۷ استراتژی شکستخورده/ افراطیگری غربیها عامل تمام جنگهای چند قرن اخیر/ استانی شدن انتخابات گامی موثر برای توانمندی مجلس
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، مشکلات دیوار ۳۲۰۰ کیلومتری، شهر تهران را چگونه باید اداره کرد؟، به سمت عقلانیت انقلابی در فضای مجازی، شجاعت و عقلانیت پایان برجام، امریکا تروریستها را علیه ترکیه تسلیح میکند، چهره واقعی اروپا نمایان شد، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه؛ زمینهها و پیامدها، ۷ استراتژی شکستخورده، افراطیگری غربیها عامل تمام جنگهای چند قرن اخیر، استانی شدن انتخابات گامی موثر برای توانمندی مجلس، از جمله عناوین یادداشتها و سرمقالههای امروز روزنامههای کشور هستند.
یادداشت امروز روزنامه حمایت با عنوان «۷ استراتژی شکستخورده!» منتشر شده و در آن چنین آمده است: دشمنان انقلاب اسلامی آرزوی چهلساله تغییر نظام اسلامی ایران را از ابتدا تاکنون در فکر و دل پرورانده و هر از گاهی بسته به فراهم بودن شرایط، برای تحقق این رؤیا تقلا کردهاند. بااینحال، هر بار ناکام مانده و به در بسته خوردهاند. جمهوری اسلامی را یک قدرت نوظهور میدانستند که میتواند طومار آنها را در هم بپیچد و منافع آنها را در معرض خطر جدی قرار دهد. درست فکر کرده بودند! ولی از آنجا که هیچگاه نتوانستند درک درستی از ماهیت و جوهره انقلاب اسلامی داشته باشند، هر طرح و توطئه و برنامهای که چیدند، به نتیجه دلخواه آنان منتهی نشد. بهعبارتدیگر، دلیل ناکام بودن پروژههای پیچیده و چندلایه آنها این بود که این آرزو در مرحله تحقق، با محاسبات درست همراه نبود و طراحیها مبتنی بر واقعیات جامعه ایرانی - انقلابی شکل نگرفته بود.
این حقیقت نکته بسیار مهمی است که در آستانه فجر چهلم در فرمایشات روز گذشته رهبر معظم انقلاب به آن اشاره شد: «ایران را در اولین ماههای پیروزی انقلاب تحریم و ادعا کردند که تا ۵ الی ۶ ماه دیگر انقلاب اسلامی از بین میرود... چندی پیش هم یکی از دولتمردان آمریکایی در جمع یکمشت تروریست و اوباش گفت: امیدوار است که جشن کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران بگیرد. جشن ۲۰۱۹ چند روز پیش بود»! (۱۹ دی ۹۷)
چندین سال است که اندیشکدههای آمریکایی که خوراک فکری مقامات این کشور را فراهم میکنند در نشستها و نطقهای خود اعلام میکنند که فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی ادامه خواهد یافت تا زمانی که مسئولین کشور به تغییر محاسبات روی آورند. بر همین مبنا کاخ سفید و اذنابش هفت استراتژی بزرگ را در کشورمان به اجرا گذاشته که هیچکدام از آنها به تغییر نظام و یا دستکم به تغییر محاسبات منتهی نشده است.
۱. ایجاد تفرقه قومی و ترویج جداییطلبی در بین اقوام ایرانی. تحریک قومیتهای کرد، لر، بلوچ، عرب و ... برای کلید زدن شورش به این بهانه که انقلاب اسلامی نماینده یک قوم و تفکر است و بقیه را نادیده میگیرد، اولین سکانس از توطئههای سریالی نظام سلطه بود. غائلهای که در مرزهای جنوب غربی و گوشه و کنار کشور شکل گرفت، با تحریک انگیزههای تجزیهطلبانه آغاز شد، اما وقتی نیمه پنهان این توطئه بر ملأ شد، برخی گروهها و اقوامی که در صف مخالفان انقلاب بودند، به انقلابیون پیوستند و راه خود را از بدخواهان کشور جدا کردند.
۲. جنگ تحمیلی هشتساله نیز پرده دوم این برنامههای سنگین ضدایرانی بود که صد در صد به پیروزی آن ایمان داشتند. صدام در خیال فتح تهران طی چند هفته و حداکثر چند ماه بود و آمریکاییها به وی قول داده بودند تا انواع پشتیبانیهای نظامی و اطلاعاتی را از وی به عملآورند. رژیم بعث در نهایت بهعنوان متجاوز شناخته شد و اندوختهای گرانبها برای بالندگی کشور در همه بخشها بهویژه در حوزه نظامی به دست آمد.
۳. تهاجم فرهنگی و هجمه به باورها و اعتقادات مردم پس از عقیم ماندن حربه نظامی، راهکار بعدی آنها بود. محاسبه کرده بودند که مردم از نظام خسته شدهاند و به دنبال آزادی به سبک غربی هستند. تأثیر عمیق فرهنگ جهاد و شهادت پس از جنگ تحمیلی را، اما در نظر نگرفتند و بهعکس آنچه به دنبالش بودند، علاقه جوانان به معنویات، شعائر مذهبی و ارزشهای انقلاب سالبهسال مضاعف شده است. مراسمات باشکوه شبهای احیا، اعیاد و مناسبتهای مذهبی و جشنهای یومالله ۲۲ بهمن، ۹ دی و ... ازجمله نمونههای بارز این اقبال عمومی و غیرقابل خدشه به شمار میآیند.
۴. ممانعت از پیشرفت علمی - صنعتی کشور از دهه ۸۰ به اینسو سرعت بیشتری گرفت؛ هرچند پیش از آنهم به اشکال مختلف دیده میشد. بااینحال، دانشمندان جوان ایرانی با افتخار به باشگاه کشورهای دارای فناوری پیشرفته هستهای، نانو، هوا- فضا، پزشکی و... پیوستند و در این راه، شهدای پرافتخاری تقدیم شد. کشورمان به برکت این مجاهدتها اکنون در رتبههای برتر علمی جهان قرارگرفته و همه فناوریها به شکل غیرقابل تغییری بومیسازی شدهاند.
۵. برنامهریزی برای براندازی نظام اسلامی در فتنه سالهای ۷۸ و ۸۸ که شدت و خطر آن ایبسا از خطر جنگ تحمیلی بیشتر بود، برگ دیگری از محاسبات بیثمر علیه جمهوری اسلامی محسوب میشود. فتنه مخملی و عبری، عربی، غربی سال ۸۸ از انقلابهای رنگی الهام گرفتهشده بود که از قضا همه آنها با موفقیت همراه بود و طراحان آن، احتمال شکست آن را ناچیز میدانستند. نکته اینجاست که فتنه ۸۸ در امتداد پروژه برهم زدن ژئوپولتیک منطقه و جنگ داخلی سوریه قرار داشت که به محاق رفتن آن، به بزرگترین فضاحت آمریکا در سالهای اخیر تبدیلشده است.
۶. در پسابرجام، نفوذ برای تغییر محاسبات مسئولان و باورهای مردم را شاهد بودیم؛ به این نحو که دوگانه «معیشت – ارزشها» برجسته و اینگونه تبلیغ شد که برای برخورداری از رفاه و معیشت باید از آرمانهای انقلاب کوتاه بیاییم. این در حالی است که برخی کشورها برای برخورداری از معیشت بهتر، تن به خواستههای غرب دادهاند، اما هنوز تحتفشار و تحقیر قرار دارند. ازاینرو، میتوانیم بگوییم که این بار، مردم بیش از مسئولین برای مقابله با نفوذیها قد علم کردند و اجازه ندادند که این دوگانه شوم به سمت معیشت عاریهای و تحقیرآمیزی که سرابی بیش نیست، متمایل شود.
۷. آخرین تیر ترکشی که در چله کمان گذاشتهاند، بحث تحریمهای اقتصادی است؛ با این ملاحظه که مردم را در مقابل نظام قرار دهند. از منظر آنها مردمی که همیشه بهعنوان اصلیترین پشتوانههای نظام روبهروی زرسالاران بینالمللی میایستند، به دلیل تحریمها و فشارهای وارده بر معیشتشان، برای دفاع از نظام بیانگیزه خواهند شد. تصور آنها این است که فشارهای تحریمی اخیر که ابعاد و بخشهای آن را گستردهتر و متنوعتر شده، گارد مردم را نسبت به دشمنان قسمخورده انقلاب باز میکند و نوعی تمایل به تغییر وضعیت را در جامعه حتی اگر به قیمت استقبال از بیگانگان باشد، ایجاد مینماید. البته این محاسبه هم مثل همه محاسبات چهل سال گذشته قطعاً غلط است. به تعبیر سکاندار انقلاب در دیدار با مردم قم: «تحریمها فشارهایی را بر کشور و مردم وارد میکند. آمریکاییها با خوشحالی میگویند این تحریمها در تاریخ سابقه ندارد. بله، سابقه ندارد؛ انشاءالله شکستی هم که آمریکاییها میخورند سابقه ندارد.»
و بالاخره اینکه دشمن در جنگ سخت و نرم با این باور که در کشور بازدارندگی و ثبات سیاسی وجود ندارد هجمه خود را آغاز کرد، اما مقاومت خستگیناپذیر موجب شد که حریف، محاسباتش را تغییر دهد و به این نتیجه برسد که تمام برآوردهایش غلط و پوچ بوده است. در حال حاضر نیز مردم و مسئولین مانند گذشته باید محاسبات دشمن را با حفظ انسجام، اقتدار و یکپارچگی کشور، شناخت درست تهدیدات به شکست بکشانند تا بتوانیم از این پیچ تاریخی بهسلامت عبور کنیم.
یادداشت روزنامه کیهان نیز با عنوان «افراطیگری غربیها عامل تمام جنگهای چند قرن اخیر» منتشر شده و در آن آمده است: افراطیگری و خشونت در فرهنگ غربی در حدی است که؛ حتی در جشنها و سایر برنامههای به اصطلاح فرهنگی غربیها (مثل؛ جشن هالوین، شب جادوگران، گاوبازی و فوتبال خشن) هم رد پای خشونت به شکل کاملاً مشهود در آن دیده میشود.
این رفتار جاهلانه و عملکرد خصمانه محدود به دشمنی با ایران نمیشود و اتخاذ سیاست متفاوت در مورد جنایات دولت میانمار علیه مسلمانان این کشور، بیتوجهی به حوادث نیجریه و بلکه حمایت از آن، بیتفاوتی نسبت به کشتار مردم یمن و حمایت علنی و رسمی از رژیم آلسعود، ایجاد جنگ در سوریه و عراق و لیبی و دخالت و حضور آشکار و غیرقانونی در آنها، حضور ظالمانه در پاکستان و افغانستان و کشتار مردم و مواردی مانند؛ جنگ و تجزیه بوسنی هرزگوین و استضعاف دیگر کشور مسلمان را نیز شامل میشود.
استثمار کشورهای آفریقایی و آسیایی و حتی کشورهای آمریکای جنوبی توسط اروپا و آمریکا و یا دخالت در امور داخلی کشورها و تعیین نوع حکومتها و همچنین نحوه تعیین خطوط مرزی مستعمرات امپراطوری فروپاشیده بریتانیا نیز، همگی بیانگر وسعت دامنه افراطیگری کسانی است که ظاهراً بر شرارت آنها پایانی متصور نیست.
در بیان نمونه دیگر از عناد و کینهورزی غربیها نسبت به اسلام و مسلمین، باید به تناقضگویی آشکار غربیها و بهخصوص آمریکاییها در مقابله با داعش و سایر تروریستهااشاره کرد، که در هر حالت یا دروغگویی و بلوف در مورد توانمندیهای نظامی آنهاست و یا خیانت و جنایت در حق مسلمین و کشورهای اسلامی است.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «مشکلات دیوار ۳۲۰۰ کیلومتری» چنین آورده است: دیواری که قرار بود امنیت را برای جامعه آمریکا به همراه آورد، اکنون این کشور را به گروگان گرفته است. دونالد ترامپ اعلام کرده است که بدون دیوار، دولت فدرال را از تعطیلی بیرون نمیآورد و دموکراتها هم پا را در یک کفش کرده اند که یک دلار هم بابت ساخت دیوار پول نخواهند داد. قربانی این لجبازیها هم، در درجه اول ۸۰۰ هزار کارمند بدون حقوق مانده، در درجه دوم شهروندان نیازمند به خدمات دولتی و در درجه سوم، کل جامعه آمریکاست که در معرض ناکارآمدی سیستمی قرار گرفته است.
اما مشکل دیوار چیست؟ ۱ – بودجه دیوار: ترامپ میگوید با ۵.۷ میلیارد دلار دیواری خواهد ساخت که مرز ۳۲۰۰ کیلومتری میان آمریکا و مکزیک را در برابر مهاجران غیر قانونی، قاچاقچیان مواد مخدر و خلافکاران ایمن خواهد کرد؛ در حالی که برآورد خوش بینانه دموکراتها ۷۵ میلیارد دلار است که درباره موثر بودن کارایی این دیوار نیز تردید جدی دارند. این در حالی است که ترامپ وعده داده بود مکزیک هزینه این دیوار را تامین خواهد کرد، اما مکزیکوسیتی اعلام کرده است یک سنت هم بابت این دیوار پرداخت نخواهد کرد. ۲ – جنس دیوار: ترامپ بر ساخت دیوار بتنی غیرقابل نفوذ تاکید دارد در حالی که دموکراتها در بهترین حالت، فقط نصب فنس یا نردههای فولادی را میپذیرند. ماموران مرزی نگران هستند با احداث دیوار بتنی، امکان رصد تحرکات پشت مرزها از بین برود و مرز در برابر هجوم کاروانهای انسانی و باندهای تبهکار بی دفاع بماند. ۳ – نگهبانی از دیوار: دیواری چند صد کیلومتری در نقاط صعب العبور مرزی به حداقل ۲۰۰ هزار نگهبان نیاز دارد تا بتوانند در برابر باندهای تا بن دندان مسلح قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان ایستادگی کنند
روزنامه ایران در سرمقاله امروز خود با عنوان «شهر تهران را چگونه باید اداره کرد؟» آورده است: تداوم ابر چالشهای تهران مانند شکست طرحهای جامع تهیه شده برای آن از اولیناش که محصول دست فرمانفرمائیان و گروئن بود تا آخرینش که وعده برنامهریزی راهبردی میداد، شکلگیری شبه- منطقه شهری تهران-کرج و تشدید مشکلات تهران و مراکز سکونتگاهی اطراف آن، استمرار مهاجرت جمعیت از مناطق پیرامونی به منطقه تهران و افزایش فشار بر زیرساختها و خدمات شهری، چون حمل و نقل عمومی، نشان میدهد موضوعاتی اساسی تری هستند که نگاه پروژه مبنای توانایی شناسایی و حل آنها را ندارد و تا آن موضوعات به سامان نرسند، نمیتوان چندان امیدی به حل مشکلات پایتخت در زمانی نزدیک داشت.
یکی از مشکلات تهران این است که حقوق مردم ساکن در آن شناسایی، تعریف و به رسمیت شناخته نشده است. شهرهای توسعه یافته سندی به نام «منشور شهر» یا City Charter دارند که مانند قانون اساسی شهر است و حقوق و وظایف شهروندی و مسئولیتهای حکومت شهری در آن منشور آمده؛ ما هنوز چنین چیزی نداریم و حقوق شهروندان معلوم نیست. به عبارت دیگر مشخص نیست که حقوق شهروندان چیست؟ و شهروند چنین حقوقی را با فرض وجود باید از چه کسی و نهادی مطالبه کند. شهر بین دستگاههای مختلف تکه و پاره شده و شهرداری و شورا تمام مسئولیت شهر را بر عهده ندارند. در چنین وضعیتی مردم در میان چرخ دندههایی که با هم هماهنگ نیستند له میشوند. تا زمانی که تکلیف حقوق مردم و حق آنها به شهر مشخص نشود، نمیتوان انتظار داشت که شهروندان در مواقع نیاز به یاری شهرشان برخیزند.
تهران مسائلی دارد که زندگی را برای مردم سخت میکند. شهر برنامهریزی درستی ندارد. رشد سکونتگاهها بر اساس برنامهریزی قبلی نبوده و زیرساختها با جمعیت تناسب ندارد. فاصله و تأخیری که بین خدمات و اسکان وجود دارد همیشه موجب نارضایتی است. تمام اینها قابل حل بود اگر میپذیرفتیم سازمان قدرتمندی تهران را اداره میکرد.
روزنامه آرمان امروز در یادداشت امروز با عنوان «استانی شدن انتخابات گامی موثر برای توانمندی مجلس» آورده است: اگر تاکنون نگران تعرض به جایگاه قانونگذاری مجلس بودیم، متاسفانه امروز شاهد حضور و بروز نمایندگانی هستیم که نه تنها شأن رفیع نمایندگی و مجلس را نمیتوانند رعایت کنند بلکه در استیفای حقوق اساسی مردم و خود نیز عاجز هستند. بیتردید با استانی شدن انتخابات، نمایندگان تلاش خواهند کرد در فضایی آرام و آکنده از منطق و محبت، همه توان خود را صرف دفاع از حقوق مشروع و مسلم ملت کرده و با کلان نگری ضمن همکاری با سایر قوا و نهادها با ایفای وظایف نمایندگی در راه اعتلا و رفاه و سرافرازی میهن و مردم عزیز خود قدم بردارند.
استانی شدن انتخابات، تجدید نظر در روش ناکارآمد و شکست خورده و راهی مسالمتآمیز برای حل مسائل سیاسی این سرزمین بلاکشیده است که بیشک احیای بیش از پیش اعطای حقوق شهروندی را هم کلید خواهد زد. به رغم نابسامانیهای اقتصادی، توسعه سیاسی، یعنی مشارکت مردم، گروهها و اشخاص مرجع، در قدرت سیاسی و بسط عدالت اجتماعی را، واجبترین امور میشناسم. اصل انتخابات و نیز دورهای بودن مقامات و مسئولیتهای قانونگذاری، نظارتی و اجرایی، یکی از مصادیق و روشهایی است که براساس تجربه بشری و تعقل فلسفی- سیاسی، برای مقابله با بسته شدن فضای جامعه و غالب شدن انحصار بر سیستمها و نظامهای اجتماعی سیاسی کشف و ابلاغ شدهاند. مردم میگویند اگر به راستی قصد آن هست که مشکلات اقتصادی اجتماعی جامعه به نحو شایسته حل شود و از این رهگذر، وحدت فراهم آید تا مجموعه مردم و نظام، یکدل در برابر خطرات خارجی و تحریم ظالمانه ایستادگی نمایند، ضروری است نهادهای حکومتی، نسبت به احقاق حق حقوق شهروندی و شکلگیری مجلس راستین برآمده از اراده ملت، بسترسازی و اهتمام مجدانه بهعمل آورند.
روزنامه فرهیختگان در یادداشت امروز با عنوان «به سمت عقلانیت انقلابی در فضای مجازی» آورده است: در حوزه سیاستگذاری عمومی نسبت به فضای مجازی سه رویکرد کلان وجود دارد که میتوان آنها را در دو نگاه کلی صورتبندی کرد.
در رویکرد اول رسانههای مدرن و شبکههای اجتماعی پدیدههایی هستند که بدون توجه به ماهیت، مبدا و معاد آن باید پذیرفته شوند. نگاهی رها و یله که حتی در کشورهایی که ادعای لیبرالیسم فرهنگی هم دارند، پذیرفته نیست؛ نگاهی سراسر خوشبینانه به این رسانهها که حتی اجازه پرسش درخصوص آنها را هم سلب میکند.
رویکرد دوم رویکرد تهدیدمحور و فناوریهراسانه است که از اساس هر نوع کنش سیاسی اجتماعی ناظر بر رسانههای مدرن را برنمیتابد و با نگاهی یکسویه صرفا به دنبال تحدید این فضا میرود، رویکردی که معمولا استدلال قوی هم برای دیدگاههایش ندارد و به لطیفههایی مانند اینترنت دو گیگی که اخیرا حاشیهساز شده است، بسنده میکند.
این دو رویکرد بهرغم فاصله زیادی که در ظاهر با هم دارند در یک نگاه کلی صورتبندی میشوند، ویژگی مشترک این دو رویکرد نگاه انفعالی به پدیده رسانههای مدرن است، در نقطه مقابل این دو رویکرد یک نگاه متفاوت وجود دارد نگاهی که فضای مجازی را مشحون از فرصتهای کمنظیر میداند که البته تهدیدهای مهمی هم در آن وجود دارد. این نگاه واقعبینانه ناظر به شناخت دقیق از فضای رسانهای شکل میگیرد، اقتضائات دوران رسانهای جدید مانند تکثر یا غلبه خُرد رسانهها بر رسانههای بزرگ، تغییرات مهمی را در معادله پیام شکل داده است.
روزنامه سیاست روز در یادداشت امروز با عنوان «شجاعت و عقلانیت پایان برجام» آورده است: در حالی سه سال از برجام میگذرد که آمریکا از آن خارج شده و اروپا هم که ادعای استقلال داشت از اجرای طرح کانال مالی خودداری کرده است.
این روند چنان بود که مقامات ارشد دیپلماسی کشور اعلام کرده اند که برجام به پایان راه رسیده و فرصت اروپا را تمام شده عنوان میکنند. هر چند اروپاییها ادعا دارند که روی کانال مالی کار میکنند، اما شواهد امر نشان میدهد که چیزی به نام اجرای تعهدات برجامی اروپا وجود ندارد و حتی اگر کانال مالی اروپا راهاندازی شود باز هم اروپا هیچ کار مهمی صورت نداده و یک گام از صدگام هم برنداشته است. براین اساس عملا برجام را باید پایان یافته دانست.
یکی از مهمترین داشتههای انقلاب اسلامی، حضور مردم در صحنه مقابله با تهدیدات است دیروز مصادف بود با ۱۹ دی روزی که مردم قم در برابر وابستگی نظام پهلوی به آمریکا خروش کرده و بر لزوم استقلال و ایستادگی کشور تاکید داشته اند. حفظ ظرفیتهای مردمی اصلی مهم در برابر تهدیدات است که راهکار تحقق آن نیز تلاش یکپارچه دولتمردان برای حل مشکلات مردم است. این اصلی است که اگر مسئولان متعهد به اجرای آن باشند قطعا مردم همچون گذشته در صحنه مقابله با تهدیدات خارجی خواهد بود.
در طول دورانی که مذاکرات برای نگارش برجام صورت داده و سه سالی که از برجام گذشته است یک نکته مشاهده میشود و آن هزینههایی است که به خاطر دلبستن به وعدههای ۱+۵ به کشور تحمیل شده است. در این میان پایبندی به برجام و نیز تلاش برای محقق ساختن وعدههای طرف مقابل موجب شده تا در برابر برخی رفتارهای غیر دیپلماتیک و ضدایرانی غرب سکوت کرده و واکنشی نداشته باشند.
روزنامه رسالت در یادداشت امروز خود با عنوان «چهره واقعی اروپا نمایان شد» چنین آورده است: تروئیکای اروپایی تحتفشارهای ایالاتمتحده و فراتر از آن، متعاقب لابیهای گسترده پشت پرده با کاخ سفید و وزارت امور خارجه آمریکا نتوانست در آزمون "صیانت از برجام" نمره قبولی کسب کند. تأخیر عامدانه اتحادیه اروپا در ارائه و اجرایی کردن سازوکار مالی ویژه، معلول مذاکرات پشت پردهای است که میان وزرای امور خارجه کشورهای اروپایی و مایک پمپئو وزیر امور خارجه دولت ترامپ و در قالب "دیپلماسی پنهان" صورت میگیرد.
در اردیبهشتماه امسال، زمانی که ترامپ رسماً از توافق هستهای با ایران خارج شد، تروئیکای اروپایی بلافاصله از حفظ توافق هستهای با ایران و اعمال سازوکاری مؤثر در این خصوص خبر داد. فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و ژان ایو لودریان بارها از اجرایی شدن این سازوکار در آیندهای نزدیک! خبر دادند و حتی یکبار لودریان تأکید کرد که چنین راهکاری تا ماه نوامبر (آبان ماه) و قبل از اعمال دور دوم تحریمهای ثانویه کاخ سفید علیه ایران (تحریمهای بانکی و نفتی) اجرایی خواهد شد. امروز در نخستین ماه سال ۲۰۱۹ میلادی قرار داریم و مقامات اروپایی، بار دیگر از اجرایی شدن سازوکار مالی ویژه در آیندهای نزدیک خبر میدهند!
در کنار این تأخیر هدفمند، شاهد اعمال تحریمهای امنیتی جدید مقامات اروپایی علیه ایران به بهانههای واهی هستیم. به عبارت بهتر، اروپائیان نهتنها بسته پیشنهادی و سازوکار مالی ویژه را اجرایی نکردند، بلکه دست به اعمال تحریمهای جدید علیه کشورمان زدهاند.
روزنامه جوان هم در یادداشت امروز خود با موضوع «امریکا تروریستها را علیه ترکیه تسلیح میکند» آورده است:ترامپ بعد از گفتوگوی تلفنی با رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه از خروج نیروهای امریکایی از سوریه خبر داد شاید کمتر کسی تصور میکرد که این حرف در حد ادعا باشد، کما اینکه در داخل امریکا نیز جیمز ماتیس، وزیر دفاع این کشور در اعتراض به این تصمیم از مقام خود استعفا کرد، اما بعد از اینکه مشخص شد مسئولان صهیونیستی از این تصمیم خرسند نیستند و از عواقب آن نگران هستند بلافاصله رایزنیهای جان بولتون و مایک پمپئو برای دلجویی از تلآویو آغاز شد و در این راستا پمپئو علاوه بر دیدار با نتانیاهو در حاشیه مراسم تحلیف رئیسجمهور راستگرای برزیل سفر منطقهای خود را به هشت کشور عربی شامل شش عضو شورای همکاری خلیج فارس و دو کشور مصر و اردن آغاز کرد تا بلکه با احیای پروژه ایرانهراسی وتلاش برای تشکیل ناتوی عربی – اسرائیلی موجبات رضایت و اطمینان خاطر رژیم صهیونیستی را فراهم کند.
بولتون نیز سفر خود را از تلآویو آغاز کرد تا از کم و کیف دلنگرانیهای این رژیم درباره اظهارات ترامپ برای خروج نیروهای امریکایی از شمال شرقی سوریه مطلع شود و سپس آنها را با مقامات ترکیه در میان بگذارد که بنا بود خلأ ناشی از خروج نیروهای امریکایی را سوریه پرکند. بولتون بعد از دیدار با مسئولان صهیونیستی سه پیششرط برای خروج امریکا از سوریه تعیین کرد که هرگز در سخنان پیشین ترامپ نبوده است؛ نخست اینکه تعدادی از نیروهای امریکایی در جبهه جنوبی مستقر خواهند شد، دوم اینکه امریکا از پایگاه نظامی تنف خارج نخواهد شد و سوم اینکه ترکیه باید امنیت نیروهای سیاسی و نظامی کرد سوریه موسوم به «پ د» و «پ گ» را تأمین و تضمین کند. مقامات ترکیه در قبال دو خواسته اول و دوم سکوت کردند، اما در قبال خواسته سوم به شدت واکنش نشان دادهاند که این مسئله سفر جان بولتون به ترکیه را تحتالشعاع قرار داد و وی بدون اینکه موفق به گفتگو با رجب طیب اردوغان شود آنکارا را ترک کرد. از نظر مقامات ترکیه هیچ فرقی بین داعش و «پ د» یا «پ گ» نیست و امریکا باید به خلع سلاح این گروهها اقدام کند. اما درست برعکس امریکا نه تنها گروههای کرد را در پوشش مبارزه با داعش تسلیح و تجهیز کرده است بلکه تکفیریهای عضو گروه موسوم به هیئت تحریر الشام نیز به انواع تسلیحات و تجهیزات پیشرفته همچون پهپاد تجهیز و تسلیح شدهاند و لذا امکان دارد از این تکفیریها نیز علیه ترکیه استفاده شود کما اینکه پیش ازاین نیز علیه روسیه استفاده شده بود و بعد از آنکه بولتون با دست خالی و با حقارت از ترکیه بازگشت احتمال اجرای این سناریو بیش از پیش قوت میگیرد.
