صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

بمب‌های خوشه‌ای و تناقضات لیبرالیسم

۰۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰:۰۱
کد خبر: ۴۷۲۴۹۷۵
دسته بندی‌: حقوق بشر ، عمومی
ارسال مهمات خوشه‌ای به اوکراین از سوی آمریکا بار دیگر تناقض در ادعا و عمل کشورهای غربی را آشکار کرد.

خبرگزاری میزان - نشریه «فارین پالیسی» در گزارشی می‎گوید که تصمیم جنجالی دولت بایدن برای ارسال بمب‌های خوشه‌ای به اوکراین، نمونه‌ای گویا از محدودیت‌های لیبرالیسم به عنوان یک سرمشق و راهنما در سیاست خارجی است؛ چرا که شعار‌های دولت آمریکا، تاکید بر تعهد به «نظم مبتنی بر قانون» و ثابت قدمی در حمایت از حقوق بشر را بازتاب می‌دهد، اما اگر این شعار‌ها حقیقت دارد، این دولت نباید سلاح‌هایی را به اوکراین بفرستد که برای مردم مخاطرات جدی در پی می‌آورد و خود آمریکا هم در گذشته، استفاده از آن‌ها در اوکراین را مورد انتقاد قرار داده است.

نگارنده می‎نویسد که با این حال همانطور که در موارد عمده دیگری هم پیش آمده (مانند روابط با عربستان، گسترش خشونت رژیم صهیونیستی به فلسطینیان یا تعهد به اقتصاد آزاد جهانی)، هرگاه تزاحم (منافعی) سر برآورد، این شعار‌های لیبرالی به سرعت کنار گذاشته می‌شوند. این رفتار، نباید ما را شگفت زده کند: وقتی دولت‌های غربی به تنگنا می‌افتند و نگران می‌شوند که ممکن است پسرفتی داشته باشند، اصول خود را کنار گذارده و همان کاری را انجام می‌دهند که فکر می‌کنند با انجام آن برنده می‌شوند.

ادعای نخست لیبرالیسم این است که همه انسان‌ها حقوق طبیعی مشخصی دارند که در هیچ شرایطی نباید نقض شود.

به ادعای لیبرال‌ها، تنها دولت‌های مشروع، دولت‌هایی هستند که به این اصول پایبند باشند هرچند هیچ دولتی اینکار را به طور کامل انجام نمی‎دهد. بنابراین، وقتی نوبت به سیاست خارجی می‌رسد، لیبرال‌ها به تقسیم دنیا به دولت‌های خوب (آن‌هایی که ترتیبات مشروع بر اساس اصول لیبرالی دارند) و دولت‌های بد (تقریباً همه دیگر دولت ها) پرداخته و اکثر مشکلات دنیا را به گروه دوم نسبت می‌دهند.

آن‌ها مدعی هستند که اگر هر کشوری یک دموکراسی لیبرال مستقر و معتبر داشته باشد، تعارض منافع، اهمیت اندکی خواهد داشت و آفت جنگ از میان می‌رود. همچنین لیبرال‌ها وزن قابل توجهی به نهاد‌ها می‌دهند - که بنیان نظم متکی بر قانون را شکل می‌دهند - و به‌طور مکرر دولت‌های دیگر را متهم به بی‎توجهی و پایمال کردن این قوانین می‌کنند.

متأسفانه، دیدگاه لیبرال از دستکم دو کاستی جدی رنج می‌برد. اولین مشکل این است که لیبرالیسم ادعای جهان‌گرایی دارد چرا که بر این گزاره بنیان شده که هر انسانی، در هر جا که باشد، حقوق غیرقابل تغییر مشخصی دارد، دولت‌های لیبرال به جنگجویانی تبدیل می‌شوند که سیاست خارجی را به عنوان یک نبرد مطلق میان خوب و بد می‌بینند.

«جرج بوش»، رئیس جمهور پیشین آمریکا در سخنرانی خود در مراسم آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش، همین دیدگاه را ترویج داد، زمانی که اعلام کرد هدف نهایی سیاست خارجی آمریکا «پایان دادن به ستم در جهان ما» است. چرا چنین چیزی ضروری بود؟ زیرا به ادعای او «بقای آزادی در سرزمین آمریکا به پیشرفت روزافزون آزادی در سایر سرزمین‌ها وابسته است»، اما وقتی این سیاست به مرحله عمل برسد، موجب تضمین تنش مداوم با کشور‌هایی خواهد شد که سنت‌ها، ارزش‌ها و نظام‌های سیاسی متفاوتی دارند.

علاوه بر این، اگر سپهر سیاست جهانی را به عنوان میدان نبرد میان خیر با شر و خوب با بد منظور کرده و آینده بشر را به بازی بگیرید، هیچ محدودیتی احساس نمی‌کنید که هر مکانی را که دوست دارید به میدان جنگ تبدیل کنید و کمترین دلیلی برای عمل محتاطانه هم نمی‌بینید.

همانطور که سناتور «بری گلدواتر» در کارزار ناموفق ریاست‌جمهوری خود در سال ۱۹۶۴ گفت: افراط در طرفداری از آزادی یک امر غیراخلاقی نیست... میانه‌روی در تعقیب عدالت هم فضیلتی ندارد»، عین همین دیدگاه امروزه در شعار‌های فوق آتشینِ برجسته‌ترین مدافعان لیبرالیسم و نیز نومحافظه کاران در موضوع اوکراین مشاهده می‌شود، کسانی که به سرعت به هر کسی که دیدگاه متفاوتی نسبت به این منازعه داشته باشد، به عنوان «یک سازشکار یا با اتهاماتی بدتر از آن»، حمله می‌کنند.

مشکل دوم، شکنندگی این باور‌های لیبرالی است که هرگاه به آزمون کشیده شوند، شکنندگی‎شان هم عریان می‌شود، همانطور که با تصمیم تازه «جو بایدن» برای ارسال بمب‌های خوشه‌ای به اوکراین رخ داد. اگر دشمن، تاب آوری بیشتر از انتظاری نشان دهد و روشن شود که پیروزی به آن سرعتِ مورد انتظار به دست نمی‌آید، آنگاه مدعیان لیبرالیسم به سیاست‌هایی روی می‌آورند یا شرکایی را می‌پذیرند که اگر شرایط مساعدتر بود، احتمالا از آن دوری می‌کردند. جرج دبلیو بوش در ادعاهایی فضیلت‌های آزادی را ستود، اما دولت او همچنین زندانیان را هم شکنجه کرد.

همانطور که مجله «فوروارد» (The Forward) گزارش کرد، یک مصداق تازه‌تر از این نوع رفتار را در بازدید نمایندگان «بریگاد آزوف» اوکراین از دانشگاه استنفورد در ژوئن ۲۰۲۳ مشاهده کردیم.

این گردان اوکراینی، گذشته‌ای نازی و نژادپرست دارد که شواهد زیادی آن را تایید می‌کند.

به نوشته نگارنده «فارین پالیسی»، همانطور که الکساندر داونز Alexander Downes  در مطالعه جامع خود درباره هدف قراردادن غیرنظامیان در جنگ‌ها نشان می‌دهد، دموکراسی‌ها اغلب مایل به کشتن غیرنظامیان هستند و عملا این کار را انجام می‌دهند.

انگلیس در طول جنگ دوم «بوئر» Boer War کارزار ضدشورش بیرحمانه‌ای را اجرا کرد. محاصره کشور‌های متحد علیه آلمان در جنگ اول جهانی، جمعیت غیرنظامی آلمان را  گرفتار قحطی و گرسنگی کرد.

آمریکا و انگلیس هدف‌های غیرنظامی را در جنگ جهانی دوم بطور عمدی بمباران می‌کردند (از جمله بمباران اتمی دو شهر ژاپن). آمریکا سپس نزدیک به ۶ میلیون تن بمب بر روی ویتنام فروریخت (تقریباً سه برابر آنچه در جنگ جهانی دوم بر روی آلمان و ژاپن ریخته بود) که از جمله شامل حملات عمدی به شهر‌های ویتنام می‌شد.

همچنین سیاست خارجی این کشور که به استفاده از تحریم‌ها منجر شده و به مردم غیرنظامی در سوریه، ایران و سایر مناطق آسیب رسانده است. هرگاه هم که دولت‌های لیبرال (یا متحدانشان) مرتکب جنایات جنگی و بیرحمی وحشیانه می‌شوند، اغلب نخستین  گرایش غریزی‎شان، پنهان کردن جنایت و انکار مسئولیت است.

در واقع، می‌توان با دلایل خوبی نشان داد که جنگجویانِ لیبرال متهم به خونسردی غیراخلاقی در بروز مصائب بشری مسئول بوده‌اند.

همانطور که «مایکل دش» Michael Desch  استدلال کرده، یک رویکرد کلان واقع‌بینانه به سیاست جهانی، منجر به جهانی سالم‌تر و آرام‌تر می‌شود دقیقا به این دلیل که یک نبرد جهانی را ترویج نمی‌کند و در عوض می‌پذیرد که جوامع دیگر هم برای خود ارزش‌هایی دارند که ممکن است بخواهند آن‌ها را حفظ کنند، به همان اندازه‌ای که ممکن است آمریکا بخواهد ارزش‌های خود را ترویج کند.

به همین دلیل، واقع‌گرایی بر ضرورت توجه به منافع دیگر دولت‌ها تأکید دارد و سازگاری‌های دیپلماتیکی معقول را به هنگام تغییر موازنه قدرت پیشنهاد می‌دهد.

«فارین پالیسی» در بخشی دیگر نوشت که این رویکرد می‌تواند به آمریکا کمک کند تا از برخی از بی‌ثمر‌ترین افراط کاری‌های دوران تک‌قطبی پرهیز کند، همان اشتباهاتی که منجر به وارد آمدن رنج‌های عمده و تخریب وجهه آمریکا در بسیاری از مناطق جهان شد.

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *