صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

زندگینامه آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی

۲۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۷:۴۲
کد خبر: ۴۷۱۷۸۴۲
دسته بندی‌: رئیس قوه قضاییه ، عمومی
آیت‌الله موسوى اردبیلى، سحرگاه سیزدهم رجب ۱۳۴۴ ه ق، مقارن با سالروز میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام و برابر با ۸ بهمن ۱۳۰۴ ه ش در شهر اردبیل، در خانواده‌اى روحانى و تهى‌دست متولد شد.

خبرگزاری میزان_ براساس آنچه پایگاه اطلاع‌رسانی آیت الله موسوى اردبیلى عنوان کرده است، ایشان سحرگاه سیزدهم رجب ۱۳۴۴ ه ق، مقارن با سالروز میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام و برابر با ۸ بهمن ۱۳۰۴ ه ش در شهر اردبیل، در خانواده‌اى روحانى و تهى‌دست متولد شد. پدر ایشان روحانى بزرگوار مرحوم سید عبدالرحیم و مادرشان، زنى پارسا مرحومه سیده خدیجه بود که پیش از آن صاحب هشت فرزند دختر شده بودند. ایشان که آخرین و تنها فرزند ذکور خانواده بودند، در سال ۱۳۴۶ ه ق، در دو سالگى مادر خود را در اثر بیمارى حصبه از دست داده و تحت مراقبت خواهرانشان قرار گرفتند. یکى از خاطرات ایشان از دوران کودکى، مربوط به خوابى است که در آن سنین دیده بودند. خود ایشان در این باره مى‌فرمایند: «در کودکى بسیار مشتاق زیارت امام زمان‌علیه السلام بودم و از این رو، تمامى اعمالى را که در کتاب‌ها جهت ملاقات ولى عصرعلیه السلام ذکر شده بود، انجام مى‌دادم و سعى مى‌کردم که حتى مستحبات را نیز ترک نکنم؛ تا اینکه شبى آن حضرت را در خواب دیدم و مانند کودکى که خود را به پدرش مى‌چسباند، دامن ایشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارک آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چیزى به من عطا فرمایند. آن حضرت نیز انگشترى فیروزه‌اى را از انگشت مبارکشان خارج فرموده و در انگشت من کردند. وقتى این خواب را براى پدرم تعریف کردم، به من گفتند که از این پس براى تو هیچ نگرانى ندارم، چون زیر سایه الطاف امام زمان‌علیه السلام خواهى بود.

وضعیت اقتصادى، مذهبى و سیاسى خانواده‌

پدر ایشان که یک روحانى متعصب و به شدت مذهبى و مقید بود، مى‌خواست افراد خانواده را معتقد، عارف و عامل به مذهب تربیت نماید و در این خصوص بسیار اصرار مى‌ورزید. آن روزگار مقارن با ایام سلطنت رضاپهلوى در ایران بود و او به پیروى از اربابان انگلیسى‌اش، هر روز سیاست جدیدى را با زور و تهدید اعمال مى‌نمود. روزى تحت عنوان اتحاد شکل، لباس و کلاه مردم را تغییر مى‌داد و روز دیگر با اعلام کشف حجاب غائله‌اى را بر پا مى‌نمود. زمانى مراسم عزادارى و روضه‌خوانى و مجالس وعظ و خطابه را منع مى‌کرد و زمانى دیگر با ممنوع کردن استفاده از لباس روحانیت، علماء و روحانیون را تحت فشار قرار مى‌داد. در مقابل این اعمال، بعضى از روحانیون خانه نشین شده سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند و جمعى با تغییر وضع و لباس، از سلک روحانیت خارج شده شغل دیگرى اختیار کردند. گروهى دیگر که چندان اندک نیز نبودند، تسلیم نشده مقاومت کردند و با تحمل فشار و سختى‌هاى فراوان، گاه مخفى و گاه علنى به مبارزه برخاستند. مرحوم میرعبدالرحیم از زمره این افراد بود. وى همه مظاهر سلطنت پهلوى را نادرست، خلاف شرع و حرام مى‌دانست. این طرز فکر، همراه با وضعیت سیاسى و اجتماعى آن روز ایران، باعث شده بود که او تحت فشار مضاعف قرار بگیرد، بطورى که گاهى مجبور مى‌شد به مدت چندین ماه در منزل بماند و تنها براى رفع حوائج ضرورى به ناچار با استفاده از تاریکى شب با دلهره و اضطراب از خانه خارج شده و به سرعت به منزل بازگردد. اوضاع آن ایام چنان دهشت زا و خفقان آور بود که به غیر از معدودى از آشنایان و دوستان، کسى جرأت نمى‌کرد به خانه ایشان رفت و آمد نماید. نتیجه قهرى این پیش‌آمدها، فقر وتهى‌دستى روزافزون خانواده بود، به طورى که بسیارى از روز‌ها و شب‌ها را همه افراد خانواده گرسنه و بى‌غذا مى‌گذراندند. در شهریور ۱۳۲۰، با هجوم متفقین به ایران و ورود روس‌ها به آذربایجان و فرار رضاپهلوى از ایران، هر چند که اوضاع اجتماعى ایران آشفته شد، اما مردم از فشار حکومت رهایى یافتند و محدودیتهایى که در مورد روحانیون اعمال مى‌شد، کاهش یافت و در نتیجه تسهیلاتى براى رفت و آمد آزادانه براى این خانواده فراهم گردید.

شروع تحصیل و آغاز طلبگى‌

آیت الله موسوى اردبیلى تحصیلات خود را در اوان کودکى و در سن شش سالگى با ورود به مکتب خانه آغاز کردند و قرآن کریم را فرا گرفته آنگاه کتابهایى، چون رساله عملیه، گلستان، تنبیه الغافلین، نصاب الصبیان، گلزار بهار، ابواب الجنان، مجالس المتقین، تاریخ معجم، درّه نادرى، تاریخ وصاف، حساب فارسى و برخى کتب دیگر را نزد معلمان خود آموختند. در سال ۱۳۱۸ ه ش فراگیرى دروس عربى را آغاز کرده و در سال ۱۳۱۹ ه ش به قصد ادامه تحصیل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علمیه ملاابراهیم در شهرستان اردبیل شدند. در آن زمان در اردبیل سه مدرسه علوم دینى به نامهاى مدرسه میرزا على‌اکبر، مدرسه صالحیه، و مدرسه ملاابراهیم وجود داشت که اولى تبدیل به دبستان و دومى محل استقرار مهاجرین ایرانى قفقاز شده بود و تنها مدرسه ملاابراهیم جهت تحصیل طلبه‌ها باقى مانده بود. در آن ایام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى که این مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود. در چنین شرائط سختى، ایشان طلبگى را آغاز نموده و دروس جامع المقدمات، سیوطى، جامى، مطول، حاشیه ملاعبدالله، شمسیه، معالم و شرایع را تا سال ۱۳۲۲ ه ش درهمان مدرسه به اتمام رساندند. پس از ورود متفقین به ایران، مردم از آزار واذیت دولت رهایى یافتند و در پى آن رغبت جوانان به دروس حوزوى افزایش یافت؛ لذا تعدادى طلبه جوان جهت تحصیل در دروس حوزوى وارد مدرسه ملاابراهیم شدند. ورود این طلاب جوان و نشاط و جدیت آنان باعث گردیدایشانتدریس دروس مقدماتى علوم حوزوى یعنى صرف، نحو و منطق را آغاز نمایند. افزون بر آن در همان زمان به منظور جبران خلأ فرهنگى ناشى از بیست سال دیکتاتورى رضاخانى، اقدام به برپایى مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى در شهرستان اردبیل و مناطق اطراف آن نیز نمودند.

