صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«بازار خوبان» شاخص‌ترین داستان آرش صادق بیگی نامزد یازدهمین جایزه جلال

۱۵ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۰:۰۱
کد خبر: ۴۷۳۳۲۹
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
آرش صادق بیگی که از نامزدهای بخش ویژه یازدهمین جایزه جلال آل احمد است، با انتشار مجموعه داستان «بازار خوبان» توانسته توجه مخاطبان زیادی را جلب کند.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، آرش صادق بیگی از متولدان سال ۱۳۶۱ و از دانش‌آموختگان کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران است. وی به عنوان یکی از نویسندگان معاصر کشور توانسته کتاب «خاطرات یک سرتق» را ویژه نوجوانان به چاپ رساند و «بازار خوبان» را به عنوان نخستین مجموعه داستانی و دومین اثرش روانه بازار کتاب کند.

البته کارنامه و فعالیت‌های وی در حوزه نویسندگی صرفا به این دو مجموعه خلاصه نمی‌شود چراکه صادق بیگی در کنار نوشتن داستان کوتاه، فیلمنامه‌های «دایره راز» و «چشمان باز» و سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» را هم نوشته است؛ که در حال حاضر نامزد بخش ویژه یادهمین جایزه جلال آل احمد هم شده، تاکنون جایزه جشنواره ادبی بوشهر، جایزه ادبی اصفهان، رتبه دوم جایزه داستان تهران را به خود اختصاص داده و هنرمند تقدیری جایزه ادبی اصفهان، برگزیده جشنواره داستان‌های ایرانی و برگزیده دوسالانه ادبی دانشجویان بوده است.

از آثار پرطرفدار این نویسنده کتاب «بازار خوبان» است که مخاطبان زیادی داشته است.

«بازار خوبان»

بازار خوبان که اولین اثر از آرش صادق بیگی محسوب می‌شود که شامل ۸ داستان کوتاه با عنوان «باران تابستان»، «چشمان باز»، «از طرف ما»، «عرض یک حال»، «زن دو دنیا»، «گرمابه زیبا»، «عریضجات» و «نقشه ختایی مینا» است.

یکی از بخش‌های جالب این کتاب نخستین داستان آن است که صادق بیگی با عنوان «باران تابستان» منتشر کرده است. وی در این داستان با زبان طنز به خصوصیات رفتاری و زندگی عموی خود که سال‌ها خارج از وطن زندگی کرده و با شنیدن خبر مرگ پدرش ۲۴ ساعته به ایران بازگشته، پرداخته است. از ویژگی‌ها و امتیاز‌های این داستان استعاره‌ها و کنایه‌های زبانی و نثری آن است که باعث جذابیت هر چه بیشتر داستان و همراه کردن مخاطب می‌شود.

وی در بخشی از این داستان می‌گوید:

«عمومهدی از آن آدم‌ها نبود بی‌مقدمه از عشقش حرف بزند. یا توی گذشته‌ها یاد کند و سوخته‌های قدیمی درونش را بیرون بریزد. بیشتر جلوی پایش را می‌دید. دوست داشت اتفاقات را سیر کند تا در هر کدام غرق شود. حسرتش امتحان‌ندادن در ورودی اف‌بی‌آی بود نه مرگ پدربزرگ. اما آن روز، نمی‌دانم از حال فرسوده کوچه بود یا هر چیز دیگر که تا راه خانه، سنگ صورتش را شکست و از شهره گفت...»

داستان‌های این کتاب یک مضمون مشترک ندارند، اما هر کدام وجه اشتراکی با دیگری دارد که از جمله آن عنصر مکان است. «بازار خوبان» به زندگی عادی آدم‌ها که عموما فضای سنتی دارند اشاره می‎کند و با رعایت قواعد داستان‌نویسی مثل موقعیت‌ها، فضاسازی‌ها و پایان‌بندی‌ها به نگارش در آمده است. یکی دیگر از نکاتی که قطعا در مطالعه این کتاب توجه مخاطبان را جلب می‌کند مشاغلی است که برای کاراکتر‌های آن در نظر گرفته شده است برای مثال در داستانی مرد پارچه نویس و در بخشی دیگر گرمابه‌دار را شاهد هستیم که به فضای سنتی داستان‌ها اشاره دارد.

صادق بیگی این کتاب را در سال ۱۳۹۴ به نگارش در آورد که در سی‌و‌چهارمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان کتاب سال ایران برگزیده نهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد است.

«خاطرات یک سرتق»

«خاطرات یک سرتق» به عنوان یک مجموعه داستان کوتاه ویژه قشر نوجوان، به خاطرات یک نوجوان ۱۰ ساله می‌پردازد و به تمام شرارت‌ها، بازیگوشی‌ها، باج‌خواهی‌ها و قهر‌و‌آشتی‌هایش اشاره می‌کند.

البته فضای این مجموعه حول یک خانواده است چراکه شخصیت‌های دیگر داستان، افراد خانواده، فامیل، دوست‌و‌آشنا و همسایه‌ها هستند که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند.

در هر داستان با شیطنت‌های شخصیت اصلی که پسر بچه ۱۰ ساله است، فضایی سرشار از خنده و شادی ایجاد می‌شود و به نکات لطیف و ریز زندگی آدم‌ها اشاره می‌شود.

داستان‌های این کتاب که در آغاز به صورت داستان‌های دنباله دار در مجله همشهری کودکان منتشر می‌شد و با استقبال خوب مخاطبان از سوی انتشارات هویا، در قالب یک کتاب به چاپ رسید. یکی از نقاط قوت این مجموعه تصویرگری آن است که باعث برقراری ارتباط هرچه بهتر خوانندگانش می‌شود.

در بخشی از این کتاب آمده است:

ملافه را کشیدم رویم و به حرف‌های استاد گوش دادم، از دور من را نشان می‌داد و می‌گفت: «امروز می‌خواهیم این کاداو رو تشریح کنیم، تشریح اندام. بریم دل و روده‌اش رو بشکافیم.» از زیر ملافه دیدم جماعتی چاقو‌به‌دست می‌آیند سمت من. یک دفعه جاکن شدم روی تخت. ملافه‌به‌سر پا شدم، از زیر ملافه دیدم دانشجو‌های دختر و پسر جیغ کشیدند و ازترس نوبتی پس افتادند. تازه فهمیدم خواب نمی‌دیدم. من در سالن تشریح بودم.

این کتاب در ۱۴۶ صفحه از سوی انتشارات هویا منتشر شده است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *