پیکر خسرو حسنزاده به خانه ابدی تشییع شد
خبرگزاری میزان - مراسم تشییع پیکر خسرو حسنزاده، هنرمند نقاش، چهارشنبه، ۱۴ تیرماه، با حضور جمعی از هنرمندان حوزههای مختلف، مخاطبان حوزه تجسمی و خانواده آن مرحوم، مقابل خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
آیدین آغداشلو در این مراسم، گفت: مناسبتهای متعددی وجود دارد که اینجا بایستم و این چند کلمه را درباره خسرو حسنزاده بگویم، ولی مهمترین مناسبت، این است که من شاهد آغاز فعالیت هنرمند بزرگی، چون خسرو حسنزاده بودهام. همچنین همیشه کارها و به طور کل روند کار او را دنبال کردم و حتما در آینده درباره او مینویسم.
او ادامه داد: خسرو حسنزاده یکی از برجستهترین پدیدههای هنر ایران در طول ۴۰ سال گذشته است. اینکه چطور به اینجا رسید، شرح مفصلی دارد که جای آن اینجا نیست. صداقت ویژگی مهم او و کارهایش به شمار میآید که میتوان از آن به عنوان بخشی از معنای شناخت کار او در زندگی بهره بگیریم. کار و زندگی او چنان در هم تنیده است که جای تفکیک ندارد.
آغداشلو همچنین درباره چگونگی آشنایی خود با خسرو حسنزاده، توضیح داد: در سالهای دهه شصت دوستی داشتم به نام بهزاد رحیمیان که شناگر بود. روزی تماس گرفت و گفت دوستی دارد که علاقمند به نقاشی است، میخواهد او را به من معرفی کند. قبول کردم. روزی که خسرو پیش من آمد، از همان ابتدا منشش به سمت سنتی مرید و مراد و شاگرد و استاد بر میگشت و این منش را همیشه با خود همراه داشت. به من گفت که نقاشی خیلی دوست دارم و فکر کردم بهزاد خان میتواند من را به جای درستی معرفی کند. به این ترتیب کار با هم را شروع کردیم. او در همه جلسات خیلی منظم و با حیا کارش را ادامه میداد و از همان ابتدا مشخص بود که جوهر هنر را با خود همراه دارد.
این نقاش، ادامه داد: او به خاطر زندگی که داشت مجبور بود که کار دیگر و نقاشی را با هم پیش ببرد. اما هنر از یک جا به بعد در اولویت او قرار گرفت. او آدم خاصی بود. کار خاصی را شروع کرد و ادامه داد. او وقتی کار میکرد با شوق کار میکرد. همیشه گوش میکرد و معلوم بود آدمی از جوهر دیگر است و تا آخر عمر این دیگر بودن را حفظ کرد. او همیشه لطف عظیمی داشت؛ حرمت و ادب و آداب را نگه میداشت و در حضورش آدم احساس امنیت میکرد.
به گفته آغداشلو، مرحوم حسنزاده همیشه انبوهی از آثار هنری برای عرضه داشت و شما را شگفت زده میکرد. هرگاه پیش او میرفتم، تماشای آثار بزرگش برای من غنیمت بود. احساس افتخار میکردم، نه به خاطر آموزش دادن به او، چون نیازی به من نداشت؛ احساس افتخار میکردم، چون شاهد رشد او از ابتدا بودم.
وی افزود: یک بار به خودم بالیدم وقتی در موزه بریتانیا، اتاقی را در ورودی موزه که جای مهمی بود را به یک کار او که برای پهلوان تختی ساخته بود اختصاص داده بودند. هیچ چیز جعلی و تصنعی در کار او نبود. در بین هنرمندان ایرانی که در ۴۰ سال گذشته مطرح شدند، جزو ۱۰ نفر اول بود. مهرش برای همه بود و مردم را به تصویر میکشید، من چندان مرگ را باور ندارم و فکر میکنم حداقل مردهها در کنار ما زندهاند یا حداقل یادشان زنده است. آثار هنرمند باعث زنده ماندن یاد اوست و آثار خسرو بسیارند و خوشبختانه بسیارند. خسرو را نمیشد ندید، نه به خاطر بلند بالا بودن؛ اگر روی صندلی نشسته بود هم تفاوتی نمیکرد. حضورش غیر قابل توضیح بود. او راهی را طی کرد که کار همه نبود.
محسن راستانی در ادامه این مراسم گفت: در روزگاری هستیم که تصور میکنم با رفتن آدمهایی مثل خسرو تنهاتر میشویم. وقتی انسانی در قامت خسرو از دنیا میرود، کجا میرود؟! خاطرات ما کجا میرود؟! مرگ عملی قاطع، بیرحم و پیروز است و ذهن ما انباشته از خاطرات است. در مقابل قاطعیت مرگ میخواهم قاطعیت دیگری را معرفی کنم. مرگ حریف خاطرات ما نمیشود.
ویش ادامه داد: اولین بار خسرو را در مغازهای در میدان امام حسین دیدم. آنجا بازار سنتی بود و من همیشه از مغازهای که هندوانه خوبی داشت خرید میکردم و یکبار تصویر قاچ از هندوانه زیبایی را دیدم که از پشت آن تصویر پیکاسو خودنمایی میکرد. فکر کردم این یک تصادف است؛ زیرا در فرهنگ این منطقه جایی نداشت که عکس پیکاسو پشت قاچ هندوانه باشد. اطراف را که نگه کردم، دیدم روی همه اتیکتها که قیمت زده شده، نقاشی شده بود. برایم عجیب بود که در فرهنگ خیابانی آن منطقه، چنین چیزی میدیدم. خط را نگاه کردم و دیدم فرم خط نوشته شده در آن نیز با بقیه مغازهها هم فرق میکند. احساس کردم شوخطبعی و انرژی بزرگی در آن مغازه است؛ سوال داشتم که چه کسی و به چه دلیل این کار را انجام داده است؟!
راستانی، افزود: همینطور که به چهره آدمها نگاه میکردم، جوانی را پشت ترازو دیدم که قد بلند بود و تیپ منحصر به فردی داشت. هندوانه را برداشتم و جلو رفتم و او پرسید خوشت آمد؟! فهمیدم او به مردم نگاه میکند و گویا من اولین کسی بودم که به کارهایش نگاه کردم. پاسخ دادم عجیب و غیر منتظره بود و پرسیدم کارهای خود شماست؟! او تیپ یونیکی داشت و بعد از مقداری مکالمه گفت بله این کارهای من است. از زیر جعبههای میوه کتابی بیرون آورد و عکس ۲ نقاش آمریکایی را به من نشان داد و پرسید آنها را میشناسم؟! متوجه شدم او نقاش معمولی نیست. او کارهای بزرگ دوست داشت. پرسید تو چه کارهای؟! گفتم عکاسم. آن زمان در مجله تصویر با آقای صمدیان کار میکردم. میخواستم متوجه شوم که نقاش اتفاقی است یا خیر؛ بنابراین پرسیدم کارهای دیگر هم داری؟! گفت بله و ادامه داد که آیا از نقاشیهایش عکاسی میکنم؟! فهمیدم آدم تنهایی هم است. قبول کردم و برای عکاسی کارهایش رفتم. کارهایش از آدمهای اطراف زندگی و روزمرگی آنها بود. از کارهایش عکس گرفتم و به مجله تصویر رفتم و به صمد گفتم که او آدم عجیبی است.
وی با بیان اینکه عکسهایش از نقاشیهای او در مجله دنیای تصویر چاپ شد، عنوان کرد: خسرو به من گفت ۴۰ مجله خریدم و به دوستانم دادم. متوجه شدم او چقدر دوست دارد دیده شود و دیده نمیشود. او آدم کف خیابان بود و به وضعیت گالریها اعتراض داشت. از تمام کاغذهایی که برای میوه بود، آگاهانه برای نقاشی استفاده میکرد. بعدها او بسیار مورد توجه قرار گرفت و این برایم خیلی خوشحالکننده بود.
راستانی در بخش پایانی صحبتهایش، گفت: آدمی مثل خسرو با همه محدودیتهایی که در زندگی ما وجود داشت، اینقدر با هنرش نفوذ کرده است. پیکاسو در میوه فروشی همان ضامن به شرط چاقو بود. او آنقدر پیکاسو را دوست داشت که گاهی خوابش را میدید. خسرو تا آخر عمر خود پای عشق و محدودیتهای آن ایستاد.
رزیتا شرفجهان نیز در این مراسم، گفت: ناراحت بودم از اینکه چرا هیچ یک از هنرمندان خانم در این مراسم صحبت نکرد. قطعا دوستان بسیار نزدیک و عزیزتری، چون غزاله رادپی و هنگامه گلستان هستند که شاید شرایط صحبت کردند ندارند. در این وضعیت من تنها به عنوان نمایندهای کوچک از خانمها صحبت میکنم.
وی ادامه داد: هیچ نکته ناگفتهای از شخصیت خسرو حسنزاده باقی نماند که دربارهاش نگفته باشند. همه از صداقت و هنر بیتکلفش گفتند که امروز در هنر ایران نایاب و گرانبهاست. او بدون اینکه بخواهد تظاهر کند، در اجتماع بود و هنرش رنگ و بوی اجتماعی داشت و از همین رو با کارهایش شکاف بین هنرمند تجسمی و مردم را به بهترین شکل کم کرد و در این راه گامهای ارزشمندی برداشت.
شرفجهان، ادامه داد: اکنون شاید کارهای خسرو خیلی عادی به نظر بیاید، اما در دهه ۶۰ و ۷۰ که این روش را آغاز کرد، جز اولینها و شاید اولین نفری بود که پایش را فراتر از بوم و گالریها گذاشت و کارهای تازهای را خلق کرد. در حالی که از فضای سنتی آمده بود، آزادانه در مسیر هنری گام برداشت و ساختارهای بسیاری را تغییر داد و روی تاریخ هنر معاصر ما تاثیر گذاشت. طبق معمول اول غربیها کشفش کردند و هنوز معلوم نیست که خودمان تا چه اندازه به وجوه کارهای او پی بردهایم.
در ادامه این برنامه مهناز پسیخانی با بیان تسلیت از طرف انجمن نقاشان، گفت: درباره خسرو حسنزاده حرف زدن دشوار است. شخصیت ایشان برای ما آموزنده است؛ زیرا در حوزههای مختلف اصول مشترک داشت. به قدری زندگی پرباری داشت که نمیتوان او را تنها یک هنرمند دانست.
نادیا دختر خسرو حسن زاده نیز در پایان این مراسم، بیان کرد: صحبت کردن در این شرایط خیلی دشوار است. از حضور تک تک شما ممنونم؛ چون باعث دلگرمی ما شدید. قطعا پدر هم خیلی خوشحال است.
سیفالله صمدیان، آیدین آغداشلو، علی اتحاد، جمشید بایرامی، محمدرضا فیروزهای، بابک کریمی، محمد فرنود، محمد شیروانی، کاوه کاظمی، ساسان نصیری، بهمن کیارستمی، پویا پارسامقام، علی بختیاری، مریم مجد، محمدرضا یزدی، رضا عابدینی، محمدرضا فیروزهای، ایرج اسکندری، مرتضی احمدوند، کامبیز صبری، هنگامه گلستان و جوزپه پررونه سفیر کشور ایتالیا از جمله چهرههای حاضر در این مراسم بودند.
انتهای پیام/