از فیلمی که حتی استانداردهای سینمایی نداشت تا پرداخت به زندگی عبدالمالک ریگی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، در پنجمین روز سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر «خون خدا» عباس میرزایی در کاخ رسانه به نمایش در آمد. این فیلم حتی استانداردهای اولیه حوزه سینما را نیز رعایت نمیکند و قصه خطی آن یارای جذب مخاطب برای ده دقیقه آغازین را نیز ندارد
این فیلم بر اساس ایدئولوژی و نگاهی که به حوزه مذهب و دین دارد فاقد پژوهش اولیه برای طرح قصه است و به همین علت هم به صورت نخنما شده به این مسئله میپردازد. در این پرداخت، فیلم نه تنها همذاتپنداری نمیکند بلکه نسبت به مسئلهای که طرح نمیشود، واکنش منفی دارد.
حضور این جنسی از فیلمها یا فیلمهای دیگری چون «زهرمار» اثر جواد رضویان این نکته را مطرح میکند که هیات انتخاب با چه متر و معیاری کارها را برای مهمترین رویداد سینمایی کشور بر میگزیند.
داورها یا سازمان سینمایی میتوانند برای راضی نگه داشتن افراد یا ارائه شکلهای مختلف از ایدهها در این ویترین، جشنوارههای مختلفی با هدف پوشش این نوع از فیلمها راهاندازی کنند.
در این رویداد سینمایی که آیینه تمام نما و چشمانداز سینمای ایران در طول یکسال است، حضور چنین فیلمهایی که چه در فرم و چه در محتوا استانداردهای اولیه را رعایت نمیکنند و پایبند به قوانین سینما نیستند بجز دافعه ایجاد کردن برای مخاطب چیز دیگری به ارمغان نمیآورد. طبیعی است که وقتی متخصصان نقد و رسانه چنین واکنشهایی نسبت به یک اثر دارند انتظار میرود این فیلم در اکران عمومی هم با استقبال از سوی مخاطب روبهرو نشود و در نهایت به عنوان فیلمهای سوپرمارکتی به بازار آید که باز هم نمیتواند توفیقی به دست آورد مگر با حمایتی دولتی یا اینکه ساخت فیلمهایی که دغدغهمند و کنشگر نیست حمایت شوند.
از این لحاظ همراه شدن با مخاطب مهم نیست، چون این جنس از فیلمها از سوی دیگری حمایت میشوند و بر همین اساس مخاطب که مهمترین رکن آثار هنری و کالای فرهنگی است، بود و نبودش میتواند تاثیری برای فیلمساز نداشته باشد.
«طلا» فیلمی با بازیهای موفق
تمام آثار پرویز شهبازی موضوعاتی در ارتباط با جامعه است. وی کارگردانی است که معضلات اجتماعی را بازتاب میدهد و آخرین اثر وی نیز با عنوان «طلا» مستثنی از این امر نیست.
فیلمنامه شهبازی اوج و فرود مناسبی داشت و توانست مخاطب را با خود همراه کند. در این فیلم فقر یا مشکلات مالی که گریبانگیر دختر و پسری که همدیگر را دوست دارند، میشود. آنها به دلیل مشکلات مالی تن به انتخاب غلطی میدهند که اشتباهات پیاپی را برایشان به همراه دارد بنابراین برای گذر از این آزمون سخت به سمت یک فاجعه حرکت میکنند و در نهایت قصه با یک تراژدی به پایان میرسد.
بازیهای به تصویر کشیده شده در این فیلم از اوج و فرود به نسبه موفقی برخوردار است و کارگردان در حوزه بازی گرفتن از بازیگران تا حدودی موفق بوده است. فضای ایجاد شده برای نشان دادن فقر در زیر پوست شهر که به نسبه واقعی به نظر میرسد میتواند مخاطب را با خود تا انتهای فیلم همراه کند و همین برگ برنده برای رضایت نسبی از فیلم میشود.
آشنایی با زندگی عبدالمالک ریگی در «شبی که ماه کامل شد»
نرگس آبیار در آخرین ساختهاش روی موضوع حساسی دست گذاشته است و از زاویه دید برادر عبدالمالک ریگی مخاطب را با بخشی از زندگی این فرد مثل تصمیمهای افراطی، خشونتها و جنایاتی که مرتکب شده، آشنا میکند. به تصویر کشیدن این موضوع در مدت زمان ۱۲۵ دقیقهای کار سختی است که نرگس آبیار تا حدود زیادی از پس آن بر آمده است.
صحنهپردازی این فیلم از بخشها و ویژگیهای قابل قبول به حساب میآید که مخاطب را با خود همراه میکند. در این جنس از سینما اگر چهره بازیگران برای مخاطب کمتر آشنا باشد میتواند تاثیر بیشتری در پرداخت به موضوع به همراه داشته باشد و بر همین اساس حضور الناز شاکردوست و هوتن شکیبا کمکی به فیلم نمیکند.
تصویربرداری فیلم نیز در التهاب داستان و آنچه باید به مخاطب نشان داده شود دارای اوج و فرود مناسبی نیست. در مجموع این فیلم در اکران عمومی احتیاج به بازنگری در تدوین دارد تا بتواند از ریتم مناسبی برای انتقال قصه خود به مخاطب برخوردار شود.
جنس بازی گرفتن از برادر عروس و ایجاد فضای مفرح کمکی به شخصیتپردازی این فیلم نکرده است وطبق آنچه گفته شد، این امر صرفا نشاندهنده این است که در ارائه شخصیتها کارگردان نتوانسته یک تعادل مناسب بوجود آورد.
بر اساس نظر منتقدان سینما حضور فرشته صدرعرفایی در نقش مادر ریگی از بازیهای قابل قبول این فیلم است که قابلیت کاندیدا شدن در بخش بازیگر مکمل زن را در جشنواره دارد.
انتهای پیام/