هر کسی آزاد است که هر عقیده و باوری را نقد و رد کند
وی افزود: به نظر میرسد برای بررسی فلسفی این مسئله باید وجوه مختلف آن را در نظر گرفت. اگر منظور از این نوع سخنان آزادی بیان هر نظر و عقیدهای باشد، تردیدی نیست که هر کس در ابراز نظر و عقیده آزاد است و باید آزاد باشد.
در فرهنگ ما گاه به منظورِ جلوگیری از مغالطۀ حملۀ شخصی شخصستیزی (personal attack) که بنابر آن، به جای نقد عقیده و نظر شخص به خود او بیاحترامی میشود، از این جملات استفاده میکنند: «نظر/عقیدۀ هر کسی محترم است» یا «به نظرات/ عقاید دیگران احترام بگذارید.».
از منظر فلسفی هیچ حد و مرزی برای ابراز نظر و عقیده وجود ندارد و صاحبِ نظر یا عقیده میتواند آن را در هر قالبی اعم از گفتاری، نوشتاری، دیداری و در قالب آثار هنری، مانند مدیوم سینما، تئاتر، نقاشی، رمان و ... بیان کند؛ بنابراین اگر انگیزۀ گویندۀ این سخنان صرفا تذکر برای رعایت حق آزادی بیان باشد، از نظر فلسفی با مشکل مواجه نمیشود، اما اگر پای انگیزهای غیر از آن در میان باشد باید مبتنی بر اصول فلسفه ورزی بررسی شود.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه سخنانش گفت: همانطور که بیان کردیم اگر گویندۀ اینگونه سخنان انگیزه یا انگیزههایی غیر از اشاره به حق آزادی بیانِ نظر/ عقیده داشته باشد، میبایست بنا بر معیارهای فلسفه ورزی بررسی گردد. در این صورت باید در گام اول مراد از «حرمت نهادن» را مشخص نمود. در عین حال که مفهوم آن برای ما نامأنوس نیست، اما با دقت در آن گویی مفهوم آن مبهم مینماید. واژههای «حرمت»، «احترام»، «محترم» و همخانوادههای آنها مانند «حریم» به نوعی دالّ بر رعایت حقوق مفروض و عدم تجاوز به آنها است. در گام بعدی باید ببینیم متعلَق این حقوق مفروض چیست (یا کیست). آیا میتوان گفت: نظرات و عقاید حقوقی دارند که باید آنها را رعایت کرد؟ اینطور به نظر نمیرسد.
سعادت نیاکی در ادامه سخنانش گفت: در عالَم انسانی، متعلَّق حقوق، خودِ انسان است، نه عقاید و نظرات او. این مطلب در مادۀ دوم اعلامیۀ جهانی حقوق بشر نیز انعکاس یافته است: «هر کس میتواند بدون هیچگونه تمایز، به ویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیدۀ سیاسی یا هر عقیده دیگر و نیز ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر از تمام حقوق و کلیۀ آزادیهایی که در اعلامیۀ حاضر ذکر شده است، بهرهمند گردد.» بنابراین از آنجا که نظرات و عقاید، متعلَّق حقوق واقع نمیشوند، در نتیجه سخن گفتن از احترام به نظر و عقیده محملی نخواهد داشت.
وی با بیان اینکه شاید برخی تصور کنند پارهای از عقاید و باورها حرمت دارند، به این معنا که مقدّس هستند، تصریح کرد: در رد این تصور میگوییم افزون بر اینکه عقاید و باورها متعلّق احترام واقع نمیشوند، هیچ تقدّسی هم ندارند، زیرا اگر مراد از تقدس این باشد که هیچ، چون و چرایی در آنها راه ندارد و تا ابد باید صادق تلقی شوند، چنین چیزی در عالَم فلسفهورزی وجود ندارد. بنابر اصل خطاپذیری (fallibility principle) همواره احتمال اقامۀ استدلالهای قویتر در نقض نظر، باور و عقیدۀ فعلی وجود دارد. در آن صورت، اخلاق باور اقتضا میکند دست از نظر و باور قبلی برداریم. از اینرو هیچ نظر، باور و عقیدهای مقدّس نیست.
وی تأکید کرد: کانت در نقد عقل محض (A۷۳، B۷۶) میگوید: «هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که خود را مصون نگه دارد از پژوهش و بررسى موشکافانهاى که هیچ ملاحظه و اعتبار شخصى را برنمىتابد». اگر منظور از به کار بردن جملاتی نظیر «نظر/ عقیدۀ هر کسی محترم است» و امثال آن این باشد که همۀ عقاید و باورها افزون بر حق آزادی بیان، حق آزادی عملی شدن نیز دارند، معیارهای فلسفهورزی به ما حکم میکنند که بنابر جایگاه محوریِ حرمتِ انسان، آن نظرات، عقاید و باورها در مقام پیادهسازی و عمل با شاخص سازگاری یا عدم سازگاری آنها با حفظ حرمت انسان سنجیده شوند. به عبارت دیگر، اگر رعایت حرمت انسان به معنای رعایت حقوق بنیادین او باشد، باید بسنجیم که آیا اگر آن عقاید عملی شوند، ناقض حقوق ب. و نه قابلیت توصیف با وصف کوری را دارد. تنها خودِ انسان محترم است، یعنی صاحب حقوق بنیادینی است که باید رعایت شوند. اینکه بنیاد این حقوق چیست، بحث مبسوط مفصلی است که در چارچوب این بحث کوتاه نمیگنجد. هر کسی آزاد است که هر عقیده و باوری را نقد و رد نماید و در این باب هیچ محدودیتی از نظر فلسفی وجود ندارد.
هر نظر، عقیده و باوری که در مقام عمل حرمت انسانی را زیر پا بگذارد، نه تنها محترم نیست، بلکه باید مانع پیادهسازی آن گردید. مسلماً هیچ عاقلی تأیید نمیکند نظرات، عقاید و باورهای داعش (ISIS) که بیتردید ناقض حرمت و حقوق بنیادین انسان، نظیر حق زندگی و ... است، در عرصۀ عمل جولان پیدا کند.
وی تأکید کرد: ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا این اصل افزون بر نقض حرمت انسان شامل بیحرمتی به عقاید او نیز میشود؟ جواب منفی است، به همان دلیلی که در آغاز گفتیم: عقاید و باورها متعلّق رعایت حقوق و حفظ حرمت واقع نمیشوند. انسانها مالک عقاید و باورهای خود نیستند تا گفته شود اگر عقاید کسی با شدیدترین حالت ممکن نقد شود، به خود او بیحرمتی شده است. چه بسا نادرست نباشد که بگوییم باورها و عقاید برای رفتن از ساحت ذهن انسانها منتظر کسب اجازه از آنها نمیمانند. در اثر یک عامل باوراننده مانند استدلال بر نقض باور یا در اثر انگیزهای غیر معرفتی انسانها باورها و عقاید پیشین خود را بی آنکه پای ارادهای قبلی در میان باشد از دست میدهند. این خود دلیل محکمی است برای اینکه نه باورها و عقاید جزئی از وجود انسانها هستند و نه انسانها مالکشان هستند؛ بنابراین سخنانی مانند «نظر/عقیده هر کسی محترم است» که گاه با ژست روشنفکرمآبانه بیان میشوند بر اساس اصول و معیارهای فلسفهورزی ناموجهاند و هیچ پشتوانۀ استدلالی ندارند.
وی تصریح کرد: البته این سؤال باقی میماند که آیا بر اساس موازین فلسفی، آزادی بیان برای نظرها و عقایدی که بیان آنها زمینهساز نقض بنیادیترین حقوق انسانی میشود همچنان محفوظ است؟ دو جواب برای این سؤال متصوَّر است: ۱. همچنان این حق بنیادی محفوظ است، اما از سوی دیگر مانع از وضع قوانین سختگیرانهتر برای جلوگیری از وقوع حوادث ناگوار ناشی از آن نمیشود، این شبیه متمم دوم قانون اساسی ایالات متحدۀ آمریکا است که از حق نگهداری و حمل سلاح محافظت میکند، با اینکه با جواز نگهداری و حمل سلاح احتمال وقوع اتفاقهای ناگوار انسانی بالا میرود. ۲. گرچه حق آزادی بیان برای همۀ انسانها فارغ از محتوای عقایدشان محفوظ است، اما در این مورد خاص میتوان به منظور جلوگیری از لگدمال شدن حرمت انسانها و نقض حقوق بشر بنیادین راههای بیان آزاد آن نوع عقاید را تا جای ممکن مسدود نمود و در غیر از این مورد هیچ مجوّز فلسفی برای ایجاد ممانعت در مسیر جریان آزاد بیان و اطلاعات وجود ندارد، زیرا مطابق تفسیر درست از اصل آزار (Harm principle) نمیتوان حتی به بهانۀ جریحهدار شدن احتمالی یا قطعی احساسات جماعتی از مردم حق آزادی بیان را سلب نمود، زیرا همواره این احتمال وجود دارد که پیروان هر آئین، مسلک، نحله و مذهبی از بیان برخی مطالب به لحاظ ذهنی آزردهخاطرشوند و احساساتشان در اثر دلبستگی به متعلَّق باورهایشان جریحهدار گردد. اگر قرار باشد فقط به این دلیل جلوی بیان آزاد گرفته شود، عملاً هیچگاه حق آزادی بیان استیفا نخواهد شد و حقوق بشر نقض میگردد، چرا که هر کسی میتواند مدعی شود که با طرح نقد صریح باورها و عقایدش به لحاظ احساسی رنجیده است.
سعادت نیاکی در پایان در جمع بندی از گفته هایش اظهارداشت: گاه در جامعه با افرادی مواجه میشویم که با ژستی روشنفکرمآبانه جملاتی را بر زبان میرانند، مانند: «باید به عقاید دیگران احترام بگذاریم.» یا «عقیدۀ هر کسی محترم است.» این گونه سخنان بنابر معیارهای فلسفهورزی چه میزان اعتبار دارد؟ اگر مراد گوینده از آنها صرفاً تذکر به رعایت حق آزادی بیان برای همه است، چه با عقاید آنها موافق باشیم و چه مخالف، هیچ ایرادی بر آنها نیست، اما اگر منظور این است که برخی باورها مقدساند، مبتنی بر استدلالی که آوردیم، باید گفت که از نظر فلسفی هیچ باور و عقیدهای تقدّس ندارد.
اگر اینطور بگویند که زیر سوال بردن یا نقد بیرحمانۀ باورهایی که نزد عدهای مقدساند باعث آزار روانی آنها میشود و این یعنی بیحرمتی به عدهای انسانها، جواب آن این است که اذیت شدنِ احساسیِ عدهای نمیتواند بیان آزاد را قید بزند، زیرا تبعاتی دارد که مهمترین آن نقض حق بنیادین آزادی بیان است و این از نظر فلسفی پذیرفته نیست، چرا که هر کسی میتواند ادعا کند از فلان ابراز نظر رنجیده شده است.
وی در پاسخ به این سوال که موضوع مهم قابل طرح دیگر در این بحث این است که اگر برخی عقاید در مقام عمل و پیاده شدن ناقض حقوق بنیادین بشر باشند، باید از ابراز آنها جلوگیری کرد یا خیر؟!، گفت: معمولاً دو جواب برای این سؤال در حوزۀ فلسفۀ حقوق مطرح است که در بالا به آنها اشاره نمودیم؛ بنابراین عقاید، باورها و نظرات از نظر فلسفی نه محترم و مقدساند و نه نامحترم، زیرا اصلاً متعلّق احترام واقع نمیشوند، همانگونه که سنگ نه موصوف به وصف بینایی میشود.