هجرت به قم‌

آیت الله موسوى اردبیلى در رمضان‌المبارک ۱۳۲۲ ه ش تصمیم گرفتند به شهر مقدس قم مهاجرت نموده تحصیلات عالیه را در آن شهر مقدس ادامه دهند و در آخر همان ماه از اردبیل خارج و در نهم شوال وارد شهر مقدس قم شدند و در یکى از حجرات فیضیه رحل اقامت افکندند. مدت اقامت ایشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجامید که در این مدت لمعتین، رسائل، مکاسب، کفایتین، مباحثى از درس خارج اصول و بحثهایى از تفسیر قرآن و فلسفه را فراگرفته همزمان به تدریس معالم، لمعتین و قوانین مشغول شدند.ایشاندر این مدت از محضر اساتید بزرگوارى استفاده برده و کسب دانش نمودند؛ از جمله مقدارى از مکاسب و جلد اول کفایه را نزدآیت‌اللهسید محمّد رضا گلپایگانى، بیع مکاسب و جلد دوم کفایه و شرح هدایه میبدى را نزدآیت‌اللهحاج سید احمد خونسارى، رسائل را نزد آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى و آیت الله سلطانى، منظومه را نزد آیت الله حاج میرزا مهدى مازندرانى و اسفار را نزد آیت الله سید محمد حسین طباطبائى‌قدس سرهم، به تحصیل پرداختند. افزون بر این،ایشان هیچگاه از ترویج معارف دین غفلت نکرده در ایام تبلیغ در مناطق مختلف ایران مجالس وعظ و خطابه تشکیل داده با سخنرانى‌هاى مذهبى خویش، شور و نشاط معنوى به جامعه تزریق مى‌کردند. در آن تاریخ زعامت حوزه علمیه قم بر عهده آیات عظام مرحومین حجت کوه‌کمره‌اى، سید محمد تقى خونسارى و صدرالدین اصفهانى بود و امور مربوط به روحانیت شهر نیز توسط آیت الله فیض، آیت الله کبیر و آیت الله روحانى‌قدس سرهم اداره مى‌شد. بزرگانى، چون آیات عظام امام خمینى، سید محمد رضا گلپایگانى، حاج شیخ محمد على عراقى (اراکى) و سید محمد دامادقدس سرهم جزء شخصیتهاى روحانى طبقه دوم حوزه محسوب مى‌شدند و سطوح عالى دروس حوزوى را تدریس مى‌نمودند. در همان ایام، برخى از فضلاء حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند که براى اعتلاء حوزه علمیه، مرحوم آیت الله بروجردى‌رحمه الله را به قم دعوت کنند. با فعالیت پى‌گیر این علماء، ایشان به قم آمده با شروع تدریس، حوزه علمیه را با نشاطتر، پر بارتر و پر جنب و جوش‌تر ساختند. در آن سال‌ها به واسطه هجوم نیروهاى بیگانه به ایران، وضعیت سیاسى کشور و به تبع آن قم، آشفته بود. از طرف دیگر، به دلیل حضور نیروهاى روسى در آذربایجان که منجر به قطع کمکهاى ارسالى از طرف خانواده‌هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضیقه شدید مالى قرار گرفته بودند. مقارن این ایام، حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى‌رحمه الله در نجف اشرف رحلت فرمودند که فوت ایشان انعکاس عظیمى در جهان تشیع خصوصا در ایران داشت. حکومت وقت ایران با اهمیت دادن به رحلت ایشان، قصد داشت از یک طرف توده‌ای‌ها و مخالفین خود را تضعیف نماید و از طرف دیگر حتى الامکان مقدمات انتقال حوزه علمیه از نجف به قم را فراهم نماید تا شاید بتواند با استفاده از وجهه روحانیت، ثبات سیاسى کشور را تضمین نماید. در راستاى همین اهداف، محمدرضا پهلوى تلگراف تسلیت رحلت مرحوم آیت الله اصفهانى رحمه الله را خطاب به آیت الله بروجردى‌رحمه الله ارسال کرد که این عمل نشان از قدرت روز افزون حوزه علمیه در آن روزگار داشت؛ هر چند بعد‌ها رژیم پهلوى متوجه خطرات ناشى از چنین اشتباهاتى شد و تمامى توان خودرا به کار گرفت ولى هرگز نتوانست مانع محبوبیت و اقتدار روز افزون روحانیت و حوزه‌هاى علمیه شود. با توجه به شخصیت بارز علمى مرحومآیت‌اللهبروجردى رحمه الله از یک سو و سیاست بى‌طرفى حکومت وقت از سوى دیگر، تلاش و کوشش فضلاء حوزه براى تثبیت و تعمیق حوزه علمیه قم موثر افتاد و علماء و روحانیون از هر طرف به قم رو آوردند و جنب و جوش فراوانى در حوزه آغاز شد. در همان ایام حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ کرده محیط علمى آرامى به شمار مى‌رفت. آیت الله موسوى اردبیلى که آن روز‌ها سخت تشنه تحصیل بودند و محیطى آرام و مناسب را براى تحصیل و تدریس جستجو مى‌کردند، نجف را براى این منظور مناسب‌تر تشخیص داده عزم سفر به آن دیار نمودند.
 

مهاجرت به نجف اشرف‌

آیت الله موسوى اردبیلى به اتفاق سه نفر از فضلاى حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند به نجف‌اشرف مهاجرت نمایند. با انصراف دو نفر از همراهان، ایشان با نفر سوم یعنى مرحوم شیخ ابوالفضل حلالزاده اردبیلى در ۱۶ آبان ۱۳۲۴ ه ش برابر با اول ذى‌الحجه ۱۳۶۴ ه ق، از قم حرکت کردند. به دلیل اینکه در آن زمان امکان مسافرت قانونى به عراق وجود نداشت و یا بسیار مشکل بود، به ناچار به شکل مخفیانه توسط یک بَلَم از طریق خرمشهر واروندرود وارد شهر بصره در عراق شده با تحمل مشقات و سختیهاى فراوان که شرح آن بسیار طولانى و در عین حال شنیدنى است، از شهرهاى بصره، عباسیه و دیوانیه عبور کرده با عنایت و لطف الهى که مشکلات را بر آن‌ها هموار مى‌کرد، موفق شدند عصر روز هفتم ذى‌الحجه همان سال وارد مدرسه سید در نجف‌اشرف شوند. ورود آن‌ها به نجف اشرف مقارن با شب عرفه بود، لذا دو همسفر پس از انجام مقدمات مستحبّه، طبق سنت دیرین در حوزه علمیه نجف اشرف، همان شب عازم کربلا شده و دو روز بعد به نجف‌اشرف مراجعت و فراگیرى دروس حوزوى را آغاز نمودند. ایشان دوران اقامت خویش در نجف‌اشرف را بهترین ایام تحصیل خود مى‌دانند که محیطى امن و آرام براى طلاب حاصل شده بود و محصلین غیر از تحصیل و تدریس و تحقیق، فعالیت دیگرى نداشتند. ایشان نیز با شور و شوق زائد الوصفى، در دروس اساتید بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده ضمن خوشه چینى از خرمن آن بزرگان، با علاقه مفرطى به تحقیق و تفحص پیرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتید را نیز به رشته تحریر درآوردند.

فعالیت علمى در نجف‌

آیت الله موسوى اردبیلى در مدت اقامت در نجف اشرف، در اصول فقه مباحث قطع و ظن، برائت و اشتغال و پاره‌اى از مباحث الفاظ و در فقه، اعداد صلاة و اوقات، قبله و لباس مصلى و مکان مصلى و خلل صلوة و شروط تا آخر مکاسب را نزد مرحومآیت‌اللهخوئى، بحث طهارة را تا آخر وضو نزد مرحومآیت‌اللهحکیم، مبحث اجتهاد و تقلید را نزد مرحومآیت‌اللهسید عبدالهادى شیرازى، اول کتاب بیع را نزد مرحومآیت‌اللهمیلانى، بیع صبى را نزد مرحومآیت‌اللهشیخ محمد کاظم شیرازى، مقدارى از عروة را نزد مرحومآیت‌اللهشیخ محمد کاظم آل‌یاسین و در فلسفه از اول طبیعیات تا آخر منظومه را نزد مرحوم صدراى بادکوبى تحصیل نموده همزمان دروس آیات عظام خوئى، میلانى و حکیم را نیز تقریر نمودند. مدت اقامت معظم‌له در نجف اشرف هر چند نستبا کوتاه بود و تنها قریب دو سال و اندى به طول انجامید، اما همین مدت کوتاه به دلیل اینکه اساتید آن روزگار حوزه نجف از اعاظم فقه و اصول قرون اخیر شیعه بوده‌اند، از نظر علمى براى ایشان بسیار پرثمر و ارزشمند بوده و دقت‌ها و موشکافیهاى آن بزرگان در حوزه‌هاى فقه، اصول و فلسفه، تاثیرات شگرفى در شخصیت علمىایشانگذاشت. مناسب است سخنى را ازآیت‌اللهخوئى‌رحمه الله در مورد حضور ایشان در نجف‌اشرف نقل کنیم. ایشان از حضور کوتاه مدت سه طلبه که از قم به نجف‌اشرف رفته و پس از مدت کوتاهى بازگشته بودند ابراز تأسف نموده و فرمودند: «اى کاش این‌ها در نجف مانده و به قم باز نمى‌گشتند». یکى از این سه تن، آیت الله موسوى اردبیلى بود.

بازگشت به ایران‌

در آن تاریخ از نظر سیاسى جو عراق به تدریج ناآرام و متشنج مى‌شد. مردم بر ضد هیئت حاکمه که دست نشانده انگلستان بود، شورش نموده خواهان سقوط آن بودند. شورش و آشوب اوج گرفت و در بغداد، نجف و بعضى شهرهاى دیگر به خونریزى انجامید. در نتیجه دولت صالح جابر سقوط کرد و مرحوم سید محمد صدر تشکیل دولت داد. پس از چند صباحى دولت مرحوم صدر نیز سقوط کرد ونورى سعید که یکى دیگر از مهره‌هاى اجانب بود نخست وزیر شد. در این احوال نامه‌اى که حاکى از بیمارى شدید پدرایشانبود، به دست ایشان رسید و ایشان را پریشان حال ساخت. اوضاع نابسامان عراق و نگرانى ناشى از بیمارى پدر موجب گردید معظم له، علیرغم میل باطنى ناچار به ترک عراق و عزیمت به ایران شوند. حضرتآیت‌اللهموسوى اردبیلى پس از باگشت از عراق، در سال ۱۳۲۷ ه ش وارد قم شده در مدرسه فیضیه اقامت گزیدند. ایشان هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند و با همین انگیزه، از به همراه آوردن وسایل و اثاثیه موجودشان در نجف‌اشرف، خوددارى کرده بودند. ولى تقدیر بر خلاف این بود و دیگر امکان مسافرت مجدد جهت تحصیل در عراق براى ایشان فراهم نشد. هنگامى که به قم رسیدند، با دریافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و کیفیت و کمیت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همین مدت در جلسات درس خارج فقه مرحومآیت‌اللهبروجردى، فقه و اصول مرحوم آیت الله داماد و فلسفه مرحوم علامه طباطبایى (منظومه) حاضر شدند، تا اینکه در ماه رجب به اردبیل رفته با پدر بزرگوارشان دیدار کردند. پدر ایشان مایل بود بقیه عمر خود را در نجف یا قم اقامت نماید و، چون رفتن به نجف با خانواده ممکن نبود، به اتفاق به قم رفته منزل کوچک و محقرى تهیه کردند و در آنجا مشغول تدریس و تحصیل شدند. ادامه اقامت در قم براى پدرایشانبه دلیل شرائط سخت زندگى مقدور نشد؛ لذا به اردبیل بازگشته و در سال ۱۳۳۰ ه ش به رحمت خدا پیوست.

اشتغالات و حوادث مدت اقامت در قم‌

۱- ادامه تحصیل‌

چنانکه بیان شد مهمترین اشتغالایشاندر قم، ادامه تحصیل و تحقیق بود و علاوه بر حضور مستمر در دروس اساتید بزرگوار آن روزگار حوزه یعنى آیات عظام مرحومین بروجردى، سید محمد داماد و علامه طباطبائى، در دروس دیگرى مانند درس اخلاق حضرت امام خمینیرحمه الله و دروس فقه خصوصى مرحومآیت‌اللهگلپایگانى و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى و مرحومآیت‌اللهحاج سید احمد خونسارى شرکت مى‌کردند.

۲- ادامه تدریس‌

از سنتهاى دیرپا و بسیار خوب حوزه‌هاى علمیه که تاثیرى ماندگار و شگرف در پرورش روح علمى و تربیتى طلاب دارد، اشتغال به تدریس در کنار تحصیل است. به پیروى از این سنت حسنه، از اشتغالات اساسى ایشان در مدت اقامت در قم، تدریس رسائل، مکاسب، کفایه و منظومه به طلاب خوش‌فهم و کوشا بود که اغلب این جلسات به صورت عمومى برگزار مى‌شد. علاوه بر آن تعدادى درس خصوصى خارج فقه و اصول نیز براى برخى مشتاقان و علاقمندان توسط ایشان ارائه مى‌گشت.

۳- فعالیت قرآنى‌

یکى دیگر از فعالیت‌هاى حضرتآیت‌اللهموسوى اردبیلى در مدت اقامت در قم، فعالیت‌هاى قرآنى و بحث تفسیر قرآن بود که دو روز در هفته با حضور برخى از فضلاء حوزه برگزار مى‌شد. این جلسه در تمام مدت اقامت ایشان در قم به طور منظم و مستمر ادامه داشت و پس از مهاجرتایشاناز قم نیز، جلسه مزبور توسط سایر اعضا ادامه یافت و تا به امروز (سال ۱۳۷۹ ه خ ش) ادامه دارد.ایشانجلسات قرآنى را در مدت اقامت خویش در اردبیل و تهران ادامه داد و اکنون نیز یکى از فعالیت‌هاى اصلى ایشان، قرآن پژوهى و پرداختن به علوم قرآن و تفسیر آن مى‌باشد که حاصل این مطالعات، گاهى به صورت مقاله در نشریات مختلف منتشر مى‌شود

۴- انتشار مجله‌

در مدت حضور در قم، توسط ایشان و عده‌اى از فضلاء و روحانیون حوزه علمیه، براى نخستین بار مجله‌اى به نام مکتب اسلام در قم منتشر شد که با استقبال کم‌نظیرى روبرو گردید.ایشانکه از بانیان این مجله بودند، مقالاتى در آن به رشته تحریر درآوردند که از آن جمله مى‌توان به سلسله بحثهاى «دین از نظر قرآن» و مقالاتى مانند «قرآن یا آفتابى که غروب ندارد» و «طوفان نوح» اشاره کرد. همکارى ایشان با این مجله فقط تا ۹ شماره ادامه یافت و پس از مهاجرت از قم، همکارى خویش را با مجله قطع نمودند.

۵- سفرهاى تبلیغى‌

از وظایف اصلى روحانیت، ترویج و تبلیغ دین و احکام الهى در جهان است. علیرغم فشار‌ها و تضییقاتى که حکومت وقت براى روحانیون بخصوص روحانیانى که دغدغه سیاست نیز داشتند اعمال مى‌کرد،ایشانپرداختن به امور تبلیغى را از اشتغالات اساسى خویش به شمار مى‌آوردند و از این رو در ایام تعطیلى دروس حوزوى، ایشان جهت تبلیغ به نقاط مختلف کشور سفر مى‌کردند. هنوز هم در شهرهاى ارومیه، مشهد، بندر انزلى، درگز، همدان، اردبیل، بابل، بهشهر و ... مؤمنانى خاطره شیرین سخنرانیهاى پرشور و پرجذبه ایشان را به خاطر دارند.

۶- فعالیت سیاسى‌

بدون تردید اسلام به سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها توجّه نموده است و از همین رو دخالت در امور سیاسى و حساسیت نسبت به وضع اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى مسلمانان، از وظایف اصلى روحانیت محسوب مى‌گردد. روحانیت داراى دغدغه سیاسى از همان ابتدا با دخالت در مسائلى که سرنوشت مسلمانان و آینده آنان با آن بستگى داشت، تلاش کرده است این وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد. از جمله این حوادث، داستان کنگره جهانى پیمان صلح در زمان نخست‌وزیرى دکتر مصدق بود که ابتدا گروه زیادى از شخصیتهاى دینى و سیاسى ایران پیام آن را تأیید و امضاء کردند، اما پس آن که معلوم شد سرنخ ماجرا در دست کمونیست‌ها است، بسیارى از آن افراد تأیید خود را پس گرفتند ولى برخى دیگر از جمله سید على‌اکبر برقعى و شیخ محمدباقر کمره‌اى، بر عقیده خود اصرار ورزیده و به محل کنگره در وین نیز رفتند. هنگام بازگشت برقعى، گروههاى متمایل به مارکسیسم، مراسم استقبال برگزار کردند. طلاب قم به مخالفت برخاستند و در نتیجه درگیرى پیش آمد و در مقابل شهربانى تیراندازى شد که منجر به کشته شدن یک نفر و مجروح شدن عده‌اى دیگر کردید. اعتراضات و درگیری‌ها به مدت دو روز ادامه داشت. دربار شاه و برخى گروههاى دیگر نیز، هر کدام با اهداف و انگیزه‌هاى خاص خود، قضیه را پیگیرى مى‌کردند. دکتر مصدق براى بررسى و آرام کردن اوضاع، آقاى ملک‌اسماعیلى را به عنوان نماینده خود خدمتآیت‌اللهبروجردیرحمه الله فرستاد. آیت الله موسوى اردبیلى که در این جریان یکى از دست‌اندرکاران و گردانندگان مبارزه طلاب بودند، از جانبآیت‌اللهبروجردی رحمه الله با ملک‌اسماعیلى دیدار کردند و آنگاه در صحن مطهر حضرت معصومه‌علیهما السلام براى مردم سخنرانى کرده و پیام حضرتآیت‌اللهبروجردیرحمه الله را به مردم ابلاغ نمودند.
 

مراجعت به اردبیل‌
کثرت فعالیت‌هاى علمى، تبلیغى، فرهنگى و سیاسى باعث گردید که در ماه رمضان سال ۸۳۳۱ ه خ ش، ضعف و بیمارى بر ایشان غلبه یابد که پس از مراجعات مکرر به پزشکان، تغیر محل سکونت و کاستن از فشار کار بهایشانتوصیه گردید و در پى آن ناگزیر در سال ۱۳۳۹ ه خ ش به منظور گذراندن ایام تعطیلات تابستانى قم را به قصد اردبیل ترک فرمودند. پس از ورود به اردبیل، در تابستان همان سال در مسجد مرحوم حاج میر صالح، مجالس وعظ و تبلیغ تشکیل داده و نسبت به تجدید بنا و تعمیر مدرسه ملاابراهیم که در جوار این مسجد قرار داشت، اقدام کردند. با تمام شدن فصل تابستان، علیرغم میل شدید باطنىایشانجهت بازگشت به قم، اصرار علماء و مردم اردبیل باعث شد که ایشان تا پایان همان سال به طور موقت در اردبیل بمانند، ولى نیمه‌کاره ماندن بسیارى از کارهایى که توسط ایشان آغاز شده بود، باعث شد که این اقامت موقت به درازا انجامیده تا سال ۱۳۴۷ ه خ ش ادامه یابد. به جهت طولانى شدن مدت اقامت ایشان در اردبیل، مناسب است شمه‌اى از فعالیت‌هاى این دوره زمانى را بیان نماییم.

فعالیت در اردبیل‌

۱- فعالیت‌هاى علمى‌

با اقامت حضرتآیت‌اللهموسوى اردبیلى در اردبیل، جمعى از فضلاء و طلاب اردبیل که در قم مشغول تحصیل بودند، به اردبیل بازگشتند و نزدایشانبه فراگیرى سطوح عالى رسائل، مکاسب و کفایه پرداختند و پس از مدتى، ایشان تدریس خارج اصول و خارج فقه مکاسب و عروة را آغاز نمودند.
علاوه بر تدریس، اداره حوزه علمیه، تجدید بنا یا تعمیر ساختمانهاى مدارس، تأمین کمک خرجى طلبه‌ها به شکل شهریه و مساعده و اعزام برخى از آنان جهت تبلیغ به روستا‌ها و شهر‌ها و رسیدگى به گرفتاریهاى آنان تا حد امکان، بر عهده ایشان بود.

۲- تبلیغ‌

کارهاى تبلیغى ایشان در این مدت هیچگاه تعطیل نشد و به شکل سخنرانى در منابر و تفسیر قرآن پس از نماز مغرب و عشاء و تشکیل جلسات هفتگى در منازل اشخاص، ادامه داشت.

۳- فعالیت اقتصادى‌

امام موسى صدر، که از دوستان دیرین و دوران طلبگى حضرتآیت‌اللهموسوى اردبیلى بود، در جنوب لبنان اقدام به تأسیس سازمانى جهت مبارزه با فقر و کمک به محرومین کرده بود. ایشان نیز با الهام از این کار، تصمیم به احداث کارخانه‌اى در شهرستان محروم اردبیل جهت مبارزه با فقر و کمک به فقرا گرفتند. پس از بررسى و تحقیق، اشخاصى جهت جمع‌آورى انفاقات و صدقات مستحبّه تعیین شدند و مقرر شد مرکزى جهت آموزش صنایع دستى به تهى‌دستان و فروش محصول کار آنان به بازار و تخصیص درآمد حاصله به خودشان ایجاد شود.
آغاز کار از جوراب بافى و تریکو بافى بود که ساختمانى جهت آن ایجاد گردید و خانواده‌هایى تحت پوشش قرار گرفتند. این مرکز در حال توسعه بود که رژیم شاه حساس شد و تصمیم گرفت که مانع این کار شود. رئیس وقت ساواک اردبیل گفته بود: «ما مى‌خواهیم این آخوند‌ها را تحت کنترل درآوریم بلکه حذف کنیم، حال این‌ها به فکر افتاده‌اند کارى کنند که اگر بخواهیم با آنان برخورد کنیم، ناچار شویم با چند صد یا چند هزار نفر درگیر شویم. زحمتهاى فراوانى کشیده شده تا این‌ها از متن زندگى مردم کنار گذاشته شوند و اگر این کار‌ها قوت بگیرد، این‌ها مجددا به متن زندگى مردم بازمى‌گردند. به هر قیمتى که شده باید جلوى این کار گرفته شود».

به همین دلیل درست همان روزى که جهت بازدید مردم از مؤسسه و آشنایى با اهداف آن و کمک به توسعه و گسترش آن تعیین شده بود، مأمورین ساواک به مؤسسه هجوم آورده و آن را بستند. حضرت آیت‌الله العظمى موسوى اردبیلى نیز در خانه توقیف شدند و ساواک تهدید کرد که اشخاصى را که به این مؤسسه کمک کنند، دستگیر کرده و مورد آزار و اذیت قرار خواهد داد و بدین ترتیب مانع از فعالیت این مرکز شد.

۴- فعالیت‌هاى سیاسى‌

افکار سیاسىایشانریشه در دوران صباوت و تربیت خانوادگى ایشان داشت. نگرش و دیدگاه سیاسى معظم له، عمدتا در صحبتها، سخنرانی‌ها و تبلیغ‌ها خود را نشان مى‌داد که از جمله آن‌ها مى‌توان به هفت سال سخنرانیهاى پرشور تبلیغى در شهرستان ارومیه اشاره کرد. از تاریخ ۱۳۳۹ ه خ ش که ایشان در اردبیل ساکن شدند، مبارزات سیاسى جزء لاینفک فعالیت‌هاىایشانشد و به همین سبب دائما از جانب دستگاه، تحت تعقیب قرار مى‌گرفتند.

رژیم پهلوى نسبت به همه فعالیت‌هاى ایشان مانند منبر، تبلیغ، سخنرانى، تدریس، رفت و آمد معمولى، مهمانی‌ها و نامه‌ها، حساس بود و آن‌ها را کنترل مى‌کرد. حتى وقتى که مدرسه مى‌ساختند و یا براى محرومین فعالیت مى‌کردند، نه تنها خود ایشان مورد تعقیب قرار مى‌گرفتند بلکه طلبه‌هایى که در مدرسه زیر نظر ایشان تحصیل مى‌کردند نیز، از جلب و تبعید و شکنجه در امان نبودند.
یکى از موارد درگیرى علنى ایشان با رژیم، در جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاههاى تبلیغى رژیم، از اسرائیل طرفدارى مى‌کردند و به نفع اسرائیل و علیه اعراب خبر منتشر مى‌نمودند. ایشان در منبر شدیدا به نفع اعراب و مسلمین موضع گیرى کردند که در پى آن رژیم تصمیم گرفت که ایشان را دستگیر نموده به تبریز تبعید کند. در پى این حادثه علماء و ائمه جماعت اردبیل متحد شدند و همه به مسجد ایشان رفته و اعلام کردند که اگر رژیم به دستگیرى و تبعیدایشاناقدام نماید، تمامى مساجد را تعطیل کرده و از شهر خارج خواهند شد. رژیم پهلوى که با مقاومت روحانیون مواجه شد و از عواقب کار نگران بود، از دستگیرى ایشان منصرف گردید. مورد دیگر شایان ذکر در جریان تصویب کاپیتولاسیون بود کهایشانبه آگاه سازى پرداخته و در نتیجه مردم به نشانه اعتراض تصمیم به تعطیل کردن بازار گرفتند ولى عوامل رژیم دست به کار شده و با تهدید مانع از تعطیلى بازار شده و ایشان را تحت تعقیب قرار دادند. این آزار و اذیت‌ها به حدى بود که ایشان به ناچار تصمیم گرفتند اردبیل را ترک گفته و به محل دیگرى مهاجرت نمایند.

۵- تالیف کتاب جمال ابهى‌

همه این عوامل باعث شده بود که مبلغین بهائى، خصوصا در فصل تابستان که هواى شهرستان اردبیل بسیار مطلوب است، رفت‌وآمد زیادى به آن شهر داشته باشند. بیشتر مخاطبان این مبلغین، جوانان و دانش‌آموزان بودند و برخى از آنان که به این محافل رفت و آمد مى‌کردند، با مراجعه به حضرت آیت‌الله العظمى موسوى اردبیلى، مطالبى را که شنیده بودند به ایشان بازگو مى‌کردند و خواهان پاسخ مناسب بودند. راهنمایى ایشان این بود که سخنان و دلایل آنان را بشنوند ولى پاسخ نگویند بلکه پاسخ را به وقت دیگرى موکول نمایند. آنان نیز مطالب فراوانى را یادداشت کرده و پاسخ مناسب را از ایشان دریافت مى‌کردند. براى اینکه مطالب مورد استناد جهت تنظیم پاسخها، دقیق و اصیل باشد، چاره‌اى جز مراجعه به منابع اصلى خود بهائیت نبود و این امر با توجه به اینکه بهائیان کتابخانه‌اى در اردبیل داشتند، توسط فردى به نام انصارى که خود از زمره بهائیان بود، میسر گردید. مجموع این پرسش و پاسخ‌ها و یادداشتهاى مفصل در مورد بهائیت، در نهایت منجر به تألیف کتابى به نام «جمال‌ابهى» توسطایشانگردید که ده هزار نسخه از آن چاپ و منتشر گردید و اینک نایاب است. مرحوم امام موسى صدر این کتاب را دیده و دستور ترجمه آن را به زبان عربى داده بود ولى فرصت انجام آن را نیافت.

مهاجرت از اردبیل به تهران‌

گسترش فعالیت‌هاى سیاسىایشاندر اردبیل، باعث شده بود که کنترل و نظارت دستگاههاى امنیتى رژیم بسیار شدید شود تا جایى که بر اثر هجوم مکرر مأموران ساواک به منزل ایشان، هرگونه آسایش و امنیت حتّى در منزل نیز از معظم‌له سلب گردید. در نتیجه ایشان ناچار گردیدند نظر مشورتى حضرت امامرحمه الله را در مورد مهاجرت از اردبیل جویا شوند. امام نیز در پاسخ فرمودند: «ما صلاح نمى‌دانیم که آقایان شهر‌ها را ترک کنند و به تهران یا قم بروند، ولى گویا وضع شما به گونه‌اى است که ناچارید مسافرت کنید. در عین حال خودتان بهتر مى‌دانید و مى‌توانید تصمیم مناسبترى بگیرید». پس از دریافت نظر امام که اتخاذ تصمیم مناسب را به شخص ایشان واگذار نموده بودند،ایشانتصمیم گرفتند که از اردبیل هجرت کنند، اما ضرورى بود که جهت گمراه کردن مأموران ساواک و رفع مزاحمتهاى احتمالى، زمینه مناسبى براى این کار فراهم شود.

در سال ۱۳۴۷ ه خ ش که زلزله منطقه وسیعى از اطراف مشهد را تخریب کرد، حکومت وقت تصمیم گرفت ظاهر مردمى به خود گرفته و کمک مردم را به نام خود جمع آورى کرده و به دست آسیب دیدگان برساند؛ لذا با صدور اعلامیه‌ها و بیانیه‌هاى مکرر و برپا کردن چادر‌ها در میادین شهر‌ها مردم را به کمک فراخواند. ولى هر چه بیشتر سعى کردند کمتر به نتیجه رسیدند. در جهت مقابل، روحانیون و علماء شهرستان‌ها مستقلًا به جمع‌آورى کمکهاى مردمى مبادرت ورزیدند و در همین راستا،ایشاننیز در اردبیل با همراهى برخى دوستان، با صدور اطلاعیه مردم را در مسجد جمع نموده و به جمع‌آورى اعانه پرداختند. با توجه به اقامت مرحومآیت‌اللهمیلانى در مشهد، قرار شد کمکهاى جمع‌آورى شده جهت مصرف در مناطق زلزله زده خدمت ایشان ارسال شود. این واقعه زمینه مناسبى فراهم ساخت که حضرت آیت الله موسوى اردبیلى به عنوان مسئول کمک‌رسانى و همچنین به بهانه چاپ کتاب جمال ابهى، بدون اینکه کسى را از قصد خود مبنى بر عدم مراجعت به اردبیل مطلع سازند، به سمت تهران حرکت کنند.

اقامت و فعالیت در تهران‌

آیت الله موسوى اردبیلى در تابستان ۱۳۴۷ ه خ ش وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه نماز جماعت توسط ایشان در مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام واقع در خیابان نصرت فراهم شد و علیرغم مخالفت شدید دوستان و همشهریان با اقامت ایشان در تهران، پس از تهیه مسکن، خانواده ایشان نیز از اردبیل به تهران مهاجرت کردند. پس از اقامت در تهران، گذشته از اقامه نماز جماعت و ایراد سخنرانى در مسجد نصرت تدریس خارج فقه (کتاب خمس) و جلد اول اسفار را براى برخى طلاب جوان و مستعد، آغاز نمودند وعلاوه بر آن، حلقه بحث فلسفى را نیز با برخى از دوستان همفکر خویش تشکیل دادند و پس از چند صباحى با همکارى و همفکرى بعضى از دوستان دیگر مانند شهید آیت الله بهشتى، شهید آیت الله مطهرى، شهید حجه‌الاسلام مفتح و برخى دیگر، تحقیق در علوم قرآن را به صورتى جدى آغاز نمودند. پژوهش عمیق در علوم قرآن نیازمند مکان مناسب و نیز کتابخانه‌اى غنى بود. براى این منظور محلى در جوار مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام تهیه شد و در آنجا، کتابخانه‌اى اختصاصى جهت استفاده تحقیقاتى تاسیس گردید. علاوه بر آن، جلسات تفسیر قرآن پس از اقامه نماز مغرب و عشاء، به طور مرتب در مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام توسطایشانبرگزار مى‌شد. با توجه به تفکرات الحادى که در آن زمان در ایران شایع و رایج بود، ضرورت تأسیس مرکزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، کلاسهاى تبیین و بررسى معارف دینى و مسائل عقیدتى و فرهنگى، روز به روز بیشتر احساس مى‌شد. به همین منظور، مسجد و کانون توحید توسط ایشان در خیابان پرچم احداث گردید که کلاسهاى متعددى توسط سخنرانان و متفکران مذهبى ایران در آنجا برگزار شد. بعلاوه، در راستاى همین اهداف، مدارس راهنمایى و دبیرستان مفید را نیز در تهران احداث فرمودند که هنوز هم تمام این مراکز به فعالیت خود ادامه مى‌دهند. همه این مراکز تحت پوشش موسسه‌اى به نام موسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داشت که شرح آن در قسمت بعد خواهد آمد. این فعالیت‌ها تا ۱۳۵۷ ه خ ش ادامه داشت. در این سال مبارزات ملت مسلمان ایران شکل حادترى به خود گرفت. آیت الله موسوى اردبیلى که یکى از نزدیکان حضرت امام و از ارکان انقلاب اسلامى محسوب مى‌شد، در تمامى صحنه‌هاى سیاسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ایفا نمودند که بیان آن‌ها در این مختصر میسور نیست و از رور ما به اجمال تنها فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى ایشان در این دوره زمانى را متذکر مى‌گردیم.

۱- فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى‌

تدریس خارج فقه و اصول، تدریس جلد اول منظومه براى طلاب و روحانیان، تدریس کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، سلسله بحثهاى تکامل، فلسفه تاریخ، و دیگر مباحث مهم فلسفى ضرورى براى دانشجویان، برگزارى جلسات تفسیر براى نمازگزارانى که به مسجد مى‌آمدند، بحث و گفتگو پیرامون مبانى فلسفى و تحقیق در مسائل علوم قرآنى با گروههاى مختلف از متفکران، از جمله اشتغالات علمى و فرهنگى ایشان در مدت اقامت در تهران بود. دامنه این فعالیت‌ها به حدى گسترش یافت که حساسیت رژیم را برانگیخت و در نهایت با یورش ماموران ساواک به مرکز تحقیقات، کلیه وسایل و دستگاههاى آنجا به یغما رفت و کتابخانه نیز تاراج شد به گونه‌اى که فیش‌ها و یادداشتهاى محققین شاغل در مؤسسه را غارت نموده و مرکز را به تعطیلى کشاندند.

۲- تأسیس مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام‌

در سال ۱۳۴۸ ه خ ش جهت منسجم کردن اقدامات فرهنگى،ایشانبه همراه تنى چند از دوستان، مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام را تأسیس کردند که به لطف خداوند از بدو تأسیس تا کنون، منشاء خدمات زیادى شده است به گونه‌اى که ۳ باب مسجد، یک مرکز فرهنگى، ۴ مدرسه راهنمائى و دبیرستان و دانشگاه، تا کنون توسط این موسسه تأسیس شده و در حال فعالیت هستند. در دهه اول انقلاب، یعنى از سال ۷۵۳۱ تا سال ۱۳۶۸ ه خ ش، به دلیل شرائط خاص کشور، تحولى در زندگىایشانپیش آمد به گونه‌اى که ناچار شدند اوقات فعالیت خود را به دو بخش مستقل و جدا از هم تقسیم نمایند؛ بخش اول آن را اشتغالات علمى و فرهنگى و بخش دوم آن را مسائل سیاسى، حکومتى و اجرائى تشکیل مى‌داد. چنانکه گفتیم در این نوشتار، تنها به بخش اول مى‌پردازیم چرا که بخش دوم نیازمند بحث مفصلى است که از حوصله این مختصر خارج است و فرصت دیگرى را مى‌طلبد.

فعالیت‌هاى علمى و فرهنگى در دهه اول انقلاب‌

در طى یازده سال اول انقلاب، اشتغالات علمى و فرهنگىایشانروند و وضع دیگرى پیدا کرد. از جمله اشتغالات جدید ایشان، تدوین قوانین کیفرى، جزائى و حقوقى دادگسترى و انطباق آن‌ها با موازین شرع و فقه اسلامى بود. با توجه به اینکه پاره‌اى از قوانین موضوعه قبل از انقلاب به ویژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانین اروپائى بود، چنین کار گسترده و وسیعى نیازمند صرف وقت فراوانى بود. براى این منظور کمیسیونى از فقهاء و حقوق‌دانان تشکیل شد و با همکارى دوستان متفکر و اندیشمند، این مهم به انجام رسید و در نهایت قوانین جدید به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظیم و ارائه گردید. بدیهى است این امر حسب ضرورت و به منظور تدوین قوانین و مقررات منطبق با شرع صورت گرفت و این هرگز بدان معنى نیست که آن قانون از جامعیت و کمال برخوردار بوده و فاقد هرگونه نقصانى است بلکه ممکن است نیازمند بازنگرى مجدد باشد. از طرف دیگر گاهى مسائلى در محاکم پیش مى‌آمد که در قوانین مدونه پیش‌بینى نشده بود و قاضى نیز نمى‌توانست.

حکم مسئله را از قوانین موجود استخراج نماید. وانگهى اصل ۱۶۷ قانون اساسى، قاضى را موظف نموده است که کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیافت، با استناد به منابع معتبر اسلامى یا فتاوى معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و بدیهى است تمامى قضات به آسانى از عهده این مهم بر نمى‌آیند، خصوصا در مسائل مستحدثه و نوپیدا که در متون و منابع معتبر فقهى نیز حکم روشنى پیرامون آن‌ها وجود ندارد. در چنین مواردى راهنمائى و استخراج احکام شرعى مسائل مستحدثه قضائى، از دیگر اشتغالات مهم ایشان بود. یکى دیگر از مشکلات قوه قضائیه، جایگزینى قضات بازنشسته و تصفیه شده با قضات جدید بود که غالبا آشنایى زیادى با کارهاى ادارى نداشتند. با توجه به اینکه شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام، رسیدن به درجه اجتهاد در مبانى فقهى است، ضرورى بود که از فضلاء اهل علم و طلاب حوزه براى قضاوت استفاده شود، ولى با توجه به اینکه در حوزه علمیة قم و نجف، آقایان مدرسین بیشتر کتابهاى عبادات مانند کتاب صلاة و کتاب صوم را تدریس مى‌نمودند و تدریس کتاب‌هاى قضا، حدود، دیات و قصاص، در حوزه‌ها چندان معمول نبود، کسانى که متعهد بودند در قوه قضائیه کار بکنند، اکثرا با مسائل قضا آشنا نبودند. از طرف دیگر آنچه در کتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه این عوامل دست به دست هم داده و مشکلات حادى را براى قوه قضائیه به بار آورده بودند. براى حل این دو مشکل به طور همزمان،ایشانتدریس یک دوره خارج کتاب قضا را براى قضات آغاز کردند و همزمان، کتاب فقه‌القضا را به رشته تحریر در آوردند و در آن مسائل جدیدى را که در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پیدایش آن‌ها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احکام شرعى آن‌ها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند. فعالیت علمى دیگر ایشان، بحث و بررسى علمى و فقهى، پیرامون مسائل مهم اقتصادى از قبیل امور بانکى و پولى، معاملات جارى کشور، نظام اقتصادى حاکم بر آن و ... بود که به شدت مورد نیاز جمهورى نوپاى اسلامى بود و قبل از آن هیچ کار گسترده اجرائى در زمینه آن انجام نگرفته بود. در این مسیر مطالعات گسترده‌اى در خصوص نظام اقتصاد آزاد و اقتصاد سوسیالیستى و مقایسه آن‌ها با نظام اقتصاد اسلامى توسط معظم‌له صورت گرفت و نتایج آن‌ها مکتوب شده است.

هجرت مجدد به قم‌

چهار دهم خرداد ۱۳۶۸ ه خ ش حضرت امام خمینیرحمه الله رحلت فرمودند. پس از این حادثه، حضرتآیت‌اللهموسوى اردبیلى که در دوران حیات حضرت امام رحمه‌الله بار‌ها تقاضاى کناره‌گیرى از مسئولیت‌ها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ایشان نموده و پاسخ منفى شنیده بودند، در شهریور همان سال به قم هجرت نمودند و اشتغالات جدیدى را به شرح زیر آغاز کردند:

۱- تدریس و بحث و تحقیق‌

ایشان از ابتداى اقامت مجدد در شهر مقدس قم، آغاز به تدریس خارج فقه و اصول نمودند که در این مدت (تا سال ۱۳۷۹ ه خ ش) یک دوره خارج اصول و نیز یک دوره فقه جزائى اسلام شامل قضاء، حدود، قصاص، دیات و شهادات را تدریس نموده و آن‌ها را به رشته تحریر در آورده‌اند که تا کنون کتابهاى فقه‌القضاء، فقه الحدود و التعزیرات، فقه الدیات و فقه‌القصاص منتشر شده و کتاب فقه الشهادات آماده طبع مى‌باشد. همچنین در این مدت در ایام تعطیل حوزه علمیه قم، اقدام به تدریس کتاب شرکت و مباحث اجتهاد و تقلید و بیمه فرمودند که از آن میان کتاب فقه الشرکة و کتاب التأمین در یک جلد به طبع رسیده است. پس از پایان بردن مباحث مهم کیفرى، تدریس مباحث حقوقى و مدنى اسلام را در دستور کار خویش قرار دادند که به جهت اهمیّت مضاربه و ابتلاء شدید جامعه به آن، آن را در اولویت قرار داده و تدریس آن را به پایان رساندند که انشاء الله به زودى به زیور طبع آراسته خواهد شد و در حال حاضر نیز مشغول به تدریس کتاب بیع مى‌باشند.

۲- تأسیس و اداره دانشگاه (دارالعلم) مفید

آیت الله موسوى اردبیلى، از دورانى که در قم مشغول تحصیل بودند، مانند هر طلبه و محصل درد آشنایى در مورد نواقص حوزه مى‌اندیشیدند و آرزو داشتند روزى فرا برسد که این نواقص از حوزه بر طرف بشود. یکى از مهمترین نواقص حوزه این است که برنامه درسى آن همان برنامه سابق بوده و هیچ تحول و تغییرى در آن ایجاد نشده است؛ لذا احکام مسائل جدیدى که در اثر تحولات جوامع و زندگى انسان‌ها بوجود آمده است، در این کتاب‌ها یافت نمى‌شود و یا بحث کافى در مورد آن‌ها نشده است. مسائل مهم دانش حقوق بویژه حقوق بین‌الملل همچون احکام مرزها، صلاحیتها، دریا‌ها و مناطق تحت حاکمیت کشورها؛ مقاوله نامه‌ها و میثاقهاى بین‌المللى؛ تابعیتها؛ همچنین مسائل اقتصادى از قبیل بانک، بانکدارى بدون ربا، بیمه، پول، و ...؛ و نیز مسائل حکومتى و سیاسى و بحث و بررسى فقهى پیرامون نهادهاى اجتماعى جدید، چون قواى سه‌گانه، و همچنین علومى مانند جامعه‌شناسى، فلسفه و کلام جدید، علوم سیاسى و ... به شکل آکادمیک و امروزین آنها، در حوزه‌ها مورد بحث و بررسى کامل قرار نگرفته و علیرغم نیاز شدید جوامع اسلامى به آنها، هنوز هم خلأهاى فراوانى در این زمینه به چشم مى‌خورد. از طرف دیگر طبیعى است که اداره حکومت اسلامى نیازمند متخصصین متعهدى است که علاوه بر آشنایى کامل با علوم حوزوى، با علوم جدید نیز آشنایى کامل داشته و از توانایى کافى جهت پاسخگویى به مسائل جدید و بیان دیدگاه اسلام در مسائل مطروحه برخوردار باشند. براى حل این مشکلات و نواقص و رفع آنها، هنگامى که ایشان تصمیم به اقامت مجدد در قم گرفتند، اقدام به تأسیس مؤسسه‌اى به نام دانشگاه علوم انسانى (دارالعلم) مفید نمودند. هدف از تأسیس این دانشگاه این است که علوم مورد نظر اسلام، یعنى علوم انسانى در آنجا تدریس شود و نظرات اسلام نیز در ردیف نظرات سایر مکاتب مورد بحث و بررسى قرار گیرد. در حال حاضر رشته‌هاى حقوق، اقتصاد، فلسفه، علوم سیاسى و علوم قرآن در این مؤسسه در سطح کارشناسى و کارشناسى ارشد تدریس مى‌گردد و در نظر است مقطع دکترى نیز در دانشگاه ایجاد شده و افزون بر آن به تعداد رشته‌هاى تحصیلى نیز اضافه گردد. اینک قریب به ششصد دانشجو در این دانشگاه مطابق مقررات آموزش عالى کشور به تحصیل اشتغال دارند و همزمان به طور مستقل به تحصیلات و پژوهشهاى عالى حوزوى نیز مى‌پردازند. شرط ورود طلاب به این مرکز علمى، اتمام شرح لمعه و اصول مظفر و داشتن مدرک دیپلم و قبولى در کنکور سراسرى است. بعلاوه دانشجویان ورودى ملزم هستند که پس از ورود به این مؤسسه علاوه بر تحصیل دانشگاهى، تحصیل دروس حوزوى را نیز ادامه دهند.

وفات

سرانجام ایشان در سوم آذر ماه سال ۱۳۹۵ به دلیل عارضه قلبی درگذشت و در حرم حضرت معصومه سلام الله علی‌ها در قم به خاک سپرده شد.

فهرست تألیفات‌

۱- فقه القضاء جلد ۱- جلد ۲،
۲- فقه الحدود والتعزیرات‌جلد ۱- جلد ۲- جلد ۳- جلد ۴،
۳- فقه الدیات‌
۴- فقه القصاص‌
۵- فقه الشرکة والتأمین‌
۶- فقه المضاربة
۷- فقه الشهادات (تحت طبع)
۸- حاشیه بر خیارات مکاسب (مخطوط)
۹- یک دوره کامل اصول فقه (مخطوط)
۱۰- تقریرات دروس آیات عظام حکیم و خوئى» در فقه و اصول (مخطوط)
۱۱- الرسائل الفقهیة (مشتمل بر بحثهاى: ربا، تلقیح مصنوعى، ذبیحه اهل کتاب، ...)، مخطوط
۱۲- مقالاتى در تفسیر قرآن‌
۱۳- اخلاق (تدریس در دانشگاه مفید)، مخطوط
۱۴- چهار جلد اقتصاد (مخطوط)
۱۵- یک دوره اقتصاد اسلامى بر اساس کتاب و سنت (مخطوط)
۱۶- جمال ابهى (در رد بهائیت)
۱۷- رساله عملیه‌
۱۸- مناسک حج‌
۱۹- نهج الرشاد (رساله عملیه به زبان عربى)
۲۰- مناسک الحجّ- عربی‌
۲۱- استفتاآت

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *