در دوران قبل بیماریم رنگها سرد بود/ با بیماری ام اس قلم میزنم و به دیگران هم آموزش میدهم
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ، در رشته قلم زنی فعالیت میکند و معتقد است این رشته برایش آرامبخش بوده است و از تلفیق کار دست با فلز دردهایش را کمتر حس میکند.
از عباد هاشمی نسب می خوام داستان زندگیش را برایمان بگوید: در سال ۸۴ دچار بیماری ام اس شدم، و تقریبا یکسال قبل از آن در حوزه منبت کاری و معرق فعالیت میکردم، اما کم کم به سمت قلم زنی علاقه پیدا کردم و احساس کردم ارتباط بیشتری با نقره و فلزات ارزشمند برقرار میکنم و تقریبا همزمان با آغاز بیماری فعالیت در قلم زنی را هم آغاز کردم.
رشته تحصیلی من ریاضی بود، اما بخاطر علاقهای که به هنر و گرافیک داشتم تغییر رشته دادم و رشته گرافیک فارغ التحصیل شدم.
وی ادامه می دهد و می گوید: اکثرا فکر میکنند که این بیماری یا هر بیماری سخت دیگری محدودیت ایجاد میکند، اما اصلا چنین چیزی نیست؛ بیماری نه تنها محدودیت نیست که گاهی باعث میشود انسان نسبت به علائق و تواناییهای خود راحتر سوق پیدا کند.
کشف استعداد و تواناییهای هر فرد در این شرایط راحت تر است چرا که فرد دنبال این است که بوسیله یک فعالیت هم دردهای خود را فراموش کند و هم بتواند امرار معاش کند.
در تمامی سالهایی که بیمار بودم قلم زنی یک آرامبخش روانی بوده که سخت ترین لحظات زندگیم را آسان کرده است، تلفیق کار دست با فلز باعث میشود دردهایم را فراموش یا حداقل کمتر حس کنم.
البته این مختص قلم زنی نیست، هر فعایتی که با هنر سر و کار داشته باشد و حاصل کار دست یک هنرمند باشد، انسان را به تعالی میبرد و آرامش را نصیب انسان میکند.
در حال حاضر در گالری فعالیت میکنم، در این گالری کودکان کم توان ذهنی پرورش پیدا میکنند، در کنار این افراد این پرورش برای افراد بیمار هم امکان پذیر است، این پرورشها و آموزشها یک مسکن روحی ست که باعث میشود راحت تر با بیماری یا کم توانی کنار آمد، در این گالری در کنار خانومم به افرادی که علاقمند باشند آموزش میدهم.
وی درباره راز موفقیتش گفت: راز موفقیتم بعد از لطف خدا مدیون مهر پدر و مادرم هستم، اما اگر از نظر شخصی بخواهم پاسخگو باشم باید بگویم علاقه به هنر و جذابیتی که در هنر وجود داشت باعث شد من به این سمت و سو کشیده شوم و امروز شادابی ام را مرهون فعالیت در حوزه هنر اصیل ایرانی بدانم.
در دوران قبل بیماری و فعالیتم در رشته قلم زنی رنگها سردتر بود، اما بعد از بیماری و فعالیتم زندگی من پر از رنگهای شاد و گرم است، شاید دلیل اصلی این حس فعالیت در این حوزه است.
درسته که سالهاست با فلز کار میکنم و مدتی هم چوب را کاملا شناختم، اما نسبت به قالی دید خاصی دارم، قالی پر از هنر و عشق و تنوع رنگ و طرح و نقشه است، پر از تجربه قالی بافان کوچک و بزرگی که پست دار قالی نشسته اند و بافته اند، هرچه راجب قالی و قالی بافی بگویم کم گفتم، به نظر من قالی با آن طرحههای بی نظیرش بخشی از بهشت است، من زندگیم را شبیه روند بافت یک قالی میبینم.
غم نان باعث میشود مخاطب هر چقدر هم علاقه داشته باشد نتواند براحتی اثر یک هنرمند را که آنهم تنها با فروش اثرش امرار معاش میکند خریداری کند، این مساله باعث میشود هم هنرمند در امرار معاشش بماند و هم مخاطب روحش سیراب نشود.