انتظار شیرین در خیابان فلسطین/ حرف زور دانشجویان به رهبر انقلاب!
رهبر انقلاب وقتی فرمودند نمیدانم چقدر وقت دارم تا مطالبم را برای شما بگویم دانشجویان با گفتن جمله «بعد از افطار»، درخواست کردند جلسه بعد از افطار هم ادامه داشته باشد، اما ایشان در پاسخ با خنده گفتند «این دیگه حرف زوره»؛ دانشجوها هم زدند زیر خنده.
گروه سیاسی - وحید عظیمنیا؛ انگار همین دیروز بود از دانشجویان سراسر کشور برای حضور در دیدار رمضانی رهبر معظم انقلاب ثبت نام کردند تا به قید قرعه، جمعی راهی انتهای خیابان فلسطین شوند. پایان قرعهکشی، آغاز رایزنیهای من شد؛ از انجمن اسلامی دانشجویان مستقل و بسیج دانشگاه علامه تا معاونت فرهنگی و نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری این دانشگاه! قرعه کار به نام منِ دانشجو نیفتاده بود، ولی همین ۱۵ ماه پیش از زبان میزبان، آیه معیت الهی را شنیده بودم؛ «اِنَّ اللهَ مَعَنا».
قرار شد ساعت سه عصر، کمی پایینتر از تقاطع خیابانهای جمهوری و فلسطین، «کارت ورود جایگزین» را بگیرم؛ هنوز خبری از مسئول توزیع کارتها نبود، اما صف ورود دانشجویان به محوطه حسینیه امام خمینی (ره)، غلغله بود. بارش شب قبل و بادهای یکی دو روز اخیر، عصر آفتابی مطبوعی برای دانشجویان روزهدار رقم زده بود.
مسئولان انتظامات مدام از بچهها درخواست میکردند به پیادهروها بروند و خیابان را خلوت کنند حتما به آنها گفته شده است حواسشان به حقالناس باشد تا مبادا رهگذاران اذیت شوند.
آنهایی که کارت ورود و کارت شناسایی داشتند با خیال راحت، صف انتظار را میپیمودند و وصف حالشان: جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست/ گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو...، اما بودند دانشجویان زیادی که یا یکی از کارتهای ورود و شناسایی را نداشتند و یا مثل من کارت ورودشان با کارت شناسایی مغایرت داشت و از همان ابتدا مشهور شدند به «کارت مغایرتها»؛ ما - به قول قیصر امینپور - در عصر احتمال به سر میبردیم، عصری که هیچ اصلی، جز اصل احتمال، یقینی نداشت...
میدانستیم إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ؛ با این حال تا ساعت ۵ عصر، در عصر احتمال به سر بردیم. یکی از دانشجویان که از دانشگاه اصفهان آمده بود میگفت: «خانمم از طریق قرعهکشی تونست کارت ورود دریافت کنه، اما من کارت ندارم و امیدوارم به نحوی بتونم بیام داخل؛ پارسال کارت داشتم، خیلی راحت وارد شدم و بدون کارت هم میشد دقایق پایانی وارد شد، ولی گویا امسال شرایط فرق داره». دیگری با آرامش کامل کنار جوی، مشغول خواندن قرآن جیبی بود و دیگران هم با روی گشاده و تبسم در حال چاق سلامتی بودند. به «حق الناس» باور داشتند و به همدیگر ایمان؛ به همین دلیل کسی نگران تضییع حقش نبود.
لحظه لحظه صف انتظارِ غیر «کارتمغایرتها» کوتاه میشد و استرس «کارتمغایرتها» زیاد؛ چرا که دیگر نمیتوانستند به ردیفهای جلویی حسینیه امام خمینی (ره) برسند تا شاید چهره به چهره و رو به رو به میزبان نظر دربیفکنند؛ اما به همین قانع بودند تا در هوایی تنفس کنند که میزبان تنفس میکند.
نهایتا انتظار شیرینِ انتهای خیابان فلسطین به سرآمد و ما، «کارتمغایرتها» هم توانستیم اولین «گِیت ورودی» را رد کنیم؛ مسئولان گیتها با کمال احترام، انجام وظیفه میکردند. نگرانیِ من، بُردن خودکار و کاغذی به داخل بود که برایم حکم طلا را داشت. بعد از سومین گیت، به سمت راست حرکت کردیم.
