انقلاب اسلامی، قاعده بازی در منطقه و حتی برخی نقاط جهان را به هم زد
در نقش رهبری در روند انقلاب اسلامی در دوره پسا پیروزی چند نکته داری برجستگی است:
اول: امام خمینی (ره) در کتاب کشف الاسرار با نفی سه جریان فکری روشنفکری دین ستیز که نماد آن نوشتههای احمد کسروی و ... بود، تحجر و مقدس مآبی که نماد آن برخی نحلههای حوزههای علمیه آن روز بود و استبداد که نماد آن رژیم پهلوی بود، پرداخت و در نقطه مقابل با نگاه ایجابی، نظریه سیاسی ولایت فقیه را برای حکمرانی مناسب برگزید و تبیین کرد.
به گفته آنتونی گیدنز در جهانی که دنیوی شدن امری اجتناب ناپذیر بود، هیچ صاحبنظری فکر نمیکرد که مذهب، منشأ تحول و تحرک جامعهای شود و در دنیای مادی، علم معنویت برافرازد.
یکی از هنرهای رهبری در چهار دهه انقلاب، هدایت انقلاب اسلامی در مسیر تبیین شده توسط حضرت امام (ره) در بین جریانهای فکری پر چالش و متعارضی بود که در زرورقهای تازه به نمایش در آمده بودند و قدر مشترک انها عناد با اسلام و انقلاب اسلامی بود.
دوم: آنتونی گیدنز معتقد بود هر تحول و جنبشی در کشورهای اسلامی، بر پایه سه مؤلفه صورت میگیرد. یکی ماهیت اسلام که سرشار از مفاهیم و پیامهای تحرک بخش و برانگیزنده است. دیگر، مسلمانان که عقب ماندگی خود را ناشی از حاکمان نالایق و سنتی تلقی میکنند؛ و سوم، نوع نگاه به غرب و ارزشهای غربی که موجب رویکرد سلبی به برنامه ریزی و پیشرفت در این جوامع شده است. از مهمترین نقشهای رهبری انقلاب، تأکید و تدوین برنامههای بومی مبتنی بر تاروپود جامعه ایرانی و ارزشهای اجتماعی - فرهنگی _. جغرافیایی و .. بود؛ هرچند به سبب رسوب تفکرات گذشته به طور کامل تحقق نیافت. نمونه بارز این سیاست، کاهش وابستگی بودجه و در آمد عمومی دولت به در آمدهای نفتی بود، به نحوی که در مدت پنج سال و هر سال ۲۰% وابستگی به نفت قطع شود؛ اما به سبب رسوب تفکرات وابسته و یا مأیوس و بی انگیزه تا کنون تحقق نیافته است.
سوم: انقلاب اسلامی با پیروزی، قاعده بازی در منطقه و حتی برخی نقاط جهان را به هم زد. در منطقه، آرایش و ائتلاف پادشاهیها با محوریت ایران و عربستان فرو پاشید. در طول چهار دهه با باز تعریف آرایش سیاسی، قاعده بازی جدیدی مبتتی بر خواست و اراده مردم و مقاومت پایه ریزی شد. آرایش سیاسی قوی که برای نظامهای سنتی، موروثی و وابسته منطقه که امنیت را در برابر نفت خریده اند بسیار ویرانگر خواهد بود.
چهارم: با پیروزی انقلاب اسلامی و برای تداوم آن، رهبری انقلاب، دو سیاست کلی را بر پایه مشروعیت الهی ولایت فقیه اولویت بخشید. نخست، تأسیس و استقرار نهادهای دولتی و نظام اسلامی و دوم، دفاع مقدس و حفظ تمامیت ارضی. در پایان دهه اول انقلاب، مشروعیت الهی سیاستهای کلی با بازنگری قانون اساسی و استقرار بندیک اصل ۱۱۰ این قانون، صورت حقوقی و قانونی نیز پیدا کرد. در پایان دهه سوم، برای تحقق این مهم، مجمع تشخیص مصلحت نظام از حیث اعضا و وظایف بازتعریف شد؛ اما اینک برای تحقق این سیاستها باز تعریف هندسه سیاسی کشور امری اجتناب ناپذیر است که از مصادیق آن میتوان به نحوه چینش و ارتباط نهادها با هم بر اساس خاستگاه نظریه سیاسی حضرت امام «ره»، بازتعریف نظام برنامه و بودجه ریزی کشور مبتنی بر سیاستهای رهبری که همان مطالبات مردم است، به جای نظام برنامه و بودجه ریزی موجود وگذشته که مبتنی بر نگاه بیرونی است، اشاره کرد.