«تنهایی پر هیاهو» را به دوستداران کتاب پیشنهاد میکنم
وی بیان کرد: این کتاب با توجه به ویژگیهای منحصر به فردش قطعا برای کتابخوانان و دوستداران کتاب لذتبخش خواهد بود.
لازم به ذکر است، هرابال، تنهایی پر هیاهو را در سالهای ممنوع القلم بودنش نوشت که در همان سالها بصورت مخفیانه انتشار یافت.
بخش زیادی از هنر نویسنده در خلق «تنهایی پرهیاهو» متاثر از چنین فضایی است؛ فضایی آکنده از یاس و نومیدی که گریبان انسان را گرفته است. «تنهایی پر هیاهو» داستانی درباره جدال روح آدمی با خود است تا امیدها و آرزوهای انسانی به چالش کشیده شود.
«تنهایی پرهیاهو» از زاویه دید اولشخص یعنی هانتا روایت میشود و در تکگوییهای بلند، زندگی مردی را روایت میکند که شغلش پرس کتاب و کاغذباطله در زیرزمینی کثیف و پر از موش است. جایی که تمام کتابها، تابلوهای نقاشی نقاشان مشهور، روزنامهها و مجلات و کتابهای ممنوعه فلسفی، تاریخ و ادبیات به آنجا سرازیر میشود. وی شخصیتی نیمهفیلسوف، نیمهروشنفکر و کارگری است که طی ۳۵ سال چنان با کارش یعنی پرس کردن و خمیر شدن کاغذ، عجین شده که لحظهای نمیتواند از فکر و خیال کتاب و کاغذ و نوشته و هر نوع ارتباط با آنها جدا شود.
هانتا شب و روز یا در حال پرس کتاب است یا خواندن کتابهای گرانقیمت و نایابی که پس از پیدا کردنشان در بین حجم انبوه کتابها به خانه محقرش منتقل و تلنبارشان کرده است؛ آنقدر که این کتابهای تلنبارشده هر آن ممکن است بر او هوار شوند و او زیر سنگینیشان له شود؛ همانگونه که ذهنش درگیر اندیشههایی است که از این کتابها برآمده است. همین کنار هم قرار گرفتن این دو وضعیت، یعنی سر و کار مداوم با کتاب و نوشته در طول شبانهروز و حجم زیاد اندیشههایی که به واسطه خواندن به ذهن او وارد میشود باعث ایجاد وضعیتی اندهبار، وهمانگیز و سوررئالیستی از وضعیت انسان قرن بیستم شده است. این تصویر حاصل تداخل وضعیت و شرایط شغلی هانتا و خواندن کتابهای فلسفی و ادبی است؛ تصویری نومیدانه از وضعیت و بسط آن به دنیای پیرامونی و حتی ارجاع به تاریخ.
در چنین دنیایی که هرابال ترسیم میکند آنچه برای آدمی مثل هانتا باقی میماند یکی شدن با «وضعیت» است. اینکه هیچ شکایتی از زندگی اندوهبارش نداشته باشد، بلکه از آن لذت هم ببرد و جدا شدن از آن را موجب پوچی میداند. آنچنان که تنها زمانی که میبیند دستگاه پرسش که ۳۵ سال با آن کار کرده، قرار است توسط کارخانههای بزرگ خمیر کاغذ منهدم شود حتی دست به دامن کشیش و مسیح (ع) هم میشود.
بخشی از روایت هرابال در ایجاد فضای نومیدانه انسان در دنیا درآمیختن فضای حال با گذشته هانتاست. تقریبا به جز لحظاتی خاص داستان را روایت و تکگویی هانتا جلو میبرد.
خردهداستانها چنان در دل روایت هانتا جا گرفتهاند که زمان وقوع آنها و رابطهشان با خط اصلی داستان به راحتی قابل تشخیص نیست. همگی در جهت نشان دادن فضایی یاسآلود از وضعیت زندگی و بیشتر روان آدمی به خوبی و استواری درهم تنیده شدهاند و در نهایت همه این فضا اثری است قوی برای نشان دادن جایگاه رفیع ادبیات و استفاده نویسنده از پیچیدگیهای ذهن انسان هنرمند برای خلق و به رخ کشیدن چنین جایگاهی.