صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

خطرات جبران‌ناپذیر شکستن قولنج گردن

۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۷:۵۸:۵۵
کد خبر: ۵۱۷۳۴۸
جوان ۲۸ ساله‌ای در اوکلاهما، براثر شکستن قولنج گردن دچار سکته‌ی مغزی شد و فاصله‌ی چندانی با مرگ یا کما نداشت. هرچند همچنان با عواقب سکته‌ی مغزی دست‌وپنجه نرم می‌کند.

گزارش گروه فضای مجازی،جاش هادر چند هفته گردنش درد می‌کرد و اخیراً به این نتیجه رسیده بود که مقداری کشش گردن می‌تواند این درد را آرام کند. این فرد ۲۸ ساله می‌گفت: برای کشش بیشتر گردنش از دست‌هایش کمک گرفته بود که ناگهان صدای شکستن قولنج آن را می‌شنود. کمتر از یک ساعت بعد، او را به اورژانش بیمارستان می‌رسانند؛ درحالی‌که نمی‌توانست راه برود و طبق اعلام پزشکان، دراثر پاره‌شدن یکی از رگ‌های گردن و لخته‌شدن خون دچار سکته‌ی مغزی شدید شده بود. وانس مالکوم، پزشک بیمارستان مرسی در اوکلاهما و پزشک معالج هادر می‌گوید:

او احتمال داشت براثر این حادثه جان خود را از دست دهد. سرخ‌رگ مهره‌ای گردنش پاره شده بود که یکی از اصلی‌ترین شریان‌های گردن که به‌سمت مغز در آن جریان دارد. کازوما ناکاگووا، متخصص مغز و اعصاب می‌گوید:
پارگی یا قطع‌شدن سرخ‌رگ مهره‌ای را به‌عنوان عامل سکته‌ی مغزی می‌دانند که افراد ۲۰ تا ۳۰ را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و به سلامتی فرد ربطی ندارد. شکستن قولنج گردن به‌ندرت به پارگی رگ منجر می‌شود؛ اما این موضوع بی‌سابقه هم نبوده است. مردم باید بدانند درد ناگهانی در گردن می‌تواند به‌طوربالقوه نقطه‌ی شروع سکته‌ی مغزی باشد.

جاش هادر ۱۴ مارس در محل زندگی خود مشغول کار بود که دردی آشنا در گردنش شروع شد و او سعی کرد آن را تسکین دهد. او می‌گوید:

با کشش گردنم نمی‌خواستم قولنج آن را بشکنم؛ اما این اتفاق افتاد. تقریباً بعد از شنیدن صدای شکسته‌شدن قولنج بود که احساس کردم سمت چپ بدنم درحال بی‌حس‌شدن است. باتوجه‌به تجربه‌ام به‌عنوان مأمور سابق پلیس، سریع بررسی کردم که آیا صورتم هم درحال‌شل‌شدن است و علائم هشداردهنده‌ی سکته‌ی مغزی را دارم یا خیر. همه‌ی عضلات صورتم خوب کار می‌کردند؛ به‌همین‌دلیل، فکر کردم شاید عصبم زیرفشار بوده و به‌سراغ کیسه‌ی یخ رفتم. در همین زمان احساس کردم مشکلی دارم. هنگام حرکت به‌سمت آشپزخانه فقط می‌توانستم در زاویه‌ی ۴۵ درجه و به‌سمت چپ راه بروم و عملاً نمی‌توانستم صاف بایستم.

پدر همسر هادر درعرض چند دقیقه او را به بیمارستان می‌رساند؛ درحالی‌که شرایطش هر لحظه بدتر می‌شد. حدود نیم‌ساعت بعد که او را به اتاق اورژانس بردند، هادر اصلاً نمی‌توانست راه برود و به صندلی چرخ‌دار نیاز داشت. بعد از سی‌تی اسکن مشخص شد او خون‌ریزی مغزی ندارد؛ هرچند طبق اعلام پزشک، دچار سکته‌ی مغزی شده بود و برای رفع لختگی خون باید داروی فعال‌کننده بافتی پلاسمینوژن دریافت می‌کرد. هادر می‌گوید:
به‌یاد دارم آنجا نشسته بودم و دکتر فریاد می‌زد که برای تزریق فعال‌کننده بافتی پلاسمینوژن فقط ۱۲ دقیقه فرصت دارند. اصلاً باورم نمی‌شد و انگار دنیا روی سرم خراب شده بود.

ربکا، همسر هادر، می‌گوید:‌
نمی‌توانستم سکته‌ی مغزی همسرم را باور کنم. فکر می‌کردم شاید بیماری او مسئله‌ی دیگری باشد. همیشه به او هشدار می‌دادم که قولنج گردنش را نشکند. هادر بسیار جوان است و این پیشامد باورنکردنی و عجیب به‌نظر می‌رسد. در تمام طول راه رسیدن به بیمارستان، سعی می‌کردم خودم را قانع کنم که او دچار سکته‌ی مغزی نشده است.

هادر به بخش مراقبت‌های ویژه‌ی پزشکی بیمارستان مرسی منتقل شد و بعد از چندین روز به مرکز توان‌بخشی فرستاده شد. ربکا می‌گوید:
وحشت کرده بودم. با اینکه هادر می‌گفت: نگران مُردن نیست، من به‌جای او نگران احتمال مرگش بودم. درهرصورت، نه‌تن‌ها هادر زنده ماند؛ بلکه با کمک فیزیوتراپی توانست روی پایش بایستد و پس از چند هفته دوباره راه برود.

هادر می‌گوید:
قبل از سکته‌ی مغزی تقریباً آدم به‌دردنخوری بودم؛ اما در دو هفته‌ی گذشته، توانستم در امور خانه کمک بیشتری کنم یا در نگه‌داری از فرزندانم کمک کنم. باوجودآنکه توانایی‌های گفتاری یا شناختی‌ام را از دست نداده‌ام، نشانه‌های سکته‌ی مغزی همراه من است، همچنان مشکل تعادل دارم و به‌سختی می‌توانم دست چپم را کنترل کنم و دست و پای راستم حسی ندارند.

کازوما ناکاگووا می‌گوید:
هادر می‌توانست شرایط به‌مراتب بدتری داشته باشد. سکته‌ای که او تجربه کرد، واقعاً مرگ‌بار است. سرخ‌رگ‌های مهره‌ای در گردن به مغز متصل می‌شوند و تشکیل سرخ‌رگ قاعده‌ای می‌دهند که نقش بسزایی در تأمین خون ساقه‌ی مغز دارند. ساقه‌ی مغز، قلب و روح مغز به‌حساب می‌آید و بدون آن، مغز ما هیچ فعالیتی نخواهد داشت. چنانچه پارگی سرخ‌رگ مهره‌ای روی سرخ‌رگ قاعده‌ای تأثیر بگذارد، سکته‌ی مغزی می‌تواند به مرگ یا کما یا زندگی نباتی (حالت نباتی پایدار) منجر شود.

کیتی مِی، زنی ۳۴ ساله، در سال ۲۰۱۶ بعد از آنکه به‌خاطر عصب زیرفشار در گردنش به پزشک کایروپراکتیک مراجعه کرده بود، دراثر سکته‌ی مغزی جان خود را از دست داد. کالبدشکافی او نشان‌دهنده‌ی پارگی سرخ‌رگ مهره‌ای دراثر دست‌کاری گردن بود. هادر اذعان کرد چند هفته قبل بود که پس از مراجعه به متخصص عروق، تازه فهمیدم چه وضعیت خطرناکی داشته‌ام. دکتر به او گفته بود به‌اندازه‌ی فاصله‌ی دو انگشت به‌هم چسبیده با کما فاصله داشته است. هادر می‌گفت: هرگز فکرش را نمی‌کرده شکستن قولنج گردن ممکن است به سکته‌ی مغزی منجر شود. دکتر ناکاگووا نیز می‌گوید با اینکه با موارد کمی از این دست مواجه شده، وقوع آن را کمیاب می‌داند.

متخصصان جامعه‌ی سکته‌ی مغزی همچنان علت پارگی سرخ‌رگ برخی افراد و رخ‌ندادن آن در سایر مردم را نمی‌دانند؛ بااین‌حال حدس می‌زنند این مسئله به یکپارچگی دیوار‌های رگ‌های خونی بستگی دارد که از فردی به فردی دیگر متفاوت است. کازوما ناکاگووا می‌گوید:
مردم در ۹۹.۹ درصد مواقع قولنج گردن خود را می‌شکنند و مشکلی به‌وجود نمی‌آید.

هادر می‌گوید روز‌های شکستن قولنج گردن برای او به‌پایان رسیده و با اینکه گاهی اوقات از خواب بیدار می‌شود و میل به این کار دارد، خود را کنترل می‌کند و همچنان انجام‌ندادن آن برایش مشکل است. باوجوداین، او قطعاً نمی‌خواهد این کار را تکرار کند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *