صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

عاقبت نرد عشق باختن با سعودی! / صادرات نفت سعودی را صفر کنیم/ پاس اتحادیه اروپایی به ترامپ/ عدو شود سبب خیر؟ ‏

۲۴ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۷:۱۲
کد خبر: ۵۰۹۲۹۶
عاقبت نرد عشق باختن با سعودی!، صادرات نفت سعودی را صفر کنیم، پاس اتحادیه اروپایی به ترامپ، عدو شود سبب خیر؟، مدیریت اجرایی صحیح در مناطق بحران‌زده‏ و نمایش ترامپ به روایت کاخ سفید گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت درج شده در روزنامه‌های امروز است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، عاقبت نرد عشق باختن با سعودی!، صادرات نفت سعودی را صفر کنیم، پاس اتحادیه اروپایی به ترامپ، عدو شود سبب خیر؟، مدیریت اجرایی صحیح در مناطق بحران‌زده‏، پیشران‌های رونق تولید، لزوم مقابله جهانی با یکجانبه‌گرایی امریکا، آسانژ و تأثیر آن در روزنامه‎نگاری تحقیقی، آمریکا همچنان کد می‌دهد، راه دراز سودان برای آرامش، محدودیت‌های نئو اصلاح‌طلبی و نمایش ترامپ به روایت کاخ سفید گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت درج شده در روزنامه‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت در بخش یادداشت مطلبی با تیتر عاقبت نرد عشق باختن با سعودی! را منتشر کرد که به این شرح است:

پس از گذار از ماه‌ها اعتراض و تنش به حاکمیت «عمر البشیر»، پنجشنبه هفته گذشته، ارتش این کشور، وی را از قدرت خلع کرد. البشیر حدود ۳۰ سال است که در رأس قدرت قرار داشت و درگیری مردم با نظامیان وفادار به وی در ماه‌های گذشته، چندین کشته بر جای گذاشته بود. گفته می‌شود که مردم سودان از شرایط اقتصادی، ناامنی و فساد گسترده در ارکان حاکمیت به تنگ آمده بودند، اما شواهد و قرائن، گویای حقایقی دیگر است. به‌بیان‌دیگر، دولت عمرالبشیر، مدت‌هاست که محبوبیت و مشروعیت خود را از دست داده و معضلات ذکرشده تنها بخشی از دلایل این اتفاق بود، اما تغییر جنس حاکمیت در این کشور و تطور نگاه سران سودان به تحولات غرب آسیا را باید به‌عنوان سوخت اصلی شعله اعتراضات مردمی و سراسری عنوان کرد. سودان پس از به قدرت رسیدن عمر البشیر، ماهیتی مبتنی بر گرایشات اسلامی - اخوانی داشت و رویکردی کاملاً مغایر غرب و هم‌پیمانانش در منطقه را در دستور کار خود قرار داده بود. این کشور همچنین یکی از دولت‌های آفریقایی سرسخت علیه صهیونیست‌ها بود، به‌طوری‌که بسیاری از کمک‌های تسلیحاتی و تجهیزات مورد نیاز فلسطینی‌ها از سراسر جهان در این کشور دپو می‌شد و همین امر، خشم اشغالگران را برانگیخته بود. به‌عنوان نمونه، قبایلی در شمال سودان زندگی می‌کردند که برای کمک به فلسطینی‌ها، شدیداً تعهد داشته و ملزومات مورد نیاز آن‌ها را تأمین می‌کردند تا اینکه صهیونیست‌ها متوجه کمک این قبایل شده و به‌وسیله بالگرد، تک‌تک آن‌ها را هدف قرار دادند. این دو شاخص، یعنی اصرار بر گرایش‌های ضد غربی و اخوانی از یک‌سو و حمایت از فلسطینی‌ها، باعث شده بوده که مردم از بسیاری از مشکلات جاری در کشورشان که عمدتاً اقتصادی بود چشم‌پوشی کرده و همچنان از دولت حمایت کنند، اما به‌محض چرخش عمرالبشیر به سمت کشور‌های عربی و همچنین نزدیکی به کشور‌های غربی، نگاه مردم نیز به دولت تغییر کرد. نکته اینجاست البشیر که حامیانی متعصب از جماعت اخوان المسلمین داشت، وقتی چرخش وی به سمت عربستان و غرب را دیدند، جانب‌داری از البشیر را متوقف کردند. نرد عشق باختن عمر البشیر با حاکمان ریاض که عمدتاً برای دریافت کمک‌های مادی صورت گرفته بود، تنها به روابط دیپلماتیک منتهی نشد، بلکه موجب شد تا سودان به متحدی نزدیک و حتی راهبردی برای آل سعود تبدیل‌شده و بخشی از نیرو‌های ائتلاف سعودی علیه یمن – ۱۰ الی ۱۵ هزار نفر- از سربازان سودانی تشکیل شود. همسو و هم‌داستان شدن سودان با عربستان در جنگ علیه ملت مظلوم یمن دو پیامد بسیار مهم داشت. نخست اینکه تعدادی از سربازان سودانی در این جنگ کشته شدند و دوم، با توجه به اینکه غرب از این جنگ حمایت می‌کرد، موجب هم سویی مضاعف سودان با این کشور‌ها شد. مجموع این عوامل سبب شد که مردم این کشور فقیر آفریقایی، طیف گوناگونی از مسائل و معضلات اقتصادی که بار آن را به امید حاکمیت دولتی اسلامی و ضد سعودی، اسرائیلی و غربی تحمل می‌کردند، دیگر برنتابند و این‌گونه بود که دولت، پایه‌های محبوبیت و مشروعیت خود را از دست داد. این در حالی است که در شیوه‌های مدیریتی دولت سودان نیز مباحث بسیاری مطرح‌شده است چراکه وی طی سه دهه حکومت، ورود طبقه نخبگان به عرصه کشورداری را منع کرده بود. وی هیچ‌گاه اجازه نداد دیگر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی در سطح قدرت قرار گیرند یا حتی مشارکت داشته باشند. به عبارت ساده‌تر، نوعی از بن‌بست و انسداد سیاسی هم در سودان رخ‌داده بود. نکته جالب‌توجه در خصوص کودتای اخیر در سودان این است که رهبری آن را معاون عمرالبشیر بر عهده داشت که از قضا به‌تازگی به این سمت منصوب‌شده بود. همین مسئله موجب شد تا برخی گمان کنند که این کودتا، نه‌تن‌ها در جهت پایان دادن به حکومت ۳۰ ساله فعلی و در راستای براندازی نیست، بلکه در مقابل، با هدف ابقای عمرالبشیر طراحی‌شده است. با این شرایط، اصلاً بعید نیست که در آینده نزدیک، گروه‌هایی سودانی که با آل سعود و آمریکا عناد دارند، با این نظامیان هم تضاد پیدا کنند و دقیقاً به همین دلیل هم هست که به مردم اعلام کردند همچنان به حضور در خیابان‌ها ادامه دهند. به نظر نگارنده این سطور، احتمال اینکه گروه‌های سودانی که در ابتدای امر از دخالت ارتش برای سرنگونی البشیر حمایت کردند، با کودتاگران اختلاف‌نظر پیدا کنند دور از ذهن نیست، چراکه کودتاچی‌ها، در سلک کسانی هستند که به سیاست‌های دولت ساقط‌شده، اعتقاد دارند؛ لذا بعید است که آن‌ها برای گشودن راهی جدید و افقی نو به میدان آمده باشند. همان‌گونه که پیش‌تر ذکر آن گذشت، عنان رهبری کودتا در دست معاون البشیر و تیم همراه وی است، از این رو، علیرغم اینکه وی ردای حکومت را از تن در آورده، اما به نظر می‌رسد که منظور آن‌ها حفظ کلیت نظام حاکم باشد و هدفشان صرفاً، کنار زدن فردی بوده که مردم نسبت به او حساس شده بودند. افزون بر این، برخی اخبار حاکی از این است که رئیس‌جمهور سودان به آغوش پدرخوانده‌اش، عربستان که مسبب این همه بلا و مصیبت برای سودانی‌ها بود، گریخته است. فارغ از صحت این خبر، البشیر آینده‌ای در سودان ندارد، به یک مهره سوخته تبدیل‌شده و کارش تمام شده است. هدف عمده کودتاگران این بود که برای آرام کردن اوضاع، وی را کنار بزنند، به همین دلیل، سخنی از محاکمه یا زندانی شدن وی به میان نیامده است. نظامیان با اینکه وعده کرده‌اند که یک شورای انتقالی نظامی به مدت دو سال، زمام امور را به دست خواهد گرفت و حتی بناست که قانون اساسی مصوب ۱۴ سال پیش را هم لغو کنند، اما مشخص است که مقصود آن‌ها صرفاً کنار زدن البشیر از عرصه سیاسی بوده تا فرد دیگری را روی کار بیاورند؛ و بالاخره اینکه، راه‌حل اساسی سودانی‌ها این است که برای به کرسی نشاندن شعار‌های خود و روی کار آمدن رئیس‌جمهوری مردمی و ضد جبهه عبری، عربی و غربی، به اعتراض خود ادامه داده و اجازه ندهند که حکومت انتقالی، زیر پرچم سعودی و آمریکا قرار گیرد. قارون‌های ریاض، زمانی که تلاش کردند با کمک‌های مالی خود، راه سودان را از مقاومت جدا کنند، فراموش کردند آرمان قدس را به‌عنوان پیش‌شرط ذکر کرده بودند! لذا وظیفه نخبگان سودان است تا از انقلاب خود دفاع کرده و برای اینکه کشورشان یک‌بار دیگر به دامان آمریکا، غرب، ارتجاع و رژیم صهیونیستی نیفتد، تا آخر در برابر دشمنان خود ایستادگی کرده و صحنه را ترک نکنند.

 

• روزنامه کیهان در بخش یادداشت مطلبی با تیتر صادرات نفت سعودی را صفر کنیم را منتشر کرد که  در ادامه می خوانید:
چند ماه پیش رهبری فرمودند: «جنگ واقعی، جنگ اقتصادی و تحریم و گرفتن عرصه کار و فعالیت و فن‌آوری در کشور است... ما را به جنگ نظامی متوجه می‌کنند تا از این غفلت کنیم.» آمریکا با قراردادن سپاه در لیستی که خود سزاوار قرار گرفتن در صدر آن است، می‌خواهد به سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی بباوراند که ایران به سمت چالش‌های نظامی و ضعف امنیتی می‌رود، پس دست نگه دارید. کما اینکه حوادث حقیر تروریستی علیه نیرو‌های نظامی کشور در اهواز و جاده خاش نیز به همین منظور صورت گرفته است. اگر پذیرفتیم که اقدام روز دوشنبه دولت آمریکا علیه سپاه، در واقع یک حلقه از زنجیره اقدامات اقتصادی و مالی علیه ملت و حاکمیت ایران است، ما هم متقابلا و با تاسی به توصیه امیرمومنان حضرت علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام که فرمود: «رد‌الحجر من حیث جاء» باید در هدف‌گذاری به سمت این نوع اقدامات برویم. یعنی تهدیدات گسترده‌ای را علیه منافع اقتصادی آمریکا و شرکای آن به موقع اجرا درآوریم. بله آمریکا در حوزه امنیتی تهدید می‌کند و در حوزه اقتصادی اجرا می‌کند ما هم درحوزه امنیتی تهدید کنیم، ولی عمل خود را متوجه لطمه‌زدن به منافع اقتصادی آمریکا و عوامل آن در منطقه کنیم. هم اینک صد‌ها شرکت پیمانکاری آمریکایی در کشور‌های مختلف در منطقه ما با پشتیبانی نیرو‌های نظامی آمریکا و سفارت‌خانه‌هایی که به وسیله نظامیان آن اداره می‌شوند، مشغول فعالیت‌های گسترده و متنوع اقتصادی هستند. ما باید در یک نقشه راه مشخص و هدف‌گذاری حداکثر یک ساله، کلیه این فعالیت‌ها را متوقف کنیم و منفعت اقتصادی آمریکا را به صفر برسانیم. کار دیگر ما باید اقدام کارساز اقتصادی علیه مهم‌ترین عنصر منطقه‌ای وابسته به آمریکا یعنی عربستان باشد. رژیم سعودی ضمن آنکه فعلا گاو شیرده آمریکا و غرب است، «پاشنه آشیل» سیاست‌های ضدایرانی و ضداسلامی آمریکا در منطقه هم می‌باشد. هم‌اینک وقت آن فرا رسیده است تا به سخن رئیس‌جمهور که چند ماه پیش بیان کرد و با صراحت گفت: اشکال‌تراشی بر سر راه اقتصاد ایران باعث توقف اقتصادی مزدوران آمریکا می‌شود، جنبه عملی بدهیم. سیاست ما باید مبنی بر صفر کردن صادرات نفت عربستان باشد و می‌دانیم که لااقل ۷۵ درصد نفت سعودی از دریای سرخ می‌گذرد و طرف‌های اصلی این نفت صادراتی هم اروپایی‌ها یعنی مهم‌ترین شرکای آمریکا در اعمال تحریم‌های ضد ایرانی هستند این در حالی است که تنگه هرمز، محل صدور نفت به شرکای آسیایی ما که مخالف اقدامات ضدایرانی آمریکا هستند، می‌باشد و البته توقف صدور نفت از این تنگه، آسیبی هم به دولت‌های عربستان و امارات می‌زند که به نظر می‌آید آنان خود را برای چنین روزی آماده کرده‌اند. توان ما در صفر کردن صادرات نفت عربستان، زمانی که سردار سلیمانی به حمایت از سخنان آن روز رئیس‌جمهور برخاست، فهمیده شد. همه می‌دانند نیروی قدس ماموریتی در تنگه هرمز ندارد و این خطاب با دریای سرخ و سواحل غربی عربستان تناسب دارد. بسیار خوب، زمان را از دست ندهیم و به اجرای برنامه به صفر رساندن صادرات نفت عربستان بپردازیم و به جایی برسانیم که در عمل اتفاقی بیفتد و طرف‌های اروپایی و عربی به طور واقعی و جدی دریابند، دنباله‌روی از سیاست‌های ضدایرانی برای آنان ضرر جدی دارد. این نکته را هم در نظر داشته باشیم که به احتمال خیلی زیاد به محض آنکه بخش اول صادرات نفت سعودی متوقف شود، اروپایی‌ها و سعودی‌ها، رایزنی با محافل مؤثر آمریکایی نظیر کنگره آمریکا برای متوقف کردن اقدامات ضدایرانی را شروع می‌کنند و لابی‌ها در داخل آمریکا نیز به راه می‌افتند. باید اضافه کرد که برای اجرای طرح صفر کردن صادرات نفت عربستان نباید این بار را بر دوش نیرو‌های مقاومت هوادار ایران در منطقه گذاشت، نیازی به این نیست، ایران می‌تواند از شیوه‌های مؤثر امنیتی دیگر برای رسیدن به این منظور استفاده کند و در تجربه هم از این روش‌ها استفاده شده است یک نمونه آن اخراج نظامیان آمریکایی از عراق بود که طی آن نه از نیرو‌های نظامی ایران استفاده شد و نه گروه‌های مقاومت عراقی هوادار ایران به کار گرفته شدند. در این میدان روز به روز عرصه امنیتی بر نیرو‌های آمریکایی تنگ‌تر شد و در عین حال روز به روز نفوذ سیاسی نیرو‌های عراقی متحد ایران در ساختار حاکمیتی این کشور گسترش یافت و در نهایت در یک دوره چهارساله، حضور نظامی آمریکا در عراق به صفر رسید. ایران باید تصمیم بگیرد نباید به آمریکا اجازه دهیم هر از چند هفته یک برگ جدید ضدایرانی- ولو اینکه آثار عملی آن کم باشد- رو کند. این روند باید متوقف شود. ما با ابتکار عمل می‌توانیم این روند را بدون آنکه کشور را درگیر هزینه‌های امنیتی نمائیم، متوقف کنیم. بسم‌الله، شروع کنیم، صدور نفت رژیم سعودی باید صفر شود. یک سال وقت داریم.


• روزنامه وطن امروز در یادداشت امروز مطلبی با عنوان پاس اتحادیه اروپایی به ترامپ را منتشر کرد که به این شرح است:
چنانکه رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی بار‌ها اشاره فرموده‌اند، اتحادیه اروپایی مجموعه‌ای مستقل و قابل اعتماد درنظام بین‌الملل محسوب نمی‌شود. هم‌اکنون زمان آن است که تروئیکای اروپایی بابت زمینه‌سازی برای اقدام خصمانه اخیر آمریکا علیه سپاه مورد مواخذه جدی کشورمان قرار گیرد. اتحادیه اروپایی از یک‌سو نسبت به نقش موثر و غیرقابل انکار کشورمان در مواجهه با تروریسم تکفیری و اعضای گروه‌هایی مانند داعش و النصره (که بازگشت آن‌ها به اروپا ثبات و امنیت کشور‌های غربی را تهدید می‌کند) آگاه است و از سوی دیگر، در مواضع اعلامی و پشت پرده خود سیاست‌های ضد تروریستی جمهوری اسلامی ایران در منطقه را محکوم می‌کند! در هر حال، متعاقب صدور بیانیه اخیر گروه ۷ و سکوت اتحادیه اروپایی در قبال اقدام خصمانه دولت ترامپ علیه سپاه پاسداران، «کمترین» فرصت و فضایی برای مصالحه با اتحادیه اروپایی باقی نمانده است. نکته شرم‌آور اینکه امضای فدریکا موگرینی مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی نیز در پای بیانیه گروه ۷ به صورت خاص مشاهده می‌شود: همان کسی که با اتخاذ ژستی دموکراتیک، بر لزوم پایبندی اروپا به توافق هسته‌ای با ایران تاکید کرده و مسؤولیت کمیته مشترک برجام را بر عهده دارد!...

• روزنامه اطلاعات در یادداشت امروز مطلبی با عنوان عدو شود سبب خیر؟ را منتشر کرده که در  ادامه می خوانید: 
ما وارث اقتصاد تک‌محصولی هستیم و به رغم شعار‌ها و تلاش‌هایمان، هنوز اسیر آنیم. هر گاه درآمد نفتی‌مان کم می‌شود در عسر و حرج قرار می‌گیریم و هر گاه درآمدمان زیاد می‌شود، در مصرف برخی کالا‌ها اسراف می‌کنیم و به رغم اینکه طبقات بزرگی از جامعه هنوز در عسر و حرج قرار دارند، به گاه رونق درآمد نفتی، طبقات داراتر، بریز و بپاش می‌کنند و با کالا‌های وارداتی روزگار می‌گذرانند و در مصرف آن مسابقه می‌دهند. دولت‌ها نیز همین گونه‌اند. دولت‌ها از مریخ نمی‌آیند از خود ما هستند و وارث همین فرهنگ. در این سخن هیچ بزرگنمایی نیست. دولت‌ها معمولاً به هنگام افزایش درآمد نفتی و رونق دلار‌های حاصل از آن، علاقه‌مند به خرج کردن هستند و دوست دارند مسیر واردات را هموارتر کنند. از واردات کالا‌های مورد نیاز تا واردات هر کالای ممکن! کافیست به آمار واردات سال ۹۵ نگاهی بیندازیم. در کنار واردات کالا‌های البته مورد نیاز، مقادیر زیادی ارز صرف واردات کالا‌های حیرت‌انگیزی شده است. از واردات ۵/۳ میلیون دلاری مربا از آمریکای لاتین تا چین و تا واردات ۲/۱ میلیون دلاری بیل و کلنگ و همین‌طور واردات کالاهایی، چون پادری، خلال دندان، دسته‌جارو، ذغال، دستمال سفره، تقویم، دفتر یادداشت، فرفره، سگ‌ماهی، آدامس، شن و ماسه، سنگ قبر، بند شلوار، دستمال گردن، جوال، کوزه، میخ، قاب عکس، غذای سگ، خاک گربه، مجسمه پلاستیکی... همه این‌ها کالا‌هایی است که در داخل تولید می‌شود و اگر نشود هم اتفاقی نمی‌افتد. این‌ها، جدای از واردات کالا‌های لوکس و گران‌قیمت است که آن داستان دیگری دارد و هواداران دیگری... تحریم، البته ظلم بزرگی است و آثار زیانباری دارد. از کمبود برخی کالا‌های ضروری تا دشواری تجارت و لنگ زدن برخی خطوط تولید و افزایش بیکاری و کاهش درآمد خانوار‌ها و نزول ارزش پول ملی و فراهم شدن فضای سوداگری و سوء‌استفاده صیادان فرصت‌های بادآورده و شیادان منفعت اندوزی بی‌پایان و کاهش رشد اقتصادی و کوچک شدن حجم تولید ملی و ضعف قدرت خرید و افزایش هزینه معیشت و... اما، اما در کنار هزار و یک عیب و اشکال و ضرر و زیان و فشار و تهدید ناروا و ظالمانه‌ی تحریم، باید از این تهدید دست کم یک «فرصت» برای خویش برگیریم و آن، همین بازخوانی و بازنگری در عملکرد و رویه و رفتارمان، با درآمد و سرمایه ملی است. ما کشور را گران اداره می‌کنیم، منابعمان را اسراف و اتلاف می‌کنیم. در هنگام جیک‌جیک مستانه رونق درآمد، به فکر زمستان نیستیم. دولت‌هایمان فربه اند و هزینه‌هایشان از کارآمدی‌شان بیشتر است. بهره‌وری نداریم و دلمان به حال ارز ارزشمند نمی‌سوزد و برای همین است که در عین حال که فقط در میبد و کرمان می‌توانیم به اندازه نیاز همه کره‌زمین کوزه و زیره تولید کنیم، هزاران دلار صرف واردات کوزه و زیره می‌کنیم! ما کشور را گران اداره می‌کنیم و تحریم، با همه جور و جفایی که درون و در ذات خود دارد، می‌تواند سبب خیر شود و به ما بیاموزاند که کشور را درست‌تر و اقتصادی‌تر اداره کنیم. اگر بیاموزیم.

• روزنامه رسالت سرمقاله ای با مضمون مدیریت اجرایی صحیح در مناطق بحران‌زده‏ منتشر کرده که در ادامه می خوانید:
مهم‌ترین مؤلفه موقعیت بحران “اضطراب” است، و قابل قبول نیست که پس از وقوع بحران، امور، همان طور تمشیت شود که در گذشته می‌شد. “مدیران تئوریک”، علاقه دارند تا در موقعیت اضطراب هم نشان دهند که توان حرفه‌ای‌شان در تمام موقعیت‌ها و حتی موقعیت بحرانی کار می‌کند، و از این قرار، مدام در حال اثبات این نکته هستند که “همان طور که قبلاً گفته بودم…”. این اصرار مدیر بر بی‌تغییری، مردم را از این که مدیر حاضر است واقعیت تازه را بپذیرد، ناامید می‌کند. شاید، پذیرش تغییر در ابتدای بحران قدری سخت به نظر برسد، اما تردید نداشته باشید، اگر از همگام شدن و پذیرفتن تغییرات سر باز بزنید، تغییر الزامی پیچیده‌تر و دردناک‌تر خواهد بود. “پایبند بودن به روشی که فعلاً به‌خوبی کار می‌کند” همیشه یک گزینه ارزشمند نیست و ممکن است نتیجه‌اش دوری و بیگانگی ما با مردم باشد. ‏ در نهایت، به عنوان مدیر اجرایی، باید مهم‌ترین نکته را نیز به یاد داشته باشیم: تا زمانی که در این شغل کار می‌کنیم، باید در خدمت مردم باشیم و به آنان کمک کنیم، و به کمک آن‌ها در راه موفقیت گام برداریم. تنها با کمک آن‌هاست که کار به درستی پیش می‌رود و بدون همراهی مردم، هر بهبودی ناپایدار خواهد بود. شاید لازم باشد بسیاری از برنامه‌هایی که برای بلند مدت در نظر داشتیم، کنار بگذاریم، و فرآیند‌ها را تغییر دهیم تا با واقعیات جدید همخوانی پیدا کنیم. اما، بدانیم که این تغییرات ذاتاً منفی نیستند، و می‌توان به آن‌ها همچون فرصت‌های رشد و پیشرفت آینده نگاه کنیم. باید هوشیار باشیم و مدام همه گزینه‌ها را در نظر داشته باشیم، و این سطح از حواس‌جمعی تا اندازه زیادی با حضور در میان مردم و گرفتن اطلاعات از آنان به دست می‌آید. به ویژه در مورد بحران اخیر سیل، این ملاحظه صادق است. یکی از مردم شهر حمیدیه خوزستان در مصاحبه خبری گفت: “ان شاء الله در همین آبی که شهرمان را فرا گرفته برنج خواهیم کاشت”. این جمله نمونه دیدگاهی است که همه نیرو‌های درگیر در سیل اخیر، روزی چند بار باید با خود مرور کنند. در واقع، همین بارش باید جبران خسارات مادی را بنماید، و خواهد نمود، ان شاء الله. ‏

• روزنامه دنیای اقتصاد در بخش سرمقاله مطلبی با مضمون پیشران‌های رونق تولید را منتشر کرد که به این شرح است:
با انقلاب صنعتی و گسترش تولیدات انبوه کارخانه‌ای و تحول در حمل‌و‌نقل دریایی، حجم تجارت جهانی افزایشی چشم‌گیر یافت، ولی ترکیب آن نامتقارن شد. غرب به انرژی و مواد اولیه برای تولید انبوه نیاز داشت و از دیگر سرزمین‌ها تامین می‌کرد. تجارت نامتقارن مبادله منابع طبیعی با کالا‌های ساخته شده شکل گرفت و روز افزون شد و اقتصاد‌ها به دو دسته تقسیم شدند. کشور‌هایی که ارزش افزوده و ثروت‌های خلق شده را با یکدیگر مبادله می‌کنند و کشور‌هایی که همچنان تجارتی نا متقارن دارند که اقتصاد ما هم یکی از آن‌ها است. سهم اندک صادرات ایران در صادرات جهانی، سهم بالای نفت و مواد اولیه در صادرات کشور و شکاف زیاد قیمت متوسط هر تن کالای صادراتی با قیمت متوسط کالا‌های وارداتی (در سال ۲۰۱۸ سهم صادرات ایران در صادرات دنیا ۷/ ۰ درصد برآورد شده۱، در سال ۱۳۹۶ سهم نفت در صادرات کشور بیش از ۶۵ درصد گزارش شده۲ و طی سال ۱۳۹۶ متوسط قیمت هرتن کالای صادراتی کشور، حدود ۲۵ درصد متوسط قیمت هر تن کالای وارداتی بوده است۳). براساس گزارش سازمان تجارت جهانی، به‌طور تاریخی میزان تجارت جهانی حدود یک‌ونیم برابر سریع‌تر از تولید جهانی (real GDP) رشد کرده است. این نسبت به‌عنوان کشش‌پذیری تجارت نسبت به درآمد شناخته و نیروی محرکه رشد تولید تلقی می‌شود. این اطلاعات نشانگر آن است که تجارت خارجی کشور که باید پیشران رونق بخش تولید باشد، هم کوچک است و هم نامتقارن و کارآیی ندارد. با این شرح حال، برای «رونق تولید» باید از اتخاذ سیاست‌های مالی، پولی، ارزی و تجاری رانت‌ساز و تورم‌زا پرهیز کرد و رویکرد سیاسی فعال منطقه‌ای و جهانی برای گسترش مبادلات تجاری متوازن و متقارن را در پیش گرفت.

• روزنامه جوان یادداشتی با تیتر لزوم مقابله جهانی با یکجانبه‌گرایی امریکا را منتشر کرد که به این شرح است:
رصد رفتار‌های رئیس‌جمهور امریکا نشان داده است که از هیچ پشتوانه فکری و سیاسی برخوردار نیست و جهانیان به تصمیمات غیر منطقی و دمدمی‌مزاجانه او عادت کرده‌اند و هر روز شاهد اقدامات غیر‌حقوقی و غیرانسانی دولت امریکا هستند و در واقع شخصیت ترامپ به‌عنوان یک رئیس‌جمهور، بیشتر از آنکه مورد توجه و تأثیر‌گذاری باشد، به موضوع خنده و تمسخر تبدیل شده است که غالباً رؤسای کشور‌ها با نگاه تحقیرآمیز در مقابل این تصمیمات سکوت می‌کنند و آن‌ها را جدی نمی‌گیرند. اما به‌نظر می‌رسد برای جلوگیری از یکجانبه‌گرایی امریکا و تقویت قوانین بین‌المللی و نهاد‌های ناظر جهانی، علاوه بر دولت‌ها که لازم است با اتخاذ مواضع اصولی مانع از نادیده گرفته شدن مقررات بین‌المللی شوند، وظیفه نخبگان، حقوقدانان و اندیشمندان است که در قالب فعالیت‌های مدنی و مردم‌نهاد، نسبت به ارتباط‌گیری با نخبگان و نهاد‌های مدنی تأثیرگذار در جهان، افکار عمومی جهانی را نسبت به خطرات یکجانبه‌گرایی و نتایج حمایت امریکا و رژیم صهیونیستی از گروه‌های تروریستی آگاه سازند، چرا که به صورت آشکار ملاحظه می‌شود که ترامپ برای حمایت از نتانیاهو در انتخابات داخلی سرزمین‌های اشغالی، تنها حامی واقعی صلح در منطقه را با قلب واقعیات موجود و وارونه‌سازی مفاهیم صلح و امنیت در لیست کذایی قرار می‌دهد. بنا‌براین در چنین شرایطی، وظیفه سنگینی بر عهده نخبگان منصف و انسان دوست است که در مقام چشمان بینا و عدالت‌خواه ملت‌ها، حقایق را با معرفی تروریسم واقعی و محکوم کردن حامیان آن برای ملت‌های خود روشن کنند. علاوه بر نخبگان، ضرورت دارد نظام حقوقی جامعه بین‌المللی و سازمان ملل متحد نه تنها برای مقابله با زیاده‌خواهی‌های امریکا در جهان، بلکه برای حفظ هویت و موجو‌دیت خود تلاش کنند و در خصوص بی‌اعتنایی امریکا نسبت به موازین حقوق بین‌الملل که در چارچوب ساز وکار‌های تعریف شده در منشور سازمان ملل متحد است، اقدام کنند، چرا که بی‌اعتباری معاهدات جهانی در اثر اقدامات یکجانبه‌گرایانه و خلاف قواعد و مقررات بین‌المللی، نه تنها تهدید صلح در منطقه خاورمیانه، بلکه تهدید جامعه بین‌المللی است که غالباً اعتبار آن از پایبندی دولت‏‌ها نسبت به تعهدات خود نشئت می‌گیرد. این اقدام یک حرکت ضد صلح و امنیت در منطقه و جهان است که مخاطرات آن عرصه‌های مختلف صلح و امنیت را در بر می‌گیرد و مسئولیت آن بر عهده تمامی ناظران سیاسی و مدنی بی‌تفاوت در جهان است، چرا که مرور رفتار‌های جنون آمیز ترامپ نشان داده است که به هیچ قاعده و قانون جهانی احترام نمی‌گذارد.

• روزنامه ایران یادداشت با تیتر آسانژ و تأثیر آن در روزنامه‎نگاری تحقیقی را منتشرکرده که در ادامه می‌خوانید:
جهان به روزنامه‎نگاری تحقیقی برای افشای فساد در روندی طولانی با ابعاد مختلف و جریان‎ساز نیاز دارد و در این میان ویکی‎لیکس، پدیده پیچیده‎ای بود که تبدیل به منبع کار شماری از روزنامه‎نگاران تحقیقی جهان شد. با این حال هنوز ماهیت این پدیده در پرده ابهام قرار دارد و چگونگی دستیابی آن به اطلاعاتی که تبدیل به افشاگری‎های سؤال‎برانگیز آن شده، بی‎پاسخ مانده‎است. در این پدیده پیچیده اصلی‎ترین سؤالات بی‎پاسخ مانده این سؤالات است که چه کسی یا گروهی پشت آن قرار دارد؟ آیا این سایتی است که اطلاعات منتشر شده از سوی آن، حاصل رقابت سرویس‎های اطلاعاتی جهان است؟ و سؤال اساسی‎تری که از روز پنجشنبه که مؤسس این سایت دستگیر شد، مطرح شده نیز این است: چرا جولیان آسانژ در این برهه از زمان که نقاط زیادی از جهان به‌دلیل سیاست‎های مغشوش دونالد ترامپ دچار آشوب است، دستگیر شده‎ است؟ چنین سؤالاتی نشان می‎دهد ما نمی‎توانیم درباره آسانژ و ویکی‎لیکس ‎ قضاوت روشنی داشته باشیم. اما به‌عنوان روزنامه‎نگار می‎توانیم به این پرسش‎ پاسخ دهیم که آیا انتشار اسناد به دست آمده، چه اسنادی که اسرار یک کشور محسوب می‎شود و چه اسنادی که بیا‎نگر فساد سیاستمداران هستند، اقدامی درست بوده‎است یا نه؟ انتشار اسناد ویکی‎لیکس باعث دستیابی آسان روزنامه‎نگاران تحقیقی به مدارکی شد که دستیابی به آن‌ها برای آنان دشوار و حتی غیرممکن بود. افشاگری‎هایی که ویکی‎لیکس دست به آن‌ها زد، در دو حوزه قابل دسته‎بندی بود. بخشی از این اسناد مربوط به اسناد نظامی می‎شد و از بین آن‌ها می‎توان به اسنادی که این سایت درباره جنگ‎های افغانستان و عراق منتشر کرد، اشاره کرد و بخشی دیگر نیز به افشاگری فساد سیاستمداران و اقدامات سیاسی آنان می‎پرداخت. هر دو دسته این افشاگری‎ها به روزنامه نگاران جهان کمک کرد تا با تحقیق و راستی آزمایی این اسناد، دست به شفاف‌سازی سیاست‎ها و اقدامات سیاستمداران و تحلیل‎ها و ارزیابی‎های دقیق بزنند. ویکی‎لیکس کمکی بود برای جریان‎سازی رسانه‎ها در شفاف‎سازی کار دولت‎ها. چنین شفاف‎سازی‎هایی همواره باعث می‎شود، حکومت‎هایی که درباره آن‌ها افشاگری صورت گرفته و حتی سایر حکومت‎ها پای خود را عقب‎تر بگذارند. بویژه که در روزنامه‎نگاری تحقیقی، تمرکز اصلی روزنامه‎نگاران بر دو مسأله فساد سیاسی و فساد اقتصادی متمرکز می‎شود. در این میان گاه در جهان شاهد آن بوده‎ایم که کار روزنامه‎نگاران تحقیقی به دلایلی ناتمام مانده، اما دیگران آمده و آن را تکمیل کرده‎اند. از این‌رو این بخش از کار رسانه‎ای چیزی است که سیاستمداران راهی برای فرار از آن ندارند و اسنادی که به تهیه این گزارش‎ها و دادن ایده به روزنامه‎نگاران تحقیقی کمک کنند، در جای خود قابل تقدیر هستند. ویکی‎لیکس در کار خود، پا را از تأثیرگذاری فراتر گذاشت و تبدیل به منبع جریان‎ساز شد. شماری از جریان‎سازی‎هایی که در کشور‌های مختلف در یک دهه اخیر شکل گرفت، بر اساس اسنادی بود که به مرور و در یک دهه گذشته توسط ویکی‎لیکس منتشر شد. این جریان‎سازی اکنون تبدیل به روندی شده‎ است که جدا از اسناد ویکی‎لیکس در سایر حوزه‎ها نیز مورد توجه روزنامه‎نگاران بوده ‎است. نمونه آن را می‌توان در ماجرای قتل خاشقجی و جریانی که روزنامه‎نگاران ترکیه و روزنامه واشنگتن پست علیه عربستان سعودی و احقاق حقوق خبرنگاران به راه انداختند، مشاهده کرد. با وجود این تأثیر‎گذاری و جریان‎سازی، معتقدم نباید درباره کار جولیان آسانژ و سایت ویکی‎لیکس قضاوت کرد. زیرا هرچند اسناد ویکی‎لیکس تأثیر مثبتی در روزنامه نگاری تحقیقی داشته، اما موضوع آن، موضوع پیچیده‎ای است. این سایت به اسنادی دست یافته که براحتی نمی‎تواند به دست کسی افتد و مشخص نیست چگونه به دست این سایت و مؤسس آن افتاده است.
• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با عنوان آمریکا همچنان کد می‌دهد را منتشر کردکه در ادامه می‌خوانید:
برخی بر این عقیده‌اند که غرب به دنبال تجزیه الجزایر با استمرار بحران در این کشورهاست. اما جالب توجه‌ترین مساله در آفریقا را در سودان می‌توان مشاهده کرد در حالی طی هفته‌های اخیر مردم علیه البشیر رئیس‌جمهور به خیابان‌ها آمده‌اند، غربی‌ها چندان تمرکزی برای مردم برای مطالبات سیاسی نداشته و بعد از آنکه ارتش پنج شنبه هفته گذشته اقدام به کودتا و برکناری البشیر کرد، غرب به حمایت از کودتاگران پرداخت. سیاست غرب در قبال سودان نه در قالب دموکراسی و حق مردم برای تعیین سرنوشتشان رقم بوده بلکه سیاست حمایت از کودتاگران که به گفته بسیاری ادامه راه البشیر در تامین منافع غرب و سعودی است، مورد حمایت قرار گرفت. سوم آنکه غرب در حالی خود را ناجی امنیت جهان می‌نامد و با این ادعا نظامی‌گری در سراسر جهان دارد که در عمل رفتاری مغایر با این ادعا را صورت می‌دهد. «برایان هوک» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران که مسئول میز تحریم‌هاست، اخیرا در سخنانی آورده است برای برقراری امنیت در خاورمیانه باید سپاه و ایران را تضعیف کرد. این سخنان که البته با واکنش منفی اروپا نیز همراه نشده در حالی بیان می‌شود که تمام محافل رسانه‌ای و سیاسی و امنیتی جهان تاکید دارند که اگر جمهوری اسلامی و سپاه نبود قطعا داعش کل منطقه و حتی بر کشور‌های غربی سلطه پیدا می‌کرد. مبارزه با تروریسم و نیز مقابله با رژیم صهیونیستی به عنوان کانون اصلی بحران‌های منطقه از اصول و کارکرد‌های جمهوری اسلامی و سپاه - به نیابت از نیرو‌های مسلح ایران - است که موجب شده آزادی و امنیت بر منطقه حاکم شود.با توجه به این حقیقت به صراحت می‌توان گفت که تضعیف ایران و سپاه برابر با تضعیف امنیت منطقه و حتی جهان است و طرحی که هوک به نمایندگی از آمریکا مطرح می‌سازد یعنی اینکه آمریکا نه به دنبال برقراری امنیت که به دنبال ایجاد و گسترش بحران است. صحبت‌های هوک را می‌توان سندی دیگر بر واهی بودن ادعا‌های امنیتی غرب دانست که بیانگر این حقیقت است که غرب هرگز اراده‌ای برای ثبات در منطقه نداشته و صرفا منافع خود را در نظر دارد. در جمع‌بندی نهایی از آنچه در تحولات اخیر یعنی تحولاتی همچون سیل در کشورمان، کودتا‌ها و بحران‌های سیاسی در آفریقا و مواضع غربی‌ها در حوزه امنیت ذکر شد به صراحت می‌توان گفت که غرب نه دموکراسی، نه حقوق بشر و نه امنیت را در اولویت برنامه‌های خود ندارد و آن‌ها صرفا کلید واژه‌هایی برای تحقق اهداف غرب است. بر این اساس می‌توان گفت که آمریکا و البته اروپا همچنان این کُد را می‌دهندکهع دل بستن به وعده‌ها و ادعا‌های غرب قطعا نمی‌تواند دستاوردی به همراه داشته باشد و تنها راه، تکیه بر داشته‌های درونی است چنانکه همین رویکرد توانسته امنیت سراسری را برای کشور رقم زده و می‌تواند در سایر ابعاد نیز محقق شود؛ چنانکه در سیل اخیر همین رویکرد موجب مدیریت سریع‌تر و رفع بسیاری از کاستی‌ها و مشکلات شد که می‌تواند الگویی برای تمام فعالیت‌ها به ویژه در عرصه رونق تولید باشد.
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر راه دراز سودان برای آرامش را منتشر کردکه به این شرح است:
تحریم‌های اقتصادی از سوی آمریکا ۵۰۰ میلیارد دلار به کشور سودان آسیب زده است. با این که تحریم‌ها برداشته شده، اما آثار آن درکوتاه مدت نشان داده نشد. طبق آمار رسمی اعلام شده بیکاری در کشور سودان ۲۱ درصد است و آمار غیر رسمی میزان آن را ۵۰ درصد نشان می‌دهد، همچنین تورم ۷۰ درصدی گزارش شده است. این وضعیت اقتصادی ودرآمدی، منطق سیر چرخش‌های سیاسی عمر البشیر و حرکت‌های سینوسی عجیب او از منتهی الیه یک طیف به طیف دیگر طی سال‌های گذشته را با هدف جذب ودریافت کمک‌های مالی از این طیف‌ها نشان می‌دهد. عمر البشیر که با حمایت اخوانی‌ها بر سر کار آمده بود، برای سرپا نگه داشتن دولت، به کشور‌های نفت خیز ضد اخوان حاشیه خلیج فارس، همچون عربستان و امارات نزدیک شد. سودان برای کسب درآمد چهار هزار سرباز به یمن اعزام کرد و از سویی عربستان وعده کمک‌های مالی به خارطوم داد. اما سعودی‌ها به دلیل تحمل هزینه‌های سنگین در جنگ یمن به وعده‌های خود عمل نکردند. البشیر هر چند به نظام‌های کهنه عربی تعلق داشت، اما تفاوت‌هایی با آن‌ها به ویژه در سیاست خارجی داشت. همین مسئله خارطوم را گاه و بیگاه در تعارض با بلوک عربی عربستان قرار می‌داد که در مسائل متعدد خود را نشان داد. هر چند بشیر در چند سال اخیر به ویژه پس از کودتا در مصر به این بلوک نزدیک شد، اما فاصله خود را تا حدودی حفظ کرد. فاصله‌ای که باعث رنجش محور ریاض ـ. ابوظبی شده بود. سفر رئیس جمهور سودان به سوریه در دسامبر سال ۲۰۱۸ و دیدار با بشار اسد بر این نارضایتی افزود. اما ماجرا به همین جا ختم نشد. اواسط ماه ژانویه در حالی که یک ماه از اعتراضات می‌گذشت البشیر به قطر که با او اشتراکات اخوانی دارد سفر کرد. در این میان، نگاه سودان به سمت ترکیه و قطر برای کسب درآمد از جمله واگذاری جزیره «سواکن» هم نتیجه نداد و تنها سبب شد که خشم بیشتر سعودی‌ها برانگیخته شود. اگر چه هنوز به قوت نمی‌توان نقش خارجی در این کودتا را محتمل دانست، اما حداقل سکوت ریاض در این تحولات بر سرعت حرکت ارتش که اکنون شاهد اوج گیری اعتراضات مردمی است و احتمال می‌داد سررشته امور از دستش خارج شود، برای برکناری البشیر افزود؛ بنابراین آن چه در این کشور روی داده انقلابی ناتمام بوده که نظامیان با موج سواری بر اعتراضات مردمی عمرالبشیر را از قدرت ساقط کردند و خود بر مسند قدرت نشستند. فارغ از صحت گفتار «شورای نظامی» که اعلام کرده تنها طی یک دوره گذار دو ساله عهده‌دار مدیریت کشور خواهد بود، باید گفت: ارتش تا هر مدتی که بخواهد قدرت را در دست داشته باشد، با همان چالش‌های البشیر روبه روست، چالش‌هایی که اکنون اعتراضات مردمی را هم باید به آن افزود. به نظر می‌رسد سودان هنوز تا رسیدن به ساحل آرامش راه درازی در پیش دارد.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با تیتر محدودیت‌های نئو اصلاح‌طلبی منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
نامه صادق زیباکلام به سید‌محمد خاتمی نشانگر بحرانی عمیق در میان اصلاح‌طلبان است. مهم‌ترین بحران اصلاح‌طلبان، آن‌طور که از نامه برمی‌آید، بحران هویت است. زیباکلام به رییس جریان اصلاحات می‌گوید؛ نمایندگان ما طوری در قدرت عمل کردند که دیگر به‌راحتی نمی‌توانیم درباره فلسفه اصلاح‌طلبی و تمایز با اصولگرایان سخن بگوییم. به‌طور خلاصه باید گفت که نامه زیباکلام اعتراض جامعه مدنی اصلاحات یا بخش گفتمانی اصلاحات به بخش عمل‌گرا و اجرایی اصلاحات است. این نامه نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان نمی‌توانند در سطح جامعه احساس همذات‌پنداری با نمایندگان خود در قدرت کنند. سؤال اساسی اینجاست که شرایط فعلی اصلاح‌طلبان چه تأثیری بر تصمیم‌های آینده آن‌ها خواهد گذاشت؟ آیا این بحران موجب نزدیکی و گفت‌و‌گوی این دو بخش می‌شود یا اینکه باید منتظر انشقاق و شکافی بزرگ در میان اصلاح‌طلبان باشیم. آنچه امثال زیباکلام و زیدآبادی از خاتمی می‌خواهند دعوت به رادیکال شدن و بازگشت به جامعه است. چنین رویکردی موقعیت اصلاح‌طلبان را در حاکمیت به خطر می‌اندازد. خاتمی با محدودیت‌های جدی برای رادیکال شدن مواجه است. ادامه همین خط مشی از جانب او هم می‌تواند این شکاف را عمیق‌تر کند. حد واسط این دو رویکرد می‌تواند تولد نئواصلاح‌طلبی باشد که از درون گفت‌و‌گوی تحول‌خواهان و عمل‌گرا‌ها با محوریت خاتمی قابل مدیریت است. این‌گونه از اصلاحات می‌تواند به نوعی آشتی در گرایش تلقی شود. با این حال محدودیت این جریان، اعتراض احتمالی بدنه است که روشنفکران اصلاح‌طلب را محکوم به معامله می‌کند. آنچه بین اصلاح‌طلبان تا پایان تابستان می‌گذرد، در آینده سیاسی آن‌ها بسیار مهم است.
• روزنامه فرهیختگان در یادداشت امروز مطلبی با عنوان نمایش ترامپ به روایت کاخ سفید درج کرده که به این شرح است:
خبرگزاری رویترز به نقل از برخی مقامات پنتاگون نوشت: «تروریستی اعلام‌کردن سپاه به‌معنای جنگ با ایران یا کشتن نیرو‌های ایرانی نیست؛ ارتش آمریکا خط‌مشی جدیدی مبنی‌بر این دریافت نکرده است که سراغ نظامیان ایران برود و اقدام ترامپ عملا یک تحرک نمایشی است.» سومین و محتمل‌ترین نظر درخصوص تشدید فشار‌های اقتصادی علیه ایران بود. آنچنان‌که در شماره‌های هفته گذشته «فرهیختگان» نوشتیم آمریکا بیش از هر زمان دیگری به ثمربخش بودن تحریم‌های خود علیه ایران دل بسته و حالا با بستری که سپاه پاسداران آماده کرده، نگران شکست نهایی پروژه خود شده است. در این تحلیل علاوه‌بر توسعه همکاری‌های قابل توجهی که میان ایران و عراق صورت گرفته، به اقدام سپاه در ایجاد یک شبکه ترانزیتی امن زمینی از گذرگاه زرنج در شرق ایران یعنی مرز افغانستان تا عراق و نهایتا تا بندر لاذقیه در سوریه اشاره و ذکر شده که استفاده از این مسیر می‌تواند ضربه محکمی بر پیکره تحریم وارد سازد. حالا، اما پس از گذشت چند روز از این وقایع به‌نظر می‌رسد که حتی محتمل‌ترین گمانه‌زنی‌ها درخصوص اقدام ایالات متحده عملیاتی نخواهند شد چراکه اساسا آنچه در یکی دو روز گذشته از سوی مقامات ایالات متحده آمریکا و برخی مقامات منطقه‌ای اعلام می‌شود حکایت از چیز دیگری دارد. جروزالم‌پست روز گذشته با اشاره به اظهارات پمپئو در جلسه کمیته روابط خارجی مجلس سنا، این بخش از اظهارات او را برجسته کرد که «قرار‌دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های «تروریستی» به‌خاطر اسرائیل بوده است.» مساله‌ای که بعدا از سوی رسانه‌های دیگر نیز مورد بررسی قرار گرفت و این خبر جالب هم اعلام شد که ترامپ به درخواست نتانیاهو سپاه را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داده است. علاوه‌بر این رجب طیب اردوغان نیز درخصوص تصمیم آمریکا علیه سپاه و همزمان به رسمیت شناختن بلندی‌های جولان به‌عنوان خاک اسرائیل از جانب ترامپ گفته که همزمانی این دو اقدام با انتخابات پارلمانی اسرائیل از قبل برنامه‌ریزی شده و برای تاثیرگذاری بر آن بوده است. حالا، اما با پیروزی ناپلئونی نتانیاهو در انتخابات رژیم اشغالگر قدس مشخص شده که وی تا چه حد به حمایت آمریکایی‌ها برای پیروزی نیاز داشته و چرا از ترامپ درخواست کرده که همزمان با انتخابات پارلمانی اسرائیل، درخصوص جولان اعلام نظر کند و همزمان سپاه پاسداران را در لیست گروه‌های تروریستی قرار دهد.

 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *