صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

بایسته‌های بودجه ۹۸ /در غرب، خبری نیست! /ماهیت عملیات سپر شمالی رژیم صهیونیستی/جوان گرایی در آزمون قانون

۱۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۳:۰۴
کد خبر: ۴۷۳۱۲۸
بایسته‌های بودجه ۹۸، در غرب، خبری نیست!، ماهیت عملیات سپر شمالی رژیم صهیونیستی، جوان گرایی در آزمون قانون، از «جنگ‌شناختی» تا «ترور نرم»!، چهره واقعی رهبری، اعلام ورشکستگی سیاست‌های نئولیبرال عناوین سرمقاله‌های امروز روزنامه‌های کشور هستند.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، بایسته‌های بودجه ۹۸، در غرب، خبری نیست!، ماهیت عملیات سپر شمالی رژیم صهیونیستی، جوان گرایی در آزمون قانون، از «جنگ‌شناختی» تا «ترور نرم»!، چهره واقعی رهبری، اعلام ورشکستگی سیاست‌های نئولیبرال عناوین سرمقاله‌های امروز روزنامه‌های کشور هستند.

یادداشت امروز روزنامه حمایت با عنوان «بایسته‌های بودجه 98 » منتشر شده و در آن چنین آمده است: لایحه بودجه سالانه که هرساله در این ایام توسط دولت به مجلس شورای اسلامی ارائه می‌شود، مانیفست دستگاه‌های اجرایی و از نمای بیرونی، ویترین رویکرد کشور به اوضاع اقتصادی به شمار می‌آید. طبق آماری که اعلام‌شده، بناست که حقوق کارمندان برای سال آینده تا سقف 20 درصد افزایش یابد درحالی‌که پیش‌ازاین بنا بود که این رقم روی مدار 25 درصد تنظیم شود.. از طرفی، راه حل عبور از فشارهای سنگینی که بر گرده اقتصاد کشور و به‌تبع آن بر مردم تحمیل می‌شود، بیش از همه باید این باشد که بودجه 98 بر اساس اقتصاد مقاومتی و مرّ قانون اساسی تنظیم شود.چند نکته در این خصوص قابل تأمل به نظر می‌رسد.


اول اینکه انتظار می‌رود که قیمت بنزین و حامل‌های انرژی در لایحه بودجه سال آینده افزایش پیدا کند ولی باید توجه داشت که اگر این اقدام مثل افزایش قیمت دلار بدون برنامه‌ریزی و آینده‌نگری انجام شود، دودش به چشم طبقه متوسط و ضعیف می‌رود. در کشورمان بیش از 20 میلیون خودرو وجود دارد که یکی از دلایل آن قاچاق بنزین و ارزان بودن قیمت آن است. لذا باید تدابیری برای افزایش وسایل حمل و نقل عمومی بیندیشیم و با توسعه آن اجازه ندهیم که منابع کشور در بحبوحه تحریم‌های نفتی هدر برود. بله، در همه جای دنیا بنزین گران است اما در عوض، ساز و کارهایی برای جبران این گرانی وجود دارد. بنابراین، باید مسائل دیگری را هم در حاشیه آن در نظر گرفت؛ به این مفهوم که مقارن با افزایش قیمت بنزین، باید برای قشرهای فقیر جامعه نیز فکری شود و یارانه هدفمندی برای این امر در نظر گرفته شود که یک نمونه آن، ایجاد یک سامانه نظارتی دقیق برای ارائه بنزین ارزان به خودروهای مسافرکش است. مشکلی که هرساله در بودجه تکرار می‌شود و گویی عزمی برای رفع آن وجود ندارد، همین است. گران شدن بنزین در عرف جامعه ما یعنی نشان دادن چراغ سبز به افزایش قیمت کالاهای اساسی و لذا هر قدر منابع عمومی افزایش یابد، به دلیل تورم‌زا بودن بودجه، فایده‌ای در سطح کلان برای اقتصاد نخواهد داشت.
نکته بعدی عبارت است از اینکه برخی تصور می‌کنند که همه در یک سطح درآمدی و معیشتی قرار دارند. به عنوان مثال می گویند اکثر مردم از طبقه متوسط هستند.اختلاف و تفاوت‌های درآمدی وقتی محاسبه نشوند، در نتیجه بودجه دقیقی نیز نوشته نمی‌شود و بغرنج‌تر اینکه برخی مسئولین خود را مقصر این شرایط نمی‌دانند. یک مدیر برجسته که تخصصی در اقتصاد ندارد اخیراً مصاحبه کرده و گفته است که بیشتر مشکلات اقتصادی به دلیل تحریم‌هاست! اگر از اقتصاد چیزی نمی‌دانید، لااقل ساکت بمانید و چیزی نگویید. خیر این‌طور نیست! اکثر مصائب اقتصاد ما به خاطر ضعف مدیریت‌ها و سوء تدبیرهاست که یک‌قلم دانه‌درشت آن به بودجه‌نویسی منهای توجه به تولید و ایجاد ارزش‌افزوده بازمی‌گردد. مسئولین باید خود را خدمتگزار، خادم و نوکر مردم بدانند .اینکه با این حجم عظیم از منابع زیر زمینی و نیروهای جوان، متخصص و آماده بکار اعلام شود که در شرایط تحریمی توانسته‌ایم 2 میلیون بشکه نفت بفروشیم افتخار دارد؟! افتخار این است که در شرایط غیرتحریمی که محدودیتی برای فروش نفت وجود ندارد، تصمیم بگیریم که در چاه‌های نفت را ببندیم، صادرات غیرنفتی را افزایش دهیم و اقتصاد را از این طریق در برابر تکانه‌ها و لرزش‌های خارجی مقاوم کنیم. اگر این‌طور عمل شد، می‌توانیم در بزنگاه فشارهای اقتصادی تاب بیاوریم و به هر محدودیتی لبخند بزنیم. بنابراین، افزایش بودجه وقتی حائز ارزش است که از محل درآمدهای نفتی تأمین نشود.
مسئله دیگر به بحث نقدینگی و عدم مدیریت آن بازمی‌گردد که در بودجه اثر مستقیم و بلا واسطه دارد. میزان نقدینگی در کشور 1700 هزار میلیارد تومان محاسبه شده که اگر این نقدینگی به درستی و بجا استفاده شود، طبیعتاً باید بعد از چند سال حتی یک نفر بیکار نیز در ایران نباشد، اما باید پرسید که از این نقدینگی چه استفاده‌ای می‌شود؟ خب، طبیعتاً این نقدینگی به سمت تولید نمی‌رود. متأسفانه این مبالغ صرف برج‌سازی، خرید املاک، خودرو، سکه، طلا و احتکار کالا می‌شود زیرا هنوز بستر مناسبی برای هدایت این حجم عظیم از سرمایه‌ها به سمت تولید وجود ندارد. این اتفاق طبیعتاً کسری بودجه به بار می‌آورد و اقتصاد را مختل می‌کند.
نکته پایانی هم به بحث تخصیص یارانه‌ها بازمی‌گردد. وقتی بناست یارانه پرداخت شود، باید دقیقاً مشخص شود که بناست این یارانه‌ها به چه کسانی تعلق گیرد و گام اول آن، شناسایی جوامع هدف است. ابتدا باید افراد متمول و دهک‌های ثروتمند را بشناسیم که این کار از جهت سخت‌افزاری و فنی مشکل نیست چون همه امکانات اطلاعاتی و قانونی برای این اقدام فراهم است. وقتی ثروتمند و فقیر یک مبلغ معین یارانه بگیرند، منابع کشور به هدر می‌رود و نقص فاحشی برای بودجه‌نویسی به شمار می‌آید. اما اگر با عینک واقع‌بینی بخواهیم به شرایط موجود نگاه کنیم، باید گفت که حتی با حذف 20 یا 30 میلیون نفر از دریافت یارانه هم اتفاقی نمی‌افتد! چراکه به طبقه ثروتمند، تسهیلات دیگری تعلق می‌گیرد.
و بالاخره اینکه راه‌حل معضلات اقتصاد کشور از رهگذر خام فروشی برای تأمین بودجه کشور به دست نمی‌آید. ایران اسلامی مشحون از نیروهای انقلابی و جوان است که می‌توانند صنایع کشور را متحول کنند. صنایع تبدیلی، تنها یکی از صدها راه‌حل برون‌رفت از شرایط فعلی و گذار از بحران کسری بودجه است، چراکه اگر این اتفاق رخ دهد، هیچ ماده خامی از نفت و پتروشیمی گرفته تا مواد معدنی، به ثمن بخس به فروش نمی‌رود و در عوض، درآمد سرشاری که آینده اقتصاد کشور را از تحریم‌ها و تهدیدات حفظ می‌کند، به دست خواهد آمد.

یادداشت روزنامه کیهان نیز با عنوان «ماهیت عملیات سپر شمالی رژیم صهیونیستی» منتشر شده و در آن آمده است: وقتی جنگ سوریه پیش آمد که برخلاف ادعای غرب مبنی بر وقوع جنگ داخلی، این یک جنگ جهانی پرشدت و طولانی مدت بود، رژیم اسرائیل گمان می‌کرد، این جنگ سبب کاهش شدید قدرت حزب‌الله شده و بر موقعیت داخلی آن اثر می‌گذارد تا جایی که حتی رئیس پیشین سرویس امنیتی اسرائیل -معیر داگان- که چندی پیش مرد، اعلام کرد، بحران سوریه، حزب‌الله را می‌بلعد و جز خاطره‌ای از آن باقی نمی‌گذارد. اما روند جنگ آنگونه که آنان پیش‌بینی می‌کردند، پیش نرفت و حزب‌الله توانست با سربلندی از آن خارج شود. حضور موثر و مقتدرانه حزب‌الله در بحران سوریه دو اثر مهم امنیتی و سیاسی را به وجود آورد که برای رهبران و به خصوص سرلشکر‌های رژیم صهیونیستی غیرقابل باور بود.


اولین پیامد این حضور در عرصه امنیتی و موقعیت نظامی بود. پیش از جنگ سوریه، حزب‌الله لبنان در بخشی از جغرافیای این کشور «نفوذ» داشت و این نفوذ سبب حضور پررنگ در حتی جغرافیای شیعیان لبنان نمی‌شد و از سوی دیگر وجود مخالفان جدی حزب‌الله در دولت لبنان سبب عدم امکان تکیه حزب‌الله به عنصر دولت شده بود و در مجموع به «حزب‌الله محدود» منجر می‌شد، حضور موثر حزب‌الله در جغرافیای سوریه و پیروزی آن بر «معارضه نظامی» این دو محدودیت را از پیش پای حزب‌الله برداشت. پیامد مهم دوم پیروزی حزب‌الله در سوریه، پیروزی برجسته سیاسی او در لبنان بود.
رژیم صهیونیستی در بالاترین سطح تصمیم‌گیری نشان می‌دهد که برنامه‌ای برای ورود به جنگ پرشدت و زمان‌بر ندارد. در جریان جنگ غزه، کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی و حتی شخص «آویگدور لیبرمن» که در اعتراض به توقف جنگ توسط نتانیاهو از وزارت جنگ استعفا کرد، به توقف عملیات رأی داد و آغاز مذاکره با حماس را قبول داشت! در جریان عملیات جست‌وجوی روز گذشته ارتش در شمال فلسطین- موسوم به «سپر شمالی» -نیز اگر چه پای حزب‌الله را به میان کشیدند، اما تاکید کردند که این اقدامی محدود و معطوف به کور کردن کانال‌های تهاجمی حزب‌الله در شمال فلسطین است.

در یادداشت روزنامه وطن امروز با عنوان «ریش و قیچی را از دشمن بگیرید» هم چنین آمده است: ریش و قیچی اقتصاد مملکت از سال 92 به این سو، بیشتر از اینکه دست وزیر اقتصاد، صنعت، کار و... باشد، دست عباس عراقچی و محمدجواد ظریف بوده است. وعده‌های اقتصادی رنگارنگ آقای رئیس‌جمهور هم بیشتر از آنکه مبتنی بر برنامه‌ریزی در وزارت صنعت، اقتصاد و... مطرح شده باشند، بر اساس فن دیپلماسی همین آقایان طرح شده‌اند. ریش و قیچی اقتصاد ما در 5 سال گذشته، نه در دست آقای ظریف که به واقع در دست اروپا و آمریکا بوده است!


ما ریش و قیچی اقتصاد را به دست دشمن داده‌ایم، دشمن هم که برای آدم قبا نمی‌دوزد لابد، قیچی را در پهلو فرو می‌کند! نتیجه همین می‌شود که تورم چنین، ارز چنان و حتی پاسپورت ایرانی هم بهمان شود! آقای ظریف با هنر دیپلماسی خود کاری کرده که نبض اقتصاد ما با بهانه‌های آمریکا و اروپا بالا و پایین برود. این البته اشتباه سهوی وزیر امور خارجه یا مجموعه دولت نبوده، بلکه هدف اعلام شده آنان طی 5 سال گذشته محسوب می‌شود.

روزنامه خراسان در یادداشت خود با عنوان «جوان گرایی در آزمون قانون» چنین نوشته است: با آغاز دهه دوم و سوم انقلاب که سن و سال نسل اول و پیشرو در مدیریت بخش‌های مختلف کشور رو به کهن سالی‌ می‌رفت، همواره یک شعار در کنار انبوه شعار‌هایی که نامزد‌ها در انتخابات سر می‌دادند جای ثابتی برای خود یافته بود و آن نبود جز شعار «جوان گرایی» که البته بیشتر نیز در مقام همان شعار متوقف می‌ماند تا جایی که پس از مدتی برخی کابینه‌ها و سیستم‌های مدیریتی لقب‌هایی هم، چون «خسته» و «بازنشسته» را با خود یدک می‌کشیدند.


۲ مرداد ۱۳۹۷؛ اما مجلس شورای اسلامی در اقدامی تاریخی قانونی را به تصویب رساند که آغاز چالشی بزرگ میان مدیران کهن سال و «میز‌های خدمت شان» بود. چالش و آزمونی که برخی از این مدیران بازنشسته هیچ گاه به برندگان آن تبدیل نشدند.
چالشی شبیه یک تئاتر درام که مردم تماشاگران صحنه دست و پا زدن برخی از این بازنشستگان برای ماندن در سمت هایشان بودند؛ چالشی که بیش از هر زمان دیگری شعاری بودن شعار جوان گرایی را نزد برخی «عاشقان خدمت!» برملا کرد.
قانون منع به کارگیری بازنشستگان را می‌توان انقلابی در نظام مدیریتی کشور دانست، اما آن چه می‌تواند این انقلاب مدیریتی و قانون تاریخی را به سرمنزل مقصود برساند علاوه بر اجرای دقیق و ضابطه‌مند آن، شفافیت و ایجاد اعتماد عمومی به اجرای بدون تبعیض این قانون است. بدیهی است همان طور که ذکر آن آمد، برخی مدیران بازنشسته منطقا به واسطه نوع تجربه و نیاز کشور باید همچنان به کار گرفته شوند و البته اعلام شفاف مکانیسم این انتخاب به اعتماد بیشتر مردم در اجرای قانون و همراهی با آن منجر خواهد شد.

یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «چهره واقعی رهبری» منتشر و در آن چنین آمده است: سخنان مقام معظم رهبری درباره پذیرش انتقاد تند یکی از طلاب در پایان جلسه درس خارج فقه که گفتند: «دیروز یکی از آقایان بعد از درس تشریف آوردند جلو و با اوقات تلخی تمام گفتند که این بازنشسته‌هایی که طبق قانون باید برکنار بشوند، این‌ها را برمی‌گردانند و این را به پای شما می‌نویسند، یعنی به پای من. این محبت است نشان می‌دهد از نسبت دادن چیزی به ما که به نظر ایشان اشکال دارد، ناراحت می‌شود. اشکال این بود که سر من داد می‌کشید. خیلی خب، ما هم از شما معذرت می‌خواهیم» و سپس فرمودند: «این قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان، قانون بسیار خوبی است. از قوانینی است که به آن احتیاج داشتیم.

این قانون در واقع حلقه بسته مدیریتی را می‌شکند. راه را برای جوان‌ها می‌گشاید که بتوانند خودشان را برسانند به مراکز مدیریتی. منتها اطلاق قانون- که هر بازنشسته‌ای باید به کار گرفته نشود- درست نیست. خود نمایندگان اشکالات را طوری اصلاح کنند که مجبور نشوند به رهبری متوسل شوند.» به عنوان کسی که از سال ۱۳۵۲ تاکنون با آیت‌الله خامنه‌ای آشنایی داشته و دارم و روحیات ایشان را کاملاً می‌شناسم، باید بگویم که شنیدن این جملات بیش از هر چیز یادآوری مظلومیت مقام معظم رهبری است. نه از این حیث که چرا طلبه‌ای به ایشان با تندی انتقاد کرده است و ایشان از آن طلبه معذرت‌خواهی کردند که پذیرش انتقاد و عذرخواهی هر دو از نماد‌های حکومت اسلامی و فرهنگ درست حکمرانی است؛ بلکه این مظلومیت بیشتر از جهت آن است که چهره واقعی رهبری به هر دلیل به جامعه معرفی نشده و نمی‌شود. ایشان یکی از روشنفکرترین روحانیون زمان خود بوده و با ادبا، شعرا، روشنفکران و نویسندگان که طبع‌های تند انتقادی دارند، رفاقت و مکالمه داشته است. ایشان فردی هستند که تحول را می‌پذیرند و تشویق می‌کنند.

یادداشت امروز روزنامه رسالت هم با عنوان «در غرب، خبری نیست!» منتشر و در آن چنین آمده است: برخی در ایران به این دلخوش بودند که با مذاکره و سازش و گفتگو به نان و نوایی برسند. هم اینان می‌گفتند؛ «همه مسیر‌ها به غرب ختم می‌شود.»، اما نه تنها ختم نشد، بلکه با رونمایی دست چدنی سیاستمداران آمریکا، معلوم شد این جماعت، عرض خود برده و زحمت ملت ایران را زیاد کرده اند.


ملت ایران چهل سال است مثل کوه در برابر زیاده طلبی‌های آمریکا ایستاده است. ملت ما طی چهار دهه اخیر بار‌ها پشت آمریکا را در نبرد نرم و سخت، به خاک مالیده است. منافقین که به ترامپ وعده داده بودند آبان ماه اوضاع ایران به هم می‌ریزد و در بهمن ماه از حکومت در ایران خبری نیست، معلوم شد نمی‌توانند دماغ خود را بالا بکشند، چه رسد به اینکه حرف از فروپاشی و امثال آن بزنند. ترامپ اکنون دچار تناقض صدر و ذیل شده؛ از طرفی پیشنهاد مذاکره می‌دهد، از طرف دیگر با بی ادبانه‌ترین کلمات، تهدید می‌کند.
امروز همه نگاه‌ها به داخل است. برجام یک فرصت است برای بالفعل کردن توان بالقوه کشور. برجام، خسارت محض بود و دستاوردی نزدیک به صفر یا تقریباً هیچ داشت. این را باید حداقل دیپلمات‌های ما بفهمند و از راه رفته برگردند. طبقه متوسط ایران دیگر روی قول و قرار‌های غرب، حساب باز نمی‌کنند. نگاه آن‌ها هم توجه به ظرفیت‌های داخل است. دوقطبی سازش - مخاصمه، اکنون بی معنی است. اصلاً کسی به فکر گفتگو و سازش نیست، چون اصلاً سازشی در میان نیست. برجام آمریکایی جواب نداد، برجام اروپایی هم جواب نخواهد داد. اروپا گرفتارتر از آن است که تصور می‌شود. همین فرانسه را ببینید، امروز بی قیافه‌ترین و درهم برهم‌ترین کشور شده است. رادیو فرانسه خبر از انقلاب می‌دهد. جلیقه زرد‌ها اوضاع را به هم زدند. پاریس در آتش و دود و شورش و عصیان، دست و پا می‌زند. آن وقت عده‌ای در داخل کشورمان دلخوش کرده اند ماکرون در سازوکار مالی برجام کاری بکند! در فرانسه نه رکود است، نه تورم و نه تحریم اقتصادی، اما دکور حکومتشان به خاطر افزایش قیمت سوخت طوری به هم می‌ریزد که صد هزار پلیس هم نمی‌توانند آن را جمع و جور کنند

روزنامه جوان هم در یادداشت امروز خود با عنوان «مذاکرات سوئد پایان جنگ یا چهره‌سازی برای متجاوز؟» چنین نوشته است: مذاکرات سوئد تنها برای تکمیل یک ژست و چهره‌سازی برای ترامپ، غرب و متجاوزان است و سکوت ریاض و امارات که هیچ‌گونه موضع حمایتی کلامی و عملی برای پایان دادن به تجاوز ابراز نکرده‌اند، دلیل روشنی است که مذاکرات سوئد، رخدادی تاکتیکی است تا نیرو‌های متجاوز که به مرخصی رفته‌اند، پس از سازماندهی جدید، مرحله جدیدی از جنگ و تجاوز را آغاز کنند. راهبرد امریکا و متجاوزان سعودی در یمن این است که یا با استمرار گفتگو‌های خسته‌کننده و فشار‌های گوناگون قحطی و بیماری و کشتار، طرف‌های یمنی را به زانو درآورند یا از طریق ادامه تجاوز و جنگ، تجزیه یمن را به اجرا بگذارند.


مسئله مهم این است که ترامپ و غرب، فرصت محدودی برای ادامه سیاست جنایتکارانه و تجزیه یمن در اختیار دارند و فشار‌های کنگره امریکا برای مهار ترامپ و تغییر نوع مناسبات با رژیم سعودی، اوضاع در یمن را تغییر خواهد داد. ترامپ می‌داند که بن‌سلمان با شکست در یمن، هیچ شانسی برای بقا در قدرت ندارد و لذا اصرار بر حمایت از تروریست‌های سعودی و محمد بن‌سلمان، قاتل وحشی، برای نجات و پیروزی‌سازی در یمن و امکان‌پذیر کردن امنیت رژیم صهیونیستی از طریق حاکمان سعودی است، که امروز مظهر تروریسم، وحشی‌گری و کشتار و جنایت هستند.

روزنامه صبح نو هم در یادداشت امروز خود با عنوان «رکود، تورم و خروج لیبرال‌ها» چنین نوشته است: بازار سرمایه روز‌های نسبتاً آرامی را طی می‌کند که بخش مهمی از آن، ناشی از اعمال مدیریت بر آن است؛ این مدیریت ابعاد دولتی، قضایی و امنیتی توأمانی دارد، اما نشانگر این واقعیت است که می‌توان با به‌کارگیری همه ابزارها، بر آشفتگی‌ها فائق آمد. با این همه، اقتصاددانان از تداوم رکود و متعاقب آن رشد تورم ابراز نگرانی می‌کنند، چه اینکه متغیر‌های اقتصادی به شکلی مستقیم بر یکدیگر مؤثرند و افزایش تورم، می‌تواند شرایط خطیری فراهم آورد.

البته ارائه سبد‌های حمایتی دولت از طبقه مستضعف می‌تواند بخش‌هایی از این فشار را جبران کند، ولی رافع همه مشکلات نیست. در اینجا دو نکته شاخص قابل توجه است: نخست آنکه تضعیف موقعیت گرایش‌های مبتنی‌بر بازار آزاد در دولت -که در موقعیت‌های مختلفی در آن حضور داشتند- و جایگزینی گرایش‌های اصطلاحاً نهادگرا -که البته با اغماض می‌توان این عنوان را برایش به‌کار برد- تا حدی توانسته بر آرامش فضا بیفزاید؛ هرچند نکته کمتر توجه‌شده، روال تقریباً تکراری امور اقتصادی دولت‌های ۳۲‌ساله اخیر است که همگی تا سال ششم به دست لیبرال‌ها بوده و بعد یکباره آن‌ها از زیر بار مسوولیت شانه خالی کرده‌اند. نکته دوم که مهم‌تر است اینکه اگر بنا باشد کنترل بازار به رکود و در پی آن تورم بینجامد، باید به‌سرعت این امر را چاره کرد که بخش مهمی از آن مربوط به سرعت بخشیدن به سیاست مردمی‌کردن اقتصاد است.

روزنامه سیاست روز در یادداشت امروز خود با عنوان «جنگ اقتصادی و نوع برخورد با تبهکاران اقتصادی» چنین آورده است: تحریم‌های اقتصادی و همراه کردن دیگر کشور‌ها در این راه گزینه‌ای است که آمریکایی‌ها آن را پیگیری می‌کنند، گرچه ۴۰ سال است که ایران تحت شدیدترین تحریم‌های اقتصادی قرار دارد، اما راهکار‌ها و راهبرد‌های کنونی با سال‌های گذشته تفاوت پیدا کرده است.


تفاوت آن با قبل در این است که از ابزار‌های بین المللی و قوانینی که باعث تضعیف کشور‌هایی همچون ایران می‌شود بهره می‌برند، اگر بگوییم که کنوانسیون‌هایی همچون سی اف تی که در سازمان اف. ای. تی. اف تهیه شده برای مهار کشور‌هایی همچون جمهوری اسلامی ایران است، گزافه نگفته ایم. حتی پیمان پاریس که به بهانه کاستن از گاز‌های گلخانه‌ای است برای همین منظور طراحی شده است.
تکلیف جمهوری اسلامی ایران با برنامه‌ها و توطئه‌هایی که آمریکا و نظام سلطه علیه کشورمان تدارک دیده است، روشن است، اما در داخل نیز باید ساز و کار‌هایی را تعبیه کنیم تا از تبعات اقدامات آمریکا در کشور کاسته شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *