«خنده زار» با نگاه به خرده فرهنگها داستان مواجهه روستائیان با طاغوت را مطرح میکند/ کتاب را به اصرار امیرحسین نوشتم/ نگاه به شهرستانها بسیار تحقیرآمیز است
میزان_«خنده زار» چه زمانی نوشته شد؟
این رمان را در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ و در مدت زمان بیش از یکسال نوشتم.
میزان_چه عاملی باعث نوشتن این رمان شد؟
در آن زمان طرح را برای امیرحسین فردی بازگو کردم و وی بسیار راغب به نگارش این داستان بود و اصرار به نوشتن این داستان داشت.
این کتاب در حوزه داستان انقلاب کار جدیدی است چراکه جریان انقلاب را در روستا و در میان عشایر روایت میکند.
نقشآفرینان و شخصیتهای این داستان در محیطی روستایی در کنار یا مقابل هم قرار میگرفتند.
در «خنده زار» برای اولین بار نقش روستا و عشایر در پیروز انقلاب اسلامی بازگو میشود.
میزان_این کتاب اکنون به چه موفقیتهایی دست پیدا کرده است؟
این کتاب جایزه چهارمین جشنواره داستان انقلاب را به خود اختصاص داده است.
میزان_«خنده زار» داستان انقلاب را در کدام روستا بازگو میکند؟
اتفاقات در روستای زاگرسنشین زارستان میگذرد و این روستا میتواند نمادی از کلیت ایران باشد و ما ایران را در یک روستا ببینیم.
میزان_مار ننه جواهر در این داستان نماد چیست؟
مار نماد پوستاندازی است و مار هم آنجا با انقلابی هاست و بغض و کینه خود را روی رئیس پاسگاه خالی میکند و بعد شروع به پوستاندازی میکند.
میزان_در این کتاب چقدر به فرهنگ مردم زارستان اشاره شده؟
در «خنده زار» تلاش کردم به خرده فرهنگهای مردم مثل کتل که در یکی از فصلها آمده بپردازم. این خرده فرهنگ یکی از آداب و رسوم مردم منطقه بوده که شاید حتی جوانان امروز آن هم اطلاعات چندانی درباره کتل نداشته باشند. مواردی از این دست در این داستان وجود دارد.
در حقیقت رمان «خنده زار» به شدت روی بحث خرده فرهنگها و آداب و رسوم تعصب دارد به طوریکه مخاطب، مردم این منطقه را با این خواستگاههای فکری و فرهنگی میشناسد.
میزان_نگاه این داستان به چیست؟
در این کتاب مواجهه مردم با طاغوت و ژاندارمهای منطقه و افراد آگاهی که مردم را هدایت میکنند و همچون شخصیت ننه جواهر به عنوان شخصیتی راهنما و اثرگذار معرفی میشود. تاثیر این شخصیت تا حدی است که بر روی همسر رئیس پاسگاه هم اثرگذار است. ما همچنین معلمی داریم که نماینده تفکر انقلابی و باسواد روستاست.
میزان_این داستان شامل چه برهه زمانی میشود؟
داستان در زمستان ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷ میگذرد. طی یکسالی که در داستان به آن اشاره میشود، بارقههای امیدی که در کلان شهرها و پایتخت پیدا شده و مردم را امیدوار کرده تا جابجایی حاکمیتی صورت گیرد. این بارقهها در این بازه زمانی در روستاها هم دیده میشود و آن نوارها، تصاویر و اعلامیههای امام وارد روستا میشود و به واسطه معلمان که با شهر ارتباط دارند به روستا راه پیدا میکند.
میزان_آیا تمامی وقایع در روستا میگذرد؟
نه، یک یا دو فصل از داستان در خارج از روستاست. یک فصل از قصه در سپیدان استان فارس و به شهر شیراز ورود پیدا میکند. یک فصل از داستان در شهر کازرون اتفاق میافتد و جریان داستان مجددا به روستا باز میگردد. بر همین اساس رفت و آمد میان شهر و روستا هم اتفاق میافتد.
میزان_عنوان «خنده زار» بر چه اساسی انتخاب شد؟
داستان در روستای زارستان میگذرد که پر از ناله و آه، ناراحتی، بغض، کینه و عداوت مردم با پاسگاه و کدخدا و پاسگاه و کدخدا با مردم است. یعنی این بغض و کینه روستا را به یک زارستان تبدیل کرده است و آنجایی که پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق میافتد گویا مردم برای اولین بار از ته دل میخندند. خنده زار میآید که به زارستان پایان دهد.
میزان_از چاپ کتاب از سوی انتشارات سوره مهر راضی هستید؟
در حوزه هنری نگاه به شهرستانها بسیار تحقیرآمیز است. این در همه مراکز فرهنگی پایتخت نشین وجود دارد و شهرستانها چندان دیده نمیشوند. در حوزه هنری هم از مومنی شریف رئیس حوزه هنری تا مدیر مرکزآفرینشهای ادبی با اینکه از اطراف تهران به پایتخت آمدهاند و ما را میشناسند شاهد اتفاقات یکسان نسبت به هنرمندی که در تهران کار میکند با هنرمندی که در شهرستان یا روستا فعالیت میکند، نیستیم.
رمان «خنده زار» با «آه باشین» محمدکاظم مزینانی به جشنواره چهارم انقلاب راه پیدا کرد. من منکر چاپ چندم، برگزاری جلسات نقد و بررسی برای رمان مزینانی که از دوستانم است، نیستم و حتی به روی دادن اتفاقات خوب برای وی هم افتخار میکنم، ولی سوال اینجاست که چه اتفاقی میافتد که رمان مزینانی به چاپ چندم میرسد و رمان «خنده زار» که در همان جشنواره مقام آورده در چاپ اول میماند.
از آنجا که در تهران نیستم تا بتوانم مدام پیگیر کتاب باشم. چاپ کتاب «مهرنجون» آخر شهریور ماه تمام شد و با اینکه انتشارات این کتاب را موجود ندارد، تصمیمی برای چاپ مجدد هم ندارد چراکه من در تهران نیستم که با مومنی شریف رئیس حوزه هنری صحبت کنم و از وی خواهش کنم که کتاب را چاپ کنم و وی به قزوه مرکز آفرینشهای ادبی اعلام کند و این روند ادامه پیدا کند.