پاسخ دشمنی را خواهند گرفت/ درباره منابع مالی صداوسیما/ استراتژی فشار حداکثری ترامپ را بشناسیم!
• روزنامه حمایت در یادداشت امروز مطلبی باتیتر پاسخ دشمنی را خواهند گرفت را منتشر کرد که به این شرح است:
آمریکاییها اگر کمی تعقل میکردند، با این تصمیم، برگ دیگری به کتاب شکستهای خود اضافه نمیکردند. به تعبیر روزنامه الاخبار لبنان «آیا اکنون کسی تصمیمهای کنفرانس تمسخر برانگیز ورشو را دنبال میکند؟ طرح تشکیل ناتوی عربی کجا رفت؟ طرح ترامپ به کجا انجامید؟ آیا این تحریمها ایران را برای گفتگو با آمریکا واداشت یا سبب تشدید مواضع آن و تداومبخشیدن بهپیشرویهایش در منطقه شد؟ همچنین، تصمیم آمریکا در قراردادن سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی چه برآیندی داشت؟ آیا نیروهای آمریکایی جسارت آن را دارند که یک گلوله به طرف نیروهای سپاه پاسداران شلیک کنند؟ ترامپ هنگام اعلام برونرفت کشورش از برجام، اعلام کرد که بی شک، ایرانیها دو یا سه ماه بعد به پای میز مذاکره بازخواهند گشت؛ زیرا توان ایستادگی در برابر تحریمها را ندارند. اکنون، اما وزیر امور خارجه او همان سخنان را تکرار و دگرگویی میکند و این مدت همچنان نامحدود باقی مانده است.» نکته دیگر اینکه تحریمها باعث قطع وابستگی اقتصاد به خام فروشی میشود و از این زاویه، فرصت مغتنمی است. آنچه در سالهای گذشته روی داده، عمل گزینشی و سلیقهای دستگاههای اجرایی در ادوار مختلف بوده است؛ بدون اینکه منافع کلان کشور به صورتی که باید، در نظر گرفته شود. به عبارت سادهتر، «اقتصاد سیاسی» بر «سیاست اقتصادی» ارجح بوده و هر گروه و جناحی بنا به دریافت و برداشت خود، ماشین اقتصاد را بهپیش برده که از قضا، گاهی اوقات به نقاط خطرناکی هم هدایت شد. سیاست اقتصادی مطلوب جمهوری اسلامی مبتنی بر دکترین «اقتصاد مقاومتی» است که کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و اقتصاد وابسته به پول ازجمله مزایای آن به شمار میرود. در اقتصاد مقاوم، اصل بر این است که چرخهای کشور از طریق کار و تلاش بچرخند نه پول، چراکه اقتصاد پولمحور، نیروی کار را بهتدریج از گردونه خارج میکند و اصالت و ارزش کار را زیر سؤال میبرد. وقتی ارزش و جایگاه کار و کارگری از بین برود، طبیعتاً فرهنگ تنپروری شیوع پیدا میکند و بهجای اینکه کشور به نیروهای جوان، کارآمد، متخصص و نخبه خود برای تولید ثروت و درآمدزایی امید داشته باشد، به خارج از مرزها یا دلارهای نفتی چشم میدوزد؛ و بالاخره اینکه نظام مقدس جمهوری اسلامی همه تمام و عزم خود را برای گذار از این گردنه و گذرگاه آخر به کار گرفته و تا رسیدن به قله افتخار، عزت و سربلندی از پای نخواهد نشست چراکه آرمانهای ایران اسلامی بسیار بزرگتر از آن است که اراذل و اوباش بینالمللی بتوانند خدشه و وقفهای در آن ایجاد کنند.
