منشا حقوق، الهی یا بشری؟
سوالی که در این جا مطرح میشود این است که آیا واقعا حقوقها، بشری هستند یا الهی؟ و به عبارت دیگر این حقوق، حقوق خداوند است یا حقوق بشر؟ و به عبارت سوم آیا منبع این حقوق، خداوند است یا تشخیص خود بشر است؟ کتاب آسمانی قرآن در این مورد میفرماید " الحقُّ من رَبّک" یعنی مبدأ و منشا حق، خداوند است.
امام سجاد علیه السلام هم در رساله حقوق خود تعبیری دارند که نشان میدهند که همه حقوق، حقوقی الهی هستند. آن حضرت در این رساله از همه حقوق تعبیر به "حقوق الهی" میکنند. از این تعبیر استفاده میشود که تنها منبع و منشأ برای حقوق، همانا خداوند متعال است و نه چیز دیگری، اعم از یک نفر انسان، همه انسانها، نخبگان جامعه، قرارداد اجتماعی، آداب و رسوم و سنتها و عرف جامعه و بنابر این مبنا، فقط خداوند که خالق انسان و همه مخلوقات است میتواند حقوق و تکالیف آنها را مشخص و معین کند و دلیل این امر بسیار واضح و روشن است، چرا که از آنجا که خداوند خالق انسان است به همه ویژگیها و امکانات و نیازهای انسان و سایر موجودات واقف و آگاه است، بنابراین فقط او میتواند بر اساس این امکانات و نیازها، حقوق و تکالیفی برای آنها تعریف و تعیین کند.
قرآن این حقیقت را با این جمله پرمعنی و عمیق بیان میکند که "الا یعلم من خلق" یعنی آیا آن کسی که انسان را خلق کرده است (یعنی خداوند) مخلوق خود را نمیشناسد؟ پاسخ این پرسش کاملا روشن است و آن این است که یقینا خداوند میداند و درواقع فقط خداوند و خالق انسان است که به صورت کامل، انسانها و همه مخلوفات خود را میشناسد، در حالی که شناخت انسانها نسبت به خود ودیگران شناختی ناقص و ناتمام است و در تکمیل و تتمیم این شناخت نیاز به تعلیم الهی ومنابع دینی والهی دارند. بنابر این تعبیر حقوق بشر اگر به این معنا باشد که منبع و منشا این حقوق، خودانسان و شناخت وتشخیص اوست، تعبیر و مفهومی بدون مصداق است. اما اگر به معنای حقوقی باشد که مربوط به انسانها و در مورد انسانها است مفهومی درست و با مصداق خواهد بود.
نتیجه چنین دیدگاهی که تنها منبع تعریف و تعیین حقوق و تکالیف انسانها، خالق و آفریدگار انسانهاست و نه چیز دیگری، این است که دیگر از دل چنین حقوقی، نازیسم، فاشیسم، کمونیسم، هژمونی غرب، امپریالسیم، شوای امنیت، حق وتو. در نمیآید. چرا که در تشخیص این حقوق، همه چشم به منبع الهی دارند نه تشخیص این یا آن انسان، این یا آن دیدگاه و ... بلکه تنها خداوند است که سخن و کلامش فصل الخطاب است، خداوندی که خدای همه انسانها ست و همه انسانها بنده و مخلوق او هستند، چه سفید و چه زرد و چه سرخ و چه سیاه و چه مسلمان و مسیحی و یهودی وچه غربی و چه شرقی و ... پس در چنین دیدگاه و بر اساس چنین مبنائی است که دیگر احتمال هر گونه اشتباه و اختلاف و ظلم و بی عدالتی و اجحاف و ... در تعریف و تعیین حقوق بشر منتفی میشود.
پس میتوان مطالب بالا را در دو مطلب خلاصه کرد:
۱. این که منبع هر حقی خداوند است وحقوق در واقع، الهی هستند و نه بشری، همانظور که امام سجاد علیه السلام درر ساله حقوق میفرمایند:.. الذی هو اصل الحقوق ومنه تفرع (یعنی خداوند منبع واصل همه حقوق است و همه حقوق فرع بر او هستند)
۲. این که هر حقی در واقع، حق خداوند است ودر مراتب و مراحل پایینتر، حق انسانها یا مخلوقات دیگر میشود. یعنی تنها موجودی که اولاً و بالذات و بالاصاله و حقیقتاً، دارای حق و حقوق است خداوند است و بقیه موجودات همچون انسانها و ... ثانیاً و بالعرض و بالتبع و مجازاً دارای حق و حقوقی هستند و این لطف خداوند است که برای آنها حق است چرا که او خالق جهان و مخلوقات است و هستی واقعی و حقیقی برای اوست و هستی دیگر موجودات مجازی است و در واقع هستی نما هستند.
به تعبیر سعدی
همه هر چه هستند از آن کمترند که با هستیش نام هستی برند
که گر آفتابست یک ذره نیست وگر هفت دریاست یک قطره نیست
چو سلطان عزت علم برکشد جهان سر به جیب عدم درکشد
به تعبیر مولوی
ما عدم هاییم و هستیهای ما تو وجود مطلقی و فانی نما
***تحقق حقوق
خداوند هم منبع و منشأ حقوق است هم ضامن اجرای حقوق، به طوری که انسانها در آخرت نسبت به حقوق یکدیگر مورد سوال وبازخواست قرار خواهند گرفت، علاوه بر اینها خداوند تنها مددکار انسانها در ادای حقوق هم میباشد، به طوریکه امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق خود، بعد از اشاره به هر حقی، میفرمایند: و لا قوه اله بالله یعنی در انجام این حقوق، هیچ نیرو و مددی برای انسان وجود ندارد مگر نیرو و مدد خداوند. پس باید برای توفیق در انجام و ادای حقوق، با همه وجود از خداوند طلب نصرت و یاری کنیم.
منبع: ترجمه رساله حقوقی امام سجاد(ع)