به گزارش گروه فضای مجازی ، در اقتصاد به هم پیوسته جهانی، اجرای سیاستهای تسهیل مقداری در کشورهای توسعهیافته در تقابل با دامنههای بحران، چالشهایی را برای سیاستگذاران پولی در اقتصادهای نوظهور نیز ایجاد کرد. چالشهایی که در راس آنها، نوسانات نرخ ارز در اثر جابهجایی سرمایه بین مرزها در جستوجوی سود بیشتر بود. اگرچه شناورسازی نرخ ارز و تمرکز سیاستگذاران بر هدفگذاری تورمی با کاهش «گذر ارز» در اقتصادهای نوظهور، تا حدودی از دامنه اثر نوسانات نرخ ارز بر وضعیت اقتصادی این کشورها کاسته بود، اما بهنظر میرسید که این رویکرد حاوی برخی کاستیها در مواجهه همهجانبه با شوکهای ناشی از نوسان نرخ ارز بود. به این ترتیب اقتصادهای نوظهور استفاده از ابزارهای مکمل را در دستور کار قرار دادند. یکی از این ابزارها تکیه بر ذخایر ارزی غنی بود که ضمن اعتباربخشی به بانک مرکزی بهعنوان حافظ ارزش پول، خود به عاملی برای محدود کردن انگیزههای سفتهبازانه تبدیل شد. در کنار این ابزار، بانکهای مرکزی در اقتصادهای نوظهور از سیاستهای نامتعارف ترازنامهای مانند تبدیل دارایی و مبادله اوراق بلندمدت با اوراق کوتاهمدت بهعنوان ابزاری برای کاهش آثار نوسان نرخ ارز استفاده کردند. این سه ابزار به اقتصادهای نوظهور کمک کرد تا دوران گرگ و میش پسابحران را در وضعیتی نسبتا باثبات سپری کنند.
مثلث سیاستی ضدشوک ارزی «اگوستین کارستن»، رئیسکل پیشین بانک مرکزی مکزیک داستان مواجهه مکزیک با چالشهای سیاستگذاری پولی و ارزی در دوره پسابحران را تشریح کرد.