آمریکا و تخریب سیستم بینالمللی برای کسب منافع
خبرگزاری میزان – ریچارد فالک، استاد بازنشسته پرینستون، طی گفتوگویی در سال ۲۰۲۰ گفت که از نظر تاریخی، کشورهای استعمار شده که در جنگ مشروعیت پیروز شدهاند، همواره آزادی خود را به دست آوردهاند.
فلسطین هم از این موضوع مستثنی نیست، اما با این حال، جنگ غزه جهان را با چالشی بیسابقه، بهویژه در رابطه دولتها و حقوق بینالملل، تعهدات آنها در قبال نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل، دیوان بینالمللی دادگستری، دیوان کیفری بینالمللی و غیره مواجه کرده است.
سازمان ملل و ساختاری نابرابر
برای حفظ درجهای از اجماع بینالمللی، سازمان ملل در سال ۱۹۴۵ تأسیس شد؛ از همان ابتدا بدیهی بود که سازمان ملل به معنای واقعی خواستههای جهانی همه افراد را منعکس نمیکند و برعکس، براساس الگوی قدرت سلسله مراتبی شکل گرفت؛ جایی که فاتحان جنگ جهانی دوم بهعنوان اربابان ظاهر شدند و به خود حق وتو و عضویت دائمی در شورای امنیت سازمان ملل دادند.
در مورد دیگر کشورها، کرسیهای بسیار کمتری در مجمع عمومی به آنها اختصاص داده شد.
سازمان ملل حداقل سکوی مطلق مشروعیت بینالمللی را فراهم کرد، اما ساختار نابرابر آن به درگیری دیگری دامن زد که «وضعیت ممتاز ۵ عضو دائمی» در شورای امنیت سازمان ملل را نهتنها «بهعنوان یک یادگاری با محوریت غرب برقرار کرده، اما بدتر از آن، ابزاری برای قدرتهای موجود برای محدود کردن نفوذ و توسعه سایر دولتها شده است.
برای زنده ماندن در برابر نابرابری سیستم بینالمللی جدید، کشورهای کوچکتر با هم کار کردند تا بدنههای سیاسی بدیل، هرچند کوچکتر، در نهادهای بزرگتر ایجاد کنند.
آنها از تعداد زیاد خود برای غلبه بر قدرت متمرکز در دستان معدود استفاده کردند؛ آنها از هر حاشیهای برای نمایندگی حقوق فقیرترین و ستمدیدهترین ملتهای جهان استفاده کردند.
جنبش غیرمتعهدها (NAM) که در سال ۱۹۶۱ تأسیس شد، یکی از چندین نمونه بود که هرچند به صورت نسبی، یک داستان موفقیتآمیز بود.
در طول سالها، آمریکا و متحدان غربیاش نسخهای از «مشروعیت» خود را به شیوهای که قوانین بینالمللی را تفسیر میکردند، به شیوهای که قطعنامههای سازمان ملل را هر زمان که منافعشان را تامین نمیکرد وتو میکردند و به شیوهای که اعضای سرکش را منزوی میکردند، شکل دادند.
در دوران اتحاد جماهیر شوروی، سازمان ملل و نهادهای مربوطهاش ظاهرا متعادل به نظر میرسیدند، زیرا جهان در واقع بین شرق و غرب تقسیم شده بود، که به جنبش عدم تعهد و دیگر سازمانها و اتحادهای عمدتا مستقر در جنوب جهانی ارزش سیاسی بیشتری بخشید.
به گزارش میدل ایست مانیتور، تغییر دیگری در حال انجام است؛ وقتی به سخنرانیهای پرشور نمایندگان کشورهای مختلف گوش میدهیم، میتوان دریافت که اجماع بینالمللی به شدت حول مشروعیت قوانین بینالمللی و بشردوستانه، نهتنها در مورد جنگ جاری غزه، اما در سایر موضوعات صلح و عدالت بینالمللی در حال ادغام است.
آمریکا و نهادهای بینالمللی
حتی در دیوان بینالمللی دادگستری، زمانی که تمام جهان از آزادی فلسطین دفاع کردند، آمریکا مخالفت کرد؛ ریچارد ویسک، مشاور حقوقی موقت وزارت خارجه آمریکا مدعی شد: دادگاه نباید تشخیص دهد که اسرائیل از نظر قانونی موظف به خروج فوری و بدون قید و شرط از اراضی اشغالی است.
از قضا، آمریکا به این نهادهای مختلف، از جمله دیوان کیفری بینالمللی که واشنگتن حتی عضوی از آن نیست، متوسل شده تا اقدامات خود را در عراق، صربستان، لیبی، اوکراین و بسیاری از مناطق درگیری دیگر توجیه کند.
همه اینها پیامدهایی خواهد داشت و سالهای آینده ثابت خواهد کرد که بحران مشروعیت بینالمللی که ناشی از سوءاستفاده از قدرت است، بهسختی اصلاح خواهد شد؛ با تغییرات و اصلاحات سطحی، مشکل اکنون بسیار عمیقتر و مخربتر است و قیمت آن به سادگی قابل تحمل نیست.
قدرت نظامی بهتنهایی برای هیچ کشوری برای کسب و حفظ مشروعیت، نه نفوذ اقتصادی و نه دیپلماسی زیرکانه کافی نیست؛ برای اینکه مشروعیت حفظ شود، به چیزی بیش از این نیاز است، با این فرض اساسی شروع میشود که روح حقوق بینالملل برای طولانی کردن جنگ نیست، بلکه برای پایان دادن به آن است.
انتهای پیام/