صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

فرصت‌ها و تهدیدات سیل اخیر/خارج از کنترل/حیران در بحران/شکست نقشه خطرناک ترامپ۹۸

۲۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۲:۳۷
کد خبر: ۵۰۹۶۴۶
فرصت‌ها و تهدیدات سیل اخیر، خارج از کنترل، حیران در بحران، شکست نقشه خطرناک ترامپ، مختصات جدال گفتمانی در سال ۹۸، انگلیس و باز هم انگلیس و خطر نظریه پولی مدرن گزیده‌ای از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های امروز روزنامه‌ها است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، فرصت‌ها و تهدیدات سیل اخیر، خارج از کنترل، حیران در بحران، شکست نقشه خطرناک ترامپ، مختصات جدال گفتمانی در سال ۹۸، انگلیس و باز هم انگلیس، سیلی که دیگر «سیل» نیست، آموزش و پرورش و خاطره سیلی که می‌ماند، آیا ۹۸ سال شکست تاریخی دشمن است؟ و خطر نظریه پولی مدرن گزیده‌ای از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های امروز روزنامه‌ها است که در ادامه می‌خوانید.

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر فرصت‌ها و تهدیدات سیل اخیر را منتشر کرده که به این شرح است:
سیل با همه ویرانی و خشمی که برای مناطق سیل دیده به همراه داشت، اما همدلی و همکاری را با سیل‌زدگان، جوشان‌تر و فروزان‌تر کرد. این روز‌ها به‌جز سالخوردگان و ازکارافتادگان، به‌سختی می‌توان کسی را در مناطق سیل‌زده یافت که دست روی دست گذاشته و منتظر کمک باشد. حتی زنان و کودکان هم به میدان آمده‌اند، اما فداکاری نیرو‌های جهادی و مردم سراسر کشور با سیل‌زدگان، نمایشی بی‌نظیر از وحدت ملی در بزنگاه‌ها را به نمایش گذاشت. افسری ارتشی که خود را نردبانی برای سیل‌زدگان قرار می‌دهد تا آن‌ها گام بر او نهاده و خود را نجات دهند، جوانی بسیجی که از خستگی‌های بی‌امان در کنار گل‌ولای خانه‌ای به خواب‌رفته، امدادگری که بغض خود را به هنگام کمک به سالخوردگان و افراد ناتوان فرومی‌خورد، کودکی که سهم غذای خود را با امدادگران شریک می‌شود و همه همدلی و همراهی‌هایی که این روز‌ها از نگاه تیزبین دوربین‌ها پنهان نمانده است، بخشی از سکانس‌های غرورآفرین در هیاهوی سیل اخیر به شمار می‌آید. از طرفی، گرچه سیل اخیر طی نیم‌قرن گذشته بی‌سابقه بود و باعث تخریب‌ها و خسارات مالی فراوانی شد، اما درس‌ها و نعمت‌های فراوانی نیز به همراه داشته است. به فرموده رهبر حکیم انقلاب: «به حمدالله تلاش مردمی در این قضیه تلاش خیلی خوبی بود. این بار اول هم نیست، در همه حوادث طبیعی و بلایای طبیعی که حوادثی است که ظاهر بلا دارد، اگرچه باطنش ممکن است نعمت و عطای الهی باشد، ملت ایران حقیقتاً جانانه وارد میدان می‌شوند، ما این را بار‌ها و بار‌ها آزموده‌ایم. این روح همبستگی در میان مردم ما و حالت بسیج‌شوندگی برای خدمت به هم‌میهنان یک‌چیز استثنایی است، مشوق مسئولین دولت هم هست، کمک‌کار آن‌ها هم هست. در این قضیه هم همین‌جور بود، هم مردم وارد شدند و کمک کردند از همه اکناف کشور، هم مسئولین با اتفاق کلمه، با تمرکز، با وحدت توانستند کار‌های ابتدایی را در این مسئله انجام بدهند، مردم عزیز ما به همکاری‌هایشان با مسئولین ادامه بدهند، این کار لازمی است. حضور مردم در صحنه، همکاری آن‌ها، کمک آن‌ها حقیقتاً گره‌گشا است». (۱۴ فروردین ۹۸) در این خصوص باید گفت که کشورمان حائز رتبه یازدهم در میان کشور‌های حادثه‌خیز بوده و حوادثی ازاین‌دست ازجمله زلزله، طوفان، سیل، آتش‌سوزی و ... همه‌ساله در گوشه و کنار کشورمان رخ می‌دهد. سیل اخیر در کنار تجدید روحیه تعاون ملی این درس را به ما آموخت که همیشه برای مواقع خطر باید آماده‌باشیم و غافلگیر نشویم. با عنایت به شرایط موجود، رعایت ملاحظات ذیل در آینده بسیار ضروری به نظر می‌رسند.
۱. آموزش کامل مواجهه با بلایای طبیعی در مقاطع تحصیلی به این شکل که دانش آموزان هر منطقه‌ای از کشور، آموزش‌های تخصصی متناسب با حوادث طبیعی محدوده خود را دریافت کنند. به‌عنوان نمونه، آموزش مقابله با طوفان در مناطق کویری و آمادگی برای در امان ماندن از سیل در مناطق باران‌خیز، راهکاری بسیار حیاتی است و نباید از آن غفلت کرد.
۲. برای حوادث طبیعی که هرساله با آن‌ها دست‌به‌گریبانیم، باید بیمه‌های اجباری و البته تخصصی با ملاحظه درآمد جامعه ایجاد شود.
۳. تأسیس «صندوق بیمه کشوری» تا در مواقع ضروری از آن برداشت‌شده و جیب دولت را برای تأمین خسارت‌ها کوچک نکند.
۴. ایجاد ساز و کاری معین با خطوط پررنگ و مشخص برای تخصیص هدفمند کمک‌های مالی مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد؛ به شکلی که راه سوءاستفاده برخی افراد در این مواقع، مسدود شود. همچنانکه در سیل اخیر ضابطه‌مند شدن کمک‌ها در دستور کار قرار گرفت.
۵. تأسیس سازمانی مجزا یا بازتعریف و تقویت «سازمان مدیریت بحران» به‌نحوی‌که پس از وقوع بلایای طبیعی، بی‌خبری و بی‌اطلاعی از اوضاع بهانه نشود و ظرف مدت بسیار کوتاهی در مناطق حادثه‌دیده مستقر شوند.
۶. چاره‌اندیشی برای تشکیل نظام احراز هویت حادثه دیدگان و امدادگران به این مفهوم که معلوم باشد حادثه دیدگان و نیرو‌های امدادی چه کسانی و مقصد کمک‌ها دقیقاً چه افرادی و در چه مناطقی هستند.
۷. بسترسازی برای ایجاد سامانه‌های ارتباطی برای انتقال اطلاعات دقیق و لحظه‌به‌لحظه به مسئولین. چاره‌اندیشی برای عملیاتی کردن این راهکار ازاین‌جهت الزامی است که به هنگام وقوع بلایای طبیعی، بسیاری از زیرساخت‌ها ازجمله زیرساخت‌های ارتباطی نابود می‌شوند و باید راهی امن برای انتقال ضروری اطلاعات، در نظر گرفته شود.
۸. تشکیل ساز و کاری برای امدادرسانی ثانویه؛ به این مفهوم که وقتی امدادرسانی اولیه به پایان می‌رسد و گروه‌های مرتبط، منطقه را ترک می‌کنند، موج دوم بحران شکل می‌گیرد که عبارت است از بیماری‌های روحی و روانی حادثه دیدگان؛ لذا اعزام تیم‌های متخصص روانشناس و روانکاو در گام دوم، بسیار مؤثر و ضروری خواهد بود.
۹. تشکیل یک مقر فرماندهی ویژه بحران، متشکل از فرماندهان نظامی، کارشناسان متخصص، نیرو‌های جهادی و تیم‌های امدادی به‌طوری‌که هرکدام گوشه‌ای مشخص از کار را بردارند و این‌طور نباشد که به دلیل فقدان مدیریت واحد، کار‌ها به‌صورت جزیره‌ای و نامنظم پیش رود. برخی کارشناسان در جریان سیل استان گلستان از وجود همه امکانات در عین بی‌برنامگی گله داشتند که تشکیل این مقر فرماندهی، می‌تواند رافع چنین مشکلاتی باشد. افزون بر این، نگرانی و دغدغه‌ای که این روز‌ها بیش از همه در محافل کارشناسی مطرح می‌شود، روش‌های تأمین جبران خسارت‌هاست که در بند سوم راهکار‌های پیشنهادی به آن اشاره شد، اما راه‌های دیگری نیز برای آن می‌توان در نظر گرفت. منابعی که در بودجه سنواتی به شکل تنخواه برای جبران خسارت‌های ناشی از حوادث غیرمترقبه دیده‌شده، کافی است و ازاین‌رو، استفاده از منابع «صندوق توسعه ملی» باید به‌عنوان آخرین راهکار در نظر گرفته شود. نکته پایانی اینکه هر نوع خسارتی که در سطح ملی بر کشور عارض می‌شود و تهدیدی را به وجود می‌آورد، فرصت‌هایی را نیز شکل می‌دهد. به‌بیان‌دیگر، سیل اخیر و نظایر آن، نباید مسئولین را نگران کند، بلکه می‌تواند به فرصتی برای «رونق تولید ملی» تبدیل شود که خواسته امسال رهبر حکیم انقلاب نیز هست. اکنون‌که به دلیل رکود و تحریم، بسیاری از واحد‌های تولیدی خاک می‌خورند، می‌توان با یک برنامه منسجم و دقیق و با فراخوان نیرو‌های پابه‌رکاب انقلابی و جهادی، به‌سرعت و در کمتر از زمان مورد انتظار، حجم زیادی از خرابی‌ها را بازسازی و به شکل مهندسی و دقیق، ترمیم و بازسازی کرد. شرط این کار، اما اعتماد به جوانان حزب‌اللهی و بی مدعاست؛ چراکه کارنامه درخشانی در دفاع مقدس هشت‌ساله، پیشتازی در فناوری‌های پیشرفته (های تک)، تولید و طراحی جنگ‌افزار‌های بسیار مدرن و ... دارند و اتکا به توان و ظرفیت بی‌نهایت آن‌ها می‌تواند سیلی از فرصت‌ها را به همراه آورده و هر سد و مانعی را از پیش پای کشور بردارد.

• روزنامه کیهان هم یادداشتی با تیتر خارج از کنترل را منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
امروز از جهاتی اثبات حقانیت جمهوری اسلامی و مخصوصاً پیشانی نورانی آن یعنی سپاه پاسدارانش و نیز رذالت و خباثت آمریکا و صهیون، سخت نیست. کمی عقل می‌خواهد و نیز مرور گفتار و رفتار رؤسای آمریکا و اسرائیل. آمریکا که خود معترف به زاییدن توله مار داعش و النصره و... است و آل‌سعود به پشتیبانی او، گوشت کباب‌شده مردمان یمن را از استخوان جدا می‌کند و اسرائیل گوشت کودکان فلسطین را به دندان می‌کشد. به پشتیبانی کدخدا در میانمار مسلمانان را زنده زنده می‌سوزانند و صد‌ها افغان بی‌گناه را بمباران می‌کنند و کودکان را جدای از مادران، در قفس نگهداری می‌کنند و در خود آمریکا دیویدیان را زنده زنده جزغاله کرده و ده‌ها هزار ژاپنی را در هیروشیما و ناکازاکی برشته کرده‌اند و؛ و همین جانیان سادیسمی و وقیح، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تروریست می‌دانند و نمی‌دانند اگر آنها، سپاه را تروریست ندانند باید در حقانیت سپاه شک کرد. سپاه پاسداران که در تمام این چهل سال، یار صادق و خادم مردم و انقلاب بوده و دست دولت دائماً روی شانه‌اش بوده، پاک است و پاکی همیشه دشمنانی دارد و اصلاً مگر می‌شود ترامپ قمارباز با آن سروشکلش، دشمن خوبان نباشد؟ سیل شایعات و تهمت‌ها به سوی سپاه از جانب دوستان نادان و دشمنان بعید نیست چراکه موتور پیشران انقلاب است و ستون محکم و مطمئن کشور و سینه پاسدار، سرای امید مردم آسیب‌دیده و مظلوم. حمله تبلیغاتی آمریکا به سپاه، حمله به کانون امیدواری مردم ایران است و حمله به دستان پرزور انقلاب اسلامی که دشمنان را در سه کنج گیر انداخته است. به نعره‌های دشمن نباید نگریست، که لاف در غریبی است. به زانوی لرزانش نگاه کنید، که خود را باخته است و جگر ترکانده. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، خارج از کنترل دشمنان است و سرعتش برای دشمن سرسام‌آور. معادلات دشمن به هم ریخته و عقلشان زایل شده است و از شدت عصبانیت پریشان می‌گویند. نماز جمعه باشکوه همین جمعه را نگاه کنید، دلیلش چه بود؟ مجلس اصلاحاتی و اعتدالی سبزپوش را ببینید، دلیل این اتحاد چیست؟ فضای مجازی و فضای حقیقی جامعه را مرور کنید، چه کسی نام سپاه را سر زبان‌ها انداخت؟ جمله منسوب و جالبی است که «خدا را شکر که دشمنان ما را از احمق‌ها قرار داد» و واقعیت این است که ترامپ و نتانیاهو چه ابله باشند و چه خود را به احمقی زده باشند، سودشان برای ما بیش از نفعشان است و قسمتی از حضور باشکوه مردم در ۱۳ آبان و ۹ دی و ۲۲ بهمن و نمازجمعه‌ها و وحدت مردم به خاطر رفتار دشمنانمان است. خدا را شکر برای وحدتمان.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان حیران در بحران را درج کرده که به این شرح است:
چند دلیل باعث شد به خوزستان سفر کنم. اول. اخبار متناقض در رسانه‌های شخصی و گروهی و جمعی به حدی بود که نمی‌شد عنان خط مشی روزنامه را به آن سپرد. برای طی کردن فاصله حق و باطل که همان تفاوت میان دیده‌ها و اکثر شنیده‌ها باشد، چند صد کیلومتر آمدیم تا به یاد حیران در بحران چند دلیل باعث شد به خوزستان سفر کنم. اول. اخبار متناقض در رسانه‌های شخصی و گروهی و جمعی به حدی بود که نمی‌شد عنان خط مشی روزنامه را به آن سپرد. برای طی کردن فاصله حق و باطل که همان تفاوت میان دیده‌ها و اکثر شنیده‌ها باشد، چند صد کیلومتر آمدیم تا به یاد آوریم «شنیدن کی بود مانند دیدن.»
دوم. به خوزستان رسیدیم؛ به شهرستانی که شبه جزیره شده بود و روستا‌هایی که جزیره‌های دورافتاده از هم شده‌اند پا گذاشتیم؛ آنجا بود که دیدیم حتی دیدن و تماشا کردن هم جوابگو نیست. آتش بگیر تا که بدانی چه می‌کشم/احساس سوختن به تماشا نمی‌شود.
سوم. با قایق از روستایی به روستای دیگر می‌رفتیم که وسط آب، دو نفر تقریبا تا گردن در آب با چوب بلندی علامت دادند و فریاد زدند. وقتی به آن‌ها رسیدیم متوجه شدیم برای نگهداری و حفاظت از وسایل خانه‌های روستا مانده‌اند و به علت قطع برق عدم ارتباط و شدت گرسنگی می‌خواستند خود را به خشکی برسانند تا غذایی تهیه کنند و برای نگهبانان روستا ببرند. غذا داشتیم و تقدیم کردیم؛ نکته جالب این بود که اصلا قبول نمی‌کردند بیشتر غذا بگیرند.
چهارم. نخل‌ها زیر آب رفته بودند؛ عکس که گرفتم، انعکاس نخل‌ها در آب، تعداد نفرات این نخل‌ها را دو برابر کرده بود. حتی اگر باری به دوش می‌کشیدند، دم دست بود، اما چه سود که نوبت به طنازی و خودنمایی آن‌ها نمی‌رسید. دیروز ایستاده ولو با سر بریده و امروز در آب و گل، اما بازهم ایستاده و عمده همین ایستادگی بود.
پنجم. از نگاه هر مجموعه فعالی در حوزه مدیریت بحران، عقل فقط در جلسات ستاد بحران “ما” ست نه ستاد بحران آنها؛ آخر می‌دانید، آقایان جلسات مشترک نداشتند، هر نهاد یک فرمانده میدان داشت و فرماندهی واحدی در صحنه دیده نمی‌شد و مثلا از بالا آمدن آب در زمان عدم باران می‌فهمیدند فلان مجموعه با باز کردن دریچه سد، دبی آب را زیاد کرده! یا مثلا سه برابر نیاز غذا طبخ می‌شده ولی حتما به تعدادی غذا نمی‌رسید، یا مثلا در یک کمپ، مسمومیت زیاد بود و در دیگری لباس نمی‌رسید. یا مثلا احشام چند روستا بالای بام خانه نگه داشته می‌شدند و کسی نبود این‌ها را بخرد و هم خیال خانواده سیل زده‌ای را از نگهداری و عدم تلف آن‌ها آسوده کند و هم در این وانفسا، اندک پولی به آن‌ها برساند.
ششم. ما اکثر العبر و أقل الاعتبار؛ عبرت ها، بحران‌ها و مشکلات چه بسیارند و چه اصرار عجیبی داریم از عبرت نگرفتن و نیاموختن! هنوز سند جامعی برای مدیریت بحران نداریم و بالاتفاق، حاضران در مناطق سیل زده از حیرانی در بحران‌ها گلایه دارند. باشد که به فضل دلیل المتحیرین، آنان که در این امور کوتاهی کردند بیدار شوند و به وظیفه‌شان عمل کنند.

• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر شکست نقشه خطرناک ترامپ را منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد، روشن بود که جورج بوش می‌خواهد در یک جنگ نیابتی دست قوی ایران را به عنوان مهم‌ترین نقطه کانونی عمق راهبردی اش قطع تا مقدمات حمله به ایران را فراهم کند، اما این هدف پس از ۳۳ روز تبدیل به شکستی شد که نتیجه کاملا معکوس داد به گونه‌ای که تجربه این شکست که با جنگ ۲۲ روزه غزه تکمیل شد، تبدیل به تجربه‌ای منفی شد برای اسرائیل و ساکنان سرزمین‌های اشغالی و دولت آمریکا به گونه‌ای که جان کری وزیر خارجه سابق آمریکا به صراحت از «ماشه حزب ا...» سخن گفت که در صورت هر اقدامی علیه ایران این ماشه علیه متحد اصلی آمریکا عمل خواهد کرد. اسرائیل امروز بعد از جنگ سوریه و افزایش عمق راهبردی ایران، بسیار آسیب پذیرتر از گذشته شده است و بزرگ‌ترین مانع برای ماجراجویی‌های آمریکاست. در داخل آمریکا فقط بخشی از طیف تندروی جمهوری خواهان ممکن است با جنگ علیه ایران آن هم در شرایطی موافق باشند باید توجه کرد که این طیف علاوه بر این که باید موانع فوق الذکر را برطرف کنند مانعی دیگر دارند و آن مخالفت دموکرات‌ها که مجلس نمایندگان را در دست دارند، نظامیان دولت (پنتاگون) و بخش جدی از سیاستمداران جمهوری خواه است. علاوه بر آن همان طور که ذکر شد ترامپ نیز منفعت تبلیغاتی یا اقتصادی شخصی روشنی از این داستان ندارد شاید توجه به این نکته نیز مقوم منتفی بودن احتمال حمله آمریکا به ایران باشد که دولت فعلی آمریکا حتی مثل اوباما از این جمله که «همه گزینه‌ها روی میز است» نیز استفاده نمی‌کند. حال این سوال مطرح می‌شود که پس هدف ترامپ از این اقدام چه بوده است. این سوال وقتی مهم‌تر می‌شود که توجه کنیم پیش از این به صورت مصداقی سپاه عملا تحت همه تحریم‌های ممکن بود لذا اقدام جدید درعمل تاثیری بر تحریم‌های سپاه نمی‌گذارد دیگر آثار این اقدام مانند افزایش حساسیت‌ها در نقاط تماس بین نظامیان تروریست آمریکایی و سپاه مانند تنگه هرمز نیز جز دردسر‌های احتمالی آورده‌ای برای آمریکا ندارد. در پاسخ به سوال چرایی اقدام علیه سپاه، جواب‌های مختلفی مطرح شده است مانند تاثیر بر انتخابات اسرائیل، تاثیرات روانی بر تحریم‌های ایران که همه در جای خود می‌تواند درست باشد، اما به نظر می‌رسد هدف ترامپ فراتر از این‌ها و مبتنی بر نقشه‌ای خطرناک بوده است برای توضیح باید کمی به عقب برگردیم و راهبرد کلان نوع مواجهه دولت ترامپ را با ایران به یاد بیاوریم بر اساس این راهبرد که بخش‌هایی از آن به صراحت توسط مقامات آمریکایی هم اعلام شد، آمریکا سیاست براندازی حکومت را در پیش گرفت. پیرو اعتراضات اجتماعی دی ماه سال ۹۶ آمریکایی‌ها طراحی جدی کردند برای شوک‌های اقتصادی و معیشتی از یک طرف و تحریک مردم برای اعتراض‌های اجتماعی از طرف دیگر. طبق این طراحی دولت آمریکا عوامل خود را آماده کرده بود که سوار بر موج اعتراضات خیابانی، آشوب و ناامنی را در کشور فراگیر کند و با ادامه دادن این آشوب‌ها و اغتشاشات، اجازه ندهد کشور روال طبیعی خودش را ادامه دهد و در نتیجه چالش‌های اقتصادی تبدیل به بحرانی غیرقابل حل شود و از این طریق مقدمات فروپاشی حکومت را فراهم کند. مبتنی بر برنامه ریزی صورت گرفته طبق اعلام رسمی مقامات آمریکایی، امید اول آن‌ها این بود که این اتفاق در نیمه اول سال ۹۷ روی دهد. این طرح این گونه رقم خورد که با برنامه ریزی که در ایام تعطیلات نوروزی در امارات صورت گرفت، الزام به شفاف سازی صرافی‌های دبی در همکاری با مشتریان ایرانی مانع ایجاد کرد و در نتیجه خلل جدی در روند عادی نقل و انتقال‌های ارزی ایجاد شد و با این روش به صورت واقعی و عینی بر قیمت ارز تاثیر مستقیم گذاشت همچنین عملیات روانی با کمک کانال‌های تلگرامی وابسته و دیگر عوامل نفوذی انجام شد و در نبود برنامه روشن توسط دولت و اقدامات مشکوک برخی متولیان در بانک مرکزی وقت، به این تاثیرگذاری عینی ضریب چندبرابری داده شد و نقدینگی گسترده موجود در کشور به سمت خرید ارز سوق پیدا کرد نتیجه آن شد که فروردین ماه سال ۹۷ با شوک غیرقابل تصور ارزی شروع شد و با تصمیمات غلط ارزی دولت این شوک، چالشی بسیار سخت برای اقتصاد و معیشت مردم ایجاد کرد، اما خلاف انتظار آمریکایی‌ها به رغم این که این فشار به شدت بر مردم سنگین آمد، اما هوشمندی مردم (چه مدافعان نظام و چه مخالفانی که می‌دانستند هر اغتشاش و ناامنی شرایط را برای اقتصاد بدتر می‌کند) اجازه نداد پرده دوم نقشه آمریکا اجرایی شود. با شکست این طراحی، ترامپ فاز دوم نقشه خود را برای شش ماه دوم آغاز کرد و آن اعلام خروج از برجام در آبان ماه بود، اما با تغییری که در مسئولان بانک مرکزی صورت گرفته بود به رغم فشار‌های شدید و همه جانبه برای افزایش تحریم‌ها عملا شوکی در ۱۳ آبان به اقتصاد ایران وارد نشد و آمریکا نتوانست حتی پرده اول نقشه خود را اجرایی کند. بر این اساس به نظر می‌رسد آمریکا که در سال ۹۷ توانسته بود شوکی به شدت سنگین به اقتصاد ایران وارد کند، برنامه ریزی ترکیبی خطرناکی را برای موفقیت قطعی طرح کرد به این شکل که در بهترین زمانی که فکر می‌کرد یعنی ایام تعطیلات نوروز (مشابه سال ۹۷) از طریق دبی تلاش کرد تا با ایجاد تقاضای کاذب برای درهم امارات بتواند در بازار ارز ایران تاثیرات عینی بگذارد همچنین تلاش کرد همه ظرفیت‌های رسانه‌ای خود برای جنگ روانی را فعال کند در عین حال برای اطمینان از موفقیت خود نسبت به سال پیش تصمیم گرفت پارامتر تاثیرگذار روانی بسیار قوی را نیز اضافه کند، اما از آن جا که قبلا همه برگ‌های خود را خرج کرده بود به روکردن آخرین برگ خود یعنی تروریست اعلام کردن سپاه روی آورد. آن‌ها خیلی هوشمندانه برای این که تاثیر روانی این اقدام را بر افکار عمومی ایران بیشتر کنند ابتدا خبر را توسط چندرسانه آمریکایی درز دادند و سپس با فاصله چند روز به شکلی تبلیغاتی آن را رسما اعلام کردند تا به اقتصاد ایران و مردم به صورت غیرمستقیم پیام جنگ را منتقل و از این رهگذر شوک شدید اقتصادی مجددی در ابتدای سال ۹۸ مشابه سال پیش وارد کنند و منتظر اعتراضات اجتماعی مردم خسته از مشکلات بمانند و در اولین فرصت توسط عوامل خود در داخل کشور آشوب و اغتشاش را کلید بزنند. اما این نقشه بسیار دقیق و البته خطرناک به صورتی غیرقابل پیش بینی خنثی شد. اول این که خلاف سال ۹۷، زمام رئیس کلی بانک مرکزی دست فردی دلسوز و پرتلاش قرار گرفته بود که از نظرات کارشناسی دلسوزان خوب استفاده و با برنامه ریزی‌هایی که از قبل کرده بود (مانند بازبودن صرافی‌ها در تعطیلات نوروزی و...) و اقدامات فوری که در لحظه انجام داد (مانند امکان فروش درهم در دبی و تحویل ریال در ایران)، اجازه نداد، اتفاق مهمی در واقعیت‌های عینی بازار ارز صورت گیرد. اتفاق معجزه‌وار دوم واکنش یکپارچه و متحد مسئولان مختلف، جریان‌های سیاسی حتی نخبگان غیرمعتقد به نظام در حمایت از سپاه بود که به هنگام فهمیدند دربرابر دشمن خارجی نباید کوچک‌ترین شکافی ایجاد کرد البته خدمات بی منت سپاه و بسیج در کنار ارتش و دولت و نیرو‌های مردمی نیز نقش مهمی در این پاسخ یکپارچه داشت. در مجموع این اتحاد و همدلی دربرابر دشمن و در دفاع از سپاه آرامش خاطر عجیبی به جامعه تزریق کرد. نتیجه این اتفاق‌ها، شوک لحظه‌ای و چندساعتی قیمت ارز و فروکش فوری آن در روز دوم بود و در نهایت دولت آمریکا ماند و نقشه شکست خورده اش و تبعات سنگین بین المللی، سیاسی و حتی نظامی تصمیمی که دیگر فقط صفت احمقانه بر آن بار می‌شود؛ و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین.


• روزنامه فرهیختگان هم یادداشت با عنوان مختصات جدال گفتمانی در سال ۹۸ را منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
اصلاح‌طلبان، اما معتقدند تاریخ در آستانه رقم زدن یک ۸۴ دوم است و کسی که بتواند گفتمان استقلال و عدالت را سردست بگیرد در ۹۸ و ۱۴۰۰ پیروز می‌شود. آن‌ها البته ظاهرا فراموش کرده‌اند که تاکید تک‌ساحتی بر مساله‌ای، چون عدالت حتی اگر رقمی معادل ۱۶ میلیون رای را نیز برای آن‌ها به‌دنبال داشته باشد، نمی‌تواند حدنصاب کافی برای پیروزی باشد. البته ناگفته نماند این تاکید تک‌ساحتی حتی اگر بر مساله کارآمدی (که گم‌شده اصلی همه جریانات سیاسی در سال‌های اخیر است) هم باشد با هم توانایی فراهم آوردن اسباب پیروزی را ندارد و می‌تواند شکست‌های ممتدی را از ۸۴ تا ۹۶ به‌دنبال داشته باشد. علاوه‌بر این، تاکید صرف بر آزادی هم نمونه شکست‌خورده قبلی دارد، معین در انتخابات سال ۸۴ این مسیر را رفت و نتیجه‌ای نگرفت. سعید جلیلی، اما در کنار همه این‌ها نماد تاکید تک‌ساحتی بر گفتمان استقلال است، او در سال ۹۲ تجربه ناکامی را از رفتن در این راه داشته است. این توصیف البته تداعی‌کننده شکل‌گیری یک مدل خارق‌العاده در یکی، دو سال آینده نیست، بلکه آنچنان‌که جمع‌بندی خیلی از کارشناسان واقع‌بین حکایت می‌کند، امکان پیروزی در ۱۴۰۰ برای کسی وجود دارد که بتواند حداقل‌های ۷۰- ۶۰ درصدی از هر چهار موضوع یادشده یعنی آزادی، استقلال (امنیت)، عدالت و کارآمدی را توامان جمع کرده باشد و به‌اصطلاح بتواند نقاط قوت خاتمی در ۷۶، احمدی‌نژاد در ۸۴ و روحانی در ۹۲ را داشته باشد و نقاط ضعف این‌ها را نداشته باشد. سرخوردگی از شعار‌های بی‌عمل البته موید این است که در انتخابات آتی احتمالا فریاد‌های بی‌وقفه علیه جریان رقیب و فضاسازی منفی دیگر موثر نخواهد بود و پیروز نهایی هم باید نشان دهد که حداقل کارنامه ۲۰-۱۰ ساله‌ای از حرکت در مسیر گفتمان‌های چهارگانه دارد، همزمان مرد عمل و اجراست و نهایتا دارای اخلاق است و نمی‌خواهد از رای منفی رقیب برای پیروزی وام بگیرد.

• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر انگلیس و باز هم انگلیس را درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
ادعای انگلیس مبنی بر عدم سفر به ایران به خاطر سیلاب، نوعی جوسازی غیرواقع‌گرایانه است که می‌توان آن را بخشی از ایران‌هراسی دانست. انگلیس با این ادعا‌ها سعی دارد ایران را کشوری عقب مانده و ناتوان در مدیریت بحران معرفی نماید در حالی که جهانیان اذعان دارند ایران بهترین مدیریت را در حوادث اخیر داشته و حتی از کشور‌های اروپایی نیز برتر بوده است. بر این اساس ادعای هشداری انگلیس صرفا یک اقدام تبلیغاتی منفی علیه جمهوری اسلامی است که در ادامه سیاست‌های تحریمی علیه ایران صورت می‌گیرد چنانکه انگلیس نیز در جمع کشور‌هایی بوده که به اقدام آمریکا مبنی بر تحریم مراکز امدادرسان که مانع ارسال کمک‌های صلیب‌سرخ به ایران شده، اعتراض نداشته و حتی با آن همراهی کرده است. آنکه یکی دیگر از ابعاد ادعایی انگلیس را تهدیدات امنیتی تشکیل می‌دهد و تلاش کرده تا چنان وانمود سازد که ایران کشوری ناامن بوده و در عین حال ایران را حامی و محور تروریسم معرفی کرده است. این ادعا در حالی صورت گرفته که اگر بحث تروریسم مطرح باشد انگلیس خود اولین تروریست و تروریسم‌پرور است چنانکه گروهک تروریستی منافقین آزادانه در این کشور فعالند. انگلیس خود اولین تروریست است چنانکه جنایات این کشور در عراق و افغانستان بر کسی پوشیده نیست. انگلیس که برای منافع اقتصادی از سعودی قاتل مردم یمن حمایت و حاضر به قطع ارسال سلاح برای آن نیست نمی‌تواند از حقوق بشر و مقابله با تروریسم سخن بگوید. انگلیس همواره حامی رژیم صهیونیستی به عنوان محور تروریسم دولتی در منطقه و آمریکا یعنی تروریسم جهانی است لذا نمی‌تواند ادعای ضدیت با تروریسم داشته باشد. در جمع‌بندی نهایی از آنچه در باب رفتار‌های اخیر انگلیس ذکر شد می‌توان دریافت که دولتمردان لندن همچنان همان سیاست‌های ضد ایرانی را ادامه می‌دهند انگلیس در کنار آمریکا همچنان در توهم فشار بر ایران برای مطالبه‌گری‌های زیاده‌خواهانه و البته حمایت از رژیم صهیونیستی و در عین حال سرکیسه کردن برخی کشور‌های عربی با ادعای مقابله با ایران است. البته نباید فراموش کرد که دولت انگلیس به نخست‌وزیری «ترزا می» اکنون با بحران‌های داخلی شدید و البته ناتوانی در عرصه برگزیت یا همان توافق با اروپا مواجه است و با حاشیه‌سازی از جمله علیه ایران به دنبال انحراف افکار عمومی از وضعیت است. به هر تقدیر اقدامات انگلیس با هر عنوانی که صورت گیرد یک اصل را آشکار می‌سازد و آن اینکه انگلیس همچنان همان سیاست‌های ضد ایرانی را دنبال می‌کند و انگلیس همان انگلیس کودتای ۲۸ مرداد و همان انگلیسی است که در جنگ جهانی با قحطی میلیون‌ها ایرانی را به کام مرگ فرستاد و در طول جنگ تحمیلی به حمایت از رژیم صدام پرداخت و در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران و اعمال تحریم‌های ایرانی پا به پای صهیونیست‌ها و آمریکا گام برداشته است.


روزنامه صبح نو در سرمقاله امروز خود مطلبی با تیتر سیلی که دیگر «سیل» نیست را منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
سیل با زلزله متفاوت است و طبعاً مدیریت آن هم فرق می‌کند؛ آنچه در گلستان و لرستان هم اتفاق افتاده، با آنچه در خوزستان در شرف وقوع است، متمایز است و فرآیندی بی‌سابقه در حال شکل‌گیری است. سیلابی که آمده و بنای رفتن ندارد؛ یک ماه، دو ماه و شاید هم خیلی بیشتر. این بدان معناست که اگر در پلدختر خانه‌ها از گل شسته شده و لوازم فراهم شود، راه‌ها باز و رفت‌و‌آمد تسهیل شود، می‌توان به زندگی عادی برگشت، اما در خوزستان نه. زمین‌ها و جاده‌ها و شهر‌هایی که آب در آن‌ها به حدود ۴-۵ متر و بلکه بیشتر رسیده و این یعنی اخلال موقت زندگی. تازه پس از رفع اخلال، امکان اولیه برای بهبود فراهم می‌شود. نتیجه آن که هزاران شغل از میان رفته، مدارس و مراکز آموزشی تعطیل شده و زندگی روی آب به سختی ممکن است به جریان بیفتد. در اینجا مهم‌تر از غذا، فراهم‌آوردن شرایطی برای خوابیدن و آرامش‌یافتن است و لازمه این امر، تمرکز مدیریتی و استقرار دائمی در استان استراتژیک خوزستان است. سیل_خوزستان که دیگر سیل نیست و آبی است که جایگزین خاک شده، صرفاً با اقدامات غیورانه جهادگران خودجوش و گروه‌های مردمی، آرام نمی‌گیرد؛ بلکه نیازمند یک عزم ملی و حضور مؤثر بخش دولتی است که متأسفانه کند و با تردید وارد عمل می‌شود. باید برای اسکان بلندمدت مردم، زنده‌نگه‌داشتن احشام و ترمیم آسیب‌های مالی-اقتصادی به استان، سریع‌تر برنامه‌ریزی با چشم‌انداز چندماهه داشت.
• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر آموزش و پرورش و خاطره سیلی که می‌ماند را منتشر کرده که به این شرح است:
سال‌هاست که گفته‌ایم و گفته‌اند، نوشته‌ایم و نوشته‌اند، تصویب کرده‌ایم و تأکید کرده‌اند که آموزش و پرورش زیربناست به این معنا که برای برپا کردن هر مفهوم پایداری باید میان آن مقوله و نظام تعلیم و تربیت پیوند برقرار شود تا استوار بماند؛ اما این گزاره که به ظاهر معارضی ندارد و در سطح کلام از توافقی همگانی حکایت می‌کند در واقع از چه سخن می‌گوید و کدام حقیقت را در دل خود جای داده است؟ به نظر می‌رسد پیامد‌های حادثه تأسف‌بار سیل اخیر در برخی استان‌های کشور عزیزمان می‌تواند یک بار دیگر نسبت نهاد آموزش عمومی با دیگر بخش‌های پیکره جامعه را گوشزد کند و این واقعیت را به رخ بکشد که هیچ رویدادی در زیست انسانی را نمی‌توان سراغ گرفت که بر آموزش و پرورش تاثیر نگذارد و از سوی دیگر، از نظام تعلیم و تربیت متأثر نشود. سیل که راه افتاد آب با خود خیلی چیز‌ها را برد: انسان‌ها، خودرو‌ها و حتی ساختمان‌هایی را بلعید، خانواده‌ها را بی‌خانمان کرد، استحکام بنا‌ها را گرفت و در خفیف‌ترین حالت، زندگی روزمره را مختل کرد. در این میان نخستین سطح برخورد آموزش و پرورش با این حادثه غم‌بار از طریق آسیب به فضا‌های آموزشی شکل گرفت. مدارس تحت تأثیر سیل باید در اولین فرصت ممکن پس از فروکش سیل و تخلیه رواناب‌ها برای ادامه تحصیل دانش‌آموزان، آن هم در آستانه امتحانات و در فصل کنکور آماده‌سازی می‌شدند. تخلیه مدارس آب‌گرفته، شست‌وشوی گل و لای، پاکسازی بهداشتی، بررسی استحکام مدارس مناطق سیل‌زده، جانمایی برای ادامه تحصیل دانش‌آموزان مدارس غیرقابل استفاده یا تخریبی بخشی از این روند بود. همزمان با برنامه‌ریزی برای زدودن مدارس مناطق سیل‌زده از پیامد‌های این حادثه دلخراش دو کار دیگر هم باید به عنوان اقدامات دارای اولویت زمانی در دستور کار قرار می‌گرفت: فراهم کردن امکاناتی برای اسکان فرهنگیان سیل‌زده و تأمین کتاب‌های درسی برای دانش‌آموزانی که آب خروشان کتاب و دفترشان را نیز با خود برده بود. آیا با انجام این کار‌ها مأموریت آموزش و پروش در مناطق سیل‌زده پایان می‌یابد و بحران سیل برای این وزارتخانه به پایان می‌رسد؟ پاسخ این پرسش مسلماً نمی‌تواند مثبت باشد، بلکه مدیریت اصلی بحران در این مناطق از منظر نظام تعلیم و تربیت تازه زمانی آغاز می‌شود که آب‌ها به مجاری خود باز می‌گردند، سیمای شهر و روستا از گل‌ولای و دیگر آثار حادثه شسته می‌شود، جوش و خروش ماشین‌آلات سنگین روی زمین و غرش بالگرد‌ها در آسمان آرام می‌گیرد و نیرو‌های جهادی به خانه‌هایشان بازمی‌گردند. پس از آنکه سه اقدام اولیه پیش گفته پایان یافت، یعنی مدارس در همه نقاط سیل‌زده بازگشایی شد، کتاب‌های درسی در دسترس دانش‌آموزان قرار گرفت و فرهنگیان اسکان‌داده‌شده به خانه‌هایشان بازگشتند، نوبت به لایروبی رسوبات غیرمادی‌ای می‌رسد که سیل برجا گذاشته است؛ در این هنگام دغدغه‌های اصلی آموزش و پرورش به این شرح است: از چه راه‌هایی می‌توان دانش‌آموزان و فرهنگیان سیل‌زده را از نظر روحی و روانی به سطحی رساند که در کمترین زمان ممکن آمادگی لازم برای حضور در کلاس‌های درس را پیدا کنند؟ و آن دسته از خانواده‌های فرهنگی که زندگی خود را در سیل از دست دادند، در وضع اقتصادی کنونی چگونه خسارت‌هایشان را جبران خواهند کرد؟ بی‌گمان، آموزش و پرورش به تنهایی و بدون کمک دیگر دستگاه‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد، خیران و مردم نمی‌تواند دو دغدغه مهم و بزرگ یادشده را رفع کند، اما هرچه در توان دارد به کار خواهد گرفت تا در این رستا نقش مؤثری ایفا کند. بر همین اساس، برای هر یک از مناطق سیل‌زده استان‌هایی به عنوان معین تعیین شده است تا کاهش آلام دانش‌آموزان و فرهنگیان سیل‌زده و رفع کمبود‌های آنان با بهره‌گیری از ظرفیت‌های دیگر نقاط کشور سرعت بیشتری پیدا کند. همچنین پس از گردآوری، به‌روزرسانی و اعتبارسنجی آمار فرهنگیان آسیب‌دیده از سیل، ساز و کاری فراهم می‌شود تا پرداخت مطالبات و معوقات این دسته از همکاران در اولویت قرار گیرد. در این میان بیشترین نگرانی را بچه‌های کنکوری دارند؛ با تجربه‌ای که از زلزله کرمانشاه به دست آمده است، اردو‌های آموزشی برای این دانش‌آموزان تدارک دیده می‌شود تا عقب‌ماندگی آنان از دیگر دانش‌آموزان کنکوری جبران شود. تکلیف امتحانات نهایی و زمان پایان سال تحصیلی هم تا یکی دو روز آینده مشخص می‌شود. همان‌طور که از نخستین روز‌های وقوع سیل «پیک امید» کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در این مناطق مستقر شد، برنامه‌های