتر پی میبرند یا هرگز پی نمیبرند، پس آنکه خیرخواه ماست و نصیحت میکند وجودش نعمت است و موهبت اش همچون قند، اما اینکه چرا برای برخی به تلخی میگراید، موضوع این نوشته است.
صفتهای لازم یک فرد نصیحت کننده
در فرایند نصیحت سه عنصر وجود دارد: نصیحت کننده، نصیحت پذیر و نحوه طرح و ابراز نصیحت که هر کدام اگر صفاتی را که در ادامه مطرح میشوند، نداشته نباشند، نتیجه آنها دیگر خصلت سازندگی و احیا ندارد و بیشتر جولانگاه خود محوری و خودخواهی دوطرف خواهد بود. در ادامه به چند صفت بایسته و بارز نصیحت کننده، اشاره میشود.
نصیحت کننده همیشه نباید فاعل به نصیحت باشد!
نصیحت کننده باید حقیقتگو باشد نه مصلحت اندیش، فارغ از حُب دنیا و عاری از طمع شخصی، درک واقع بینانه از شرایط فرد و قضاوت به حق داشته باشد و از همه مهمتر خود فاعل به آن چه میگوید و مهربان و ملایم و خوشبین باشد. البته ناگفته نماند که فرد سرما خورده بهترین نصیحت کننده در باب پیشگیری از آن است پس عامل به آن چه میگوییم تعابیر باریکی دارد که تامل و دقت خردمندانه میطلبد. اگر برای مثال پدر کم سوادی فرزند نوجوان خود را به سواد آموزی و تحصیل علم پند میدهد، بدان معنا نیست که او شایسته این کار نیست بلکه برعکس او، چون راهی صعب و سخت را رفته، فرزندش را به راهی سهلتر و کارآمدتر پند میدهد، اما بیشک نصیحت پدری با سواد و فرزانه موثرتر افتد بر فرزند بازیگوش که خود عامل بدان بوده و نمونه و الگوی عینی و عملی نصایح خود است.
حقیقتگو بودن نصیحت کننده یعنیچه؟
حقیقتگو بودن هم که به آن اشاره شد، بدان معناست که حرف دیروزمان بر بادی نچرخد و امروز گونهای دیگر بگوییم. حقیقت همیشه یکسان و بدون تغییر است، آن واقعیت است که هر روز رنگی دارد. برای مثال انسان دوستی و همدردی با همنوع در هر زمان، مکان و واقعیتی، وجوبی همیشگی و یکسان دارد.
واقعبینانه نصیحت کنیم
علاوه بر نکات مطرح شده، اگر نصیحت کننده صرفا بر محوریت حُب دنیا و مقاصد شخصی سخن بگوید نیز بی تردید نه تاثیری دارد نه نفوذی که بر نصیحتپذیر دیر یا زود عیان خواهد شد. در ضمن، درک واقع بینانه از شرایط و قضاوت به حق یکی از شروط هر اندرز دهندهای است. برای مثال کودک خردسال شما نیاز به الگویی پر مهر و محبت برای تصحیح رفتار خود دارد که همانا والدین و معلمان هستند نه صرفا بمباران دستورات کلامی یا به اصطلاح نصیحت، ولی نوجوان ۱۶ ساله شما به درک احساسات خاص سن خود نیاز دارد و در نصیحت و راهنمایی دادن حتما باید نظر وی نیز پرسیده شود و احساس نکند شما میخواهید خودتان را به وی اثبات کنید. همین موضوع در خصوص همسر، فرزند متاهل، عروس، داماد و همکار نیز صدق میکند که هرکدام را با توجه به شرایط خاص خود نصیحت کنیم.
مدعی بی عمل نصیحت نکند!
فاعل بودن به آن چه میگوییم و درخواست میکنیم نیز شرط دیگر نصیحت کننده است که همان حکایت رطب خورده منع رطب نمیکند، است. متاسفانه رعایت نکردن این شرط نه تنها نصیحت را بیتاثیر میکند بلکه از شأن وی نیز میکاهد. مدعی بی عمل برای نصیحت پذیر در دیگر حوزهها نیز همین گونه تعبیر شده و ناکارآمد میشود. روابط بین والد و فرزند، همسران، رئیس و مرئوس و حاکمان و رعایا از نمونههای بارز این موضوع است، فرزندی که دیگر برای والد خود اعتباری قائل نیست یا کارمندی که برای سرپرست خود احترامی قائل نیست، در نهایت به افت کیفیت در روابط بین آنها میانجامد.
مطرح کردن نصیحت باید ملایم و زیرکانه باشد
طرح گفتوگوی نصیحت محور باید ملایم و زیرکانه باشد. برای انجام کاری دشوار هرگز تمام آنرا از فرد نخواهید بلکه ابتدا به قدر توانش درخواست و سپس به تدریج بقیهاش را طرح و مطالبه کنید. در نصیحت نیز همینگونه است؛ ملاطفت، همفکری، پرهیز از مجادله و حتی اگر نیاز بود صرف نظر موقت از نصیحت کردن هوشمندی فرد را میرساند چراکه قصد ما ترمیم است نه تخریب. مثال بسیار بارز آن تصحیح وضو گرفتن فرد سالخورده توسط امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است که داستان آن را همه ما شنیدهایم. همچنین باید توجه داشت که مواجه کردن فرد با فکر و رفتار ناصحیح اش گاه نیاز به طراحی فضایی خاص دارد تا تاثیرپذیری آنرا برای وی هم ممکن کند و هم گواراتر.
برای نصیحتپذیرتر شدن
یک سخن هم برای نصیحت پذیر شدن این است که شاید اصلیترین معضلی که در ذهن بیشتر نصیحتپذیران شکل میگیرد، عبارت است از: «قصد تحقیر و کوچک کردن من را دارد، قصد اثبات هوش و فراست خود را به من دارد و از این قبیل...». بی تردید اگر هرکسی عبارات بالا را درست فرض کند، عصبانی میشود و از خودش دفاع میکند یا حداقل در برابر نصیحتها بی توجهی میکند، اما سوال این جاست که چقدر به تعبیر و تفسیر خود مطمئن هستید؟ بسیاری از نصیحت کنندهها واقعا هیچ قصد و نیتی ندارند. اگرچه ممکن است تمام صفات یک نصیحت کننده خبره را نداشته باشند، ولی انگیزهشان راهنمایی و خیرخواهی است. شاهد این موضوع وقتی است که خود پدر یا مادر میشوید و باور میکنید که والدین شما سالها پیش چه مقاصدی داشتند و شما چه تعابیری داشتید، ولی افسوس که قدری دیر متوجه شده اید.