ساعت حدود ۵ و ۵ دقیقه وارد حسینیه امام (ره) شدیم. نه آنقدر زود آمده بودیم که معطل شویم و نه آنقدر دیر که به سخنرانی میزبان نرسیم، ولی امکان حضور در ردیفهای جلویی وجود نداشت. پشت ستونها به طور معناداری خالی بود و دانشجویان ترجیح میدادند جایی را برای نشستن انتخاب کنند که زوایه دید خوبی داشته باشد. سهم من ردیفهای انتهایی بود که احاطه کامل به خیز و نیمخیزهای دانشجویان متناسب به حرکات رهبر معظم انقلاب داشتم. دانشجویان در حال همخوانی سرود در محضر مولایشان بودند:
پشت هر لبخند استکبار / تیزی دندان گرگی است
در پس هر فتنه و هر جنگ / رد شیطان بزرگی است
اهل سازش خوب میداند / ملت ما هست دوراندیش
زود خواهد دید آمریکا / با دو چشم خود افول خویش
قرار شد ساعت سه عصر، کمی پایینتر از تقاطع خیابانهای جمهوری و فلسطین، «کارت ورود جایگزین» را بگیرم؛ هنوز خبری از مسئول توزیع کارتها نبود، اما صف ورود دانشجویان به محوطه حسینیه امام خمینی (ره)، غلغله بود. بارش شب قبل و بادهای یکی دو روز اخیر، عصر آفتابی مطبوعی برای دانشجویان روزهدار رقم زده بود.
مسئولان انتظامات مدام از بچهها درخواست میکردند به پیادهروها بروند و خیابان را خلوت کنند حتما به آنها گفته شده است حواسشان به حقالناس باشد تا مبادا رهگذاران اذیت شوند.
آنهایی که کارت ورود و کارت شناسایی داشتند با خیال راحت، صف انتظار را میپیمودند و وصف حالشان: جز در هوای تو مرا سیر و سفر نیست/ گلگشت من دیدار سرو و سوسن تو...، اما بودند دانشجویان زیادی که یا یکی از کارتهای ورود و شناسایی را نداشتند و یا مثل من کارت ورودشان با کارت شناسایی مغایرت داشت و از همان ابتدا مشهور شدند به «کارت مغایرتها»؛ ما - به قول قیصر امینپور - در عصر احتمال به سر میبردیم، عصری که هیچ اصلی، جز اصل احتمال، یقینی نداشت...
میدانستیم إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ؛ با این حال تا ساعت ۵ عصر، در عصر احتمال به سر بردیم. یکی از دانشجویان که از دانشگاه اصفهان آمده بود میگفت: «خانمم از طریق قرعهکشی تونست کارت ورود دریافت کنه، اما من کارت ندارم و امیدوارم به نحوی بتونم بیام داخل؛ پارسال کارت داشتم، خیلی راحت وارد شدم و بدون کارت هم میشد دقایق پایانی وارد شد، ولی گویا امسال شرایط فرق داره». دیگری با آرامش کامل کنار جوی، مشغول خواندن قرآن جیبی بود و دیگران هم با روی گشاده و تبسم در حال چاق سلامتی بودند. به «حق الناس» باور داشتند و به همدیگر ایمان؛ به همین دلیل کسی نگران تضییع حقش نبود.
لحظه لحظه صف انتظارِ غیر «کارتمغایرتها» کوتاه میشد و استرس «کارتمغایرتها» زیاد؛ چرا که دیگر نمیتوانستند به ردیفهای جلویی حسینیه امام خمینی (ره) برسند تا شاید چهره به چهره و رو به رو به میزبان نظر دربیفکنند؛ اما به همین قانع بودند تا در هوایی تنفس کنند که میزبان تنفس میکند.
نهایتا انتظار شیرینِ انتهای خیابان فلسطین به سرآمد و ما، «کارتمغایرتها» هم توانستیم اولین «گِیت ورودی» را رد کنیم؛ مسئولان گیتها با کمال احترام، انجام وظیفه میکردند. نگرانیِ من، بُردن خودکار و کاغذی به داخل بود که برایم حکم طلا را داشت. بعد از سومین گیت، به سمت راست حرکت کردیم.
ساعت حدود ۵ و ۵ دقیقه وارد حسینیه امام (ره) شدیم. نه آنقدر زود آمده بودیم که معطل شویم و نه آنقدر دیر که به سخنرانی میزبان نرسیم، ولی امکان حضور در ردیفهای جلویی وجود نداشت. پشت ستونها به طور معناداری خالی بود و دانشجویان ترجیح میدادند جایی را برای نشستن انتخاب کنند که زوایه دید خوبی داشته باشد. سهم من ردیفهای انتهایی بود که احاطه کامل به خیز و نیمخیزهای دانشجویان متناسب به حرکات رهبر معظم انقلاب داشتم. دانشجویان در حال همخوانی سرود در محضر مولایشان بودند:
پشت هر لبخند استکبار / تیزی دندان گرگی است
در پس هر فتنه و هر جنگ / رد شیطان بزرگی است
اهل سازش خوب میداند / ملت ما هست دوراندیش
زود خواهد دید آمریکا / با دو چشم خود افول خویش
بعد از اتمام سرود، مجری با قرار گرفتن پشت میکروفن، اداره جلسه را بر عهده گرفت و ابتدا از میزبان کسب تکلیف کرد تا شعری بخواند که پاسخ شنید «بخوان ببینم چجوری است» و او خواند... تکیه به حرف چشم آبیها نباید کرد...
مهدی طوسی مجری مراسم امسال بود و همان ابتدا تاکید کرد مدیریت جلسه با دانشجوهاست و از سخنرانان خواست مراعات وقتِ در نظر گرفته شده را داشته باشند؛ در خلال سخنرانیها، برخی دانشجویان از رهبر معظم انقلاب درخواست وقت برای سخنرانی داشتند که ایشان موضوع را به مجری واگذار کردند و طبیعی بود مجری مخالفت کند. برخی دانشجوها هم به عملکرد مجری انتقاد داشتند.
محمدامین مهدیپور دبیر اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان اولین سخنرانی بود که در جایگاه قرار گرفت و سخنان خودش را درباره مسائل اقتصادی، نرخ ارز، تجملگرایی آقازادهها در فضای مجازی و واقعی و حمایت از فتنهگران از سوی وزارت علوم ایراد کرد؛ البته در بخشی از سخنانش درباره ضرورت اصلاح قانون اساسی و تغییر نظام نیمه ریاستی - نیمه پارلمانی کشور به نظام پارلمانی بود.
او در همین جلسه از رهبر معظم انقلاب شنید «درباره ایده «نظام پارلمانی» در مجلس بازنگری قانون اساسی به تفصیل بحث کردیم و به این نتیجهی امروز رسیدیم، چراکه مشکلات نظام پارلمانی برای کشور بیش از مشکلات نظام ریاستی است».
بعد از اتمام سخنان مهدیپور، دانشجویان شعار مرگ بر آمریکا سر دادند و او به محضر رهبر معظم انقلاب رفت.
سیده نرگس سادات حسینی از دفتر تحکیم وحدت دومین سخنرانی بود که سخنان خود را درباره اصلاح نظام انتخاباتی آغاز کرد. او در بخشی از سخنانش گفت نظام هزینهی سنگینی همچون برجام برای مردم سالاری پرداخته است. همچنین وقتی از بازشدن گرههای اجتماعی توسط بانوان سخن گفت، دانشجویانِ پسر با صدای بلند گفتتند احسنت!
امین شریفی نماینده هیئتهای دانشجویی و گروههای جهادی و طه بیات نماینده انجمنهای علمی دانشجویی وزارت بهداشت و درمان به ترتیب سومین و چهارمین سخنران جمع بودند. بیات در بخشی از سخنان خود گفت بسیج ملی کنترل فشار خون از ۲۷ اردیبهشت آغاز شده است و سپس از رهبر معظم انقلاب درخواست کرد به این پوش بپیوندند؛ این موضوع خنده دانشجویان را در پی داشت.
رضا باستانی دانشجوی دکترای حقوق و نماینده بنیاد علمی نخبگان پنجمین نفری بود که سخنرانی کرد. او بهبود عملکرد دستگاه قضا را خواست و اظهار داشت دعاوی خانواده حدود ۲۰ درصد دعاوی کل کشور را تشکیل میدهد.
سعید شعبانیان نماینده کانونهای فرهنگی دانشگاهها به عنوان سخنران بعدی خواستار یکسانسازی این کانونها با تشکلهای دانشجویی شد.
علیرضا شریفی نماینده بسیج دانشجویی هفتمین سخنرانی بود که در جایگاه ناطقان قرار گرفت و حرفهای او بارها از سوی دانشجویان مورد تائید قرار گرفت. اشرافیگری، عدم مرزبندی با دشمن، فاصله گرفتن از ارزشهای انقلاب، آرایش نامناسب دولت و ... از جمله محور سخنان شریفی بود.
او وقتی در بخشی از سخنانش گفت «نمایندگان در حال گرفتن آرایش جنگی هستند، اما خدا میداند انتخاباتی یا اقتصادی»، با احسنت گفتن دانشجویان مواجه شد. همچنین تقاضای تفکیک ریاست شوراهای عالی از جایگاه ریاست قوا هم احسنت دانشجویان را به دنبال داشت.
نماینده بسیج دانشجویی در این جلسه خطاب به برخیها گفت اگر جنگ شود شما در ویلاهایتان آرام بخوابید حاشا اگر جوانان انقلابی بگذارند به خاک کشور تعرض شود. دانشجویان پس از این جمله شعار «حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست» سر دادند.
شریفی در پایان سخنانش خطاب به رهبر مظعم انقلاب گفت آقاجان ما سنت شکنی کردیم و از شیراز برای شما هدیه آوردیم. در این لحظه دانشجویان همه نیم خیز شدند تا ببینند این هدیه چیست. او سپس عکس شهید نادر مهدوی فرمانده منهدمکننده ناو آمریکایی را به ایشان تقدیم کردند و این عکس تا پایان جلسه در کنار فرمانده کل قوا قرار داشت.
مرضیه افشارنیا نماینده تشکلهای دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی هشتمین سخنران این محفل بود او نیز با سخنان خود چندین بار از دانشجویان احسنت گرفت. ابتدا خطاب به رهبر انقلاب گفت: حضرت آقا اجازه میفرمایید؟ و پاسخ شنید بله.
دانشجویان بعد از شنیدن جمله «جنگ را با ۲۰ سالهها بردیم و اقتصاد را با ۶۰ سالهها باختیم» کف زدند. رهبر معظم انقلاب در همین جلسه و خلال منویاتشان به این جمله اشاره داشتند.
همچنین وقتی افشارنیا گفت آقایان مسئول شما حاضر به خرید پراید با این قیمت بالا و کیفیت پایین برای آقازادهها هستید؟ دانشجویان مجدد کف زدند و احست گفتند.
محمدحسین صبوری دبیر اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی سخنرانی بعدی بود که درباره خصوصی سازی افسار گسیخته سخن گفت و در بخشی از اظهاراتش گفت که آموزش و پروش را به عنوان خرید خدمت، خصوصی سازی میکنند.
رهبر معظم انقلاب در همین جلسه با اشاره به خطاهای بزرگ انجامشده در زمینهی خصوصیسازی، گفتند «بنده در این خصوص مکرراً تذکراتی دادهام که در برخی موارد منجر به اصلاح یا توقف کار نیز شده است، اما اصل خصوصیسازی نیاز مبرم اقتصاد و کشور ما است و نباید جلوی آن گرفته شود، بلکه باید جلوی لغزشها و خطاها در خصوصیسازی گرفته شود».
رضا پیوندی نماینده نشریات دانشجویی دهمین سخنرانی بود که از برخوردهای تنگنظرانه با این نشریات انتقاد کرد و در پایان سخنانش به زبان ترکی گفت «آقا جان وقت یوخ - سوزموز چوخ چوخ» (آقا جان وقت نیست و حرفمان خیلی زیاده).
پیام مرادی دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل هم آخرین سخنرانی بود که تاکید کرد بعد از ۴۰ سال دیگر فرصت آزمون و خطا نداریم.
او از واردات غذای سگ و لوازم آرایش انتقاد کرد و معتقد بود شورای عالی انقلاب فرهنگی از حضور ابومشاغلها رنج میبرد. وقتی گفت: «جوانی ما در زمان کسانی طی شد که استاد تمام فرصتسوزی هستند»، دانشجویان بازهم سوت و کف زدند.
مرادی سخنانش را با شعر به پایان رساند که در بخشی از آن میگفت من از آقای خامنهای میخواهم تمام شهر را آئینه کاری کنید...
بعد از سخنرانی حدود ۲ ونیم ساعته دانشجویان، ناخدای باخدای کشتی انقلاب منویات خودشان را شروع کردند. آراستن مجلس به سخنی از امام صادق (ع) نشان از توجه حضرت ایشان به مسئله علم دارد کما اینکه بارها به این مهم اشاره فرمودهاند. «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَیَّنُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقَارِ. در طلب علم باشید، و با فراگرفتن آن خود را أیضاً با حِلْم و وقار زینت کنید». جملهای نیز از حضرت امام (ره) رو به روی جایگاه نصب شده بود: «خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید».
ایشان در همان ابتدای کار دانشجویان را به مثابه فرزندانشان عنوان و به آنها توصیه کردند با دقت انتقاد کنند تا طرف مقابل نتواند به راحتی علیه آنها اقامه دعوا کند.
رهبر انقلاب وقتی فرمودند نمیدانم چقدر وقت دارم تا مطالبم را برای شما بگویم دانشجویان با گفتن جمله «بعد از افطار»، درخواست کردند جلسه بعد از افطارهم ادامه داشته باشد، اما ایشان در پاسخ با خنده فرمودند «این دیگه حرف زوره»؛ دانشجوها هم زدند زیر خنده.
نظرات بینندگان
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *