صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

رمزگشایی از معادلات اخیر منطقه/ گام دوم به پرچمداری حضرت علی اکبر (ع) / نوتردام، پلاسکو یک قیاس فرهنگی

۲۸ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۷:۰۱
کد خبر: ۵۱۰۶۴۴
رمزگشایی از معادلات اخیر منطقه، گام دوم به پرچمداری حضرت علی اکبر (ع)، نوتردام، پلاسکو یک قیاس فرهنگی و ... گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت‌های درج شده امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، رمزگشایی از معادلات اخیر منطقه، گام دوم به پرچمداری حضرت علی اکبر (ع)، نوتردام، پلاسکو یک قیاس فرهنگی، گوژپشتی فرانسه در نتردام، آتش به اختیار، روحیه جهادی و همبستگی ملی، دیکتاتوری رسانه اینستاگرام ارجح بر ژست آزادی، عادت به تخریب کرده‌اند، اصلاح یارانه پنهان در گیر و دار ۴ مانع، «داروینیسم معکوس» در یارانه‌ها و ... گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت‌های درج شده امروز است که در ادامه می‌خوانید.

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر رمزگشایی از معادلات اخیر منطقه را منتشر کرده که به این شرح است:
رئیس دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی همکاری‌های دوجانبه برای بهبود اوضاع اقتصادی ایران و سوریه را نیز به‌عنوان یکی دیگر از اهداف سفرش مطرح کرد و موضوع ترانزیت بین ایران، عراق و سوریه را نیز پیش کشید. در این خصوص باید گفت که تامین امنیت در مرز‌های عراق و سوریه برای حفظ اتصال ترانزیتی و مسیر‌های حمل و نقل زمینی اضلاع مقاومت ازجمله دو گذرگاه «القائم» و «الولید»، در شرایط کنونی که تهران و دمشق تحت تحریم‌های غرب قرار دارند، بسیار حائز اهمیت است.این نکته‌ای است که نیروی‌های تروریست آمریکایی وظیفه ممانعت از آن را بر عهده دارند و با حضور غیرقانونی خود می‌کوشند که هزینه ایجاد مسیر ترانزیتی بین این سه کشور را بالا ببرند. دقیقاً به همین دلیل است که پنتاگون اعلام کرده است که حدود هزار سرباز خود را در سوریه باقی نگه خواهد داشت. افزون بر این، چنانچه ترانزیت کالا از ایران به مقصد بندر لاذقیه سوریه که یک منطقه کلیدی تجاری در سواحل دریای مدیترانه است با موفقیت و با خنثی کردن خطر تروریست‌های آمریکایی به سرانجام برسد، کشورمان قادر خواهد بود تا میزان قابل‌توجهی از نیاز خود را به کانال سوئز بکاهد، چراکه دولت مصر از سوی کاخ سفید برای اعمال محدودیت بر تردد کشتی‌های ایرانی از این کانال، تحت‌فشار قرار گرفته است. فرجام سخن اینکه با ملاحظه خیز جبهه مقاومت برای پایان دادن به عمر تروریست‌ها در ادلب که از جنبه «نظامی – امنیتی» حائز اهمیت بوده و با عنایت به گام‌های بلند ایران برای استفاده بهینه از ظرفیت‌های سوریه از طریق ایجاد یک مسیر امن ترانزیتی که از منظر «اقتصادی»، مهم است، پیش‌بینی هدف بعدی مثلث عبری، عربی، غربی علیه مقاومت کار دشواری نیست. عامل پاک‌سازی سوریه از تروریست‌ها و ایجاد مسیر ترانزیتی از رهگذر خنثی کردن تهدیدات آمریکا و تکفیری‌ها، «نیرو‌های مقاومت» هستند، لذا با پدیدار شدن افق نابودی هیولای تروریسم که عمو سام و قارون‌های منطقه میلیارد‌ها دلار در کام آن ریخته بودند، شاهدیم که کاخ سفید از یک طرف، سپاه پاسداران را در لیست سازمان‌های به‌اصطلاح تروریستی خارجی قرار می‌دهد و از سوی دیگر، به‌زعم خود برای حذف حشدالشعبی از معادلات عراق با عاملیت عناصر «غافل» و «خائن» خیز برداشته است. حزب‌الله لبنان و جنبش نجبای عراق نیز پیش از این در لیست تروریسم وزارت خارجه آمریکا قرار داشتند؛ در نتیجه، به دنبال فشار بیشتر بر جبهه مقاومت خواهند بود، ولی اگر دست از پا خطا کنند با شدیدترین واکنش‌ها و محاسبات غیر قابل پیش بینی مواجه خواهند شد.

• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر گام دوم به پرچمداری حضرت علی اکبر (ع) را درج کرده که به در ادامه می‌خوانید:
از خصوصیات جوان، بی‌حرص و آز بودن اوست. وی که هنوز ریشه‌ای در حب دنیا قوی نکرده به‌راحتی از همه چیز می‌گذرد و تمام نیروی خود را متمرکز در مسئولیتی می‌کند که برعهده دارد. همین امروز این رفتار ایثارگرانه را از جوانانی مشاهده می‌کنیم که در استان‌های سیل‌زده عاشقانه به امداد هموطنان مظلوم خود شتافته‌اند. ویژگی دیگر جوان اخلاص اوست. او که درنگ کمی در این دنیا داشته هنوز به جاذبه‌های آن دل نبسته و ریاکاری را نیاموخته و اگر نگوییم آن‌قدر‌ها مؤمن است که کار را خالصانه برای خدا انجام می‌دهد، حداقل آن است که عمل را برای دل خود می‌کند و به خوش آمد و بد آمد دیگران اعتنایی ندارد؛ و از آنجا که هنوز به حب دنیا دل نیالوده خیلی زود جذب حب الهی می‌شود. سرعت عمل، نشاط در کار، قدرت و توان و خستگی‌ناپذیری از ویژگی‌های دیگر جوانان است که در برابر مدیریت ناتوان و منفعل قابل مقایسه نیست. اینک که وارد دهه پنجم انقلاب شده‌ایم رهبر معظم، مسیر گشایش‌ها و فتوحات را به ملت معرفی کردند. ایشان در بیانیه گام دوم از جوانان خواسته‌اند وارد میدان شوند و با سلاح علم و پژوهش و با توسل به معنویت و اخلاق و با تکیه بر توان داخلی و اقتصاد مقاومتی، مدیریت کشور را به دست بگیرند. آینده کشور در گرو بهره‌برداری از ظرفیت عظیم جوانان است. امروز تأسّی و اقتدای جوانان ما به جانِ جهان، نور دیدگان پدر، آرام جانِ عمه، قوّت قلب عموی علمدار، نازدانه مادر، روح و قرار خواهران، ریحان خوشبوی بنی‌هاشم، استوانه لشکر؛ یعنی حضرت علی اکبر (ع) است که جان جهانی فدایش باد. امروز پرچم بر شانه‌های اوست.
• روزنامه وطن امروز یادداشتی با تیتر نوتردام، پلاسکو یک قیاس فرهنگی را منتشرکرد که در ادامه می‌خوانید:
حادثه آتش‌سوزی «کلیسای نوتردام فرانسه» هر چند به عنوان حادثه‌ای مستقل از سایر حوادث مشابه خود می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد، اما نمونه‌ای کامل از قیاس یک واقعه تلخ میان یک کشور و کسانی بود که آن کشور را به مثابه حکومتی از همه ایده‌آل‌های مدیریتی شناخته و می‌شناسانند. ریزش یکباره بنایی که فراتر از وسعت و موقعیت خود واجد ارزشی از سرمایه فرهنگی و تاریخی یک ملت محسوب می‌شود، در حالی رخ داد که حتی این تاثر جمعی نیز موجب یکدلی و همدلی اجتماعی و نه تعمیق شکاف‌های اجتماعی و سیاسی شد. مقایسه واکنش‌ها مقابل این حادثه تلخ با مورد مشابه آن در آتش‌سوزی یکی از قدیمی‌ترین ساختمان‌های تجاری تهران که یادگاری از میراث گذشته بود، ما را با یکی از الگو‌های قابل تامل در بررسی نسبت میان ارزش‌های حاکم میان یک کشور با شیفتگان آن مواجه می‌کند. تجربه تلخ واکنش‌های سوءاستفاده‌گرانه از آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو که در نهایت فراتر از یک تسویه‌حساب سیاسی، به سرمایه اجتماعی دولت- ملت ایران ضربه وارد کرد و بعد از آن بار‌ها در دیگر حوادث تلخ تکرار شد، نمونه‌ای گویا و زنده از این پیش‌فرض است که میان استاندارد رفتاری موجود در یک گروه سیاسی با استاندارد‌های گفتاری آن که عمدتا با مصداق ملل توسعه‌یافته طرح می‌شود شکافی عمیق وجود دارد. مبتلا شدن به خودانتقادی کاذب (سرزنش ملی) و قیاس وقایع به گونه‌ای که رخداد هر حادثه‌ای را نتیجه یک سرنوشت جمعی شکست‌خورده می‌پندارد را تقریبا می‌توان به اندازه‌ای مشابه خودشیفتگی ملی، سبب خسران دانست، که اگر در این خودشیفتگی نقایص به چشم نمی‌آید، در حالت سرزنش ملی مسیر هرگونه اصلاح مدیریتی و ساختاری بسته می‌شود. آتش‌سوزی کلیسای نوتردام، آتش‌سوزی جنگل‌های کالیفرنیا و مواردی از این دست هر چند نمی‌تواند شاهدی برای توجیه حوادث مشابه و نقش عوامل انسانی در آن شود، اما جلوه‌ای از فروریختن تصور کاذب نسبت به یک جهان بیرونی بی‌عیب و ایراد است که بار‌ها در جریان دوگانه‌سازی‌های اجتماعی و سیاسی پس از بحران‌ها تصویر شده است. یک بار فکر کنید بنایی تاریخی با پیشینه چند قرن در کشور ما به چنین شکل تراژیکی در آتش می‌سوخت، آیا فضای مریض ناشی از سرزنش ملی فرصت آن را می‌داد که با آن به عنوان حادثه‌ای تلخ در جهت اصلاح نحوه مراقبت از دیگر آثار باستانی برخورد شود یا سایه شوم تبدیل آن به خوراکی سیاسی برای رقابت انتخاباتی آن را تبدیل به آتش‌سوزی بزرگ‌تری در مناسبات اجتماعی مردم می‌کرد؟

• روزنامه جوان یادداشتی با تیتر گوژپشتی فرانسه در نتردام را منتشر کرده که به این شرح است:

از منظر روشن بینان (!) فرانسه خود مادر تمدن است و سوزاندن یکی از فرزندان به دست مادر، لابد حق مادر است! این آتش‌سوزی در هر کجای دیگر دنیا نیز به همین جا ختم می‌شد: سوختن و فروریختن سقف و برج. پس تفاوت فرانسه متمدن با نامتمدن‌ها چیست؟! البته فرق‌های اساسی دیگری وجود دارد. هیچ رسانه غربی به چنین تحلیلی نرسید و نمی‌رسد که «جلیقه‌زرد‌ها بلای جان دولت ماکرون شده بودند و فرانسه به یک شوک روحی و روانی احتیاج داشت تا بتواند مسیر توجهات افکار عمومی را تا مدت‌ها به سوی دیگری بازگرداند!» یا «برخی شواهد حاکی است که انگیزه‌های مالی و فساد در این رخداد وجود دارد!» یا «کارشناسان اعتراض‌های زیادی دارند که چرا هلی‌کوپتر برای خاموش کردن نتردام به کار گرفته نشد و شیلنگ‌های آب پاش آتش‌نشانی هم کوتاه‌تر از آن بود که آب را به مرکز آتش برساند!» اگرچه در فرانسه و در جهان هرگز کسی، سوختن غمگنانه نتردام را سیاسی و حزبی نمی‌کند، اما در کشور‌هایی که از دوستان غرب نباشند، آتش‌سوزی در یک ساختمان معمولی چندده‌ساله هم برای رسانه‌های خبری غربی و هم برای احمق‌های داخلی، مجوز چنین تفسیر‌هایی است و آن‌ها بی‌هراس از رفتن آبروی «فهم و شعور» خود، رسانه‌ها و گذرگاه‌های مجازی خود را انباشته از عقده‌ها و کمبود‌های فروخفته خود می‌کنند. نتردام در آتش سوخت و ماکرون و رفقا به تماشا ایستادند و بعد قول ساختن دوباره دادند، بی آنکه بدانند آنچه آن‌ها می‌سازند ۸۰۰ سال زمان می‌خواهد تا برای مردمان آینده، «نتردام» باشد، و هرگز نتردام ویکتور هوگو نخواهد شد!


• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر آتش به اختیار را منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:

این روز‌ها به لحظاتی نزدیک می‌شویم که تعداد آتش به اختیار‌های مدنظر مقام معظم رهبری روز به روز افزایش می‌یابد که هرکدام تیری است به سوی چشمان خون گرفته آمریکا و دیگر دشمنان این آیین و آب و خاک که اقدام احمقانه و ددمنشانه ترامپ را پیرامون تروریستی دانستن سپاه پاسداران که حاصل سفر پر ابهت ریاست جمهوری به کشور همسایه یعنی عراق را و دیدار نخست‌وزیر عراق از ایران و دستاورد‌های سیاسی اقتصادی آن دانست که می‌توان از همه پراهمیت‌تر باشد، زیرا با استقبال فراوان همه اقشار و سلیقه‌های متفاوت دو کشور روبرو شد و در این میان رئیس‌جمهور توانست به مدت سه روز نیمی از این سرزمین عراق را طی و اکثریت بالاتفاق سیاستمداران آن را ملاقات نماید و پیوند وفاق داخلی جامعه عراق را این‌گونه مستحکم‌تر کند و خود نیز خستگی این سال‌ها را با زیارت عتبات عالیات از تن به در نماید در حالی که مدعی مالکیت مطلق در کره زمین یعنی ترامپ سردمدار آمریکای جهان خوار تنها دو ساعت آن هم با یک هواپیمای باری و چراغ خاموش و به اتفاق همسر خود فقط توانست همراه با وحشت و نگرانی تمام، در فرودگاه یک پایگاه اشغالی آمریکا در عراق فرود آمده و بلافاصله آنجا را ترک کند. همین آتش به اختیار‌ها است که توانسته خستگی‌ها و تنش‌های ایجاد شده در کالبد آحاد جامعه ایران را التیام بخشد تا هر روز نسبت به روز قبل خود را آماده‌تر به منظور پذیرش تحریم‌های شدیدتر بداند، اما با این حال از دولتمردان انتظار دارند تا آن‌ها را دور نزده و از دیگر وزارتخانه‌های خود از جمله آموزش و پرورش، رفاه و کار و امور اجتماعی، بهداشت و آموزش پزشکی، راه و شهرسازی، علوم و تحقیقات، ارتباطات و فناوری، جهاد کشاورزی، صنعت و معدن و تجارت، فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت نفت، وزارت نیرو، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی آموزش و پرورش و صندوق توسعه ملی بخواهند تا قدم به عرصه آتش به اختیار گذاشته و پا به پای دیگر ارگان‌ها و نهاد‌هایی که وارد میدان نبرد شده‌اند به یاری آحاد جامعه و رفع مشکلات آن‌ها بپردازند تا شاید بتوان سال جاری را علیرغم حوادث اکوسیستمی که در کنار خود نعمت بی‌بدیل آب را به همراه داشت با دغدغه‌های کمتر سپری نمایند. بد نیست در این بین اشاره‌ای هم داشته باشیم به بعضی از نهاد‌ها همچون رسانه ملی و کمیته امداد امام خمینی «ره» و بنیاد مستضعفان و جانبازان که بیش از گذشته پیرامون رسالت خود بیندیشند و تنها در فکر و اندیشه پروپاگاندا و تبلیغات نباشند، زیرا هر سه این نهاد‌ها می‌توانند در زوایای وجودی جامعه به نوعی توانمندی و امید بیافرینند و انگیزه‌ها را برای آتش به اختیار افزون کنند همانگونه که ما با نوشتن این یادداشت همچنان حضور خود را در دامنه رسانه‌های مکتوب پیرامون آتش به اختیار پایدار نگه‌داشته‌ایم.


• روزنامه اطلاعات یادداشتی با تیتر روحیه جهادی و همبستگی ملی را درج کرده که به این شرح است:
نیرو‌های انقلابی و جهادی در مناطق سیل‌زده هر ۳ استان گلستان و لرستان و خوزستان هر روز صد‌ها هزار پرس غذا بین مردم سیل زده توزیع می‌کنند و نمایش همبستگی و وحدت و همدلی، روحانی و ارتشی و سپاهی و بسیجی و ترک و کرد و لر و فارس و بلوچ و شیعه و سنی و... نمی‌شناسد و نیز دانشجو و مهندس و کارگر و کارمند و پرستار و پزشک و... مقامات اجرایی و دولتی و دستگاه‌ها و ادارات و ارگان‌ها مدت‌ها است با ساعت اداری و جغرافیا و حوزه تحت امر خویش خداحافظی کرده‌اند و بسیاری از آنان وقت چندانی برای خواب ندارند. کاری با مقاماتی که با هواپیما و هلی‌کوپتر می‌آیند و چرخی می‌زنند و دقایقی با چکمه در میان آب گل آلود به محله یا منطقه‌ای سر می‌زنند نداریم. البته نمی‌توان و نباید همه آن‌ها را با یک چوب راند و بازیگران و هنرمندان سلفی بگیر نامید. بی‌انصافی و قدرناشناسی و غیبت و تهمت همیشه بد است، اما کار اصلی را آنانی صورت می‌دهند که اهل هیچ خودنمایی و تظاهری نیستند و در یک کلام مردمی‌اند. یعنی همان مردمی که باید باشند. همان امت واحده و ملت وحدت کلمه... در این میانه، اما عده‌ای حتی در میان این سیل عظیم و در میان هجوم آب گل‌آلود درصدد صید ماهی‌های درشت برای اهداف نه چندان قشنگ خود هستند. فرقی نمی‌کند که از کدام دسته و جناحند. سلبریتی هستند یا اصلاح طلب یا اصولگرا یا هر چه... خبرنگار صدا و سیما یا گزارشگر فلان رسانه. هرکه بخواهد با تفکیک مردم حاضر در صحنه و نیرو‌های در صحنه، با بزرگنمایی حضور گروهی و نادیده گرفتن زحمات گروه دیگر، از این آب گل‌آلود ماهی سیاسی یا جناحی و خطی بگیرد، ره به بیراهه می‌برد و آب در هاون می‌کوبد. راستی اگر نبود این احساس همدلی و درک متقابل و نوعدوستی و وحدت کلمه و تفکر جهادی و بسیجی و هموطنی، تا هفته‌ها و ماه‌های بعد می‌شد این‌همه خانه را از گل و لای شست؟ یا اگر نبود همت و غیرت ناشی از آموزه‌های دوران حماسه و دفاع، می‌شد هزاران کیلومتر سیل بند را بالا آورد و این‌همه سنگر در برابر هجوم سیل ساخت؟ وقتی از عظمت سرمایه اجتماعی و اهمیت آن سخن می‌گویم برای همین است که بدون داشتن پشتوانه‌ای چنین عظیم نمی‌توان بزرگی کرد و بر مشکلات بزرگ فائق آمد و این سرمایه اجتماعی با شقه شقه کردن مردم ایجاد اختلاف بین آنان آسیب می‌بیند؛ چنانچه آسیب دیده است که اگر دست از اختلاف بر‌می‌داشتیم و به اعتماد عمومی آسیب نمی‌زدیم بخش‌های بسیار وسیع‌تری از این سرمایه در همین سیل می‌توانست و می‌تواند به کارمان آید. بخصوص از این پس که بعد از عبور از بحران معمولاً دچار غفلت و فراموشی می‌شویم و خیلی زود از یاد می‌بریم. نیک پیداست که تازه آغاز راه سیل است. هنوز خوزستان درگیر بحران و سیل است. خانه‌های بسیاری باید ساخته شوند. ده‌ها هزار نفر خانه‌هایشان را رها کرده و در اردوگاه‌های موقت یا در مناطق امن و زیر چادر زندگی می‌کنند. صد‌ها هزار هکتار اراضی کشاورزی زیر آب رفته‌اند و اقتصاد صد‌ها هزار روستایی و کشاورز در معرض خطر قرار گرفته است و به همه این مصائب باید رسیدگی کرد و اگر این سرمایه اجتماعی از آسیب دعوا‌های سیاسی و سوء‌مدیریت‌ها و غفلت‌ها و مفسده‌ها و زیاده‌خواهی‌ها و انحصار طلبی‌ها و منفعت جویی‌ها دور مانده بود به راحتی می‌شد از آن برای حل سریع‌تر بحران و رفع مشکلات مدد گرفت تا همه نگاه‌ها فقط متوجه دولت نباشد. کوته سخن آن‌که توجه به این سرمایه اجتماعی، بدون تفکیک و منحصر کردن آن به گروه‌هایی خاص، رافع بسیاری از موانع و مشکلات کشور است. قدر این همدلی و همنوعی و روحیه ملی و جهادی و انقلابی را بدانیم و برای گستردگی و افزایش هرچه بیشتر این ظرفیت برنامه‌ریزی کنیم. به عنوان حسن ختام خالی از لطف نیست که به بخشی از بیانیه مهم گام دوم رهبر انقلاب که به مناسب آغاز پنجمین دهه استقرار جمهوری اسلامی انتشار یافت اشاره شود که در مبحث دستاورد‌های انقلاب به مشارکت مردمی اشاره می‌کنند:انقلاب، مشارکت مردمی را در مسایل سیاسی مانند انتخابات، مقابله، با فتنه‌های داخلی، حضور در صحنه‌های ملی و استکبارستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمک‌رسانی‌ها و فعالیت‌های نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود افزایش چشمگیری داد. پس از انقلاب، مردم در مسابقه خدمت‌رسانی، در حوادث طبیعی و کمبود‌های اجتماعی مشتاقانه شرکت می‌کنند... قدر این نعمت مشارکت همگانی و ظرفیت سرمایه اجتماعی را بیشتر بدانیم.

• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان دیکتاتوری رسانه اینستاگرام ارجح بر ژست آزادی را درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
قاسم سلیمانی، محمدعلی جعفری، موسی کمالی، محمدباقر قالیباف و... تا همین حالایی که من می‌نویسم افرادی هستند که صفحات شخصی آن‌ها در اینستاگرام مسدود شده است و احتمالا تا همین حالایی که شما در حال خواندن این نوشته هستید هم اسامی دیگری به جمع مسدودی‌های اینستاگرام اضافه شده‌اند. اینکه چرا چنین اتفاقی افتاده و چرا اینستاگرام به‌صورت کاملا یک‌طرفه و دیکتاتورمآبانه مانع فعالیت این افراد در فضای مجازی شده است، دلیل خاص و عجیبی نمی‌خواهد و طبیعتا نیازی به توضیح طویل و عجیبی هم ندارد. وقتی نیروی نظامی رسمی یک کشور به‌عنوان تروریست معرفی می‌شود، مسدود شدن صفحات مجازی آن‌ها شاید پیش‌پاافتاده‌ترین و البته کودکانه‌ترین کار از سوی آمریکا باشد؛ کاری که انتظار می‌رفت حتی زودتر از این‌ها اتفاق بیفتد. زودتر اتفاق افتادن این ماجرا و مسدود شدن صفحات شخصی این افراد غیرمنتظره نبود، زیرا هنوز یادمان نرفته که رفتار‌های گزینشی و سلیقه‌ای در بستر این نرم‌افزار چند بار و چگونه مانع فعالیت آزادانه افراد در این فضا شده است. برای مرور بهتر و فهمیدن اتفاقی که افتاده و برای اینکه این‌بار حداقل کمی جدی‌تر از قبل خدشه‌ای به ژست آزادی‌خواهی مدیران و گردانندگان این شبکه‌ها وارد کنیم _ژستی که برای حفظ آن همه کار کردند_ به چند مورد از این اقدامات اشاره می‌کنیم. برای خیلی از ما حتما این موضوع غریب و البته جدید نیست که پستی را برای حمایت، معرفی یا انتشار اقدامات و سخنان و فعالیت‌های حزب‌الله لبنان منتشر کرده‌ایم و بلافاصله بعد از انتشار، پست یا محتوای مورد نظر بدون دلیل محکمه‌پسند و فقط به‌دلیل اختلاف عقاید و دخالت انگیزه‌های سیاسی حذف شده است. اگر این را هم به‌عنوان دلیلی برای خدشه‌دار بودن ژست آزادی و افعال آزادانه و بدون محدودیت در فضای مجازی و دنیای ارتباطاتی که تحت سیطره و کنترل غرب خصوصا آمریکاست نپذیریم، بازگشت به سال‌های گذشته و مرور اتفاقات اخیر هم می‌تواند راهگشا باشد. ماجرای حزب‌الله و حذف پست‌های مربوط به آن را کنار می‌گذاریم و اتفاقات سال‌های گذشته را در حوادث مختلف ازجمله حوادث سال ۸۸ مرور می‌کنیم؛ ایامی که استفاده از فضای مجازی و شبکه‌هایی نظیر فیس‌بوک ابزاری شده بود برای ایجاد هماهنگی و مدیریت جریان ناامنی‌ها. سوای این، مرور اتفاقات اخیر در ارتباط با ایجاد محدودیت‌های متعدد برای کاربران و استفاده‌کنندگان از سیستم‌عامل IOS و گوشی‌ها و گجت‌های آیفون هم می‌تواند روشنگر آنچه در حال رخ دادن است باشد؛ اینکه بسیاری از افرادی که هیچ انتسابی _حداقل از لحاظ سازمانی_ به هیچ نیروی نظامی و... ندارند و صرفا شهروندان یک کشور هستند برای انجام جزئی‌ترین افعال خود در فضای نرم‌افزاری و موبایلی دچار مشکل جدی شوند و.... این مثال‌ها در کنار موارد بسیاری دیگر از این دست همه به عنوان مصادیقی برای شرح وضع موجود قابل بیان هستند؛ اما درباره اینکه چرا در این مقطع فقط فرماندهان نظامی مورد هجمه و محدودیت‌های اینچنینی قرار گرفته‌اند، دو موضوع قابل بیان و بررسی است. ابتدا اینکه سپاه مدت‌هاست (حداقل از سال گذشته) از سوی نهاد‌های مختلف کشور آمریکا مورد تحریم قرار گرفته و اینکه تحریم‌ها تشدید و تروریست نامیده شود و صفحات فرماندهان آن مسدود شود، تغییر محسوسی در روند فعالیت‌هاشان ایجاد نخواهد کرد کمااینکه در تمام طول این مدت هم نکرده است. اما موضوع دوم که قابل‌تامل‌تر است، بحث محصولی است که این اقدام می‌تواند در سبد آمریکایی‌ها قرار دهد و آن ایجاد بار روانی و اجتماعی و هزینه‌تراشی در این حوزه برای ایران است. به‌هرحال ایجاد جو و اثرگذاری روانی با ایجاد محدودیت در شبکه‌های مجازی که با روزمره‌های مردم در هر سطحی ارتباط مستقیم و نزدیک برقرار کرده می‌تواند در فضای اجتماعی کشور آسیب‌زا باشد و این دقیقا همان چیزی است که آمریکا قصد بهره‌برداری از آن را دارد. در حوزه حمایت‌های اجتماعی برای تقابل با نیت و خواست آمریکا و این نوع فشار‌ها که دارای اثرگذاری سوء اجتماعی و افزایش بار روانی منفی است، می‌تواند کنش‌هایی نظیر حمایت‌های ملی و همه‌جانبه همچون آنچه در زمان تروریستی‌خواندن سپاه اتفاق افتاد، شکل بگیرد و تا حدی آمریکا را در هدف اثر‌گذاری اجتماعی دچار مشکل کند.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان عادت به تخریب کرده اند را درج کرده که به این شرح است:

گفته شده بزرگراه امام علی (ع) درزمان سیل به رودخانه‌ای تمام عیار تبدیل می‌شود، در وهله اول؛ بزرگراه شمال به جنوب امام علی (ع) که پروژه‌ای سنگین و بزرگ بود، با محدودیت‌ها و به سختی ساخته شد و این گونه نیست که بدون هیچ تحقیق و فکری به انجام رسیده باشد. وسط این بزرگراه، کانال بزرگ آب قرار دارد و به کانال‌های پایین‌تر آب متصل می‌شود. بزرگراه‌های شمالی_جنوبی درزمان بارش‌های سیل‌آسا که تاکنون در تهران به ثبت نرسیده، باوجود امکان آسیب، توان عبورجریان آب را دارند. همچنین ساخت پارک نهج البلاغه که درمسیل رودخانه واقع شده و آب در آن جریان دارد، بهتر از ساختن ساختمان است و وجود چنین پروژه‌هایی از شدت سیل می‌کاهد. تکمیل کردن پروژه‌هایی مانند بزرگراه امام علی (ع) که به تعویق افتاده بود، یکی ازافتخارات نظام مدیریت شهری گذشته است. آقایان بهتر است از پروژه‌هایی که در مسیل رودخانه ساختند و مسیر آب را بدون این‌که کسی بفهمد مسدود کردند، سخن بگویند. در شورای قبلی، موضوع “تاب‌آوری در برابر سیل” را به عنوان پروژه تحقیقاتی، مطالعه کرده و راه حل هایش را هم ارائه دادیم، با مشاوران و اساتید دانشگاه قرارداد بستیم و شروع به کار کردند؛ مهم‌ترین پیشنهاد، آبخیزداری در کوه‌های شمال کشور است که متاسفانه از حریم شهر تهران خارج است. درحال حاضر، شهرداری برای جنگل کاری مناطق مهم و کاربردی، قرارداد بسته و این روز‌ها هم بخشی از آن را افتتاح کرده است و امیدوارم مقدار باقی مانده آن را هم پیگیری کنند، چرا که جنگل کاری به کاهش شدت سیل کمک می‌کند و آبخیزداری، مخازنی از آب را برای فصل تابستان به‌وجود می‌آورد. باید توجه کرد که هرکس درهرزمان، ساخت و سازی در مسیل رودخانه انجام داده، باید اصلاح شود، اما مشکل این است که اگر بزرگراه‌ها و پروژه‌های عمرانی انجام نمی‌شد، برخی از همین مدعیان امروز، منتقد بودند که چرا پروژه‌های طرح جامع شهر تهران را نساختید و پیش نبردید، حال که ساخته شده می‌گویند چرا ساختید. مطالعات دراین زمینه آماده است، فقط کافی ا‌ست مطالعات را اجرا کنند و نیازی هم به صرف وقت یا هزینه برای تهیه آن نیست. تنها نکته این است که این تحقیق شاید تنها نیاز به افزایش ضرایب تضمینی داشته باشد، زیرا این مطالعات برای ۴ سال گذشته است که در خشکسالی بودیم. خوشبختانه شهرداری سال گذشته درآمدش ۱۳۷ درصد محقق شده و پول هم دارد، بنابراین بهانه برای کمبود بودجه قابل قبول نیست.
هرچه زودتر هم این طرح‌ها اجرا شود بهتر است، چون معلوم نیست که اگر باران سیل آسا و بی سابقه‌ای ببارد شهر تهران بتواند تاب بیاورد واین کانال‌ها که ساخته شده اند کشش داشته باشند، در شرایط بارندگی‌های معمول سالیان اخیر کشش دارند ولی برای شرایط بحرانی شدید بایستی طرح‌های مطالعه شده و به روز شده را اجرا کرد. کار‌های زیادی انجام شده ولی این‌ها کافی نیست و بایستی تکمیل شود.

روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر اصلاح یارانه پنهان در گیر و دار ۴ مانع را منتشر کرده که به این شرح است:
بستر سیاسی و اجتماعی اصلاح نظام یارانه‌ای است. تصویری که جامعه از اصلاح نظام یارانه‌ای دارد، عمدتا حول محور افزایش قیمت هاست. افزایش مستقیم قیمت انرژی و افزایش غیرمستقیم قیمت سایر کالا‌ها (تورم) در پی افزایش قیمت انرژی. این مسئله البته درست است، اما باید ابتدا بستر سیاسی اعتمادزایی ایجاد شود که حاکمیت در قبال این افزایش قیمت ها، حمایت لازم از قشر‌های ضعیف و متوسط را خواهد داشت. از منظر اجتماعی و تبلیغاتی نیز باید منافع آشکار این اصلاح برای عموم مردم تبیین شود و مردم بدانند که نظام غیرعادلانه توزیع یارانه پنهان که کاملا به نفع ثروتمندان است باید به نفع قشر‌های ضعیف تغییر کند. در هر حال اکنون که اقتصاد ایران با فشار‌های تحریمی و معضلات انباشته، سال‌های سال مواجه است، باید در وهله نخست، بستر سیاسی و اجتماعی اصلاح نظام یارانه‌ای و هدفمند کردن توزیع یارانه‌های پنهان را در دستور کار قرار داد چرا که به تعویق انداختن این اصلاحات، نتیجه‌ای جز مصرف هر چه بیشتر انرژی، هدررفت منابع کشور و از دست رفتن فرصت‌های اصلاح را در پی ندارد.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر «داروینیسم معکوس» در یارانه‌ها را منتشرکرد که در ادامه می‌خوانید:
در داروینیسم، قوی‌تر‌ها می‌مانند و ضعیف‌تر‌ها حذف می‌شوند؛ ولی در «داروینیسم معکوس» عامل یا متغیری مسلط می‌شود که مستحق تسلط نیست و باید در قیاس با سایر عوامل یا متغیر‌ها مغلوب می‌شد. در این پدیده کسانی که اطمینان کاذب بیشتری تولید می‌کنند و ادعا‌های گزاف‌تری مطرح می‌کنند، بیشتر پیروز می‌شوند و آن‌ها که صادقانه بی‌اطمینانی‌ها، چالش‌ها و مشکلات را می‌گویند حذف می‌شوند. جوزف فیشر در سال ۱۸۷۷ در مقاله‌ای برای اولین بار از این اصطلاح استفاده کرد. از آن تاریخ این تعریف در همه شاخه‌های علم کاربرد یافته است. در علم اقتصاد نیز این تعریف کاربرد‌های متفاوتی دارد. در اقتصاد سیاسی، فساد باعث می‌شود تا افراد صاحب نفوذ و ناکارآ جای افراد شایسته را بگیرند. در اقتصاد رفاه، داروینیسم معکوس موجب می‌شود تا سیاست‌های رفاهی به جای توزیع بین افراد نیازمند، بین گروه‌های ثروتمند توزیع شوند و نتیجه نهایی این است که گروه نامستحق بر گروه مستحق سیطره پیدا می‌کند. جلوه این پدیده در نظام توزیعی یارانه‌ای کشور است. نتایج مطالعه‌ای در سازمان برنامه و بودجه نشان می‌دهد در حدود ۹۰۰ هزار میلیارد تومان یارانه پیدا و پنهان در حال توزیع است؛ اما سهم پولدار‌ها هفت برابر بیشتر از سهم فقرا است؛ یعنی کسانی که مستحق نیستند هفت برابر بیشتر از مستحقان یارانه دریافت می‌کنند. آیا این روش توزیع یارانه باید ادامه یابد و کماکان با قدرت در مسیر داروینیسم معکوس حرکت کنیم؟ شگفت آنکه این پول‌پاشی بی‌هدف در شرایطی صورت می‌گیرد که دولت با مضیقه‌های شدید مالی و کسری بودجه پیدا و پنهان روبه‌رو است. اما کسی حاضر نیست این نظام وارونه را اصلاح کند؛ شاید به‌واسطه آنکه مدافعان داروینیسم معکوس حاضر به قبول هیچ راه جایگزینی نیستند یا در راهبری اصلاحات نیرو‌های غیرمسلط بر نیرو‌های مسلط ترجیح داده شده‌اند.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با تیتر دشمن بی‌نفس را منتشر کرده که به این شرح است:
«نفس‌های آخر دشمنیِ دشمنان با جمهوری اسلامی است»؛ شاه‌بیت بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب است. دشمنی که هر چه در چنته داشته رو کرده و پادزهر اقدامات و تصمیمات مخربش علیه دیگرکشور‌ها نیز ساخته شده است. آن‌ها توهم به صفر رساندن صادرات نفت ایران را بار‌ها و بار‌ها در رسانه‌ها مطرح کرده‌اند؛ اما حالا صراحتاً از شکست این طرح خود یاد می‌کنند و رسانه‌هایشان نسبت به آشفتگی بازار نفت در صورت حذف ایران هشدار می‌دهند. در سوریه نیز آمریکا به‌رغم هزینه‌های میلیاردی تصمیم به خروج نیروهایش از این کشور گرفت؛ تصمیمی که تحلیلگران از آن به‌عنوان برد ایران در برابر آمریکا یادکردند. از سویی دیگر این کشور با اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران و روسیه، همچنین اتخاذ سیاست‌های تجاری علیه چین، موجب شد تا این کشور‌ها به جهت مقابله با فشار‌های اقتصادی تحمیلی آمریکا، به ایجاد سیستم‌های تجاری مالی مستقل از دلار روی آورند. وضعیتی که جیمی کارتر، رییس‌جمهور اسبق آمریکا به‌خوبی آن را درک کرده و از سبقت گرفتن چین از کشورش اظهار نگرانی کرده است. او خود اعتراف می‌کند که دلیل برتری چین آن است که مانند آمریکا پول‌هایش را صرف جنگ نکرده است. کارتر اذعان می‌کند: «آمریکا در طول ۲۴۲سال موجودیتش تنها برای ۱۶سال در صلح به سر می‌برده است.»، اما ایران به‌رغم دشمنی‌های ۴۰ ساله و فرازونشیب‌هایی که داشته، امروز نقطه اصلی پرگار تغییرات در مناسبات قدرت در جهان است، همچنان‌که تمام تلاش آمریکا جلوگیری از نفوذ و برتری جمهوری اسلامی در منطقه است؛ تلاشی که تاکنون بی‌نتیجه مانده و خواهد ماند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *