هدف از نگارش «آدمهای غلط» نشاندادن حال مادران زندانیان ساواک بود
ایده نگارش این کتاب چگونه شکل گرفت؟
ایده نگارش این کتاب با پیشنهاد یکی از دوستان درباره نوشتن داستانی مربوط به کسانی که در دست ساواک زندانی و شکنجه شدند، شکل گرفت. رفته رفته سوژه این رمان در ذهنم شکل گرفت و توانستم «آدمهای غلط» را بنویسم.
نگارش کتاب چه مدت طول کشید؟
چیزی حدود یکسال زمان برد.
مضمون این کتاب از چه قرار است؟
پدر محسن که به بهانه راننده کامیون به عراق میرود، رابط بین انقلابیون با حضرت امام (ره) است و نوارها و اعلامیهها را از آنجا به ایران منتقل میکند. در یکی از این سفرها، موضوع لو میرود و پدر محسن به هنگام فرار با کامیون، به دره میافتد و کشته میشود. ساواک این موضوع را یک تصادف عادی جلو میدهد، اما محسن که معلم است و با مادر پیرش زندگی میکند، هر چند خاطراتی از ارادت پدرش به امام (ره) در ذهن دارد، اما خیلی در جریان جزئیات فعالیت انقلابی پدرش نیست، کنجکاوی میکند و همین کنجکاوی و بخصوص صحبتهای گاه و بی گاه او در کلاس درس و بین دانشآموزانش باعث بازداشت او میشود. در نهایت، ساواک او را به کمیته مشترک در تهران منتقل میکند و تحت شکنجه قرار گرفته و به شهادت میرسد.
حس و حال تنهایی مادر پیر محسن در نبود شوهر و بعد از بازداشت وی و جستجو برای یافتن نشانی از محسن و پاسخهای سرد و عاری از عاطفه نهادهای مربوطه در پاسخگویی در داستان منعکس شده است.
این رُمان، به موضوع ترس مردم محله در نزدیک شدن به خانواده زندانی سیاسی نیز پرداخته است. در حقیقت بهانه روایت در این رُمان ـ. که عنصر پیشبرندة خط اصلی داستان است ـ. کنجکاویهای محسن برای یافتن دلیل مرگ پدر در جاده است
«آدمهای غلط» قصه جوانی است که از سوی ساواک مورد شکنجه قرار میگیرد. پرداختن به شرایط افراد آن روزگار را که زندانی وبدند چطور توصیف کردید؟
درباره بخشی که به زندان اختصاص دارد سعی کردم از شنیدهها و تحقیقاتم استفاده کنم. در این بخش سعی کردم چندان این وجه از کار یعنی شکنجهها پررنگ نشود و گویا تمامی این آزارها بدتر از آن چیزی بود که در کتاب آمده است. من سعی کردم به این بخش به صورت جزئی وارد شوم و خیلی گذرا و گاه از سرناچاری به آن پرداختم.
درباره شکنجههای ساواکیها کتاب هم خوانده بودید؟
درباره شهید شاهآبادی کتابی خواندم که نشان میداد بخاطر حرفی کوچک درباره خانمهایی که حجاب نامناسبی داشتند، هر هفته وی مورد بازجویی و شکنجه قرار میگرفت.
نیروی شاه به قدری از مردم میترسید که هرجا صحبتی علیه شاه و حکومت انجام میشد، افراد را به زندان میکشاندند. به نظر من در حوزه کتاب، در این زمینهها کار چندانی انجام نشده یا بسیار کمرنگ بوده است.
آیا قصه این داستان مستند است؟
این داستان ساخته ذهن خودم است و بر اساس شنیدهها و اتفاقاتی که الهام گرفته از اتفاقاتی که برای افراد مختلف است نوشته شده است.
هدفتان از نگارش «آدمهای غلط» چه بود؟
یکی از هدفهایم در نگارش این رمان، نشان دادن مادر محسن- شخصیت قصه- است. من میخواستم در این داستان نشان دهم که بابت آزار و شکنجه فرزندان، مادران چه خون دلهایی خوردند.
در این قصه نشان داده میشود که مادری که به سنی رسیده که باید کسی از وی مراقبت کند و جوانش عصای دستش باشد، مجبور میشود اسباب و وسایل زندگیاش را به مکان دیگری منتقل کند تا به صورت مخفیانه زندگی کنند.
در این کتاب چطور به جذب مخاطب پرداختید؟
در کارهایم سعی میکنم به جنبههای تخیلی کار و زبان راحت و روان آن حتما فکر کنم، چون میدانم مخاطبان نوجوان بسیار سخت به خواندن رمان و داستان روی میآورند و اگر کتابی آنها را جذب نکند، سمتش نمیروند.
من سعی کردهام در این کتاب از جنبههای تخیلی کمک بگیرم و با طعنههایی که در متون باستان ایجاد کردم، سعی داشتم تا مخاطب را ترغیب به ادامه مطالعه و خواندن کتاب کنم تا آن را ناتمام نگذارد.
«آدمهای غلط» چه آوردهای برای مخاطب جوان دارد؟
در این کتاب با توجه به اتفاقات آن دوره و دهها جوانی که انواع شکنجهها را تحمل کردهاند و در سلول تنگ و تاریک ماندااند باید برای مخاطب مطرح شود تا بدانند در دورهای که زندگی میکردیم چه بلاهایی سر مردم آورده میشد.
عنوان کتاب به چه چیزی اشاره دارد؟
دنبال عنوانی جذاب و کنجاو برانگیز بودم و «آدمهای غلط» را هم بر همین اساس انتخاب کردم. منظورم از «آدمهای غلط» ساواکیها، شکنجهگران و شاه است.
در حال حاضر جوانان چقدر به خواندن داستانهایی از این دست روی میآورند؟
خیلیها دنبال کتاب نمیروند و ما هم، چون تیراژ کتاب کم است و کسی سعی ندارد آن را بالا ببرد کاری نمیتوانیم انجام دهیم البته به نشر با راهاندازی پویش مطالعاتی و برگزاری مسابقه سعی دارد معرفی و چاپ کتاب را افزایش دهد به طوریکه به یاد دارم که چاپ مجدد یکی از کتابها به ۴۹ یا ۵۰ بار هم رسید.
اگر روی کارها تبلیغی انجام شود و کتابها معرفی شود طبیعی است که کتاب خوانده میشود، ولی وقتی کتابی معرفی نمیشود و با تیراژ ۵۰۰ نسخه رد انبارها میماند کسی هم متوجه چاپ یک داستان نخواهد شد.