• روزنامه وطن امروز مطلبی با تیتر درباره منابع مالی صداوسیما درج کرده که به این شرح است:
سازمان صداوسیما اگرچه باید با بودجه دولتی مدیریت خود را صورت دهد، اما نباید فراموش کند در داخل خود نیز باید برای بهینه مصرف کردن منابع فکر کند. از یک طرف کوچکسازی سازمان و کم کردن حجم بالای نیروی انسانی که فرصت برنامهسازی را از صداوسیما گرفته است باید مد نظر قرار گیرد. باید از سوی منابع انسانی سازمان آمایشی صورت گیرد تا نیروی غیرمتخصص و بیکیفیت و غیرمتعهد به آرمانهای سازمان، اشغالکننده صندلیهای آن نباشد. از سوی دیگر علیه سیاست غلط «توسعه کمی آنتن» عمل کند. در یک فرآیند استراتژیک، اما بهنگام شبکهها را کم کرده و بجای آن به «توسعه کیفی آنتن» روی آورد. سازمان نیاز به «گروههای کوچک کیفی و موثر» دارد تا از طریق خلاقیت و ایدهپردازی به سمت برنامههای پرمخاطب، اما سالم، امیدآفرین و تحرکبخش برود.
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با مضمون استراتژی فشار حداکثری ترامپ را بشناسیم! منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
ترامپ براساس شعار «آمریکا اول» و استراتژی فشار حداکثری سیاست فشار تعرفههای تجاری را علیه چین که بزرگترین بازار تجاری آن آمریکاست، علیه کشورهای عضو اتحادیه اروپا، علیه کانادا و... به اجرا درآورد و یکباره همه قواعد تجارت آزاد را زیرپا گذاشت. بحران تعرفههای تجاری همچنان ادامه دارد. لغو پیمان آمریکا، روسیه درباره موشکهای میانبُرد دارای کلاهک هستهای که بین ریگان ـ. گورباچف امضاء شده بود مسکو و واشنگتن را وارد مرحله جدید از رقابتهای تسلیحاتی استراتژیکی و اتمی کرده است. بستر تمامی این رویدادها نشان میدهد که استراتژی فشار حداکثری در تنظیم روابط آمریکا در صحنه بینالمللی بار دیگر در دستور کار قرار گرفته است. این استراتژی در مقابله با جمهوری اسلامی، دو هدف اولیه را دنبال میکند. هدف اول، انزوای جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان. هدف دوم، وادار سازی تهران به مذاکره با واشنگتن در شرایط «استیصال» و نابودی و فروپاشی اقتصادی است. پمپئو وزیر خارجه ترامپ به اجرای استراتژی فشار حداکثری علیه ایران اشاره کرد و گفت: «ما این سیاست را چنان دنبال خواهیم کرد تا مردم ایران در گرسنگی شدید قرار گیرند و علیه دولت ایران دست به شورش اجتماعی بزنند.» این سخنان وزیر خارجه ترامپ مورد اعتراض اغلب دولتها در اروپا و رسانههای بینالمللی قرار گرفت. استراتژی فشار حداکثری سیاست دولت ترامپ برنامهای براساس تثبیت «آمریکا اول» است که به صورت بینالمللی دنبال میشود، اگر چه در صدر جهتگیری آن علیه جمهوری اسلامی ایران برای استقرار خاورمیانه جدید با تثبیت هژمونی رژیم صهیونیستی و رهبری آن است. این سیاست تا اینجا ناکام مانده است.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر ایران چرا در برجام مانده است؟ منتشر کرده که به این شرح است:
آمریکا قصد دارد فروش نفت ایران را به صفر برساند، چندین کشور مهم دنیا همچون چین، روسیه، ترکیه، عراق و ... با این تصمیم مخالفت کردهاند و بر ادامه خرید نفت از ایران تاکید دارند، در چنین شرایطی خروج از برجام ناخودآگاه این کشورها را نیز مجبور خواهد کرد، تا از قوانین بین المللی تبعیت کنند. جالبی ماجرا در این است که برخی از همان افرادی که اصرار بر مذاکره و توافق هستهای با آمریکا داشتند، اکنون میگویند چرا ایران با وجود خروج آمریکا و بدعهدی اروپا در برجام باقی مانده است؟! هم اصرار بر توافق آنها مشکوک بود و هم اصرار بر خروج ایران از برجام آنها شک برانگیز است. به نظر میرسد که نظام اسلامی نیز فعلا اعتقادی به خروج از برجام ندارد، اما این تصمیم نمیتواند دائمی باشد و بستگی به شرایطی خواهد داشت که در آینده روشن خواهد شد.
