حمله اراذل با بطری شکسته نوشابه به یک تکاور بسیجی
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان در کتاب «ابو وصال» که توسط خانم «محدثه علیجانزاده روشن» گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت هفدهم؛ مادر شهید
با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محله میرفتند که میبینند چند نفر از اراذل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر، میخواهند دخل را خالی کنند.
ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود. کسی جرأت نداشت کاری کند. محمدرضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود، اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله میکند. پشت گردنش میشکافد، زخمی به عمق یک بند انگشت. در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد.