صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

وضعیت بحرانی قصه‌گویی و دیالوگ‌نویسی در محصولات شبکه نمایش خانگی و تلویزیونی/ نقش «کاپیتالیسم تله‌کلیکی» در صنعت هنر

۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰:۰۲
کد خبر: ۴۷۹۷۴۸۱
سطح توقع مخاطبان محصولات تلویزیونی، سینمایی و شبکه نمایش خانگی از قصه‌ها، پایین آورده شده و جنبه‌های تجاری و سفارشی این هنر، گریبان فیلمنامه‌نویسی و قصه‌گویی را گرفته است.

خبرگزاری میزان - اغلب محصولاتی که در شبکه نمایش خانگی , تلویزیون در ۱۵ سال اخیر عرضه شده است، نه تنها در قصه‌گویی نسبت به آثار پیشین خود بهتر نشده‌اند، پسرفت نیز داشته‌اند. نوشتن یک فیلمنامه برای مخاطب بالغ، ارتباطی با نبود دوربین‌های 8k شرکت RED و ARRI ALEXA 65 ندارد. گفتن قصه‌ای که مخاطب را در فکر فرو برد و تا چند روز پس از دیدن فیلم به آن فکر کرده و درباره آن صحبت کند نیز نیازی به پیشرفته‌ترین کامپیوترهای ساخت جلوه‌های ویژه ندارد.

با نگاهی به آثار این روزهای پلتفرم‌های آنلاین فعال در حوزه ساخت سریال‌ و ریلتی‌شو، این سوال در ذهن مخاطب جدی مطرح می‌شود: «اگر قصه خوبی برای گفتن نداریم، چرا باید سریال آن‌را بسازیم؟» علاوه بر این مسئله می‌بینیم که حتی برخی از فیلمنامه‌نویسان در نوشتن دیالوگ نیز کم‌کاری می‌کنند.

قصه‌های نخ‌نما شده و دیالوگ‌های سطحی، علاوه براینکه سطح توقع مخاطب را پایین آورده است، افرادی را که گزینه دیدن محصولات غیرایرانی را دارند را نیز از خود رانده است. در صحبت‌های دوستانه وقتی از مردم و افراد مسن‌تر می‌پرسیم که چرا این سریال‌ها را می‌بینید، می‌گویند: «چاره‌ای نداریم»

آیا متولیان و دست‌اندرکاران شبکه نمایش خانگی، سینما و تلویزیون، به‌علت محدودیت گزینه‌های پیش‌روی مخاطب ایرانی، دست به کم‌فروشی زده‌اند؟

مشکل دیگر این است که اگر در محیطی (مهمانی، اداری، بیمارستان و غیره) باشیم و اختیار کنترل تلویزیون در دستانمان نباشد، چاره‌ای جز تحمل اجبار دیدن محصولات امروز نیست. گاها از خود می‌پرسیم که آیا کسی بابت نوشتن این قصه و دیالوگ، پول هم گرفته است؟!

با این حال نباید لزوما انگشت اتهام را به سوی فردی که صرفا فیمنامه‌‌نویس است، گرفت؛ شاید یکی از معضلات امروز سینما و تلویزیون ایران این باشد که برخی از کارگردانان، دیالوگ‌ها را با استناد به خرد خودشان بازنویسی می‌کنند.

چرا دیالوگ‌نویسی و قصه (بالغانه) گفتن پسرفت داشته است

۱. آیا فقدان رمان‌های ایرانی که شایستگی فیلم‌شدن را دارند، علتِ ضعف قصه‌گویی است؟ یا تعداد رمان‌هایی که پتانسیل به‌تصویر کشیده‌شدن را دارند کم نیست، اما فیلمنامه‌نویسان به سراغ این رمان‌ها نمی‌روند؟

اگر عدم مراجعه فیلمنامه‌نویسان به منابع فارسی علت وضعیت امروز باشد، چرا فیلمنامه نویسان به سراغ محصولات ادبی داخلی نمی‌روند؟

۲. هزاران رمان بین‌المللی، در هشتاد سال اخیر سوژه انبوهی از سریال‌ها و فیلم‌های آمریکایی و اروپایی بوده است و تعداد قابل توجهی از این محصولات نیز از کیفیت بالایی برخوردارند؛ بنابراین اگر کسی توانایی اقتباس موقر از این منابع را داشته باشد، با وضعیت امروز روبرو نمی‌شدیم.

۳. بخش دیگری از ضعف قصه‌گویی را می‌توان در جنبه تجاری و سفارشی آثار جست؛ محصولات مورد بحث در این نوشته، ماهیت کاپیتالیسم تله‎‌کلیکی (ClickBait) را پیدا کرده‌اند. دست‌اندرکاران این آثار به‌مانند بازاریابان کسب‌و‌کار‌های بزرگ، صرفا به‌دنبال انداختن قلابی برای کشیدن مخاطبان صفحه‌های تلویزیون و پرده‌های سینما هستند.

اغلب این تله‌ها با قصه‌های معمایی جنایی گذاشته جلو مخاطب گذاشته می‌شود؛ با توجه به احساس کنجکاوی مردم در چه کسی شهرام را کشته بود؟ دوستش؟ همسر سابقش؟ یا بدخواه قدیم هم‌محله‌ای جنوب شهر؟؛ تولیدکنندگان این آثار به‌ویژه در شبکه نمایش خانگی قصه‌های خود را به‌‎گونه‌ای می‌نویسند که مخاطبان صرفا سریال را تا آخرین قسمت ببینند تا بفهمند که چه کسی شهرام را بالاخره کشته بود؟؛ در آخر شاید نشان دهند که شهرام زنده است تا توجیهی برای ساخت فصل دوم باشد.

۴. یکی دیگر از معضلات کیفیت پایین قصه‌ها و دیالوگ‌های محصولات چند سال اخیر، این است که گویی مستقیما بدون اینکه منبع را به اصطلاح ایرانیزه کنند، متن را ترجمه کرده‌اند. خیلی از دیالوگ‌ها انگار برگرفته از زیرنویس‌های فارسی آثار هالیوودی است.

همین می‌شود که بردار و بچسبان زیرنویس‌های فارسی را در محصولات سینما و تلویزیون خودمان می‌بینیم. در یکی از پربیننده‌ترین سریال‌های پلتفرم‌های استریمینگ داخلی مشاهده می‌شد که دیالوگ‌ها را انگار جمله به جمله، از زیرنویس‌های فارسی کپی برداری کرده‌اند. 

چاره حل معضل قصه‌های پوچ و دیالوگ‌‌نویسی ضعیف چیست؟

لازم است به جای اینکه فیلمنامه‌نویسان، اولویت را نگذارند در «قصه‌ای بنویسیم که نقل‌ونبات محفل‌های مثلاً روشن‌فکری باشد یا به جشنواره‌های اروپایی دعوت شویم و جایزه بگیریم»؛ یا از آن دسته کسانی نباشند که معتقدند «قصه‌ای بنویسیم که فلان ارگان یا نهاد دولتی و حکومتی خوشش بیاید و بودجه ساخت کار را به ما بدهد».

قصه‌های معمایی، فقط در قتل و درگیری خلاصه نمی‌شود؛ دو سریال آمریکایی «گمشدگان» Lost و «بازماندگان» The Leftovers، بهترین نمونه‌‌ها از قصه‌های معمایی و چندلایه هستند که ذهن مخاطبان را با چه کسی شهرام را کشت؟ مشغول نمی‌کنند.

نیازی نیست مثل ‌آمریکایی‌ها قصه بگوییم و دیالوگ بنویسیم؛ چون این معضل وجود دارد که منبع مورد نظر، آن‌چیز شایسته‌ای که می‌پنداریم، نباشد. لزوما امتیاز بالای یک اثر در وب‌سایت IMDB، به منزله کیفیت بالایی این کار برای مخاطب نیست؛ بسیاری از این محصولات صرفا در فضای نوجوان‌پسند و نزد بینندگان با اطلاعات‌کم، محبوب شده‌اند.

باید به کارگاه قصه‌گویی/دیالوگ‌نویسی بازگشته و مکانیزم این حرفه/هنر را از نو بیاموزیم.

یکی دیگر از راهکارهای ارتقای کیفیت محصولاتی که با بودجه دولتی ساخته می‌شوند این است که بودجه‌گیرنده باید پاسخگو باشند.

اگر بودجه‌گیرنده، در صورت عدم موفقیت فیلم و یا ساخت فیلم بی‌کیفیت مجبور به بازگرداندن پول شود، آیا باز هم چنین محصولاتی را می‌سازد؟

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *