«دلارام» اهمیت افسانه را یادآوری میکند/ «دلارام» رمانی در اشاره به آرزوی انسان معاصر/ افسانهها هویت یک ملت هستند
مرتضی فخری از نویسندگانی است که در داستان نویسی توجه و تاکید ویژهای به افسانه دارد. وی در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی درباره جدیدترنی اثرش که با عنوان «دلارام» از سوی انتشارات افراز منتشر شده به تشریح نوع نگاه و نحوه نگارش رمانش پرداخته است.
میزان- «دلارام» چگونه رمانی است؟
مرتضی فخری-«دلارام» هم در شیوه نگارش و هم در نوع روایتگری کتابی متفاوت است. این رمان، رمانی معناگرایانه است.
این کتاب از سه رمان با عناوین «دلارام»، «خون پیشانی» و «هفت گیس» تشکیل شده است.
میزان-داستان «دلارام» درباره چیست؟
مرتضی فخری-این داستان نگاهی به مثنوی معنوی دارد و متاثر از شعر «بشنو از نی، چون شکایت میکند/ از جداییها حکایت میکند» است.
«دلارام» دنیای امروز را به تصویر کشیده و به این نکته اشاره میکند که چقدر از آوای نی که مولوی در مثنوی معنوی فریاد زده دور افتادهایم و در میان صدای ماشینها و اگزوزهایشان گیر افتادهایم.
این رمان پلی میان نی و صدای نی با صدای اگروز ماشینهای امروزی که تمام دنیا را پر کرده، است، به طوریکه گویا گلویی که زمانی آوای عشق و نی از آن خارج میشد هم امروز تبدیل به اگزوز شده است.
میزان-چرا عنوان کتاب را از این داستان انتخاب کردید؟
مرتضی فخری-دلارام همانطور که از اسمش مشخص است به معنای دلیست آرام و این به نوعی آرزوی ما در جامعهای است که به شدت در حال صنعتی شدن است یعنی این دل آرام بودم آرزویی برای ماست. البته هر چه جلوتر میرویم دل آرام بودن در حال تبدیل شدن به امری محال است.
میزان-چرا خون پیشانی نگذاشتید؟
مرتضی فخری-خون پیشانی کمی رمان را در ذهن مخاطب به رمان جنای نزدیک میکند در حالیکه رمان، داستانی عاشقانه و معناگرایانه است. خون پیشانی داستان جامعهای سنتی است که همین شکل سنتیاش در حال قربانی گرفتن است و معمولا پیشقراول این قربانیها زنان هستند، چراکه مورد قضاوت قرار میگیرند و باید تاوان پس دهند.
خون پیشانی به افسانهای در خراسان اشاره دارد. این افسانه قصه فردی است که وقتی به دنیا میآید روی پیشانیاش لکه خونی وجود داشته و همین باعث بدبخشتی و شوربختیاش میشود.
میزان-دستیابی به این افسانهها چطور ممکن شده است؟
مرتضی فخری-سالهای زیادی روی افسانههای نیشابور و خراسان کار کردهام تا توانستهام آنها را جمعآوری کنم.
میزان-سومین داستان کتاب «هفت گیس» نام دارد. داستان این رمان درباره چیست؟
مرتضی فخری-«هفت گیس» یک افسانه است. افسانه مردی که برای رسیدن به معشوقش باید شرط شاهزاده خانم را بپذیرد که آن هم بریدن گیسهای مادربزرگش است.
میزان-از نظر شما دلیل بیتوجهی داستاننویسان امروز به افسانهها چیست؟
مرتضی فخری-دلیل اصلی این است که نویسندگان از اهمیت افسانهها غافل هستند، در حالیکه افسانهها هویت یک ملت هستند.
علت گرایش جامعه به پوچگرایی هم جدایی از تاریخ، افسانه و گذشته است و طبیعی است که در چنین شرایطی جامعه به سمت بیهویتی و فرهنگ غرب پیش رود.
میزان-با توجه به نگرش و توجهی که در نوشتن این کتاب به افسانه داشتید، «دلارام» را چگونه معرفی میکنید؟
مرتضی فخری-این کتاب اهمیت افسانه را یادآوری میکند. افسانه آن چیزی است که جامعه دوست دارد به آن دست پیدا کند، اما نرسیده است. مردم طی چهارهزار سال پیش یک مدینه فاضله در ذهن داشتند که به دلیل حضور حاکمان زورگو رسیدن به آن ممکن نبوده است بنابراین آنها هم سعی کردند تا در خیالشان به افسانهها دست پیدا کنند.
میزان-خودتان چطور با افسانه آشنا شدید؟
مرتضی فخری-مادرم من را از کودکی با افسانه عجین کرد و به همین دلیل هم سالها در روستاهای خراسان به دنبال جمعآوری افسانه رفتم و حال در قصههایم از آنها استفاده میکنم.
میزان-عکسی روی کتاب تصویر کیست؟
مرتضی فخری-آن عکس تصویر بزرگ افسانهگوی خراسان است و من هر آنچه آموختهام از وی است. این عکس تصویر مادرم است.
میزان-آیا کتاب در چاپ با مورد حذف شدهای روبهرو شد؟
مرتضی فخری-هیچ محدودیت یا حذفیاتی نداشتم. من معمولا بیپروا مینویسم و شاید به همین خاطر هم باشد کمی هم مورد نقد و غضب هستم.
میزان-نگارش این رمان چقدر زمان برد؟
مرتضی فخری-چیزی حدود یکسال زمان صرف نوشتن این کتاب کردم.