گلوله بارانی که تقدیم به خبرنگاران شد
خبرگزاری میزان – گلوله باران ساخته مرتضی پایهشناس (تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی و مرکز مستند حقیقت) به مستندسازان و خبرنگاران تقدیم شده است، به این بهانه در روز خبرنگار درباره این فیلم با کارگردانش صحبت کردهایم.
شب گذشته فیلم مستند «گلوله باران» به مناسبت روز خبرنگار روی آنتن تلویزیون رفت، بحث را از این جا شروع کنیم. فیلم شما به مستندسازان و خبرنگاران تقدیم شده است. چرا؟ شاید در آن روزها که «گلوله باران» را میساختید، حس کردید اگر دوربین مستندساز یا خبر خبرنگار نبود، واقعیت آن روزها، آن گونه که واقعا بود، ثبت نمیشد.
مستندسازی در مواردی شبیه به کار خبرنگاری است، شما به عنوان مستندساز دنبال کشف واقعیت، بررسی یک موضوع و نمایش آن به مخاطب هستید. در «گلوله باران» ما با شخصیتهایی مواجهیم که برای تصویربرداری به منطقهای جنگی رفته و دچار مخمصه شدهاند. اغلب خبرنگاران در دنیا، وظیفه خود میدانند که مانند مستندسازها مسائل اطرافشان را ثبت و ضبط کنند. «گلوله باران» همانگونه که در تیتراژ به آن اشاره شده، به مستندسازان و خبرنگاران تقدیم شده است. به همه کسانی که دغدغهشان دیدن جهان از منظر تازه و وفاداری به واقعیت است. چهره جنگ، زخم، جراحت و زمینگیر شدن در جنگ در این مستند، احتمالا با اغلب تصاویری که از جنگ در سینمای داستانی منتشر شده است، متفاوت خواهد بود.
«گلوله باران» در نگاه اول در دسته آثاری قرار میگیرد که درباره موضوع سوریه و مقاومت است، اما ساختار و روایت و حال و هوای فیلم مستقل و متفاوت است. حالا که چند سال از ساخت «گلوله باران» گذشته است، میشود گفت با اثری ضد جنگ و البته بدون زمان و مکان روبهرو هستیم؟ یا حتی میتوان این فیلم را به جنگ اوکراین یا جنایات این روزهای غزه هم مرتبط دانست و وضعیت بحرانی انسان در شرایط خاص را بررسی کرد؟
قطعا هیچ تفکر سازندهای دوستدار جنگ نیست. جنگ در ذات خود، خشونت، ویرانی و خشمی فزاینده دارد که به هیچ کار جهان نمیآید. آنچه در فرهنگ ما محترم و ستودنی است، دفاع است. در همه فرهنگها دفاع از سرزمین مادری، قابل احترام است. در «گلوله باران» من عناصری را حذف کردم که فضا، هویت خاصی نداشته باشد و فیلم و روایت آن جهانشمول شود. جنگ در همه جای جهان تلخ است. به ویژه اگر یک خبرنگار یا مستندساز در آن جنگ حضور داشته باشد که کارش جنگیدن نیست و فقط ناظر است. در این فیلم شما میبینید که ناظر ماجرا، خودش بخشی از ماجرا میشود. گویی مقدر شده است که با پوست و گوشتش جنگ را حس کند.
«گلوله باران» در اکران جشنوارهای موفق بود. اکرانش با شیوع ویروس کرونا مصادف شد و پس از آن در پلتفرم هاشور به نمایش درآمد. در این اکرانها چه واکنشهایی از مخاطبان دریافت کردید؟ آیا از طرف مخاطبان و تماشاگران واکنشی گرفتهاید که در ذهن ماندگار باشد؟
واکنشها متفاوت و جذاب بودند. «گلوله باران» بارها به شکلهای مختلف اکران شده، پخش تلویزیونی هم داشته، افرادی از قشرهای مختلف آن را دیده است و مثل هر اثری، مخاطبان آن واکنشهای دور از هم داشتهاند. من در فیلمسازی به دنبال تجربه کردن هستم؛ در تجربهگری ممکن است خلاف مسیر حرکت کردن، بخشی از مخاطبانتان را دلزده کند، در عوض گروهی دیگر جذب اثر میشوند. درباره این فیلم یک اتفاق بارها تکرار شد، خیلیها گفتند با نگاه مثبت فیلم را انتخاب نکردهاند، اما وقتی کمی از فیلم گذشته است، با آن همراه شدهاند. «گلوله باران» برای من، ورود به سینمایی است که در آن تماشاگر بخشی از واقعه است. حماسه و جلوههای ویژه و بازیهای سینمای داستانی در فیلم نیست، نریشن یا موسیقی وجود ندارد و به واقعیت زندگی نزدیک هستیم.
شما یک فیلم پربازدید بنام «ناتمامی برای دخترم سمیه» دارید که رابطه یک پدر و دختر را روایت میکند و نقدی جدی به ماجرای منافقان و حواشی آن دارد. چرا در «گلوله باران» هیچ شخصیت زنی وجود ندارد؟ چرا این فیلم مردانه است؟
در فیلم «گلوله باران» هم خانواده وجود دارد. خانواده تم مورد علاقه من است و دوست دارم اغلب به موضوعاتی در مورد خانواده بپردازم، اما روایت «گلوله باران»، روایت دو مرد فیلمبردار است و زنان در این فضا کمتر دیده میشوند. هر چند رد پای زنان در این فیلم مشهود است.
سینمای مستند ایران، مشکلات اساسی در تبلیغات و اطلاعرسانی دارد، شما به عنوان یکی از فیلمسازان سینمای مستند در ایران، چرا به این حوزه بیتوجهید؟ چرا انعکاس اخبار تولیدات و جدی گرفتن مخاطب برایتان اهمیت ندارد؟ آیا اکران و دیده شدن یک فیلم برایتان مهم نیست؟
سینمای مستند نسبت به سینمای داستانی فقیر است. این فقر در اندیشه نیست، در نگاهی است که به این شاخه در سینما وجود دارد و متعلق به امروز یا دولت خاصی هم نیست. سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب، همواره متکی به دولت بوده و بخش خردمندانه و هنری، اگر از سوی دولت مورد توجه بوده، رشد کرده است. بخش خصوصی که غالبا به سمت مستند نمیرود اگر برود، معمولا گوشه چشمی به گیشه دارد. مخاطب داشتن و فروش بالا بد نیست، اما فعالیتهایی که ذات هنری پررنگتری دارند مثل مستند و تئاتر به اندازه سینمای داستانی پولساز نیستند. با بودجه اندک در تولید نمیتوان از مستندساز انتظار داشت که هر چه پول دارد، در تبلیغات خرج کند؛ ضمن این که ویترین این سینما کوچک و گردش مالی اندک است، پس در این فضا، تولید خبر و یا انعکاس آن جزو واجبات نیست.
اگر امروز قصد داشتید فیلم مستند «گلوله باران» را بسازید، این فیلم چه تفاوتهایی داشت؟ آیا به عنوان یک تدوینگر حرفهای سینمای مستند، زمان یا ضرباهنگ فیلم را تغییر نمیدادید؟
هر فیلمی محصول حال و هوا و یک دوره است. حتما اگر فیلم مستند «گلوله باران» امروز ساخته میشد، متاثر از احساس، فکر و نگاهم به جهان امروز بود. رابطه فیلمساز و اثر، رابطهای دو سویه است. شما پس از تماشای فیلم، از آن فاصله گرفته و دوباره با آن مواجه میشوید. فیلم هم خارج از ذهن شما به حیاتش ادامه میدهد و دوباره در یک نقطه بهم میرسید و روی هم تاثیر میگذارید.
در پایان درباره نام فیلم بگویید. در انتخاب نام «گلوله باران»، یک تضاد وجود دارد؛ گلوله (جنگ)، باران (زندگی). «گلوله باران» قصه همین مبارزه یا حرکت موازی دو ماجرای تلخ و شیرین است؟
برای من به عنوان فیلمساز، فیلم وقتی تمام میشود، متعلق به تماشاگر و مخاطب است. تفسیر مخاطب از فیلم برایم جذاب است، گویی فیلم دوباره متولد شده و معنا میگیرد. «گلوله باران» ظاهرا فیلمی درباره جنگ است، اما درباره زندگیست. هر پدیده با متضادش معنا میشود، مرگ با زندگی و آرامش با جنگ. مخاطب فیلم، در زمانی مشخص، روایت من از یک مخمصه را میبیند و من دستش را رها میکنم تا او مسیر خودش را کشف کند و انتخاب خودش را از این ماجرا داشته باشد.
انتهای پیام/