• روزنامه فرهیختگان سرمقالهای با تیتر آقای جاسبی، نگران تاریخ هستیم را منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
جناب دکتر عبدالله جاسبی، هفته گذشته و در یکی از برنامههای سیما نکاتی را درخصوص دوره مدیریتی خودشان مطرح کردند، طبعا ایشان بهعنوان یکی از مدیران باسابقه آموزش عالی کشور میتوانند از تریبونهای رسمی استفاده کرده و به دفاع از خود بپردازند و اینکه سیما باب نقد و گفتگو را درخصوص آموزش عالی کشور گشوده است، باید به فال نیک گرفت. اما جناب جاسبی نکاتی را در همین برنامه مطرح کردند که نگارنده را نگران تاریخ آموزش عالی کشور کرد؛ نگرانی جایی عمیقتر میشود که جناب جاسبی مدیریت دفتر مطالعات و تدوین تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی را برعهده دارند. آقای جاسبی در این برنامه درخصوص سانحه واحد علوموتحقیقات در دیماه گذشته که خانواده دانشگاه آزاد اسلامی را داغدار کرد دو نکته مهم را مطرح کردند؛ نکته اول بیتقصیر بودن ایشان در ساختوساز واحد علوموتحقیقات و نکته دوم اینهمانی اتوبوس سانحهدیده با اتوبوسی که روز قبل خراب شده بود. اول از جمله دوم شروع میکنم؛ عبارتی که جناب جاسبی گفتند و ما را نگران تاریخ آموزش عالی کرد. استناد جناب جاسبی برای تشابه این دو اتوبوس احتمالا خبرهایی هست که رسانهها و کانالهای تلگرامی ضدانقلاب ساختند، همان زمان بارها توسط مسئولان رسمی کشور و البته خود دانشجویان دانشگاه که در صحنه بودند، تفاوتهای دو اتوبوس گفته شد، اما گویا جناب جاسبی رسانههای مغرض علیه جمهوری اسلامی و امثال بیبیسی فارسی و آمدنیوز را مستندتر از مقامات رسمی کشور و دانشجویان دانشگاه میدانند، اینجا برای ما این نگرانی رنگ و بوی جدیتری گرفت، فردی که درباره حادثه چند ماه قبل اینچنین قلب واقعیت میکند قرار است تاریخ را چطور روایت کند؟ درباره گزاره اول هم، دکتر جاسبی کاملا خود را درباره حادثه علوموتحقیقات بیتقصیر میدانند، اما حتما مصاحبه احمد خرم، وزیر راه دولت اصلاحات را دیدهاند که صریحا میگوید در دوران مدیریت جناب جاسبی برخلاف قانون و با قلدری تمام در ارتفاع بالای ۱۸۰۰ متر، دانشگاه ساخته شده است. جناب جاسبی نسبت آن قلدریها با خون یاران دبستانیمان در واحد علوموتحقیقات چیست؟ آقای جاسبی از عدم اثربخشی فرزندان مرحوم هاشمی در روندهای دانشگاه آزاد اسلامی میگویند، بهنظرم آنقدر درمورد نقش اولاد مرحوم هاشمی داده و سند وجود دارد که گفتنش آسودهسری خواهد و مهتابشبی... انشاءالله بهزودی در این خصوص قلم خواهیم زد، اما کاش جنابتان حداقل درمورد روند هیاتعلمی شدن خانم فائزه هاشمی به سوالات مطروحه جواب میدادید. خانم هاشمی درحالیکه حداکثر سن هیاتعلمی شدن طبق قانون ۴۰ سال است چطور در ۵۱ سالگی هیاتعلمی شدند؟ ایشان چطور بدون مصاحبه عمومی به کسوت استادی درآمدند؟ خانم هاشمی چطور با کسب نمره ۸۲ از ۱۶۵ و عدم کسب ۵۰ درصد نمره در مصاحبه تخصصی هیاتعلمی شدهاند؟ جناب جاسبی، رئیس یکی از واحدهای دانشگاه در کشورهای حوزه خلیجفارس در دوره جدید خاطره نقل میکرد که یکی از فرزندان مرحوم هاشمی در همین دوره اخیر، مسافر کشور محل استقرار ما بود و بهمحض رسیدن به فرودگاه با من تماس گرفت که چرا کسی اینجا دنبال ما نیامده است؟! آقای جاسبی این دوستان هنوز نمیدانند کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است؟ جناب جاسبی از گردشهای مالی آن مامور ویژه واحد آکسفورد فعلا چیزی نمیگوییم، از کنشهای انتخاباتی آن بزرگوار دیگر در رسانههای دانشگاه بگذارید فعلا چیزی نگوییم. جناب آقای دکتر، فرمودید هیچگاه در هیچ دورهای دانشگاه آزاد اسلامی کنش انتخاباتی نداشت؟ کاش حداقل قبل از این اظهارنظر فکری به حال بخشنامههای رسمی میکردید که در سال ۸۸ در آنها به دانشجویان و اساتید توصیه شده بود با ستاد موسوی همکاری کنند؛ از اسناد غیررسمی همکاری لجستیکی و مدیریتی دوره شما در آن سال فعلا میگذریم. آقای دکتر، نگران حقیقت هستیم. آقای دکتر، نگران تاریخ هستیم.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان مَردی به نام مجید را منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
مجید قربانخانی این روزها بعد از چند سال از خبر شهادتش، دوباره به کشور بازگشت؛ با استخوانهایی سوخته در دستان مادر دلسوخته اش جای گرفت. قصههای مجید ما خیلی شبیه وقایعی از کربلا شد و سرانجام در کربلای خان طومان برات شهادتش را دستش دادند. باید از آن نگاههای اباعبدالله علیه السلام به زهیر، نصیبش شده باشد که اینگونه از همه عالم برید و به او پیوست. مشهور است «بیابان هم که باشی، حسین آبادت میکند، مانند کربلا». آری، کشتی نجات حسین علیه السلام، همان کیمیایی بود که مجید قهوه خانه دار که خالکوبی روی دستش داشت را به رزمندهای تمام عیار در دفاع از حرم تبدیل کرده بود. پدرش میگوید مجید یک سفر اربعین رفت و وقتی برگشت دیگر مجید قبل نبود. یک هفته بعد از بازگشت گفت: میخواهد به سوریه برود، پدرش میگوید به او گفتم تو که گروه خونی ات به این حرفها نمیخورد! دوستان و بستگانش گفته اند که وقتی مجید رفت هم هیچ کس باور نمیکرد. یکی میگفت: مجید رفته شهرستان خودشان، دیگری میگفت: مجید رفته شمال، اما نه؛ مجید قربانخانی از بسیاری از همرزمان با سابقه اش هم پیشی گرفت و شهید شد. نوع شهادتش هم خاص بود، همین قدر بدانید که پیکرش سه سال بعد بازگشت. با یک نگاه ولایتی، مجید را مجد و عظمت بخشیدند، اباعبدالله و باب الحوائج علیهماالسلام، در سفر کربلای مجید و دوستانش، مجید را «آدم» کردند، همان آدمی که گفته اند: رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند. اگر بخواهیم دقیقتر و لطیفتر بگوییم، راه را او نرفت، او را به خاطر قابلیت و ادب و محبتش بردند. گر میروی بی حاصلی/گر میبرندت واصلی/رفتن کجا بردن کجا/یافت آباد که جای خود، ایرانی را آباد کرد؛ کسی که خود را یافت. مجید، مقدس نبود که مقدسها استخاره کردند و به میدان نرفتند؛ مجید، مَرد بود. قصههای مردانگی مجید را از کمک هایش به مستضعفین در نانوایی بربری تا کسانی که تحت پوشش و حمایت خود گرفته بود تا شیشلیک دادن به آن کودک کار و تا بذل ادب و محبت به پدر و مادر و خواهرش میشد دید. شهید مجید قربانخانی، قصه پر رمز و رازی دارد. او اهل بسیج و هیئت و مسجد به آن معنا نبود، اما متحول شد و به دفاع از حرم آل الله شتافت، اتفاقا خیلی هم زود شهید شد. ما مدعیان صف اول بودیم/از آخر مجلس شهدا را چیدند/
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر بایدن و گام لرزان دموکراتها برای ۲۰۲۰ منتشرکرد که به این شرح است:
جو بایدن، معاون رئیس جمهور سابق آمریکا پس از هفتهها انتظار، سرانجام به طور رسمی وارد رقابتهای مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ شد. وی باید با حدود ۲۰ نامزد دیگر - البته اگر افراد دیگری به این جمع نپیوندند - رقابت کند تا در نهایت در تابستان سال آینده بتواند عنوان نامزد نهایی حزب دموکرات را برای رقابت با دونالد ترامپ، رئیس جمهوری کنونی کسب کند. اما تا آن زمان، بایدن همچون تک تک دیگر نامزدهای دموکرات راه دشوار و طولانی را پیش رو خواهد داشت. گرچه بایدن یکی از سرشناسترین و تا حدودی، محتملترین نامزد پیروز رقابتهای درون حزبی دموکراتها به شمار میآید؛ با این حال موفقیت وی در این مسیر تضمین شده نیست. هم اینک اغلب نظرسنجیها حکایت از آن دارد که بایدن در اکثر قریب به اتفاق آنان در رده اول و در تعداد اندکی نیز در رده دوم بعد از سناتور برنی سندرز قرار دارد. بایدن هشت سال معاون رئیس جمهور آمریکا بود و با سالها حضور در سنا و ریاست کمیته با نفوذ روابط خارجی سنا، از تجربیات فراوانی برخوردار است؛ به ویژه در برابر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا که هنوز بعد از دو سال حضور در کاخ سفید به عنوان فردی بی تجربه در عرصه سیاست آمریکا شناخته میشود. از این رو، برای افرادی که تجربه و سابقه رئیس جمهوری حائز اهمیت است و در عین حال از برنامهها و سیاستهای دولت جمهوری خواه ترامپ ناراضی هستند، بایدن انتخاب مناسبی به شمار میآید. با این حال، هشت سال معاونت رئیس جمهوری سابق برای بایدن در نزد خیل کثیری از دموکراتهای تحول خواه و اغلب قریب به اتفاق جمهوری خواهان خشمگین از ریاست جمهوری باراک اوباما نقطه ضعفی بزرگ قلمداد میشود. از دید این گروه، بایدن هشت سال در کنار اوباما، هر آن چه قادر بود انجام دهد، انجام داد و برای دوره ریاست جمهوری خود فاقد نوآوری و ابتکار است. انتخابات ۲۰۱۶ و پیروزی ترامپ در رقابتهای مقدماتی و نهایی نشان داد که اغلب رای دهندگان آمریکایی مشتاق چهرههای جدید با ایدههای جدید هستند و این وضعیت هم اکنون چندان تغییر نکرده است. از این رو رای به بایدن، حرکت به گذشته و نه حرکت به آینده قلمداد میشود. از سوی دیگر انتظار میرود ورود بایدن به رقابتهای مقدماتی دموکراتها، شکاف میان دو جناح ترقی خواه (چپگرا) و مرکزگرا (میانه رو) را تشدید کند. قابل پیش بینی است که سران حزب دموکرات به همراه دو خاندان سیاسی با نفوذ کلینتونها و اوباماها از بایدن حمایت کنند در حالی که لیبرالها - گروهی که ترامپ آنان را سوسیالیست میخواند - به همراه عموم جوانان جانب افرادی نظیر برنی سندرز، الیزابت وارن یا کامالا هریس را بگیرند. در صورت ناتوانی دموکراتها در حل دموکراتیک اختلافات داخلی - آن گونه که ظاهرا در سال ۲۰۱۶ رخ نداد - شانس پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ افزایش خواهد یافت. با این حال، نتایج نظرسنجیهای انتخابات سال ۲۰۱۶ نشان داد که ۱۸ ماه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، افراد صدر جدول نظیر بایدن یا حتی سندرز نمیتوانند به پیروزی خود در رقابتهای درون حزبی یا انتخابات نهایی اطمینان داشته باشند. چهار سال پیش در چنین روزهایی - ۱۸ ماه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ - دونالد ترامپ در عموم نظرسنجیها حدود ۳ یا ۴ درصد شانس پیروزی داشت. این اتفاق میتواند برای افراد صدر و قعر جدول نامزدهای دموکرات انتخابات ۲۰۲۰ نیز تکرار شود. به عبارت دیگر، همان گونه که جب بوش، پسر و برادر دو تن از روسای جمهوری آمریکا با وجود شهرت، نفوذ و منابع مالی فراوان در نهایت مقهور ترامپ تازه کار شد، چه بسا بایدن با کوله باری از سابقه و نفوذ سیاسی در نهایت در برابر تازه کارهای حزب دموکرات از گردونه رقابتها بیرون رانده شود. البته اگر بایدن در نهایت بتواند از رقابتهای درون حزبی پیروز بیرون بیاید، باید به مصاف یکی از پرخاشگرترین سیاستمداران کنونی آمریکا که اتفاقا صندلی ریاست جمهوری را نیز در اختیار دارد، برود. ترامپ نشان داده است که در مبارزات تجاری یا سیاسی، کوچکترین رحمی به رقبا ندارد و از هر ابزار، وسیله و اتهامی حتی استفاده از الفاظ رکیک و توهینهای شخصی دریغ نمیکند. اتفاقا برخی از حامیان ترامپ نیز شیفته این شیوه مبارزاتی رئیس جمهوری کنونی آمریکا هستند و هرچه ترامپ بیشتر مرزهای اخلاق و عرف مرسوم رقابتهای سیاسی را پشت سر میگذارد، از محبوبیت بیشتری در بین این افراد برخوردار میشود. این وضعیت، مسیر را برای رقبای ترامپ دشوار میکند، مگر این که برخلاف انتخابات ۲۰۱۶، نامزد دموکراتها شیوه تهاجمی و عامه پسند را در برابر رقیب جمهوری خواه در پیش گیرد و وعدههایی به مراتب جذابتر و رادیکالتر مطرح کند که برای فردی با چند دهه حضور در سنا و هشت سال تصدی مقام معاونت ریاست جمهوری چندان آسان نخواهد بود.
• روزنامه ایران یادداشتی با عنوان سیلی سیل نوشت که به این شرح است:
مثلی معروف در فرهنگ عامیانه ما ایرانیان بویژه بلوچان رایج است که ترجمه لفظ به لفظ بلوچی آن میشود چنین: «آتش بیفتدتر و خشک نمیشناسد» این عبارت برای سیل نیز میتواند صدق کند منتهی با این تفاوت که «سیلی سیل» آبدارتر است و به مراتب سوزناکتر و کشندهتر از حتی آتش. در هنگام وقوع رخداد، آتش را میتوان با آب مهار کرد، اما امواج خروشان سیل و طغیان رودخانههای وحشی را چه کسی با چه مانعی میتواند جلودار باشد؟ کشیده سیل چنان کشنده است و سهمگین که در یک آن ممکن، نیستی میآفریند و تباهی به بار میآورد و در شرایط وقوع کمتر کسی را یارای مهار آن خواهد بود و مقابله، مگر با برنامهریزی بلندمدت. این روزها کلید واژه «سیل» در جامعه ما بیش از هر زمان دیگر بر سر زبان هاست و دارد همچنان تکرار میشود و نیز هشدارها و بیان پیامدها و مخاطرات این رخداد طبیعی توسط کارشناسان و صاحبنظران این حوزه قابل توجه است تا بلکه در شرایطی اینچنین که سیل بخش اعظمی از مناطق کشور را درگیر خود ساخته و جان هموطنان را تهدید، شاید بتوانند با این راهبرد اندکی از تبعات ناشی از آن را کاسته و آسیبها کمتر بشوند. سیستان و بلوچستان که همواره از پیامدهای مخرب خشکسالی آسیبهای زیانباری را تحمل نموده و رنجهای بیشماری را نیز متوجه، در روزهای آغازین سال جدید پس از هشدارهای لازم پیرامون وقوع سیل و بارشهای سنگین سرانجام چنان بارندگی سیل آسایی را تجربه کرد که به گفته بسیاری از کارشناسان و مردم محلی سرد و گرم چشیده در طول چهل سال گذشته شدت و حجم بارندگیها و آورد رودخانههای اصلی بیسابقه بوده است و کم نظیر. سیل از استانهای شمالی کشور گذشت و وارد جنوب شد و سپس جنوب شرق تشنه را درنوردید و فقط در عرض نیم ساعت بارندگی لحظهای چنان خسارات سنگینی به زیرساختها و تأسیسات شهری و روستایی از جمله جادهها و برق و آب و مخابرات و کشاورزی وارد ساخت که راه دسترسی به بسیاری از روستاها را مطلقاً مسدود کرد و زیرساختها را معیوب ساخت تا جایی که در بیشتر مناطق روستایی که آب و کشاورزی آن در مقابل خشکسالی اندکی مصون مانده بود، ۸۰ درصد قنوات را تخریب کرد و بسیاری از مزارع و باغها را نیز ویران. شدت بارشهای سیل آسا در سیستان و بلوچستان به مراتب بالاتر از سایر نقاط سیل زده کشور بود، اما خسارات مالی کمتر را نسبت به سایر مناطق برجای گذاشت بهطوری که طبق آمار میزان بارندگیهای شیراز که خسارات جانی بالایی نیز در پی داشت از ۲۰ میلیمتر بالاتر نرفت و در آق قلا و معمولان و خوزستان و ... نیز با اندکی تفاوت همینطور، ولی میزان بارندگی در سیستان و بلوچستان بخصوص در نیک شهر به بیش از ۸۵ میلیمتر رسید، اما آنچه که میتواند متمایز کند این دو رخداد مشابه را سکونتگاههای مرتفع شهری و روستایی این استان نسبت به بستر و سطح رودخانهها هستند که کمتر توانسته به جز جادهها و زیرساختها، خسارات مالی و جانی را متوجه مردم سازد. از این گذشته تفاوت دیگر سیل در سیستان و بلوچستان با سایر مناطق کشور جبران نیاز آبی این استان بود ولو موقت و تقویت آبهای سطحی و بهبود منابع آبی منطقه را در پی داشت و شرایط از مرز بحرانی و قرمز عبور کرد و به وضعیتی نه مطلوب بلکه بهتر از قبل رسید. اما مهمتر از این آنچه که سبب گردید سیستان و بلوچستان از نعمت میان مدت بهرهمندی از این حجم قابل توجه آب بینصیب بماند و محروم عدم احداث طرحهای آبخیزداری ازجمله بندهای خاکی و ملاتی و رسی بود که فقدان چنین ذخیره گاههای آبی سبب گردید تا بخش قابل توجهی از منابع ارزشمند آب به دریا منتهی شود بدون اینکه ما در استانی با اقلیم بسیار خشک بر احداث ذخیره گاههای آبی تمرکز و برنامهریزی کافی داشته باشیم. به هر روی در شرایطی که این استان همچنان درگیر خشکسالی و کم آبی است امیدواریم هدر رفت بالای آبهای ناشی از این بارندگی سنگین درسی باشد تا با برنامهریزی بیش از پیش در حوضه آبخیزداری و تخصیص اعتبارات لازم در این خصوص مقابله با خشکسالی و تقویت منابع آبی در دستور کار جدی مقامات بالا دست قرار گیرد.