روزنامه ابتکار هم در یادداشت امروز خود با موضوع «خروج نیروهای آمریکایی از سوریه؛ زمینهها و پیامدها» آورده است: زمینه خروج نظامیان آمریکایی را نمیتوان صرفا تصمیم ترامپ دانست بلکه جمعبندی آمریکاییها از وضعیت و شرایط منطقه است. از سوی دیگر اتخاذ چنین تصمیماتی از سوی آمریکاییها مسبوق به سابقه است از جمله آمریکاییها در ماجرای ۱۳۶۳ لبنان، زمانی که مقر آنها در بیروت منفجر شد، از این کشور خارج شده و صحنه را واگذار کردند. در عراق هم با یک توافقنامه امنیتی این کشور را ترک کردند و در افغانستان هم این مسئله به شکل دیگری پیش آمد که منجر به کاهش شدید نیروهای آمریکایی در این کشور شد.
در مسئله سوریه آمریکاییها به این جمعبندی رسیدهاند که امروزه روشهایشان در اداره دنیا پاسخگو نیست و روش کنترل آنها در حوزه امنیتی منسوخ شده است درحالیکه در جبهه مقابل آنها نوآوریهای زیادی اتفاق افتاده است به گونهای که در عرصه ائتلافسازیهای منطقهای و تاثیرگذار بینالمللی پیشرفتهای زیادی اتفاق افتاده است؛ لذا دو سناریو برای اعلام خروج آمریکا از سوریه میتوان ارائه داد. اولین سناریو را میتوان انتخاب هوشمندانه آمریکا برای اتخاذ سیاست جدید دانست. در این سناریو، آمریکاییها این تصمیم را با محاسبه دقیق و لحاظ کردن منافع خود و استراتژی پیش برنده اتخاذ کردهاند و این موضوع نهتنها از روی ضعف نیست بلکه نشانه آغاز فصل جدیدی از سیاست تهاجمی آمریکا در غرب آسیا و مناطق دیگر است. در این استراتژی آمریکا، نیمنگاهی به ترکیه، متحد سنتی خود دارد. شاید این کشور دوست محسوب نشود، اما دشمن هم به حساب نمیآید و علایقی هم دارد که آمریکا میتواند روی این کشور حساب باز کند. از طرف دیگر علیرغم وجود مشکلات در روابط آمریکا و روسیه، ترامپ روابطی هم با پوتین دارد. پرونده دخالت روسیه در انتخابات آمریکا به نفع ترامپ است؛ بنابراین ممکن است آمریکا در یک فرآیند سیاسی جبهه جدیدی با محوریت ترکیه، روسیه و گروههای مخالف دولت از سوی دیگر تشکیل دهد؛ بنابراین ترامپ میتواند از برگ برنده پوتین در این صحنه استفاده کند.
دومین سناریو را میتوان از دیدگاه خروج اجباری آمریکا از سوریه مطرح کرد. در این سناریو، دولت آمریکا باتوجه به اینکه بیش از هفت تریلیون دلار هزینه کرده، نظامیان زیادی کشته شدهاند و از مهمتر آنکه کاری از پیش نبردهاند، خروج از سوریه را بهترین گزینه قلمداد میکنند. مسئله بعدی در این استراتژی اجباری را میتوان عزم دولت سوریه برای خروج نظامیان آمریکایی دانست چراکه بعد از آزادسازی ادلب چندینبار مسئولان سوریه اعلام کردهاند که آمریکا حتما باید از این کشور خارج شود.