فضاحت سعودی در شرم الشیخ/ هندسه یک مطالبه: مدیریت تراز انقلاب اسلامی/ ۲ سناریوی آمریکا برای آینده داعش در منطقه/ بشارتها و احتیاطهای علوم شناختی
• روزنامه حمایت در یادداشت امروز به انتشار یادداشتی با تیتر فضاحت سعودی در شرم الشیخ پرداخته که به این شرح است:
شاه سعودی، بدون هیچ شرم و حیایی مدعی شده که دخالتهای آشکار ایران در امور کشورهای دیگر و حمایت از حوثیها و دیگران نیازمند اتخاذ مواضعی بینالمللی و یکپارچه علیه این دخالتهاست! در پاسخ باید بررسی کرد که عربستان در کدام کشورها دخالت کرده، کدام رژیم قرونوسطایی از آدمخواران تکفیری حمایت کرده و مهمتر اینکه چرا با این سیاهه ننگین، اجماع بینالمللی علیه عربستان شکل نمیگیرد! قبیله سعودی نزدیک به یک دهه است که بهصورت مستقیم در بحرین، حضور نظامی داشته و با نیروهای موسوم به سپر جزیره، پاسخ هر نوع اعتراض را به شدیدترین شکل ممکن میدهد، ولی صدایی رسا از جامعه جهانی علیه این دخالت آشکار بلند نشد. بر اساس اعترافات تروریستهای داعشی و غیرداعشی، عربستان در سوریه و عراق مستقیماً از تکفیریها حمایت کرده و حتی بنا بود که پس از اعلام خلافت اسلامی از سوی داعش، آن را به رسمیت بشناسد، ولی به دلایلی آن را علنی نکرد. در پارلمان لبنان، سرمایهگذاری وسیعی انجام داد و کوشید تا حزبالله را از مدار سیاسی خارج کند، اما نتایج انتخابات پارلمانی اردیبهشتماه امسال تودهنی بزرگی برای عربستان بود. در کشورهای آفریقایی از نیجریه و مصر و الجزایر گرفته تا سودان و تونس و لیبی، لابیهای سنگینی برای دخالت در ارکان آنها صورت داده و هر جا که هم که لنگ مانده با دلارهای نفتی، موانع را از پیش پای خود برداشته است. ایران و محور مقاومت در مقابل، به هر نقطهای در غرب آسیا پا گذاشتهاند، طومار تروریستهای اجارهای را درهمپیچیده، شر آنها را به خود بازگرداندهاند و امنیت را برای همه اقوام و مذاهب به ارمغان آوردهاند. «فارس فتوحی» رئیس حزب مسیحی «الواعد» لبنان در اثبات این مدعا میگوید: «حزبالله به نیابت از مسیحیان علیه افراط در خاورمیانه میجنگد و به لطف این گروه، ترس و وحشتی که مسیحیان گرفتارش بودهاند، رفع شده است. اگر سلاح حزبالله نبود، امروز داعش در لبنان جولان میداد و معلوم نبود مسیحیان چه سرنوشتی در این کشور داشتند». پادشاه عربستان گفته است که از حل بحران یمن بر اساس قطعنامه ۲۲۱۶ شورای امنیت حمایت میکند. قطعنامه ۲۲۱۶ قطعنامهای بود که چهار سال پیش در رابطه با جنگ داخلی یمن تصویب شد، بدون اشاره به تجاوز عربستان، نیروهای نظامی یمنی را تحریم تسلیحاتی و از مشروعیت عبدربه منصور هادی رئیسجمهور مستعفی و فراری یمن حمایت کرد. سازمان ملل با این قطعنامه نشان داد که تا چه میزان زیر دین سنگین دلارهای عربستان قرار دارد و چرا سنگها را بسته و سگها را رها کردهاند! و بالاخره اینکه سخنرانی شرمآور ملک سلمان در شرمالشیخ و در جمع اروپاییهای بهاصطلاح متمدن که انتظار ثباتآفرینی از جانب آل سعود دارند، برگ دیگری بر کتاب رسواییهای عربستان افزود و رژیم کودک کش سعودی را بیآبروتر از قبل کرد. قارونهای سرزمین حجاز با زیر پا گذاشتن بدیهیات اخلاقی در حمله به یمن، بدون اینکه بفهمند به ساعت صفر فروپاشی نزدیک میشوند و باید منتظر ماند و دید که این حقیقت مسلم چه زمانی رخ خواهد داد.
• روزنامه کیهان هم به انتشار یادداشتی با تیتر هندسه یک مطالبه: مدیریت تراز انقلاب اسلامی پرداخت که در ادامه میخوانید:
راه حلّ مشکلات، سیاستهای اقتصاد مقاومتی است که باید برنامههای اجرایی برای همه بخشهای آن تهیه و با قدرت و نشاط کاری و احساس مسئولیّت، در دولتها پیگیری و اقدام شود... بیگمان یک مجموعه جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانستههای اقتصادی در درون دولت خواهند توانست به این مقاصد برسند. دوران پیشِ رو باید میدان فعّالیّت چنین مجموعهای باشد. جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه راهحلها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند «مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راهحل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسهزدن بر پنجه گرگ است»، خطایی نابخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط، هرچندگاه از زبان و قلم برخی غفلتزدگان داخلی صادر میشود، امّا منشأ آن، کانونهای فکر و توطئه خارجی است که با صد زبان به تصمیمسازان و تصمیمگیران و افکار عمومی داخلی القاء میشود. وسوسه مال و مقام و ریاست، حتّی در عَلَویترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیر المؤمنین (علیهالسّلام) کسانی را لغزاند، پس خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقه زهد انقلابی و ساده زیستی میدادند، هرگز بعید نبوده و نیست؛ و این ایجاب میکند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سه گانه حضور دائم داشته باشد و به معنای واقعی با فساد مبارزه کند، به ویژه در درون دستگاههای حکومتی... همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همه مقامات حکومت جمهوری اسلامی است... دستگاههای نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حساسیّت، از تشکیل نطفه فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند. این مبارزه نیازمند انسانهایی با ایمان و جهادگر، و منیعالطّبع با دستانی پاک و دلهایی نورانی است. این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همهجانبهای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد. اینجانب به جوانان عزیزی که آینده کشور، چشم انتظار آنها است صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است. در جمهوری اسلامی، دلهای مسئولان بطور دائم باید برای رفع محرومیّتها بتپد و از شکافهای عمیق طبقاتی به شدّت بیمناک باشد. در جمهوری اسلامی کسب ثروت نه تنها جرم نیست که مورد تشویق نیز هست، امّا تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژهخواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بیعدالتی میانجامد، به شدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست. این سخنان در قالب سیاستها و قوانین، بارها تکرار شده است، ولی برای اجرای شایسته آن چشم امید به شما جوانها است؛ و اگر زمام اداره بخشهای گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان - که بحمدالله کم نیستندـ سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ انشاءالله.
• روزنامه خراسان هم به انتشار یادداشتی با تیتر ۲ سناریوی آمریکا برای آینده داعش در منطقه پرداخت که به این شرح است:
به نظر میرسد فراری دادن نیروهای داعشی و رهبران آن، تصمیم جدید آمریکا پس از طرح فریز داعش در نوار مرزی شرقی سوریه و غربی عراق است. در این بین دو سناریو پیش بینی میشود. سناریوی اول، انتقال این عناصر به خاک عراق و تصرف منطقهای در نوار مرزی غربی این کشور به ویژه استان الانبار است. در این طرح آمریکاییها بر آن هستند، منطقهای را تحت تصرف داعش قرار دهند و پس از فشار به دولت مرکزی عراق، از بغداد بخواهند تا نیروهای حشدالشعبی این منطقه را ترک کنند و منطقه عملیاتی در اختیار نیروهای دیگر یا وفادار به واشنگتن باقی بماند. حتی امکان بازطراحی نیروهای حشد عشایر که از ابتدای اشغال آمریکا به عنوان یک گزینه باقی ماند، وجود دارد. از طرف دیگر شکستی که در منطقه البوکمال متحمل شدند حالا با طرح جدید، روی میز مطرح خواهد بود و واشنگتن میتواند روی زمین مشکلاتی را برای نیروهای مقاومت به ویژه دستاوردهای مهم جاده استراتژیک بصره – البوکمال – دمشق ایجاد کند. سناریوی دوم، اما کمی متفاوتتر و پر هزینهتر است. آمریکاییها عناصر باقی مانده داعش را از مسیر ترکیه و شمال دریای خزر و کریدور جدید به شمال افغانستان منتقل و رسما از تشکیل داعش افغانستان حمایت کنند. در این طرح، عناصر داعش به افغانستان منتقل شده و با اتحاد جدید و عضوگیری از عناصر حال حاضر طرفدار القاعده، شمال افغانستان برای پایگاه جدید داعش انتخاب میشود. در چنین شرایطی با درگیر سازی نیروهای ایغور در شرق افغانستان، عملا یک بازیگر محیطی جدید در منطقه آسیای مرکزی برای آسیب رساندن به منافع روسیه، چین و ایران به وجود میآید. مسئلهای که میتواند امنیت ملی این سه کشور را تحت تاثیر قرار دهد.
• روزنامه رسالت به انتشار سرمقالهای با تیتر بشارتها و احتیاطهای علوم شناختی پرداخت که در ادامه میخوانید:
خبر بد آن که ماشینها در برخی حیطههای مهم مانند انجام پردازشهای منطقی متمرکز و تکراری و گسترده، قابلیتهای بسیار برتری در مقایسه با اغلب اذهان انسانی دارند و خواهند داشت. درحال حاضر، جهتگیری جهانی علوم شناختی، در مسیر تامین کنندگان بودجه برنامههای تحقیقاتی فنی مهندسی و قدری هم پزشکی و تا حدودی هم نظامی و امنیتی پیش میرود و این، میتواند برای بخش مهمی از میراث علوم اجتماعی نگران کننده باشد. جریان مهمی در علوم اجتماعی همواره کوشش کرده تا وجه اخلاقی و رهای انسان را از قفس آهنین ماشینهای مهندسی مصون نگاه دارند. آنها میخواهند وجه آیندهساز انسان را تقویت کنند و آن را از علومی که ادعای پیشبینیپذیر ساختن همه چیز را میورزند مصون نگاه دارند. شاید یکی از دلایلی که در منظومه میانرشتهای علوم شناختی تا کنون کسی سراغی از جامعهشناسان نگرفته است، همین باشد؛ اینکه از زمان ماکس وبر تاکنون، بهروشنی در علوم اجتماعی این آگاهی توزیع شده است که تلاش برای اعمال کنترل تا چه اندازه میتواند خطرناک باشد؛ در آن زمان، این، توأمان هم بیانیهای علیه علمگرایان بود و هم مارکسیستها. ولی امروز، آن میراث به ما میگوید که وجه خطرناکی در علوم شناختی میتواند وجود داشته باشد و آن، طمع به بند کشیدن اراده اخلاقی انسانها به منظور کنترلپذیری و مهندسی انسانها باشد. البته واقفیم که فیلسوفان و فیلسوفان اخلاق در این زمینه تذکرات مهمی دادهاند، ولی تدارکساز و کارهای روشن و پهندامنه اجتماعی برای ممانعت از اعمال استبداد فنی- مهندسی به اتکاء علوم شناختی، تکلیف و وظیفه علوم اجتماعی شناختی است. من فکر میکنم که این، بخشی از چشمانداز آینده علوم شناختی است. علوم شناختی از جهت روشنی بخشیدن به محدودیت آشکار علوم انسانی و بهویژه علوم رفتاری و علوم اجتماعی، انقلاب مغتنمی است. در عین حالباید مراقبت کرد که دستاوردهای علوم شناختی در جهت همراهی با عاملیت اخلاقی و پایبند به اصول به کار گرفته شود. سخنرانی دکتر مجید نیلی احمدآبادی، دبیر ستاد توسعه علوم شناختی، اسفندماه پیشین، این نگرانی را تقویت میکند، وقتی که میگوید: اگر شما هر یک از اعضای جامعه را با یک نسبتی غیرمنطقی بکنید، پرفرمنس کل جامعه بهصورت جمعی بالا میرود؛ چون منابع محدود است! نیاز به شرح نیست که اگر این دیدگاه در مرکز سیاست علمی کشور در موضوع علوم شناختی پیش برود، تا چه اندازه میتواند خطرناک باشد. با این استدلال، ما فعالانه و عامدانه میکوشیم تا اعضای جامعه را بهسمت رفتار غیرمنطقی سوق دهیم تا در شرایط محدودیت منابع، نابرابری در توزیع منابع اتفاق بیفتد؛ به نظر شما چنین ایستارهای مهندسی در مورد جامعه پرمخاطره نیست؟
در این ارتباط، رهبر عالی ما در دیدار با اهالی علوم شناختی، “لزوم تعریف یک راهبرد بومی برای پیشبرد علوم شناختی را مورد تأکید قرار دادند” و خاطرنشان کردند: در مسیر شناخت این علوم که با استدلال و منطق سر و کار دارد، بهگونهای حرکت کنید که زمینه- معرفت بیشتر خداوند حاصل شود.
• روزنامه اطلاعات هم به انتشار یادداشتی با تیتر چهارراه تجارت جهانی پرداخت که به این شرح است:
آمریکا با اشغال نظامی افغانستان و تبلیغات گسترده، وعده ساختن کشوری آباد و مرّفه را به مردم افغانستان داد. اما امروز رئیس جمهور آمریکا ترامپ میگوید: «۱۷ سال میلیاردها دلار در افغانستان هزینه کردیم، اما چیزی به دست نیاوردیم و من دستور دادهام تا به زودی ارتش آمریکا خاک این کشور را ترک کند.» حاصل این اشغال، فقرزدگی مردم و فراگیری فساد و نابودی امنیت افغانستان شد. جنگ داخلی، محصول و بازتاب حضور و اشغال نظامی آمریکا در افغانستان است. آمریکایی که مدام گروه طالبان را تروریست میخواند، اکنون تن به مذاکره مستقیم با آنها داده است. آن هم در حالی که به روایتهای خبری، طالبان نزدیک به ۶۰ درصد از خاک افغانستان را در اختیار خود گرفته است. تاریخ را باید خواند و از آن عبرت گرفت. در سالهای جنگهای طولانی داخلی، سعودیها با کمک آمریکا، داعش را به سوی خاک افغانستان هدایت کردند و در عمل چتر حرکتهای تروریستی در این کشور را با دلارهای نفتی خود بسط و گسترش دادند. گمان سعودیها این بود که «داعش» عراق را خواهد گرفت و شیعهکشی در عراق چنان گسترده و عمیق خواهد شدکه فروپاشی جمهوری عراق از نتایج آن میشود. همزمان با نفوذ داعش به افغانستان، جبهه جنگی دیگر علیه جمهوری اسلامی ایران نیز سر بر خواهد آورد؛ چنانکه همه مرزهای طولانی شرقی ایران ناامن خواهد شد. دلارهای سعودیها و طراحیهای نظامی ـ. سیاسی آمریکا ـ. اسرائیل بسترساز آن بود. تا آنجا که ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری به صورت علنی گفت: «داعش را، رؤسای جمهور آمریکا در کاخ سفید ساختهاند!» یادمان نرفته از هجوم نظامی طالبان برای اشغال کابل که در آن، ۹ نفر از دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران از جمله کاردار سفارت ما در افغانستان به دست آنها به شهادت رسیدند. در تمامی این مسیر که بیش از چند دهه ادامه داشت، جمهوری اسلامی ایران همواره برای استقرار صلح، امنیت و ثبات افغانستان تلاش کرد و هزینه پرداز شد. اما امروز دولت ترامپ در حالی که با گروه طالبان با شعار آتش بس در افغانستان و پایان بخشیدن به جنگ داخلی در آن مذاکره مستقیم میکند، ایران را کشوری مخرب برای صلح منطقه میخواند و جنگ اقتصادی علیه مردم ایران به راه انداخته است. پمپئو، وزیر خارجه ترامپ چند هفته قبل بعد از شکست نشست ورشو گفت: «ما آنقدر به مردم ایران فشار اقتصادی و مالی وارد میسازیم که از گرسنگی سر به شورش علیه جمهوری اسلامی بردارند!» پرسش این است، آیا وزیر خارجه ترامپ، سخنان رئیس جمهور افغانستان را دیده و خوانده است که «افغانستان اکنون با کمک ایران به چهارراه تجارت جهانی تبدیل شد»؟ آیا تاریخ، گذر و نتایج آن برای دولت آمریکا، عبرت است؟
• روزنامه ستاره صبح به انتشار یادداشتی با تیتر راهکار کنترل مصرف بنزین پرداخت که به این شرح است:
بهینه کردن خودروهای داخلی و به تبع آن کاهش مصرف بنزین، در کاهش آلودگی هوای کلانشهرها نیز تأثیر بهسزایی خواهد داشت. نکته دوم میزان بهرهوری در پالایشگاههای کشور است. امروز بخشی از پالایشگاههای قدیمی به اندازه یکسوم نفت وارداتی تولید بنزین دارند، در حالی که پالایشگاه خلیجفارس به دلیل بهروز بودن تجهیزات و تکنولوژی بهکار رفته در آن، میزان بهرهوریاش دو برابر است، لذا اگر پالایشگاههای قدیمی نوسازی شود میزان تولید هم افزایش خواهد یافت. درنتیجه وزارت نفت میتواند با بهینهسازی پالایشگاههای قدیمی به میزان تولید بنزین بیافزاید. نکته آخر و مهمتر، این است که «قیمت» تعیین کننده عرضه و تقاضاست. قیمت واقعی بنزین هزار تومان نیست، اما پرسشی که مردم به درستی مطرح میکنند، این است که اگر قیمت بنزین در عربستان ۴۲ سنت یا در ترکیه ۱ یورو است که ۱۰ برابر ایران میشود، آیا درآمد مردم ایران را هم میشود دلاری و ارزی حساب کرد؟ درنتیجه نمیتوان هزینههای مردم را به قیمت کشورهای همسایه محاسبه کرد، بلکه درآمد مردم را باید با قیمت حداقل دستمزد ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان محاسبه کرد. قیمت فعلی بنزین به دلیل پایین بودن منجر به قاچاق فرآوردههای نفتی خواهد شد، اما اقتصاد را نمیتوان با قیمتگذاری یک کالا به تعادل رساند. اقتصاد یک بسته است، یعنی نرخ بهره، ارز، تورم، بازگشت سرمایه در داخل کشور، نرخ کالا و خدمات دولتی و نرخ دستمزدها همه را باید با هم دید. زمانی که همه با هم دیده نشوند، یکبار گوشت ۱۰۰ هزار تومان میشود، یکبار بنزین قاچاق میشود و.... چرا اقتصاد ایران هر چند ماه یکبار با بحران مواجه میشود؟ چرا مؤسسات مالی و اعتباری پول مردم را غارت میکنند؟ زمانی که نرخها واقعی نباشد، بحران رخ میدهد؛ لذا دولت باید به فکر اصلاح تمامی نرخها باشد، نه آنکه گفته شود بنزین را ۸ هزار تومان کنیم، اما دستمزد کارگر به همان میزان کمافیالسابق باقی بماند.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.