مبناگروی در معرفت شناسی فلسفۀ اسلامی
وی افزود: برپایۀ منطق و معرفت شناسی که از ارسطو آغاز شده و تا به امروز بسط یافته است میتوان گفت: معارف یا بدیهی هستند یا غیر بدیهی که به آن نظری میگویند. این تقسیم حاصر است، یعنی شق سوم فرض ندارد. در اینکه علوم نظری داریم شکی نیست. نظری باید به بدیهی منتهی شود وگرنه اعتبارش احراز نمیگردد.
این استاد حوزه و دانشگاه اظهارداشت: پس به طور ضروری علم بدیهی داریم، در غیر این صورت هیچ علمی نخواهیم داشت. بدیهی هر نوع معرفتی است که برای احراز حقانیتش به چیزی جز خود آن نیازمند نیستیم. بدیهی خود آشکار است (self-evident). بدیهیات مبادی و نقطۀ آغاز معرفت هستند. در اینکه بدیهیات چند گونه اند محل بحث است. اولیات (مدرکات عقلی بدیهی)، وجدانیات (یافتههای درونی، حضوری و حواس باطنی) و حسیات (ادراکات حسی) نخستین معرفتهای ما را تشکیل میدهند.
وی تأکید کرد: سایر معارف عام بشری با فعالیت عقل برپایۀ این ادراکات شکل میگیرند. معارف نظری عام بشری یا عقلی محض هستند، مانند معارف منطقی، ریاضی و فلسفی، یا تجربی هستند مانند علوم طبیعی، یا نقلی هستند که آن نیز مبتنی بر حس و عقل است مانند علوم تاریخی. وحی و الهام راههای خاصی برای معرفت هستند که در اختیار انبیا و اولیا است. این معارف مستقیم و بی واسطه برای انبیا و اولیا حکم بدیهی را دارند.
وی با بیان اینکه رهاورد این معرفت از راه حس و عقل و با همکاری آنها برای دیگران معرفت دینی را به ارمغان میآورد، تصریح کرد: معرفت عرفانی نیز برپایۀ شهود است و رهاورد آن به کمک حس و عقل در اختیار دیگران قرار میگیرد. بعید نیست وحی و الهام و شهود نوعی ادراک حضوری و وجدانی باشند که البته در اختیار همگان نیست و نفوس خاصی مستعد دریافت آن هستند. بدینسان معرفت شناسی فلسفی همۀ انواع معرفت را به رسمیت میشناسد و خطوط کلی شکل گیری آن را تبیین میکند.
وی اضافه کرد: باید یادآوری کرد که ارزش انواع معرفت یکسان نیست، بلکه بسته به مبادی نخستین و روش تولید و تکثیر آن متفاوت است. در همۀ معارف نظری اعم از عقلی محض، تجربی، تاریخی، دینی (معرفت دینی) و عرفانی (عرفان نظری) نقش عقل برجسته است. در همۀ این موارد عقل به کمک چیزی مثل شهود و حس معرفت جدیدی را تولید میکند. معرفت فلسفی که حاصل تأمل عقلی برپایۀ بدیهیات است یکی از انواع معارف در هندسۀ معرفت بشری است.