بازندگان تحریم نفت ایران/ این باب بسته است/ وقتی مکرون دنده معکوس میکشد!
• روزنامه حمایت در بخش یادداشت مطلبی با تیتر بازندگان تحریم نفت ایران را منتشر کرده که به این شرح است:
آمریکا در حالی معافیت تحریمی هشت کشور خریدار نفت ایران را تمدید نکرد که ضربان سیگنالهای بازار نفت در حال افزایش است. روز گذشته، هر بشکه نفت برنت دریای شمال از مرز ۷۳ دلار عبور کرد و ۳۹ سنت گرانتر شد. روز جمعه هم هر بشکه نفت اوپک، ۷۲.۶۱ دلار قیمتگذاری شد و نفت آمریکا نیز با افزایشی بیش از یک درصد، ۶۳.۵۱ دلار به فروش رسید. آمریکاییها پس از خیز اخیر خود برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران، مدعی شدند که قطع سهمیه ایران از بازار انرژی جهان، تأثیر اندکی بر قیمتها دارد، حالآنکه بیخردی کلیددار کاخ سفید در خط و نشان کشیدن برای ایران طی هفته گذشته باعث شد که قیمت این کالای راهبردی حدود سه درصد افزایش یابد و برای ماههای آینده با قیمت ۹۰ الی ۱۱۰ دلار پیشفروش شود. افزایش سه درصدی قیمتها طی هفت روز به این معناست که ادامه سیاستهای آمریکا در هفتههای آینده، ریسک بالا رفتن قیمتها را به همراه دارد. بهعبارتدیگر، در حال حاضر دو عامل بر آینده بازار انرژی و قیمت نفت سایه انداخته است. اول، دغدغه جدی در خصوص تضمین عرضه نفت در غرب و شرق آسیا که سیاستهای ضد ایرانی ترامپ، باعثوبانی آن بوده است. هفته گذشته طی یک حادثه مشکوک در بندر فجیره امارات، چند نفتکش اماراتی و سعودی هدف حمله قرار گرفتند که برخی از آن بهعنوان ۱۱ سپتامبر آمریکا در منطقه یاد کردند تا بهانهای برای حضور نظامی بیشتر تروریستهای پنتاگون در غرب آسیا باشد. از سوی دیگر، جنگ روانی واشنگتن در خصوص اعزام روتین ناو آبراهام لینکلن، طرح استقرار ۱۲۰ هزار نیروی آمریکایی در منطقه، اعزام بمبافکنهای آمریکا که هر از گاهی در پایگاههای کشورهای خلیجفارس نشست و برخاست دارند و ناآرامیها در لیبی و ونزوئلا موجب شده تا بازار نسبت به این تحولات واکنش منفی نشان دهد، بهنحویکه پس از هر توئیت یا سخنرانی ترامپ، پمپئو و بولتون، اندیکاتورهای شاخص نفت دچار نوسان میشوند. از سوی دیگر، امارات و عربستان دو کشوری هستند که وعده کردهاند کمبود نفت ایران را جبران کنند، درحالیکه این دو در معرض انواع تهدیدات سهمگین از سوی یمنیها قرار دارند. بهعنوان نمونه، حمله پهپادی هفته گذشته انصار الله به خطوط لوله و ایستگاههای پمپاژ نفت در بندر فجیره عربستان در پاسخ به جنایات ریاض علیه یمن نیز عامل دیگری در عدم اطمینان از عرضه نفت بوده است. دوم، تهدید مشتریان سنتی نفت ایران به متوقف کردن خرید و سفارشات خود از کشورمان و واکنش آنها به تحریمها نیز در افزایش قیمت نفت مؤثر بوده است. ترکیه، هند، چین، کره جنوبی و ژاپن ازجمله این کشورها هستند که مخالفت خود را با تحریم ایران نشان دادند که در این میان، واکنش آنکارا و پکن از دیگران تندتر بود. چین پیش از تحریمها در ماه دوم سال میلادی جاری، ۷.۴ درصد واردات نفت خود از ایران را نسبت به مدت مشابه در سال ۲۰۱۸ افزایش داد و به ۵۱۲ هزار بشکه در روز رساند. چشمبادامیهای چینی در حال حاضر در کشاکش یک نبرد تجاری سنگین با آمریکا هستند و بههیچوجه نمیخواهند که امر و نهی کشوری را اطاعت کنند که در تلاش است تا صادراتش را کاهش دهد. از سوی دیگر، آمریکا همزمان برای داغ نگهداشتن تنور بحران کره شمالی میکوشد و از طرفی، تسلیحات پیشرفته را به همسایه جنوبی پیونگیانگ میفروشد. این عوامل درمجموع، بیش از آمریکا، کشورها و شرکتهای آسیایی را متضرر میکند که سالهاست به روال خرید نفت مرغوب ایران عادت کردهاند و حالا بهاجبار باید رویهای دیگری را در پیش گیرند. علاوه بر موارد ذکرشده، حذف نفت ایران اساساً ممکن نیست، چراکه این تصمیم آمریکا پیامدهای سنگینی برای واشنگتن به همراه خواهد داشت. ترامپ گمان میکند که ایران، فلان کشور دسته چندم است که با تحریمها کمر خم کند. جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده که اگر نفت ایران از تنگه هرمز صادر نشود، اجازه نخواهد داد که نفت دیگران هم از این باریکه عبور کند؛ لذا تصمیم ترامپ یک اشتباه استراتژیک است که هم چشمانداز بازار انرژی را به خطر میاندازد و هم به تتمه آبروی نداشته آمریکاییها چوب حراج میزند. نکته بعدی این است که قول ریاض و ابوظبی به پدرخوانده خود مبنی بر پر کردن جای خالی ایران در بازار نفت در صورتی محقق میشود که نظر مساعد و موافق دیگر اعضای اوپک را به دست آورند، در غیر این صورت باید ریسک به خطر افتادن موقعیت خود در «سازمان کشورهای صادرکننده نفت» را به جان بخرند. ضمن اینکه ظرفیت تولید نفت عربستان در حال حاضر کمتر از ۱۰ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه است، درحالیکه بنا دارند این میزان را حدود ۲ میلیون بشکه دیگر افزایش دهند. اولاً همچنان که نگارنده این سطور پیشتر اشارهکرده است، این گسترش ظرفیت تولید سعودیها بهسرعت محقق نمیشود و ثانیاً با تهدیدات روز افزونی که از سوی پهپادهای پیشرفته انصار الله یمن علیه تأسیسات نفتی این کشور صورت گرفته، نفت عربستان، یکی از ناامنترین منابع تأمین انرژی در جهان به شمار میرود. یک بخش مهم از مخالفت مشتریان ایران با تحریمهای آمریکا هم به همین موضوع بازمیگردد. سعودیها گرچه در دامان بهظاهر گرم یانکیها در امنیت هستند، اما اختلافات شدید داخلی، تهدید مرزهای زمینی، هوایی و دریایی و تأسیسات شرکت نفت آرامکو از سوی انصار الله و سرشاخ شدن آنها با ایران، منابع نفت این کشور را بسیار متزلزل کرده و آنها ترجیح میدهند با کشوری داد و ستد کنند که علیرغم سنگینترین هجمههای نظامی و اقتصادی همچنان سرپا و مقتدر ایستاده است تا دولتی که میلیاردها دلار صرف پدافند موشکی پاتریوت میکند، ولی بهسادگی صادرات ۳ میلیون بشکه نفت آن در معرض تهدید قرار میگیرد. نکته بعدی این است که اجبار کشورهای شرق و غرب آسیا به انحصار تأمین انرژی از یک یا دو کشور، امنیت و غرور ملی آنها را خدشهدار میکند و این مسئلهای است که آنها نمیتوانند بهراحتی و با یک بیانیه آن را بپذیرند. عصر تکقطبی بودن دنیا به سر آمده و امروز دولتها منافع ملی خود را فدای حرفشنوی از آمریکاییها نخواهند کرد، کما اینکه برخی دولتمردان آمریکایی هم نسبت به پیامدهای تحریم نفت ایران ازجمله جهش اقتصادی کشورمان و تشکیل ائتلافهای اقتصادی قدرتمند در غرب و شرق آسیا هشدار داده بودند. طرفه آنکه تمدید تحریمهای نفتی ایران از یکسو کاخ سفید را یک گام دیگر به شکست کامل در برابر جمهوری اسلامی نزدیکتر کرده و از سوی دیگر، باعث ضرر و زیان کشورهایی میشود که پیشتر از ناحیه راهبردهای یکجانبهگرایانه واشنگتن زخم خوردهاند و درنتیجه انگیزه آنها را برای تقابل بیشتر با آمریکا مضاعف میکند.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان این باب بسته است منتشر کرده که به این شرح است:
دیدیه بیلیون، پژوهشگر موسسه روابط بین المللی و راهبردی فرانسه (ایریس) میگوید «اروپاییها میتوانند نظر ایران را درباره برجام تامین کنند، اما نمیخواهند و اراده سیاسی لازم را ندارند و اینستکس نوزادی مرده به دنیا آمده است». براین اساس هرگونه فرصت دادن به اروپاییها و مذاکره با آنها نیز بینتیجه است. چهارم-فروکش کردن فشارهای رسانهای–سیاسی آمریکایی در بازی القای جنگ، نشان داد که آمریکا پیام سخنان رهبرمعظم انقلاب در دیدار رمضانی مسئولان نظام و موضع قاطع نظام را به خوبی درک کرده است. رییس جمهور آمریکا در جمع هوادارانش در فلوریدا ابتدا به بازی بودن اعزام ناو جنگی به خلیجفارس اذعان کرد و بلافاصله ناامیدی خود را از هرگونه مذاکرات با ایران نشان داد و گفت: «امیدوار بودم بتوانم در زمانی که شاید هرگز رخ ندهد، احتمالا رخ نخواهد داد، بنشینم و با ایرانیها بر سر توافقی کار کنم»!. پمپئو هم در گفتگو با شبکه سی ان بی سی اذعان میکند «ایران یک تهدید فعال برای منافع آمریکاست و برای همین میخواهیم با آنها مذاکره کنیم!». این یعنی آمریکا از قدرت تهدید کنندگی ایران ترسیده و آن را درک کرده است که نشان میدهد سیاست دفاعی و موشکی و نفوذ منطقهای ایران بازدارنده بوده و باعث شده آمریکاییها خود را مجبور به مذاکره ببینند، نه جنگ و رسما و علنا پیام بدهند ما خواستار جنگ نیستیم!؛ و اکنون با این موضع آمریکاییها و در مقابل موضع قاطع رهبرمعظم انقلاب، برای همگان روشن شد که «نه آمریکا با ایران جنگ میکند و نه جمهوری اسلامی با آمریکا مذاکره میکند». پنجم-با توجه به اینکه دولت امکانات و اختیارات کافی و حتی فراقانونی از طریق جلسه هماهنگی سران سه قوه را دارد، باید سیاست «صبر استراتژیک» خود به امید گشوده شدن «باب المذاکره» را از طریق «باب المقاومه» به «اقدام استراتژیک»، چه در سیاست داخلی برای دنبال کردن رونق تولید و خودکفایی و چه در سیاست خارجی برای شکست تاریخی آمریکا و فراهم کردن زمینه جهش اقتصادی کشور در آینده تبدیل کند.
• روزنامه وطن امروز یادداشتی با عنوان وقتی مکرون دنده معکوس میکشد! را منتشر کرده که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید:
مانوئل مکرون در سخنان اخیر خود، از یکسو به ترامپ و نتانیاهو تضمین داده است نسبت به تحدید توان موشکی ایران (در کنار پدیدهای به نام برجام نابودشده) پایبند بماند و از سوی دیگر خطوط کلی نقشه راه مشترک «واشنگتن- اروپا» را بار دیگر برای همتایان اروپایی خود تشریح و یادآوری کرده است. وی در حقیقت از دیگر اعضای اتحادیه اروپایی خواسته است از این مسیر منحرف نشوند! در مرحله سوم، مکرون از ایران خواسته است به جای احیای برجام، رو به «توافق جدید» بیاورد. ترامپ نیز در یکسال ابتدایی حضور خود در کاخ سفید دقیقا همین خواسته را از ایران مطرح کرد. آن زمان ترامپ خواسته بود برجام با موضوعاتی از جمله تحدید توان موشکی و منطقهای ایران و اعمال محدودیتهای فرازمانی علیه برنامههای هستهای کشورمان تکمیل شود. همچنین کاخ سفید از بازیگران اروپایی خواسته بود ایران را بابت دسترسی بازرسان آژانس (بخوانید عوامل آمریکا و اروپا) به اماکن نظامی کشورمان تحت فشار قرار دهند. هماکنون چنین خواستههایی از لسان مقامات فرانسوی بیان میشود. مکرون در این معادله، نقش سخنگوی ترامپ و بولتون را ایفا میکند. چنانکه تاکنون بارها عنوان شده است، تفکیک بازی آمریکا و اروپا از یکدیگر در قبال ایران و برجام، حکم خطایی راهبردی و جبرانناپذیر را در حوزه سیاست خارجی کشورمان دارد. سخنان مکرون نشان میدهد وی و اربابانش در آن سوی آتلانتیک، نسبت به برهم ریختن پازل مشترک «واشنگتن- اروپا» در قبال ایران احساس خطر کردهاند. این «احساس خطر»، باید تبدیل به یک «خطر واقعی» برای غرب شود. در این صورت، جمهوری اسلامی ایران قدرت مانور فوقالعادهای در برابر واشنگتن و بازیگران اروپایی پیدا خواهد کرد. امروز، روز رمزگشایی کامل از سخنان مکرون است. زمان آن رسیده است که افکار عمومی کشورمان از طریق وزارت امور خارجه و با استناد به دادههای مستند موجود، نسبت به بازی مشترک و وقیحانه کاخ سفید و متحدان اروپایی آن در قبال نظام و ملت ایران آگاه شوند. در این صورت، کمترین آبرویی برای افرادی مانند آنگلا مرکل، امانوئل مکرون و ترزا میباقی نخواهد ماند.
• روزنامه رسالت یادداشتی با عنوان سرمایه در گردش واحدهای صنعتی همتی مضاعف میطلبد! را منتشر کرده که به این شرح است:
۱. پیش از این نوشتیم که در آن سال هایی که رئیس جمهور محترم در وصفش گفتند ".. دیدید که ما دنبال آن بودیم که قیمت ارز را بالا ببریم جامعه میآورد پایین. حریف نمیشدیم ما میگفتیم ارز ۳۰۰۰ تومان، اما مردم میگفتند ارز ۲۰۰۰ تومانی "، با تثبیت غیرواقعی نرخ دلار نه تنها واردات بی رویه بلکه قاچاق – از مبادی رسمی و غیر رسمی – تولید را نفس انداخت.
۲. با رها شدن فنر نرخ غیرواقعی نرخ دلار دراردیبهشت سال ۱۳۹۷ و قدرت نمایی عوامل متعدد روانی ناشی از تحریم و شیطنت اذناب ایالات متحده در منطقه و به تبع آن افزایش غیر واقعی نرخ دلار، صرفه اقتصادی برای واردات و قاچاق کالا کاهش یافت و فرصت مناسب برای تولید و تولید کننده و رونق صنعت فراهم آمد.
۳. سابقه نه ماهه ریاست آقای همتی بر بانک مرکزی حکایت از تلاش فراوان ایشان و همکاران شان در مدیریت نرخ دلار با لطایف الحیل روانی و اقتصادی و بانکی است که البته نتیجه آن افزایش نرخ دلار از ۹۵۰۰ تومان به ۱۵۰۰۰ تومان در روزهای جاری است که خروجی آن نامساعدتر شدن شرایط برای واردات بی رویه و فرصت طلایی برای رونق تولید و حتی صادرات محصولات داخلی است.
۴. از مهمترین شعارهای آقای همتی، اصلاح سیستم بانکی بوده و هست و با شیوههای مختلف توانسته اند در مدیریت – و کاهش - بدهی بانکها به بانک مرکزی اقدامات موثری انجام دهد، اما آنچه در این روزهایی که در سایه افزایش نرخ دلار- رونق واردات و قاچاق کاهش یافته و فرصت برای رونق تولید و صنعت فراهم شده است- لازم و ضروری است تامین سرمایه در گردش واحدهای صنعتی توسط سیستم بانکی است که از یک سو وظیفه ذاتی بانکها است و از سوی دیگر از مهمترین رسالتهای بانک مرکزی و ریاست آن و صد البته مصداق آرایش جنگی بانک مرکزی و سیستم بانکی است. هر چند تامین به موقع و موثر سرمایه در گردش واحدهای صنعتی در گرو هماهنگی مثلث سیستم بانکی، وزارت صمت و صنعتگران این مرزو بوم است که به طور قطع با هدایت راهبردی سران قوا خواهدتوانست ابزار تحریم را نه تنها با تامین نیاز داخلی، بلکه با گشودن روزنههای صادرات محصولات تولید کشورمان، کند و خنثی نماید، اما صدور این فرمان طلایی و مهیا نمودن سازوکارهای اجرایی و عملیاتی آن در حیطه اختیارات ریاست محترم بانک مرکزی است که امید است هر چه زودتر نصرت عبدالناصر همتی به رونق تولید در قالب تامین سرمایه در گردش واحدهای صنعتی، روزنههای جدید و موثری را برای شکوفایی این مرز وبوم بگشاید.
• روزنامه فرهیختگان سرمقالهای با تیتر چرا رئیسجمهور به جلسات شورا علاقه ندارد؟ درج کرده که به این شرح است:
این روزها ضعف پایگاه اجتماعی جناب حسن روحانی و دولت و زمزمههایی مبنیبر عبور بخشی از جریانهای حامی از دولت و رئیسجمهور بهدلیل ناتوانی در عمل به وعدههای مختلف خصوصا معیشتی و اقتصادی، ایشان را در برابر نقدها و اظهارنظرهای مخالف، ناشکیبا و نابردبارتر کرده است؛ لذا وجود احساس موقعیت شکننده از لحاظ اجتماعی باعث شده دولت و شخص رئیسجمهور به انتقادها و منتقدان با بالاترین فرکانس واکنش نشان دهند. علاوهبر این، با توجه به برجسته کردن گفتمان آزادی در شعارهای انتخاباتی دولت روحانی نسبت به دولتهای هاشمی و احمدینژاد، انتظارات اجتماعی از شخص رئیسجمهور در تساهل و مدارا با منتقدان و حتی مخالفان و توجه به خردجمعی و اهمیت به جایگاه شورا بیشتر نیز بوده و این خود مزید بر علت شده است. اما آنچه مایه تعجب و البته تاسف است، عدم واکنش دیگر مدعیان گفتمان آزادی و جریان اصلاحطلبی نسبت به اینگونه رفتارهای جناب حسن روحانی است و این در حالی است که این جریان که سرنوشت سیاسی خود را در انتخابات به حسن روحانی گره زده و رسما خود را تضمین روحانی دانسته بود، نهتنها امروز در حوزه اقتصادی کارنامهای ناموفق را برای جامعه به ارمغان آورده، بلکه در حوزه سیاست داخلی نیز تماشاگر تضعیف و به حاشیه رانده شدن گفتمان آزادی توسط دولتی است که خود حامی جدی آن بوده است. خوب است برای جریان اصلاحطلب یادآوری کرد آنجایی که مقابل رفتارهای غیردموکراتیک از سوی چهرههای شاخص خود، سیاست سکوت پیشه کرده، دچار آسیبهای جدی شده و بعضا سرآغاز شکستهای سیاسی را به نظاره نشسته است. بهطور نمونه اقدامات غیردموکراتیک رئیس دولت اصلاحات در انحلال شورای شهر اول تهران و همچنین عدم اجازه حضور به جناب محمود احمدینژاد در کسوت شهردار تهران در جلسات هیات دولت بیش از اینکه منجر به حذف مخالفان شود، زمینه سقوط گفتمان اصلاحات و خروج آنها از مدار اقبال اجتماعی را فراهم آورد و آسیب جریان اصلاحطلبی را تا آن حدی بالا برد که مهمترین نامزد آنها در انتخابات ۸۴، نفر پنجم شد و بعد از یک دهه شکست در انتخاباتهای پیاپی، برای رهایی از این وضعیت به روحانی که هیچگاه نسبتی با شعار آزادی نداشته، پناه بردند و حالا کمکم ناسازگاری با آزادی از دل اقدامات این دولت نیز بیش از گذشته نمایان شده و اصلاحطلبان مجددا سکوت را برگزیدهاند تا انتظار اجتماعی برای تحقق دموکراسی، آزادی، تحمل مخالف و... از سوی جریان اصلاحطلب بهطور بنیادی منتفی شود و اثبات کند که ادعا بر پایبندی به آزادی و دموکراسی کسانی را که از نظر روانشناختی شخصیتی اقتدارگرا دارند، دموکرات نمیکند.
• روزنامه اطلاعات نیز یادداشتی با عنوان روابط عمومی؛ چشم بینا و زبان گویا درج کرده که در ادامه میخوانید:
در واقع روابط عمومی، رابط دستگاه اجرایی با افکار عمومی است. از یکسو انتقال دیدگاهها، نظرات و فضای واقعی جامعه و افکار عمومی که بهویژه در جراید، رسانههای تصویری، رسانههای مکتوب و رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی منعکس میشوند باید از طریق روابط عمومیها به مدیران دستگاهها منتقل شوند و مدیران و سیاستگذاران در جریان دیدگاههای افکار عمومی قرار گیرند، از سوی دیگر اقدامات، سیاستها و گفتمان دستگاهها هم باید در یک چارچوب مدون و پردازش شده به شیوههای مختلف و نوینی که امروز در دنیای روابط عمومیها و ارتباطات وجود دارد در فضای عمومی منعکس شوند. این بدین معنا است که روابط عمومیها نباید خود را فقط توصیفکننده و تبیینکننده و تبلیغکننده اقدامات دستگاه خود تلقی کنند، بلکه باید رابط میان شهروندان، گروههای ذیربط و ذینفع و دستگاه متبوع خود باشند. همچنین روابط عمومیها نباید هیچوقت شأن و مأموریت خود را به توزیعکننده برخی اخبار یا مفاهیم آنهم در مناسبتها تقلیل دهند؛ نقش روابط عمومی هرگز نباید به این حد خلاصه شود بلکه تحلیل، رصد و شناسایی فضای اجتماعی یکی از مهمترین رسالتهای آنها است که میتواند سازمان را در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهایش بسیار یاری کند. اگر این انتقال اطلاعات به صحت و درستی صورت گیرد، سیاستگذاری و تصمیمگیری مدیران مبتنی بر شناخت دقیق از فضای جامعه و مؤثر و هدفمند خواهد بود؛ لذا رویکرد تحلیلی به اثرگذاری تصمیمات یک سازمان بر همه مخاطبانش و بر همه ذینفعان و افکار عمومی، یکی از مهمترین ویژگیها و الزامات در حوزه روابط عمومی است. در همین چارچوب مدیران روابط عمومی باید پیشگام گفتگو با شهروندان و گروههای ذیربط و ذینفع دستگاه متبوع خود و کنشگران سیاسی و مدنی مرتبط با مأموریتهای آن دستگاه باشند. مدیران روابط عمومی باید تسهیلکننده و زمینهساز سیاستگذاری شهروندمدار باشند. مدیر و مجموعه روابط عمومی یک دستگاه است که میتواند اظهارنظرهای غیرکارشناسانه و فاقد اعتبار را با تبیین و تشریح کارشناسی و ارایه اطلاعات متقن و به وقت بیاثر کند و اگر احیانا نتواند در این مسیر موفق باشد ممکن است با سوگیری برخی از جریانات در زمینه فعالیت یک دستگاه، شرایطی فراهم آورد تا مطالب غیرکارشناسانه نزد افکار عمومی، کارشناسانه به نظر بیایند. تعامل بین درون دستگاه با بیرون دستگاه از مأموریتهای اساسی روابط عمومیها است که باید آن را با قوت انجام دهند و اگر احیانا در این زمینه ضعفی باشد دستگاه با مشکل مواجه خواهد شد. از سوی دیگر روابط عمومی خط مقدم تلاش برای حفظ ثبات و آرامش و تعادل در محیط درونی و بیرونی دستگاه است؛ میتواند امید را در جامعه نشر و توسعه دهد و به افزایش میزان اعتماد عمومی و بالابردن سطح سرمایههای اجتماعی در کشور کمک کند. بهنظر میرسد این مأموریت بسیار سخت است ولی بیتردید همت بلند، دانش گسترده، عزم جدی و انگیزه فراتر از مسئولیت اداری همه همکاران عزیز ما در روابط عمومیها میتواند تضمینکننده تحقق این هدف مهم باشد. امیدوارم که این هفته و این روز بر همه دست اندرکاران روابط عمومی و خبرنگاران و اصحاب رسانه و خصوصا همکاران من در روابط عمومیهای خانواده بزرگ دولت گرامی باشد.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با مضمون فرار از جنگ صلح به بار نمیآورد منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
برخی تحلیلگران و کارشناسان نظامی و سیاسی بر این اعتقاد هستند که وجود درگیری لفظی و تهدیدات زبانی میان دو کشور نشانهای از تصمیم دو طرف برای جنگ است. اما این موضوع سالهاست که میان ایران و آمریکا وجود داشته و پس از درگیری محدود آمریکا با ایران در خلیجفارس در سال ۶۷ که منجر به سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیجفارس شد، تاکنون درگیری نظامی میان دو کشور وجود نداشته است. ضمن آن که همانگونه که گفته شد، آمریکاییها با وجودی که دشمن اصلی جمهوری اسلامی ایران هستند، اما خواهان جنگ تمام عیار با ایران نیستند و این موضوع در رفتار و گفتار آنها وجود دارد. اگر برخی به خاطر اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیجفارس به این نتیجه رسیدهاند که آمریکا در تدارک جنگ با ایران است، این افراد باید بدانند که اعزام این ناو هواپیمابر پیش از آغاز چنین فضایی تصمیمگیری شده بود و ارتباطی به جنگ لفظی با ایران ندارد، خلیجفارس بارها شاهد ورود و خروج ناوهای جنگی آمریکا بوده است. رژیم آمریکا در منطقه چندین پایگاه نظامی دارد. برای یک جنگ گسترده و طولانی نیازمند تدارک و لجستیک بسیار زیاد است، چراکه آمریکاییها با جمهوری اسلامی ایران مرز خاکی و آبی ندارند و هزاران کیلومتر دورتر از جمهوری اسلامی قرار دارند. تحرکات نظامی آمریکا حتی با توجه به اعزام ناو هواپیمابر لینکلن و چند فروند بمبافکن ب. ۵۲ به منطقه، نمیتواند نشانه تدارک جنگ باشد. این حجم از تحرکات نظامی آمریکا در خلیجفارس، همیشه وجود داشته و ورود و خروج آنها نیز زیر نظر نیروهای دریایی جمهوری اسلامی ایران در منطقه قرار داشته است. در واقع این تحرکات عادی است. یک جنگ گسترده مستلزم حضور همه ارکان نیروهای مسلح یک کشور برای آغاز جنگ است، نیروی زمینی، نیروی دریایی و نیروی هوایی باید به طور کامل برای یک جنگ آماده باشند در غیر این صورت چنین پیشفرضی نمیتواند نشان از تدارک جنگ از سوی آمریکا علیه ایران داشته باشد. آیا اکنون چنین واکنش و تحرکی از سوی آمریکا در منطقه دیده میشود؟ آمریکا در جنگ خلیجفارس که به سرنگونی صدام مهره سوخته رژیم ایالات متحده انجامید، از همه ارکان نیروهای خود بهره برد. نیروی هوایی، دریایی و زمینی هر سه حضور داشتند آن هم با حجم و اندازه بالا، تخمین زده میشد که ارتش آمریکا ۶۰۰ هزار نفر نیروی زمینی را برای حمله به عراق آماده کرده بود. آنچه که از نشانههای دوطرف دیده میشود، هر دو از آغاز درگیری دوری میکنند، اما هر دو طرف بر این نکته تأکید دارند که اگر حمله به آنها صورت گیرد پاسخ خواهند داد. افزایش جنگ لفظی را نیز نمیتوان صرفاً به شدت گرفتن تنشهای میان آمریکا و ایران برداشت کرد چراکه این موضوع، هم میتواند زمینهساز جنگ باشد و هم مانعی بر سر آغاز جنگ، که البته نشانههای جلوگیری از بروز جنگ آن پررنگتر است. وضعیت کنونی آمریکا که در جایگاه دشمن جمهوری اسلامی ایران شناخته میشود، تنها بر اساس جنگ لفظی و جنگ روانی است و نشانهای که ثابت کند آمریکا در تدارک آغاز جنگ با ایران و حمله پیشدستانه است دیده نمیشود. دو طرف، یکدیگر را زیر نظر دارند، تحرکات نظامی را رصد میکنند، نقل و انتقالات همدیگر از چشمان نظامیان دور نیست. شرایط حساس هست به همین خاطر آمریکاییها بیشترین ملاحظه را در این موضوع دارند تا باعث نشوند که درگیری آغاز شود و گسترش یابد. گسترش درگیری و جنگ در منطقه ابعاد فراتر از تصوری خواهد داشت که آمریکاییها به آن واقف هستند. پس نمیتوان تنشهای موجود میان آمریکا و ایران را زمینه آغاز جنگ دانست و آنهایی هم که با اظهارنظرات و رسانههای خود از دوراهی جنگ یا صلح سخن میگویند، مجری همان راهبردی هستند که آمریکا درپی آن است.
• روزنامه جوان سرمقالهای با عنوان مقاومت فعال در مصاف ارادهها منتشر کرد که به این شرح است:
ترامپ در طول تاریخ تحولات جهانی، چهره واقعی استکبار و نظام سلطه را به روشنترین وجه ممکن آشکار ساخته است، چه در مواجهه با سعودیها که به خاطر تسلیمشان در برابر کاخ سفید از بدترین تعبیرها استفاده کرد و چه در برابر انقلاب اسلامی که به دلیل ایستادگی و مقاومت، صریحترین و عریانترین شروط را برای تسلیم مردم ایران مطرح میکند. این صراحت که باید آن را قدر دانست، تکلیف ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران را کاملاً آشکار کرده است. برجام و مذاکرات هستهای که کند کردن اقتدار هستهای ایران را به همراه داشت، آن را به کند کردن اقتدار موشکی و منطقهای در برجامهای دیگر امیدوار کرده و فشارها به همین دلیل بود، اکنون که با بیانیه شورای عالی امنیت ملی و اقدام ایران به گشایش قفلهای برجامی عملاً به شکست روند مذاکره و اعتماد به دشمن اذعان داریم، پس برای کاستن از هزینههای بیشتر در آینده گزینه مقاومت راهگشای انقلاب در این شرایط حساس است. مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام نقشه این انتخاب را به روشنی ترسیم و میفرمایند در مواجهه با دشمن دو راه بیشتر وجود ندارد، یا عقبنشینی ما و پیشروی متقابل آنها یا مقاومت و ایستادگی که تجربه ما در جمهوری اسلامی نشان میدهد که هرجا در مقابل دشمن مقاومت کردیم جواب گرفتیم. ایشان با تأکید بر اینکه در این مواجهه نیز امریکا ناچار به عقبنشینی در مقابل مقاومت ملت ایران خواهد شد، مقاومت را با جنگ و درگیری متفاوت دانسته و یادآور میشوند، بحث مقاومت بحث برخورد نظامی نیست و اینکه برخی در روزنامه یا فضای مجازی مسئله جنگ را مطرح میکنند، حرف بیخود و غلطی است. بنا نیست جنگی انجام بگیرد و انجام هم نخواهد شد چرا که ما ابتدا به ساکن هیچگاه دنبال جنگ نیستیم و آنها هم میدانند که جنگ به صرفهشان نیست و آنگاه تأکید میکنند که رویارویی کنونی برخورد ارادههاست و، چون ما اراده قویتری داریم و به خدا توکل میکنیم انشاءالله آینده خوبی در انتظار مردم ایران است.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان باز هم درباره بازار بیصاحب منتشر کرد که به این شرح است:
بازیگران اصلی صحنه سیاست، اقتصاد و فرهنگ عبارتاند از حاکمیت، بازار و مردم. هنگامی که رییس دولت باز از بیصاحببودن سخن میگوید و همزمان با آن، حدود ۱۰ ماه، بحث حمایت کالایی از مستضعفان و اقشار پایین به فراموشی سپرده میشود، بدان معناست که بازار بیصاحب، در حاشیه امن ناکارآمدی و رهاشدگی، در حال بلعیدن مردم است. این تصویر دهشتباری است که هر روز در مراجعه برای خریدهای ریز و درشت از ارزاق و مایحتاج عمومی گرفته تا مسکن و خودرو، در برابر چشمان مصرفکنندهها، تکرار میشود. از سوی دیگر، دهها گزارش شفافیت در یکساله اخیر (بعد از ماجرای دلار ۴۲۰۰ هزار تومانی) درباره کاسبان، دلالان و رانتخواران منتشر شده که به نظر میرسد بیش از آنکه کاربردی عملیاتی و هشدارآمیز داشته باشد، دارای پیامهای سیاسی یا تسویهحسابهای حزبی بوده است. کافی است تا برای یک خرید جزئی به بازار مراجعه کنید تا دود از کلهتان بلند شود؛ چرا؟ چون اولاً بخش نظارتی بسیار کند و کماثر شده و ثانیاً بخش رگولاتوری و تنظیمگری، گویا (عامدانه یا سهواً) بازار را به حال خود رها کرده است. اطلاعات ریز و درشت از جلسات بخش اجرایی، این بیعملی و بعضاً رقابتهای بینبخشی مخرب (مانند آنچه بین وزارتین صنعت و جهاد در حال وقوع است) را گزارش میدهد و طبعاً دولت نمیتواند به این آسودگی و آسانی اعلام کند که بازار بیصاحب است، چون او متولی اول و آخر آن به شمار میآید.
• روزنامه دنیای اقتصاد هم سرمقالهای با تیتر سوال اشتباه درج کرده که در ادامه می خوانید:
این ادعا بر این باور بنیان نهاده شده که اقتصاد متمرکز ظرفیت بیشتری برای مدیریت اقتصاد بحرانزده دارد؛ بنابراین در بازگشت به اقتصاد کوپنی، بخوانید متمرکز نباید تردید کرد. به عبارت دیگر، در مورد انتخاب راه اقتصاد آزاد باید از ظرفیت این روش در پاسخگویی به «شرایط حساس کنونی» اطمینان حاصل کرد. لیکن، در انتخاب روش اقتصاد متمرکز نیاز به هیچ اثبات توانایی و ظرفیت روشی نیست. وجود ظرفیت، مفروض گرفته شدهاست. باز باید پرسیده شود که این فرض مفروض کجا به اثبات رسیدهاست که دولت چنین بر آن تاکید دارد؟ از قضا، تمام شواهد حکایت از نارسایی این روش دارد. شوربختانه، فسادهایی که مرتب گزارش میشوند، ناظر بر نتیجه ناکارآمدی کاربست این روش هستند. فرض اشتباه دوم یکی دانستن توزیع کوپنی برخی ارزاق و کالاهای اساسی با اقتصاد متمرکز است. آیا کاربست سیاست دسترسی برابر شهروندان به آموزش رایگان به مفهوم پیروی از اقتصاد متمرکز و ملازم با دخالت دولت در اقتصاد است؟ که آقای جهانگیری میفرمایند پیشنیاز توزیع کوپنی برخی ارزاق آن است که «دولت خودش دوباره وارد یکسری از فعالیتهای اقتصادی شود؟» حکم مداخله دولت در امر بهداشت یا آموزش عمومی از منظر علم رایج اقتصاد در حکم اتخاذ یک سیاست با آثار برونریز مثبت اجتماعی (Social Positive Externalities) است و درگیری دولتها در آنها بهعنوان یک کالای عمومی نه تنها با اقتصاد آزاد منافاتی ندارد که توصیه هم میشود؛ چرا که یک نقش مورد قبول برای دولت اتخاذ چنین سیاستهایی است که برون ریز مثبت ایجاد میکنند؛ ولی، این هرگز به معنی درگیرشدن دولت در تولید و عرضه کالای خصوصی یا برهم زدن قاعده بازار رقابت منصفانه یا گسترش بازار داغودرفش تعزیرات نیست. اگر به فرض ثابت شد که در شرایط جنگ، توزیع کوپنی برخی ارزاق و کالاهای اساسی واجد اثر برونریز مثبت اجتماعی است، چرا دولت این را حمل بر صدور اجازه ورود به یکسری فعالیت اقتصادی در حوزه خصوصی، برهم زدن قاعده رقابت و برافراشتن چوب تعزیر میداند؟ باز از این روست که میگویم سوال از بنیان اشتباه است. یک وقت سوال این بود که آیا بدون تغییر قاعدههای بازار؛ صرفا بهعنوان یک تدبیر و یک روش اجرایی، در شرایط جنگ، به منظور جلوگیری از فراگیری هراس اجتماعی (social panic) در دسترسی به آذوقه و کالای اساسی میتوان متوسل به روش توزیع کوپنی شد؟ این یک سوال تکنیکی است. پاسخ هم باید تکنیکی و ناظر بر شناسایی ظرفیتهای این روش در برابر سایر روشهای رقیب باشد، ولی وقتی این سوال معادل عدول از قاعده بازی اقتصاد تلقی میشود، معلوم میشود که سوال اشتباه طرح شده است. واقعیت آن است که در شرایط بحران، هیچ قاعده و اصلی تغییر نمیکند؛ همچنانکه قانون جاذبه زمین تغییر نمیکند و آب هم سربالا نمیرود. آنچه تغییر مییابد، تغییر در اولویتها و برخی سیاستهای عملیاتی است و نه بر هم زدن قانونهای کلی. من آن زمان که در دولت هم بودم، چند بار این مطلب را مطرح کردم که چرا تنگناها را دلیل بر از کارافتادن قاعدههای اقتصاد میدانید؟ ولی خب راه بهجایی نبردم. تا زمانیکه دولت به این اصل ایمان نیاورد که در «شرایط حساس کنونی» هم تمام قاعدههای اقتصادی بر دنیای اقتصاد حاکم است و فقط میتواند اولویتها و برخی سیاستهای عملیاتی را تغییر دهد، در بر همان پاشنه میچرخد. البته لازم است به این نکته هم توجه داشت که حدود شش دهه است که نظریه چپ بر فکر و ذهن سیاستمداران در ایران حاکم است. هیچگاه در این مدت قاعده اقتصاد رقابتی بازار بر نظم مدیریت اقتصادی ایران حاکم نبودهاست؛ بنابراین هر موضوعی بهانهای میشود برای بازگشت به اصل خویش؛ و این مایه شگفتی نیست.
• روزنامه جام جم یادداشتی با عنوان هدفگیری کالاهای آمریکایی درج کرده که در ادامه میخوانید:
صرفنظر از این که کالاهایی که کشورمان از ایالات متحده وارد میکند چه محصولی است، به نظر میرسد سیاستهای مصوب تجاری در قالب قانون مصوب مجلس موسوم به اقدامات متقابل علیه آمریکا بسیار ضعیف بوده است. متاسفانه اقدامات متقابل علیه آمریکا از سوی نهادهای مختلف کشورمان بسیار با تأخیر صورت میگیرد و به نظر میرسد بر اجرای سیاستهای تجاری، هیچ نظارتی وجود ندارد. اگر تمام لیست واردات کالاهای آمریکایی را مورد ارزیابی قرار دهیم میبینیم بسیاری از کالاهای وارداتی، مشابهشان در داخل کشور تولید میشود و اگر هم در داخل تولید نمیشود امکان واردات آنها از سایر کشورها وجود داشته است. اینکه حفرههایی در ساختار تجاری کشور اجازه میدهد در واردات خود را صرف نظر از کمیت و کیفیت به روی کالاهای آمریکایی باز کنیم، ناشی از عدم همبستگی و هموزنی سیاستهای تجاری کشور است. متاسفانه به نظر میرسد سازمانهای مربوط از جمله سازمان توسعه تجارت میل دارند که در کنار واردات سایر کالاها از کشورهای مختلف، کالای آمریکایی را نیز در سبد واردات خود قرار دهند. عدم نظارت و عدم مدیریت صحیح سبب شکلگیری این حفرهها در ساختار تجاری کشور شده است. آمریکاییها هرجایی که برایشان منافعی باشد سیاستها و قوانینشان را تغییر داده و در این زمینه انعطافپذیر هستند، اما در ساختار کشور ما دقیقاً برعکس این قضیه رخ میدهد.