تشکلهای دانشجویی در حال حاضر وضعیت مطلوبی ندارد/نابرابریهای اقتصادی امروز جامعه ما در کجای حرکتهای دانشجویی وجود دارد
معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم سپس گفت: گاهی جنبش را اینگونه تعریف میکنیم که افراد جنبش میخواهند به قدرت دست پیدا کنند و ممکن است بگوییم این درباره دانشجویان خیلی معنا نمیدهد. اتفاقاً وجه بارز و تفاوت جنبش دانشجویی در همین است که به دنبال کسب قدرت نیست. ظلمستیزی، استکبارستیزی و عدالتخواهی همواره موردتوجه جنبشهای دانشجویی در ایران بوده است.
دکتر احمد نادری سپس عنوان کرد: برخلاف دکتر غفاری و برخی دیگر معتقدم چیزی به نام جنبش دانشجویی وجود ندارد؛ نه در ایران و نه در جهان. چیزی که وجود دارد حرکتهای دانشجویی است که گاهی بهصورت موجی میآید و میرود. برای این مدعا دلایل تاریخی دارم. 3 موج دانشجویی در ایران داشتهایم: اول موج چپگرایی که در دهه 20 شاهد آن هستیم. موج دوم اسلامگرایی است که در دهه 20 با تأسیس انجمنهای اسلامی در دانشگاههای داخل شروع میشود و در سال 42 با شروع نهضت امام خمینی (ره) این انجمنها بیشتر فعال میشوند. عدالتخواهی، استکبارستیزی و استبداد ستیزی دال برتر و مرکزی گفتمان این جنبش است. این جریان ادامه مییابد و خود را در وقایعی مثل تسخیر لانه، دفاع مقدس و ... نشان میدهد.
عضو هیئتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران افزود: موج سوم هم موجی است که سرآغاز افول جنبش دانشجویی است و مربوط به دهه 70 است. تحولاتی در این دهه رخ داد که جنبش دانشجویی را رو به افول برد. این دوران را میتوانیم بهنوعی گردشبهراست و راستگرایی بنامیم. با سرکار آمدن دولت بعد از جنگ، شاهد لیبرالیسم و نئولیبرالیسم در عرصه فرهنگ و سیاست هستیم. در بعد از دهه 70 اتفاقاً جنبش دانشجویی قدرت خواه میشود و ابزاری در دست دولتها میشود. کسانی دانشجو را بهعنوان ابزار خواستند و بهعنوان ابزار فرض کردند. تمام دولتها هم این رویه را دنبال کردند که فقط کموزیاد دارد.
وی اضافه کرد: جنبش دانشجویی به نظر من ازاینجا به بعد وجود ندارد. اگر بخواهیم بحث نظری دراینباره کنیم جنبش دانشجویی بخشی از جنبشهای اجتماعی است. جزء اول این جنبش کنش گران هستند. جزء دوم ایدئولوژی و جزء سوم هم زمینه اجتماعی. این یک تحلیل بر اساس نظریه کلاسیک است. برخی جنبش دانشجویی را بر اساس طبقهبندی جنبشهای جدید در نظر میگیرند. با این نگاه هم اگر بنگریم آن چیزی که امروز دغدغه جنبش دانشجویی است با مسایل کف جامعه متفاوت است.
در ادامه دکتر غلامرضا غفاری عنوان کرد: قطعاً اگر در معنای کلاسیک جنبش دانشجویی ورود پیدا کنیم نه در این مورد بلکه در موارد دیگر هم نمیتوانیم صحبت از جنبش کنیم. اما اگر جنبش را به معنای مجموعهای از فعالیتها و کنشهای سیاسی در نظر بگیریم فرق دارد. مثلاً اگر مسایل چند دهه اخیر را مورد بررسی قرار دهیم نمیتوانیم تحرکات دانشجویی را در آنها نادیده بگیریم. پس نمیتوانیم بگوییم دانشجویان دیگر در لاک خود رفتهاند و کاری به تحولات جامعه ندارند. از طرفی اگر تشکلهای مختلف دانشجویی را بنگریم بازهم به این موضوع پی میبریم.
وی افزود: از طرفی شاید نمود این حرکت را نشود مانند سالهای پیروزی انقلاب اسلامی و یا سالهای اول پیروزی انقلاب بهوضوح دید. ما امروز بیش از 4 میلیون دانشجو داریم. طبیعتاً بازتاب کنشهای یک چنین جمعیتی قدری متفاوت است با وقتیکه یک جمعیت خیلی محدودی از دانشجو را داشتیم. از طرفی هم کنشگران رقیب را هم در آن زمان چهبسا نداشتیم. در سالهای بعد از انقلاب در انتخاباتهای مختلف هرگاه جریان دانشجویی تحرکات بیشتری داشته نرخ مشارکت بیشتری را میبینیم. همچنین نوع مطالبات امروز دانشجویان کمتر صبغه سیاسی دارد و به سمت مطالبات مدنی و صنفی در حال حرکت است.
احمد نادری سپس اظهار داشت: با بخشی از فرمایش آقای دکتر موافقم و با بخشی از آن مخالف هستم. جنبش دانشجویی باید نوعی از رهایی بخشی را دنبال کند و این با در خدمت قدرت قرار گرفتن در تخالف است. مخالفم که جنبش دانشجویی به سمت فعالیتهای مدنی رفته؛ این همان نگاه جدید به جنبش هاست که در مورد ایران من با آن موافق نیستم. جنبش دانشجویی را بعد از دهه 70 به این سمت بردند که سودای قدرت داشته باشد و درنتیجه دیگر نمیتواند اندیشه رهایی بخشی را دنبال کند. این مسأله در دوران دولت آقای خاتمی وجود داشت و در دولتهای بعدی هم ادامه پیدا کرد.
وی همچنین گفت: تشکلهای دانشجویی در حال حاضر وضعیت مطلوبی ندارند. در حال حاضر در دولت رویکرد امنیتی نسبت به دانشگاه را شاهد هستیم و نمود آن را وقتی مسئولین به دانشگاه میآیند میبینیم. رویکرد این دولت بیش از دولتهای قبل، امنیتی است. در دوران آقای احمدینژاد هم رویکرد امنیتی را شاهد بودیم. درباره جنبشهای دانشجویی در غرب، در دهه 1960 یک دوران جدی را درباره جنبشهای دانشجویی میبینیم که هم میتوان با مدل کلاسیک آن را تحلیل کرد و هم با مدل جنبشهای جدید. اما در ادامه افول جنبشهای دانشجویی را شاهد هستیم و باید گفت که افول این جریان یک مسأله جهانی است.
غلامرضا غفاری سپس عنوان کرد: دانشجویان ذاتاً انتقادی هستند و طالب مقام و قدرت نیستند. اما دوران دانشجویی حدود 6 سال است و بعدازآن دانشجو وارد قدرت میشود. در جامعه ایران نگاه کنید. بهرغم اینکه جریانهای مختلف دانشجویی را داریم که همه آنها ناقد هستند. چه آنهایی که بهعنوان اصلاحطلب میشناسیم و چه اصولگرا و چه آنان که عدالتمحوری را مطرح میکنند.
وی خاطرنشان کرد: نکته دیگری که مطرح است این است که فعالیتهای فضای مجازی را هم باید ببینیم که شاید در معنای کلاسیک نتوان نام آن را جنبش گذاشت. جنبش دانشجویی را فقط به کنش سیاسی و فعالیتهای سیاسی نباید فروکاست. دانشجوی ما امروز تمام تجربه زیستهاش صرفاً به حوزه آموزش و پژوهش محدود نمیشود. اینکه دانشجو دغدغههای دیگری غیرازآن دغدغه اصلیاش را دارد نشان از پویایی او دارد. همچنین باید در نظر بگیریم که ارتباط متقابلی میان واقعیتهای جامعه و دانشگاه وجود دارد.
در انتها احمد نادری گفت: من بحث دکتر غفاری را در راستای جنبشهای جدید میبینم. اما در همین منظر هم ما چیزی به نام جنبش دانشجویی نداریم. در بخشهای مدنی هم من بیشتر همان آلت دست بودن دولتها را میبینم. دولتها هم در این زمینه دقیق در حال سیاستگذاری هستند چون دولتمردان خودشان روزی دانشجو بودهاند. یکی از مسایل جدی ما نابرابری است که بعد از جنگ در دولت سازندگی با سیاستهای نئولیبرال در اقتصاد، فرهنگ و ... شروع شد. سیاستهای آن دوره در حوزه اقتصاد، ایران را در حاشیه غرب تعریف میکرد و در حوزه سیاست و فرهنگ هم تعاریف خودش را دارد. نابرابریهای اقتصادی امروز جامعه ما در کجای حرکتهای دانشجویی وجود دارد؟