حسرت به دل ماندم که به خوابم بیاید
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان در کتاب «ابو وصال» که توسط خانم «محدثه علیجانزاده روشن» گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت نود و شش؛ دوست شهید
بعد از شهادت حسرت به دل ماندم که به خوابم بیاید. بالاخره آمد نزدیکهای صبح بود. خواب دیدم که پشت سر یک میز ایستادهام و شخصی نشسته و به امور دانشجویی رسیدگی میکند. کارت دانشجوییام را میخواستم که ناگهان صدایی را شنیدم که به من گفت: برای من هم کارت میگیری؟! رویم را برگردانم و محمدرضا را دیدم. لباس سفیدی تنش بود و انگار قدش بلندتر شده بود. در خواب میدانستم که شهید شده است.