فرهنگی و هنری معاونت پرورشی و فرهنگی و کانون پرورش فکری برای دانش‌آموزان سیل‌زده ادامه خواهد یافت. از یاد نبریم که آسیب حوادث غیرمترقبه خسارت‌بار در روح و روان دانش‌آموزان به اندازه‌ای است که در برخی نقاط راه‌اندازی زمین بازی اولویت بیشتری از دایر کردن کلاس درس دارد. روحیه بچه‌ها برای ما از نمره مهم‌تر است. آنچه اهمیت دارد و اولویت اصلی آموزش و پرورش در مناطق سیل‌زده به شمار می‌رود این است که دانش‌آموزی که در دوره سنی حساس کودکی و نوجوانی قرار دارد و همکار فرهنگی‌ای که پس از یک عمر فعالیت در شریف‌ترین شغل، زندگی‌اش را از دست‌رفته می‌بیند، خود را نبازد و بتواند از نظر روحی در برابر حادثه‌ای که اتفاق افتاده پایدار بماند. همان‌طور که بسیاری از صاحبنظران در روز‌های اخیر هشدار داده‌اند، سیل اصلی هنگامی به وقوع می‌پیوندد که نتوانیم مانع سرریز شدن تنش روانی ناشی از تلخی روز‌های اخیر شویم. بخش بزرگی از مسئولیت کمک به تاب‌آوری سیل‌زدگان و بویژه دانش‌آموزان حادثه‌دیده اکنون بر عهده آموزش و پرورش است و بی‌تردید در این راه، نهاد آموزش عمومی کشور یک بار دیگر جلوه‌ای از موقعیت راهبردی خود را به عنوان زیربنایی که می‌توان روی آن بنایی نو و مستحکم بنیاد نهاد، به منصه ظهور خواهند رساند. آری، مدیریت جهادی بحران سیل برای آموزش و پرورش به این زودی‌ها به پایان نخواهد رسید همان‌طور که هنوز درباره دانش‌آموزان زلزله‌زده کرمانشاه به پایان نرسیده است چرا که همکارانم در بیش از صد هزار مدرسه کشور حتی اگر خود از گزند حوادث در امان نمانده باشند، اجازه نمی‌دهند هیچ حادثه غیرمترقبه‌ای روح و روان فرزندان این مرز و بوم را ویران کند.

• روزنامه جوان سرمقاله‌ای با تیتر آیا ۹۸ سال شکست تاریخی دشمن است؟ را درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
آنچه نباید از نظر دور داشت اینکه ما در جنگ روانی آسیب‌پذیرتر از جنگ واقعی هستیم و باید برای این مهم تدبیری جدی اندیشید. امریکا در ۱۵ مرداد ۹۷ اولین مرحله تحریم‌ها را اعمال کرد، اما از بهمن ۹۶ تا مرداد ۹۷ دلار به ۱۸ هزار تومان رسیده بود. بعد از اعمال تحریم‌ها در مرداد و آبان ارز از مرز ۱۸ هزار تومان به ۱۱-۱۰ هزار تومان بازگشت. این کاهش در حالی بود که جنگ واقعی تازه شروع شده بود. این نشان می‌دهد که دولت ما به دلیل خاطر جمع بودن از استحکام برجام منتظر خروج امریکا و این عملیات روانی نبود. ممکن است با هر تهدیدی قیمت‌ها بالا و پایین شود، اما اتفاق عملی رخ ندهد. مقابله با جنگ روانی مهم‌تر از مقابله در جنگ واقعی است که امید است بدان توجه مضاعف شود.

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با تیتر خطر نظریه پولی مدرن را منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
در واقع نظریه‌پردازان MMT برای نسخه چاپ پول خود و نترسیدن از کسری بودجه به هر مقدار، دولت‌هایی را در ذهن دارند که تاکنون همواره مراقب کسری بودجه خود بوده و حجم پول را متناسب با مختصات واقعی اقتصاد افزایش داده‌اند و برای خود اعتبار ایجاد کرده‌اند؛ اما کافی است همین دولت‌ها اعلام کنند نسخه پولی مدرن را سرلوحه قرار داده‌اند تا زمین بازی به کلی تغییر کند و اعتبار منتشر‌کننده پول از بین برود و آنان شاهد باشند که چاپ پول تنها منجر به تورم و در حالت حدی منجر به سقوط سیستم پولی شود. به تعبیر علمی، نسخه آنان یک مثال شفاف از نقد لوکاس است و برای بسیاری از اقتصاددانان جای تعجب است که چگونه این نظریه با چنین نقص‌های پایه‌ای مورد استقبال رسانه‌ها قرار گرفته است. ولی مطرح شدن این انگاره در ایران و نسخه‌پیچی بر مبنای آن، وضعیت را به مراتب اسفناک‌تر می‌سازد. همان‌طور که ذکر شد، فرض اولیه در ایجاد رونق مبتنی بر تقاضا، سالم و کارآ بودن ساختار اقتصاد است؛ امری که اساسا مورد تایید هیچ اقتصاددانی در ایران نیست. همچنین وجود رشد اقتصادی منفی و تورم افسارگسیخته نمودی از شوک منفی طرف عرضه است که نمی‌توان با کسری بودجه و تقاضای بیشتر آن را برطرف ساخت. از سوی دیگر، همه می‌دانیم دولت در سال جدید با کسری بودجه هنگفتی مواجه است. هرچند می‌توان با واقعی سازی نرخ ارز دولتی، بخشی از این کسری را جبران ساخت، اما هنوز این کسری نیازمند آن است که تئوری‌هایی بتواند، پولی‌سازی آن را توجیه کند و نظریه پولی مدرن، پناهی برای این توجیهات است. اینکه می‌توان با متغیر‌های پولی در وانفسای تحریم‌هایی که تنگنا‌های عرضه را دو چندان ساخته، رونق ایجاد کرد، قدم گذاردن در جاده‌ای است که انتهای آن تحقق تورم‌های بی‌سابقه در تاریخ اقتصاد ایران خواهد بود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *